پاورپوینت فاشیسم و نازیسم هیتلر (pptx) 21 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 21 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بسمه تعالی
فاشیسم و نازیسم:هیتلر
فاشیسم و نازیسم در حکم ایدئولوژی:
ریشه ی واژه ی فاشیسم در کلمه ی لاتین fasces، به معنی دسته ترکه است. در ژم باستان دسته ترکه سمبل نگهبان نظم و قانون بوده است. (فاشیسم پیش از همه نام جنبشی سیاسی است که در ایتالیا توسط بنیتو موسولینی رهبری می شد.
روایت آلمانی آن، ناسیونال سوسیالیسم یا نازیسم، بزرگ ترین و زیانبارترین آنها بود. جنگ جهانی دوم شکست قطعی نازیسم و فاشیسم را اعلام داشت، اما در دهه های اخیر ثابت شد که نظریه های فاشیستی نه تنها ریشه کن نشده اند بلکه پیوسته به شکل های جدید ظهور می کنند.
فاشیسم عميقا مخالف خردباوری است، یعنی به این امر می بالد که آرا و مواضع خود را بر پایهی استدلال تئوریک یا به گونه ای عقلانی بنا نمی سازد.
در مورد تعیین دقیق جایگاه فاشیسم در طیف ایدئولوژی، وحدت نظر وجود ندارد. بنا به رایج ترین برداشت، می توان آن را «کنسرواتیسم افراطی» یا «راست افراطی» تلقی کرد.
فاشیسم با این درک عمومی کنسرواتیسم توافق دارد که دولت باید بر افراد در وهله ی نخست و بر طبقات اجتماعی ریاست و سروری داشته باشد.
به عبارت دیگر، بنا به درک فاشیستی دولت صرفا ابزاری در خدمت ملت یا مردم است. فاشیستها انزجار عمیقی نسبت به دولت هایی از نوع دولت اتریش - مجار داشتند که توده ای از ملت ها یا خلق ها را در خود متحد می ساخت.
نژادپرستی یکی از عناصر عمده ی تبلیغات فاشیست های آلمان نازیست ها، را تشکیل می داد.
برداشت بخش عمده ای از کنسرواتیسم در مورد مسئله ی ملت یا مردم، از برداشت فاشیسم متمایز است. البته امر مذکور با این واقعیت منافاتی ندارد که گرایش های ناسیونالیستی و نژادپرستانه، در واقع، درون کنسرواتیسم رشد و توسعه یافتند.
فاشیسم از مالکیت خصوصی حمایت می کند ولی هم زمان برخی خواست های غیرمنسجم سوسیالیستی نیز دارد، اما در عین حال سوسیالیسم و در وهله ی نخست مارکسیسم را دشمن اصلی خود می داند. به علاوه، فاشیسم در مورد رشد افسارگسیختهی بخش خصوصی اقتصاد و سرمایه داری بزرگ نیز هشدار می دهد.
فاشیست ها به طور کلی جامعه ی طبقاتی مدرن را دال بر انحطاط اجتماعی می دانند و اعتقاد دارند که به نام ملت یا مردم علیه آن مبارزه می کنند.
فاشیسم پس از فجایع جنگ جهانی اول به بیشترین قدرت خود دست یافت. این ایدئولوژی خود را نه تنها منجی بشریت در مقابل مارکسیسم انقلابی، بلکه منجی اقتصاد ملی در مقابل رقبای قدرتمند سرمایه داری جهانی نیز معرفی می کند. فاشیسم برای طبقه ی کارگر کار و امنیت مادی معین و هم زمان برای بورژوازی مالکیت خصوصی و قدرت رقابت را نوید می دهد.
برجسته ترین شخصیت های فاشیسم، بنیتو موسولینی و آدلف هیتلر، مردان اهل قلم و نظام گذار نبودند و ادعای آن را هم نداشت. اما همان نوشته های معدودی که از آنها باقی مانده است، تفکر فاشیستی را به نحو زنده ای بیان می کنند. در واقع، خواست و اراده ی آنها در تعیین جزئیات فاشیسم در ایتالیا و آلمان نقش بارزی ایفا می کرد در انتخاب میان نوشته های این دو، نبرد من (۱۹۲۵)، آمیخته ای از خاطرات و برنامه ی حزبی هیتلر، ارجحیت آشکاری دارد. این نوشته به خاطر بی پروایی و بی پردگی رسواگر آن حتی در مقیاس نوشته های فاشیستی اثری بی نظیر است. نبرد من مدتی طولانی پیش از به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیست (۱۹۳۳) نوشته شد، و هیتلر پس از کسب قدرت سیاسی بسیاری از اصول بنیادی آن را زیر پا گذاشت.
مردم و دولت:
مفهوم مردم یا نژاد اساس ایدئولوژی نازیستی را تشکیل می دهد. دولت باید تابع مردم یا ملت باشد به همان شکل که افراد و گروه های اجتماعی باید تابع دولت باشند. هیتلر می گوید: «برای ما دولت همیشه صورت است در حالی که محتوای آن، یعنی مردم یا ملت، دارای اهمیت اساسی است، بدیهی است که همه چیز باید تابع منافع برتر مردم باشد.
بنا به اعتقاد نازیست ها مبارزه برای بقا، مبارزه میان نژادها است نه میان افراد یا طبقات اجتماعی. وظیفه ی سیاست دفاع و حمایت از ضعیف تر نیست بلکه تسهیل و تسریع این مبارزه است
بنابراین، نازیست ها پایه ی کل اندیشه - یا آنطور که هیتلر و همفکرانش با شیفتگی می گفتند، جهان بینی - خود را بر اساس نظریه هایی درباره ی تکامل و نژادها بنا می کنند.
بنا به درک آنها کلیدی نژادهای غیرآریایی در یک کلام «پست تر» اند. تفاوت میان آریایی ها و یهودیها تقریبا تمام عرصه ها را در بر می گیرد. آریایی ها در مقابل هم نژادان خود سرشار از روحیه ی ایثارند، در حالی که یهودیها فردباورانی بی عاطفه اند به جز هنگامی که مورد تهدید خارجی قرار می گیرند. آریایی ها خلاق و نوآورند، اما یهودی ها تنها می توانند انگل وار از نوآوری دیگران سود جویند (دستاوردهای دانشمندان بزرگ یهودی هم در حقیقت از نوآوری آریایی ها وام گرفته شده است.
هیتلر می گوید: «به دنیا آوردن فرزند توسط کسی که به طور آشکار بیمار است و نقص ارثی دارد باید ممنوع شود، و این ممنوعیت باید در عمل اجرا شود. جهان بینی ملی در یک دولت ملی باید عصر والاتری را پدید آورد که توجه انسانها در آنجا تنها به اصلاح نژاد سگ، اسب و گربه معطوف نشود بلکه ارتقای نژاد خود انسان مدنظر آنها باشد.
ازیسم هوادار نظریه ی بهنژادگری که بر پایه ی پس مانده های آرای افراطی داروینیسم بنا شده است، نیز هست.
تناقض میان عنصر سوسیال داروینیسم و عشق به تاریخ آلمان یکی از تضادهای درونی نازیسم است. بنا به سوسیال دارونیسم تکامل زیست شناختی به گونه ای گریزناپذیر به پیش رانده می شود و اگر نااگاهی انسان مانع نمیگشت تکامل تاریخی نیز به همین نحو به پیش رانده می شد. بنا به این دیدگاه جوامع ژرمن در دوران باستان و قرون وسطی جوامعی بدوی و غير متكامل بودند. اما نازیسم این جوامع را به عنوان الگوی مناسب و کامل برای آلمان نوین تلقی می کرد.
تمایز نازیسم با جنبش های فاشیستی دیگر در این است که نازیسم نظریه ی برتری نژادی را اساس مرام سیاسی خود قرار می دهد. با این همه باید به این نکته اشاره کرد که عنصر نژادپرستی تقریبا در تمامی انواع فاشیسم وجود دارد؛ گرایش اصلی در تمام آنها یکسان است. بنا به درک فاشیستی ارزش انسانها متفاوت است و ارزش هر کس بر پایه ی ویژگی های زیست شناختی و تعلق ملی اش تعیین می شد.
