تحقیق کامل در مورد کمال گرایی (docx) 57 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 57 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان
نگارش
حسین کریمیان
فهرست مطالب
کمالگرایی 34
2-10- دیدگاههای مختلف درباب کمالگرایی
2-10-1- زیگموند فوید 1856-1939
2-10-2- کارن هونای 1852-1885
2-10-3- آلفرد آدلر 1870-1937
2-10-4- آلبرت الیس 1913
2-10-6- اریک اریکسون 1902-1190
2-10-6- ویکتورفرانکل 1905
2-11- کمالگرایی به عنوان سازه ای تک بعدی
2-12- کمالگرایی به عنوان سازه ای چند بعدی
2-12-1- دیدگاه فراست و همکاران 46
2-12-2- دیدگاه هویت و فلت 47
2-12-3- دیدگاه اسلانی و همکاران 49
2-12-4- دیدگاه اسنوبر و همکاران50
2-13- کمالگرایی به عنوان یک ویژگی ناسازگارانه 50
2-14-کمالگرایی به عنوان یک ویژگی سازگارانه 56
2-15- تفاوتهای بین کمالگرایی سازگارانه و ناسازگارانه 58
2-16- پیشینه سنجش کمالگرایی60
2-17- مدل و تئوری سنجش کمالگرایی 61
2-18- مروری بر پژوهشهای پیشین63
2-18-1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور 63
2-18-2-تحقیقات انجام شده در خارج از کشور69
2-19- جمع بندی سوابق پژوهش و چشم انداز74
منابع و مآخذ
1-6- تعاریف نظری وعملیاتی متغیرها
1-6-1- تعاریف نظری متغیرها
کمال گرایی (تعریف نظری)
کمالگرایی به عنوان یک صفت شخصیتی، مفهومی چند بعدی است که با تلاش برای بی نقص بودن و وضع معیارهای عالی برای عملکرد، همراه با تمایل به ارزشیابی های کاملا انتقادی از رفتار شخصی و حساسیت بیش از حد در مورد اشتباهات، مشخص می شود. بعد نخست به عنوان کمالگرایی مثبت، سالم یا سازش یافته توصیف شده است و جنبه هایی از کمالگرایی را در بر می گیرد که به تلاش های کمالگرایانه ای چون داشتن معیارهای شخصی عالی، وضع معیارهای دقیق برای عملکرد شخصی و تلاش برای کامل بودن مربوط می شود. بعد دوم به عنوان کمالگرایی منفی، نا سالم یا سازش نایافته توصیف شده است و جنبه هایی از کمالگرایی را در بر می گیرد که با ارزشیابیهای انتقادی از عملکرد شخصی، نگرانی در مورد اشتباهات و احساس تعارض بین انتظارات و دستاوردها مرتبط است. (هویت، 1991).
اضطراب شناختی (تعریف نظری)
اضطراب شناختی مولفه روانی اضطراب است و با انتظارات منفی و نگرانی های شناختی درباره خود و موقعیت و پیامدهای احتمالی (مثل احتمال شکست) مشخص می شود.اضطراب بدنی مولفه جسمانی اضطراب است و ادراک فرد از پاسخ های فیزیولوژیک و برانگیختگی منفی را نشان میدهد (مارتنز، 1990).
اضطراب شناختی به تفکرات همراه با اضطراب جسمی اشاره دارد. تفکر اضطرابی شامل نگرانی، دلواپسی، خود کم بینی و مطمئن نبودن به خود است (سواین و جونز، 1991).
اضطراب جسمانی (تعریف نظری)
هنگام اضطرابفرد دچار تغییرات جسمی انگیزشی می شود، از جمله افزایش ضربان قلب، بالا رفتن فشار خون، ناراحتی های دستگاه گوارش، تنگی نفس، برافروختگی پوست و امثال آن. این علائم شبیه علائم هیجان است (البته کاملا همان تغییرات نیست). تغییرات جسمانی همراه با اضطراب را اضطراب جسمی گویند (ماتنز و همکاران 1990).
ورزشکاران رزمی (تعریف نظری)
به مردان ورزشکاری اطلاق می گردد که در یکی از رشته های رزمی(کاراته، تکواندو، ووشو، جودو) فعالیت ورزشی داشته و توانایی اجرای مهارتهای آن رشته رزمی را بدست آورده و تجربه حداقل یکبار حضور در مسابقات استانی به بالارا نیز بدست آوردهو بتواند جهت ارتقاء و ادامه در رشته رزمی مورد علاقه خودآزمونهای کمربند،دوره های مربیگری، داوری، باز آموزیها و... طی نماید (کیوان، 1386).
1-6-2- تعاریف عملیاتی متغیرها
کمالگرایی (تعریف عملیاتی)
تعریف عملیاتی عبارتند از امتیازی که فرد از پاسخ به پرسشنامه کمالگرایی بدست می آورد که یا مثبت یا منفی می باشد . برای اندازه گیری کمال گرایی از مقیاس هیل و همکاران (2004) استفاده شد.این آزمون دارای 58 آیتم است . هر آزمودنی به سولات از کاملاٌ مخالف ( =1 )، مخالف ( =2 )، موافق (=3 ) و کاملا موافق ( =4 ) پاسخ می دهد و شامل 6 زیر مقیاس : حساسیت بین فردی (آیتم های 39-58-25-52-56-17-45-33-38-37-47-2-9-5-15-23-29-48-31-13)، استاندارد های بالا برای دیگران (آیتم های 16-8-7-1-24-40-32) ، ادراک فشار از سوی والدین(آیتم های 11-27-43-55-19-35-50)، هدفمندی (51-12-54-36-44-4-20-28) ، نظم و سازماندهی(14-22-53-57-6-46-30) ، تلاش برای عالی بودن (3-41-10-21-49-34-18-26-42) .
اضطراب شناختی و جسمانی(تعریف عملیاتی)
تعریف عملیاتی اضطراب شناختی و جسمانی عبارتند از امتیازی که فرد از پاسخ به پرسشنامه اضطراب شناختی و جسمانی بدست می آورد .برای اندازه گیری اضطراب شناختی و جسمانی از مقیاس اسمیت(1990) استفاده شد.یک آزمون خود گزارشی چند بعدی است که به منظور سنجش اضطراب جسمانی و شناختی ساخته شده است . این آزمون دارای 21 عبارت می باشد و هر آزمودنی به سولات از اصلاٌ ، کمی ، در حد متوسط ، بسیار زیاد پاسخ می دهد و برای سنجش 3 زیر مقیاس است . این زیر مقیاس های عبارتنداز ؛ اضطراب جسمانی ( آیتم های 1-4-8-11-12-15-17-19-21 ) ، نگرانی ( آیتم های 3-5-9-10-13-16-18 ) و عدم تمرکز (آیتم های 2-6-7-14-20) .
ورزشکاران رزمی (تعریف عملیاتی)
ورزشکاران رزمی در این تحقیق شامل جودو کاران ، کاراته کاران ، ووشو کاران و تکواندو کاران می باشند و امتیازی که از نتایج پرسشنامه ها حاصل می شود و در اختیار ورزشکاران رزمی آن رشته ها قرار می گیرد .
فصل دوم
مبانی نظری
و ادبیات نظری و پیشینه پژوهش
2-9- مبانی نظری کمال گرایی
در ظاهر پاسخ به این سؤال مشکل به نظر نمی آید. کمال گرایی تلاش برای رفع نواقص می باشد و کمال گرایان افرادی هستند که می خواهند درهمه ابعاد زندگی افراد کاملی باشند و یا ویژگی هایی همچون تلاش فزاینده برای بی نقص بودن و تعیین کردن استاندارهای افراطی به طور مدام برای خود همراه با تمایل برای ارزیابی انتقادی بالا برای رفتارشان مشخص می شوند(اسنوبرویانگ، 2010).ولی اگر از چندین پژوهشگر درخواست شود این واژه را تعریف کنند، احتمالاً پاسخ های آنها مطابق با چگونگی دید آنها از کمال گرایی و عاملهای مورد نظرشان متفاوت خواهد بود. در واقع تاکنون تعریفی رسمی و مورد توافق همه از اصطلاح کمال گرایی داده نشده است و محققین از تعاریف گوناگونی برای کمال گرایی استفاده میکنند (کلارک و کوکر، 2009). اگرچه توجه روز افزون به این سازه، منجر به فهم بیشترش گردیده است، ولی پژوهشگران تازه وارد در این زمینه با مفاهیم و تعاریف مختلفی که ممکن است منجر به سردر گمی آنها گردد، رو به رو می شوند. بنابراین ذکر تعریف مفهوم کمال گرایی از دیدگاه محققان ضروری می نماید.
شافران، کویر و فایربم (2002، نقل از هانگ، 2008، به نقل از کاظمی، 1389) کمال گرایی را به عنوان سازه ای که شامل اجزای شناختی رفتاری است تعریف کرده اند، وابستگی شدید به ارزیابی از خود، خود تحمیلی و استانداردهای بسیار بالا، آنها عقیده دارند که کمال گرایی توسط چرخه ای از تفکرات غیر منطقی و رفتارهایی که آنها را همیشگی و دائمی می کنند ابقا می شود. کمال گرایان مجموعه ای از استانداردهای سطح بالا را برای خود تدوین نموده و سپس برای رسیدن به آنها تلاش می کنند و یا از ترس شکست در تکالیف از آن اجتناب می کنند. اگر وی از تکالیف اجتناب کرده و آنان را به تعویق بیندازد و در رسیدن به اهدافش شکست بخورد به این شکست با خود انتقادگری پاسخ می دهد. علاوه بر این رفتارهای کمال گرایانه باقی می مانند زیرا رسیدن به نتایج مثبت و دستیابی به اهداف تقویت کننده مثبت برای تصورات غیرمنطقی همراه با کمال گرایی است.
آلبرت الیس نخستین نظریه پرداز شناختی بود که کمال گرایی را شرح داد. او کمال گرایی را به عنوان یکی از دوازده باور غیر منطقی اساسی تعریف کرد که منجر به پریشانی روانشناختی می شود.
الیس کمال گرایی را چنین شرح داده است : پذیرش این باور که فرد باید کاملاً با هوش، لایق و شایسته بوده و در تمام امور ممکن پیشرو باشد به جای این باور که خود را به عنوان فردی ناسالم بپذیرد. یعنی موجودی که با محدودیت های عمومی انسان رو به روست و جایز الخطاست(الیس، 1958 ؛ به نقل از خسروی و علیزاده و محرابی، 1388).
الیس معتقد است باورهای غیر منطقی بر این اساس است که یک راه حل دقیق و کامل برای هر کاری وجود دارد و چنانچه این راه پیدا نشود فاجعه است. از لحاظ تاریخی مفهوم کمال گرایی به عنوان روانشناختی و شخصیتی مورد توجه عده زیادی از روانشناسان مانند فروید، آدلر، و هورنای قرار گرفته است. با این حال مدت زیادی در محاق فراموشی بود. اما در دو دهه پایانی قرن بیستم توجه روانشناسان به این مقوله و نقش آسیب زای آن معطوف گردید. همچنین در همین زمان بود که کمال گرایی از حالت تک بعدی خارج گردید و به عنوان سازه ای چند بعدی مطرح شد (فراست و همکاران، 1990 ؛ هویت و فلت، 1991 ؛ نقل از یمنی، 1389).
فروید (1959 ؛ به نقل از محمودی، 1382) با توجه به نقش آسیب زای کمال گرایی، این سازه را تمایل پایدار فرد به وضع معیارهای کامل و دست نیافتنی، تعریف کرده است و آن را نوعی خود شیفتگی می داند که در قلمرو اختلالات نوروتیک قرار می گیرد.
فروید (1975 ؛ به نقل از وردی، 1378) در توصیف افراد کمال گرا بیان می کند : محرک اصلی در زندگی این افراد، رسیدن به خوشبختی نیست بلکه تکامل و برتری یافتن است، آنها باید در هر کاری به حد کمال برسند و به بهترین نحو آن را انجام دهند وگرنه راضی نخواهند شد. نرسیدن به کمال، آنها را دچار اضطراب، افسردگی و احساس گناه شدید می کند.
هورنای (1950 ؛ به نقل از شافران و منسل، 2001) کمال گرایی را به عنوان " استبداد بایدها " تعریف کرده است و به ارتباط عمیق آن با طیف وسیعی از مشکلات آسیب شناختی اشاره کرده است. وی فهرستی مشتمل بر ده نیاز را که در همه افراد کم و بیش وجود دارد نام می برد. یکی از این نیاز ها میل به کمال و انتقاد پذیری است. دارنده این نیاز پیوسته بیمناک است که مبادا مرتکب اشتباهی شود و مورد انتقاد قرار گیرد. چنین فردی می کوشد هیچ نقطه ضعفی از خود نشان ندهد و برای اینکه نقایص و معایب خود را به طور کامل از میان ببرد یا از نظر دیگران مخفی بدارد، بی اندازه به انتقاد و ایراد حساس است و کمال مطلوب را جستجو می کند. البته تمایل انسان با حفظ ظاهر و نیاز او به کامل بودن امری طبیعی است، ولی آنچه در شخص روان رنجور مورد بحث و قابل توجه است، این است که تظاهر به قدری اغراق آمیز می شود که همه شخصیت او مبدل به یک ماسک می شود، به طوری که احتیاجات واقعی او تحت الشعاع میل او قرار می گیرد. به عقیده هورنای(1950 شوایتزر و همیلتون، 2002) نظم دهی موشکافانه و دقیق، خرده گیریها و عیب جوئیهای مدام و دیگر رفتارهایی از این قبیل که جنبه های مصنوعی و غیر مصنوعی از نیاز به کسب بالاترین درجه از برتری را نشان می دهد، از نشانه های عمده کمالگرایان است. علاوه بر اینها گاهی کمالگرایی درسطوح عمیقتر ، فقط احساس برتری را دربر نمی گیرد، بلکه روشی برای کنترل زندگی است.
هلندر (1978؛نقل از شافران و منسل، 2001) نیز از اولین کسانی بود که به تعریف کمال گرائی پرداخت، و آن را به عنوان تلاش توان فرسا برای رسیدن به بالاترین کیفیت در عملکرد، بیش از آنچه در یک موقعیت مورد نیاز است، تعریف کرده است. برنز (1980 ؛ به نقل از شافران و منسل، 2001) تحلیل گسترده ای از این مفهوم ارائه داد. از دید وی کمال گرایی عبارت است از "شبکه ای از شناختها " که شامل انتظارات، تغییر حوادث زندگی، ارزیابی از خود می باشد. وی در توصیف افراد کمال گرا بیان میکند : آنها کسانی هستند که معیارهای غیرمنطقی و بالایی برای خود در نظر گرفته اند، به طور وسواس گون به سوی اهداف ناممکن درتلاش اند و ارزش خود را معادل درجه ای از آن معیارها که کسب کرده اند، می دانند. تعریف برنز در حقیقت کامل کننده اندیشه باورهای غیر منطقی الیس است.به طور کلی در تعریف کمال گرایی، هلندر و الیس بر جنبه های منفی و ترس از شکست در آن تأکید کرده اند(الیس، 1963 ؛ به نقل از عباسپور، 1385).
برنز (1980 ؛ به نقل از محمودی، 1382) در تعریف خود از کمال گرایی اضافه می کند : تفکر کمال گرایان به شیوه همه یا هیچ است که با تفکر افسرده ها درنظریه بک (1976) همخوانی دارد. کمال گرایان معتقدند عملکرد باید کامل باشد وگرنه ارزشی ندارد و اشتباهات کوچک برابر با شکست است.فراست و همکاران (1990) کمال گرایی را مجموعه ای از معیارهای بسیار بالا در عملکرد تعریف کردند که با خودارزیابی انتقادی افراطی همراه است. ترس از شکست ممکن است مؤلفه های رفتاری کمال گرایی را که هدف آنها به فرد برای رسیدن به معیارهای غیر معقول و بالای اوست ؛ برانگیزند. برای مثال وارسی دقیق، جستجوی اطمینان، ارزیابی مداوم دیگران، و توجه افراطی قبل از تصمیم گیری، نمونه هایی از این رفتارها می باشد (ملانی و مکاکی، 2009).
علاوه برآن افراد با کمال گرایی نابهنجار، ممکن است از موقعیت هایی که به تلاش فرد برای رسیدن به معیارهای کمال گرایانه اش نیاز دارد، دوری کنند و یا به عبارتی دچار به تعویق انداختن کارها شوند آنها تمایل شدید در به تأخیر انداختن کارها دارند، زیرا میل به کامل و بدون عیب انجام دادن کارها، آنها را ناخوشایند می کند. گاه ممکن است به دلیل احتمال عدم دسترسی به معیارهای کمال گرایانه، کارها را به طور ناقص رها کنند (فراست و همکاران، 1990).
بر اساس تعاریف بالا، کمال گرایی نابهنجار خود شکست دهنده و اختلال زاست و افراد کمال گرا هرگز نمی توانند از عملکرد خود احساس رضایت کنند. فرهنگ وبستر، کمال گرایی را عقیده و باوری می داند که بر اساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی، هدف اصلی تلاشهای اخلاقی است. کمال گرایی در حکمت الهی به معنی این است که معصوم بودن درزندگی امکان پذیر است (مهرابی زاده هنرمند، وردی 1382).
کمال گرایی مجموعه ای از تفکرات و رفتارهای خودشکن قلمداد می شود که فرد کمال گرا قصد رسیدن به اهداف غیر عملی فوق العاده بالا را دارد (هویت و فلت 1991 ؛ به نقل از باسکو 1998). در تعریف دیگر کمال گرایان به عنوان کسانی که به گونه نوروتیک در حال تلاش برای قالب ریزی خود در داخل یک تصویر ایده آلی و دارای عزت نفس پایین هستند توصیف می شود (هورنای 1950 ؛ به نقل از اشبی و رایس، 2002، به نقل از استاد قاضیانی، 1389).
همچنین در تعریف دیگری در بعد نوروتیک و نرمال برای کمال گرایی در نظر گرفته شده است. کمال گرایان نرمال، استانداردهای بالایی برای خود تنظیم می کنند، در عین حال در برابر موقعیت احساس آزادی می کنند، به خود اجازه اشتباه کردن می دهند، احساس خوبی در بهره ی عملکرد خود دارند وبه نسبت اشتباهات خود را می پذیرند. اما کمال گرایان نوروتیک استانداردهای بالائی در هر موقعیت تدوین می کنند و هرگز عملکرد خود را تأیید نمی کنند (می سیل دین،1963، به نقل از رایس وبروسه، 2002).
کمال گرائیان نوروتیک در مورد اشتباه کردن نگران هستند، به عملکرد صحیح توجه ندارند و آن را تأیید نمی کنند. در حالی که عده ای معتقدند کمالگرایان نرمال نسبت به کار و عملکرد خود رضایت کسب می کنندوعزت نفس خود را تقویت میکنند (فراست وهمکاران، 1990، به نقل ازشیرافکن،1387).کمالگرایی به منزله ی تمایل پایدار فرد به وضع معیارهای کامل و دست یافتنی و تلاش برای تحقق آنهاست(برنز، 1980 به نقل از بشارت، 1381) که با خود ارزشیابیهای انتقادی از عملکرد شخصی همراه می باشد (فروست ، مارتن ، لهارت و رزتیلت، 1990، به نقل از بشارت، 1381).
2-10- دیدگاه های مختلف در باب کمال گرایی
2-10-1-زیگموند فروید (1856-1939)
فروید (1975، به نقل از نجاریان و همکاران، 1378) افراد کمال گرا را اینگونه توصیف میکند: محرک اصلی در زندگی این افراد رسیدن به خوشبختی نیست بلکه تکامل و برتری یافتن است. آنها باید در هر کاری به حد کمال برسند و به بهترین نحو آن را انجام دهند وگرنه راضی نخواهند شد. نرسیدن به کمال، آنان را دچار اضطراب، افسردگی و احساس گناه شدید می کند.
با شروع سنین 5-4 سالگی کودکان بدون در نظر گرفتن ترس یا پاداش به ارزشیابی و قضاوت درباره رفتار خویش می پردازند. این خود نظمی به نظر فروید تحت تأثیر فراخود انجام می گیرد که قسمت سوم شخصیت فرد است.
فراخود بیان درونی ارزشیابی اجتماعی و والدین فرد است. پوشش فراخود بیشتر برای رسیدن به آرمان هاست تا واقعیات فراخود بدون توجه به امکانات رفتاری درباره درست بودن فعالیت های فرد به قضاوت می پردازد تا ببیند آیا با ارزش های اخلاقی جامعه مطابقت دارد یا خیر. اکثر روان کاوان فراخود را به دو جزء تقسیم می کنند. جزء اول خودآرمانی: الگوهای آرمانی رفتار فرد را براسا خواستهای اجتماع تبیین می کند. خودآرمانی ادارک ذهنی از چیزهایی است که از لحاظ اخلاقی از نظر والدین خوب می باشد و از راه پاداش و تشویق حاصل می شود. جزء دوم، وجدان اخلاقی از فراخود می باشد، وجدان اخلاقی با ایجاد احساس گناه در فرد در مقابل رفتارها و افکاری که اجتماع آنها را جایز نمی داند، او را تنبیه می کند وجدان اخلاقی، ادارک کودک از چیزهایی است که والدین از نظر اخلاقی بد می دانند. نقش فراخود در بزرگسالی به سه شیوه قابل دسترسی است.
برخلاف "خود" که ارضای کنش های نهاد را به تعویق می اندازد، فراخود مانع از بروز آن می شود.
فراخود درصدد ترغیب خود است تا به جای پرداختن به هدفهای واقعی به انجام فعالیتهای اخلاقی بپردازد.
فراخود انسان را به سوی کوشش هایی سوق می دهد که به منظور نیل به کمالات است (شفیع آبادی و ناصری، 1365، به نقل از بذرگر، 1387).
2-10-2- کارن هونای (1885-1852)
نظریه پردازان بعد از فروید کم کم این مفهوم را در ابعادی فراتر و با عنوان نیازها و رفتارهای کمال گرایانه نام نهادند. در همین رابطه هورنای (1950) فهرستی مشتمل بر ده نیاز را که در همه افراد کم و بیش وجود دارد، نام می برد. یکی از این نیازها، کمال و انتقاد پذیری است. دارنده این نیازها پیوسته بیمناک است که مبادا مرتکب اشتباه شود و مورد انتقاد قرار گیرد، او می کوشد هیچ نقطه ضعفی از خود نشان ندهد، برای اینکه نقایص یا معایب خود را در صورت امکان از میان ببرد یا از نظر دیگران مخفی بدارد، به بررسی آنها می پردازد. به هر حال، بی اندازه به انتقاد و ایراد حساس است و کمال مطلوب را جستجو می کند. البته، تمایل انسان به حفظ ظاهر و نیاز او به کامل بودن امری طبیعی است، ولی آنچه در شخص روان رنجور مورد بحث و قابل توجه است، این است که تظاهر، به قدری اغراق آمیز می شود که همه شخصیت او مبدل به یک ماسک می شود. به طوری که احتیاجات واقعی او تحت شعاع میل او قرار می گیرد (نجاریان و همکاران، 1378).
به عقیده ی هورنای گاه پیش می آید که آدمی به شناختن خود واقعی و شکوفا ساختن استعدادهای فطری قناعت نمی کند بلکه به دنبال خود خیالی و آرمانی می رود. یعنی طالب کمال میشود، و چون خود خیالی غیرقابل وصول است در او یک کشمکش درونی به وجود می آید. هر اندازه آدمی بیشتر هدف خیالی یا آرمانی را دنبال کند بیشتر از خود واقعی دور می شود و نتیجه ای این امر، نخست افزایش شدت کشمکش درونی او، بعد کوشش بیهوده او برای رفع آن کشمکش، یعنی رفتار نابهنجار روان نژند خواهد بود (سیاسی، 1371).
2-10-3- آلفرد آدلر (1870-1937)
مهمترین کلمه که آدلر اغلب آن را مترادف با برتری به کار می برد، کمال است (شولتز، 1997). انسانها برای ایده آل هایی تلاش می کنند که در ذهنشان وجود دارد، به نظر آندلر چهار روش برای مقابله با حقارت و ضعف وجود دارد: بعضی از افراد ضعف های خود را به طور واقع بینانه می پذیرند و به اندازه توانایی های خود تلاش می کنند تا آن ضعف را برطرف کنند؛ عده ای تسلیم ضعف خود میشوند و آن را بزرگتر از واقعیت می پندارند، برخی دیگر با ضعف های خود از طریق انتقام از دیگران برخورد می کنند و عده دیگر ضعف های خود را انکار می کنند و به صورت افراطی بیش از توانایی خود سعی در جبران آن می نمایند و اهداف عالی و شاید دست نایافتنی برای خود تعیین می کنند (شولتز، 1997).
به عقیده آدلر فرد سالم از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست، او جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد (نجات و ایروانی، 1378 به نقل از بذرگر، 1387).
2-10-4- آلبرت الیس (1913)
الیس (1962) به کمال گرایی از دیدگاه شناختی نگاه می کند و آن را در میان 11 باور غیرمنطقی قرار می دهد که سبب ایجاد و ابقاء آشفتگی های هیجانی می باشند. بنابراین به ماهیت غیرمنطقی و تخریب گرایانه کمال گرایی نظر دارد. در اینجا به دو باور غیرمنطقی که در کمال گرایی نقش دارند، اشاره می شود:
اعتقاد به اینکه لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت و کمال و فعالیت شدید است. این تصور امکان پذیر نیست و تلاش وسواسی در راه کسب آن فرد را به اضطراب و بیماری روانی مبتلا می کند و در زندگی احساس حقارت و ناتوانی در فرد به دست می دهد به این ترتیب زندگی فرد همواره با شکست همراه خواهد بود. اعتقاد فرد به اینکه برای هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل، وجود دارد، و اگر انسان به آن دست نیابد بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود (شفیع آبادی و ناصری، 1365، به نقل از بذرگر، 1387).
2-10-5- اریک اریکسون (1902-1990)
اریکسون معتقد است که در مرحله سوم رشد شخصیت فراخود شکل می گیرد. کودک اندک اندک از خود انتظاراتی دارد. اختیارها، ممنوعیتها و قواعد محیط زندگی اکنون به صورت یک ضرورت شخصی در می آید از آنجا که فراخود کودک در حال رشد است، کودک دارای یک فراخود «همه یا هیچ» است و مسائل وجدانی برای او جنبه سیاه و سفید دارد. یعنی او نمی تواند قبول کند که چیزی ممکن است به طور نسبی خوب یا بد باشد (شولتز، 1977).
2-10-6 ـ ویکتور فرانکل (1905)
فرانکل اراده ی معطوف به معنا را از اصولی می داند که به کمال گرایی بهنجار می انجامد (شولتز، 1977). بنا به نظر فرانکل انسان کامل بودن یعنی به کسی یا چیزی فراسوی خود پیوستن، به عقیده فرانکل جستجوی هدف در خود، شکستن خویشتن است. لذا وی هدف رشد و تکامل انسان را تحقق خود نمی داند، بلکه چیزی بالاتر از آن می داند. وی معتقد است انسان کامل شدن یعنی از مرز توجه به خود گذشتن، از خود فراتر رفتن و جذب معنا و منظوری شدن (نجات و ایروانی، 1378).
2-11- کمال گرایی به عنوان سازه ای تک بعدی
از لحاظ تاریخی، تا سال 1990 مفهوم پردازی های ارائه شده از کمال گرایی تک بعدی بوده و بر شناختها و افکار کمال گرایانه ای که به سمت "خود" جهت دارند، تأکید داشتند (الیس، 1962؛ برنز،1980؛ پاچت، 1974). با این حال، هولندر (1965) در تعریف کمال گرایی به دیگر ابعاد نیز اشاره ای تلویحی دارد. به اعتقاد او کمال گرایی بدین معناست که شخص از خود یا دیگران توقع داشته باشد عملکردی با کیفیت بالاتر از آنچه برای آن موقعیت کسب کرده، بدست آورد.
برنز (1980) به ماهیت خود ـ تخریب گرایانه کمال گرایی اشاره می کند و کمال گرایان را افرادی می داند که دارای معیارهای دور از دسترسی هستند و خود را وسواس گونه وقف اهداف غیرممکن می کنند و ارزش خود را تماماً بر حسب عملکردشان ارزیابی می کنند.
پاچت (1984) نیز برحسب تجارب خود با مراجعان کمال گرا، کمال گرایی را به عنوان نوعی آسیب روانی می بیند. پاچت همچنین اضافه می کند که کمال گرایی موجب می شود که فرد کمال گرا در حین تلاش برای دست یافتن به اهداف غیرقابل وصول دچار مشکلات روانشناختی متعددی شود.
محققانی که کمال گرایی را سازه ای تک بعدی می دانند (الیس، 1962، هولندر، 1965، برنز، 1980 و پاچت، 1984) در مورد برخی از ویژگی های مشترک افراد کمال گرا اتفاق نظر دارند. این ویژگیها عبارتند از برگزیدن معیارهایی که در حد غیرواقع بینانه ای بالا هستند و تلاش برای دست یافتن به آنها، ارزشیابی خود برحسب تفکر "همه یا هیچ" و در آخر ترس و تعمیم بیش از حد شکست ها. این محققان همچنین در مورد سبب شناسی کمال گرایی به اجماع دست یافته اند. به اعتقاد آنان کمال گرایی معمولاً در محیط های خانوادگی ای رشد می کنند که بچه ها با تأیید مشروط و ناپایدار روبرو هستند یا اصلا مورد پذیرش و تأیید قرار نمی گیرند (هولندر، 1965؛ برنز، 1980؛ پاچت،1984).
دیدگاه هاماچک (1978) در مورد ویژگی های کمال گرایان و ریشه کمال گرایی، در راستای دیدگاه تک بعدی می باشد با این تفاوت که او با تمایز گذاری بین کمال گرایان بهنجار و روان نژند به بحث در زمینه انواع کمال گرایی می پردازد. به اعتقاد او کمال گرایان بهنجار معیارهای واقع بینانه ای برای خود انتخاب می کنند، از تلاش های خود لذت می برند و در موقعیت های خاص با انعطاف بیشتری برخورد می کنند. در حالی که کمال گرایان روان نژند در تلاش برای دست یافتن به اهداف غیرقابل حصول، در حین پیگیری اهدافشان از تلاشهای خود لذت نبرده و در تعدیل معیارهایشان مشکل دارند.
2-12-کمال گرایی به عنوان سازه ای چند بعدی
در آغاز دهه ی 90 تغییری در تعریف و مفهوم پردازی کمال گرایی از سازه ای تک بعدی به سازه ای چند بعدی دیده می شود. دو گروه از محققان (فراست و همکاران، 1990؛ هویت و فلت، 1991) کمال گرایی را به عنوان سازه ای چند بعدی تعریف کرده و بطور مستقل از هم دو مقیاس چند بعدی برای اندازه گیری آن طراحی کرده اند که اسامی یکسانی دارند (ام پی اس). با وجود اینکه، این دو دیدگاه چند بعدی با هم تفاوتهایی دارند، با این حال تأکید بر جنبه های مختلف رفتار کمال گرایانه، شناخت محدودیت های تمرکز صرف بر مؤلفه های شناختی کمال گرایی و تأکید بر بررسی عوامل بین فردی و انگیزشی از مشترکات این دو دیدگاه می باشد (فلت و هویت،2002). این دو دیدگاه در زیر مورد بررسی قرار گرفته است.
2-12-1- دیدگاه فراست و همکاران
براساس بحث های نظری مطرح شده در زمینه کمال گرایی (هولندر، 1965؛ هاماچک، 1978؛ برنز، 1980؛ پاچت، 1984)، فراست و همکاران (1990) سازه ای را مطرح کرده اند که شش بعد دارد و ابزاری به نام مقیاس چند بعدی کمال گرایی (ام پی اس) برای اندازه گیری آن طراحی کردند که دربرگیرنده ی شش بعد زیر می باشد: دو بعد بین فردی و چهار بعد درون فردی "معیارهای شخصی"، "نگرانی درباره ی اشتباهات"، "شک درباره ی اعمال"، "انتظارات والدین"، "انتقادگری والدین" و "سازمان".
معیارهای شخصی
منعکس کننده ی حدودی است که افراد معیارهای بالایی برای خودشان برمی گزینند و خودشان را براساس دست یافتن به این معیارها ارزیابی می کنند.
نگرانی درباره ی اشتباهات
به حدودی اطلاق می شود که فرد اشتباهات را به عنوان شاخصی از شکست تعبیر می کرده، به طور منفی به اشتباهات واکنش نشان داده، و فرض می کند که دیگران نیز اشتباهات آنها را به شکلی منفی ارزیابی می کنند.
شک درباره ی اعمال
منعکس کننده ی حدود اطمینان فرد درباره ی توانایی اشت در زمینه تکمیل تکالیف می باشد.
انتظارات والدین
به ادراک فرد از معیارهای بالایی که والدین برای او در نظر گرفته اند، مربوط می شود.
انتقادگری والدین
به ادارک فرد از ارزیابی بسیار منتقدانه والدینش در زمان ارزیابی عملکرد وی، اشاره دارد
سازمان
به تمایل فرد به مهم دانستن نظم، ترتیب و سازمان اطلاق می گردد (فراست و دی بارتولو، 2002).
2-12-2- دیدگاه هویت و فلت
تقریباً همزمان با فراست و همکاران (1990)، هویت و فلت (1991) با تأکید بر جنبه های درون فردی و برون فردی به ارائه ی رویکردی چند بعدی از کمال گرایی پرداختند. به اعتقاد آنان کمال گرایی از سه بخش تشکیل شده است: کمال گرایی خودمدار، کمال گرایی دیگر مدار و کمال گرایی جامعه مدار. این سه بعد بر حسب تمایلات کلی و رفتاری (نظیر انگیزه برای کامل بودن، داشتن انتظارات غیرمنطقی، ارزیابی های انتقادی و تند و تیز و برابر دانستن خود با عملکرد) از هم متمایز می شوند.
کمال گرایی خود مدار به عنوان بعد درون فردی کمال گرایی تعریف شده است که منعکل کننده ی رفتارهای کمال گرایانه ای می باشد که هم از "خود" فرد ناشی می شود و هم به سمت "خود" جهت دارد. این بعد در برگیرنده ی وضع معیارهای غیرواقع بینانه برای خود، ارزیابی سختگیرانه خود با تمرکز بر نواقص و ضعف ها و تعمیم این انتظارات غیرمنطقی و ارزیابی های تند و تیز به انواع حیطه های رفتاری می باشد.علاوه بر این مؤلفه ها، کمال گرایی خود مدار بربرگیرنده ی عامل انگیزشی قوی ای است که موجب می شود فرد برای بدست آوردن کمال و اجتناب از شکست تلاش کند. به بیانی دیگر کمال گرایان خود مدار برای نائل شدن به هدف خود که کمال است انگیزش دارند.
کمال گرایی دیگر مدار به عنوان جنبه بین فردی کمال گرایی توصیف می شود که دربرگیرندهی انتظارات غیرواقع بینانه، سبک ارزیابی بسیار انتقادی و انگیزش قوی برای نائل شدن به کمال و اجتناب از شکست می باشد. اما موارد ذکر شده به سمت دیگران سوق دارد. این نوع کمال گرایی شامل معیارهای غیرواقع بینانه برای دیگران، تأکید روی کامل بودن دیگران و ارزیابی بسیار انتقادی از عملکرد دیگران می باشد. این افراد انتظار دارند دیگران به کمال دست یابند. کمال گرایان دیگر مدار در فرم های مختلف رفتار تنبیهی افراطی درگیر می شوند.
کمال گرایی جامعه مدار به عنوان باورها یا ادراکاتی تعریف می شود مبنی بر اینکه دیگران انتظارات غیرواقع بینانه ای برای فرد دارند و او را بسیار سختگیرانه مورد ارزیابی قرار می دهند و به او برای کامل بودن فشار می آورند (هویت و فلت، 1991).
یافته های پژوهشی در زمینه بررسی ابعاد سه گانه کمال گرایی، همبستگی این سازه را با ویژگی های شخصیتی، رفتاری و مشکلات روانشناختی تأیید کرده اند. کمال گرایی خودمدار با مشخصه های خودشیفتگی، خودسرزنشگری، خودانتقادگری، احساس گناه، سهل انگاری و تعلل در انجام دادن کارها، افسردگی و نوروزگرایی در ارتباط است. کمال گرایی دیگر مدار با مشخصه های منفی از جمله دیگر سرزنشگری، اقتدارگرایی و سلطه جویی، ویژگیهای شخصیت نمایشی، خودشیفتهو ضداجتماعی همبستگی دارد. کمال گرایی جامعه مدار با نیاز به تأیید دیگران، ترس از ارزشیابی منفی، منبع کنترل بیرونی، بیش تعمیم دهی شکست، افسردگی و اضطراب مرتبط است (بشارت 1385).
با این حال، کمال گرایی خودمدار جنبه ای از کمال گرایی است که می تواند پیامدهای سازگارانه و مثبت تری به همراه داشته باشد. این نوع کمال گرایی زمانی که افراد بر موقعیت ها کنترل داشته باشند و توانایی دست یافتن به اهداف را دارند و درگذشته نیز کمتر شکست را تجربه کرده اند میتواند برای فرد سازگارانه باشد.
علاوه بر دو دیدگاه مطرح شده، محققین دیگری نیز به نظریه پردازی در مورد کمال گرایی چندبعدی پرداخته اند که در زیر به آنها اشاره می شود.
2-12-3- دیدگاه اسلانی و همکاران
اسلانی، موبلی، تریپای، اشبی و جانسون (1996) کمال گرایی را سازه ای چند بعدی می بینند که در برگیرنده ی سه بعد می باشد. در ضمن آنها ابزاری برای اندازه گیری این ابعاد ساخته اند که شامل سه خرده مقیاس می باشد: اول، معیارهای بالا برای عملکرد و پیشرفت شخصی که به معیارهایی که شخص برای عملکرد و پیشرفت خود برگزیده اشاره دارد؛ دوم، تلاش برای نظم که تمایل به ارزش قائل شدن برای نظم و سازمان را اندازه می گیرد و سوم، اختلاف یا ناهمخوانی که به ناهمخوانی ادراک شده بین معیارهای شخص و عملکرد اشاره دارد (اسلانی، رایس و اشبی، زیرچاپ). رایس و اسلانی (2002) طی تحقیقاتی که بر روی دانشجویان آمریکایی انجام دادند و با استفاده از روش تحلیل خوشه ای سه گروه از افراد را از هم متمایز کردند. کمال گرایان سازگار، کمال گرایان ناسازگار و غیرکمال گرایان، به اعتقاد آنان کمال گرایان ناسازگار از کمال گرایان سازگار براساس نمرات بالاتر در خرده مقیاس "ناهمخوانی" متمایز می شوند. غیرکمال گرایان در مقایسه با دو گروه کمال گرا (سازگار و ناسازگار) در دو خرده مقیاس "معیارهای بالا" و "نظم" نمرات پایین تر بدست می آورند و نمراتشان در مقیاس "ناهمخوانی" بین نمرات این دو گروه بود.
2-12-4- دیدگاه استوبر و همکاران
به اعتقاد استوبر، اوتو، بکر و استول (2007) کمال گرایی دو جنبه دارد: تلاش برای کمال و واکنشهای منفی به نقص. تلاش برای کمال نمایانگر جزء اصلی و بعد مثبت کمال گرایی است (استوبر و اوتو، 2006) در حالی که واکنشهای منفی به نقص رابطه نزدیکی با نگرانی درباره ی اشتباهات و کمال گرایی ناسازگارانه دارد (فراست و هندرسون، 1991؛ رایس و پریسر،2002). علاوه بر بحث در مورد تک بعدی یا چند بعدی بودن سازه کمال گرایی، سازگارانه یا ناسازگارانه بودن این سازه نیز بحث های زیادی بین محققان برانگیخته است.
2-13-کمال گرایی به عنوان یک ویژگی ناسازگارانه
کمال گرایی به طور سنتی به عنوان عامل ناسازگارانه مورد بررسی قرار گرفته است (هولندر، 1965؛ هورنای، 1950). برای برخی محققان، نظیر الیس (2002)، کمال گرایی عاملی ناسازگارانه تعریف شده است. از دیدگاه بالینی، کمال گرایی در برگیرنده ی باورهای غیرمنطقی و تحریفات شناختی نظیر تفکر همه یا هیچ (یعنی همه مطلب درست است و یا اصلا درست نیست)، بیش از حد تعمیم دادن، استفاده از فیلترهای ذهنی، درشت نمایی اشتباهات یا بی کفایتی ها و استفاده از عبارات دستوری می باشد (برنز،1983).
برطبق دیدگاه هاماچک (1978)، کمال گرایان در تعدیل معیارهایشان به منظور در نظرگرفتن تقاضاهای خاص موقعیت انعطاف پذیری ندارند. از نقطه نظر انگیزشی، کمال گرایان، بیشتر از آنکه در جستجوی موفقیت باشند بوسیله ی ترس از شکست برانگیخته می شوند. آنها خودکارآمدی پایینی داشته و به توانایی شان اطمینان ندارند (هاماچک، 1978؛ هولندر، 1965). همچنین نتایج نشان داده است که کمال گرایان از اعمالشان رضایت اندکی دارند و یا هیچ رضایتی ندارند. از آنجایی که کمال گرایان همیشه احساس می کنند که "باید کار را بهتر انجام می دادند" به ندرت احساس رضایت می کنند، حتی وقتی عملکردشان برجسته و قابل ملاحظه است. بنابراین نظریه های سنتی تصویری از کمال گرایی ترسیم می کنند که بیشتر بر ویژگی های ناسازگارانه آن متمرکز است. با وجود این، یک کیفیت سازگارانه برای کمال گرایی قائل هستند و عملکرد کمال گرایان را ممتاز ارزیابی می کنند. به طور کلی، نظریه سنتی، کمال گرایان را به عنوان افرادی توصیف می کنند که معیارهای خیلی بالایی بر می گزینند، از لحاظ شناختی انعطاف ناپذیر هستند، بوسیله ی ترس از شکست برانگیخته می شوند و به توانایی هایشان اطمینان ندارند (خودکارآمدی پایینی دارند). لازم به ذکر است که مقایسه یافته های تحقیقاتی و نظریه سنتی تناقض هایی را آشکار می سازد. مطابق با نظریه سنتی، ابعاد مختلف کمال گرایی با معیارهای بالا، شناختهای ناکارآمد و انگیزش منفی رابطه داشته است. با این حال این ادعای نظریه سنتی که کمال گرایان رضایت کمی را تجربه کرده و عملکرد برجسته ای دارند همیشه تأیید نشده است. بلکه به نظر می رسد عملکرد کمال گرایان ناکارآمد پایین تر از متوسط باشد. برخی محققان "کمال گرایی آسیب رسان" را اینگونه توصیف می کنند: باور به اینکه در همه حوزه های زندگی حالت کاملی وجود دارد به همراه این درک که هر فکر (یا رفتار) ناقصی شاهدی بر هنجار و ناکامل بودن فرد است (ریمی، فرستون، داگاس، لتارت و لادوسر، 1995). تعریفی از کمال گرایی که بر تلاش به سمت کمال تأکید دارد تا حدود مبتنی بر یافته هایی است که نشان می دهند که ارتباط مثبتی بین کمال گرایی و نشانه وسواسی اجباری وجود دارد که از آن جمله چک کردن وسواسی و انجام مجدد تکالیف بخاطر شک دربارهی عملکرد (کلاوین، کلاوین، گایتون و برویدا، 1996). مدلی از اختلال وسواسی اجباری (OCD) که شامل معیارهای کمال گرایانه و تفسیرهای منفی پیامد بعنوان اجزای اختلال می باشد. اینگونه توصیف شده است: "شخص باید کاملاً شایسته و با کفایت باشد و برای اینکه احساس ارزشمندی کند بایستی احترام همه را کسب کند و از انتقاد و عدم تأیید بوسیله خودش و دیگران اجتناب کند" و "مرتکب اشتباه شدن یا شکست دربرآورده کردن ایده آلهای کمال گرایانه بایستی منجر به تنبیه یا سرزنش شود" (مک فال و ولرشیم، 1979). در ضمن کمال گرایی با اختلالات خوردن نیز همراه است. این افراد درگیر تلاشهای وسواس گونه برای لاغر شدن هستند با این حال هرگز احساس نمی کنند که به حد کافی لاغر هستند (اشبی، کاتمن و اسچوئن، 1998). کمال گرایی با افکار خودکشی (هویت، فلت و وبر، 1994) و اضطراب اجتماعی (لاند، 1997) رابطه دارد و ترکیبی از کمال گرایی و اعتماد به نفس پایین افسردگی را پیش بینی می کند (رایس، اشبی، 1998).
علاوه بر این، در راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی به عنوان ملاکی برای اختلال شخصیت اجباری ـ وسواسی در نظر گرفته شده است (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000). وقتی که افراد کمال گرای در جستجوی رواندرمانی هستند بیشتر زمان مشاوره آنان به طول می انجامد و نیز در مقایسه با دیگر مراجعان بهبودی کمتری نشان می دهند (بلت، زروف، کوئینلان و پیلکونیس، 1996). بیشتر تحقیقاتی که کمال گرایی را با روان نژندی یا رفتار سازگارانه ارتباط می دهند، بیشتر بر خرده مقیاس "نگرانی افراطی درباره ی اشتباه کردن" (از ام پی اس فراست و همکاران) و خرده مقیاس "کمال گرایی جامعه مدار" (از ام پی اس فلت و هویت) تأکید دارند. به عنوان مثال، محققان نشان داده اند که هرچه نگرانی درباره ی اشتباهات بیشتر باش خلق منفی مرتبط با امتحان، اضطراب پیشرفت مدار و اسنادهای درونی منفی، بیشتر می شوند (براون، هیمبرگ، فراست، ماکریس، جاستر و لئونگ، 1999). نگرانی ها درباره اشتباهات با اطمینان کمتر به عملکرد شخصی، پیش بینی بیشتر از ارزشیابی های منفی دیگران و بی میلی به افشاکردن نتایج به دیگران ارتباط داشت (فراست، هیمبرگ، ماتیا، هولت و هوپ، 1995). تحقیقات بعدی نشان داد افرادی که نمره بالاتری در نگرانی ها درباره ی اشتباهات بدست آوردهاند در مقایسه با کسانی که نمرات کمتری کسب کرده اند در فعالیت هایی درگیر می شوند که منجر به نرخ بالای خطا می شود و درباره ی عملکردشان تفسیرهای منفی تری ارائه می دهند. یافته های مقایسهای نشان می دهند افرادی که درباره ی اشتباهات نمرات بالاتری دارند معتقدند اشتباهاتشان اهمیت بیشتری دارد، به اشتباهاتشان با عاطفه منفی تری پاسخ می دهند و به احتمال بیشتری اشتباهاتشان را نادرست و قابل سرزنش تفسیر می کنند (فراست، تریپانیر، براون، هیمبرگ، جاستر، مارکیس و دیگران، 1997).
تحقیقات بیشتر در این زمینه نشان داد که در ورزشکاران، نگرانی بیشتر درباره ی اشتباه کردن، به تمرکز بیشتر بر اشتباه و نجوا بیشتر با خود درباره ی اشتباه منجر شد (فراست و هندرسون، 1994). نگرانی بیشتر درباره ی اشتباهات همراه است با نگرانی بیشتر درباره ی واکنشهای دیگران به اشتباه، احساس فشار بیشتر برای غلبه کردن یا جبران کردن اشتباه، خودانتقادی بیشتر درباره ی اشتباه و دشواری فراموش کردن اشتباه و تصویرهایی که از اشتباه در ذهن حک شده بود. مربیان نیز گزارش داده اند، ورزشکارانی که نمرات بالاتری در کمال گرایی کلی داشتند به طور معنی داری مشکلات بیشتری در اداره کردن اشتباهات، فشار و رقابت نشان دادند.
تحقیقاتی که ام پی اس هویت و فلت (1991) را بکار گرفته اند نیز نشان دادند که بین مشکلات یا پیامدهای منفی و کمال گرایی رابطه وجود دارد. برای مثال، تحقیقات نشان داده اند که کمال گرایی جامعه مدار و خودمدار با خودناتوان سازی رابطه مثبت دارند (هابدون و پلینر، 1995). در مقایسه با کمال گرایی خودمدار، کمال گرایی جامعه مدار، همبستگی بیشتری با پیامدهای منفی و مشکلات روانشناختی نظیر افسردگی (سادلر و بوکلند، 1995؛ یات و گیلبرت، 1998)، شرمندگی، درگیر شدن در رفتار سلطه پذیر، کمتر دیدن خود در مقایسه با دیگران، احساس شکست خوردگی (یات و گیلبرت، 1998)، مشکلات بین شخصی و فشار روانی (هیل، زرول و تورلینگتون، 1997) داشت. از لحاظ نظری شکست در زندگی برطبق معیارهای دیگران ممکن است به احساس شرمساری، گناه و افسردگی منجر شود (هاماچک، 1978). با وجود این، تحقیقات تجربی نشان می دهد که شرمساری یعنی تجربه کل خود، در پاسخ به رویدادی منفی به عنوان بی ارزشی یا انزجار برانگیز رابطه معنی داری با کمال گرایی جامعه مدار دارد، در حالی که احساس گناه تجربه پشیمانی و افسوس و عدم رضایت از رفتاری خاص نسبتاً با کمال گرایی خودمدار بی ارتباط است (تانگنی، 2002). این یافته ها ممکن است منعکس کنندهی این تمایل میان کمال گرایان جامعه مدار باشد که شکستشان در برآورده کردن انتظارات دیگران به عنوان نشانه ای از نقص شخصی می دانند تا شکست در انجام دادن یک رفتار که می تواند بهبود یابد.
علاوه بر این، کمال گرایی جامعه مدار در ترکیب با خودکارآمدی عمومی پایین، افزایش در استرس های روانشناختی و نشانه های روان تنی را پیش بینی کرد (مارتین، فلت، هویت، کرامز و سزانتو، 1996).
بعبارت دیگر افرادی که معتقدند بایستی معیارهای بالایی را که دیگران برای آنها پذیرفته اند را برآورده کنند، اما در عین حال به توانایی شان برای دست یافتن به این معیارها اطمینان کمی دارند، احتمالاً احساس استرس می کنند. کمال گرایان جامعه مدار همچنین تمایل دارند هم برای پیامدهای مثبت و هم منفی اسنادهای بیرونی بسازند، جهت گیری آنان نسبت به جهان مثل یک تماشاچی درمانده است تا اینکه در زندگی خود فرد فعالی باشند (فلت، هویت، و پیکرینگ، 1998). این درماندگی و استرس پیش ینی کننده ی گزارشهای بیشتر نشانه های روانشناختی در میان کمال گرایان جامعه مدار در مقایسه با کمال گرایان خودمدار و دیگرمدار است (چنگ و راند، 2000).
بیشتر محققان در حیطه ی کمال گرایی معتقدند که افراد درجات مختلفی از کمال گرایی را نشان می دهند که با توجه به حوزه های مختلف زندگی، روی یک پیوستار قرار می گیرد. برخلاف این نظریه یکی از تعاریف رایج کمال گرایی، آنرا نوعی رفتار و شناخت غیرمنعطف می داند که به سوی ایده آلی کمال سمت گیری شده است که هر آنچه کمتر از آن است را شکست می داند (هاماچک، 1978؛ برنز،1980). طبق این تعریف کمال گرایی، مصالحه ناپذیر و فرآیند افراطی است، بنابراین افرادی که اظهار می کنند تنها در برخی مواقع معیارهای خشک و غیرمنعطفی داشته و یا آن که برخی مواقع بر اشتباهاتشان تمرکز می کنند، برطبق این تعریف کمال گرای واقعی نیستند. در جهت مخالف این تعریف باید گفت کمال گرایی روی یک پیوستار تغییر می کند. افراد در دو انتهای یک پیوستار قرار می گیرند بعضی کمال گرایی پایینی داشته و نگران عملکرد خود نیستند در حالی که گروهی کمال گرایی بالایی داشته و در دستیابی به اهداف و احساس رضایت از عملکردشان مشکلات زیادی دارند.
2-14-کمال گرایی به عنوان یک ویژگی سازگارانه
مطالعه جنبه های سازگارانه و بالقوه مثبت کمال گرایی و ابعادش توجه بسیار کمتری را در تحقیقات دریافت کرده است (میلز و بلنکستین، 2000). در بررسی تحلیل عاملی که فراست، هیمبرگ، هولت ، ماتیا (1993) از رابطه بین مقیاس های چند بعدی کمال گرایی هویت، فلت، فراست و همکاران انجام دادند دریافتند کمال گرایی هم اجزاء سازگارانه دارد و هم ناسازگارانه. خرده مقیاس هایی که بیشترین رابطه را با عواطف مثبت داشتند کمال گرایی خودمدار هویت و فلت (1991) و معیارهای شخصی فراست (1990) بودند.
انتخاب و تلاش برای معیارهای بالای خود وضع شده توسط کمال گرایان به خودی خود آسیب رسان نیستند (فراست، مارتن، لاهارت و رزونبلت، 1990). خرده مقیاس های معیارهای شخصی بالا و نیاز به نظم و سازمان از مقیاس فراست با عادات سازگارانه، تلاش و پیشرفت بالا رابطه دارند (فراست و همکاران، 1990؛ براون و همکاران، 1999). اجزاء سازگارانه کمال گرایی که با شایستگی یا موفقیت رابطه دارند توسط هاماچک و دیگر محققان مورد تأیید قرار گرفته اند (نظیر بلنکستین و دانکلی، 2000؛ لینداستیونسون و هیرن، 1999؛رایس، اشبی و اسلانی، 1998؛ تری شورت، اوئنز، اسلاد و دوی، 1995). در کمال گرایی بهنجار هاماچک (1978) فرض می شود افراد از تلاش هایشان برای پیشرفت لذت می برند در حالی که به خود اجازه می دهند چنانچه موقعیت ایجاب کرد به کمتر از کامل هم قانع باشند، داشتن معیارها و اهداف شخصی بالا الزاماً نباید ناسازگارانه باشد زیرا آنها تحت کنترل شخص هستند و در برگیرنده معیارهایی هستند که ممکن است به شیوه ای پیش گستر تغییر داده شوند (فراست و همکاران، 1990؛ هویت و فلت، 1991). تحقیقاتی که با استفاده از مدل کمال گرایی چند بعدی هویت و فلت (1991) در نمونه های دانشجویی انجام گرفته اند نشان می دهند که کمال گرایی خودمدار تمایل دارد سازگارانه باشد. اول اینکه تحقیقات زیادی از نقش سازگارانه کمال گرایی خودمدار حمایت میکنند. برای مثال محققان بسیاری رابطه مثبت بین کمال گرایی خودمدار و برخی پیامدهای سازگارانه روانشناختی نظیر مقابله فعال (دانکلی و همکاران، 2000)، خود کارآمدی برای یادگیری و عملکرد، راهبردهای سازگارانه یادگیری شناختی و مدیریت مؤثر منابع (میلز و بلنکستین، 2000) یافتند. بعلاوه کمال گرایی خودمدار ممکن است با راهبردهای سازگارانه تر دست یافتن به معیارهای بالای خود وضع شده همراه باشد. برای مثال تحقیقات نشان می دهند این نوع کمال گرایی با اعتماد به نفس، تلاشهای سازنده و خردمندانه و سطوح بالای ادارک کنترل شخصی همراه بوده است (به عنوان مثال، فلت، هویت، بلنکستین و موشز، 1991؛ فلت، هویت، بلنکستین و اُبرین، 1991؛ فلت، هویت، بلنکستین و داینن، 1994). دوم، یافته های دیگر محققان نشان داده است که کمال گرایی خود مدار با انواعی از پیامدهای منفی در سلامت عمومی و سازگاری روانشناختی (نظیر اُکاتر، 2003)، مشکلات مقابله ای، مجادلات بین فردی (شری و همکاران، 2003) و همینطور اضطراب، عداوت و ناامیدی (چنگ و راند، 2000) رابطه ای ندارد. با این وجود، قابل ذکر است که برخی محققان بین کمال گرایی خودمدار و برخی پیامدهای منفی خاص در جمعیت های دانشجویی رابطه مثبت یافته اند از جمله: نشانه های افسردگی و سبک اسنادی منفی (چنگ و سانا، 2001)، اضطراب، خودانتقادی و سرزنش خود، عداوت و احساس گناه (هویت و فلت، 1991)، افکار خودکشی (هویت، فلت و ویر، 1994) و همینطور جر و بحث کلامی و فشار روانی (دانکلی و همکاران، 2000).
تحقیقات نشان می دهند کمال گرایی خودمدار وقتی که با استرس ادراک شکست همراه باشد ممکن است به عصبی شدن فرد منجر شود همین وضعیت وقتی پیش می آید که کمال گرایی خودمدار با سطوح بالای کمال گرایی جامعه مدار آمیخته شود (بلت، 1995؛ فلت، هویت، بلنکستین و موشر، 1995). وقتی همپوشی بین جنبه های مثبت و منفی کمال گرایی در محاسبه همبستگی کنترل شود، رابطه اجزاء مثبت با پیامدهای منفی غیرمعنی دار و یا معکوس می شود.
2-15- تفاوت های بین کمال گرایی سازگارانه و ناسازگارانه
برخی محققان از این پرسش که آیا کمال گرایی سازگارانه است یا ناسازگارانه با بیان اینکه هم کمال گرایان سازگار وجود دارند و هم کمال گرایان ناسازگار، از پرداختن به موضوع اجتناب می کنند (ریمی، فریستون، لادوسئور، بوچارد، گالانت، تالبوت و والیرز، 2000). طی سالهای اخیر در مطالعات علمی از کمال گرایی، بین دو فرم از کمال گرایی تمایز گذاشته می شود: برای مثال، هاماچک (1978) بین کمال گرایی طبیعی و عصبی تمایز قائل می شود. نورمن، دارویس و نیکلسون (1998) کمال گرایی سازگار و ناسازگار را از هم متمایز می کند. تری شورت، اولتز، اسلاد و دوی (1995) بین فرم مثبت و منفی کمال گرایی تفاوت می گذارند و آدکینز و پارکر (1996) فرم فعال و منفعل کمال گرایی را از هم جدا می کنند. در این پژوهش این دو فرم از کمال گرایی با واژه های سازگار و ناسازگار از هم متمایز می شوند.
تمایزگذاری بین کمال گرایان سازگار و ناسازگار اصولاً بر این اساس صورت می گیرد که کمال گرایان ناسازگار دچار خود انتقادی های افراطی می شوند (هاماچک، 1978) و اشتباهات کوچک را شکست تفسیر می کنند (برنز، 1980) در حالی که کمال گرایان سازگار علیرغم داشتن معیارهای بالا برای عملکردشان، درگیر نگرانی های افراطی درباره دست نیافتن به این معیارها نیستند.
برخی محققان تفاوت بین کمال گرایی سازگار و ناسازگار را براساس تلاش فرد در نائل شدن به کمال تعریف کرده اند. کمال گرایان ناسازگار در مقایسه با کمال گرایان سازگار به دلیل تلاش مفرط در بدست آوردن کمال، پیامدهای منفی بیشتری را تجربه می کنند (ریمی و همکاران، 2000). محققان دیگر کمال گرایان سازگار را از کمال گرایان ناسازگار با این فرض متمایز می کنند که رفتارهای گروه اول بوسیلهی تقویت های مثبت برانگیخته می شود، در حالی که گروه دوم برای اجتناب از پیامدهای منفی و ترس از امکان شکست (یعنی تقویت منفی) برانگیخته می شوند (اسلاد و اوئنز، 1998). برخی دیگر از محققان نیز سطح نارضایتی را به عنوان ملاک تمایز بین کمال گرایان سازگار از ناسازگار به کار برده اند. در تحقیقی بر روی نمونه ای متشکل از دوندگان ماراتون و افراد مبتلا به اختلالات خوردن، نتایج نشان داد که سطوح مشابهی از کمال گرایی در هر دو وجود دارد، ولی دوندگان (مشابه با نمونه ای از جمعیت عادی) میزان نارضایتی و نیاز برای کنترل کمتری را اظهار کردند (اوئنز و اسلاد، 1984). علاوه بر این، برخی محققان معتقدند که داشتن معیارهای شخصی بالا ممکن است رابطه ای منحنی شکل با عاطفه داشته باشد. بدین صورت افرادی که دارای معیارهای شخصی در حد متوسط بالا هستند، بیشترین احساس مثبت را نشان می دهند؛ در حالی که افرادی که دارای معیارهای شخصی پایین و یا خیلی بالا هستند عاطفه مثبت کمتری نشان می دهند. باید گفت که هنوز داده های کافی برای این فرضیات در دست نیست (براون، هیمبرگ، فراست، ماکریس، جاستر و لئونگ، 1999).
2-16-پیشینه سنجش کمالگرایی
سنجش کمالگرایی از کار برنز آغاز شد که کمالگرایی را به عنوان سازه تک بعدی در نظر گرفت برنز(1980) و تا تحول چندین مفهوم مستقل چند بعدی ادامه یافت. نخستین بارهاماچک (1978) کمالگرایی را به عنوان یک سازه دو بعدی مطرح کرد. بعد مثبت آن کمالگرایی بهنجار و بعد منفی آن کمالگرایی روان آزرده نامیده شد. کمالگرایی بهنجار در افرادی دیده می شود که از پیگیری تلاشهای کمالگرایانه لذت می برند و کمالگرایی روان آزرده در افرادی دیده می شود که از تلاشهای کمالگرایانه خود رنج می برند.
امروزه تقریباٌ 30 سال از انتشار مقاله اصلی هاماچک می گذرد و شواهد زیادی مبنی بر تایید دو شکل اساسی و متمایز کمالگرایی وجود دارد. این دو نوع کمالگرایی بسته به تحقیقات مختلف عناوین متفاوتی گرفته اند مثلا تلاش مثبت و نگرانی درباره ارزیابی منفی (فراست، هیمبرگر، هالت، ماتیو و نئوبر 1993)، کمالگرایی فعال و منفعل (تری شورت، اوئنز، اسلید و دوی1995)، کمالگرایی انطباقی و غیر انطباقی (رایس، اشبی و اسلنی 1998) کمالگرایی عملکردی و غیر عملکردی (ریوم، فریستون و همکاران، 2000)، کمالگرایی سالم و ناسالم (استامف و پارکر 2000) و کمالگراییوظیفه شناسانه و خود ارزیابانه (هیل و همکاران 2004).
اما تعداد زیادی بررسی انجام شده گویای وجود رابطه بین کمالگرایی (بویژه جنبه منفی آن) و آسیب های روانشناختی است. اغلب پژوهش ها بر جنبه منفی کمالگرایی به عنوان یک خصیصه منفی متمرکز شده اند و هنوز تعداد زیادی محقق در وجود شکل مثبت کمالگرایی مردد هستند(استوبر و اتو 2006).
2-17- مدل و تئوری سنجش کمالگرایی
با وجودی که پژوهشگران برای سنجش کمالگرایی ابزارهای متعددی را ساخته اند، برای مثال هویت و و فلت (1991)، فراست و همکاران (1990) کوبوری و تانو (2004)، اسلینی و همکاران (2002)، بشارت(1386) و... در پژوهشی که شفران (2001) با عنوان کمالگرایی و اسیب شناسی روانی : مروری برتحقیقات و درمان کمالگرایی بر این نکته تاکید کرده است که ابزارهای موجود سازه کمالگرایی را به خوبی تبیین نمی کند، در حالی که بیشتر پژوهش هایی که با استفاده از ابزار نه چندان کارآمد انجام شده است نتایج پژهش ها ممکن است تردید باشد. بنابراین پیشنهاد شفران و سایر پژوهشگران ساخت و اعتبار یابی ابزارهای جدید و دقیق است.
به طور کلی نظریه و پژوهش های کمالگرایی دارای نتایج متفاوت و گاه متناقض است. بسیاری از پژوهشگران برای روشن سازی هر چه بیشتر این حوزه ساخت و اجرای ابزار های متنوع را در نمونه ها و فرهنگ های متفاوت توصیه می کنند. هیل و همکاران (2004)، در پاسخ به این ضرورت به ساخت ابزاری پرداختند که بتوان همه مولفه هایی که رویکرد های پیشین کمالگرایی مطرح کرده اند را در بر بگیرد. ابزار مذکور با تعریف یک بعدی اولیه کمالگرایی، و همچنین تعریف کمالگرایی به عنوان سازه ای دو بعدی (جنبه های سازگار و ناسازگار و تعاریف چند بعدی کمالگرایی که اغلب با صورت بندی های جدید کمالگرایی هماهنگ است، مطابقت دارد. در پژوهش حاضر با توجه به جامع تر بودن سیاهه کمالگرایی از این ابزار استفاده می شود.
مطالعه کمالگرایی در جمعیت های خاص از قبیل کودکان و نوجوانان تیز هوش، دانشجویان به عنوان گروه هایی که از سطح کماگرایی بالایی برخوردارند مورد توجه پژوهشگران بوده است. از جمله سیلورمن (1991)، کمالگرایی را نعمت می داند و نه آفت. او با تاکید بر جنبه مثبت کمالگرایی به تجربه لذت بردن از تلاش برای رسیدن به هدف ها به عنوان بعد مثبت کمالگرایی اشاره می کند.
بشردوست (1390) نیز در پژوهشی با عنوان پیش بینی رضایت از زندگی نوجوانان تیزهوش بر اساس ابعاد کمالگرایی نتیجه گرفت که تنها بعد تلاش برای عالی بودن رضایت از زندگی نوجوانان تیز هوش را به گونه معنا داری پیش بینی می کند. دانشجویان و ورزشکاران نیز به دلیل اینکه روزانه با انواع چالش ها که آنها را در معرض ارزیابی دیگران قرار می دهد روبرو هستند از جمعیت های کمالگرایی محسوب می شوند بدین ترتیب در پژوهش حاضر از ورزشکاران به عنوان گروه نمونه استفاده می شود.
2-18- مروری بر تحقیقات پیشین
2-18-1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور
جمشیدی و همکاران (1391) در تحقیقی ارتباط جهت گیری ورزشی و اضطراب رقابتی در ورزشکاران زن و مرد رشته های ورزشی تیمی و انفرادی شرکت کننده در دهمین المپیاد دانشجویی را مورد بررسی قرار داده و نتایج نشان داد که جهت گیری ورزشی، اضطراب رقابتی را پیش بینی می کند. در واقع با افزایش رقابت طلبی و هدف گرایی، اضطراب رقابتی کاهش اما با افزایش تمایل به پیروزی، اضطراب رقابتی نیز افزایش یافت. همچنین مشاهده شد زنان ورزشکار نسبت به مردان ورزشکار مضطرب تر بودند. ضمن اینکه اضطراب رقابتی ورزشکاران رشته های انفرادی نسبت به ورزشکاران رشته های ورزشی تیمی بیشتر بود. در نهایت نتایج نشان داد که مردان ورزشکار رقابت طلب تر بودند و تمایل به پیروزی بیشتری نسبت به زنان ورزشکار داشتند، در حالی که زنان ورزشکار هدف گراتر از مردان ورزشکار بودند، اما بین جهت گیری ورزشی ورزشکاران رشته های تیمی و انفرادی تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
هاشمی و لطیفیان (1391) با استفاده از مقیاس چند بعدی کمال گرایی فراست و همکاران (1990) دریافتند ابعاد منفی کمال گرایی نظیر «شک ها و نگرانی ها درباره ی نقص در انجام کارها و تکالیف» و همچنین «انتقادگری والدین» با رضایت کلی از زتدگی رابطه مثبت دارد. همبستگی نمره کل در این مقیاس که بیشتر نشان دهنده کمال گرایی منفی می باشد با رضایت از زندگی رابطه منفی نشان داد.
محمد زاده و همکاران (1391) در تحقیقی رابطه کمالگرایی، استرس و تحلیل رفتگی در بین مربیان شنای زن و مرد را مورد بررسی قرار داده و نتایج نشان داد که با افزایش کمالگرایی، میزان استرس نیز افزایش می یابد. این نتیجه با یافته های چانگ (2000 )، لاورین ، ساینز تاشمن (2005)، استوبو و همکاران (2007) همخوانی دارد. با توجه به نگرش افرادکمالگرا که دوست دارند همه چیز کامل و بدون اشتباه باشد و اینکه آنها همیشه از شکست می ترسند و اعتقاد به این باور های غلط تاثیرات و نتایج خوشایندی مثل کاهش اعتماد به نفس، کاهش کیفیت عملکرد، بدبینی، افسردگی، وسواس و هچنین استرس را در پی دارد.و نتایج این پژوهش نشان داد که افراد کمالگراتر، استرس بیشتری دارند، که نشان می دهد کمالگرایی می تواند منتج به پیامد های منفی مثل تکامل پاسخ های عاطفی نابهنجار و کاهش کیفیت عملکرد و از دست دادن انگیزه شود.
بشارت و همکاران (1390) در تحقیقی تاثیر واسطه خود کارآمدی ورزشی بر رابطه کمالگرایی و اضطراب رقابتی در 233 ورزشکار ایرانی (145 پسر و 88 دختر) در رشته های مختلف ورزشی به صورت داوطلب مقیاسهای (کمالگرایی رقابتی، پرسشنامه چند بعدی اضطراب رقابتی و مقیاس خودکار آمدی) را تکمیل نموده و نتایج آنان نشان داد که تلاش برای کامل بودن (کمالگرایی مثبت) با اضطراب شناختی و بدنی ورزشکاران همبستگی مثبت دارد. واکنش منفی به ناکامل بودن (کمالگرایی منفی)، برعکس با اضطراب شناختی و بدنی ورزشکاران همبستگی مثبت و با اعتماد به خود آنها همبستگی منفی داشت. تحلیل این نتایج نشان داد که خود کارآمدی ورزشی بر رابطه بین ابعاد مثبت و منفی کمالگرایی با اضطراب رقابتی تاثیر واسطه ای دارد.
کشاورزی و پوران (1389) در تحقیقی راهبردهای مقابله ای در پیش بینی اضطراب شناختی – جسمانی و اعتماد به نفس ورزشکاران انفرادی و تیمی مورد بررسی قرار داده و یافته ها نشان داد که بین راهبردهای مقابله ای مبتنی بر عمل و هیجان با اضطراب شناختی – جسمانی و بین راهبردهای مقابله ای مبتنی بر عمل با اعتماد به نفس ورزشی، رابطه معنا دار وجود داشت. راهبرد های مقابله ای مبتنی بر عمل و راهبردهای مبتنی بر هیجان 779/. واریانس اضطراب شناختی – جسمانی و 541/. واریانس اعتماد به نفس ورزشی راتبیین کردند. نتیجه این که راهبردهای مقابله ای مبتنی بر عمل اضطراب شناختی _ جسمانی راکاهش و اعتماد به نفس ورزشی را افزایش می دهد اما راهبردهای مقابله ای مبتنی بر هیجان، تاثیر بر عکس دارد.
بشارت و همکاران (1389) در تحقیقی اثر واسطه ای عواطف مثبت و منفی در رابطه بین ابعاد کمالگرایی (خود محور، دیگر محور و جامعه محور ) با سلامت جسمانی، یک گروه نمونه از جمعیت عمومی شامل 234 داوطلب (131 زن، 103 مرد) مقیاس کمالگرایی چند بعدی تهران (بشارت 1386)،فهرست عواطف مثبت و منفی (واتسون، کلارک ، 1988)و مقیاس سلامت جسمانی (مولنار 2006)را تکمیل کردند.را مورد بررسی قرار داده و نتایج تحلیل مسیر نشان دادند که کمالگرایی خود محور و دیگر محور به واسطه عواطف مثبت و منفی در دو جهت متضاد بر سلامت جسمانی تاثیر میگذارند. عواطف مثبت و منفی در رابطه بین کمالگرایی جامعه محور و سلامت جسمانی نقش واسطه معنا دار نداشتند. در رابطه کمالگرایی با سلامت جسمانی اثر واسطه ای عواطف منفی بیشتر از اثر واسطهای عواطف مثبت بود.
محرم زاده و همکاران (1388) در تحقیقی مقایسه ویژگیهای کمالگرایی و پرخاشگری بازیکنان پست های مختلف فوتبال لیگ دسته دو کشوری را مورد بررسی قرار داد. به همین منظور تعداد 138 نفر از بازیکنان تیم های بزرگسال لیگ دسته دو کشور (86-85 ) از میان جامعه آماری به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. و سه پرسشنامه اطلاعات فردی، کمالگرایی چند بعدی در ورزش را تکمیل نموده و نتایج نشان داد که بین بعد نگرانی بیش از حد درمورد اشتباه های کمالگرایی بازیکنان در پست های مختلف و پرخاشگری خصمانه و بین ابعاد کمالگرایی بازیکنان فوتبال تیم موفق و تیم نا موفق اختلاف معنا داری وجود دارد. و همچنین بین ابعاد کمالگرایی بازیکنان تیم موفق و تیم ناموفق اختلاف معنا داری وجود داشت و بالاخره بین پرخاشگری خصمانه بازیکنان تیم موفق و تیم ناموفق اختلاف معنا دار بود.
بشارت و همکاران (1388) در تحقیقی بررسی و مقایسه شخصیتی کمالگرایی و مهارگری در دانش آموزان مدارس تیز هوش و عادی را مورد بررسی قرار داده یافته ها نشان داد که بین کمالگرایی خود محور و دیگر محور دانش آموزان تیز هوش و عادی تفاوت وجود ندارد، اما بین کمالگرایی جامعه محور آنها تفاوت معنا دار وجود دارد. در زمینه سبکهای مهارگری، نتایج نشان داد که بین مهارگری خودفرمان و فاقد تکلف در رفتار دانش آموزان تیزهوش و عادی تفاوت وجود ندارد اما بین مهارگری دیگر فرمان و یش بینی پذیری رفتار آنها تفاوت معنادار وجود دارد نتیجه تحقیق نشان داد که دانش اموزان تیز هوش و عادی در زمینه کمالگرایی جامعه محور و سبکهای مهارگری دیگر فرمان و پیش بینی پذیری رفتار با هم متفاوت هستند.
بهرامی و همکاران (1387) در تحقیقی رابطه کمالگرایی در ورزش با اضطراب شناختی و جسمانی ورزشکاران تیمی و انفرادی در بین 400 نفر ورزشکار تیمی و انفرادی شهرستان کرمانشاه با روش تصادفی با مقیاس های کمالگرایی در ورزش مورد بررسی قرار داده نتایج نشان داد که هم ورزشکاران تیمی و هم ورزشکاران انفرادی بین استاندارد های شخصی، نگرانی بیش از حد در مورد اشتباهات، فشار ادراک شده مربی و کمالگرایی کلی با اضطراب حالت شناختی و جسمانی همبستگی مثبت و معنا داری وجود داشت. اما هر دو گروه ورزشکاران تیمی و انفرادی بین فشار ادراک شده والدین و اضطراب حالت شناختی و جسمانی همبستگی معنی دار بدست نیامد. همچنین نتایج رگرسیون چند متغیری با روش ورود نشان داد که به ترتیب متغیرهای فشار ادراک شده مربی و نگرانی بیش از حد در مورد اشتباهات قوی ترین متغیرها برای پیش بینی اضطراب رقابتی در ورزشکاران تیمی و به ترتیب استاندارد های شخصی، فشار ادراک شده مربی و نگرانی بیش از حد در مورد اشتباهات قوی ترین متغیرها برای پیش بینی اضطراب رقابتی در ورزشکاران انفرادی بودند.
بشارت و همکاران (1387) در تحقیقی رابطه کمالگرایی و سبکهای مقابله با تنیدگی رادر 378 دانشجو (183 پسر و 195 دختر با میانگین سنی 22 و دامنه 18 تا 25 سال ) با استفاده از نسخه فارسی مقیاس کمالگرایی مثبت و منفی (تری شورت، اوئنر، اسلید و دیویی 1995) و مقیاس سبک های مقابله تهران (بشارت، 1387) مورد بررسی قرار داده و تحلیل داده ها نشان دادند که بین کمالگرایی مثبت و سبکهای مقابله مسئله محور و هیجان محور مثبت، همبستگی مثبت وجود دارد در حالی که بین کمالگرایی مثبت و سبک مقابله هیجان محور منفی همبستگی منفی وجود دارد. این روابط در مورد کمالگرایی منفی معکوس بود.
بشارت (1385) در تحقیقی رابطه کمالگرایی و موفقیت ورزشی در ورزشکاران مورد بررسی قرار داده و نتایج پژوهش نشان داد بین کمالگرایی مثبت و منفی به ترتیب با موفقیت ورزشی همبستگی ساده مثبت و منفی وجود دارد. اما فقط کمالگرایی مثبت می تواند تغییرات مربوط به موفقیت ورزشی را به صورت معنی دار پیش بینی کند . کمالگرایی مثبت از طریق ویژگی هایی مانند واقع بینی، پذیرش محدودیت های شخصی، انعطاف پذیری، احساس رضایت و خرسندی از عملکرد شخصی، تقویت عزت نفس و اعتماد به خود و همچنین برداشت مثبت فرد از حمایت ها و ارزشیابی های اجتماعی، با افزایش موفقیت ورزشی ارتباط دارد.
2-18-2-تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
پرنس و همکارانش (2011) طی تحقیقی اضطراب رقابتی و استراتژی مقابله ای ورزشکاران هنرهای رزمی و دو و میدانی بر روی 72 ورزشکار دو و میدانی و 60 کاراته کار که بین 18 تا 25 سال بوده انجام داده پس از تکمیل پرسشنامه ها نتایج نشان داد که ورزشکاران هنرهای رزمی یک سطح قابل توجهی بالاتر از اعتماد به نفس و سطوح پایین تری از اضطراب شناختی و سوماتیک نسبت به ورزشکاران دو و میدانی دارند، همچنین دو گروه نیز با توجه به استفاده از راهبردهای مقابله ای در موقعیت های استرس زا متفاوت عمل کرده و ورزشکاران کاراته کار با استفاده از استراتژی های موثرتر مانند وظیفه گرا مقابله بودند و در مرحله بعد دو گروه با توجه به سطح عملکرد (یعنی برنده / بازنده) تقسیم شدند نتیجه بازنده ها به سطوح بالاتری از اضطراب شناختی و سوماتیک بدست آورده و وابستگی متقابل معنی داری بین اضطراب و سطح عملکرد در شرایط تنش رقابتی وجود دارد.
یافته های تحقیق کاپان (2010) نشان داد از ابعاد سه گانه کمال گرایی (خودمدار، جامعه مدار، دیگر مدار) تنها بعد شخصی کمال گرایی خودمدار با رضایت از زندگی رابطه دارد و دو بعد دیگر ارتباط معنا داری با رضایت فرد از زندگی نشان ندادند. لازم به ذکر است جهت رابطه کمال گرایی خودمدار بر رضایت از زندگی مثبت بود بدین معنا که با افزایش کمال گرایی خودمدار رضایت فرد از زندگی اش افزایش می یافت.این یافته ها با تحقیقات پیشین در این زمینه نا همخوان است همانطور که پیشتر ذکر شد تحقیقات پیشین نشان می دهد کمال گرایی جامعه مدار با رضایت از زندگی رابطه منفی دارد (استویر و استوبر 2009؛ اشبی و رایس 2002؛ میچلسون و برنز 1998).
جوی کوپر(2010) تحقیقی در مورد ارتباط بین سطح رقابت و اضطراب ورزشی در بازیکنان فوتبال جوانان دانشگاه کارولینای شرقی که شامل 76 ورزشکار جوان اعم از سنین 10تا 15 سال که به صورت تفریحی لیگ (مبتدی) و لیگ کلاسیک (پیشرفته) در دو سطح خاص فوتبال یک ساعت قبل از رقابت پرسشنامه ها را تکمیل و نتایج تجزیه و تحلیل شناختی و اضطراب سوماتیک و سطح رقابت برای هر یک از خرده مقیاسها مشخص گردید. علاوه بر این تجزیه و تحلیل تک متغیری در نمرات اضطراب شناختی و جنسیت، گروه سنی و سطح فوتبال را به عنوان عوامل ثابت گرفته و تنایج نشان داد تفاوت معنی داری در اضطراب حالت شناختی برای شرکت کنندگان لیگ کلاسیک بیش از شرکت کنندگان در لیگ مبتدی می باشد همچنین تجزیه و تحلیل تک متغیری هیچ اثر قابل توجهی از تعامل بین سطح رقابت و جنسیت یا سطح رقابت و سن نداشته و هر دو خرده مقیاس اضطراب را تایید کردند.
لیندا گارزا دانشگاه پوردو (2009) طی تحقیقی پیاده سازی تکنیک های تنفس به مدیریت اضطراب عملکرد در سافت بال را بررسی و استراتژی مداخله، اجرا و ارزیابی که با هدف به حداقل رساندن اضطراب عملکرد ورزشکاران سافتبال و با هدف راهنمایی از روش تنفس که با مدیریت اضطراب عملکرد کمک خواهد کرد که هر ورزشکار جهت رسیدن به پتانسیل کامل در زمینه سافتبال، استراتژی در مورد اثرات روش تنفس بر ضربان قلب شرکت کنندگان متمرکز شده در رابطه به حوادث اضطراب روزانه یک مانیتور ضربان قلب و اضطراب لاگ برای بدست آوردن داده ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که اضطراب در زیر چتر انگیختگی، اما آن به طور معمول با افکار شناختی منفی مانند نگرانی و یا درک از تهدید همراه است.
اسنوبر و استوبر (2009) طی تحقیقی به بررسی رابطه کمال گرایی در حوزه های مختلف زندگی (نظیر، شغل، تحصیلات، خانه داری، نقش والدینی، سرگرمی ها، روابط اجتماعی، ظاهر جسمانی، لباس پوشیدن، بهداشت بدن، زندگی مذهبی، ورزش، اعتماد به نفس، عادتهای غذا خوردن، مدیریت زمان، نظم و ترتیب، خرید یا سرمایه گذاری، آموزش فرزندان) و رضایت از زندگی پرداختند. یافته های تحقیق آنها نشان داد کمال گرایی جامعه مدار رابطه ی منفی با رضایت از زندگی دارد؛ در مقابل کمال گرایی خودمدار و نمره کل کمال گرایی در حوزه های مختلف زندگی رابطه معنا داری با رضایت از زندگی نشان نداد. وقتی بررسی در سطح تک تک حوزه ها انجام گرفت، در نمونه دانشجویی رضایت از زندگی با کمال گرایی در هیچ یک از حوزه ها رابطه معنا داری نشان نداد. با این حال در نمونه کاربران اینترنتی، دو حوزه رابطه مثبت معناداری با رضایت از زندگی نشان داد: کمال گرایی در ورزش و کمال گرایی در مدیریت زمان، در هر دو مورد کمال گرایی با رضایت بیشتر از زندگی همراه بود.
در تحقیق وانگ، یوئن و اسلانی (2009) بر روی نمونه ای چینی کمال گرایان سازگار در مقایسه با کمال گرایان ناسازگار به طور معنا داری رضایت از زندگی بیشتر و افسردگی کمتری گزارش کردند.در تحقیق وانگ، یوئن و اسلانی (2009) بر روی نمونه ای چینی کمال گرایان سازگار در مقایسه با کمال گرایان ناسازگار و غیر کمال گرایان رضایت از زندگی بیشتر و افسردگی کمتری داشتند. علاوه بر این، نمونه دانشجویان چینی در مقایسه با همتایان آمریکایی خود (در تحقیقات پیشین) نمرات بیشتری در خرده مقیاس "اختلاف" بین معیار ها و شرایط واقعی کسب کردند.
در تحقیقی استوبر، اولیور و همکارانش (2006) کمالگرایی و اضطراب رقابتی در ورزشکاران و افتراق در تلاش برای کمال و واکنش های منفی را مورد بررسی قرار داده و استدلال کردند که تلاش برای کمال است نه ناسازگار و نامربوط به اضطراب رقابتی، همچنین نتایج آنان نشان داد که کمال کلی بالاتر از شناخت و اضطراب رقابتی همراه است با این حال، هنگامی که تلاش برای کمال و واکنش های منفی به نقص متفاوت می باشد و بر خلاف انتظار نتایج نشان داد که کمال در ورزش ناسازگار نیست و جهت موفقیت کنترل واکنش های منفی خود را به نقص حتی ممکن است اضطراب کمتر و اعتماد به نفس بیشتری ورزشکار تجربه نماید.
واندر، بروگ، بیکر و همکارانش (2005) نقش اضطراب شناختی و بدنی در پیش بینی عملکرد ورزش را روی 23 تیم از ورزشکاران رشته فوتبال، بسکتبال زنان و مردان انجام گرفته همچنین آزمون اضطراب سوماتیک (اندازهگیری فشارخون و ضربان قلب) و اضطراب شناختی از طریق پرسشنامه در طول اوقات فراغت 10 تا 45 دقیقه قبل از رقابت دانشگاهی گزارش کردند و نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون خطی نشان داد که یک رابطه خطی مثبت و معنی داری بین اضطراب و عملکرد شناختی برای بازیکنان بسکتبال وجود دارد.(اضطراب را افزایش می دهد و عملکرد را کاهش می دهد ).
گیلمن، اشبی، سورکو، فلورل و وارجس (2005) حیطه های مختلف رضایت مندی و کمال گرایی را در میان نوجوانان آمریکایی و کره ای مطالعه کردند. آنها دریافتند برگزیدن معیارهای شخصی بالا رضایتمندی از مدرسه را در هر دو فرهنگ پیش بینی می کند. برای نوجوانان آمریکایی انتخاب معیارهای شخصی بالا پیش بینی کننده مثبت از خود بود کمال گرایان سازگار در مقایسه با کمال گرایان ناساز گار و غیر کمال گرایان در هر دو گروه آمریکایی و کره ای رضایت از زندگی بالاتر گزارش کردند. در جوانان کره ای بین کمال گرایان ناسازگار و غیرکمال گرایان هیچ تفاوت معناداری وجود نداشت. ولی در مورد جوانان آمریکایی کمال گرایان ناسازگار نسبت به غیر کمال گرایان رضایت بیشتری از خانواده، مدرسه و محل زندگی گزارش کردند.
گیلمن و اشبی (2003) در تحقیق رابطه کمالگرایی مثبت و منفی و سازوکارهای دفاعی و رضایت زندگی دریافتند هر دو نوع کمال گرایان سازگار و ناسازگار نسبت به غیر کمال گرایان رضایت کلی بیشتری از زندگی داشتند و کمال گرایان سازگار از هر دو گروه کمال گرایان ناسازگار و غیرکمال گرا در خرده مقیاس رضایت از خود نمرات بالاتری کسب کردند.
فروست و دی بارتولو(2002) به ارزیابی جنبه های مختلف کمالگرایی و رابطه آن با اضطراب پرداخته و دریافتند که کمالگرایی جانعه مدار، که همراه با شک درباره عملکرد و نگرانی درباره ارتکاب اشتباه است با اضطراب رابطه دارد. همچنین کمالگرایان مایلند تا وقایع روزمره زندگیشان را تهدید کننده تر و پر استرس تر از دیگران تعبیر کنند. اما هنوز معلوم نیست که کمالگرایی و اضطراب دقیقا چگونه به هم مربوطند و شاید پدیده ای دیگر، در این میان نقش واسطه ایفا می کند.
بروان و همکاران (1999) دریافتند که معیارهای شخصی (از مقیاس کمال گرایی فراست و همکاران، 1990) با مطالعه بیشتر، ارزشیابی دوراه به عنوان مهمتر، انتظارات و معیارهای بالاتر برای عملکرد تحصیلی و نمرات بهتر در طول ترم رابطه داشت. نگرانی درباره ی اشتباهات نه تنها با مطالعه بیشتر رابطه نداشت، بلکه با ادراک دوره به عنوان دشوارتر، اضطراب بیشتر و خلق منفی تر پیش از امتحانات رابطه داشت (براون و همکاران، 1999). مشابها، بیلینگ، ازرائیل، اسمیت و آنتونی (2003) نشان دادند افرادی که نمره بالایی در کل مقیاس فراست و همکاران (1990) داشتند بیشتر احتمال داشت اهدافشان را پایین بیاورند و عاطفه منفی تری درباره امتحان تجربه کنند. همچنین آنها تمایل داشتند معیارهای بالایی انتخاب کنند و برای مطالعه بیشتر در امتحان بعدی برنامه ریزی کنند.
ویلیامز و لفینگول(1996)نشان دادند داشتن استانداردهای بالای کمالگرایی در ورزشکاران نخبه اغلب برای عملکرد ورزشکاران مفید و موثر است، اما عملکرد کمالگرایانه احساسات مثبت را تبدیل به احساسات منفی و ایجاد نشانه های ترس از شکست می کند.همچنین ورزشکارانی که به عنوان کمالگرا تقسیم بندی می شوند نشخوارهای شناختی زیادی در مورد موفقیت مطلوب خود دارند و بیشتر در مورد اشتباهات خود نگران هستند و در مورد فعالیت و عملکرد خود شک و تردید دارند.
فروست و هندرسون(1991) ادعا کردند ورزشکاران کمالگرا توجه خود را روی اشتباهاتی که در طول رقابت مرتکبمی شوند، متمرکز می کنند و به شدت در مورد آنها دچار فراموشی شده و عملکرد ورزشی آنان پایین آمده است.همچنین آنان نشان دادند که ورزشکاران دارای نمرات بالا در نگرانی در مورد اشتباهات به عنوان بعدی از ابعاد کمالگرایی، اضطراب و افکار منفی قبل از رقابت بالا، اعتماد به نفس پایین و واکنش های منفی بالایی نسبت به اشتباهات خود دارند.
فروست و هندرسون (1991) این فرض را مطرح کردند که تمرکز بر اشتباهات و احتمال ارزشیابی منفی اجتماعی ممکن است موجب شود ورزشکاران دارای کمالگرایی نوروتیک بلافاصله پس از یک خطا در جریان رقابت، تمرکز بر رفتار مربوط به تکلیف را از دست بدهند. به اعتقاد این پژوهشگران، فقدان تمرکز در نهایت به توقف در سطح عملکرد منجر می شود. با توجه به اینکه عملکردهای بدون نقص در ورزش کمتر پیش می آید، ورزشکاران دارای جهت گیرهای کمال گرایانه نوروتیک بندرت از عملکردشان راضی خواهند شد و خود راشکست خورده تلقی می کنند. با توجه به رابطه نزدیک احساس شکست و عزت نفس، تاثیر متقابل عزت نفس و تجربه های موفقیت و شکست در زمینه های مختلف، از جمله عزت نفس و عملکرد (موفقیت و شکست) ورزشی، در پژوهش های مختلف بررسی شده و مورد تایید قرار گرفته است.
منابع و مآخذ
منابع فارسی
- ابوالقاسمی، عباس، نریمانی، محمد،) 1385(،آزمونهای روانشناختی، اردبیل، انتشارات باغ رضوان. چاپ اول.
- اتیکسون و هیلگارد (1978) ، زمینه ی روانشناسی، براهنی، محمد نقی، تهران، رشد، 1385.
- انشل، مارک هوارد، )1948( ، روان شناسی ورزش از تئوری تا عمل، مسدد،علی اصغر،تهران،اطلاعات، 1380.
- بشارت، محمد علی،) 1390(،تاثیر واسطه ای خود کارآمدی ورزشی بر رابطه کمالگرایی و اضطراب رقابتی، رشد و یادگیری حرکتی، شماره 8، ص 27- 5.
- بشارت، محمد علی،(1389)، رابطه کمالگرایی با سلامت و بیماری جسمانی، مجله مطالعات بالینی.
- بشارت، محمد علی. نادعلی، حسین. زبردست، عذرا. صالحی، مریم. (1387 )، کمالگرایی و سبک های مقابل با تنیدگی، مجله روانشناسان ایرانی، شماره 17، ص 18-7.
- بشارت، محمد علی،( 1387)، ویژگیهای روان سنجی مقیاس سبکهای مقابله ،تهران مجله علوم روان شناختی، 26.
- بشارت، محمد علی،(1383)، رابطه کمالگرایی و مشکلات بین شخصی، مجله دانشور رفتار7، 8-1.
- بشارت، محمد علی. (1383 ) ،بررسی رابطه کمالگرایی و موفقیت ورزشی، نشریه حرکت، شماره 23، ص 65-51.
- بشارت، محمد علی، (1382)، قابلیت اعتماد پایاییو درستی اعتبار مقیاس کمالگرایی مثبت و منفی، مجله علوم روانشناسی، 8، 359 -346.
- بشارت، محمد علی،( 1381)، ابعاد کمالکرایی در بیماران افسرده و مضطرب، مجله علوم روانشناختی، 263-248.
- بیطرف، ش.ف، شعیری، م.ر.وحکیم جوادی، (1389)، هراس اجتماعیسبکهای والدگری و کمالگرایی، فصلنلمه روانشناسان ایرانی، 17، 18-7.
- جارویس، مت،) 1996(، روان شناسی ورزشی، محمدی، شهناز، تهران، روان، 1388.
- جان دبلیو ، (2003) ، زمینه روانشناسی سانتراک، فیروز بخت، مهرداد، نشر رسا، (1383) ، 214-225 .
- شاملو ، سعید ، ( 1375) ، آسیب شناسی روانی ، تهران : انتشارات رشد .
- شریعتمداری، علی،( 1380)، روانشناسی تربیتی، تهران انتشارات امیرکبیر242-211
- شولتز ، دوان پی ، سیدنی آلن شولتس ( 1372) ، تاریخ روان شناسی نوین ، سیف ، علی اکبر ، تهران : انتشارات رشد .
- رمضانی، رحیم، خبیری، محمد،) 1379(،عوامل استرس زای شغلی در بین مربیان تربیت بدنی و ورزش دانشگاههای دولتی کشور، حرکت، شماره 6، ص 59.
- رینر مارتنز ، (1942) ، روانشناسی ورزشی ، خبیری ، محمد ، ( 1385) ، بامداد کتاب ، 1385.
- ریچارد پی ، هاجلین ، ( 1988) ، آسیب شناسی روانی ، سید محمدی ، یحیی ، ( 1390) ، تهران : نشر روان .
- کشاورزی، محمد علی،)1389(،نقش راهبردهای مقابله ای در پیش بینی اضطراب شناختی _ جسمانی و اعتماد به نفس ورزشکاران ، فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه کرمانشاه، شماره دوم.
- کریمی، یوسف،( 1382)،روانشناسی شخصیت، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
- کریمی، یوسف،( 1382)روانشناسی اجتماعی، نشر ارسلان، چاپ نهم ، ص 117-101
- کشتکاران،علی، )1375(، بررسی ارتباط بین تنیدگی با تحلیل رفتگی ، دانش مدیریت، شماره های 35-36.
- واعظ موسوی ، محمد کاظم ، ( 1386) ، روان شناسی ورزشی ، تهران : انتشارات رشد
- مارتنز، رینر، (1942(،روان شناسی ورزشی راهنمای مربیان ، خبیری، محمد، تهران، بامداد کتاب، 1385 .
منابع انگلیسی
-Accordino, D.B,Accodino ,M.P.,Slaney ,R.B. (2000).An investigation of perfectionism , mental health achievement , and achievementmotivation in adolescents.Journal of Psychology in the schools , 535-545.
-Adams JA (1971) Aclosed loop theory of motor lerning. Journal of Motor Behaviour 3, 111-150.
-Adkins , K.k. & Parker , W. D. (1996).perfectionism and suicidal preoccupation. Journal of Personality , 64 , 529-543.
- Allen , B.P. (1990). Journal ofPersonality , social and biological perspectives on personal adjustment (1 st ed.) ,78, 222-230.
-Allen & coen , (1987) , Naloxone blocking of running – induced mood changes , Annals of sports Medicine , 3 , pp.190-195 .
-Amorose AJ & HornTs , (2001) , Intrinsic motivation : relationships with collegiate athletes gender scholarship status and perceps of coaches behaviour. Journal of Sport and Exercise Psychology 22, 63-84.
-Anderson kl , (2001), Snowboarding : journal ofthe construction of gender in an emerging sport. In Yinnakis a& Mellnick MJ Cotemporary Issues in Sociology of sport. Champaign Human Kinetics.
- Antony , M , Purdon , Huta , Swinson , R. (1998). Dimensions of perfectionism across the anxiety disorders , journal of Behaviour Research and Therapy , 36 , 1143- 1154.
-Anshel , (1993) , The case against the certification of sport psychologists : in search of the phantom expert. sport Psychologist 6 , 265-286.
-Ashby , Kottman , &Schoen , E. (1998). Perfectionism and eating disorders reconsidered. journal of Mental Health Counseling. 20 , 261-271.
-Atkinson , (1964), An introduction to motivation. Journal of sport Behaviour 11,pp. 66-77.
- Baker , (1996). Everyday stressors of academically gifted adolescents.Jounal of Secondary Gifted Education , 7 , 356 _ 367.
-Bandura , A (1989). journal ofHuman agency in social cognitive theory. American Psychologist , 44,pp. 1175 -1184.
- Bandura , (1986). Social foundations of thought and action : journal of A social cognitive theory. Englewood Cliffs , NJ : Prentice Hall.
-Bandura & Cervone , D. (1983). Self – evaluative and self – efficacy mechanisms governing the motivational effects of goal systems.Journal of Personality and social Psychology , 45 , pp.1017-1028.
-Beck, A.T. (1976).Cognitive therapy and the emotional disorders. New York national Universities Press , pp.81-85.
-Fiedler ,(1967) , A theory of leadership effectiveness. Perceptual and Motor Skills 82 , 19-22.
-Flett ,G.L.,&Hewitt , P.L. (2002).Perfectionism: Theory, research , and treatment. Washington , Dc : American Psychological Association.
-Flett, Hewitt , Endler&Tassone , (1994) , perfectionism and components of state and trait anxiety , Current Psychological Research and Reviews , 13, p. 326-350.
-Frost , Heimberg , Holt , Mattia (1993) , Acomparison of two measures perfectionism.journal of Personality and Individual Differences14 , 119-126.
-Guignard, Jacquet & Lubart, (2012) , Perfectionism and anxiety: a paradox in intellectual giftedness PloS one, 7(7), 410-430.
-Gould , Udry , Tuffey,&loehr , (1996) , Burnout in competitive junior tennis players, The Sport Psychologist 10 , pp. 332- 340 .
-Hall , Kerr, & Matthews , (1998) , Pre-competitive anxiety in sport : the contribution of achievement goals and perfectionism, journal of sport and Exercise Psychology 20, pp.194-217.
-Henderson& Frost ,(1991), Perfectionism and reactions to athleticcompetition ,Journal of Sport and Exercise Psychology , 13, p. 323 -325.
-Hanton & Jones , Mullen , (2000) , Intensity and direction of competitive state anxiety as interpreted by rugby players and rifle shooters. Perceptual and Motor skills 90, 513-521.
-Jones & Swain AandCale , (1991), Gender differences in pre –competition temporal patterning and antecedents of anxiety and self – confidence ,Journal of Sport and Exercise Psychology 13, pp. 1-15.
-Jones & Watson, (1977) , Psychological factors in the athletic performance ,Proceeding of the International Symposium on Psychological Assessment in sport , pp.890-102 .
-Williams &Leffingwell , (1996), Cognitive strategies in sport and exercise psychology ,Journal of Sport and Exercise Psychology 88, pp. 19-27.