صفحه محصول - تحقیق کامل در مورد کیفیت زندگی

تحقیق کامل در مورد کیفیت زندگی (docx) 35 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 35 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات (یزد) در رشته راهنمایی و مشاوره موضوع: دانشجو : گلاره پورمحمدی سپاسگزاری «من لم یشکر المخلوق لم یشکرالخالق» حمد و سپاس بیکران به درگاه پروردگاری که یگانه خالق و هستی بخش سراسر گیتی است. خدایی که با نیروی خویش انسان را با علم و دانش آشنا ساخت و علم و عقل را زینت انسان قرار داد. Contents TOC \o "1-3" \h \z \u PAGEREF _Toc29892669 \h 2کیفیت زندگی PAGEREF _Toc29892670 \h 52-3-1- تعریف کیفیت زندگی PAGEREF _Toc29892671 \h 62-3-2- ابعاد کیفیت زندگی PAGEREF _Toc29892672 \h 11جدول 2-1- : ابعاد کیفیت زندگی از دیدگاه فرانس PAGEREF _Toc29892673 \h 152-3-3- کیفیت زندگی مربوط به سلامت PAGEREF _Toc29892674 \h 172-3-4-اندازه گیری کیفیت زندگی PAGEREF _Toc29892675 \h 18بخش دوم سوابق و پیشینه تحقیقاتی PAGEREF _Toc29892676 \h 19الف) سوابق در خارج PAGEREF _Toc29892677 \h 19ب) سوابق در داخل PAGEREF _Toc29892678 \h 23منابع و مآخذ PAGEREF _Toc29892679 \h 25 کیفیت زندگی:کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی،نسبی،متاثر از زمان و مکان و ارزشهای فردی و اجتماعی است و دارای ابعاد عینی،ذهنی،بیرونی و درونی است.کیفیت زندگی مفهومی‌ انتزاعی است. کیفیت زندگی امروزه متوجه به مسایل ذهنی و عینی در زمینه احساس رفاه و آسایش، اهمیت زیادی پیدا کرده است. واژه های طول عمر و درمان با کیفیت زندگی پیوند دارد و باید به همان اندازه که به آن دو اهمیت داده می شود، به کیفیت زندگی نیز توجه کرد. کیفیت زندگی یک جزء ذهنی از رفاه است. شاید بتوان مجموعه ای از رفاه جسمی، روانی و اجتماعی را که شخص یا گروهی از افراد درک می کنند، (مثل شادی، رضایت و افتخار، سلامتی، موقعیت اقتصادی، فرصت های آموزشی، خلاقیت و ...) تعریف مناسبی از کیفیت زندگی دانست (پارک، 1380). می توان به صراحت اظهار داشت که اصلی ترین هدف انسان در امر توسعه، کیفیت زندگی است، بطوریکه امروزه بهبود کیفیت زندگی، حق مسلم همه انسانها می باشد. (قنبری خانقاه، 1383). آثار مفهوم کیفیت زندگی به عصر فیلسوف باستان، ارسطو بازمی گردد. ارسطو مسرت را نوعی فعالیت شریف روح و جان توصیف کرده است (ژان، 1992). وی همچنین اظهار کرد که شادی از فعالیتهای شرافتمندانه و با ارزش فرد ناشی می شود و انسان را به سمت زندگی خوب هدایت می کند (شاهنده، 1382). سرآغاز توجه نوین به کیفیت زندگی به تعریف سازمان بهداشت جهانی در سال 1948 از سلامتی برمی گردد. این سازمان سلامتی را به عنوان رفاه کامل جسمی، روحی، روانی، اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری تعریف کرده است. از دهه 1970 توجه به مفهوم کیفیت زندگی بیش از پیش گردید (انجمنیان، 1384). تاریخچه تحقیق در کیفیت زندگی به تحقیقات جامعه شناختی بازمی گردد. به طور کلی تحقیق در باره کیفیت زندگی از دهة 1960 به دنبال نهضت بیمارستان زدایی آغاز شد و در توانبخشی کاربرد عمده ای پیدا کرد (کربلایی نوری، 1376). بررسی کیفیت زندگی در تحقیقات بالینی، جایگاه خاصی دارد. موضوع کیفیت زندگی برای اولین بار در مدلاین (1975)، در «نمایه پزشکی» نمایه پرستاری و مطالعات بهداشتی (1983) معرفی شد (کانم و همکاران، 1999). 2-3-1- تعریف کیفیت زندگی مطابق تعریف سازمان بهداشت جهانی (1995)، کیفیت زندگی عبارت است از، درک فرد از وضعیت زندگی خود با توجه به اهداف، انتظارات، استانداردها و علایقش در زمینه فرهنگ و سیستم ارزشی که در آن زندگی می نماید که شامل نگرش فرد نسبت به سلامت فیزیکی، وضعیت روحی روانی و سطح استقلال، ارتباطات اجتماعی، وابستگی های شخصی و تعامل با شرایط محیط می باشد (اولیور و همکاران، 1997). در حال حاضر بیش از یکصد تعریف از کیفیت زندگی در متون علمی وجود دارد، ولیکن بطور کلی کیفیت زندگی بوسیلة حیطه هایی که شامل می گردد، تعریف شده است. مانند: سلامت روانی، اعتماد به نفس، شادمانی، سلامتی و رضایت از زندگی (مشیل و همکاران، 2001). همانطور که گفته می شود، توافق کلی بر تعریف کیفیت زندگی وجود ندارد. کالمن (1984) کیفیت زندگی را گستره ای می داند که در آن امیدها و آرزوها به تجربه درمی آیند (کالمن، 1984). فرانس و پاورز (1985) کیفیت زندگی را رضایت یا عدم رضایت از ابعادی از زندگی فرد می داند که برای او مهم هستند (فرانس و پاورز، 1985). گرانت و همکاران (1990) کیفیت زندگی را با ارزیابی مثبت یا منفی فرد از مشخصه ها و خصوصیات زندگی خود در ارتباط می دانند (گرانت و همکاران، 1990 به نقل از شاهنده، 1382). مرکز ارتقاء سلامت دانشگاه تورنتو، کیفیت زندگی را امکانات، فرصت ها و محدودیتهایی که هر فرد در زندگی خود دارد و نشان دهندة تعامل عوامل انسانی و محیطی می باشد تعریف می کند (شاهنده، 1382). در بسیاری از مطالعات عبارت وضعیت سلامتی و وضعیت عملکرد مترادف با کیفیت زندگی به کار رفته است. برخی کیفیت زندگی را توانایی سازگاری با شیوه زندگی و اعتماد به نفس تعریف کرده اند و برخی دیگر آن را در رابطه با سطوح خوشحالی و رضایت مندی مطرح کرده اند (پرز، 1999). کوون کیفیت زندگی را داشتن کنترل بر زندگی آینده، احساس هدفمندی، رضایت از خود و هستی خود تعریف کرده است (کوون، به نقل از شاهنده، 1382). گرانت وپدیلا، ویژگی های اصلی کیفیت زندگی را رفاه روانی (فعالیتهای روزمره زندگی، اشتها و خواب)، رفاه اجتماعی و ارتباطات بین فردی و رفاه مالی یا اقتصادی می دانند (گرانت و پدیلا، به نقل از کانم و همکاران، 1999). مفهوم کیفیت زندگی امروزه نزد اکثر افراد با عبارتی نظیر خوشی و ناخوشی، آسایش و ناراحتی همراه گردیده است (مک داف و همکاران، 2000). کارلسون و همکاران (2000) بیان می کنند: اکثر محققین بر این باورند که تعریف رايجي برای کیفیت زندگی وجود ندارد، اول به این دلیل که کیفیت زندگی دارای ابعاد متعددی است و اجزای زیادی از زندگی شخص را دربر می گیرد و دوم اینکه هر فرد برداشت منحصر به فرد خود را در مورد آن دارد (کارلسون و همکاران، 2000 به نقل از جلالی، 1380). هورن کویست معتقد است: کیفیت زندگی درجه ای از نیاز به آسایش در ابعاد فیزیکی، اجتماعی و ... است و در این باره باید تجربیات افراد از آسایش درنظر گرفته شود (هورنکویست، به نقل از جلالی، 1380). در این باره کارلسون به نقل از ناس (1987) بیان می کند که کیفیت زندگی و رفاه مترادف بوده و فردی از کیفیت زندگی بالا یا رفاه لذت می برد که : فعال باشد برای دیگران خوب باشد. خودباوری داشته باشد. یک خلق پایه ای شاد داشته باشد (جلالی، 1380). آندرسون (1995) در رابطه با مفهوم کیفیت زندگی معتقد است که مفهوم کیفیت زندگی از سلامتی مشخص می گردد و در رابطه با آن می باشد. فاکتورهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و معنوی بر کیفیت زندگی تأثیر دارند. اما در سیستم بهداشتی بطور عمومی درنظر گرفته نمی شوند (آندرسون، 1995، به نقل از جلالی، 1380). سوت کلیف و هولمز (1991) به بیان تعاریف و نظریات محققین در زمانهای مختلف در رابطه با کیفیت زندگی پرداخته اند. آنها به نقل از «دی هیز» و «نیپن برگ» اظهار می دارند، تعاریف موجود از دو جنبه عمومی با یکدیگر متفاوتند، اولاً، برخی کیفیت زندگی را به طور کلی و با ارزیابی عمومی زندگی می سنجند و بعضی دیگر عوامل تشکیل دهنده کیفیت زندگی مانند درجه ارضا، خواسته ها را مورد توجه قرار می دهند. بعضی دیگر از مؤلفین مانند هورن کویست بر ماهیت درونی یا ذهنی ارزیابی تأیید کرده اند، در صورتیکه سایر افراد مانند لیو مسأله را از جنبه عینی (بیرونی) آن مورد توجه قرار می دهند (دی هیزونیپن برگ، به نقل از سوت کلیف و هولمز، 1991). جنبه دیگری که در مفهوم کیفیت زندگی باید مورد توجه قرار گیرد این است که، آیا باید استنباط فرد را به عنوان عامل تعیین کننده در تعریف کیفیت زندگی درنظر گرفت یا خیر؟ اینکه فرد تنها مرجع معتبر برای ارزیابی کیفیت زندگی خود می باشد، به طور فزاینده ای مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. کمبل (1976) استدلال می نماید که، کیفیت زندگی بر پایه تجربه زندگی فرد قرار داشته و اساساً بر مبنای ارزیابی شخصی از تجارب زندگی خود فرد قابل بررسی می باشد. قضاوت شخصی بدین جهت عامل تعیین کننده می باشد، زیرا افراد مختلف برای چیزهای مختلفی ارزش قائل می باشند (کمبل، 1976، به نقل از قاسمی ملایر، 1372) . همانطوریکه وولف و دیگران (1987) خاطرنشان می سازند، هیچ تعریف واحدی از کیفیت زندگی که تحت شرایط مشخصی توسط تمامی افراد به طور یکسان تجربه شود، وجود ندارد. میزان ارضاء تمایلات، لذا، مسئولیت ها و رنجی که توسط افراد مختلف تجربه می شود، به نحو بارزی با یکدیگر متفاوت هستند (وولف و همکاران، 1987 به نقل از قاسمی ملایر، 1372). ویلیامز و دافین (1989) به نقل از «جورج» و «بیرون» خاطرنشان می سازند. چنانچه ارزیابی شخصی (درونی) به عنوان عامل تعیین کننده تعریف کیفیت زندگی درنظر گرفته شود، پس عوامل بیرونی (ارزیابی توسط دیگران) چه نقشی را در ارزیابی کفیت زندگی ایفا می نمایند؟ زیرا از این دو روش ارزیابی، نتایج متفاوتی بدست می آید. بیرون و جورج (1980) عقیده دارند که هم ارزیابی درونی و هم ارزیابی بیرونی برای تعیین کیفیت زندگی مفید می باشند. اولی تجربه درونی فرد را تعیین می نماید و دیگری منافع و موقعیت فرد را مورد ارزیابی قرار می دهد (بیرون و جورج، 1980 به نقل از ویلیامز و دافین، 1989). وایلدریک (1996)، کیفیت زندگی را این چنین شرح می دهد: کیفیت زندگی یعنی خشنودی و رضایت از انجام فعالیتهای روزانه، احساس خوب زیستن و داشتن درک مثبت از مفهوم زندگی. وقتی در مورد کیفیت زندگی صحبت می شود، در حقیقت در بارة درجه رضایت افراد از روش زندگی خود در زمینه های عملکرد جسمی، روانی، اجتماعی و شغلی بحث به میان می آید (وایلدریک، 1996 به نقل از بخشی، 1378). شالوک (1994) کیفیت زندگی را چنین تعریف کرده: درکی که فرد از وضعیت زندگی خانوادگی و اجتماعی، شغلی و میزان سلامتی خود بدست می آورد. شالوک کیفیت زندگی را ذهنی و ناشی از درک فردی از وضعیت عینی زندگی شخصی و درک از رضایت دیگران می داند (شالوک، 1994 به نقل از میشل و همکاران، 2001). براون (1990) کیفیت زندگی را تفاوت بین نیازها و آرزوها و میزان تطابق آنها تعریف نموده است (براون، 1990 به نقل از میشل و همکاران، 2001). علیرغم چالشها و مخالفتهای زیاد در رابطه با تعریف کیفیت زندگی توافق مفهومی نیز در میان کارشناسان وجود دارد. اکثریت در این زمینه توافق دارند که کیفیت زندگی ترکیبی از ابعاد هم منفی و هم مثبت زندگی است و اینکه یک مفهوم چند بعدی می باشد، علاوه بر این بسیاری از کارشناسان در مورد ذهنی بودن و پویایی مفهوم کیفیت زندگی با هم توافق دارند (کینگ و هیندس، 1998). با تعمق در تعاریف فوق درمی یابیم، بسیاری از مطالعات وضعیت سلامتی و عملکرد را مترادف با کیفیت زندگی دانسته اند، برخی دیگر کیفیت زندگی را توانایی سازگاری با شیوه زندگی و اعتماد به نفس معرفی کرده و عده ای نیز کیفیت زندگی را در رابطه با سطوح خوشحالی و رضایتمندی مطرح نموده اند (جلالی، 1380). 2-3-2- ابعاد کیفیت زندگی اکثر مؤلفان در این زمینه توافق دارند که کیفیت زندگی چند بعدی می باشد. به این معنا که شامل حیطه های مجزا اما مرتبط با یکدیگر است. با توجه به تعریف سازمان بهداشت جهانی در سال 1948 از سلامتی به عنوان رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی و نه صرفاً نبود بیماری و ناتوانی، بسیاری از پژوهشگران استنباط می کنند، که کیفیت زندگی دارای سه حیطه اصلی: عملکرد جسمی، سلامت روانی و تعاملات اجتماعی می باشد. عملکرد جسمانی به طور کلی شامل ظرفیت انجام فعالیتهای روزمره (پختن غذا، انجام کارهای خانه)، سلامت روانی (مانند عدم وجود اختلالات عاطفی، افسردگی و اضطراب، عصبانیت و سرسختی و نیز وجود عواطف مثبت نظیر خوشحالی و احساس قدرت) و عملکرد اجتماعی (مانند توانایی در ایفای نقشهای اجتماعی) می باشد (حسام زاده، 1382). در گذشته، بسیاری از پژوهشگران تنها یک بُعد از کیفیت زندگی را اندازه می گرفتند، از قبیل عملکرد جسمانی، فعالیت اقتصادی یا عملکرد جنسی. در حال حاضر، بسیاری از کارشناسان بر این عقیده اند که به طور کلی چهار تا پنج بُعد در زمینه کیفیت زندگی درنظر گرفته می شود: بعد فیزیکی بعد روانی بعد اجتماعی بیماریهای جسمانی و علایم مرتبط با درمان آنها بعد معنوی (کینگ و هیندس، 1998). شاپ و رانبت (1999) می نویسند: کیفیت زندگی یک مفهوم وسیع و چندبعدی است که دارای چند اصل محوری به قرار زیر می باشد: کیفیت زندگی به بهترین شیوه از طریق دیدگاه فرد قابل فهم می باشد. کیفیت زندگی مجسم کننده احساس رفاه می باشد کیفیت بالای زندگی زمانی احساس می شود که نیازهای پایه فرد برآورده شده و او فرصتهایی را جهت تعقیب و نایل شدن به اهداف و چالشها داشته باشد. کیفیت زندگی می تواند از طریق اجازه انتخاب دادن به افراد و تشویق آنها به تصمیم گیری هایی که در زندگیشان اثر می گذارد، ارتقاء یابد. احساس در جمع بودن کیفیت زندگی را ارتقاء می دهد. آنها در جای دیگر می نویسد: کیفیت زندگی برای تمام افراد دارای ابعاد یکسان می باشد. اگر چه سطح اولویت این ابعاد بین افراد مختلف متفاوت است. این ابعاد شامل: سلامت عاطفی، شامل ایمنی و معنویت، ارتباطات بین فردی، رفاه مادی، رشد فردی (شامل آموزش و مهارت)، سلامت جسمانی، تصمیم گیری فرد (شامل کنترل فردی و اهداف و ارزشها)، مشارکت اجتماعی (شامل نقش ها و حمایت ها)، حقوق (شامل رأی دادن و دسترسی به امکانات) می باشد (شاپ و رابنت، 1999 به نقل از حسام زاده، 1382). راستون (1995)، کیفیت زندگی را پنج جزء می داند که شامل: زندگی طبیعی، خوشحالی، موفقیت در دستیابی به اهداف شخصی، سودمند بودن برای جامعه و ظرفیت طبیعی است. جزء اول بر توانایی در داشتن یک زندگی طبیعی تمرکز دارد. زندگی طبیعی می تواند یک زندگی بدون بیماری بوده، همچنین شامل سازگاری با موفقیت جدید و تجارب تازه در زندگی علیرغم وجود بیماری باشد. جزء دوم بر خوشحالی یا رضایت تمرکز دارد. خوشحالی احساس مثبتی است که مدت زمان آن کوتاه است، در حالی که رضایت دلالت بر تجربه مثبتی در زندگی دارد که مدت آن طولانی تر از خوشحالی است. همچنین خوشحالی می تواند قسمتی از رضایت باشد. سومین جزء بر اختلاف بین اهداف واقعی و اهداف ایده آل تمرکز دارد. یعنی تفاوت بین آنچه که شخص آرزو دارد به آنها برسد و آنچه که واقعاً وجود دارد. چنانچه اختلافی بین اهداف واقعی و اهداف ایده آل وجود داشته باشد، فرد از کیفیت زندگی نامطلوب تری برخوردار است. سودمند بودن برای جامعه بر توانایی در زندگی در جامعه و راضی و خشنود ساختن آن تمرکز دارد و بالاخره آخرین جزء یعنی ظرفیت طبیعی بر صلاحیت فیزیکی و روانی فرد تمرکز دارد. راستون، در ادامه اظهار می دارد که کیفیت زندگی علاوه بر این 5 حیطه، بعنوان یک مفهوم چند بعدی دارای جنبه های ادراکی و احساسی، عینی و ذهنی نیز می باشد. کیفیت زندگی شامل ابعادی نظیر کارکرد فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی، روحی، روانی، خانوادگی و روابط بین فردی است (راستون، 1995 به نقل از بخشی، 1378). گویات و همکاران در سال 1991، سه متغیر مختلف برای خلاصه نمودن ابعاد مربوط به سلامتی در رابطه با کیفیت زندگی را بیان می نماید. سلامت فیزیکی ، اجتماعی و عاطفی عملکرد روانشناختی، زندگی روزانه، ارتباطات اجتماعی، وضعیت های فیزیکی، ناتوانی و عدم آسایش. نشانه ها، ادراکات، سلامت عمومی، ناراحتی و عدم آسایش جسمی، عملکرد فیزیکی، عملکرد نقش، احساس «خوب بودن»، روانی (گویات، 1991 به نقل از نظیری سعید، 1380). هانستاد و آلبرکسن (1992) کیفیت زندگی را در 6 بعد مورد بررسی قرار داده اند. این ابعاد شامل: بعد فیزیکی، شامل سلامت جسمانی و تأثیرات خاص بیماری بعد روانی، شامل رضایت از زندگی و عملکرد ذهنی بعد رفتاری، شامل ظرفیت مراقبت از خود و کار و تحرک بعد ساختاری، شامل مسایل اعتقادی و مذهب بعد مادي شامل وضعيت اقتصادي بعد اجتماعی، شامل تماس با افراد خانواده و تماس های اجتماعی می باشد (هانستاد و آلبرکسن، 1992 به نقل از پارسیان، 1375). به عقیده الکساندر و ویلمر مهمترین ابعاد کیفیت زندگی عبارت از بهزیستی فیزیکی، روابط با انسانها، فعالیتهای اجتماعی تکامل شخصیتی، سرگرمیها، امنیت و شرایط اقتصادی می باشد (الکساندر و ویلمز، به نقل از پارسیان، 1375). فرانس (1990) دامنه مفهوم کیفیت زندگی و ابعاد آن را مورد بررسی قرار می دهد. جدول زیر ابعاد کیفیت زندگی را از دیدگاه فرانس نشان می دهد (فرانس، 1990 به نقل از قاسمی ملایر، 1372). جدول 2-1- : ابعاد کیفیت زندگی از دیدگاه فرانس سلامت و عملکرد جسمیوضعیت روحی (روانی)وضعیت اقتصادی-اجتماعیوضعیت خانوادگیمیزان تحرک و فعالیترضایت از زندگیاستخدام ، کارارتباط با همسرعلائم جسمانیخلقاضطراب و تنشتعلیم و تربیتفعالیت جنسیاعتماد به نفسدستیابی به اهداف موردنظروضعیت مالی، درآمدارتباط با فرزندانعوارض ناشی از داروهاجنبه های روحی- مذهبدوست يابي و زندگی اجتماعیتوانایی در قبول مسئولیتهاافسردگیسازگاریحمایت اجتماعیشادی های خانوادگیشرکت در فعالیتهای تفریحیشور و شوق به زندگیصبر و شکیباییاحساس امنیترضایت از شهر و ملیت خود به عقیده هورنکوئیست اندازه گیری کیفیت زندگی را بوسیله بررسی ابعاد پنج گانه زیر از زندگی افراد امکانپذیر می داند. این ابعاد شامل: قلمرو فیریکی، شامل سلامت بدنی و فشار ناشی از بیماری خاص قلمرو روانی و عاطفی، شامل احساس رضایت از زندگی، احساس خوب بودن و عملکرد فکری و عقلانی و اعتقادات. قلمرو اجتماعی، شامل تماس اجتماعی و ارتباط مناسب با دیگران بطور عموم و با خانواده و همسر بطور ویژه. قلمرومادی،شامل وضعیت اقتصادی ومالی فردوبطور کلی درک فرد از رضایت مندی در زندگی (هورنکوئیست، به نقل از شاهنده، 1382). بسیاری از محققین تعیین رابطه بین صفات فردی و کیفیت زندگی را مورد بررسی قرار داده و عوامل مؤثر بر آن را شناسایی کرده اند. این عوامل شامل میزان شناخت از خود، تنش های متحمل شده، دستیابی به اهداف زندگی، روشهای مقابله و میزان سازگاری می باشند. تلقی یا شناخت فرد از خود که شامل عواملی از قبیل مفید بودن، مولد بودن، تصویر ذهنی از خود، ذوق، نحوه نگرش نسبت به زندگی و آینده نگری می باشد، تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی زندگی دارند (هارتشورن و بیرز، 1992). آندرسون (1995) طی تحقیقی نشان داده است که متغیرهای روحی روانی مانند افسردگی، اضطراب، اعتماد به نفس و خوش بینی می توانند بر روی کیفیت زندگی تأثیر داشته باشند. وی سایر عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی را شامل: رضایت از خود و زندگی خانوادگی، منابع اقتصادی در دسترس و فعالیتهای اجتماعی را معرفی می نماید (آندرسون، 1995 به نقل از جلالی، 1380). از طرف دیگر «الیور و همکاران او (1997)» عواملی را که تعیین کننده کیفیت زندگی هستند، عمدتاً در سه گروه قرار می دهد: مشخصات فردی که شامل متغیرهای دموگرافیک است شاخص های عینی کیفیت زندگی که در واقع شرایط محیطی هستند که بر متغیرهای وابسته به کیفیت زندگی تأثیر می گذارند. این شاخص ها وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، محیطی و شرایط و امکانات زندگی را دربر می گیرد. شاخص های ذهنی کیفیت زندگی که غالباً با اصطلاحاتی چون احساس رضایتمندی از تمامی ابعاد زندگی، رفاه و آسایش جسمی و روانی و خوشحالی توصیف می شوند. این شاخص ها در واقع برداشت ذهنی و ارزشیابی فرد از وضعیت زندگی خویش است و با فرایندهای درونی رابطه دارد (اولیور و همکاران، 1997). 2-3-3- کیفیت زندگی مربوط به سلامت کیفیت زندگی اصطلاحی است که در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی به کار می رود. اگر چه بیشترین کاربرد آن در مطالعات پزشکی می باشد، کیفیت زندگی ای که در پزشکی به کار می رود، به عنوان «کیفیت زندگی مربوط به سلامت» شناخته می شود. کیفیت زندگی مربوط به سلامت به ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت سلامت کنونی اش، مراقبت های بهداشتی و فعالیتهای ارتقاء دهنده سلامتی که موجب سطحی از فعالیت کلی می شود و به فرد اجازه می دهد که اهداف ارزشمند زندگی اش را دنبال کند، برمی گردد (کنیک و هیندس، 1998). 2-3-4-اندازه گیری کیفیت زندگی کیفیت زندگی می تواند هم به کمک نظر شخصی فرد و به شکل ذهنی و هم به صورت عینی (بر پایه تعیین کننده های اطلاعاتی) مشخص گردد. کیفیت زندگی نتایج و تأثیرات واقعی بر زندگی فرد را بیان می کند. به صورت معمول کیفیت زندگی به وسیله ابزار اندازه گیری که میزان نمرات کسب شده در حیطه های مختلف زندگی مانند مناسب بودن وضعیت فیزیکی و یا امکانات را می سنجد، بررسی می گردد. کیفیت زندگی ذهنی معمولاً غیرقابل کنترل و شخصی بوده و متناسب با شرایط زندگی تغییر می نماید و همچنین بین گروههای مختلف میزان رضایت از حیطه های مختلف کیفیت زندگی می تواند متفاوت باشند. بنابراین می توان ارزیابی های مقایسه ای در گروههای متفاوت به عمل آورد. زمینه های ذهنی معمولاً میدان وسیعتری برای خواسته ها و نظریات افراد نسبت به ارزیابی عینی کیفیت زندگی فراهم می نمایند (بلاچر، 2003). مشکلات بررسی موارد ذهنی عبارتند از: هزینه زیاد، دشواری در به کارگیری برای افراد دچار اختلالات درکی، شناختی و مشکل تفسیر در افراد دچار اختلالات بیانی و گفتاری. ارزیابی عینی کیفیت زندگی به راحتی برای برنامه ریزی عملکردی قابل استفاده است و هزینه کمتری نیز دارد. اما در بیشتر مواقع این نوع ارزیابی مستعد اشتباه در هنگام گزارش بوده و در مورد افراد ناتوان معمولاً هم سطح انتظارات پایینی داشته و هم محدوده های خاصی را درنظر گرفته اند، بنابراین برای مقایسه اطلاعات مناسب نمی باشد (میشل و همکاران، 2001). بخش دوم سوابق و پیشینه تحقیقاتی الف) سوابق در خارج ماركمن و همكارانش(1990؛به نقل از اولياء، 1385) نتيجه گرفتند كه هر چه مدت برنامه آموزش غني سازي ازدواج طولاني تر و تأكيد آن بر شكل دهي مهارت ها بيشتر باشد، تأثير مثبت آن آموزش ها بر زوجين و رضايتمندي آنها از زندگي بيشتر و پايدار تر خواهد بود. گارلند(1981؛ به نقل از مرادي و همكاران، 1387) اثر بخشي آموزش مهارتهاي گوش دادن فعال را مورد ارزيابي قرار داد. زوج هايي كه در زمينه اين مهارت ها آموزش ديده بودند، در ادراكاتشان از نگرش ها و احساسات همسر به طور معني داري دقيق تر بودند. كاسكو و همكارانش(1994؛ به نقل از اولياء، 1385) در آموزش غني سازي ازدواج به بررسي عوامل متمايز كننده ازدواج هاي موفق و ناموفق بر روي 95 زوج سوئدي پرداختند، در اين تحقيق مردان رضايتمندي زناشويي بيشتري نسبت به زنان نشان دادند و مشخص شد كه ميزان رضايتمندي زناشويي زنان بستگي به ميزان رضايتمندي مردان دارد. يافته هاي پژوهش گريف و مالهرب (2001) نشان دهنده آن بود كه رابطه اي مثبت و معني دار ميان تجربه صميميت و رضايت زناشويي وجود دارد و با در نظر گرفتن عامل جنسيت نتايج حاكي از آن بود كه تفاوت معناداري ميان تجربه صميميت مردان و زنان وجود دارد به طوري كه، مردان كمتر از زنان از صميميت جنسي و تفريحي تجربه شده در رابطه شان راضي هستند. در زنان تفاوت بيشتري ميان تجربه صميميت اجتماعي و جنسي كه خواهان آن هستند وجود دارد. يك مطالعه ي فرهنگي در پاكستان براي بررسي رضايت زناشويي زنان توسط كوآدير و همكاران (2005)، نشان داد كه مغاير با عقايد فرهنگي مرتبط با ازدواج، اكثر زنان نياز به راضي بودن از رابطه زناشويي را بيان كردند. هر چند ترس از صدمه يا آزار توسط همسران براي بسياري از زنان پاكستاني مانع ابراز آزادانه عقايدشان بود، اما اكثر آنها ازدواج را به عنوان يك تعهد اخلاقي و خانوادگي مورد نيازشان مي ديدند. لسلي ولانگر(2005)، در مطالعه خود با ارتباط بين همفكري و رضايت زناشويي همسران پرداختند. در نتيجه کار خود ارتباط مثبت و منفي داري بين همفكري و رضايت زناشويي رسيدند ودر نتيجه مفهوم همفكري به خوشحالي در بهزيستي ذهني و بهتر شدن ارتباط زناشويي منجر شد. كورت و دوران(2005؛ به نقل از نجاريان پور، 1391) مهارت هاي عاطفي نقش مهمي در افزايش رضايت زناشويي دارد. كرادوك(2007)، بر روي مقوله هاي مؤثر در رضايت زناشويي تحقيق كرده است و به اين نتيجه رسيده است كه زوجيني كه انعطاف پذيري، سازگاري و همبستگي بيشتري داشته اند از رضايت زناشويي بيشتري برخوردار بوده اند. همچنين يك همبستگي مثبت را بين رضايت زناشويي و مؤلفه هاي همسويي در اوقات فراغت، همگرايي و مسائل مربوط به فرزندان، ازدواج، خانواده و دوستان بدست آورده اند. فام(2007) رابطه ميان ابراز احساسات در تعاملات زوجين و كيفيت ازدواج و پايداري آن را مورد بررسي قرار داد. محور مركزي ابراز احساسات در تعاملات زوجين با يافته هاي ساده توسط چند داور رتبه دهنده مشخص شد. داوران با ارائه 47 مبحث ازدواج، علاوه بر 15توصيف احساساتي ، به كار خود مشغول شدند كه از آن ميان چهار احساس نسبت به ديگر احساسات پيشي داشت. خصومت، پريشاني، همدلي و مهرباني. اين چهار احساس بصورت همزمان نسبت به رضايت زناشويي علاوه بر پايداري 5 ساله ازدواج همراه شد. كوروكاف(2008؛ به نقل از ستاري، 1387) در بررسي رضايت زناشويي زنان دريافت كه رضايت زناشويي در طول سالهاي مياني ازدواج زمانيكه بچه ها خانه را ترك مي كنند، افزايش مي يابد، زيرا در اين زمان افراد تازه شروع به لذت بردن از شوهرانشان مي كنند. سرمايه گذاري روي ازدواج (از نظر وقت، انرژي و علاقه به همسر) با رضايت زناشويي بالاتر و نيز بهزيستي مرتبط بود. يلزما و مار (2002) در بررسي تفاوت زوجين بر ابراز هيجانات شان و تأثيرش بر رضايت زناشويي دريافتند وقتي يكي از زوجين در بيان هيجاناتش مشكل دارد، هر دو رضايت زناشويي پايين تري را تجربه مي كنند. اين تأثير براي زنان بيشتر در شناسايي هيجانات و براي شوهران بيشتر در توصيف هيجانات نشان داده شد. برادباري و فينچام(2000) در پژوهش هاي مختلف، عوامل مؤثر بر سازگاري و ناسازگاري زوجين را مورد بررسي قرار داد و بر اين اساس عوامل گوناگوني به عنوان عوامل مؤثر بر سازگاري زناشويي شناسايي شده اند كه از بين آنها مي توان به اين عوامل اشاره نمود:عوامل زمينه اي_فردي از قبيل خانواده اصلي (وضيت ازدواج والدين، وضعيت بهداشت رواني والدين، وضعيت كاركرد خانواده پدري)، عوامل اجتماعي_فرهنگي (ميزان حمايت والدين، سن ازدواج، آموزش و تحصيلات، شغل و درآمد،طبقه و گروه اجتماعي نوع جامعه)، وضعيت فعلي زندگي (حمايت دوستان، فشارهاي دروني و بيروني)، ويژگي هاي فردي (سلامت عاطفي، ويژگي هاي شخصيتي، مهارت هاي بين فردي، انطباق با آداب و رسوم، سلامت جسماني)، عوامل ارتباطي_دوجانبه اي از قبيل همگني (همساني در مذهب، همساني در نژاد، همساني در وضعيت اجتماعي_اقتصادي، همساني در سن، همساني در هوش، همساني در تحصلات، همساني در ويژگي هاي كلي شخصيتي)، فرايند هاي بين فردي (درجه و ميزان شناخت همديگر، مدت نامزدي و ازدواج، روابط قبل از ازدواج، حاملگي و تولد كودك، مهارت هاي ارتباطي). ماد(2000؛ به نقل از ستاري،1387)، اثر آموزش مهارت هاي ارتباطي را بر افزايش سازگاري 8 زوج مورد بررسي قرار داد. نتايج پژوهش وي نشان داد آموزش باعث افزايش سازگاري زوجي گروه آزمايش شده است. دهل و ويس(2002)، نقش اضطراب را بر روي سازگاري زناشويي مورد مطالعه قرار دادند. يافته ها حاكي از آن بود كه فقط اضطراب مردان باعث كاهش سازگاري زناشويي مي شود. آنها اين موضوع را به اين صورت توجيه كردند كه مردان در مقايسه با زنان در موقعيت هاي هيجاني به خصوص تعارضات زناشويي بيشتر واكنشي هستند. تفاوت برخورد مردان در موقعيت هاي اضطراب آور،نسبت به زنان باعث بروز اين نتيجه مي شود. ب) سوابق در داخل پژوهش فرقاني(1382) بر روي 30 زوج كه تحت آموزش شناختي_رفتاري قرار گرفته بودند، نشان داد كه آموزش شناختي_رفتاري باعث افزايشرضايت زناشويي مي شود، ولي تفاوت معناداري بر حسب جنسيت ايجاد نكرد. صياد پور(1383) در پژوهش خود تحت عنوان ازدواج موفق، به بررسي عوامل مؤثر بر افزايش رضايت زناشويي پرداخت. نتايج نشان داد كه جنسيت،سالهاي مشترك،سن همسرو اختلاف سني با همسر، بر ميزان رضايت از زندگي زناشويي مؤثرند، اما عواملي چون درآمد خانواده و شيوه آشنايي،بر ميزان رضايت افراد از ازدواج تأثير نمي گذارند. قرابانعلي پور(1383) در بررسي اثر بخشي رويكرد زوج درماني تغيير سبك زندگي بر افزايش رضايت زناشويي زوج ها،دو گروه گواه و آزمايش هر يك متشكل از 18 زوج كه در آن گروه آزمايش،هشت جلسه مداخله درماني به شيوه تغيير سبك زندگي در يافت كرد را از لحاظ ميزان رضايت زناشويي مقايسه كرد و گزارش نمود كه رضايت زناشويي زنان و مردان گروه آزمايش نسبت به زنان و مردان گروه كنترل در مرحله پس آزمون و پي گيري افزايش يافته است. اماني، يونسي و طالقاني(1384) در تحقيقي تحت عنوان تأثير درمان هاي گروهي از جمله آموزش مهارت هاي زندگي بر رضايتمندي زناشويي در زنان به اين نتيجه رسيدند كه زنان شركت كننده در گروه آزمايش بعد از ده جلسه آموزش گروهي، باعث افرزايش رضايتمندي زناشويي،كاهش افسردگي زنان داراي مشكلات زناشويي، ايجاد نگرش هاي واقع گرايانه در حل تعارضات و افزايش كيفيت رابطه رواني_عاطفي زناشويي زنان شركت كننده در مقايسه با زنان گروه گواه بود. نظري و نوابي نژاد(1384) در پژوهش خود با عنوان بررسي تأثير برنامه بهبود بخشي ارتباط بر رضايت زناشويي زوجين هر دو شاغل به اين نتيجه رسيدند كه برنامه بهبود بخشي ارتباط به طور معني داري رضايت زناشويي كلي و همه ابعاد آن بهبود بخشيده است. افخمي(1385) در بررسي تأثير آموزش بخشودگي بر رضايتمندي زناشويي زوجين دريافت آموزش بخشودگي بر رضايت زناشويي زوجين تأثير داشته است. بهرامي(1385؛به نقل از اولياء)، به بررسي عوامل مؤثر بر رضايت زناشويي در زنان و همسرانشان در شهر اصفهان پرداخت.نتايج پژوهش او نشان داد كه بيشترين ميزان در مقوله هاي شغلي،فرهنگي و اقتصادي مي باشد. همچنين در مجموع، ميزان رضايتمندي مردان از زندگي مشترك بيشتر از زنان است. منابع و مآخذ اباذري،يوسف ، حسن چاووشيان. 1391، از طبقه اجتماعي تا سبك زندگي ، رويكردهاي نوين در تحليل جامعه شناختي هويت اجتماعي- فصلنامه علوم اجتماعي ، شماره 20، ص :27-3. احمدی ، ادریس (1389) بررسی جامعهشناختي عوامل مؤثر (طبقه، دين و رسانه) بر سبك زندگي ( مطالعه موردي شهر سنندج) ، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی ، دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه بوعلی سینا ، همدان. احمدي، خطیب. (1392). بررسي عوامل مؤثر بر سازگاري زوجين و مقايسه دو روش مداخله اي تغيير شيوه زندگي و حل مشكل خانوادگي بر كاهش ناسازگاري زناشويي. پايان نامه دكتري رشته مشاوره خانواده. دانشگاه علامه طباطبايي. احمدي، خطیب؛ فتحي آشتياني، عماد؛ اعتمادي، احمد (1393). بررسي تأثير روش مهارت هاي حل مشكل خانوادگي بر كاهش ناسازگاري زوجين. فصلنامه روان شناسي.4،32،389 -403. ارنبرگ، اندرو ،پاتريك ، باروايز (1388) ، تلويزيون و مخاطبان آن ،ترجمه :فرهاد رادپور . تهران :مركز مطالعات و سنجش برنامه اي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ،. آزاد، حسین. نصیب البکاء، اعظم (1390). مقایسه ویژگی های فردی و شخصیتی در زوج های سازگار و ناسازگار شهر تهران. دانش و پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، علوم تربیتی و روان شناسی، شماره هفتم. ص 41. استونز ، رابینر . 1391، متفكران جامعه شناسي ،ترجمه مهرداد مير دامادي، نشر مركز. استيونسون، نيك ، بودريار ، كولاك . پسا مدرنيته ، ارتباطات و مبادله نمادين . ترجمه : پيام يزدان جو ، رسانه ، فصلنامه مطالعاتي و تحقيقاتي وسايل ارتباط جمعي ، سال پانزدهم ، شماره 1 ، بهار ، شماره پياپي 57 ، ص 244-197 .،1383 . اسدي ، علي. 1391، افكار عمومي و ارتباطات ،انتشارات سروش . اسلامي نسب، علی. (1393). روان شناسي سازگاري. تهران: نشر بنياد. افخمي، ارزو (1385). بررسي تأثير آمزش بخشودگي بر سازگاري، رضايت زناشويي و كاهش تعارضات بين زوجين مراجعه كننده به مراكز مشاوره شهر يزد. پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مشاوره، دانشگاه اصفهان، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي. اماني، حسین؛ يونسي، علی؛ طالقاني، محمد. (1384). تأثير درمان هاي گروهي آموزش مهارت هاي زندگي بر رضايتمندي زناشويي در زنان. مجموعه مقالات تخستين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران. تهران: دانشگاه شهيد بهشتي. امیدوار ، فرشته (1389) سبک زندگی و طبقه اجتماعی ، نشریه نامه انجمن ، سال دوم شماره 14.امیری حیدری ، اسما (1390) بررسی رابطه بين هويت شخصي و سبک زندگي در بين زنان 45-18 ساله شهر کرمان ، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روان شناسی عمومی ، دانشکده ادبيات و علوم انساني - دانشگاه شهيد باهنر کرمان. اميني سولاري، فرهاد. (1389). اثربخشي روايت درماني به شيوه ي زوجي بر رضايت زناشويي زوجين شهر اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مشاوره،گرايش خانواده، دانشگاه اصفهان، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي. اولياء، ناصر. (1385). بررسي تأثير آموزش غني سازي زندگي زناشويي بر افزايش رضايتمندي زوجين. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده. دانشگاه اصفهان. اون، بوداد. (1383). جنسیت و روان شناسی اجتماعی. ترجمه حبیب احمدی و بیتا شایق، شيراز: نويد شيراز. باكاك، رابرت . 1391،مصرف، ترجمه: خسرو صبري، انتشارات شيرازه . بخشی پور ، باب الله ، اسدی ، مسعود ، کیانی ، اسدالله ، شیرعلی پور ، اصغر واحمد دوست ، حسین (1391)رابطه عملکرد خانواده با تعارضات زناشویی زوج های در استانه طلاق ، دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی ، سال سیزدهم ، شماره 2 صص10-19. برازنده، هاجر؛ صاحبي، علی ؛ يزدي، امیر حسین؛ اميري، محمد (1385). رابطه معيارهاي ارتباطي با سازگاري زناشويي. فصلنامه روان شناسي ايراني. 2، 8، 330-319. بشريه، حسين . 1389، نظريه هاي فرهنگ در قرن بيستم، تهران :موسسه فرهنگي آينده پويان بك، اوبوتا (1383). عشق هرگز كافي نيست. ترجمه قراچه داغي، تهران : ذهن آويز. (1921). بهارلو، غدیر علی. (1389). بررسي رابطه ي بين عملكرد ازدواج با سازگاري زناشويي و مقايسه آنها در بين اقوام فارس، بختياري و كرد. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، گرايش خانواده، دانشگاه اصفهان. بهرامي، بهرام. (1390). مقايسه اثربخشي دو شيوه روان درماني گروهي با شيوه هاي تحليل درماني و شناختي بر روي ناسازگاري زوجين. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره،گرايش خانواده، دانشگاه علامه طباطبايي. بورديو، پير ،1389،تكوين تاريخي زيبا شناسي ناب ،ترجمه:مراد فرهاد پور، فصلنامه ارغنون، شماره ،17 پورافكاري، ناصر .(1393). فرهنگ جامع روانشناسي- روانپزشكي، انگليسي- فارسي: حاوي بيش از 2000 واژه و اصطلاح. تهران: نشر فرهنگ معاصر. تبريزي، مصطفی. (1392). اثربخشي رويكرد زوج درماني شناختي بك و كتاب درماني و خانواده درماني تلفيقي بر افزايش رضايت زناشويي. پايان نامه دكتري. دانشگاه علامه طباطبايي. ثنايي، باقر. (1387). مقياس هاي سنجش خانواده و ازدواج. تهران: بعثت. جلالي، دلیله؛ جلالوند. لادن. (1390). بررسي تأثير آموزش مهارت هاي زندگي بر سازگاري زناشويي زوج ها. دومين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران، دانشگاه شهيد بهشتي. حاج ابول زاده، نامور. (1391). بررسي تأثير آموزش مهارت هاي ارتباطي با رويكرد شناختي- رفتاري بر ميزان سازگاري زناشويي زوجين ساكن شهرستان كرج. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه الزهرا. حسيني، سید سعید (1390). نظريه ها وفنون خانواده درماني. تهران: رشد. حسینی، سید سعید (1391).کتاب زن، تهران: انتشارات امیرکبیر. خسروي، زهره.(1392). مباني روان شناختي جنسيت، تهران: وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، دفتر برنامه ريزي اجنماعي و مطالعات فرهنگي. خمسه، امیر علی ، حسينيان، سیمین. (1387). بررسي تفاوت هاي جنسيتي بين ابعاد مختلف صميميت در دانشجويان متأهل. فصلنامه مطالعات زنان، 1، 35-52. خمسه، امیر علی (1386). بررسی نقش عوامل فرهنگی- اجتماعی بر طرحواره های نقش جنسیتی در دو گروه قومی از دانشجویان در ایران. فصلنامه مطالعات روانشناختی، 2 (3)، ص 146-129. خمسه، امیر علی (1392). آموزش قبل از ازدواج. دانشگاه الزهرا (س) تهران: پژوهشكده زنان. دياريان محمد رضا (1391). بررسي رابطه علاقه اجتماعي، دينداري، ويژگي هاي شخصيتي و عوامل دموگرافيك با كيفيت رابطه زناشويي و ارائه مدل معادله ساختاري پيش بيني كيفيت رابطه زناشويي. پايان نامه دكتري رشته مشاوره،گرايش خانواده، دانشگاه اصفهان. راودراد، دوراده، نایبی، هوشنگ. (1386). تحلیل جنسیت نقش های مورد انتظار و کار بست زنان . مجله ی پژوهش زنان، 17، ص 57-27. رايت، ن. (1386). در مغز مردان چه مي گذرد. مترجمان: شمس الدين حسيني و الهام آرام. تهران: نسل نو انديش. (2004). روژه، پ. (1392). روان شناسی اختلافی زن و مرد،ترجمه حسین سروری، انتشارات جانزاده. زمانپور، صادق. (1390).بررسي رابطه ي رضايت زناشويي مادر با سازگاري اجتماعي و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان دختر پايه ي پنجم شهر تهران. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي تربيتي. دانشگاه تربيت معلم. ستاري، فرهاد؛ فاتحي زاده، معین (1387). بررسي تأثير آموزش علاقه اجتماعي بر سازگاري و رضايت زناشويي زوجين شهرستان نجف آباد. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره گرايش خانواده، دانشگاه اصفهان. سيف، علی اکبر. (1388). تئوري رشد خانواده، تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا. شاپينگتون، ادوارد (1384). بهداشت رواني. ترجمه حميدرضا حسين شاهي براوتي. تهران: انتشارات روان. شاکریان، علی اکبر. (1390). نقش ابعاد شخصیت و جنسیت در پیش بینی سازگاری زناشویی. دو ماهنامه علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، 16، 1، 22-16. شاملو، سعید. (1390). آسيب رواني. چاپ سوم. تهران: انتشارات رشد. شيرمحمدي، فرهاد. (1391). تأثير آموزش تصويرسازي ارتباطي بر رضايت زناشويي و بهزيستي ذهني زوجين مراجعه كننده مراكز مشاوره و فرهنگسرا شهر اصفهان در سال 90-91. پايان نامه كارشناسي ارشد گرايش راهنمايي و مشاوره. دانشگاه آزاد اسلامي خميني شهر. صياد پور، زهرا. (1383). ازدواج موفق: بررسي رضايت از ازدواج در دانشويان. روان شناسي ايراني. 1 (2)، 157-145. عبدي فرد، سعید. (1393). بررسي رابطه حمايت اجتماعي و منبع كنترل دروني با سازگاري در دانشجويان. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي باليني، دانشگاه آزاد رودهن. عرب بافراني، حسین. (1391). مقايسه اثربخشي آموزش معنويت و آموزش برنامه ريزي عصبي كلامي بر سازگاري زناشويي زوجين مراجعه كننده به مراكز مشاوره شهرستان اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مشاوره،گرايش خانواده، دانشگاه اصفهان،دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي. عريضي، حسن؛ فراهاني، حسین. (1386). روش هاي كاربردي پژوهش در روان شناسي باليني و مشاوره، تهران: نشر دانژه. عريضي، حسین؛ بهادران، پدرام (1386). رابطه بين رفتارهاي تحكم آميز معلمان زن و مرد مدارس ابتدايي با ميزان مقبوليت آنان در ارزشيابي مديران، مجله ي پژوهش زنان،3، ص 82-63. عليمحمدي، حمید. (1389). بررسي رابطه بين نقش هاي جنسيتي و سازگاري زناشويي دانشجويان متأهل تهراني، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره. دانشگاه الزهرا. فاضلي، محمد. (1392 )مصرف و سبك زندگي ، انتشارات صبح صادق. فراست، زهره. (1391). بررسي و مقايسه منبع كنترل و رضايت زناشويي در بين زنان شاغل و خانه دار شهر تهران. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره. دانشگاه تربيت معلم تهران. فرقاني،راحله . (1392). بررسي اثربخشي آموزش گروهي شناختي – رفتاري بر رضايت زناشويي زوجين شهرستان شهركرد. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي باليني، دانشگاه اصفهان، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي. فلاح جوشقانی ، راحله (1389) بررسی اثربخشي آموزش معنويت به شيوه گروهي بر افزايش اميد ، رضايت از زندگي و شادکامي در زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پوشش مرکز تحقيقات سرطان ، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روان شناسی تربیتی ، دانشکده روانشناسي و علوم تربيتي - دانشگاه علامه طباطبايي تهران. قربانعلي پور، محمد. (1383). بررسي اثربخشي رويكرد زوج درماني تغيير سبك زندگي بر افزايش رضايت زناشويي زوجين ساكن شهر اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده. دانشگاه اصفهان، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي. قريشيان، منصور. (1388). اثربخشي بازآموزي سبك اسنادي بر رضايت زناشويي و هوش هيجاني زوجين. پايان نامه كارشناسي ارشد رشته روان شناسي باليني، دانشگاه اصفهان، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي. قندهاري علويجه، سهیلا. (1388). بررسي كليشه هاي جنسيتي و اثر آن بر انتظار افراد از خودابرازي در موقعيت هاي خانه،كار و ورزش. پايان نامه كارشناسي ارشد رشته روان شناسي گرايش عمومي. دانشگاه اصفهان. كاوه فارساني، ذکریا. (1391). تأثير آموزش مهارت هاي زندگي بر سازگاري و رضايت زناشويي زنان متأهل روستايي شهرستان فارسان. پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مشاوره،گرايش خانواده، دانشگاه اصفهان، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي. كوزر، لوئيس، 1386، زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناختي،ترجمه :محسن ثلاثي ، نشرعلمي کالات، جانگ. (1388).روان شناسی فیزیولوژیک،ترجمه يحيي سيد محمدي، تهران: انتشارات روان. (2007). کریمی، مروارید. (1386). ازدواج و سازگاری زناشویی. مشاوره مدرسه، دوره ی دوم، شماره 4. ص 21-20. گاتمن، جان. (1388). انتخاب با شماست، ازدواج خوب، ازدواج بد. ترجمه مهدي قراچه داغي، تهران: نشر رايين. (1942). گروسی، سعید. (1387). بررسی ساختار قدرت در خانواده های شهرستان کرمان، فصلنامه ی مطالعات زنان، 17، ص 25-7. گري، جان. (1390). مردان مريخي،زنان ونوسي، راهنماي بهبود روابط و ارضاي نيازهاي زناشويي. ترجمه سيد رضا نيازي،قم:انتشارات نجبا. گشنیزجانی ، کامران (1390) HYPERLINK "http://database.irandoc.ac.ir/articles/601409" گونه شناسي سبك هاي زندگي در ميان دانشجويان:مطالعه موردي در دانشگاه تهران ، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی دانشکده ادبيات و علوم انساني - دانشگاه اصفهان . گيدنز، آنتوني. 1388،تجدد و تشخص در جامعه جديد ،ترجمه : ناصر موفقيان ، نشر ني. مجد، مهدی. (1391). انسان در دو جلوه: روان شناسي زن و مرد، تهران: مؤسسه فرهنگي انتشاراتي مكيال. مرادي اورگاني، علی. (1391). رابطه بين طرحواره هاي جنسي با رضايت جنسي و سازگاري زناشويي در فرهنگيان متأهل شهر فلاورجان. پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مشاوره، دانشگاه اصفهان، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي. مرادي، زهرا؛ شفيع آبادي، عبدالله؛ سوداني، منصور. (1387). اثربخشي آموزش ارتباط مؤثر بر رضايت زناشويي در مادران دانش آموزان مقطع ابتدايي شهرستان خرم آباد. پژوهشنامه تربيتي دانشگاه آزاد اسلامي بجنورد. 5، 17، 114-97. مستقيمي، مهديه سادات. (1387). تحليل فلسفي از رابطه ي ارزشمندي ذاتي و جنسيت، فصلنامه شوراي فرهنگي اجتماعي زنان،42، ص 150-132. مير احمدي زاده، علی (1382). رضايتمندي زناشويي و تعيين عوامل تأثيرگذار بر آن در شيراز. انديشه و رفتار. سال هشتم، شماره 45، 56-63. ميرخشتي، فریبا. (1385). خانواده و خانواده درماني، مترجم؛ باقرثنايي، چاپ دوم، تهران. نجاريان پور، سعید. (1391). تدوين الگوي رابطه بين تيپ هاي شخصيتي با رضايت زناشويي در زوجين. پايان نامه دكتري رشته مشاوره، گرايش خانواده، دانشگاه اصفهان. نجاريان، بهمن؛ خدارحيمي، صولت. (1387). دوگانگي جنسي(آندروژني). مجله ي تازه هاي روان درماني. نظري، علی محمد (1386). مباني زوج درماني و خانواده درماني. تهران: انتشارات علم. نظري، علی محمد، نوابي نژاد، شکوه. (1384). بررسي تأثير برنامه بهبود بخشي ارتباط بر زوجين هر دو شاغل. تازه ها و پژوهش هاي مشاوره. 4، 13، 59-35. نورخاني، ارزو (1387). مقايسه ميزان سلامت روان خانم هاي داراي مشكلات حاد با خانم هاي گروه هاي مشابه. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي باليني. دانشگاه آزاد رودهن. هايد، ژاله. (1387).روان شناسي زنان ( سهم زنان در تجربه بشري). ترجمه اكرم خمسه.تهران: نوربخش. (1996). Akturk, E. (2006). Marital satisfaction in Turkish remarried families: comparison among Marital, status, effect of step children and contributing. Factors. Unpublished Masters Thesis, Middle East Technical Univesity, Ankara. Amos, V. Parmar, P. (2005). Chllenging imperial feminism, feminis review, 80, 44-62. Baldwin, J. H., Ellis, G. D. & Baldwin, B. D. (2009). Marital satisfaction: An examination of its relationship to spouse support and congruence of commitment among runners. Journal Leisure Sciences, 21, 117-131. Berdahl, J. L. (2006). Gender and leadership in work groups. Leadership Quarterly. Bradbury, T. N., Fincham, F. D., & Beach, S. R. (2010). Research on nature and determinants of marital satisfaction A decade in review .Journal of Marriage and Family, 62, 964-980. Bem, S. L. (2007). Gender Schema Theory and Romantic Tradition; In Review of personality and socil psychology P. Shavwe & C. Henrick (Eds.), Vol. 7: Sex and Gender (PP. 251-271): New burt park, C A: Sage. Casta, P. T., Terracciano, A. & Robert, A. M. (2011). Gender Differences in Personality Traits Across Cultures: Robust and Surprising Findings. Journal of Personality and Social Psydwlog 2;322-331. ‍‍Chodorow, N. (2014). Family structure and feminine personality: In Women, Culture, and society by M. Z. Rosaldo and L. Lamphere (Eds.): PP. 42-66; Stanford, C A :Sanford University press. Christopher, S. E. & Sprecher, S. (2010). Sexuality in marriage, dating and other relationships. Journal of Marriage and the Family, 62, 107-115. Craddoc, A. (2007). Relationship between attitudinal similarity couples satisfaction maried and factor coupls. Australin. Journal of psychology, 43, 11-16. Crawford, H. M., & Unger, R. (2014). Women and gender, New York. Mcgraw Hill company. Crockett, E. E., & Neff, L. A. (2012). When Receiving Help Hurts: Gender Differences in Diurnal Cortisol Responses to Spousal Suppor. Social Psychological and Personality Scienc, 4(2) 190-197. Dehle, C., & Weiss. R. L. (2012). Association between anxiety and marital adjustment. The Journal of Psychology, 136 (3), 328-338. Eagly, A. H., & Kite, M. E. (2007). Are stereotypes of nationalities applid to both women and men. Journal of personality and social psychology, 53, 451-462. Fam, J. (2007). Therole of intuitive Judgment in predicting marital satisfaction, quality, and stability. Medline pubmed, 18(1): 58-71. Fine, S., Lui, H.(2014). Extramarital affairs, Marital satisfaction, and divorce; Evidence from hong kong. Contemporaty economic Policy, 22(4), 442-453. Gelles, R. J. (2005). Contem Porary families: A sociological view. Thousand oaks: sage. Gilligan, C. (2012). In a different voice: Psychological theory and womens development. ‍ombridge, M. A: Harvavrd University Press. Gorchoff, S. M. (2008). Marital satisfaction in women: Determinants, Change and Consequences. Ph. D. Dissertation, University of California, Berkely. Greef, A. P. (2010). Characteristice of families theat function well. Journal of Familly Jssues, 21, 948-962. Greeffe, A. P., & Malherbe, H. L. (2011). Intimacy and marital satisfaction in spouses. Journal of Sex & Marital Therapy, 27, 247-257. Gutek, B. A., Morasch, B. (2012). Sex-rations, Sex-role spillover, and sexual harassment of woman at work. Journal of social Issues, 38, 55-74. Lemasters, E. E. (2009). Holydead lock: a study of unsuccessful marriage in R. S. cavan(ed). Marriage and family in the modern world(2 ed), New York thomasy. Crowell company. Leslie, C. B. and Langer, E. J. (2005). Mindfulness and Marital satisfaction. Journal Of Adult Development, Vol 12, 43-51. Luckey, T. & Bain, J. (2009). Children: a factor in marital satisfaction. Journal Of Marital and Family. 62, 653-665. Olson, D. H, & Olson, A. (2009). Preventive approaches in couple therapy. New York: Taylor, Francis pub. Pallier, P. (2013). Gender Differences in the Self-Assessment of Accuracy on Cognitive Tasks. Plenum Publishing Corporation 5 & 6: 265-276. Qadir, F., Silva, P., Parince, M. & Khan, M. (2005). Marital satisfaction in pakistan: A pilot investigation. Sexual and Relationship Therapy, 2 (20), 195-209. Roberts, L. J. (2010). Fire and ice in marital communication: Hostile and distancing behaviors as predictors of marital distress. Journal of Marriage and the Family, 62, 693-707. Rosen-Grandon, J. R.,Myers, J. E., & Hattie, J. A(2014). The relationship between marital characteristics, marital interaction process and marital satisfaction. Journal of counseling & Development, 82, 1, 58-68. Rubio, V. J., Pena, D., Colom, R. & Santacreu, J. (2007). Sex differences dynamic spatial ability: The unsolved question of performance factors. Psychonomic Society, Inc. 35 (2): 297-303. Sanderson, C. A., & Evans, S. M. (2011). Seeing ones partner through intimacy-colored glasses: An examination of the process underlying the intimacy goals-relationship satisfaction link. Journal Personality & Social Psychology Bulletin, 27: 463-473. Schumacher, J. A., Leonard, K. E. (2005). Husbands and wives marital adjustment verbal aggression and physical aggression as longitudinal predictors of physical aggression in early marriage. Journal of Consulting and clinical psychology. 73(1): 28-37. Sprechers, Wenzel, A., & Harvex, J. (2008). Handbook of relationship initiation. New York: Taylor & Francis croup; 337-353. Tallman, I., & Hsiao, Y. (2014). Resources, Cooperation, and Problem-Solving in early marriage. Social psychology Quarterly, 67, 2, 172-188. Taniguchi, S. T. Freeman, P. A., Taylor, S., & Malcarne, B.(2006). A study of married couples,perceptions of marital satisfaction in outdoor recreation. Journal of Experiential Education, 28(3), 253-256. Tirgari, A. (2011). Relationship structure of emotional intelligence with marital adjustment and application of emotional intelligence intervention program to reduce marital mal adjustment [Dissertation]. England psychiatric Institution. White, L. & Rogers, S. J. (2010), Economic circumstances and family outcomes: A review of the 1990. Journal of Marriage and the Family, 26, 1035-1052. Yalsema. P. & Marrow. S. (2012). An Examination of Couples Difficulties With Emotional Expressiveness and their Marital satisfaction. The Journal of Family Communication Cation, 3 (1), 41-62.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود پروژه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید