صفحه محصول - حیطه های اصلی هوش هیجانی و عوامل موثر بر آن

حیطه های اصلی هوش هیجانی و عوامل موثر بر آن (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

1885951206500 دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی دانشکدة روان شناسی و علوم اجتماعی پژوهشگر: سيّد فاطمه آقاپورحصيري 2587942040600تقدم به: مهربان فرشتگانی که لحظاتِ نابِ باورِ بودن، لذت و غرورِ دانستن، جسارتِ خواستن، عظمتِ رسیدن و تمام تجربه‌های یکتا و زیبای زندگیم، مدیون حضورِ سبز آن‌هاست؛ بهترین‌هاي زندگاني‌ام: استوارترين تكيه‌گاهم؛ دستان پرمهرِ پدر بزرگوارم که مويش سپيد شد تا روسفيد باشم؛ سرفرازي‌ام آرزويش بوده و هست؛ و همواره فضا و امکانات مناسب تحصیل و پژوهش را برایم فراهم ساخته‌است؛ مادر عزيزم؛ دریای بی‌کرانِ فداکاری و عشق، که وجودم برایش همه رنج بود و حضورش برایم همه مهر؛ و افزون بر تشویق‌های کارسازش در راهِ دانش‌اندوزی، همیشه مرا به درک صحیح از زندگانی و حقیقت‌ رهنمون کرده‌است؛ برادران مهربانم که همواره و در همه‌حال، یاری‌کنندة من در تمامي مراحل زندگي‌ام بوده‌اند. شریک زندگانیم كه وجودش شادي‌بخش و محبّتش ماية آرامشم بوده و هست و در انجام این طرح پژوهشی، ياور و همراهم بود. 2729642308100سپاس‌گزاري: سپاس خداي خود را نيز به‌جا نخواهد آورد، آن‌كه از بنده‌اش سپاس‌گزاري ننمايد. «امام رضا (ع)» 27973657442200الف00الف فهرست مطالب 10-2 هوش هیجانی31 11-2 تعریف هوش هیجانی31 12-2 اهميت هوش هيجاني33 13-2 تفاوت هوش هيجاني و هوش شناختی34 14-2 الگوها و مولفه های هوش هیجانی35 1-14-2 الگوی ترکیبی هوش هیجانی گلمن و مولفه های آن35 2-14-2 الگوی ترکیبی بار- آن36 3-14-2 الگوی توانایی مایر و سالووی37 15-2 ابزارهای مورد استفاده برای سنجش هوش هیجانی42 16-2 عوامل مؤثر در هوش هیجانی43 17-2ویژگی افرادی که هوش هیجانی بالا دارند44 18-2 حیطه های اصلی هوش هیجانی45 19-2رابطه سازگاری و هوش هیجانی47 20-2 پیشینه‌ی تحقیق48 1-20-2 مطالعات صورت گرفته در خارج از کشور48 2-20-2 مطالعات صورت گرفته در داخل کشور51 7-1 تعریف واژگان و اصطلاحات تخصصی هوش هیجانی از نظر مفهومی: یک دسته از مهارت ها، استعدادها و توانایی های غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله، فشار و اقتضائات محیطی افزایش می دهد. بنابراین هوش هیجانی یکی از عوامل مهم در تعیین موفقیت فرد در زندگی است و مستقیماً بهداشت روانی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. (بار – آن 2010؛ به نقل از ادیب، 1389). هوش هیجانی از نظر عملیاتی: نمره ای که فرد در آزمون هوش هیجانی شات(خوش بینی / تنظیم هیجان، ارزیابی از هیجانات، مهارت های اجتماعی، کاربرد هیجانات) کسب می‌کند(شات، 2009؛به نقل از محمدی، 1387). هوش هیجانی هيجان‌ها بخش اعظمي از زندگي را در بر مي‌گيرند. حضور مستقيم و غيرمستقيم هيجان‌ها را مي‌توان در استدلال و عقلانيت مشاهده كرد. بي‌اعتنايي به هيجان‌ها، عدم ‌مديريت آنها و مسامحه در بيان آنها مي‌تواند هزينه‌هاي گزافي را براي انسان درپي داشته باشد. پژوهش‌هاي نوين نشان مي‌دهند كه فقدان هوش هيجاني مي‌تواند آثار مخربي را در زمينه‌هاي فردي و اجتماعي ايجاد ‌كند و برعكس، تحصيل و تقويت آن، زمينه‌ساز موفقيت‌هاي بزرگ خواهد بود. آموزش هوش هيجاني مي‌تواند بستر مناسبي براي اعتلاي فردي و اجتماعي در حوزه‌هاي مختلف و متنوع فرهنگ فراهم آورد. به اعتقاد برخي از صاحب‌نظران، هوش هيجاني در زندگي عادي اهميت زيادي دارد. به نظر مي‌رسد اين فرض كه برخي نمي‌توانند با هيجان‌هاي خود به خوبي كنار بيايند، روابط بين فردي مطلوبي ندارند، از سلامت رواني كمتري بهره‌مندند و موفقيت‌هاي شغلي كمتري را تجربه مي‌نمايند، فرض معقولي است. حوزه هوش عاطفي به عنوان يك موضوع مورد مطالعه، از بطن روان‌شناسي علمي ظهور پيدا كرد، از اين رو مربيان، روان‌پزشكان، متخصصان منابع انساني و سايرين به اين موضوع علاقمند شدند و بدين ترتيب، اين حوزه توسعه يافت. از زماني كه مجله‌هاي معتبر علمي مقاله‌هايي در اين زمينه به چاپ رساندند تا به امروز مجله‌ها و مقاله‌هاي پژوهشي، فعاليت‌هاي مربوط به اين حوزه را گزارش مي‌كنند(لامعی، 1390). 11-2 تعریف هوش هیجانی می‌دانیم که در مغز ما چیزی به‌نام هوش‌بهر وجود دارد که سال‌ها فکر می‌کردیم که فرمانروای بدن است و رفتار ما براساس تشخیصی که او می‌دهد کنترل می‌شود، هرکجا رفتار خردمندانه‌ای از کسی سرمی‌زند یا برعکس، سریع به او هوش‌بهر بالا یا هوش‌بهر پایین می‌گوییم. اما در سال 1990 یکی از ناشناخته‌ها توسط دانیل گلمن کشف شد که به‌گونه‌ای گسترده به‌صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحث‌های بسیاری را برانگیخت. متفکران، مخترعان و به‌طور کلی روشنفکران تعاریف متفاوتی از هوش دارند و به ‌عنوان مثال فیلسوفان در تعریف هوش بر اندیشه‌های مجرد، زیست‌شناسان بر قدرت سازش و بقا، متخصصان تعلیم و تربیت بر توانایی و روانشناسان عمدتاً بر قدرت سازگاری فرد در محیط یا توانایی درک و استدلال تأکید دارند. (جردن و همکاران،2005، به نقل از یارمحمدیان،1390). روانشناسان هوش‌های مختلفی را شناسایی کرده‌اند که بیشتر اینها می‌توانند در 3 گروه دسته‌بندی شود: هوش عینی، هوش انتزاعی و هوش اجتماعی. هوش عینی، توانایی درک اشیاء و کار کردن با آنهاست، در حالی‌ که هوش انتزاعی توانایی در نشانه‌های کلامی و ریاضی است. شناسایی هوش اجتماعی به روان‌شناسان کمک می‌کند تا آنها بتوانند تشخیص دهند چه کسانی از توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با دیگران برخوردارند که اولین‌بار توسط ثرندایک در سال 1920 تعریف شد. هوش هیجانی ریشه در تعریف هوش اجتماعی دارد (واگنر، 2005). گلمن هوش هیجانی را چنین تعریف می‌کند. «هوش هیجانی نوعی دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم‌گیری‌های مناسب در زندگی است. عاملی که به‌هنگام شکست در شخص ایجاد انگیزه و امید می‌کند». او معتقد است که هوش‌بهر در بهترین حالت خود فقط عامل 20 درصد از موفقیت‌های زندگی است، 80 درصد موفقیت‌ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت‌هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می‌دهد(گلمن، 1999) نظریه‌پردازان هیجانی معتقدند که هوش هیجانی به ما می‌گوید که چه کار می‌توانیم انجام دهیم، در واقع هوش هیجانی، یعنی داشتن مهارت‌هایی تا بدانیم کی هستیم، چه افکار، احساسات، عواطف و رفتاری داریم، یعنی شناخت عواطف خود و دیگران، تا بتوانیم براساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق وجدان اجتماعی داشته باشیم. ما برای موفقیت در قبولی در دانشگاه نیازمند هوش بهر هستیم ولی برای موفقیت در زندگی فردی و شغلی به هوش هیجانی نیاز داریم. در محیط کار هوش هیجانی نقش بارزتری در داشتن عملکرد مطلوب نسبت به سایر قابلیت‌ها از قبیل هوش‌شناختی یا مهارت‌های فنی ایفا می‌کند، لذا با پرورش و رشد هیجانی و قابلیت‌های آن، هم سازمان و هم کارکنان از مزایای آن بهره‌مند می‌شوند. هوش هیجانی مانند هوش بهر قابل اندازه‌گیری است، هوش هیجانی امکان آگاهی از هیجانات و به‌طور کلی کنترل، جهت‌دهی و مدیریت آن را فراهم می کند تعداد زیادی از افراد جامعه هوش بهر بالایی دارند اما کارهای احمقانه انجام می‌دهند، چون مدیریت هیجان ندارند (همان منبع). در واقع، هیجان در موارد مختلف بر آنها مدیریت می‌کند. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های هوش‌بهر با هوش هیجانی این است که هوش بهر از طریق ژنتیک اما هوش هیجانی از طریق آموزش ایجاد می‌شود. به‌نظر می‌رسد ساختار مغز انسان با وجود رشد سرسام‌آوری که در علوم ریاضیات و منطق داشته است از نظر عواطف با انسان‌های اولیه تفاوت چندانی نکرده است. هنوز در عکس‌العمل انسان درقبال خشم، جریان خون به سمت دست‌ها و تندتر شدن ضربان قلب است(مایر و همکاران، 2000؛ به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391). در برابر ترس، خون به عضلات پا جریان می‌یابد و گریختن را آسان می‌کند و درنتیجه صورت رنگ خود را از دست می‌دهد و در برابر عشق دچار انگیختگی پاراسمپاتیکی می‌شود که واکنش از آرامش کلی و خردمندی را پدید می‌آورد و درهنگام تعجب ابروها را بالا می‌اندازد تا میدان دید وسیع‌تری داشته باشد. در واقع با وجود رشد بسیار بالای خردورزی در انسان که فاصله زیاد با اجرا پیدا کرده است، قلب و عواطف و احساسات انسان‌ها تغییرات زیادی نکرده‌اند و انسان در این زمینه رشد چشمگیری نداشته است. با وجود آن‌که خیلی پیش از آنکه مغز متفکر و منطقی پدید آید، مغز هیجانی وجود داشته است در واقع مسائل هیجانی مربوط به ادامه مغز است که به ‌عنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل می‌کند. مغز انسان در قرن 21 زندگی می‌کند، درصورتی‌که قلب او در دوران پارینه‌سنگی است(همان منبع). 12-2 اهميت هوش هيجاني هوش هيجاني پيش بيني کننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرس هاست. پرورش و رشد هوش هيجاني از اهميت زيادي برخوردار است. موارد زير را مي توان به عنوان اهميت هوش هيجاني بيان نمود. 1 - ايجاد حس مسئوليت پذيري2- ايجاد زندگي شاد و با نشاط3- برخورد با موقعيت هاي خطرناک4- ايجاد روحيه همکاري و کمک به ديگران افرادي که از نظر هوش هيجاني در سطح بالاتري هستند، تحقيقات نشان داده است که ويژگي هاي زير را دارا هستند: 1- يادگيرندگان بهتري هستند.2- مشکلات رفتاري کمتري دارند.3- هيجان‌هاي خود را بخوبي بيان مي کنند.4- به حرفهاي ديگران خوب گوش مي کنند.5- از خود خشونت کمتري نشان مي دهند.6- دوستان زيادي پيدا مي کنند.7- خوشحال و با نشاط هستند.8- تحمل مشکلات در آنها زياد است.9- درباره اطرافيان خود احساس خوبي دارند (پلیتری، 2002؛ به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391). 13-2 تفاوت هوش هيجاني و هوش شناختی هوش هيجاني و هم هوش شناختي اندازه اي از توانايي هستند نه خود توانايي. نظريه پردازان هوش هيجاني معتقدند که هوش شناختی به ما مي گويد چه کاري مي توانيم انجام دهيم در حاليکه هوش هيجاني به ما مي‌گويد چه کاري را بايد انجام دهيم. هوش شناختی شامل توانايي هاي ما براي يادآوري، تفکر منطقي و انتزاعي مي شود در حاليکه هوش هيجاني به ما مي گويد چگونه از هوش شناختی درجهت موفقيت در زندگي استفاده کنيم. داده هاي موجود بيانگر اين نکته است که هوش هيجاني مي تواند به قدرت بهره هوش عمومي و حتي قوي تر از آن عمل کند، اما هنوز نمي توان گفت که ميزان اهميت هوش هيجاني در موفقيت چقدر است. بهره هوش عمومي در بهترين حالت خود 20 درصد در عوامل تعيين کننده موفقيت در زندگي دخيل هستند و 80 درصد به عوامل ديگر وابسته است که نمي توان ميزان آن را در زندگي هر شخص تعيين کرد. براي افراد در موقعيت هاي رهبري 85 درصد توانمندي هايشان در حوزه هوش هيجاني بود.وقتي تحقيقات به درون يک شغل يا حرفه مي نگرد تا دريابد که چه چيز افراد را تا بالا مي برد و چه چيز آنها را ثابت نگه مي دارد و باعث سقوط آنها مي گردد هوش هيجاني، پيش بيني کننده قويتري نسبت به بهره هوش عمومي خواهد بود(واحدی و مرادی، 1388). تحليل توانمندي هاي شغلي از سوي اسپنسر و اسپنسر (2000) در بيش از 286 سازمان در دنيا نيز نشان داد که هجده توانمندي از بيست و يک توانمندي در مدل کلي تمايز برجستگان از افراد متوسط مبتني برهوش هيجاني بودند. همه ما ترکيبي از هوش هيجاني داريم. در واقع بين هوش عمومي و برخي جنبه هاي هوش هيجاني همبستگي پايين وجود دارد و بايد گفت اين دو قلمرو اساساً مستقل هستند. بار- آن در مجموع هوش هيجاني و هوش شناختي را داراي سهمي برابر در هوش کلي يک فرد مي داند که نشانه پتانسيل يک فرد براي موفقيت در زندگي است(به نقل از ملازاده، 1385). 14-2 الگوها و مولفه های هوش هیجانی هوش هیجانی بنا بر ماهیتش ترکیبی از توانمندی های متعددی است که فرد را در تعاملات بین فردی یاری می‎رساند. از آنجا که شناسایی توانمندی های موجود در هوش هیجانی، بر اساس چارچوب های نظری متفاوتی انجام شده است، لذا قبل از ورود به بحث مولفه های هوش هیجانی، بیان الگوهای آن ضروری به نظر می‌رسد. 1-14-2 الگوی ترکیبی هوش هیجانی گلمن و مولفه های آن گلمن در سال 1995 در توضیح این الگو می گوید، این الگو ترکیبی از استعدادهای اجتماعی و هیجانی است. الگوی گلمن پنج حوزه ی وسیع آگاهی از هیجان ها، مدیریت هیجان ها، انگیزه دادن به خود، شناسایی هیجان‌های خود، شناسایی هیجان های دیگران و مدیریت روابط را در بر می گیرد. به نظر وی برخی ویژگی‌های رفتاری مبنی بر انگیزش هستند (مثل تحریک کردن کسی)، برخی مبتنی بر هیجان ها هستند(مثل شناسایی هیجان های دیگران) و بعضی از این ویژگی ها، برقراری ارتباط مناسب با دیگران را کنترل می کند. براساس این الگو گلمن به پنج مولفه ی خود آگاهی، مدیریت خود، آگاهی اجتماعی، مدیریت روابط و خودانگیزی اشاره می کند. او معتقد است که خود آگاهی و مدیریت خود با هوش درون فردی گاردنر و آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط با هوش بین فردی گاردنر مطابقت دارد(گلمن، 1995؛ به نقل از مایر، 2000). دکتر دانیل گلمن مولفه های هوش هیجانی را به شرح زیر بیان می کند: 1- خود آگاهی: شناختن هیجان هایی که آن را احساس می کنیم و دلیلش را می دانیم. خود آگاهی، آگاه بودن از حالت روانی خود و تفکر ما درباره ی آن حالت است. و شامل آگاهی هیجانی و خود ارزیابی صحیح و خودباوری است. 2- خود گردانی: تعادل هیجانی را خود گردانی می نامند. گاهی از خود گردانی به معنای کنترل احساسات، عواطف و تکانش ها یاد می کنند. خودگردانی یک قابلیت زیر بنایی است که در کنترل رفتارهای هیجانی نقش مهمی دارد و شامل خود کنترلی، وظیفه شناسی، قابل اعتماد بودن، انطباق پذیری و نوآوری است. 3- انگیزش(خود انگیزی): به معنای مولد، اثربخش و خلاق بودن در زمینه کاری است. انگیزش توانایی انرژی دادن به دیگران و هدایت رفتار آنان بر خلاف داشتن روحیه‌ای ضعیف را دارد. در انگیزش از هیجان ها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهدافی استفاده می شود و شامل تعهد، رشدگرایی، ابتکار و خوش بینی است. 4- همدلی(آگاهی اجتماعی): توانایی همدردی کردن با احساسات دیگران و شناخت دیدگاه آن ها را همدلی می‌گویند. همدلی توانایی شناخت و نفوذ بر حالت هیجانی دیگران یا آگاهی نسبت به احساسات، نیازها و علایق دیگران است. همدلی به بیان دیگر وارد شدن به حریم احساس دیگران می باشد و شامل شناخت و درک دیگران، بالندگی دیگران، خدمت مداری و هدایت تنوع است. 5- مهارت های ارتباطی یا اجتماعی: توانایی شناخت و همدلی با دیگران، برقرای ارتباط موثر، گوش دادن عمیق و پرسیدن سئوالات مهم، تشریک مساعی، مربیگری و مذاکره کردن از اجزای این مهارت محسوب می‌شود. به عبارت دیگر آگاهی و شناخت نسبت به هیجان ها و احساسات دیگران، مهارت گوش دادن به احساسات دیگران در زمانی که دیگران دچار هیجان و احساسات هستند و نیاز به گوش دادن حرف های آنان را دارند و شامل نفوذ گذاری، ارتباطات، مدیریت تضاد، رهبری، تسریع تغییر، پیوند سازی، تشریک سازی، مشارکت و ظرفیت‌های گروهی است(همان منبع). 2-14-2 الگوی ترکیبی بار- آن بار-آن، هوش هیجانی را بر اساس ویژگی های شخصیتی تعریف کرده است. طبق نظریه ی بار-آن، هوش هیجانی مجموعه ی توانایی ها، استعدادها و مهارت هایی را شامل می شود که دانش لازم برای برخورد موثر در زندگی را در اختیار فرد قرار می دهد. بار-آن آنچه را که به عنوان توانایی ذهنی تعریف شده است، با دیگر ویژگی ها از قبیل استقلال فردی، حرمت نفس ترکیب می کند (به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391). پنج حوزه ی وسیع عملکرد مرتبط با موفقیت که از دید بار-آن می توان توسط این الگو آن را پیش بینی کرد عبارتند از: 1- بهره ی هیجانی درون فردی شامل: - خودآگاهی هیجانی (بازشناسی و فهم احساسات خود) - جرأت (ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوه‌ای سازنده) - خود تنظیمی (آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویشتن) - خود شکوفایی (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه ی خویشتن) - استقلال(خود فرمانی و خود کنترلی در تفکر و عمل شخصی و رهایی از وابستگی هیجانی) 2- بهره ی هیجانی بین فردی شامل: - روابط میان فردی (آگاهی، فهم و درک احساسات دیگران، ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش دو جانبه که به صورت نزدیکی هیجانی و وابستگی مشخص می شود) - تعهد اجتماعی (عضو موثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن، نشان دادن خود به عنوان یک شریک خوب) - همدلی (توان آگاهی از احساسات دیگران، درک احساسات و تحسین آن ها) 3 – بهره‌ی هیجانی سازگاری شامل: - مساله گشایی (تشخیص و تعریف مسایل، همچنین ایجاد راه کارهای موثر) - آزمون واقعیت (ارزیابی مطابقت میان آن چه به طور ذهنی و آن چه به طور عینی، تجربه می شود) - انعطاف پذیری (تنظیم هیجان، تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط) 4- بهره‌ی هیجانی مدیریت استرس شامل: - توانایی تحمل استرس (مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیت های استرس زا) - کنترل تکانه (ایستادگی در مقابل تکانه یا انکار تکانه) 5- بهره ی هیجانی خلق عمومی شامل: - شادی (احساس رضایت از خویشتن، شاد کردن دیگران و خود) - خوش‌بینی ( نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات) (بار-آن، 2009). 3-14-2 الگوی توانایی مایر و سالووی الگوی توانایی در سال 1997 توسط مایر و سالووی ارایه شد. این الگو متمرکز بر نقش هیجان ها و تاثیرات متقابل شان بر افکار است. مایر و سالووی معتقدند که هوش هیجانی از توانایی های ذهنی، مهارت ها و قابلیت‌های متعددی تشکیل شده است. توانایی های ذهنی متمایز از دیگر توانایی ها بوده و شامل تفکر انتزاعی و حل مسایل می باشد. مایر و سالووی درباره ی الگوی توانایی ذهنی هوش هیجانی، پیش بینی کرده اند که طبق آن افرادی که از نظر هوش هجانی با هوش ترند: الف) احتمالاً در خانواده ی متعادل از نظر اجتماعی رشد کرده اند؛ ب) غیر تدافعی هستند؛ ج) قادر به سازمان دهی مجدد هیجان ها به طور موثرند؛ د) نقش هیجانی خوب را انتخاب می کنند؛ ه) قادر به برقراری ارتباط و بیان احساسات خود هستند؛ و) دانش تخصصی خود را در حوزه ی خاص مثل زیبا شناسی، اخلاق، حل مسایل اجتماعی و رهبری توسعه می‌دهند(مایر و سالووی، 1997). مؤلفه های هوش هیجانی از نظر مایر و سالووی به شرح زیر بیان شد: مایر و سالووی الگوی چهار بخشی را به صورت یک دایره‌ای توضیح داده اند که در این تحقیق هر یک از بخش‌های آن توضیح داده می شود. اولین بخش این الگو توانایی ادراک و ابراز احساسات است، ادراک هیجانی شامل توجه، کشف و ثبت پیام های هیجانی می باشد که در ابراز احساسات مشاهده می شود. در چرخه‌ی سیستم شناختی - هیجانی، این مولفه شامل باز شناسی و وارد کردن اطلاعات است. هوش هیجانی بدون شاخه‌ی اول نمی تواند شروع شود. اگر هر زمان احساس ناخوشایندی به وجود آمد، شخص توجهش را از آن منحرف می سازد، چرا که تقریباً توجه به احساسات را آموخته است، ادراک هیجان، توجه و رمز گشایی پیام‌های هیجانی را آن گونه که در حالات چهره‌ای، تن صدا، آثار هنر و دیگر مصنوعات فرهنگی بیان می‌شود، در بر می‌گیرد. شخصی که حالت خنده را در چهره ی فرد دیگری ادراک می کند، چیزهای زیادی درباره ی هیجانات و احساسات آن فرد، دریافت می کند تا شخصی که چنین علامتی را درک نکرده است. توانایی افراد در توجه به ارزیابی و ابراز حالات هیجانی خود و دیگران متفاوت است. این توانش ها، پایه ی مهارت های پردازش اطلاعات مربوط به احساسات و حالات خلقی هستند. افرادی که مهارت بیشتری در این کار دارند بهتر می توانند نسبت به محیط اجتماعی شان واکنش نشان دهند و چارچوب حمایت اجتماعی مناسبی را برای خویشتن بسازند (سالووی ، 2002) دومین بخش هوش هیجانی، تسهیل هیجانی است، این شاخه مربوط به استفاده از هیجان برای تقویت پردازش‌های هیجانی است. هیجان ها، سازمان دهی پیچیده‌ای هستند که شامل جنبه های فیزیولوژیکی، هیجانی- تجربی و آگاهی از زندگی روانی می باشند. هیجان ها هم به صورت احساس های شناخته شده، مانند وقتی کسی فکر می کند «من الان ناراحت هستم» و هم به صورت شناخت های تغییر یافته، مانند وقتی که فرد غمگینی فکر می کند«من خوب نیستم» وارد نظام شناختی می شود. هیجان ها می توانند باعث بهتر انجام دادن کارها در بعضی از حالت ها شوند. علاوه بر این هیجان ها، با مثبت و منفی شدن شان در حالت خوشحالی و نارحتی شناخت را تحت تاثیر قرار می‌دهند. این تغییرات، نظام شناختی را وادار می کند تا عوامل را از زاویه های مختلف مشاهده کنند (مایر و همکاران ، 1999؛ به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391). حالات هیجانی و اثرات آن می تواند افراد را به سوی اهداف متفاوت هدایت کند. مثلاً خلق مثبت با احتمال بیشتری پیامد مثبت را ایجاد می کند، در حالی که خلق منفی پیامدهای منفی را دنبال می کند (تورسکی، 1983؛ به نقل از خسرو جاوید،1381). توجه به یک مشکل در حالات خلقی متفاوت افراد را برای بررسی طیف وسیعی از اعمال و پیامدهای ممکن، توانمند می سازد، علاوه بر این محققان معتقدند که هیجان گرایش ذهنی متفاوتی را ایجاد می کند که برای حل انواع خاصی از مسایل، انطباق کمتر یا بیشتر دارد، یعنی هیجان های متفاوت، سبک های مختلف پردازش اطلاعات را ایجاد می کند. خلق مثبت، حالات ذهنی را برای ایجاد خلاقیت در تفکر و رفتار دوستانه به منظور برقراری ارتباط جدید، تسهیل می کند، همچنین خلق منفی حالت ذهنی را ایجاد می کند که مشکلات به کندی و با توجه به تمرکز بیشتر بر جزییات حل می شوند و این دو سبک متفاوت پردازش اطلاعات به ترتیب برای انواع تکالیف مساله گشایی نتیجه بخش است: 1) مسایل استقرایی، 2) مسایل قیاسی. همچنین افراد با هوش از لحاظ هیجانی قادر به مهار و هدایت کیفیت های انگیختگی هیجانی هستند. مثلاً دانش آموزی ممکن است با تصور پیامدهای منفی شکست و با بیان عباراتی نظیر امتحان مشکل است و با ایجاد ترس، خود را برای شروع مطالعه تحریک کند، دانش آموز دیگری ممکن است با یاد آوری موفقیت های پیشین به تقویت اعتماد به نفس و تداوم پشتکار به انجام تکلیف بپردازد (پالفی و سالووی؛ به نقل از شهبازی، 1391). سومین بخش شامل درک و استدلال به وسیله ی هیجان می باشد، توانایی درک هیجان ها، درک معانی آن ها و چگونگی ترکیب آن ها با یکدیگر باعث پیشرفت فرد می شود. شاخه ی سوم هوش هیجانی با دانش پایه‌ای سیستم هیجانی، ارتباط دارد. توانش اصلی در این سطح، مربوط به توانایی برچسب زدن با کلمات و بازشناسی روابط میان نمونه های بارز واژگان عاطفی است. افراد با هوش هیجانی، توانایی تشخیص اصطلاحاتی که برای توصیف هیجانات در مجموعه‌ای از واژگان آشنا و گروهی از عبارات هیجانی که در طبقه‌ای از واژگان نامشخص، ترتیب یافته اند را دارند. برای مثال افراد یاد گرفته اند که واژه هایی نظیر «خشم»، «ناراحتی» و «رنجش» می‌توانند با یکدیگر در یک نقطه واحد یعنی عصبانیت قرار گیرند. شاید هم رابطه میان این اصطلاحات، حدس زده شود که اگر محرک های تحریک کننده حذف نشوند، رنجش و ناراحتی تبدیل به خشم شود (مایر و سالووی، 1997؛ به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391). بخش چهارم مدیریت هیجان هاست، به این معنی که کسی که قادر به اداره ی هیجان های خود است، ادراک هیجانی خوبی دارد و از تغییرات روحیه و فهم هیجانی برخوردار است. در واقع فردی که از نظر هیجانی با هوش است، باید بتواند با شرایط ناپایدار روحی روبرو شود که این نیازمند درک این حالت ها است. مدیریت هیجانی شامل چگونگی درک فرد از پیشرفت های هیجانی در روابطش با دیگران می باشد. این روابط می تواند غیر قابل پیش بینی باشد. مدیریت هیجانی به فرد اجازه می دهد تا بهترین راهبرد را انتخاب کند و در آن گام نهد(همان منبع). مایر و همکاران(1999) بر اساس این الگو مولفه های هوش هیجانی را به صورت زیر خلاصه کردند: الف) ادراک، ارزیابی و بیان هیجان که شامل: - توانایی شناخت هیجانات جسمی و روان شناختی فرد - توانایی شناخت هیجانات در دیگران - توانایی بیان صحیح هیجانات و نیازهای مرتبط با آن ها - توانایی تمیز بین احساسات واقعی و غیر واقعی این توانایی ها، مهارت های پایه‌ای پردازش کننده‌ی اطلاعات هستند که اطلاعات مربوط در آن شامل هیجانات و حالات مختلف می باشد. این توانایی های هیجانی مهم اند، چرا که افرادی که به سرعت و دقت می‌توانند عواطف خود را ارزیابی و بیان کنند، بهتر می توانند با محیط و افراد دیگر تعامل داشته باشند. اختلال ناگویی خلقی، با این مولفه در ارتباط است. ناگویی خلقی به لحاظ لغوی فقدان واژه برای بیان احساسات است و به لحاظ مفهومی به ناتوانی در شناسایی هیجانات اشاره دارد. افرادی که دچار این اختلال هستند، قادر نیستند احساسات خود را به صورت کلامی بیان کنند و احتمالاً علت آن داشتن مشکل در شناسایی عواطف است (همان منبع). افراد باید علاوه بر داشتن آگاهی نسبت به احساسات خود قادر به ارزیابی عواطف دیگران باشد. در قابلیت‌های افراد برای درک دقیق و فهمیدن و همدلی کردن با احساسات دیگران، تفاوت وجود دارد و افرادی که قادر به همدلی کردن و درک احساسات دیگران هستند، بهتر می توانند به محیط اجتماعی خود واکنش نشان دهند و شبکه ی اجتماعی حمایت کننده‌ای را بسازند (مایر و همکاران، 2001، به نقل از لامعی، 1390). همدلی یکی دیگر از مهارت های این مولفه است، که ریشه در مهارت اول یعنی خود آگاهی دارد، به این معنی که هرچه ما به احساسات خود آگاه تر باشیم، بهتر می توانیم عواطف و احساسات دیگران را درک کنیم. فشباخ (1992) به نقل از مایر و همکاران (2000) همدلی را متشکل از سه بخش می داند: الف) ادراک و تمیز به معنی توانایی استفاده از اطلاعات برای شناسایی، تمیز و نام گذاری هیجانات دیگران که شامل: - توانایی تجربه و پذیرش نقطه نظرات دیگران - حساسیت هیجانی به معنی توانایی سهیم بودن در عواطف و احساسات دیگران ب) تسهیل هیجانی تفکر که شامل: - توانایی ایجاد و بسط هیجان های مشخص به منظور تسهیل قضاوت ها و خاطرات مربوط به احساسات - توانایی استفاده از نوسانات خلق به منظور در نظر گرفتن دیدگاه های مختلف و توانایی ترکیب این دیدگاه ها برای ایجاد خلق خاص - توانایی استفاده از حالت های هیجانی برای تسهیل حل مسأله و خلاقیت ج) شناختن و تحلیل هیجان ها و به کار گیری معلومات هیجانی، که شامل: - توانایی درک چگونگی ارتباط هیجان های مختلف - توانایی درک علل و نتایج هیجانات - توانایی تفسیر هیجانات پیچیده، مثل حالات هیجانی متضاد - توانایی شناسایی و پیش بینی حالات گذرا بین هیجانات، مثل شرم و خشم. این بخش شامل شناخت اساسی در مورد نظام هیجانی می باشد. بنیادی ترین توانایی در این سطح، با توانایی فرد در شناسایی هیجانات و انتساب نام برای آن ها و تشخیص روابط بین هیجانات مختلف و تعبیر و تفسیر آن‌ها در ارتباطات است. فردی که از نظر عاطفی با هوش است، قادر به تشخیص و به کارگیری کلمات مناسب برای هیجانات خود بوده و می تواند هیجان ها را به صورت خانواده دسته بندی کند و یک گروه هیجانی را در میان هیجانات مبهم و وسیع متمایز کند (مایر و همکاران، 2000؛ به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391) د) مدیریت هیجانات که شامل: - توانایی پذیرش هیجانات، هم هیجانات خوشایند و هم ناخوشایند - توانایی نظارت بر هیجانات و تأمل در مورد آن ها - توانایی درگیر شدن، به تأخیر انداختن یا دور شدن از یک حالت هیجانی خاص - توانایی مدیریت هیجان ها در خود و دیگران شناخت عاطفی در مرحله چهارم هوش هیجانی، یعنی تنظیم عواطف نقش دارد. افراد به منظور استفاده از شناخت خود، باید قابلیت های بیشتری را کسب کنند. آن ها باید نسبت به تجربه، خلق و احساس، حالت پذیرنده و باز داشته باشند و در درگیر شدن در رفتارهایی که هیجانات مطلوب به دنبال دارد، مهارت کسب کنند. تنظیم هیجان به توانایی بازنگری و بازسازی شدت و جهت یک هیجان در خود و دیگران بر می گردد و شامل تعدیل هیجانات منفی و تغییر جهت آن ها به سمت سازش یافتگی و نگهداری هیجانات لذت بخش می‌باشد. افراد علاوه بر تنظیم هیجانات خود، باید قادر به مدیریت هیجانات دیگران نیز باشند. یعنی توانایی تنظیم و جایگزینی هیجانات را داشته باشند، مثل سخنرانی که برای بر طرف کردن احساس کسالت در شنوندگان، لطیفه ای را تعریف می کند (پلیتری، 2002؛ به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391). 15-2 ابزارهای مورد استفاده برای سنجش هوش هیجانی در بخش آزمون های هوش هیجانی، آزمون های زیر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت: الف) آزمون هوش هيجاني برادبري- گريوز : از این آزمون در سال 2005 توسط برابری – گریوز ساخته شد. اين آزمون داراي 28 ماده است كه به 5 مقياس هوش هيجاني كلي، خودآگاهي، خود مديريتي، آگاهي اجتماعي و مديريت روابط، تقسيم مي شود. شيوه ي نمره گذاري آزمون با استفاده از مقياس 6 نقطه اي از 1 تا 6 انجام مي شود. جمع نمراتي كه آزمودني در هر يك از سوالات كسب مي كند نمره كل آزمون را تشكيل مي‌دهد. براي استاندارد كردن، دستیابی به نرم های لازم و تعیین عوامل تشکبل دهنده ی آن با توجه به فرهنگ ایرانی آن كاري جدي صورت نگرفته است(برادبری و گریوز،2005). ب) آزمون هوش هیجانی بار – آن : این آزمون توسط بار- آن در سال 1980 تدوین گردید. این پرسشنامه دارای 133 سوال است که در ایران نسخه 90 ماده‌ای از آن تهیه شده و ضریب همسانی درونی آن مناسب گزارش شده است. این پرسشنامه دارای 15 زیرمقیاس است که در 5 حیطه کلی قرار می‌گیرند. این پنج حیطه عبارتند از: مولفه درون فردی، مولفه بین فردی، مولفه سازگاری، مولفه مدیریت استرس، مولفه خلق عمومی. نحوه نمره گذاری در این پرسشنامه از 5 به 1(کاملاً موافقم تا کاملاً مخالف) انجام می شود و نمره کل آزمون نیز برابر با مجموع نمرات 15 مقیاس می باشد که حداقل نمره برای آزمودنی ها 90 است. اعتبار و روایی آلفای کرونباخ برای کل آزمون 93% میباشد(بار - ان و پاركر ، 2000). ج) مقياس هوش هيجاني شات : این پرسشنامه توسط شات و همکاران در سال 1998 براساس مدل نظری هوش هیجانی سالووی و مایر (1990) و برای سنجش هوش هیجانی نوجوانان ساخته شده است. این آزمون 33 سوالي است و پرسشهاي آزمون سه مقوله سازه هوش هيجاني شامل تنظيم هيجان ها، بهره وري از هيجان‌ها و ارزيابي هيجان‌ها را در مقياس پنج درجه اي ليكرت (كاملاً مخالف تا كاملاً موافق) مي سنجد. مقياس هوش هيجان گرچه از سه مولفه پيش گفته اشباع شده، تنها يك نمره كلي براي هوش هيجاني به دست مي دهد كه دامنه آن از 33 تا 165 است. در ایران هنجاریابی این آزمون به وسیله خسرو جاوید (1381) صورت گرفته است. مطالعه اين مقياس درميان نوجوانان براي هوش هيجاني كل، روایی 84/0 و براي خرده مقياس هاي آن به ترتيب 76/0، 66/0 و 55/0 گزارش شده است. ضريب آلفاي كرونباخ اين مقياس نيز براي هوش هيجاني كل 81/0 و براي خرده مقياس هاى نامبرده به ترتيب 78/0، 67/0، 50/0 گزارش شده است (شات، 2009، به نقل از محمدی، 1387). د) آزمون خود گزارشی هوش هیجانی اسچت: این مقیاس یک ابزار خودگزارشی کوتاه هوش هیجانی است که به وسیله ي اسچت و همکاران طراحی گردید. مقیاس هوش هیجانی اسچت از 33 ماده تشکیل می‌شود که آزمودنی پاسخ خود را بر روي مقیاس 5 درجه اي لیکرت که از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق درجه بندي شده است مشخص می کند. در این مقیاس نمره ي بالاتر بیانگر هوش هیجانی بیشتر است. ضریب آفای کرونباخ آن 90/0 و روایی آن 78/0 بدست آمد(به نقل از بیانی، 1388) در نهایت، با توجه به ویژگی های شاخص آزمون هوش هیجانی شات نسبت به سایر آزمون های مطرح شده که از جمله آن می‌توان به تعداد کم سوالات، هنجاریابی شده در ایران، کمتر مورد استفاده قرار گرفتن، قابلیت سنجش داشتن و همچنین متناسب بودن سوالات آزمون با شرایط فرهنگی جامعه ایران، این آزمون برای پژوهش حاضر مناسب تر به نظر می رسد. 16-2 عوامل مؤثر در هوش هیجانی سالووی(1999) توصیف مبنایی خود را از هوش هیجانی بر اساس نظریات گاردنر در مورد استعدادهای فردی، قرار می‌دهد و این توانایی‌ها را به پنج حیطه اصلی بسط می‌دهد. شناخت عواطف شخصی: خود آگاهی- تشخیص هر احساس به همان صورتی که بروز می‌کند- سنگ بنای هوش هیجانی است. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش روان شناختی وادراک خویشتن، نقشی تعیین کننده دارد. ناتوانی در تشخیص احساسات واقعی، ما را به سردرگمی دچار می‌کند. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند، بهتر می‌توانند زندگی خویش را هدایت کنند. این افراد درباره احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات شخصی از انتخاب همسر آینده گرفته تا شغلی که بر می‌گزینند، احساس اطمینان بیشتری دارند. به کار بردن درست هیجان ها : قدرت تنظیم احساسات خود، توانایی و مهارت عاطفی است که بر حس خود آگاهی متکی می‌باشد و شامل ظرفیت شخص برای تسکین دادن خود، دور کردن اضطراب‌ها، افسردگی‌ها یا بی‌حوصلگی‌های متداول و پیامدهای شکست، است. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفند، به طور دایم با احساس نومیدی و افسردگی دست به گریبانند، در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند، با سرعت بسیار بیشتری می‌توانند ناملایمات زندگی را پشت سر بگذرانند. برانگیختن خود: برای جلب توجه، برانگیختن شخصی، تسلط بر نفس خود و برای خلاق بودن لازم است سکان رهبری هیجان‌ها را در دست بگیرید تا بتوانید به هدف خود دست یابید. خویشتن داری عاطفی- به تاخیر انداختن کامرواسازی و فرونشاندن تکانش‌ها - زیر بنای تحقق هر پیشرفتی است. توانایی دستیابی به مرحله غرقه شدن در کار، انجام هر نوع فعالیت چشمگیر را میسر می‌گرداند. افراد دارای این مهارت، در هر کاری که بر عهده می‌گیرند بسیار مولد و اثر بخش خواهند بود. شناخت عواطف دیگران: همدلی، توانایی دیگری که بر خود آگاهی عاطفی متکی است ، "مهارت ارتباط با مردم" است. افرادی که از همدلی بیشتری برخوردار باشند، به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته‌های دیگران است توجه بیشتری نشان می‌دهند. این توانایی، آنان را در حرفه‌هایی که مستلزم مراقبت از دیگرانند، تدریس، فروش و مدیریت موفق تر می‌سازد. حفظ ارتباط ها: بخش عمده‌ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است، مانند صلاحیت یا عدم صلاحیت اجتماعی و مهارت‌های خاص لازم برای آن. اینها توانایی‌هایی هستند که محبوبیت، رهبری و اثر بخشی بین فردی را تقویت می‌کنند. افرادی که در این مهارت‌ها توانایی زیادی دارند، در هر آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران باز می‌گردد بخوبی عمل می‌کنند، آنان ستاره‌های اجتماعی هستند. البته افراد از نظر توانایی‌های خود در هر یک از این حیطه‌ها، با یکدیگر تفاوت دارند و ممکن است بعضی از ما برای نمونه در کنار آمدن با اضطراب‌های خود به طور کامل موفق باشیم، اما در تسکین دادن نا آرامی‌های دیگران چندان کار آمد نباشیم. بدون شک، زیر بنای اصلی سطح توانایی ما، عصب است اما مغز به طرز چشمگیری شکل پذیر است و همواره در حال یادگیری است( مایر و همکاران، 1999). 17-2 ویژگی افرادی که هوش هیجانی بالا دارند هوشبهر و هوش هیجانی قابلیت های متضاد نیستند بلکه بیشتر می توان چنین گفت که متمایزند. همه ما از ترکیبی از هوش و عواطف برخورداریم، افراد دارای هوش بالا و هوش هیجانی پایین و یا هوشبهر پایین و هوش هیجانی بالا ، علی رغم وجود نمونه هایی نوعی، نسبتا نادرند. فی الواقع میان هوشبهر و برخی جوانب هوش هیجانی همبستگی مختصری وجود دارد، هر چند این ارتباط آن قدر است که روشن کند این دو قلمرو اساسا مستقل اند. گونه خالص دارای هوشبهر بالا، یعنی کاملاً فاقد هوش هیجانی، تقریبا تصویر اغراق آمیزی از روشنفکرانی است که در قلمرو ذهن استادند اما در دنیای فردی ناکار آمدند. نیم رخ های آماری مردان و زنان در این خصوص تا حدودی متفاوت است. مرد دارای هوشبهر بالا با طیف گسترده ای از علا یق و توانایی‌های ذهنی مشخص می شود که البته جای تعجبی ندارد. این مرد بلند پرواز و مولد، قابل پیش بینی و سرسخت است و در بند علا یق فردی خود نیست. او همچنین عیب جو و فخر فروش مشکل پسند و بازدارنده، در تجارب احساسی ناراحت، غیر بیانگر و مستقل و از نظر عاطفی سرد و بی روح است. مردانی که از نظر «هوش هیجانی» بالا هستند، از نظر اجتماعی متوازن، خوش برخورد و بشاش هستند و در مقابل افکار نگران کننده یا ترس آور مقاومند. آنان در زمینه خدمت به مردم یا حل مشکلات، قبول مسئولیت و برخورداری از دیدگاه‌های اخلاقی، ظرفیتی قابل توجه دارند، در ارتباط خود با دیگران هم حسی و توجه نشان می دهند. زندگی عاطفی آنان غنی اما همخوان است، آنان با خود، دیگران و مجموعه اجتماعی که در آن زندگی می کنند راحتند. زنان دارای «هوشبهر» بالا از اتکا به نفس هوشمندانه ای که از آنان انتظار می رود برخوردارند، تفکرات خود را به راحتی مطرح می کنند، برای موضوعات ذهنی ارزش قائلند و طیف گسترده ای از علایق ذهنی و زیبایی شناختی دارند.(اکبری، 1388). آنان همچنین درون نگر هستند، مستعد ابتلا به اضطراب، فرو رفتن در خیالات و احساس گناه بوده و در ابراز آشکار خشم خود درنگ می کنند، هر چند که آن را به طور غیرمستقیم ابراز می دارند. زنان دارای «هوش هیجانی» سرشار با جرات هستند و احساسات خود را به طور مستقیم ابراز می دارند و درباره خودشان احساس مثبتی دارند و زندگی برای آنان سرشار از معنا است. آنان نیز همانند مردان، خوش برخورد و اجتماعی هستند و احساسات خود را به طور مقتضی ابراز می دارند، نه اینکه آن را به صورت انفجارهایی ابراز دارند که بعدها از آن تاسف بخورند. همچنین به خوبی با فشارهای عصبی منطبق می شوند، جایگاه اجتماعی آنان به آنها امکان می دهد تا به آسانی با افراد جدید روبه رو شوند، با خودشان به قدر کافی راحت هستند تا آنکه بتوانند شوخ‌طبع، خود انگیخته و درمقابل تجارب عاطفی پذیرا باشند. برخلاف زنان دارای هوشبهر بالا و ناب، زنان دارای هوش هیجانی بالا، به ندرت احساس اضطراب یا گناه می کنند یا در خیالات واهی غرق می شوند. البته این تصایر نشانگر دو جنبه افراطی هر حالت است - هوشبهر و هوش هیجانی به درجات مختلف در وجود همه ما در هم آمیخته شده اند(عباس زادگان، 1387). 18-2 حیطه های اصلی هوش هیجانی 1- شناخت عواطف شخصی: خودآگاهی، یعنی تشخیص هراحساس به همان صورتی که بروز می کند سنگ بنای هوش هیجانی است. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش روان شناختی و ادراک خویشتن نقشی تعیین کننده دارد. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین، ما را به سردرگمی دچار می‌کند. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند بهتر می توانند زندگی خویش را هدایت کنند. این افراد درباره احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات زندگی، از انتخاب همسر گرفته تا شغلی که برمی گزینند، احساس اطمینان بیشتری دارند. بعضی از افراد واقعاً در زمینه شناخت عواطف شخصی خود فاقد خودآگاهی‌اند. این عده وقتی از لحاظ عاطفی و هیجانی به هم می ریزند نمی دانند که آیا خشمگین اند یا غمگین؟ خوشحال اند یا صرفاً پرانرژی؟ این افراد بهای «بی سوادی هیجانی» خود را در روابط بین فردی و حتی درونی مختل می پردازند.2- به کار بردن درست هیجان ها: قدرت تنظیم احساسات خود، توانایی‌ای است که بر حس خودآگاهی متکی باشد و به ظرفیت شخص برای تسکین دادن خود، دورکردن اضطراب ها، افسردگی ها یا بی حوصلگی‌های متداول اشاره دارد. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفند، دایماً با احساس نومیدی، خشم مزمن و افسردگی دست به گریبان اند، در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت بسیار بیشتری می توانند ناملایمات زندگی را پشت سر بگذارند. برای مثال بیرون ریختن غضب را برخی افراد به عنوان روشی برای مقابله با عصبانیت به کار می گیرند چرا که این باور در میان عموم مردم رواج دارد که «انجام این کار باعث می‌شود احساس بهتری پیدا کنی». از دهه 1950روانشناسان با این روش مخالفت کردند چرا که دریافتند برون‌ریزی خشم یکی از بدترین راه های خاموش کردن آن است، زیرا انفجار غضب عموما برانگیختگی مغز هیجانی را تقویت می کند و باعث می شود افراد در عوض احساس خشم کمتر، عصبانیت بیشتری احساس کنند. به همین ترتیب بسیاری از افراد در زمینه مدیریت اضطراب و نگرانی های خود دچار مشکل اند. ذهن نگران در زنجیره بی‌پایانی از ناراحتی های جزیی گرفتار می شود، از یک موضوع به موضوع دیگر می رود و به عقب باز می‌گردد. نگرانی های مزمن و مکرر، شبیه چرخش به دور خود است که هیچ گاه به راه حل مثبتی منجر نمی شوند. توانایی تنظیم هیجانات مختلف - خشم، نگرانی، افسردگی و غیره - از مولفه های هوش هیجانی است و عامل تاثیرگذاری در خدمت بهداشت روان محسوب می شود. 3- برانگیختن خود: برانگیختن خود به زبان ساده یعنی کنترل تکانه ها (تکانه هایی مثل خشم، میل جنسی و...) تسلط بر نفس، تاخیر در ارضای فوری خواسته ها و امیال، رهبری هیجان ها و توان قرار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب. خویشتن داری عاطفی یا همان به تاخیر انداختن کامرواسازی و فرونشاندن تکانه ها یکی از مولفه‌های اساسی هوش هیجانی است. افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده می گیرند بسیار مولد و اثربخش خواهند بود. 4- شناخت عواطف دیگران: همدلی، توانایی دیگری بر خود آگاهی عاطفی متکی است و اساس مهارت رابطه با مردم است. افرادی که از همدلی بیشتری برخوردارند به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته های دیگران است توجه بیشتری نشان می دهند. این توانایی آنان را در حرفه هایی که مستلزم مراقبت از دیگرانند، تدریس، فروش و مدیریت موفق تر می‌سازد. انسان هایی که در شناخت عواطف دیگران مهارت دارند به راحتی و گاهی بدون دیدن چهره طرف مقابل مثلاً از پشت تلفن قادرند حالت روحی دیگران را حدس بزنند. شناخت عوطف دیگران به ویژه در روابط بین زوجین اهمیت دارد. تا هنگامی که انسان در این کشور کویری که زمان و زندگی نام گرفته زندگی می کند، تنهایی و انزوایش نیز پابرجاست. پس به 2 دلیل مهم می‌بایست توانایی شناخت عواطف دیگران را در خود بالا ببریم: اول اینکه چون ما هرگز نمی توانیم مستقیماً وارد تجربه دیگران شویم، هیچ گاه نمی توانیم کاملا بدانیم که طرف مقابل ما چه چیزی را می خواهد به ما برساند. وقتی پی می بریم که هر قدر تلا ش کنیم نمی توانیم چنان با هوش یا حساس باشیم که بفهمیم دیگری چه تجربه‌ای می کند، احساس گناه می تواند ما را یاری دهد که از روی اصالت، متواضع باشیم. در این بین هر چقدر قدرت و مهارت شناخت و عواطف دیگران در ما بالاتر باشد بیشتر می توانیم در دنیای خصوصی و گاهی درد دیگران سهیم شویم و تنهایی و انزوای آن ها را کم کنیم. دوم اینکه «زبان» نمی تواند تجربه را به خوبی منتقل کند زیرا تجربه نهفته در دل تجارب عمیق انسانی غنی تر از آنند که کلمات توان بازگو کردن آن‌ها را داشته باشند ... 5- برقراری رابطه با دیگران: بخش عمده ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. افرادی که در این زمینه مهارت دارند، به خوبی و عمیقاً به دیگران گوش می دهند، دیگران را می پذیرند و دست به قضاوت نمی زنند، در دیگران احساس ارزش و عزت تولید می کنند نه احساس گناه و در هر آن چه که به کنش متقابل آرام با دیگران باز می‌گردد به خوبی عمل می کنند. آنان ستاره های اجتماعی هستند ستاره‌هایی که حتی در روز نیز درخشان اند! البته افراد از نظر توانایی های خود در هر یک از این حیطه ها با یکدیگر تفاوت دارند و ممکن است بعضی از ما مثلاً در کنار آمدن با اضطراب های خود کاملاً موفق باشیم اما در تسکین دادن ناآرامی های دیگران چندان کارآمد نباشیم. بدون شک زیر بنای اصلی سطح توانایی ما، زیستی و عصبی است اما مغز به طرز چشمگیری شکل پذیر است و همواره در حال یادگیری. سستی افراد را در مهارت های عاطفی می توان جبران کرد، هر کدام از این حیطه ها تا حد زیادی نشانگر مجموعه‌ای از عادات و واکنش هاست که با تلاش صحیح می توان آن ها را بهبود بخشید(مایر و سالوی، 1997؛ به نقل از محمدپور، 1392). 19-2 رابطه سازگاری و هوش هیجانی مفهوم هوش هیجانی یک حیطه چند عاملی، از مجموعه مهارت ها و صلاحیت های اجتماعی است که بر توانایی‌های فرد برای تشخیص درک و مدیریت هیجان، حل مسئله و سازگاری تأثیر می گذارد و به طرز موثری فرد را با نیازها، فشارها و چالش های زندگی سازگار می کند. ریشه های تاریخی این مفهوم را می توان در قرن 19 جستجو کرد. داروین در سال 1872 اولین اثر معروف خود را در این زمینه منتشر کرد. او اثبات کرد که ابراز عواطف در رفتارهای سازگارانه افراد، نقش اساسی ایفا می کند. این یافته به عنوان یک اصل مهم هوش هیجانی تا امروز مورد قبول صاحب نظران بوده است(به نقل از امامزاده‌ای، 1385). کودکانی که از نظر اجتماعی مطرودند عموماً از نظر یافتن علائم عاطفی و اجتماعی ضعیفند حتی وقتی چنین علائمی را درک می کنند برای پاسخ دادن به آنها، مجموعه محدودی در اختیار دارند. خطری که بر سر راه این کودکان وجود دارد رها کردن مدرسه است. میزان ترک تحصیل در کودکانی که توسط همسالان خود طرد می‌شوند بین دو تا هشت برابر درصد کودکانی است که دوستانی دارند. تعجب زیادی ندارد تصور کنید سی ساعت در هر هفته وقت خود را در مکانی بگذرانید که کسی شما را دوست ندارد (گلمن، 1999). وجود دو نوع تعامل عاطفی باعث می شود این کودکان در نهایت از جانب دیگران طرد شوند یکی از این دو، استعداد متنفر شدن از شدت خشم و خصومت کردن در جایی است که هیچ کس چنین تربیتی ندارد. دوم بزدل، مضطرب و از نظر اجتماعی خجل بودن است؛ اما فراتر از تمام این عوامل خلق و خویی، کودکانی که از "مرحله پرت" هستند، کنار گذشته می شوند. کسانی که خام دستی آنها مکرراً افراد دیگر را ناراحت می کند در واقع آنان به جای آنکه نگرش های جدیدی در امر دوست یابی کسب کنند صرفاً به تکرار کارهای غیر کارساز خود در گذشته می پردازند یا حتی به واکنش ناصالح تری دست می زنند. کمبودی که آنها در حیطه عواطف کلیدی دارند شانس آنها را از نظر محبوب واقع شدن کاهش می دهد. بودن با آنها خوشایند به نظر نمی‌رسد و نمی دانند برای ایجاد احساس خوشایند در دیگران چه باید بکنند. در نهایت کارشان به انزوای اجتماعی می‌کشد. برخی کودکان بقیه سال ها را با این موقعیت دردناک در حاشیه اجتماع زندگی می کنند ولی به خاطر نداشتن ارتباط صمیمانه با دیگران، مهارت های اجتماعی و عاطفی که در زندگی به آن نیازمندند کسب نخواهد کرد. این افراد به اضطراب شدید و نگرانی های زیاد و نیز افسردگی، تنهایی دچار می شوند (همان منبع). 20-2 پیشینه ی تحقیق 1-20-2 مطالعات صورت گرفته در داخل کشور ثابتی و ییلاقی تحقیقی (1381) با عنوان بررسی تأثیر بین کمبود مهارت های اجتماعی در سازگاری فردی – اجتماعی نوجوانان بزهکار در شهرستان گنبد کاووس انجام شد. 400 نوجوان زیر 18 سال به صورت تصادفی ساده از میان جامعه آماری پژوهش انتخاب شدند. نتایج تحقیق نشان می دهد که بین کمبود مهارت‌های اجتماعی و بروز اختلالات رفتاری در آینده رابطه وجود دارد. این مشکلات که با عملکرد ضعیف مهارت های اجتماعی کودکی مرتبط هستند عبارتند از: بزهکاری، نقص در عملکرد تحصیلی و شناختی، فرار از مدرسه و الکلیسم، رفتارهای ضداجتماعی و اختلالات روانی و در نهایت آموزش مهارت های اجتماعی باعث افزایش سازگاری فردی و اجتماعی در نوجوانان بزهکار می شود. قاسمی (1388) پژوهشی در رابطه با اعتبار و روایی آزمون سازگاری فردی و رابطه آن با سلامت روان در دانش آموزان دوه اول دبیرستان انجام داد. یک گروه نمونه با حجم 480 نفر از طریق نمونه برداری تصادفی ساده انتخاب شد. ضریب آلفای کرونباخ 879/0 به دست آمد. بررسی روایی سازه نیز مورد تأیید قرار گرفت. ضریب همبستگی کل پرسشنامه سازگاری با سیاهه سلامت روانی 157/0 به دست آمد. در نهایت، نرم مقوله‌ای برای پرسشنامه تهیه شد. در تحقیقی که محمود موسوی(1390) در شهرستان فریدون شهر انجام داد، به این نتیجه رسید که بین عوامل خانوادگی و سازگاری اجتماعی فرزندان در مدرسه رابطه معناداری وجود دارد، یعنی چگونگی روابط در سازگاری اجتماعی فرزندان آنان در مدرسه مؤثر است. دانش آموزانی که در مدرسه از سازگاری اجتماعی مطلوبی برخوردارند، والدین با روابط مبتنی بر تفاهم دارند. در حالی که دانش آموزان ناسازگار دارای والدینی هستند که از روابط صحیح و مبتنی بر تفاهم بهره مند نیستند. سازمان تبلیغات اسلامی(1390) در شهر قم در مورد نظام ارزش های دینی و سازگاری بین جوانان 25-18 سال، انجام گرفت. در این تحقیق 300 نفر از جوانان به روش نمونه گیری از مناطق مختلف انتخاب شدند برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه آزمون نظم ارزش های دینی و آزمون سازگاری اجتماعی کالیفرنیا استفاده شد نتایج به صورت زیر بود: جوانان شهر قم 68/6% از دین باوری بالا، 7/24% از دین باوری متوسط و 7/2 از دین باوری پائینی برخوردار بودند. همچنین یافته ها نشان داد که جوانان شهر قم 3/59 درصد سازگاری بالا و 39% از میزان سازگاری متوسط برخوردارند. در تحقیقی که خداپناهی و همکاران (1389) بر روی 400 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی انجام دادند به این نتیجه رسیدند که بین جهت گیری مذهبی و سازگاری رابطه معنادار وجود دارد، بین سازگاری هیجانی دختران و پسران تفاوت وجود دارد ولی در سازگاری اجتماعی این تفاوت معنادار نیست. در تحقیقی که رضویان شاد(1389) در شهر تبریز انجام داد، نمونه از 200 پسر و 180 دختر پایه سوم راهنمایی تشکیل شد و به این نتایج رسید که بین سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. سازگاری اجتماعی دختران بالاتر از پسران است و بین هوش هیجانی آن تفاوت معناداری وجود ندارد. صفوی (1388) به بررسی همبستگی بین هوش هیجانی و سازگاری عاطفی – اجتماعی در دانش‌آموزان دختر شهر تهران پرداخت، در این مطالعه توصیفی – همبستگی، 400 دانش آموز دختر پیش‌دانشگاهی شهر تهران، به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج چنین نشان داد که همبستگی بین هوش هیجانی و سازگاری عاطفی و اجتماعی مستقیم و معنادار بود. همچنین اکثریت دانش آموزان دارای سازگاری عاطفی در سطح خوب(56%) و سازگاری اجتماعی در سطح متوسط (7/39%) بودند و بین سازگاری و هوش هیجانی همبستگی معناداری وجود دارد. فرحبخش (1390) پژوهشی در رابطه با تهیه آزمون سازگاری و تعیین پایایی، روایی و تعیین هنجار آن انجام داد. نمونه از تعداد 771 نفر دانش آموزان اصفهان تشکیل شد و روی متغیرهای سازگاری اجتماعی، سازگاری عاطفی، سازگاری تحصیلی، دلبستگی به رشته و هدفمندی انجام شد. یافته ها این چنین بدست آمد که: میانگین ضریب لاشه برای تبیین روایی محتوی کل آزمون 0.71 و برای خرده مقیاس ها از 0.58 تا 0.82 بدست آمد. پایایی درونی کل آزمون 0.94 و برای خرده آزمون ها از 0.73 تا 0.81 تعیین گردید. در نهایت با توجه به میزان پایایی و روایی بدست آمده، آزمون سازگاری ابزاری است که می تواند مورد استفاده محققان قرار گیرد. به علاوه می تواند به عنوان ابزاری برای سنجش و پایش سازگاری در مراکز مشاوره مورد استفاده واقع شود. موسوی (1388) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی با سازگاری تحصیلی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی شهر کرمانشاه، 108 دانش آموز دختر و پسر به عنوان نمونه انتخاب نمود. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین هوش هیجانی و سازگاری تحصیلی و اجتماعی دختر و پسر دبیرستانی کرمانشاه(342/0=r ، 001/0=p) همبستگی مثبت معنادار وجود دارد. همچنین بین هوش هیجانی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان (274/0=r ، 001/0=p) همبستگی مثبت معناداری وجود دارد. با توجه به نتایج بدست آمده بین هوش هیجانی با سازگاری تحصیلی و سازگاری اجتماعی دختر و پسر ارتباط مثبت وجود دارد. بنابراین ضروری به نظر می رسد مدیران مدارس نسبت به آموزش هوش هیجانی در مدارس توجه داشته باشند. زکی (1389) در پژوهشی با عنوان سازگاری نوجوانان با مدرسه و رابطه ی آن با حمایت اجتماعی دانش‌آموزان شهر اصفهان، بر اساس تحقیق پیمایشی از میان 200 نوجوان اطلاعات جمع شده را تجزیه و تحلیل نمود. پایایی ابزار برای کل، پسران و دختران به ترتیب 0.873 ، 0.846 و 0.895 محاسبه شده است. میزان سازگاری با مدرسه و سازگاری اجتماعی در سطح متوسط و سازگاری عاطفی در سطح زیاد ابراز شده است. حمایت اجتماعی نسبتاً زیاد است. رابطه ی معناداری بین سازگاری با مدرسه و حمایت اجتماعی وجود دارد(0.38=r). تفاوت معناداری بین دختران و پسران در سازگاری با مدرسه و همچنین حمایت اجتماعی وجود نداشته است. چهاردولی(1387) در پژوهشی به بررسی رابطه ی عملکرد خانواده و جو روانی – اجتماعی کلاس با ناسازگاری دانش آموزان دبیرستانی شهرستان ملایر پرداخته است. آزمودنی ها در پژوهش 302 نفر بودند که با روش نمونه گیری تصادفی مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش ضرایب پایایی با استفاده از روش کودر ریچاردسون و دو نیمه کردن برای کل پرسشنامه 0.81 و 0.70 و برای مقیاس عاطفی 0.66 و 0.64، مقیاس اجتماعی 0.62 . 0.58 و مقیاس آموزشی 0.67 و 0.58 محاسبه گردید که نشان دهنده همسانی درونی ماده های مقیاس فوق می باشد. برای بررسی روایی سازه مقیاس فوق از روش تحلیل عاملی (تحلیل مؤلفه های اصلی) استفاده شد که در مجموع 24.91 از واریانس مقیاس را تبیین کردند. یافته ها نشان داد که عملکرد خانواده و جو روانی – اجتماعی کلاس با ناسازگاری دانش آموزان رابطه معنی‌دار منفی دارد. یوسفی(1381) پژوهشی در رابطه با هوش هیجانی و سازگاری را بر حسب میزان اضطراب انجام داده است. به این منظور تعداد 200 نفر از دانشجویان دانشکده های دانشگاه تهران مرکز انتخاب کرده و نتایج را به صورت زیر ارائه داده است: 1- سازگاری کلی و هوش هیجانی، می تواند اضطراب را پیش بینی کند. 2- مؤلفه های سازگاری می تواند هوش هیجانی را پیش بینی کند. 3- در هریک از مؤلفه های سازگاری، بین دو گروه دانشجویان دارای اضطراب بالا و اضطراب پائین تفاوت وجود دارد. 4- میزان سازگاری در دو گروه دانشجویان دارای اضطراب بالا و پائین تفاوت وجود دارد. 5- میزان هوش هیجانی در دو گروه دانشجویان دارای اضطراب بالا و اضطراب پائین تفاوت وجود دارد. 2-20-2 مطالعات صورت گرفته در خارج از کشور به عقیده چان (2005) افراد را در درك، شناخت و کاربرد هیجانات شان نمیتوان یکسان فرض نمود، زیرا آنها به لحاظ توانایی هایشان جهت اعمال کنترل مؤثر بر شرایط هیجانی حاکم در زندگی متفاوت هستند و امروزه چنین تفاوتهایی را به عنوان تفاوت در هوش هیجانی در نظر گرفته اند که در سلامت روانی افراد نقشی اساسی دارد. فورگاس و همکاران ، (2003)به نقل از امامزاده ای(1385) در پژوهشی نشان دادند كه برخورداري از خلق مثبت، واقعاً به افراد كمك مي كند تا بهتر باشند و بهتر عمل نمايند، موفقيت بيشتري كسب كنند و نتايج درخشان تري را به دست آورند. اکسترمرا و همكاران (2010) طي بررسي خود به این نتیجه رسیده اند که نوجواناني كه در رابطه با شناخت هيجانات خود دچار مشكل هستند و توانايي هاي لازم را براي تنظيم هيجاناتشان ندارند، در شرايط پراسترس از كنترل خوبي برخوردار نبوده، ماهيت استرس را با شدت بالاتري درك مي نمايند و از سازگاري روانشناختي كمتري برخوردارند. در مطالعه اي که باستینو همكاران (۲۰۰۵) روی 264 دانشجوی استرالیایی انجام دادند، مشخص گرديد كه هوش هيجاني بالا در نوجوانان با ارتباط بهتر با همسالان، ثبات عاطفي، شبكه هاي اجتماعي قوي تر، رابطه مستقيم و با ناسازگاري‌هايي همچون اعتياد، مصرف الكل، فرار از منزل، رابطه عكس دارد. اينگلبرگو اسجوبرگ (2004) در پژوهشي در رابطه با هوش هيجاني، عاطفه و سازگاري نشان دادند كه بين سازگاري موفقيت آميز و هيجان ها ارتباط مستقيمي وجود دارد . آنها بر اين فرض كه هيجان‌ها، ممكن است در سطح سازگاري اجتماعي مؤثر باشند، تأكيد مي كنند. اليوت و همكاران (2003) نشان دادند كه از طريق آموزش مهارت‌هاي اجتماعي مي توان به پيشرفت مهارت‌هاي اجتماعي و سازگاري نوجوانان كمك كرد. در پژوهشي توسط فورگاس و همكاران (2000) مشخص شد كه آزمودني‌هايي كه از خلقي شاد و مثبت برخوردار بودند، ارتباط بيشتري برقرار مي كردند، از علائم و رفتارهاي غيركلامي بيشتري در تعامل خود بهره مي گرفتند، بيشتر با دوست خود حرف مي زدند، به روشني و بدون ابهام درباره‌ی خودشان صحبت مي‌كردند و به نظر مي رسيد كه به شيوه اي مؤثر، رضايت بخش، ماهرانه و متعادل تر رفتار مي كنند. بر عكس، آزمودني‌هاي غمگين و با خلق منفي از برخورد دوستانه و اطمينان بخش كمتري برخوردار بودند. مطالعه بار – آن (2003) و سیاروچی و اسکات (2006) است که نشان داده‌اند داشتن سازگاری برای هوش هیجانی ضروری می باشد. هوش هیجانی در برگیرنده ی شایستگی ها و مهارت هایی است که رفتار هوشمندانه را تحت تأثیر قرار می دهند. رفتار هوشمندانه، همانگونه که پیاژه اعتقاد دارد، مفهوم سازش موثر با محیط است. از این منظر افراد هوشمند هیجانی در درک خود و دیگران کارآمد بوده، با دیگران ارتباط مناسب برقرار نموده و قادر به سازگاری و مقابله مناسب با محیط بلاواسطه خود هستند. مطالعه ادیمو (2011)، پانسر و همکاران (2008) مارکوئز و همکاران (2010) نشان داده است که سازگاری رابطه نیرومندی با هوش هیجانی دارند. هوش هیجانی درون فردی متغیر پیش بینی کننده سازگاری است، یعنی خودآگاهی و خودابرازی سالم می تواند سطح سازگاری اجتماعی را پیش بینی نماید. داشتن نگرش مثبت به خود، ارزش نهادن به وجوه بد و خوب خویش و پذیرش آنها، احساس عزت نفس، احترام به خود، خودشکوفایی، استقلال و جرات ورز بودن بخشی از این مهارت است که برای داشتن کارکرد بهینه و سازگارانه سلامت روانی ضروری می باشد از این رو فردی که دارای این ویژگی ها است سازگارتر از کسی است که فاقد هوش درون فردی است. همپل و پترسون (2006) طی مطالعه ای بیان داشتند که دختران نوجوانی که از سازگاری عاطفی بالاتری برخوردارند، توانایی کنترل و خشم و عصبانیت در آنها بیشتر است و در واقع از مدیریت هیجانی مناسب‌تری برخوردار می باشند. در پژوهش هایی که رزنبرگ (1990) انجام داد به این نتایج رسید که در ارتقاء میزان هوش هیجانی، سازگاری، ارتباط پیش فردی، افزایش مهارت حل مسئله و راهبردهای مقابله ای و افزایش میزان سلامت روان به تأیید رسیده است. ویچروسکی (2001) به نقل از برادران (1390) نشان داده است که آموزش مهارت های زندگی موجب افزایش هوش هیجانی و انعطاف پذیری در مقابل تغییرات شده و نگرش مثبت در جهت احساس خودکفایی را ارتقاء می بخشد. در مقاله‌ای که لانورت و همکاران(2006) در مورد استفاده از اینترنت، مهارت های بین فردی، شخصیت و هوش هیجانی در ارتباط با کاربرد اینترنت به عنوان وسیله ای برای مقیاس اعتیاد به اینترنت در دانشجویان دوره کارشناسی انجام دادند به این نتیجه رسیدند که بین شخصیت و کاربرد اینترنت رابطه‌ای وجود ندارد ولی افرادی که تمایل به تنهایی دارند یا ارزش های منحرف و یا فاقد هیجان و مهارت های اجتماعی هستند شیوع بیشتری دارد. گردوس به نقل از برادران (1390) تعارضات زناشویی، برخورد و درگیری بسیار بالای والدین دانش‌آموزان می تواند بر سازگاری تحصیلی و شخصی، هوش هیجانی و نیز سلامت روان شناختی او تأثیر منفی داشته باشد. در مطالعه ای که فنگ - یانگ (2007) انجام دادند. به این نتیجه رسیدند افرادی که ارتباط والد فرزندی مناسب و خوبی دارند دارای روابط بین فردی مؤثر و فاقد اضطراب اجتماعی دارند و ارتباط والد فرزندی ضعیف به عنوان سطوحی از اضطراب اجتماعی به طور مؤثر در ارتباط با اعتیاد به اینترنت است. مطالعات کاربردی لیندا و رستینن (2011) نشان می دهد کودکان و نوجوانان با استعداد، سازگاری بهتری نسبت به کودکان و نوجوانان کم استعداد دارند. این دیدگاه مستعد بودن آن ها را در برابر سازگاری حمایت می‌کند به خاطر درک بهتری که از خود و دیگران دارند. کفایت های شناختی آن ها را قادر می سازد تا از عهده استرس ها بهتر برآیند اما اگر فاقد کفایت ها و صلاحیت های اجتماعی می باشند سازگاری کاهش می یابد. در تحقیقی که مایر (2007) انجام داد، نشان داده است که هوش شناختی حداکثر 20% در پیش‌بینی موفقیت افراد در زندگی مهم است. در حالی که 80% باقی مانده در گروه مهارت هایی است که هوش هیجانی را شکل می دهند. بنابراین بهره هوشی افراد، هیچ گونه پیش آگهی نمی دهد که آن ها در فراز و شیب زندگی چگونه عمل خواهند کرد. همچنین هوش و استعداد تحصیلی، هیچگونه آمادگی و مهارتی را برای جوان با ناملایمات زندگی یا استفاده از فرصت های مطلوب و سازگاری بدست نمی دهد. در مطالعه ی چان (2006) نشان داده است که هوش هیجانی در پرورش سازگاری با تجارب و حوادث استرس زای وقوع یافته، پیش بینی اهداف مطلوب در آینده و نیز سازگاری با استرس های مزمن ارتباط اساسی دارد. در مطالعه ای که باستین و همکاران )2007) به نقل از خسروجاوید(1381) انجام دادند، مشخص گردید که هوش هیجانی بالا در نوجوانان با ارتباط بهتر با همسالان، ثبات عاطفی، شبکه های اجتماعی قوی تر، رابطه مستقیم و با ناسازگاری همچون اعتیاد، مصرف الکل، فرار از منزل، رابطه عکس دارد. در پژوهشی که توسط آدیلیمو (2010) انجام شد، 826 پسر و 737 دختر 12 تا 17 سال به عنوان نمونه انتخاب شد وی به این نتیجه رسید که بین هوش هیجانی و سازگاری دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد. وی تأکید کرد این تغییر و جابه‌جائی در ناسازگاری دانش آموزان موثر است و باید برنامه های مشاوره‌ای را جهت تقویت هوش هیجانی در مدارس افزایش داد تا موجب سازگاری بیشتر دانش آموزان گردد. در نهایت با توجه به تحقیقات رجب پور – توکلی زاده(1390)، واحدی – مرادی(1388)، یاوری (1392)، عبدی (1374)، میکائیلی و امام زاده(1387) و در اکثر پژوهش های در این ارتباط از پرسشنامه سازگاری بل استفاده شد و این مقیاس با در نظر گرفتن سال ساخت آن، قدیمی شده و نیاز به مقیاس جدید و دقیق‌تری برای سنجش سازگاری احساس می شد و به دلیل اینکه پرسشنامه سازگاری سینها و سینگ در ایران هنجاریابی نشده بود، کمتر مورد توجه قرار گرفت. از طرفی با توجه به تحقیقات بهمن یوسفی(1381)، چهاردولی(1387)، زکی (1389)، موسوی (1388)، فرحبخش (1390) که روی این مقوله کار کردند، به ارتباط بین سازگاری و هوش هیجانی توجه شده بود ولی ابعاد سازگاری کمتر مورد توجه قرار گرفته بود و در رابطه با همبستگی هر کدام از متغیرهای سازگاری اجتماعی، سازگاری عاطفی و سازگاری آموزشی با هوش هیجانی پژوهشگر تعداد یافته‌های کمی مشاهده کرد و همچنین ضرورت توجه به سازگاری و هوش هیجانی در دوره نوجوانی لزوم بررسی پژوهش حاضر را روشن می‌سازد. فهرست منابع فارسی : اتکینسون، ریتا، ل؛ اتکینسون، ریچارد، س؛ و هیلگارد، ارنست(2009). زمینه ی روانشناسی(ویرایش پانزدهم). ترجمه ی مهدی گنجی (1393)، چاپ هفتم جلد دوم، تهران: انتشارات ساوالان. ادیب، ناهید (1389). هوش فرهنگی در سازمان های امروزی، نشریه روانشناسی و علوم تربیتی، شماره 1. اسلامی نسب، علی(1390). روانشناسی سازگاری. تهران: انتشارات رشد. اکبری، ابوالقاسم(1388). راهنمایی سازگاری، تحصیلی و شغلی. تهران. انتشارات رشد و توسعه. امینی، محمد(1387). هوش هیجانی و رشد و اندازه گیری آن، تهران: انتشارات سمت. ايران نژاد پاريزي، مهدي(1387). روش‌هاي تحقيق در علوم اجتماعي، تهران: نشر ميدان. آذر، عادل و مومنی، منصور(1389). آمار و کاربرد آن در مدیریت، چاپ دهم، جلد 1 و 2، تهران: انتشارات سمت. آموزگار، مجید(1388). عوامل و موانع سازگاری. تهران: انتشارات رشد. آهنی، رضا (1389). بهداشت روانی «www.hamshahrionline.ir/details». باقری، حمید(1387). «بررسی میزان کارآیی آموزش مهارت های هوش هیجانی بر افزایش آن در نوجوانان». مجله مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی شماره 33 صفحه 157. برادبري، ت و گريوز، ج(2005). هوش هيجاني ( مهارت‌ها و آزمون‌ها). ترجمة مهدي گنجي(1384). چاپ اول، تهران: انتشارات ساوالان. برادران، فرهاد (1390). تأثیر آموزش مهارت اجتماعی بر پایگاه اجتماعی و سازگاری اجتماعی و عاطفی دانش آموزان ابتدایی شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد روانسنجی، دانشگاه آزاد تهران مرکز. براهنی ، محمد تقی (1389). واژه نامه روانشناسی. تهران، چاپ هفدهم، انتشارات فرهنگ معاصر. بیانی، احمد(1388). روشهای تحقیق و سنجش در علوم تربیتی و روان‌شناسی، تهران: انتشارات رهیافت، چاپ چهارم، ص 222. بیژنی (1388). ناسازگاری و بزهکاری در نوجوانان، روزنامه شاپرک، شماره 1828. پالمر، مونتي ؛ لاري ، اشترن و گايل ، چارلز (1997). نگرشي جديد به علم سياست. ترجمة منوچهر شجاعي(1376). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي . پروین، لارنس . اي (2000). روانشناسي شخصیت. ترجمة محمدجعفر جوادي و پروين كديور(1393)، چاپ پنجم، تهران: انتشارات آییژ. پلنت، ج (2008). SPSS ترجمه علیرضا کاکاوند(1389)، کرج: انتشارات سرافراز. پياژ،ه ژان(1975). تربيت به كجا ره مي سپارد. ترجمة منصور و دادستان (1388)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران . تبريزي ، غلامرضا (1380). «بررسي مقايسه اي مشاركت پذيري اجتماعي دانشجويان شاهد نسبت به دانشجويان غير شاهد در مراكز آموزش عالي دولتي خراسان». طرح پژوهشي با همكاري دفتر تحقيق و پژوهش بنياد شهيد انقلاب اسلامي. اداره تحقيقات و مطالعات. ثابتی، فهیمه و شهنی ییلاق، منیژه(1381). «تأثیر آموزش مهارت های اجتماعی در کاهش ناسازگاری های اجتماعی – عاطفی دانش آموزان پسر ناسازگار دبستانی اهواز». مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره سوم، سال پنجم، شماره های 3 و 4 صص: 16-1. چهاردولی، حجت اله(1387).«بررسی رابطه ی عملکرد خانواده و جو روانی – اجتماعی کلاس با ناسازگاری دانش آموزان دبیرستانی شهرستان ملایر». پایان نامه ی کارشناسی ارشد، مجله علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره ی سوم، سال چهاردهم، شماره ی 6، ص 128-123. حافظ نيا، محمد، (1388). مقدمهاي بر روش تحقيق در علوم انساني، تهران: انتشارات سمت. حجاري ، س (1390). «بررسي اثربخشي آموزش گروهي حل مساله بر ميزان سازگاري اجتماعي زنان مبتلا به اختلال دوقطبي شهرستان اصفهان». پايان نامه ي كارشناسي ارشد روانشناسي دانشگاه اصفهان. خاکي، غلامرضا، (1389). روش تحقيق در مديريت، تهران : مرکز انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي. خداياري فرد، محمد(1381). «تهية مقياس اندازه گيري اعتقادات و نگرش مذهبي دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف». طرح پژوهش زير نظر دانشگاه تهران. دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي. خداياري فرد، محمد؛ نصفت، مرتضي ؛ غباري بناب، باقر و شكوهي يكتا، محسن (1389). «عوامل مرتبط با سازگاري اجتماعي فرزندان جانباز و غيرجانباز دانشگاه شهید بهشتی تهران». گزارش نهايي طرح پژوهشي زير نظر بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي. خسرو جاوید، مهناز (1381). «بررسی اعتبار و روایی سازه مقیاس هوش هیجانی شات در نوجوانان»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه تربیت مدرس تهران. دانايي‌فرد، حسن، الوانی، مهدی و آذر، عادل(1388)، روش شناسی پژوهش کمی در مدیریت: رویکرد جامع، تهران: انتشارات صفار. دلاور، علي (1386)، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي، تهران : انتشارات رشد. دهخدا، علی اکبر(1337). فرهنگ دهخدا؛ ج 1، تهران: چاپ سیروس. رضويان شاد، مرتضي (1389). «رابطه ي هوش هيجاني با سازگاري اجتماعي و پيشرفت تحصيلي دانش‌آموزان»، پايان نامه ي كارشناسي ارشد دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه تبريز. رنجبر، احمد(1386). روش تحقیق و مأخذشناسی، چاپ دوم، تهران: انتشارات اساطیر، ص 278. زکی، محمدعلی(1389). «سازگاری جوانان با دانشگاه و رابطه‌ی آن با حمایت اجتماعی؛ بررسی موردی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه اصفهان». فصلنامه تخصصی پژوهشی جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره چهارم، ص 5-1. سازمان تبلیغات اسلامی(1390) «www.ido.ir». سپاه منصور، مژگان (1386). «تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر انگیزه پیشرفت، خود احترامی و سازگاری اجتماعی». روانشناسی کاربردی، دوره دوم شماره 6 ص 85-93. سرمد، زهره ، بازرگان، عباس و حجازی، الهه (1389). روش های تحقیق در علوم رفتاری. تهران: انتشارات آگاه. سكاران، اما، (2005)، روشهاي تحقيق در مديريت، ترجمه محمد صائبي و محمود شيرازي(1386)، تهران: موسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزي. سلطانی فر، محمدعلی (1386). هوش هیجانی. فصلنامه اصول بهداشت روانی سال نهم، پاییز و زمستان شماره 35 و 36. سياروچي، ژوزف، فورگاس، ژوزف و ماير، جان. (2003). هوش عاطفي در زندگي روزمره، ترجمه ي اصغر نوري امام زاده‌اي (1385). اصفهان: انتشارات نوشته. سينها، اي . كي. پي و سينك، آر. پي (1993). راهنماي پرسشنامه سازگاري دانش آموزان دبيرستاني. ترجمه‌ي ابوالفضل كرمي(1377). تهران: مؤسسه ي روان تجهيز. شریفی درآمدی، پرویز(1386). هوش هیجانی و معنویت. چاپ اول، تهران: انتشارات سپاهان. شریفی، امین (1376). «بررسی رابطه ارضاء نیازهاي عاطفی با سازگاري فردي - اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان پسر سال سوم مدارس راهنمایی شهر اهواز»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز. شریفی، حسن پاشا و شریفی، نسترن(1391). اصول روانسنجی و روان آزمایی، انتشارات رشد، چاپ اول، ص 285. شولتس ، دوآن(1977). روانشناسي كمال. ترجمة گيتي خوشدل(1392)، تهران: نشرنو. شهبازی، مریم و شهبازی، گیتی (1391). «مقایسه ی میزان سازگاری اجتماعی در بین زنان با همسران معتاد و غیر معتاد»، نشریه خبری پویش دانش پژوهان، سال یازدهم شماره 7. صفوی، محبوبه (1388). «بررسی همبستگی بین هوش هیجانی و سازگاری عاطفی اجتماعی در دانش‌آموزان دختر پیش دانشگاهی شهر تهران»، مجله پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، سال 14 شماره 5. عابديني ، ياسمين(1390). «بررسي رابطه مهارت هاي حل مسايل اجتماعي با پذيرش همسالان در دانش‌آموزان دختر پايه‌هاي دوم و پنجم ابتدايي شهر تهران». پايان نامه ی كارشناسي ارشد رشته روان شناسي تربيتي‌، دانشگاه تهران، دانشكده‌ی روان شناسي و علوم تربيتي. عباس زادگان، سید محمد (1387). مدیریت بر سازمان های ناآرام، انتشارات کویر. چاپ چهارم. عباسزادگان، سیدمحمد. (۱۳۸۴)، مدیریت عملکرد، تهران، انتشارات شرکت سهامی انتشار. ویرایش اول، چاپ اول علی اکبري دهکردي، مهناز (1391). رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی در زوجین، مجله علوم رفتاری. سال دوم، شماره 6، 169-161. علي پور، محبوبه (1381). «بررسي سازگاري اجتماعي كودكان شاهد از طریق آزمون ترسيم خانواده». پايان‌نامه كارشناسي ارشد، دانشكده علوم اجتماعي و روان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران مركزي. فرحبخش، کیومرث(1390). «تهیه آزمون سازگاری دانشجویان و تعیین پایایی و روایی و هنجارآن». فصلنامه اندازه گیری تربیتی شماره 6، سال دوم. ص 45-23. فروم، اريك(1997)، بحران روان كاوي، ترجمة تبريزي(1392). تهران: انتشارات مرواريد. چاپ دهم. فنونی، طلعت السادات(1380). «بررسی رابطه خودپنداره و سازگاري اجتماعی با پیشرفت تحصیلی دختران سال اول متوسطه منطقه 10 آموزش و پرورش تهران» پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تربیت معلم تهران. فولادي، عزت الله (1390). مشاوره ي همتايان: چشم اندازها، مفاهيم بهداشت روان و مهارت ها، چاپ سوم، تهران: انتشارات طلوع دانش. قاسمی، لیلی(1388). «بررسی عملی بودن، اعتبار، روایی و نرم یابی آزمون پاره تست سازگاری فردی و رابطه آن با سلامت روان در دانش آموزان دوره اول دبستان». فصلنامه تخصصی پژوهشی جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره یکم، ص 16-8. قهاري، شهربانو(1391). «بررسي مقايسه اي ميزان شيوع اختلالات رفتاري ايذايي و كمبود توجه، افسردگي و اضطراب فراگير در كودكان شاهد، محروم از پدر، جانباز و داراي پدر شهر چالوس». پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده روان شناسي دانشگاه علوم پزشكي ايران. کرمی، ابوالفضل (1375). آزمون‌های روانی. تهران: انتشارات دانشکدۀ روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی. كارور، چارلز، اس. شي ير، مايكل ،اف (2005). نظريه هاي شخصيت. ترجمة احمد رضواني(1387)، مشهد: معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي. گلمن، دانیل (2010). هوش هیجانی. ترجمه نسرین پارسا(1388). تهران: انتشارات رشد. لامعی، داوود (1390). هوش هیجانی «http://www.ravanyar.blogfa.com/post/198» لطف آبادی، حسین (1387). روانشناسی رشد 2 نوجوانی و بزرگسالی. تهران: انتشارات سمت. مارنات، گری گراث (2009). راهنمای سنجش روانی، ترجمه حسن پاشاشریفی (1392). تهران: انتشارات رشد. ماسن (2013)، رشد و شخصيت كودك. ترجمة مهشيد ياسايي(1391). تهران : نشر مركز. محمدپور، ناهید (1392). سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی انتشار : http://hamshahrionline.ir. محمدی، محمد (1387). هوش هیجانی شات. تهران: موسسه آزمون یار پویا. مظاهري، اکرم ؛ باغبان، ایران و فاتحی زاده، مریم (1389). «تاثیر آموزش گروهی عزت نفس بر میزان سازگاري اجتماعی دانشجویان». مجله دانشور ، سال 13، اردیبهشت، شماره 16. ملازاده، جواد(1385). «رابطه سازگاری زناشویی با عوامل شخصیت و سبک های مقابله ای در فرزندان شاهد»، پایان نامه دکتری، گروه روانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس. منصور، محمود (1389). احساس كهتري. تهران : انتشارات دانشگاه تهران . موسوی، علی(1388)، «بررسی رابطه هوش هیجانی با سازگاری تحصیلی – شغلی و سازگاری در خانه دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی کرمانشاه». پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تبریز. موسوی، محمود (1390). «بررسی نقش عوامل آموزشگاهی بر سازگاری اجتماعی دانش آموزان متوسطه شهرستان فریدون شهر». جامعه شناسی کاربردی، سال 24 شماره 41. موسوی، مریم(1390). «رابطه هوش هیجانی و سازگاری آموزشی در دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی شهر تهران». مجله تحقیقات علوم پزشکی زاهدان. سال پنجم. شماره 12. ص 5-1. ميلاني فر، بهروز(1380). روان شناسي كودكان و نوجوانان استثنايي، تهران: نشر قوس. نجفی پور، فرشاد(1390).«چگونه هوش خود را افزايش دهيد؟». تهران: انتشارات سمت. ص 55. نوری، احمد (1389). هوش هیجانی در زندگی روزانه، اصفهان: انتشارات صبح واحدی، شهرام و مرادی، سمانه(1388). «رابطه ی سبک های دلبستگی پدر و مادر با سازگاری هیجانی، رفتاری و اجتماعی در دانشجویان غیر بومی سال اول». مجله علمی پژوهشی اصول بهداشت روانی، سال یازدهم، شماره 3، پیاپی 43، ص232-223. والی پور، احمد (1389). روانشناسی سازگاری، تهران: انتشارات وحید. هومن، حیدرعلی (1389). شناخت روش علمی در علوم رفتاری. تهران: انتشارات سمت. یارمحمدیان، محمدحسین(1390). تحلیل رابطه ی بین هوش هیجانی و سازگاری اجتماعی در نوجوانان، جامعه‌شناسی کاربردی، سال بیست و دوم، شماره 44، صص 50-35. یاوری، علی (1392). «بررسی رابطه سبک های هویت و بلوغ عاطفی با سازگاری اجتماعی معتادان مرد تحت درمان نگهدارنده متادون مراکز شهر بجنورد». پایانه نامه کارشناسی ارشد مشاوره توانبخشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قوچان. یوسفی، بهمن(1381).«بررسی سازگاری و هوش هیجانی بر حسب اضطراب دانش آموزان» فصلنامه خانواده پژوهی، سال دوم. يمني دوزي سرخابي، محمد (1389). «تحلیلی بر ناسازگاری دانش آموزان دوره ابتدايي»، فصلنامه تعلیم و تربیت، شماره هفتم، صفحه 77. References Adeyemo, D. A. (2011). The Buffering Effect of Emotional Intelligence on the Adjustment of Secondary School Students in Transition. Electronic Journal of Research in Educational Psychology, No, 6-3 (2), 79-90. Adilimo, G (2010). Demographic Characteristics and Emotional Intelligence Among Workers in Some Selected Organisations in Oyo State, Nigeria.Vision- The Journal of Business Perspective, 12(1): 43-48. Ali-Akbari Dehkordi Mahnaz (2011). Sexual relationship with mental health and marital adjustment of women referred to the Tehran Psychiatric Institute. Tehran; Proceedings of the Fourth Global Congress on Family and Sexual Health,. among adults. Journal homepage. 177-181. Ansbacher, H.L.,& Ansbacher, R.R (1998). The individual Psychology of Alfred Adler. New York: Basic Books. Arnett, J (1995). Broad and Narrow Socialization. Journal of Marriage & the Family, 57, 617-628. Bar – on ,R .(2001). Emotional intelligence & Self actualization. San Fran Cisco. Jossy – Bass Boos. Bar- on, R. & Parker, J. D. A (2000). Handbook of emotional intelligence. San Francisco: Jossey- Boss. Bar-on R, (2009) The Bar – on model of emotional – social intelligence (Esi) psicothema. Bar-On, R. (2003). How Important Is It to Educate People to Be Emotionally and Socially Intelligent, and Can It Be Done? Perspectives in Education, 21 (4), 3-13. Bar-On, R. (2006). The Bar-On Model of Emotional-social Intelligence (ESI). Psicothema. 18, 13-25. Bar-on, R. (2010). Emotional and social intelligence: Insights from the emotional Quotient Inventory. In R. Bar- on & J. D. A. Parker, (Eds.), Handbook of emotional intelligence. San Francisco: Jossey- Boss. Bastian VA, Burns NR, Nettelbeck T (2005). Emotional intelligence predicts life skills but not as well as personality and cognitive abilities. Pers Individ Dif ;39:113545. Brown RF, Schutte NS (2006). Direct and indirect relationships between emotional intelligence and subjective fatigue in university students. J Psychosom Res 60(6): 585-93. Brown,S (2000). Health psychology, New York: John Wiley. Chan DW (2005). Emotional intelligence, social coping and psychological, distress among chines gifted students in Hong Kong. High Ability Studies;16:16378. Chan, F. S, Lin, Y.M., & Tu, C.A. (2006). A Study of the Emotional Intelligence and Life Adjustment of Senior High School Student. World Transactions on Engineering and Technology Education, 5 (3), 473-476. Ciarrochi, J., & Scott, G.(2006). The Link between Emotional Competence and Well-being: A Longitudinal Study. British Journal of Guidance & Counselling. 34, 231-243. Elliot, S. & Gersham, F (2003). Social skills interventions for children. Behavior modification. N. 16, P. 287-309. Engelberg, E. & Sjoberj. L (2004). Emotional intelligence affect intensity and social adjustment. Personality and Individual Differences, 37 (3), 533- 542. Erikson, E.H.(1975). Life history and the historical moment. New York: W.W Norton. Fukuyama, M.A, & Seving, T.D. Integrating Spirituality In to Multicultural Counseling. London: Sage Publications. Extremera N, Duran A, Rey L(2010). Perceived emotional intelligence and dispositional optimism pessimism analyzing their role in predicting psychogical adjustment. Pers Individ Dif ;42:106979. Feeling and beliefs. Child Development, 62, 1352-1336. Feng – yang (2007) a stady of internet addicition through the lens of the interpersonal theory. 73,97-113. Forgas, J.P., & Gunawardena, A (2000). Affective influences on spontaneous interpersonal behaviors. Unpublished manuscript, university of New South Wales, Sydney. Australia. General Internal mediacine,1,239-231 . Golman, D. (1995). What’s your Emotional Intelligence Quotient? Utue. Com/azEQ. tmpl. Golman, D. (1999). Working with emotional intelligence. New York: Bantam Books intelligence. In J. Ciarrochi, J.P. Forgas, and J.D. Mayer (Eds.), Emotional intelligence in everyday life: A scientific inquiry (pp. 25-45). Philadelphia, PA: Psychology Press. Hampell, TS .Peterson, AL (2006).Group cognitive behavior therapy for depression in a community setting: a clinicalreplication series. Behavior Therapy, 29, 3-18. Hornby, A. (2005), Oxford advanced learner's dictionary of Current English, 7th edition, London, Oxford University press. Hunsberger, B., Pratt, M., Pancer, S.M.(2001). Religious Versus Nonreligious socialization: does Religious background have implications for adjustment? International Journal for the Psychology of Religio, 11(2), 101-126. Iwata.J.N.; Noboru,K., Higuchi, M., & Hiana, R.J.(2010). Response of Japanese and American students to the Anxiety and social skills question air. Journal of Personality Assessment, 74(1), 48-62. Kearns, K.A., & Stevens, A.C.(1996). Parent-child attachment in late adolescence. Journal of Youth and Adolescence, 25(3), 322-325. Lanort, Luyckx, K, L. Goossens, B. Soenens, and W. Beyers (2006) Unpacking Commitment and Exploration: Preliminary Validation of an Integrative Model of late Adolescent Identity Formation, Journal of Adolescence 29. Linda & Resteynen (2011) Straus R. Emotional intelligence, personality and the perceived quality of social relationship.Pers Individ Dif ;35:64158. Maccoby, E. E., & Martin, B. (1983). Socialization in the context of the family: Parent – child interaction. In E. M. Hetherington (ed.), P. H., Mussen. Handbook of child Psychology, 4. Socializtion, Personality and social development. NewYork: Wiley Macmillon. Marital and Family Therapy, 24, 145–156. Márquez, P.G-O., Martín, R. P., & Brackett, M.C (2010). Relating Emotional Intelligence to Social Competence and Academic Achievement in High School Students. Psicothema. 18, 118-123. Mayer .J.D.( 2007) . Afield Guide to Emotional Intelligence . philadelphia .24,65-78. Mayer, J. D. (2000). Emotional intelligence and the identification of emotion. Intelligence, 22, 89-113. Mayer, J. D., Dipaolo, M. & Salovey, P (1999). Perceiveing affective content in ambiguous visual stimuli: a component of emotional intelligence. Journal of personality assessment, 54, 772-781. Mayer, J. D.; Salovey, P. & Caruso, D. R. (2000). Selecting a measure of emotional intelligence, in Bar-on et al. (eds). Handbook of emotional intelligence, (PP 320-342). Callifornia, Bass Inc. Mayer, J. D.; Salovey, P. Caruso, D. R. & Sitarnios, G (2001). Emotional Intelligence as a Standard Intelligence. Emotion, 1, 232- 242. Mayer, J.D., & Salovey, P. (1997). The intelligence of emotional intelligence. Intelligence, 17, 433-442. Palmer, B., Donaldson, C. & Stough, C (2002). Emotional intelligence and life satisfaction. Personality and individual differences, 3, 1091-100. Pancer, S.M., Hunsberger, B., Pratt, M. W. & Alisat, S. (2008). Cognitive Complexity of Expectations and Adjustment to University in the First Year, Journal of Adolescent Research. 15, pp. 38–57. Parker, C. & Cohen, L.H.(1990). Intrinsic religiousness and religious coping as life stress moderators for Catholics. Journal of Personality and Social Psychology, 59(3), 562-573. Petrides, K.V. & Furnham, A. (2000). Trait Emotional Intelligence: Psychometric Investigation with Reference to Established Trait Taxonomies. European Journal of Personality. 15, 425-448. Rozanberg, J (1990) Studies in the Social Psychology of Adolescence: International Library of Sociology The Sociology of Youth and Adolescence (International Library of Sociology),1th Edition, Routledge; London. Salovey, P (2002). Perceived emotional intelligence, stress reactivity and symptom reports father exploration using meta-mood Scale. Psychology and Health, 17(5), 611-627. Salovey, P. & Mayer, D. (2008). Emotional intelligence. Imagination, Cognition and personality. 9, 121-185. Salovey, P., Mayer, J.D. (2011). Emotional intelligence. Imagination, cognition and personality, 9, 185-211. Schultz, Duanc P (1977). Growth psychology: models of the heakthy personality.page 30 -45. Sekaran, Uma (2005). Research methods for business: a skill building approach, John Willy and sons, 2nd ed. singlehood. Personal relationships. California State University. 15. 479- 491. Slaby, T & Guara, T.(2009). Self -efficacy and personal goal setting. American Education Research Journal, N, 29, 663- 669. Slomowski, C., & Dunn, J.(2006). Young Children's understanding of other people's states, Journal of General Internal mediacine,1,228-231 . Slomowski, C., & Dunn, J.(2006). Young Children's understanding of other people's feeling and beliefs. Child Development, 62, 1352-1336. Steinberg, L (2002). Authorizative Parenting and adolescent adjustment across varied ecological Niches. Based in Part on a paper present at Biannal metting of the S. Washington, D.C. Press. 52–60. Steinberg, S. E. (2005). Logotherapy and conduct disorder,The International Journal for logotherapy,25, 52–60. Taylor, D., Lettia, A., & Shelley, T. (2003). Social Psychology. Seven Edition, V. S. A: Prentice, Hall International, Inc,43,89-103. Taylor, R.J., & Chatters, L.M.(1991). Church-based informal support among elderly blacks. The Gerontologist, 26,637-642. Wagner,K.V.(2005).Theories of intelligence,Jornal of psychology.43,78-90. Wichroski, F(2001). Caregiver social problem solving abilities and family member. Adjustment to recent onset physical disability. Winters, J., Clift, R.J.W., & Dutton, D.G. (2004). An Exploratory Study of Emotional Intelligence and Domestic Abuse. Journal of Family Violence, 19(5), 255-267.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود پروژه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید