صفحه محصول - بررسی کامل نظریه های وابستگی به مواد

بررسی کامل نظریه های وابستگی به مواد (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

بسم الله الرحمن الرحیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار روانشناسی بالینی((M.A)) عنوان: نگارش سعید شفقتی فهرست مطالب TOC \o "1-3" \h \z \u 1-6-6سومصرف مواد PAGEREF _Toc10444051 \h 1 2-1اعتياد PAGEREF _Toc10444052 \h 2 2-1-1تاریخچه مواد PAGEREF _Toc10444053 \h 3 2-1-2طبقه بندي مواد PAGEREF _Toc10444054 \h 5 2-1-3 وابستگي PAGEREF _Toc10444055 \h 8 2-1- 3-1 ملاک های تشخیصی DSM_IV_TRبرای وابستگی به مواد PAGEREF _Toc10444056 \h 9 2-1-4 سوء مصرف مواد PAGEREF _Toc10444057 \h 10 2-1-4-1ملاك های تشخيصي براي سوء مصرف مواد به شرح زير مي باشد: PAGEREF _Toc10444058 \h 11 2-1-5 قطع مصرف يا ترك مواد PAGEREF _Toc10444059 \h 12 2-1-5-1 ملاک های DSM_IV_TRبرای ترک مواد: PAGEREF _Toc10444060 \h 13 2-1-6همه گير شناسي PAGEREF _Toc10444061 \h 14 2-2مصرف مواد در ایران PAGEREF _Toc10444062 \h 15 2-3 عوامل تاثیر گذار بر مصرف مواد PAGEREF _Toc10444063 \h 15 2-3-1علل فردی PAGEREF _Toc10444064 \h 15 2-3-2 عوامل محیطی و اجتماعی PAGEREF _Toc10444065 \h 17 2-3-3 مشکلات هیجانی PAGEREF _Toc10444066 \h 20 2-3-4عوامل ژنتیکی و زیستی PAGEREF _Toc10444067 \h 23 2-3-5 سیستم پاداشمغزی PAGEREF _Toc10444068 \h 24 2-4 تاثیر تعاملی مولفه های متعدد با اعتیاد PAGEREF _Toc10444069 \h 26 شکل2-1 تعامل عومل موثر در شکل گیری وابستگی به مواد PAGEREF _Toc10444070 \h 27 (برگرفته از روانشناسی وابستگی به مواد ،دکترنعیمه بزمی ،1391) PAGEREF _Toc10444071 \h 27 2-5مبنای نظری وابستگی به مواد PAGEREF _Toc10444072 \h 28 2-5-1نظریات روان پویشی PAGEREF _Toc10444073 \h 28 2-5-2نظریات روان تحلیلی PAGEREF _Toc10444074 \h 28 2-5-3 روانشناختی خود PAGEREF _Toc10444075 \h 29 2-5-4 نظریات رفتاری - شناختی PAGEREF _Toc10444076 \h 30 2-5-4-1نظریات شناختی PAGEREF _Toc10444077 \h 31 2-5-5 نظریه های یادگیری PAGEREF _Toc10444078 \h 32 2-5-5-1 نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی PAGEREF _Toc10444079 \h 32 2-5-5-2نظریه یادگیری اجتماعی PAGEREF _Toc10444080 \h 33 2-5-6دیدگاه های مبتنی بر ویژگی های درون فردی PAGEREF _Toc10444081 \h 33 2 -5-6-1مدل بوم شناسی اجتماعی PAGEREF _Toc10444082 \h 33 2-5-6-2الگوی تحقیر خود PAGEREF _Toc10444083 \h 34 2-5-6-3یادگیری اجتماعی چند مرحله ای PAGEREF _Toc10444084 \h 34 2-5-7نظریه تعامل خانواده PAGEREF _Toc10444085 \h 35 2-5-8نظریه های یکپارچه نگر PAGEREF _Toc10444086 \h 35 2-5-8-1نظریه رفتار مشکل PAGEREF _Toc10444087 \h 35 2-5-8-2نظریه گروه همسالان: PAGEREF _Toc10444088 \h 36 2-5-8-3 الگوی آسیب پذیری PAGEREF _Toc10444089 \h 36 2-5-8-4نظریه تفسیر انتخاب عقلایی PAGEREF _Toc10444090 \h 37 2-5-9نظریه های زیستی – روانی PAGEREF _Toc10444091 \h 37 2-5-9-1 نظریه وابستگی جسمانی اعتیاد PAGEREF _Toc10444092 \h 37 2-5-9-2 نظریه مشوق مثبت اعتیاد PAGEREF _Toc10444093 \h 38 2-5-10نظریه های اجتماعی – فرهنگی PAGEREF _Toc10444094 \h 38 2-5-10-1نظریه بی هنجاری PAGEREF _Toc10444095 \h 39 2-5-10-2نظریه انزوا طلبی مرتون PAGEREF _Toc10444096 \h 39 2-5-10-3نظریه برچسب زنی PAGEREF _Toc10444097 \h 39 2-5-11نظریات فیزیولوژیک PAGEREF _Toc10444098 \h 40 2-5-12نظریه ی سیستم انگیزشی PAGEREF _Toc10444099 \h 40 2-6 اهداف درمان وابستگی به مواد PAGEREF _Toc10444100 \h 42 2-6-1رویکردها ی درمانی وابستگی به مواد PAGEREF _Toc10444101 \h 43 2-6-2 درمان اعتیاد PAGEREF _Toc10444102 \h 43 2-6-2-1درمان دارویی PAGEREF _Toc10444103 \h 44 2-6-2-2درمان های غیر دارویی PAGEREF _Toc10444104 \h 46 2-10-7پیشینه پژوهش PAGEREF _Toc10444105 \h 51 2-10-7-1پیشینه داخلی پژوهش PAGEREF _Toc10444106 \h 51 2-10-7-2پیشینه خارجی پژوهش PAGEREF _Toc10444107 \h 57 2-10-8جمع بندی نتایج پیشینه های پژوهش PAGEREF _Toc10444108 \h 61 منابع: PAGEREF _Toc10444109 \h 63 منابع فارسی PAGEREF _Toc10444110 \h 63 منابع انگلیسی PAGEREF _Toc10444111 \h 68 1-6-6سومصرف مواد استفاده معمولا سرخود از هر دارو یا ماده بصورتی که مغایر با الگوهای مورد تایید جامعه یا علم طب باشد به عبارت دیگر الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که موجب ناراحتی یا تخریب قابل ملاحضه بالینی می شود(کاپلان وسادوک ،2010؛ترجمه رضاعی وارجمندوهمکاران ،1390). مهمترین مشخصه سومصرف مواد ،الگوی از مصرف ناسازگارانه مواد است که با پیامد های قابل توجه نامطلوب وعود کننده مرتبط با مصرف مکرر مواد مشخص می شود .برا ی آنکه یک ملاک سوءمصرف مطابقت نماید،مشکلات مرتبط با مواد می بایست طی یک دوره 12ماهه به شکل مکرر رخ داده یا تداوم داشته باشد (برگرفته از 2007،DSM-IV-TR). 2-1اعتياد سوء مصرف مواد، اثرات بازدارنده بر رشد و شکوفایی جامعه دارد، تهدیدی جدی و نگران کننده است. وابستگی و سوء مصرف مواد بعنوان اختلالات مزمن و عود کننده با تاثیرات و پیش آیندهای زیستی و فرهنگی، روانی، اجتماعی، رفتاری و معنوی در نظر گرفته میشود (دباغی،1380). مشكلات مربوط به سوء مصرف مواد باعث ناتواني‌هاي چشمگيري در درصد بالايي از مردم ميشوند. سوء مصرف مواد غيرقانوني بر زمينه‌هاي متعدد عملكرد افراد تاثيرگذاشته و تشخيص همزمان بيماريهاي ديگر در 60 تا 75 درصد بيماران مبتلا به اختلالهاي مربوط به مواد ديده ميشود. حدود 40 درصد جمعيت آمريكا حداقل يك بار از يك ماده غيرقانوني استفاده كردند و در بيش از 15درصد جمعيت بالاي 18 سال، تشخيص اين اختلالها ديده مي‌شود. سندرمهاي ناشي از مصرف مواد ميتوانند تابلوي كامل بيماري‌هاي روانپزشكي از جمله اختلالات اساسي خلقي، روان پريشي، و اضطرابي را تقليد كنند (سادوک و سادوک، 2010؛ ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، 1390). بعبارت دیگر اعتیاد به مصرف مكرر و زياد يك ماده كه محروميت ازآن موجب علايم ناراحتي و ميل شديد به مصرف دوباره مي‌شود وهمچنين منجر به تباهي جسمي و رواني مي‌گردد گفته ميشود. اين اصطلاح ديگر در نامگذاري رسمي استفاده نميشود و به جاي آن از واژه وابستگي استفاده ميشود اما در گفتگوهاي روزمره كاربرد دارد. (سادوک و سادوک، 2010؛ ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، 1390). 2-1-1تاریخچه مواد کلمه ی تریاک،از کلمه ی یونانی تریاکا گرفته شده وواژه ی یونانی اپیون گرفته شده است .واژه هروئین از کلمه یونانی هیروس ،یا هیرو که به معنی مردقهرمان است ، گرفته شده است.هر کدام از مواد مشخصات و تاریخچه مخصوص به خود دارند. مواد افیونی یا اپیوئیدها حداقل 3500 سال عمدتا بصورت تریاک ساده یا محلول تریاک ،مورد استفاده قرار گرفته اند تهیه وکاربرد تریاک واپیوئید ها (شبه تریاک ها )پیشینه ای چندین هزار ساله دارد وتریا ک از اولین مواد روان گردان است که توسط سومریان در 7000قبل ازمیلاد از گیاه خشخاش استخراج ومورد مصرف قرار گرفته(حداد وشانون ،1998).کتیبه های باقی مانده از سومریان در 5000سال ق م در بین النهرین (عراق فعلی )مشخص کرد که آنه تریاک وکاربرد آنرا به خوبی می شناختند.طبق آمار گزارش شده توسط (UNDOC،2010)مصرف هروئین درآفریقای شرقی،مصرف کوکائین درآفریقای غربی و آمریکای جنوبی واستفاده از مواد مخدر نوظهور وصنعتی در خاور میانه وکشور هایی آسیا ی جنوب شرقی در حال افزایش است .دراین گزارش آمده است که روسیه دومین کشور مصرف کننده ی هروئین وموادی چون حشیش پرمصرف ترین ماده در سراسر جهان است . مصرف مواد وداروها در طول زمان تعاریف و استفاده‌های مختلفی داشته‌اند. یکی از جنبه‌هایی که موجب ایجاد نابه‌هنجاری مواد می‌شود. مفهوم وابستگی می‌باشد که در دو جنبه‌ی کلی وابستگی جسمی و وابستگی رفتاری تعریف می‌شوند. مطابق با DSM-IV-TR ملاکهایی تعیین شده‌اند که وضعیت فروکش کامل یا نسبی نشانه ها را مشخص می کنند. کوکایین در امریکای جنوبی شناخته شده بوده و برگهای گیاه کوکا مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند. تولید شربت و ماده‌ی خشک در سده‌های اخیر از انواع مواد صورت گرفت. نخستین بار در سال 1806 مورفین و در سال 1832 کدیین از تریاک جدا شدند و بتدریج در قرن بیستم جایگزین تریاک خام شدند. کوکایین نیز از بوته ی اریتروکسیلون کوکا استخراج می‌شود که نخستین بار در سال 1860 الکالویید کوکایین تولید شده و در سال 1880 به عنوان بی‌حس کننده‌ی موضعی مورد استفاده قرار گرفت. زیگموند فروید در 1884 در مورد اثرات فارماکولوژیکی کوکایین تحقیق کرد و به گفته‌ی زندگینامه نویسان مدتی به این دارو وابستگی پیدا کرد. کوکایین در سال 1914 در ردیف هرویین ومورفین قرار گرفت اما پیش ازآن برای درمان بسیاری از بیماریها مورد استفاده قرار می گرفت. اما آمفتامین ها تاریخچه ی مصرف جالب تری دارند. با تولید صنعتی آمفتامین ها به نظر می رسید انسان کیمیایی جوانی را پیدا کرده است. مصرف آمفتامین انرژی و خلق بالا، بی‌خوابی و فقدان خستگی و تحرک را در سنین مختلف موجب شد. از آمفتامین‌ها در جنگ جهانی دوم استقبال وسیعی شد و سربازان به کمک آن سرشار از انرژی می‌شدند. گاهی به قهرمانان جنگ این مواد را به عنوان هدیه‌ای لذت بخش اعطا می‌کردند. بعد از جنگ نیز برای رفع افسردگی و داشتن اندام ایده آل از آمفتامین‌ها استفاده می‌شد که پس از 1970 با مشاهده عوارض این مواد، مصرف آن غیرقانونی اعلام شد. 2-1-2طبقه بندي مواد تركيباتي كه موجب تغييرات مغزي ميشوند در DSM-IV-TR به عنوان مواد و اختلال‌هاي مربوط به مواد خطاب شدهاند. مشخصهي اين اختلالها، بروز تغييراتي در خلق، رفتار، عملكرد شناختي، اختلال در عملكرد اجتماعي يا شغلي، مقاومت ويا وابستگي به مواد (كه منجر به مصرف مداوم و طولاني مدت دارو يا مواد مي‌شود) است. به دنبال مصرف مداوم و طولاني داروي مضر يا سم ميباشد. گروه‌هاي بسياري از مواد موجب اين اختلال‌ها مي‌شود : الكل (اتانول). الكل چوب (متانول) چون ارزان است ممكن است براي تقويت اثر به اتانول اضافه گردد كه سمي است و موجب كوري ميشود. آمفتامين:موادشبه آمفتاميني دراين گروه جاي مي‌گيرند،مثل 4 و3- متيلن دي‌اكسيدآمفتامين ((MDMA. كافئين حشيش و ماري جوانا كوكائين. كراك شكل خالص كوكائين است. توهم‌زاها . عبارتند از مسكالين (موجود در كاكتوس پيوت)، پيسلوسيبين (موجود در قارج‌ها)، و مشتقات اسيد ليزرژيك (LSD) . اين مواد را روانپريشي‌زا هم مي‌گويند. مواد استنشاقي. عبارتند از حلالهايي نظير تولوئن وبنزين وگازهاي نظير اكسيد نيتريك نيكوتين مواد افيوني (اپيوئيدها) فن سيكليدين (PCP) داروهاي رخوت زا (سداتيو)، خواب آورها، ضد اضطراب: اين داروها بسته به مقدار مصرف ممكن است به جاي همديگر به كار روند و موجب رخوت (اثر آرام بخش) خواب آلودگي (تسهيل به خواب رفتن)، يا از بين رفتن اضطراب (تخفيف اضطراب) ميشوند. داروهاي نسخه شده يا بدون نسخه: عبارتند از داروهاي ضد درد، مثل اكسي كونتين(يك ماده شبه افيوني)، فرآورده‌هاي بدون نسخه مثل افدرا (يك داروي محرك كه اكنون مصرف آن در ايالت متحده ممنوع شده است). استروئيدهاي آنابوليك-آندروژنيك. تستوسترون وهورمون رشدانساني(HGH) (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند و همکاران، 1390). همچنین در تقسیم‌بندی دیگر مواد مخدر به چند گروه اصلی به شرح ذیل تقسيم میشوند: الف- مواد مخدر افيونی: تخدير يا احساس آرامش، بي‌دردي و بي‌غمي، تاثيري است كه گروهي از مواد روانگردان به نام مواد مخدر افيوني در روح و روان انسان ايجاد می‌كنند. اين گروه كه ترياك(افيون)، هروئين و كراك معروفترين اعضاي آن ميباشند، در ايران بيشترين شيوع مصرف را دارند. چون عموم اين مواد از گياه ترياك، كه به لاتين اپيوم خوانده ميشود، گرفته ميشوند، به اين خانواده، اپيوئيدها نيز اطلاق ميشود. اعضاي اين گروه علاوه بر آ نكه در پزشكي به عنوان داروهاي ضد درد (مثل مورفين، كدئين و ترامادول)، داروهاي ضد اسهال و داروهاي ضد سرفه كاربرد دارند، بالاترين خاصيت اعتياد زايي را نيز دارا هستند (آذری، 1392). ب- مواد محرك: اين مواد باعث احساس انرژي و شادي،بزرگ پنداری ،بیش فعالی وبی قراری و بازداری اشتها در فرد مصرف كننده ميشوند(بارت ، 1996). كوكائين و تركيبات آمفتاميني مانند ((شيشه)) به اين گروه تعلق دارند. اعضاي اين گروه اعتيادزايي جسمي بالايي ندارند، ولي مصرف آنها با اعتياد روحي و عوارض جسماني بسياري همراه است. ج- مواد خواب‌آور: بعضي از معتادان، قرصهاي خوا ب‌آور و آرامش بخش از جمله ديازپام، كلونازپام، لورازپام و فنوباربيتال را خارج از كاربردهاي پزشكي آنها مورد سوء مصرف قرار مي‌دهند. اين مواد، خاصيت اعتيادزايي زيادي دارند، اما عوارض جسماني كمتري به همراه دارند(آذری، 1392). د- مواد توهم زا: به این گونه مواد وداروهای،روانپریش زا نیز گفته می شود زیرا علاوبر توهمات ، موجبات قطع تماس فرد با واقعیت وبسط وگسترش وهوشیاری نیز می شوند(کاپلان وسادوک 2000) توهم به معناي ديدن، شنيدن، لمس و يا چشيدن چيزي است كه در واقع در دنياي خارج وجود ندارد. براي مثال در توهمات بينايي، فرد تصاوير يا افراد يا اشيايي را ميبيند كه در واقع وجود ندارند. خاصيت توهم‌زايي، عموما با خاصيت تحريك نيز همراه میباشد. بسياري از مواد محرك، توانايي توهم‌زايي نيز دارند. براي مثال حشيش، شيشه و اكستاسی (قرصهاي اكس) هر كدام به ميزاني متفاوت توانايي تحريك و توهم‌زايي دارند. البته بعضي از مواد مانند ال اس دي تقريبا به طور خالص فقط توانايي توهم زايي دارند. ر- مواد متفرقه: الكل، که يکی از مهمترين موادي است که مورد سوءمصرف قرار مي‌گيرد، در مقادير كم، خاصيت تحريك كنندگي و در مقادير بالاتر، خاصیت آرامش بخش و خواب‌آوري دارد، و در نهايت می‌تواند باعث ايجاد بيهوشی و حتي مرگ شود. در بسياري از كشورهاي غربي، برخي از مواد شيميايي معمولي مانند لاك، تينر و بنزين نيز به صورت استنشاقي سوءمصرف ميشوند. قرص‌هاي نيروزا و آمپولهاي هورموني (استروئيدهاي آنابوليک) كه در باشگاه‌هاي بدنسازي مورد استفاده قرار میگيرند نيز، مثالهايي از مواد مورد سوءمصرف هستند (آذری، 1392). تعريف هريك از اصطلاحات وابستگي و سوء مصرف مواد به شرح زير مي باشد: 2-1-3 وابستگي اعتیاد به مواد مخدر به عنوان یک اختلال روانپزشکی ،با ابعاد زیست شناختی ،روانشناختی ،اجتماعی ومعنوی یکی از مشکلات عصر حاضر است .اعتیادعبارتست از وابستگی به موادی که تکرار مصرف آن با کمیت مشخص ودر زمان های معین از نظر مصرف کننده ضروری بوده ودارای ویژگیهای زیر است -ایجاد وابستگی جسمانی (فیزولوژیکی) - ایجاد وابستگی فکری (روانی ) - پیدایش پدیده تحمل دربدن نسبت به موادمصرفی -به دست آوردن مادهی مورد نیاز به هر شکل وطریق ممکن -تاثیر مخرب برمصرف کننده ،خانواده واحتماع کلمه اعتیاد یا واژه ی معتاد ،مفهوم نامناسب وتحقیرآمیزی است که ازنظر علمی وپزشکی نمی تواند مفهوم سوءمصرف مواد را بعنوان یک اختلال مشخص کند. سازمان بهداشت روانی (WHO)وابستگی را بجای اعتیاددر سال 1964 جایگزین کرد. وابستگي به مصرف مكرر يك دارو يا ماده شيميايي، با يا بدون وابستگي جسمي. وابستگي جسمي نشان دهنده‌ي تغيير در حالت فيزيولوژي است كه به دليل مصرف مكرر يك دارو رخ داده و با قطع مصرف دارو منجر به يك سندرم خاص مي‌شود.براساس سیستم DSM-IV_TRبرای تشخیص وابستگی به مواد وجود حداقل سه نشانه از 11نشانه مرضی اصلی ضروری می باشد ،نشانه های بالینی اصلی برای تشخیص وابستگی به مواد بشرح زیر می باشد : 2-1- 3-1 ملاک های تشخیصی DSM_IV_TRبرای وابستگی به مواد یک الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که منجر به تخریب چشمگیر بالینی یا ناراحتی می شود وبا سه مورد از موارد زیر تظاهر می کند که زمانی در یک دوره 12ماهه بروز می کنند: تحمل كه به يكي از دو صورت زير ديده ميشود: نياز به افزايش مقدارماده براي رسيدن به مسموميت يا تاثير دلخواه كاهش قابل ملاحضه اثرات ماده با مصرف مداوم مقادير يكساني از آن حالت ترك كه به يكي از دو شكل زير تظاهر مي كند: سندرم ترك مشخص براي آن ماده همان ماده (يا ماده‌اي مشابه آن) براي رفع يا جلوگيري از علايم ترك مصرف شود. ماده غالباً به مقاديري بيشتر و براي دوره هاي طولاني تر از آنچه مورد نياز است مصرف ميشود. ميل دايمي براي كاهش يا كنترل مصرف ماده وجود دارد ويا تلاش هاي ناموفقي در اين زمينه صورت ميگيرد. زمان زيادي در فعاليت هاي لازم براي بدست آوردن ماده (مثلاً مراجعه به اطباء متعدد يا رانندگي‌هاي طولاني)، مصرف ماده (مثلاً تدخين پياپي) يا رهايي از آثار ماده صرف ميشود. فعاليتهاي مهم اجتماعي، شغلي، وتفريحي بخاطر مصرف ماده كنار گذاشته مي‌شود. ادامه مصرف عليرغم آگاهي از مشكلات روانشناختي يا جسماني مستمر يا عود كننده‌اي كه احتمالاً از مصرف ماده ناشي شده و يا در نتيجه آن تشديد مي‌شوند (مانند ادامه مصرف كوكائين عليرغم وجود افسردگي ناشي از كوكائين، يا ادامه مصرف الكل عليرغم شناخت اين موضوع كه زخم گوارشي يا ادامه مصرف آن شدت مي‌يابد) (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند و همکاران، 1390). والبته باید مشخص شود كه : با وابستگي فيزيولوژيك : شواهد تحمل يا ترك (يعني يكي از موارد 1 و 2 وجود دارد). بدون وابستگي فيزيولوژيك : فقدان شواهد تحمل يا ترك (يعني هيچ يك ازموارد 1 و2 وجود ندارد) (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند و همکاران، 1390). 2-1-4 سوء مصرف مواد اختلالات مربوط به سوء مصرف مواد شيوع بالايي داشته و عوارض زيادي را ايجاد ميكنند. طيف درمانهاي دارويي و روان درماني مربوط به اين مشكلات رو به گسترش است. پيچيدگي عوامل زيست شناختي ژنتيك و اجتماعي - محيطي در ايجاد اين اختلالات، هر فردي را مستلزم داشتن مهارت‌هاي ويژه با اين بيماران مي‌كند.مشكلات مربوط به سوء مصرف مواد باعث ناتواني‌هاي چشمگيري در درصد بالايي از مردم ميشوند. سوء مصرف مواد غيرقانوني بر زمينه‌هاي متعدد عملكرد افراد تاثيرگذاشته و تشخيص همزمان بيماريهاي ديگر در 60 تا 75 درصد بيماران مبتلا به اختلال هاي مربوط به مواد ديده ميشود. حدود 40درصد جمعيت آمريكا حداقل يك بار از يك ماده غيرقانوني استفاده كردند و در بيش از 15درصد جمعيت بالاي 18 سال، تشخيص اين اختلالها ديده ميشود. سندرمهاي ناشي از مصرف مواد مي‌توانند تابلوي كامل بيماريهاي روانپزشكي از جمله اختلالات اساسي خلقي، روانپريشي، و اضطرابي را تقليد كنند (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، 1390).سوء مصرف یعنی استفاده معمولاً سر خود، از هر دارو يا ماده گفته می شود كه مغاير با الگوهاي مورد تاييد جامعه يا علم طب باشد. 2-1-4-1ملاك های تشخيصي براي سوء مصرف مواد به شرح زير مي باشد: الف) الگوي غير انطباقي مصرف مواد كه موجب ناراحتي يا تخريب قابل ملاحضه باليني شده و با يك يا چند علامت از علايم زير كه در طول يك دوره 12 ماهه روي مي‌دهند تظاهر مي كند : مصرف مكرر مواد كه منجر به ناتواني در برآوردن تعهدات عمده مربوط به نقش فرد در كار، مدرسه يا خانه مي‌شود(مانند غيبت‌هاي مكرر يا عملكرد ضعيف شغلي مربوط به مصرف ماده؛ غيبت تعليق يا اخراج از مدرسه به دليل مصرف مواد ؛ مسامحه نسبت به فرزندان وخانه). مصرف مكرر مواد در موقعيت‌هايي كه در آنها مصرف ماده از نظر فيزيكي خطرناك است (مثلاً رانندگي يا كار با ماشين آلات تحت تاثير مواد). مشكلات قانوني تکراري مربوط به مواد (مثلاً دستگيري به دليل رفتارهاي نادرست مربوط به مصرف مواد). مصرف مداوم مواد عليرغم مشكلات مكرر يا عود كننده اجتماعي يا بين فردي كه ناشي از تأثيرات ماده بوده يا بر اثر آن تشديد شده‌اند (مانند مشاجره با همسر در مورد نتايج مسموميت، نزاع فيزيكي) ب) نشانه‌هاي فوق هيچگاه واجد ملاك‌هاي وابستگي به اين خانواده از مواد نبودهاند (كاپلان وسادوك، 2010؛ ترجمه ارجمند و همکاران، 1390). تشخیص سوءمصرف مواد ،از وابستگ به مواد متفاوت است .در سوءمصرف مواد به تعداد کمتری از ملاک های تشخیص نیازمندیم ،امادر تشخیص وابستگی به مواد ،ملا کهای تحمل وعلایم قطع دارو (ترک) برای تشخیص ضروری می باشد. كاپلان وسادوك، 2010؛ ترجمه ارجمند و همکاران، 1390). 2-1-5 قطع مصرف يا ترك مواد قطع مصرف يا ترك مواد، یک سندرم مربوط به مواد که پس از قطع یا کاهش مقدار دارو یا ماده ای که بطور مرتب در یک دورهی طولانی مصرف می شده ، روی می دهد . این سندرم متشکل از علایم ونشانه های جسمی توام با تغییرات روانشناختی مثل اشکال در تفکر ،احساس ورفتار می باشد. به آن سندرم پرهیز هم گفته می شود . 2-1-5-1 ملاک های DSM_IV_TRبرای ترک مواد: الف)پیدایش یک سندرم مختص ماده ای خاص در نتیجه قطع (یا کاهش) مصرف زیاد وطولانی یک ماده ب)سندرم مختص به ماده ناراحتی قابل ملاحضه بالینی ایجاد کرده یا موجب تخریب عملکرد اجتماعی ،شغلی یا سایر حوزه های مهم عمکرد می شود . پ)نشانه ها ناشی از یک بیماری طبی عمومی نبوده وبر اساس یک اختلال روانی دیگر توجیه نیستند(كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند و همکاران، 1390). مراحل وابستگی به مواد فرایند شکل گیری وابستگی به مواد در طی سه مرحله رخ می دهد که این مراحل عبارتنداز : مرحله ی آشنا یی با مواد اعتیاد آور است که مصرف کننده است در اثر مسامحه یا تشویق یا میل به انجام یک کار تفریحی یا کنجکاوی یا علل دیگری همانند کسب لذت ،شروع به مصرف مواد میکند مرحله میل به افزایش مواد مصرفی است زیرا در این مرحله بدن مصرف کننده هرروز به مواد بیشتری نیاز پیدا می کند .در واقع ،بعداز مدتی استفاده نامنظم از مواد افیونی شخص دچار شک وتردید شده وبرای رهایی از آن با امیال وهوس های خودش دست به مقابله می زند مرحله ی وابستگی به مواد ،مرحله ای است که بعد از شک ودودلی ویا حتی ترک اعتیاد ،بالاخره شخص به مواد وابسته می شود.به علاوه،استفاده نامنظم از مواد افیونی ،کاهش وبا قطع ناگهانی آنها باعث می شود علایم ونشانگان محرومیت در شخص بروز پیدا کند (ولپی سلی ،2001). 2-1-6همه گير شناسي در همه گيرشناسي اختلال روانی اختلالات مربوط به سوء مصرف مواد در بين مردان بالاترين شيوع دارد و اطلاعات حاصله از مطالعه موسسه ملي زمينه‌يابي مصرف مواد و سلامت (NSDUH) نشان داد كه ازنظر سنی نخستين مصرف مواد، در افرادي كه مصرف مواد را در سن پايين‌تري شروع كردند (14سال يا پايين‌تر) احتمال اعتياد بيشتر از افرادي است كه در سن بالاتري آغاز مي‌كنند. اين قضيه در مورد تمام مواد مورد سوء مصرف صدق مي‌كند از ميان بزرگسالان 18سال به بالايي كه در سن 14 سالگي يا پايين‌تر مصرف الكل را شروع كرده بودند، 9/17 در صد الكلي محسوب مي‌شدند كه اين ميزان در مورد بزرگسالاني كه نخستين مصرف آنها درسن 18 سالگي يا بالاتر بود 1/4 درصد گزارش شده است . در اين مطالعه ميزان سوءمصرف مواد برحسب سن نيز متفاوت بود ميزان وابستگي يا سوء مصرف در سن 12 سالگي 3/1 درصد بوده و اين ميزان ها عموماً با افزايش سن افزايش نشان مي‌دهد و درسن 21 سالگي به بالاترين حد خود (4/25) مي‌رسيد. پس از 21 سالگي ميزان مصرف و وابستگي با افزايش سن كاهش مي‌يابد تا سن 65 سالگي فقط 1 درصد افراد در طول يك سال گذشته يك ماده غير قانوني مصرف كرده بودند كه با اين مشاهده باليني مطابقت دارد كه معتادين با افزايش سن طاقتشان بريده و تعدادشان كم مي‌شود. خلاصه‌اي از اطلاعات مردم شناختي افراد مصرف كننده مواد غير قانوني نشان مي‌دهد كه تعداد مصرف كنندگان مرد بيشتر از زنان است (سادوک وسادوك، 2007؛ ترجمه رضاعي، 1387). با توجه به پيچيدگي عوامل سبب ساز در سوء مصرف مواد نيازمند شناخت عوامل تاثيرگذار درگرايش افراد به سوء مصرف مواد هستيم تا با شناخت بهتر اين مولفه‌ها پيشگيري و درمان مناسبي صورت گيرد (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند و همکاران، 1390). 2-2مصرف مواد در ایران در ایران رتبه‌ی نخست مصرف مواد از آن ایپوئیدهاست که شایع ترین ماده‌ی مورد مصرف آنها نیز تریاک است که شایعترین نوع مصرف نیز کشیدن و سپس خوردن است. بنا به گزارش ستاد مبارزه با مواد اپیوئیدی کشور مصرف کنندگان مواد اپیوئیدی تا انتهای سال 1383 حدود 5/4 میلیون نفر بوده‌اند. جابه‌جایی مصرف به سمت کراک به دنبال افزایش قیمت مواد اپیوییدی در 10 سال گذشته اتفاق افتاده است اما بررسی ها نشان داده است کراک ایرانی اغلب متشکل از بلور هرویین و پودر کدیین است و در خانواده‌ی اپیوئیدها قرار می‌گیرد.اما به هر حال رشد مصرف مواد محرک و بخصوص آمفتامین‌ها در کشور در سالیان اخیر زیاد بوده است. مطالعات نشان می‌دهد مصرف کانابیس در یک دهه‌ی اخیر افزایش داشته است ودر سال 1383 پس از تریاک و هرویین قرار داشته است که در سال 1386 بیش از دو برابر رشد کرده است. سن شروع مصرف حشیش نیز در ایران کاهش داشته و در میان فرزندان معتادان بیشتر از هر ماده‌ای مصرف می‌گردد (یوسفی، 1382). 2-3 عوامل تاثیر گذار بر مصرف مواد 2-3-1علل فردی عوامل ژنتیک، تجارب رشدی و بخصوص چند سال اول زندگی و چند سال اول مدرسه و نوجوانی، خصوصیات شخصیتی، میزان دریافت حمایت از اطرافیان، اختلال‌های روانی همراه، نداشتن مهارت‌های زندگی، شکست‌ها و منابع استرس آور، تأثیر مواد خوشایند بر فرد، وضعیت اقتصادی مالی فرد، باورها و ارزشهای فرد، وجود شرایط پرخطر مثل نداشتن پدر یا مادر، ناراحتی‌ها و دردهای جسمی مثل انزال زودرس یا کمر درد دسترسی آسان فرد به مواد مشخص شده است مصرف کنندگان مواد مخدر عملکرد نامطلوب در روابط جنسی دارند به طوری که اکثریت آنان از توافق پایین در روابط جنسی خود گزارش داده اند (داوسون، 2004؛ نقل از شهابی، 1385). مصرف مواد به عنوان یک رفتار خشن نسبت به خود نیز در نظر گرفته شده است.(عشایری، 1382؛ نقل از صفاری، 1383) به این نکته اشاره می‌کند که تعارضات مختلف موجب به هم خوردن تعادل در قضاوت افراد می‌شوند و آن زمان است که تصمیم‌گیری برای انسان کار سختی می‌شود در چنین شرایطی افراد با شخصیت‌های متفاوت عکس العمل‌های متفاوتی را نشان می‌دهند. بعضی از افراد برون‌گرا هستند و این عکس‌العمل‌ها را نسبت به بیرون نشان می‌دهند اما شخصیت‌هایی هستند که جرأت ورزی ندارند و این خشونت  به درون بر می‌گردد و برای مثال فرد، بیماری روان تنی و استرس پیدا می‌کند و در واقع بدن به استقبال روان رنجور می‌رود که خود نوعی خشونت بدن است که انواع بیماری‌ها را به دنبال دارد. اعتیاد نیز علاوه بر اینکه به بیرون آسیب می‌رساند نوعی خودزنی و خشونت علیه خودهم هست(صادقی، 1380). با این حال تمرکز بر مباحثی مانند حق انتخاب ،میل وآشنایی با موادمخدر نمی تواند تجربه اعتیاد را دربر گیردکه علل آن طیف گسترده ای ازمسایلی را چون سیستم پخش یا عرضه ،احساس بیچارگی ،تعارض،شرمساری ،خشم ،احساس بی ارزشی ،آسودگی خیال ،تمرد ،احساسات وعقاید ،تمایلات ،عادات وشیوههای تعامل این عوامل با یکدیگر وچگونگی تاثیر عوامل ژنتیکی برروی این عوامل را پیش از اولین رفتار اعتیاد آورمورد مطالعه قرار می دهد (رابرت وست،2006،ترجمه پور نقاش ،1388).در تحقیقات اخیری که توسط وینبرگ (1998)انجام شد،مشخص گردید که خانواده وعوامل خانودگی مانند وجود آسیب های روانی والدین مانند افسردگی واضطراب مادر ،ژنتیک ،سبک فرزند پروری ،استرس خانودگی ،قربانی شدن کودکان ،عوامل زیست شناختی وتعاملات نامناسب بین اعضای خانواده می تواند به اختلال سومصرف مواد در فرزندان منجر شود. 2-3-2 عوامل محیطی و اجتماعی در این گروه عوامل متعددی مورد اشاره قرار گرفته‌اند، مواردی همچون شرایط خانواده مثلاً اعتیاد والدین که در پژوهش نصری (1380) مورد اشاره قرار گرفته است. خانواده آشفته یا والدین پرمشغله یا قافل از فرزندان و یا وضعیت دوستان مثلاً دوستان مصرف کننده نیز این دسته عوامل هستند.در پژوهش صفاری (1383) مختل بودن ارتباط با اعضای خانواده نیز در مورد بحث بوده است. برخی افراد برای رفع مشکلات سازگاری و کاهش اثرات عوامل استرس زا اقدام به مصرف مواد مخدر می‌کند و دریافت آموزش‌هایی در این موارد می‌تواند نرخ یا شدت بازگشت و عود بیماری را کاهش بدهد. برای مثال نصری (1380) مشکلات خانوادگی، عاطفی و نیز استرس های شغلی را گزارش کرده است.در پژوهش زارع زاده (1380) فشارهای همسالان و نداشتن مهارت برقراری ارتباط موثر و نیز اعتماد به نفس پایین ذکر شده‌اند. از موارد دیگر شرایط محیط و محل کار یا سکونت یا تحصیل، قوانین مثل قانونی بودن تنتور یا کوپنی بودن تریاک، میزان انگ و بدنامی اعتیاد و بخصوص در خرده فرهنگ فرد، کمبود امکانات (فرهنگی، تفریحی، ورزشی، آموزشی و غیره)، کمبود امکانات درمانی و مشاوره‌ای و حمایتی، وضعیت اقتصادی جامعه، شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه مثل جنگها، دسترس پذیر بودن مواد، امکانات جامعه برای ارتقا و رشد افراد و موفقیت‌های اجتماعی و در نتیجه بالا رفتن اعتماد بنفس از عوامل اجتماعی مرتبط با رفتار مصرف مواد است. امینی (1379) در پژوهشی خود به آموزش مهارتهای بین فردی و سازگاری با احساسات و کنترل هیجان به عنوان بخش مهمی از فرآیند درمان اشاره کرده‌اند، میزان استرس مزمن موجود در سطح جامعه نیز از عوامل مرتبط است. در پژوهش مک کان (1994؛ نقل از عارف نسب، 1384) مشخص شد در واقع یکی از دلایل مصرف مواد در افراد کاهش استرس و اضطراب است. همچنین در زمان پرهیز از مصرف یکی از مؤلفه‌های نشانگان ترک حمله‌های اضطرابی است. و میزان انتخاب‌های افراد برای رفتارهای لذت بخش گوناگون.استرس‌های محیطی و فقدان مهارت لازم برای برخورد با عوامل آن از عوامل مهم بازگشت به جمعیت مصرف کنندگان است. در همین رابطه امینی (1379) در پژوهش خود نشان داده است عدم دریافت خدمات درمانی مناسب در بسیاری از مراکز با وجود استفاده از اهرمهای قانونی و زندان گاهی اوقات باعث وخیم تر شدن وضعیت مصرف کنندگان مواد مخدر می گردد. درباب اعتیاد دودسته اعتیاد عوامل دخالت دارند که دسته اول ،مربوط به عوامل درونی (روان پویشی ،شناختی ،زیستی یا فیزیولوژی )ودسته دیگر ،به عوامل بیرونی وشرایط وموقعیت های محیطی (یادگیری اجتماعی وفرهنگی )مربوط می باشد خانواده بعنوان یک نهاد اجتماعی ،از جایگاه خاصی برخورد ار است .خانواده اولین محیطی است که کودک بتدریج ارزشهای اجتماعی را می اموزد وبتدریج اجتماعی می شود .براساس نظریه های اجتماعی ،چون الگوی رشد اجتماعی ،وابستگی به مواد بعنوان یک واکنش در نظر گرفته شده است .طبق این نظریه ،رشد اجتماعی نابهنجار وتعاملات اجتماعی آشفته از عوامل بسیار مهم بیرونی در بروز اعتیاد می باشد .(بزمی ،1391) از مهمترین مولفه های اقتصادی - اجتماعی که در شکل گیری وابستگی به مواد مطرح هستند ،پایگاه اقتصادی پایین ،در آمد کم،پیشرفت تحصیلی ضعیف ، زندگی در محله و خانواده های پرچمعیت را می توان نام برد (لیندزی وپاول ،1999؛ترجمه آوادیس یانس ونیکخواه،1377)از دیگر عوامل اجتماعی ومحیطی دخیل در وابستگی به موادمی توان به موارد ذیل اشاره کرد : 1-شغل های شبانه و طاقت فرسا 2-وجود خرده فرهنگ های استفاده ازمواد 3-تغییر وتحولات سریع وشدید؛نوگرایی یا مدرنیته 4-نقش خانواده وگروه همسالان 5-آسیب های اجتماعی وآسیب روانی 6-عدم تعامل سازنده اعضای خانواده با همدیگر.(بزمی ،1391) 7-قابلیت دسترسی به دارو ،پذیرش اجتماعی وفشارهای محیطی –اجتماعی این احتمال را ایجاد می کنند که تعییین کننده های عمده ی آغاز تجربه مصرف داروباشند .با این وجود ،عواملی نظیر شخصیت وجنبه های زیست شناختی در نحوه ی اثر گذاری کسب دارو از اهمیت زیادی برخورد دار قرار می گیرد . (کاپلان وسادوک ،2000) 2-3-3 مشکلات هیجانی اضطراب و استرس، از عوامل در ارتباط با اختلال مصرف مواد هستند. برخی از رویکردهای شناختی که برای درمان وابستگی به مواد مورد استفاده قرار می‌گیرند با توجه به اختلالات اضطرابی ایجاد شده‌اند. در مورد مواد افیونی تجربیات بالینی و نیز پژوهش‌ها نشان داده‌اند که برخی مصرف کنندگان با هدف کاهش احساسهای اضطراب، خصومت و پرخاشگری اقدام به مصرف مواد می‌نمایند (سلیگمن، 2000؛ ترجمه سید محمدی، 1387).در این زمینه باید توجه داشت که نوسانات هیجانی و خلقی همواره به عنوان یکی از عوامل زمینه‌ساز و مستعد کننده سوء مصرف مواد مورد توجه بوده‌اند که در این میان اضطراب، افسردگی و خشم از جمله مهمترین موارد هستند. در پایان قرن گذشته مشخص شده بود که این عوامل نه تنها کاهش پیدا نکرده‌اند بلکه در اثر پیشرفتهای تکنولوژیکی و تغییرات در شیوه و سبک زندگی میزان استرس و افسردگی در افراد مختلف افزایش پیدا کرده است. به گونه‌ای که هنوز کارهای زیادی بایستی در مورد آنها انجام شود(صفاری، 1383). استرس‌ها و فشارهای مضاعف شده زندگی باعث بروز اضطرابها، افسردگی ها و نیز هیجان خشم می‌شود. این مسأله طبعاً در مصرف کنندگان مواد مخدر و درمان آنها هم مؤثر است. هرگونه روش درمانی فردی و گروهی برای رفع نشانه‌های افسردگی تأثیر مهمی در فرآیند درمان مصرف کنندگان مواد مخدر خواهد داشت. در همین رابطه لازم به ذکر است عدم دریافت خدمات درمانی با وجود استفاده از اهرمهای قانونی و زندان گاهی اوقات باعث وخیم‌تر شدن وضعیت این افراد می‌گردد. خشم و اضطراب با مشکلات فراوان دیگری همراه هستند و از جمله اصلی ترین عوارضی هستند که می‌بایست در فرآیند درمان به آنها توجه شود. طبق تحقیقات انجام گرفته این عوارض همراه با شکایتهای جسمی، کمبود انرژی، اختلال انرژی، مشکلات خانوادگی، ریسک بالای خودکشی، مشکل اشتها و اختلالات خواب هستند. اضطرابی و خشم در تمامی مراحل زندگی معتاد، اعم از وقتی که مقادیر بیشتر از معمول را مصرف نموده یا به علت ترک مصرف دچار علایم شده، مشهود است. وقوع اضطراب به دنبال ترک مصرف مواد، خاص مواد افیونی نبوده و در هنگام کنار گذاشتن سایر مواد، نظیر کوکایین، کرک و شیشه و انواع مت‌آمفتامین‌ها و توهم زاها و نیز سیگار هم به فراوانی به چشم می‌خورد. در مورد مت‌آمفتامین‌ها با توجه به توهمات مخاطره‌آمیز آنها که می‌تواند به خشونت‌های شدید و جنون‌های آنی منجر بشود اهمیت هیجان خشم بیشتر به نظر می‌رسد(صفاری، 1383). در یک بررسی مشخص شد پاسخ دهی خود مختار، نظیر رسانش پوست، با کشیدن سیگار کند می‌شود که این می‌تواند دلیل بر آن باشد اهمیت آموزش‌های کنترل هیجان به عنوان راهکارهای جهت پیشگیری مشخص شده است(جافه، 1985 به نقل از سلیگمن، 2000؛ ترجمه سید محمدی، 1387) در مورد اعتیاد به داروهای مسکن و آرام بخش‌ها با توجه به اینکه در بسیاری از موارد برای کنترل اضطراب مورد استفاده قرار می‌گیرد . اهمیت هیجان های خشم و اضطراب به وضوح معلوم است.  در همین رابطه و با توجه به اینکه این داروها برای رفع بی‌خوابی یا اضطراب مورد استفاده قرار می‌گیرند اهمیت آموزش‌های کنترل هیجان به عنوان راهکاری جهت پیشگیری مشخص شده است. همچنان که گزارش‌های عوارض قطع که شامل اضطراب، روان آشفتگی و حساسیت به محرک هاست بر لزوم این آموزشها در دوره قطع مصرف دلالت دارند(جافه، 1985 به نقل از سلیگمن، 2000؛ ترجمه سید محمدی، 1387).البته به طور کلی باید در نظر داشت که مصرف مواد مخدر خود به عنوان یکی از عوامل ایجاد اضطراب مطرح است و در نتیجه همین که مصرف کننده اقدام به قطع مصرف بنماید پس از مدتی نشانه‌های اضطرابی فروکش می‌کند. بنابراین باقی ماندن بیمار در فرآیند درمان می‌تواند باعث بهبود نشانه‌های بالینی وی گردد. پژوهش‌ها نشان داده‌اند عوامل استرس زا به خصوص وقتی که سبک های مقابله و مهار هیجانی ناکارآمد باشند باعث مصرف و وابستگی به مواد مخدر می‌شوند. به همین دلیل در پژوهش‌های گوناگون اهمیت آموزش مهارتهای کنترل استرس و هیجان مورد تأکید بوده است و امروزه بخشی از هرگونه روان درمانی مصرف مواد به کنترل اضطراب و خشم در این بیماران می‌پردازد .(صفاری، 1383). در زمینه مداخله‌های درمانی و آموزشی پس از قطع مواد انواع روش‌های گروهی و فردی مورد استفاده و پژوهش قرار گرفته‌اند. برخی تحقیقات نشان می‌دهند که مداخله‌های شناختی– رفتاری و نیز رفتاری که گروهی انجام می‌شوند برای درمان افسردگی، درمان و کاهش درد، ترس از مکان‌های باز، رفع کمبود مهارت‌های اجتماعی و دیگر حالات و اختلالات مفید و مؤثرند. به طور کلی اختلالات وابستگی به مواد مخدر به استثناء وابستگی به الکل غالباً با اختلالات هیجانی و خلقی رابطه دارند. در هر فرد بیمار، سوءمصرف مواد ممکن است زمینه ساز یک دوره از بیماری شده، یا برعکس سوء مصرف ماده ناشی از جانب بیمار به علت خود درمانی باشد (کاپلان و سادوک، 2006؛ ترجمه پورافکاری، 1386).برخی پژوهش ها نشان دادند که در واقع یکی از دلایل مصرف مواد در افراد کاهش استرس و اضطراب است. همچنین در زمان پرهیز از مصرف یکی از مؤلفه‌های نشانگان ترک حمله‌های اضطرابی است(مارلات و دالی، 2005؛ نقل از اليزابت و همكاران، 2012). اضطراب، بی‌قراری و تحریک پذیری حتی در قطع مصرف سیگار نیز به چشم می‌خورد (سلیگمن، 2000؛ ترجمه سید محمدی، 1387). و لازمه هرگونه اقدام موفقیت آمیز در قطع مصرف مواد مختلف شناخت موقعیت‌ها و عوامل ایجاد استرس، اختلال در روابط و تغییرات هیجانی است که گستره‌ای از محیط‌های شغلی تا روابط اجتماعی و خانوادگی و سبک زندگی را در بر می‌گیرد. در مواردی نیز مشکلات خلقی و هیجانی و اثر خصوصیات فردی مصرف کننده و یا شدت یا مدت طولانی مصرف باعث می‌شود که مشکلات روانی شدیدتری به وجود بیایند به گونه‌ای که برخی افراد مستعد به طیف علائم سایکوتیک مبتلا می‌شوند(یوسفی، 1380). 2-3-4عوامل ژنتیکی و زیستی تحقیقات مختلف وجود درجات متفاوت آسیب پذیری و بروز وابستگی به مواد را نشان داده است. استفاده از روش پلی مورفیسم قطعات محدود شده وجود رابطه میان مصرف مواد و ژنهای مرتبط با تولید دوپامین را نشان داده‌اند. برای مثال در وابستگی به مواد شبه افیونی در دوقلوهای دو تخمکی همگانی بیشتری نسبت به دوقلوهای یک تخمکی نشان داده‌اند. روشهای چندعاملی نیز مشخص کرده‌اند که در سوء مصرف هرویین نقش عوامل ژنتیک پررنگ است و این تفاوتها از نوع آسیب پذیری مشترک نبوده و اختصاص به مواد افیونی دارد. این احتمال مطرح شده که سیستم افیونی بدن(شامل تعداد گیرنده‌های افیونی، حساسیت گیرنده‌های، مواد افیونی درونزاد و غلظت آنتاگونیست‌های درونزاد) به طور کلی دچار کاهش فعالیت باشد. نقص کارکرد نورونهای دوپامینرژیک یا نورآدرنرژیک نیز مطرح است (کندلر و همکاران، 2003؛ نقل از شهابی، 1385). در الکلی ها نیز تأثیر عوامل ژنتیک تأیید شده است و حتی انتخاب الکل به عنوان گزینه‌ی اول مصرف، مسمومیت ناشی از مصرف و پیامدهای مصرف با ژنها در ارتباط هستند. مشخص شده است محرک های مرتبط با کوکایین مناطق یکسانی را فعال می‌کنند که مرتبط با مناطق لیمبیک و آمیگدال است. همچنینی زمینه‌های ژنتیک در پیدایش اختلال بیش فعالی و نقص توجه، اختلال شخصیت ضداجتماعی، و اختلالات خلقی نقش دارند و می‌توانند احتمال اعتیاد به کوکایین و کرک را افزایش دهند. (ژاکوبز، 1985؛ به نقل از سلیگمن، 2000؛ ترجمه سید محمدی، 1387) در تحقیقات خود نشان داد روانگردان‌های با تأثیرگذاری بر مناطق مربوط به هیجان و احساس در مغز باعث بروز واکنشهای هیجانی غیرعادی می شوند. 2-3-5 سیستم پاداشمغزی درمغز انسان ودر بخش هسته تگمنتوم شکمی VTA))مسیری از نورون های دوپامینرژیک شروع می شود وبه طرف هسته ی آکومبنس یا هسته لمیده (NACC)در سیستم لیمبیک کشیده می شود واز طرف هسته ی آکومبنس یک مسیر از نورون ها به طرف گیرنده های انکفالین ها کشیده می شود .به این سیستم وبخش ها "سیستم پاداش مغز"گفته می شود . درواقع هسته آکومبنس در عمق مغز پایه قرار دارد واز منطقه لیمبیک ،دادهای وابسته به هیجان را دریافت وپردازش می کند ونسبت به داروهای روان گردان حساس می باشد.با این توصیف ،تعامل تنگاتنگی بین نظام های وابسته به پاداش وتقویت در مغز وسازوکار اثر گذاری مواد روان گردان وجود دارد (بلوم،1996)وقتی شخص دارو یا موادی مصرف کند ،این مسیر وبخش های مذکور تحریک شده ومقدار زیادی دوپامین آزاد می کند که خود این موادباعث تحریک هسته آکومبنس می شود وهسته آکومبنس نیز به نوبه خود نقش بسیار مهمی در آزادسازی مورفین درونزاد دارد . داروهای وابستگی آور از طریق چندین روش برغلظت دوپامین در هسته آکومبنس تاثیر می گذارند.مواد افیونی ،نیکوتین والکل کنترل بازدارنده ی گابا را بر سیستم VTAبلوکه کرده وباعث افزایش آتش کردن نورون های که به هسته ی آکومبنس ختم می شوند،می گردند. ولی کوکائین وآمفتامین ها مستقیما برروی هسته آکومبنس تاثیر می گذارند وبا عث جلوگیری از فرایند طبیعی باز جذب دوپامینی که به علت آتش کردن نورون ها ترشح شده اند ،می شوند ولذا مقدار آنها در شکاف سیناپسی افزایش می یابد . بروز علایم ترک ناشی از عدم مصرف دارو ، باعث ایجاد تغییرات ناخوشایند خلقی واختلال در سیستم پاداش مغز می شود که شامل همان سیستم های عصبی –شیمیایی دخیل در ایجاد آثار تقویت سازی دارو و یا رفتار داروجویانه می باشد (رابرت وست ،2006،ترجمه پور نقاش تهرانی ،1388). زمانی که مورفین درونزاد آزاد شد، به گیرنده های آنها وصل می شود وشخص احساس لذت ونئشه می کند .بطور کلی،موادمصرفی می توانند سیستم پاداش مغز را تحریک کنند. بعضی مواد موجب افزایش ترشح دوپامین در مسیر می شوند. بعضی مواد از بازجذب دوپامین جلوگیری می کنند واین پدیده موجب افزایش غلظت دوپامین سیناپس می شود وگروهی از مواد نیز مستقیما گیرنده های موادافیونی را تحت تاثیر وتحریک قرار می دهند. بنابراین ،احساس لذت ناشی ازمواد مصرفی موجب تقویت رفتار مواد جویانه می گردند ویا میل شدید به مصرف مجدد مواد را در شخص افزایش می دهد . قابل ذکر است که یکی از اصول اساسی عمکرد فیزیولوژیک بدن این است که هم موجود وهم سیستم های مربوط در جهت ایجاد تعادل حیاتی یا هومئوستازی فعالیت می کنند. پس زمانی که دارو مصرف می شود ،بطور موقت تعادل حیاتی در بدن مختل می شود وبرای حفظ تعادل حیاتی (هومئوستازی )درمقابل اثرات دارو ،بدن دست به عمل جبرانی خواهد زد ودر جهت ادامه تعادل،دارو مصرف خواهد کرد. بنابراین ،وقتی دارو مصرف می شود ،یعنی عدم تعادل ایجاد شده است وباید سازش فیزیولوژیکی مجدد انجام شود واین حالت دوره ای ،باعث ایجاد حالت برگشت یا مصرف مجدد می شود (زینبرگ،1989). 2-4 تاثیر تعاملی مولفه های متعدد با اعتیاد چنانچه قبلا مطرح شد ،دوگروه در باب وابستگی به مواد(درونی وبیرونی) مهم می باشند .ودر این خصوص نمی توان دیدگاه تک بعدی داشت بلکه در بررسی رفتار وابستگی به مواد باید دیدگاه تعامل گرایی داشت ومشکل را بایداز زوایای مختلفی بررسی کرد.درحقیقت ،این پدیده تحت تاثیر فاکتورهای متعدد ی قرارگرفته وهریک از عناصر به میزان متفاوتی در بروزرفتار وابستگی به مواد دخالت دارند. با توجه به آنچه گذشت ،شکل زیر نشان دهنده عوامل وابستگی به مواد را به شکل مطلوب نشان می دهد.(بزمی 1391) 312928029654500206438514541500295910-266065عوامل اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی 00عوامل اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی 4064000-266065عوامل زیستی،ژنتیکی00عوامل زیستی،ژنتیکی2456180427355اعتیاد00اعتیاد 2064385-190500 22352003810عوامل روانی 00عوامل روانی شکل2-1 تعامل عومل موثر در شکل گیری وابستگی به مواد (برگرفته از روانشناسی وابستگی به مواد ،دکترنعیمه بزمی ،1391) در جدیدترین الگوی سبب شناسی برای سوءمصرف ووابستگی به مواد،از همه ی نظریه ها مانند روان پویای،زنتیک وعصب شناختی و...بهره گرفته شده است .این طرح ،مدل سایکوفارما کولوژیک یا روانشناختی نامیده می شود . این مدل، وابستگی به مواد را بعنوان رفتار مواد جویانه ،تحت کنترل چهار فرایند اصلی در نظرگرفته است . این 4فرایند عبارتند از : 1-تقویت مثبت یا اثرات تشویقی مواد 2-اثرات تمایز دهنده ی مواد 3-اثرات بیزار سازانه ی مواد (موجب تضعیف رفتار می شود ) محرک های شرطی شده با اثرات مواد (که رفتار موادطلبی را تسهیل می کنند ) (بزمی 1391) در جدیدترین مدل سبب شناسی اختلال سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد، از نظریات مختلف روان – پویشی، رفتاری، شناختی، شناختی – رفتاری، اجتماعی – فرهنگی، رفتار مشکل ساز، ژنتیک و یا عصب روان – شناختی کمک گرفته شده است (کاپلان، سادوک و سادوک، 2007). 2-5مبنای نظری وابستگی به مواد 2-5-1نظریات روان پویشی براساس نظریات روان پویشی کلاسیک، سوء مصرف مواد معادل خود ارضایی بوده و مکانیسمی دفاعی در مقابل تکانه های همجنس گرایانه یا تظاهری از پیشرفت دهانی است. اما فرمول بندی های جدید. مصرف مواد را مربوط به افسردگی و یا بازتاب اعمال مختل اینگونه معرفی می کنند (کاپلان و سادوک و سادوک، 2007). 2-5-2نظریات روان تحلیلی مطابق با نظریات کلاسیک روانکاوی مصرف مواد نمادی از پسرفت دهانی است و یا دست کم برخی از معتادان در مرحله‌ی دهانی تثبیت شده‌اند و به همین دلیل در برخورد با هر گونه تعارض با نیازهای نهاد رفتارهای دهانی که معادل با مصرف ماده به شکلهای گوناگون (خوراکی، تدخینی و حتی مشامی و تزریقی) انجام می‌دهند و ناکامی خود را از طریق قرار دادن ماده در دهان تسکین می‌دهند. نکته ی جالب در این مورد اینکه در فرایند درمانهای نگهدارنده گاهی مشاهده می‌شود بیماران همین رفتار را در مورد ماده‌ی نگهدارنده در پیش می‌گیرند و صرفاً رفتار دهانی برای آنان خاصیت تسکین دهنده دارد و حتی با افزایش حجم ماده (برای مثال افزایش حجم شربت متادون بدون افزایش دوز مصرفی) و نگهداشتن آن در دهان، احساس آرامش و رفع وسوسه پیدا می‌کنند. همچنین مصرف مواد به عنوان نوعی مکانیزم دفاعی در مقابل تکانه‌های همجنس گرایانه مطرح می‌شود که معادل خود ارضایی است . نظریات روان پویشی همچنین به سوپر ایگوی سخت‌گیر و خود تنبیه‌گری اشاره می‌کنند که به کمک مصرف مواد آرام می‌گیرد و منجر به کاهش استرس‌های ناخودآگاه می‌شود. که این تبیین شبیه به فرضیه‌های مربوط به اثرات اضطراب‌زا و یا مهار گسسته به خصوص در مورد الکل است (کاپلان و سادوک، 2007؛ ترجمه پورافکاری، 1386). البته روانشناسان ایگو مصرف مواد را بازتاب اعمال مختل ایگو معرفی می‌کنند که از ناکارآمدی مکانیزم‌های دفاعی شکل دهنده ایگو در سازگاری با موفقیت و برقراری حد و مرز های کارآمد بین اصل نهاد و واقعیت پدید می‌آید این تبیین ها با توجه به نیاز به توضیح روابط مصرف مواد با مکانیزم های دفاعی، اختلالات عاطفی، مکانیزم های انطباقی و کنترل تکانه‌ی جایگزین فرمول بندی‌های روانی جنسی بشود. باید توجه داشت نظریات مبتنی بر روانکاوی و تثبیت رشد با وجود فایده‌ای که در  درک بیماری دارند، در حال حاضر کانون تحقیقات گسترده نیستند (داوسون، 2004؛ نقل از شهابی، 1385). 2-5-3 روانشناختی خود روانشناسی خود، تجربه ای است که در آن همدلی معرف قلمرو و اطلاعات مرتبط با هم داشت؛ ارتباط همدلانه، پایه ای برای تغییر و تحول و عملی شفابخش است. در ارتباط با افراد دیگر، خود واجد صفات، مهارت ها و دارای قریحه ای برای تجربه تمامیت می شود. این ارتباطات، ارتباطات «خود- خود- موضوع» نامیده می شود و همان طور که از نامش پیداست، افراد، دیگران را به قصد خود کنش وری و به هم پیوستگی با خود یکی می کنند. این عمل می تواند طبیعی و سالم یا آسیب شناسانه باشد که بستگی به شخص و موضوع خود دارد (بهرامی، 1383). 2-5-4 نظریات رفتاری - شناختی به نظر می‌رسد شرطی سازی کلاسیک و عامل نقش مهمی در تداوم مصرف ایفا می‌کنند. برای مثال هر بار مصرف کوکائین سبب ایجاد وجد و سرخوشی می‌شود که بسیار تقویت کننده و موجب تکرار رفتار است. سرنخ‌های محیطی نیز تداعی خاصی با حالت نشئگی پیدا می‌کنند و افراد پس از درمان تحریک زیادی از ناحیه وسایل مصرف و سایر محرک‌های شرطی شده اعلام می‌کنند این حالت در آمفتامین‌ها شدت بسیار بیشتری پیدا می‌کنند و افراد موجبات وسوسه‌های شدید مصرف و اجبار به مصرف را پدید می‌آورد.رفتارگرایان شناختی دیدگاههای متفاوتی دارند، آنها رفتارهای ناسازگارانه را محصول عقاید نادرست درباره خود و محیط می دانند. در این دیدگاه، الکلیسم و وابستگی به مواد، ساز و کارهای سازشی ناسازگارانه هستند که با افزایش مهارت های حل مساله و مهارت های سازشی، می توان آنها را کاهش داد (شهابی، 1385). نظریه پردازان رفتاری معتقدند کلیه رفتارهای مرتبط با سبک زندگی اعتیادی آموخته شده‌اند و برای درمان باید اصول درمان رفتاری برای تغییر آموخته به کارگیری شود (هینجینز، 2003؛ نقل از عارف نسب، 1384).انتظارات فرد در مورد اثرات پاداش دهنده‌ی مواد، باور و نگرش در مورد مسئولیت رفتار و تقویت دریافتی از جمله عواملی هستند که موجب مصرف مجدد علی رغم بروز مشکلات می‌شوند مواد ممکن است از طریق رفع حالت‌های آزارنده و ناخوشایند مانند درد، اضطراب و استرس و افسردگی نوعی تقویت منفی فراهم کنند. عوامل تقویت کننده ممکن است اجتماعی باشند. مثل: تایید دوستان یا فشار همسالان و یا ممکن است ثانویه باشند مانند همان وسایل مصرف، یک رفتار شدیداً تقویت شده مصرف، حتی سالها پس از ترک می‌تواند خاصیت چکانندگی بسیاری قوی داشته باشند و مواجهه با آن به شکل پاولفی میل شدید به مصرف را که گاهی با برخی از علائم ترک همراه است به وجود می‌آورد (سلیگمن، 2000؛ ترجمه سید محمدی، 1387).همچنین مشخص شده است مصرف کنندگان مواد مخدر میزان بالایی از تحریف‌های شناختی و تفکرات ناکارآمد را به کار می‌برند. با توجه به تاریخچه رشدی، اختلالات همراه و تجربه وابستگی به مواد، مشکلات شناختی در بین معتادان گستره‌ی وسیعی دارد و درمان‌های مختلفی به منظور اثر گذاری شناختی بر بیماران طراحی و اجرا شده است .صادقی (1380) در پژوهش خود نشان داد حتی وابستگان به مواد بیشتر از افراد نابه‌هنجاری که مواد مصرف نمی‌کنند از نگرش‌های ناکارآمد و باورهای غیر منطقی استفاده می‌کنند. سالها استفاده از مواد مخدر و روان گردان باعث می‌شود با وجود قطع مصرف مواد این شیوه نگرش و برخورد با امور مختلف زندگی ادامه پیدا کند و نیاز به آموزش‌های شناختی برای درمان این افراد کاملاً آشکار است. 2-5-4-1نظریات شناختی نظریه هایی که بر نقش باورها و عقاید در اعتیاد تاکید دارند، نظریه های شناختی نامیده شده اند. این نظریات مبنای خودرا بر دو فرض اساس استوار ساخته اند: الف)اساسی ترین دلیل فرد خصوصاً نوجوان برای مصرف مواد، انتظارات و برداشت های او درباره مواد مخدر است؛ ب)سایر عوامل نظیر صفات شخصیتی نوجوان یا ارتباط با همسالانی که ماده مخدر مصرف می کنند، بر شناختها، ارزیابی ها و تصمیم گیری های نوجوانان درباره مواد مخدر تاثیر می گذارند (بهرامی، 1383). دیدگاه شناختی بر این باور است که سوء مصرف کنندگان مواد از نظر شناختی در برابر مصرف مواد آسیب پذیرند؛ باورهای خاصی، در موقعیت های خاصی در این افراد بوجود می آیند که کاملاً فردی و غیر متعارف هستند (مانند بدون سرحال شدن و نمی توانم با دیگران بجوشم) و همین باورها احتمال سوء مصرف مواد را افزایش می دهند (گالانتر و کلبر، 2004) 2-5-5 نظریه های یادگیری 2-5-5-1 نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی طبق نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی بندورا (1985) نوجوان باورهای خود در مورد مصرف مواد مخدر را از الگوهای نقش، خصوصاً دوستان نزدیک و والدین مصرف کننده مواد مخدر کسب می کند (سازمان بهداشت جهانی، 1996). مشاهده الگوهای نقش که ماده مخدر مصرف می کنند، مستقیماً سبب شکل گیری انتظار پیامد در نوجوانان می شود. یعنی باور آنها در مورد آثار مستقیم اجتماعی، شخصی و فیزیولوژیک مصرف مواد مخدر است. بنابراین مشاهده والدینی که الکل یا مواد مخدر می کنند، آرام شوند و یا مشاهده همسالانی که برای احساس راحتی در روابط اجتماعی، حشیش می کشند، باور نوجوان را در مورد عواقب مصرف مواد مخدر و نگرش آنها به مصرف مواد را تعیین می کند(هیگنز، 1998). 2-5-5-2نظریه یادگیری اجتماعی براساس این نظریه، رفتار الگوهای نقش و نگرش آنان نسبت به مواد تاثیر زیادی بر نوجوانان برای مصرف مواد مخدر دارد (پرتیتس، 1995). در این نظریه تاثیرگذاری الگوهای نقش در نوجوانان در سه مرحله متوالی صورت می گیرد: 1)با مشاهده و تقلید، رفتار اجباری برای مصرف مواد مخدر شروع می شود. 2) با تقویت های اجتماعی مصرف مواد مخدر ادامه می یابد (یعنی حمایت و ترغیب می شود). 3)با انتظار عوارض فیزیولوژیک و آثار اجتماعی مثبت در دفعات بعدی مصرف مواد مخدر پایان می یابد. 2-5-6دیدگاه های مبتنی بر ویژگی های درون فردی 2 -5-6-1مدل بوم شناسی اجتماعی از نظر کامفر و ترنر (1999) طراحان این دیدگاه، تنیدگی خصوصاً تنیدگی مربوط به مدرسه، اساسی ترین علت مصرف مواد مخدر است. نوجوانان که شرایط مدرسه را نمی توانند تحمل کنند و از مدرسه گریزان هستند، همسالان منحرف را برای رهایی از فشار روانی انتخاب کرده و به مصرف مواد مخدر تشویق می شوند براساس این نظریه، خودرکارآمدی یا خود اثربخشی تحصیلی ضعیف، مهمترین علت فشار روانی نوجوان در مدرسه است. بنابراین، مدل بوم شناسی اجتماعی مدعی است که اگر نوجوان در مورد مهارت های تحصیلی خود دچار تردید شود و مدرسه را محیطی پر فشار و نامساعد دریابد، ممکن است به مصرف مواد مخدر روی آورد. 2-5-6-2الگوی تحقیر خود گپلان و همکاران (1984، به نقل از طارمیان، 1378) نظریه ای مطرح کردند که در آن حرمت خود فرد، عامل اصلی در مصرف مواد مخدر و پیشگیری از آن است. در این نظریه فرض بر این است که اگر فرد مکرراً در معرض ارزیابی های منفی و انتقادات دیگران قرار گیرد، حرمت خود او پایین می آید، اغلب خود را تحقیر و احساس عدم کفایت می کند. نوجوانی که احساس می کند از سوی دیگران طرد شده است و عملکرد اجتماعی مقبولی ندارد، برای دفاع و حمایت از من، واکنش هایی را نشان می دهد که عبارتند از: 1)طغیان در برابر معیارها و ارزشهای معمولی حتی اگر تصنعی باشد. 2)از الگوهای نقش پذیری مرسوم، خود را دور می کند. 3)این احساس که خود ارزشمندی او با انجام رفتارهایی به غیر از رفتارهای متداول تقویت می شود، سبب ارتباط با همسالان منحرفی می شود که احساس ارزش خود را در او تقویت می کنند (داوو و همکاران، 1996). 2-5-6-3یادگیری اجتماعی چند مرحله ای در این دیدگاه، سایمن و همکاران (1995) با بسط نظریه یادگیری اجتماعی کوشیدند تا علت گرایش نوجوانان به گروه های همسال مصرف کننده مواد را توضیح دهند. در این دیدگاه فرایندهای یادگیری اجتماعی با چند ویژگی درون فردی ترکیب شده اند. این ویژگی ها عبارتند از: حرمت خود پایین، آشفتگی هیجانی (تنش، اضطراب و خلق افسرده)، مهارتهای ضعیف در مقابله و رویارویی، مهارت های ضعیف در تعاملات اجتماعی و وجود سیستم ارزشی شخصی که بر اهداف فعلی و کوتاه مدت و نه اهداف بلند مدت مرتبط با خانواده، تعلیم و تربیت و مذهب تاکید دارد. 2-5-7نظریه تعامل خانواده بروک و همکاران (1990) نظریه پیچده ای را توصیف می کنند که در آن دلبستگی عاطفی به والدین، یادگیری اجتماعی و ویژگی های درون فردی نوجوانان، مستقیماً بر مصرف مواد اثر می گذارد. اساس نظریه تعامل خانواده، ارتباط و پیوند قوی عاطفی میان والدین و کودک، خصوصاً ارتباط مادر با کودک است. براساس این نظریه، دلبستگی میان والد و کودک چهار علت و سه پیامد دارد. علل آن عبارتنداز: الف)ارزشهای مورد قبول والدین، ب)رفتار تربیتی توام با حمایت و عطوفت والدین؛ ج)سازگاری روانی مادر و کودک د) کنترل مادر در مورد کودک (هاونگ، 2006). 2-5-8نظریه های یکپارچه نگر 2-5-8-1نظریه رفتار مشکل این نظریه راجسور و همکاران (1977) مطرح کرده و در آن به تبیین علل رفتارهای مخاطره آمیز نوجوانان پرداخته اند. در این نظریه نوجوانی که رفتار مشکل آفرین دارد (مثلاً بزهکاری) بیشتر در معرض مشکلات روانشناختی دیگر قرار می گیرد.(مثلاً مصرف حشیش) در تایید این نظریه، تحقیقات نشان می دهد نوجوانانی که حشیش مصرف می کنند، احتمال بیشتری برای مصرف الکل دارند و در عین حال از نظر جنسی بی مبالاتند؛ ممکن است کارهای خلاف انجام دهند، فرار و دعوا کنند یا با والدین خود مخالفت ورزند (پرتیتس و همکاران، 1995).براساس مطالعه کاندل آنهایی که در سنین دبیرستان ماری جوانا مصرف می کرده اند، میزان بالاتری از جدایی و طلاق، بزهکاری و تمایلات فزاینده جهت مشاوره با متخصصان بهداشت روانی داشتند. در میان زنان، الگوهای شغلی ناپایداری مشخص شد، گرچه مولف این نکته را هم در نظر دارد که این آثار ممکن است فقط به ماری جوانا وابسته نباشد، بلکه با مصرف الکل و کوکائین نیز مرتبط باشد (دیویس ونیل، 2001، به نقل از بهرامی، 1383). 2-5-8-2نظریه گروه همسالان: اوتینگو بوالیس نظریه ای را مطرح کردند که برخی مسائل و مفاهیم نظریه جسور و همکاران (1991) را نیز در بر می گیرد. طبق این نظریه، تنها متغییر منفرد و عمده در سوء مصرف مواد در نوجوانان، تاثیر همسالانی است که آنها برای ارتباط انتخاب کرده اند و به طور کلی استفاده از مواد مستقیماً به ارتباط با همسالان مربوط است (موک خلد و کلاتیون، 1995؛ به نقل از بهرامی، 1383). 2-5-8-3 الگوی آسیب پذیری این الگو تلفیقی است از چند نظریه که شر آن را ارائه داده است. به عقیده وی مصرف مواد مخدر ارتباط بسیار زیاد و نیرومندی با انتظارات ویژه درباره مواد در افراد (نظریه های شناختی – عاطفی)، مصرف مواد به وسیله والدین (نظریه یادگیری اجتماعی)، ناکامی و شکست تحصیلی (الگوی بوم شناختی)، آشفتگی های عاطفی و مهارت های سازشی ناکارآمد (یادگیری اجتماعی چند مرحله ای) دارد. وقتی دیدگاه شر را به سایر مواد تعمیم دهیم ممکن است برخی از علل مصرف مواد را در اساس زیست شناختی شخصیت، عملکرد شناختی و تفاوت های فرد در واکنش به مواد جستجو کنیم (طارمیان، 1378). 2-5-8-4نظریه تفسیر انتخاب عقلایی این نظریه معتقد است که افراد به سوی چنین فعالیت هایی رانده نمی شوند، بلکه فعالانه دست به این اعمال می زنند و فکر می کنند که ارزش خطر کردن را دارد. براساس چنین نظریه ای می توان به بعضی از علل فردی گرایش به اعتیاد نیز پی برد. مثلاً کنجکاوی یکی از عواملی است که باعث می شود تا فرد، بویژه در نوجوانی و جوانی به کشف ناشناخته ها تمایل پیدا کند. در چنین مواردی اگر چنین فردی در جمعی از همسالان خود قرار گیرد که دستی در مواد مخدر و اعتیاد دارند، تحت تاثیر تبلیغات مستقیم یا غیر مستقیم آنها و فقط براساس کنجکاوی خود شروع به مصرف مواد خواهد نمود (هاونگ، 2006). 2-5-9نظریه های زیستی – روانی 2-5-9-1 نظریه وابستگی جسمانی اعتیاد براساس این نظریه، وابستگی جسمانی، معتاد را در دام چرخه معیوب دریافت دارو و نشانه های ترک مواد گرفتار می کند. عقیده بر این است که مصرف کنندگان مواد که مصرف آنها تا حد ایجاد وابستگی جسمانی رسیده است، به خاطر اجتناب از نشانه های ترک مواد مجبور به مصرف می شوند. ترک تدریکی در مقایسه با ترک ناگهانی نشانه ای ترک خفیف ترس ایجاد می کند، اما متاسفانه وقتی این افراد پس از سم زدایی از بیمارستان مرخص شدند دوباره به عادت اولیه خود باز می گردند. سم زدایی حالتی است که در آن دیگر مواد در بدن فرد باقی نمی ماند و شخص نشانه های ترک مواد را تجربه نمی کند. همچنین الگوی دریافت مواد برخی از افراد، شامل چرخه متغیر مصرف سم زدایی می شود (ملسو و مندلسون، 1990). 2-5-9-2 نظریه مشوق مثبت اعتیاد ناتوانی نظریه های وابستگی جسمانی در تبیین جنبه های عمده اعتیاد، سبب پیدایش این نظریه شد که دلیل اصلی گرایش معتادان به مصرف مواد، فرار یا اجتناب از پیامدهای ناخوشایند علائم ترک مواد یا علائم شرطی شده ترک مواد نیست، بلکه بیشتر برای حصول آثار خوشایند مواد و ایجاد لذت است (استوارت، دویت و آیکل بوم، 1984 به نقل از بهرامی، 1383).برخی از آثار خوشایند مواد ممکن است به طور صریح و روشن نباشد، با این حال گزارش شده است که اغلب مواد اعتیادزا آثاری بازداری زدایی دارند. اگر شما بر اثر مصرف الکل بتوانید به راحتی اعمال هیجانی مثلاً رفتار عاشقانه خود را به دور از بازداری ابراز کنید، از این امر لذت خواهید برد و این عمل برانگیزاننده مهمی در اعتیاد به الکل خواهد بود (هیگنز، 1998). 2-5-10نظریه های اجتماعی – فرهنگی نظریه هایی که با توجه به ابعاد اجتماعی – فرهنگی اعتیاد، مساله سوء مصرف مواد را تحلیل کرده و سعی در تبیین و توجیه آن نموده است نیز بسیار متنوعند. 2-5-10-1نظریه بی هنجاری در این نظریه – که ریشه در نظریات اصیل دورکیم، جامعه شناس فرانسوی دارد – به عوامل اصلی تضعیف معیارها و هنجارهای اجتماعی پرداخته و چنین مطرح می شود که سستی ارزشها و هنجارهای اجتماعی- فرهنگی موجب روی آوردن افراد به مواد مخدر و اعتیاد می شود. تحولات سریع صنعتی – اقتصادی و به تبع آن تغییرات سریع و گسترده اجتماعی مانند شهرنشین، نوسازی، ظهور جامعه توده ای، تضعیف باورها، ارزشها و سنت های فرهنگی، مذهبی، ملی و موروثی متزلزل شدن ساختار سنتی خانواده، همه موجب تغییر در هویت افراد شده و باعث می شوند تا رفتار سنتی آنان تغییر کند (بهرامی، 1383) 2-5-10-2نظریه انزوا طلبی مرتون این نظریه روایت دیگری از نظریه بی هنجاری است و بی شباهت به نظریه پیرامون گرایی، که اخیراً رواج گسترده ای یافته، نیست. طبق این نظریه چون جوامع مدرن اغلب به موفقیت فردی اصالت داده و کسب آن در گرو مشارکت فعال اجتماعی، داشتن کار مفید، بهره مندی مناسب از ثروت مادی، از موارد متناسب با موفقیت اجتماعی فرد و غیره است، محرومیت ازهر یک از اینها، به پیرامونی شدن و انزوا طلبی فرد منجر می شود. در چنین شرایطی، یا در شرایطی که فرد خود را با نگرشها، باورها، ارزشها و هنجارهای حاکم بر جامعه بیگانه می یابد و یا حداقل خود را با آنها یگانه نمی یابد، از جامعه جدا شده و انزواطلبی پیشه می کند (هیگنز، 1998). 2-5-10-3نظریه برچسب زنی این نظریه بیشتر در نوشته های دیگر (1996) به چشم می خورد که به تعامل گرایی یا روابط متقابل نمادین، پرداخته است. این نظریه معتقد است که تفکر و رفتار افراد مبتنی بر پیامهایی است که از محیط اطراف خود و از جمله از مردم کسب می کنند. در زمینه اعتیاد به مواد مخدر چنین مطرح می شود که نمادها، علائم، توقعات و رفتار کسانی که معتاد نیستند و می توانند، به قول گیدنز (1992) تعاریف اخلاقی متعارف را به دیگران بقبولانند و به صورت رسمی یا غیر رسمی، نماینده نیروهای نظم و قانون هستند. منابع اصلی برچسب زنی را فراهم می آورند. مثلاً با بروز علائمی از قبیل رنگ پریدگی، چشمان خمار، سنت راه رفتن، شخص معتاد شناسایی یم شود و اگر تلقی دیگران این باشد که اعتیاد جرم است، شخص معتاد نه تنها از سوی جامعه طرد می شود بلکه از ابتدایی ترین حقوق اجتماعی اش نیز محروم می شود (بهرامی، 1383). 2-5-11نظریات فیزیولوژیک تاکید عمده نظریه های فیزیولوژیک بر بررسی نقش عوامل مستعد کننده ژنتیکی سوء مصرف مواد، نیز ویژگی های مزاجی، مکانیسم های شیمیایی مغزی و عوامل عصبی درگیر در وقوع تحمل، وابستگی و ترک می باشند. 2-5-12نظریه ی سیستم انگیزشی مطابق نظریه سیستم انگیزشی ، برای فهم ماهیت وابستگی به دارو نیاز به درک عمیق از سیستم انگیزشی است .در حقیقت،سیستم انگیزشی در پنج سطح پیچیده که عبارتند از :انگیزه ها ،تکانه ها ،پاسخ ها ، برنامه ها وارزیابی ها ،در بروز وشکل گیری رفتار های انسان چون وابستگی به مواد یا تداوم آن رفتار دخالت دارد زمانی شخص مواد مصرف می می کند ،به واقع در سیستم انگیزشی او تغییراتی ایجاد می شود وپس از شکل گیری اعتیاد ،سراسر سیستم انگیزشی در حفظ آن دخالت دارند . هرعنصر یا همه عناصر در سیستم انگیزشی از جمله تداعی بین محرک ها ،تکانه ها،انگیزه ها ، ارزیابی ها وبرنامه ها ممکن است وارد عمل شوند .به نظر می رسد که مصرف دارو می تواند نسبت به یک عنصر از این سیستم مانند تکاه ها عمل کند .ارتباط های درونی سیستم منجر به بروز تغییراتی در دیگر عناصر مثل ارزیابی ها می شوند که از رفتار اعتیاد حمایت می کتتد (رابرت وست ،2006،ترجمه پور نقاش تهرانی ،1388) فنیکل(1945)معتقد است گرایش به مصرف مواد منحصرا شامل ارضاءجنسی نمی شود بلکه در جهت ارضای احساس امنیت ،اعتماد به نفس وبسیاری ازموارد مشابه می باشد،بنابراین منشاءوماهیت اعتیاد را اثرات شیمیای ماده تعیین نمی کند ،بلکه ساختار روانی شخص است که آنرا مشخص می کند وآنچه بیش از همه در مصرف مواد حائزاهمیت است،افزایش قابل توجه عزت نفس فرد بعد از مصرف مواد می باشد .پس از مصرف مواد ،عزت نفس وخشنودی های شهوانی وخود شیفته وار درهم می آمیزندو این عامل درست نقطه حساس و اساس تداوم مصرف ماده است.در واقع ،داروهای اعتیاد آور بر سیستم های انگیزشی تاثیر می گذارند. دارو به عنوان یک پاداش یا تقویت کننده ی مثبت عملی می کند و استفاده ی مکرراز آن،موجب تقویت هرچه بیشتر ارتباط محرک ،پاسخ وپاداش میشود .علت اصلی وابستگی به مواد که آثار خوشایند مواد یا ایجاد لذت بعد از مصرف است ،نه بعلت اجتناب از پیامدهای ناخوشایند . ازنظربهرامی ،احسان (1388)،لذت حاصل ازمصرف مواد بخودی خود احساس اعتیاد نیست بلکه لذت مورد انتظار از مصرف مواد (یعنی ارزش مشوق مثبت مواد)است که سبب گرایش به مواد می شود .پاداش حاصل ازرفتارهای مربوط به مصرف مواد ،همچون حذف اضطراب ودرد،کاهش خستگی وافسردگی ،افزایش اقدام به خود در فرد خجالتی وفقد ابراز وجود وفرار از واقعیت می تواند به عنوان تقویت کننده وتداوم بخش مصرف موادباشد(اولیه ری وویلسون ،1991ترجمه پوداث وسیف،1371 به نقل از بزمی ،1391) 2-6 اهداف درمان وابستگی به مواد اصول مهم واساسی به عنوان اهداف درمانی ،با درنظر گرفتن وضعیت وشرایط فرد وابسته به مواد عبارتند از : 1-رسیدن به زندگی عاری از مصرف مواد. 2-افزایش انگیزه معتاد برای حفظ پرهیز . 3- کاهش شرایط تحریک کننده ویا بروز وسوسه یا مصرف مجدد درمعتاد. 4-حذف رفتارهای مخرب وضد اجتماعی وبهبود روابط احتماعی معتاد. 5کمک به ارتقای عملکرد های مختلف شخص معتاد در زندگی مثل عملکرد اجتماعی ،زناشویی،ارتباطی ،تحصیلی،شغلی و... . 6-رسیدن به مطلوبترین حالت جسمانی (فیزیکی)مانند توجه کاهش درد وضعف . 7-بالابردن ارزش های معنوی –مذهبی دربیمار . 8-شناسای ودرمان اختلالات جسمانی وروانپزشکی درمعتاد. 9-آموزش وکسب مهارتهای لازم در مواجهه وکنار آمدن با مشکلات زندگی برای مقاومت دربرابر ووسوسه مصرف مجدد ویا استرسهای محیطی. 10-کسب وارتقای ظرفیت های لازم برای رشد ،بلوغ شخصیتی وسازگاری . 11-پیشگیری از عوداعتیاد وتوجه بیشتربه پیشگیری اولیه نسبت به پیشگیری ثانویه وثالثیه . 2-6-1رویکردها ی درمانی وابستگی به مواد در زمینه ی به درمان وابستگی به مواد بطورکلی دونوع رویکرد وجود دارد که عبارتند از : الف)درما ن مبتنی بر پرهیز کامل ودستیابی به زندگی عاری از مواد ب)درمان کاهش آسیب ها وعوارض ناشی از اعتیاد 2-6-2 درمان اعتیاد با در نظر گرفتن اینکه وابستگی به مواد یکی از اختلالات روان پزشکی است بحث درمان نیز مطرح می‌شود. در فرهنگ عامه حاکم در کشور ما چنین نظری قالب نیست اما رویکرد اخیر اجرایی در سالهای اخیر به موضوع اعتیاد از نظرگاه بیماری بوده است و به تدریج تأثیرات خود را در تغییر دیدگاه عمومی خواهد گذاشت با این حال از دوران صفویه تاکنون تفاوت اساسی در این مورد ایجاد نشده است و فعالیت‌های بیشتری را طلب می‌کند که می‌تواند منجر به پیشرفتهای بیشتری نیز بشود. در حال حاضر موضوع درمان اعتیاد و به ویژه آمفتامین ها به نیروی محرکه‌ای تبدیل شده است که می‌تواند مجموعه‌ی روان شناختی و روان شناسی را تحت تأثیر خود به رشد وا دارد. باید توجه داشت در دسترس بودن خدمات و درمانهای متعدد برای اعتیاد باعث کاهش ترس و نگرانی بیماران از شکست شده و در بالا بردن انگیزه‌ی معتادان جهت مواجهه و درمان تاثیر می‌گذارد. این نکته سیاست حال حاضر بخش درمان در کشور است. به هر صورت درمان‌های پیشنهاد شده با توجه به تبیین‌های صورت گرفته به دو دسته دارویی و غیر دارویی تقسیم می‌شوند (کاپلان و سادوک، 2006؛ ترجمه پورافکاری، 1386). 2-6-2-1درمان دارویی تاکنون روش‌های گوناگونی برای ترک و درمان بیماران معتاد به کار گرفته شده است که به اختصار چگونگی انجام روش‌ها پرداخته می‌ شود. 1-روش کم کردن تدریجی ماده مخدر در این روش بیمار معتاد می‌تواند با یک برنامه ریزی منظم و دقیق و با اراده‌ی قوی و محکم، روزانه از ماده مخدری که استفاده می‌نماید کم کند تا آن را در مدت 2 تا 3 هفته به صفر برساند. در این روش بیمار نیاز دارد که زیر نظر روان پزشک معالج از داروهای تجویز شده استفاده نماید. داروهای تجویز شده اغلب داروهایی است که در رشته روان پزشکی به کار برده می‌شود و موجب می‌گردد که علایم وابستگی روانی و جسمی بیمار معتاد به آن میزان کاهش یابد که فرد معتاد احساس نیاز به ماده مخدر نداشته باشد. از خصوصیات این روش این است که فرد می‌تواند به فعالیت‌های روزمره خود بپردازد (کاپلان و سادوک، 2006؛ ترجمه پورافکاری، 1386). 2-روش استفاده از داروهای ترک اعتیار به طور سرپایی در این روش فرد معتاد توسط پزشک، درمان خود را شروع می‌نماید و داروهایی برای وی تجویز می‌شود که شامل داروهای اعصاب و داروهایی است که ماده مخدر نیستند، اما اثراتی شبیه ماده مخدر  دارند. در این روش به بیمارتوصیه می‌شود که به هیچ عنوان از ماده مخدر استفاده ننماید. اثرات درمانی داروهای تجویز شده و این که به چه میزان باید تجویز گردد بستگی به نوع ماده مخدر مصرفی و مقدار آن دارد. در این روش اغلب توصیه می‌گردد که بیمار معتاد به مدت چند روز تا یک هفته در منزل استراحت نموده و بعد به کارهای روزمره خود بپردازد.همچنین در این روش از داروهایی استفاده می‌شود که باعث رفع برخی از علائم ترک می‌شوند(مانند کلونیدین، بوپرنورفین، ...) به همراه این داروها از داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد درد غیر مخدر، داروهای ضد تهوع، داروهای خواب آور نیز استفاده می شود. با توجه به اینکه مصرف هر کدام از داروهای ذکر شده فواید و عوارض خاص خود را دارد، نظارت حرفه ای و تخصصی در طول انجام سم زدایی ضروری است(کاپلان و سادوک، 2006؛ ترجمه پورافکاری، 1386). 3-روش استفاده از داروهای ترک اعتیاد با بستری شدن در بیمارستان این روش مانند روش دوم است. با این تفاوت که فرد معتاد در بیمارستان بستری می‌گردد و کلیه امور درمانی با نظارت پزشک معالج انجام می‌شود. از امتیازات این روش این است که بیمار معتاد از نزدیک مورد مراقبت‌های لازم پزشکی و پرستاری قرار دارد و چون در بیمارستان بستری است دسترسی او به مواد مخدر بسیار کم و یا غیر ممکن است و اگر گاهی بیمار نیاز به داروهای خاص خوراکی و یا تزریقی داشته باشد، این داروها به راحتی در بیمارستان به وی داده شده و یا تزریق می‌گردد و لذا هرگونه علایم ناشی از ترک، خواه روانی و یا جسمی، سریع تر درمان می‌گردد (کاپلان و سادوک، 2006؛ ترجمه پورافکاری، 1386). 2-6-2-2درمان های غیر دارویی اصلی ترین مشکل مصرف کنندگان مواد محرک وابستگی روانی است نه جسمانی. به همین دلیلی انواع مداخلات روانی، اجتماعی به درمان‌های رایج افزوده شده و یا به طور جداگانه مورد استفاده قرار می‌گیرند که به آنها اشاره می‌شود. باید گفت درمان با متادون باعث کاهش مصرف مواد و بهبود سلامت روانی معتادان می‌شود. (عارف نسب، 1384) و هر چند که کارکنان آموزش دیده و حمایت کننده می‌توانند موفقیت درمان نگهدارنده را تا 80 درصد بالا ببرند. اما با قطع مصرف متادون احتمال پرهیز دراز مدت بسیار کم است (سلیگمن، 2000؛ ترجمه سید محمدی، 1387) و لزوم درمان های غیر دارویی آشکار است. 1-درمانهای رفتاری – شناختی در این درمانها که بر مبنای یادگیری شکل گرفته است، بر توانایی انسان بر آموختن رفتارهای سازگار و ناسازگار و چگونگی تغییر آن تأکید می‌شود. این درمانها خط اول درمان اعتیاد به شمار می‌روند و مبتنی بر سبک هایی برای پیشگیری از عود، حل مسأله، آموزشهای ضروری و مهارتهای اولیه بهبودی بر اساس الگوی درمان شناختی – رفتاری می‌باشند. همچنین می‌توان از روش رفتار درمان عقلانی عاطفی نام برد که به بیماران کمک می‌کند باورهای خود را بسنجند. روشی مؤثر نیز توسط مک مالین تحت عنوان بازسازی شناختی ارائه شده است که بیشتر از روش رفتار درمانی عقلانی – عاطفی ریشه گرفته است. در واقع این مداخلات به معتادان کمک می کنندتا مهارتهای مقابله ای موثر دربرابر مشکلات فردی (تفکر وهیجان )واجتماعی (ارتباطات فردی ،استرس و تعارض بین افراد)را بیاموزد ومی توانند وسیله ی موثری برای مقابله با بسیاری از عوامل تشدید کننده وعود باشد.بعبارت دیگر این نوع درمان در شناسایی،اجتناب ومقابله به بیماران کمک می کند،همچنین ، بیماران باید در شناسایی موقعیت های که احتمال مصرف مواد را افزایش می دهند ،دقت کنند وبه موقع از این موقعیت های پرخطر اجتناب ورزند ومقابله ی موثر با مسایل ورفتار های مشکل آفرین مرتبط با سوءمصرف موادرا آموزش ببینند (بوکستین ،1995). 2-مصاحبه انگیزشی: رویکرد روان درمانی در امریکا از سبک مقابله‌ای به سبک مراجع محور تغییر ماهیت داده است و در درمان اعتیاد تکنیک های مصاحبه انگیزشی اهمیت بالایی پیدا کرده‌اند. مواردی همچون گوش دادن فعال، اصول مصاحبه همدلانه، ایجاد ناهماهنگی و مغایرات، لغزیدن بر مقاومتهای بیمار، بازخورد دادن، حمایت از خودکارآمدی از اصول مصاحبه انگیزشی به شمار می‌روند (ابراهیمی، 1381). 3-رفتار درمانی : یکی از مداخلات موجود در درمان اعتیاد مدیریت مشروط است که مبنای آن رفتار درمانی و فرایندهای شرطی سازی عامل است. اثر بخشی این مداخله در مطالعات متعدد و در شرایط مختلف نشان داده شده است.در این روش به ازای انجام تکالیف درمانی و پیشرفت در رفتارهای مثبت تقویت دریافت کرده ودر صورت عدم اجرای قراردادها(مثلاً آزمایش مثبت ادرار) با برخی محدودیتها موجه می شود(مثلاً باید داروی خود را در محل مرکز درمانی استفاده کند) علی‌رغم اثربخشی قابل توجه به دلیلی محدودیتهای موجود در اجرا، عملاً بسیار کم مورد استفاده مراکز خصوصی درمان اعتیاد قرار می گیرد. 4-خانوداه درمانی یا زوج درمانی: پیرامون هر فرد معتاد، خانواده‌ای در رنج است. در درمان یا ادامه اعتیاد خانواده نقش بسزایی دارد.خانواده سیستمی اس هریک از اعضای خانواده آن بریکدیگر وبردیگران تاثیر می گذاردواز دیگران نیز تاثیر می پذیرد .در واقع ،هر خانواده بر اساس برآیند این نیروها ی متقابل ،به تعادل می رسد وگاهی این نیروها یا پویایی ها جهت نادرستی دارند ،مثلا تمام نیرو ها در این راستا قرار می گیرند که یک نفر در خانواده معتاد است واو را مخل سعادت خانواده معرفی می کنند.در حقیقت ،خانواده به یک نتیجه گیری غلط می رسد .مثلا شخص معتاد منحرف باقی می ماند وافراد غیر معتاد خانواده تایید می شوند(چیریلو وهمکاران ،1997؛ترجمه ی پیر مردای ،1378) 5-روان درمانی روانپویشی: در این روش به انگیزه‌های فردی، ارتباطی و اجتماعی که در طی دوران رشد بر فرد حادث شده و زمینه‌ساز پیدایش اعتیاد شده است، اشاره می‌شود.در این روش ،درمانگر به تحلیل شخصیت فرد معتاد وبیرون کشیدن عوامل ناخود آگاه که موجب گرایش ووابستگی به مواد وآگاه کردن بیمار از علت اعتیادش بر طبق روشها واصول این رویکرد می شود ،به درمان می پردازد در روان درمانی پویشی ، ابتدا سوءمصرف مواد به عنوان پسرفت به مرحله ی رشد ی جنسی دهانی تعبیر می شد؛ اما امروزه درمانگران این حوزه،این رفتار را بیشتر یک عمل انطباقی ودفاعی می دانند تا نوعی پسرفت (بزمی ،1391)درحقیقت ،حالات پسرفت ممکناست با مصرف موادعملا معکوس شود؛زیرا مواد دفاع های ضعف را برعلیه عواطفی نظیر شرم وخشم تقویت می کنند . 6-جامعه درمان مدار(TC): برنامه‌های اقامتی طولانی مدتی هستند که 9 – 12 ماه طول می‌کشد و بر مبنای خودیاری‌اند. برنامه‌های درمانی می‌توانند همراه با داروهای اگونیست باشند. همین طور برنامه‌ی بهبودی مراکز اقامتی کوتاه مدت که در برخی کمپ‌ها مورد اجرا قرار می‌گیرد (ابراهیمی، 1381)هدف درمان درTCهمه جانبه است ،هدف اولیه روانشناختی ،عبارت است از تغییر الگوهای منفی در ،رفتار ،افکار واحساساتی که در زمینه مصرف مواد یا دارو وجود دارد.از دیدگاهTC، بهبودی یک فرایند تکاملی است ونیاز به انگیزه ی زیادفرد مقیم ، خودیاری و کمک خواهی از دیگران و یادگیری اجتماعی دارد. اجتماع درمان مدار ،مبتنی بر 12اصل می باشد که رعایت آنها توسط مراجعان الزامی است (داپونت،1994) 7-گروه درمانی گروه درمانیامکان صحبت در مورد مشکلات و بررسی و بحث و تبادل نظر در مورد مسائل مربوط به فرآیند درمان را فراهم می‌کند. بعضی معتقدند گروه درمانی بهترین روش برای درمان معتادان است.روان درمانی گروهی یک نوع درمان کاملاً پذیرفته شده روانشناختی است که از تعاملات سازنده بین اعضاء و مداخلات یک رهبر آموزش دیده جهت تغییر رفتار غیر انطباقی تفکرات و احساسات افراد مبتلا به نارضایتی استفاده می‌نماید. طی دهه‌های گذشته تعداد قابل ملاحظه‌ای از بیمارن روانی توسط گروه درمانی مداوا شده‌اند. گروه درمانی برای بیماران بستری سرپائی و در خیلی دیگر از موقعیت‌های اجتماعی قابل اجرا می‌باشد. همچنین برخی اصول روان درمانی گروهی با موفقیت زیادی در زمينه‌های اقتصادی آموزشی و به صورت گروههای رویارویی کاربرد داشته است (ابراهیمی، 1381). از گروه درمانی برای درمان اعتیاد استفاده‌ های فراوانی می‌شود. معتادان در گروهها به بازسازی روابط بین فردی، دریافت حمایت، داشتن یک شبکه‌ی اجتماعی جدید، دریافت کردن بازخوردهای سالم و مناسب و آموزشهای کم هزینه‌ای دست پیدا می‌کنند. بسیاری از مسائل و مطالب عنوان شده در روان درمانی گروهی در زندگی روزانه ما بسادگی اتفاق می‌افتد. تدابیر درمان که مهمترین مسئله مورد بحث در روان گروهی است تنها به گروه درمانی اختصاص ندارد بلکه در هر گروه عادی کم و بیش وجود دارد. به طور عادی ما در زندگی روزمره خود با افراد و گروه‌های مختلفی ارتباط داریم که این روابط برای سلامتی ما لازم است، البته همه روابط زمینه سلامت بخشی ندارند و حتی بعضی از روابط نیز ناسالم و بیماری‌زا هستند. روان درمانی گروهی چیزی جز ارائه شناخت و تصحیح رفتار بیمارگونه نیست. رفتاری که باعث شده دیگران از فرد فاصله بگیرند و او تنها منزوی گردد، شاید یکی از علل رشد درمان‌های روانی در جوامع بزرگ و پیشرفته مسئله تنهایی و بی‌همدلی افراد باشد. بنابراین روان درمانی گروهی زمانی ضرورت پیدا می‌کند که نیاز اجتماعی فرد در ارتباط با دیگران برآورده نشده و یا محیط به گونه‌ای است که هر چند روابط انسانی به حد کافی وجود دارد، ولی روابط موجود غلط و ناسالم می باشد(کریمی، 1389). در بررسیهای کلینیکی به عمل آمده از معتادین مشخص شده است که اغلب آنها قبل از اعتیاد دچار بیماری افسردگی بوده و در روابط درون فردی و بین فردی دارای مشکل هستند. معتادین معمولاً با خانواده خود روابط سالمی ندارند. همچنین با گروه های طبیعی اجتماعی نیز دچار مشکل هستند. بنابراین پس از طی دوره سم‌زدایی و ترک جسمی بایستی شرکت در جلسات گروه درمانی با جدیت دنبال شود تا خلاء روابط ناسالمی که قبلاً در گروه‌های طبیعی داشته است برطرف گردد و روابط بین فردی به تدریج بهبود یابد. ناگفته نماند که بر اثر تعامل ایجاد شده در گروه علاوه بر بهبودی روابط بین فردی روابط درون فردی معتادان نیز دستخوش تحول گردیده و نگرش فردی نسبت به خود مثبت شده و نهایتاً درمان کامل دنبال می‌شود (ثقه‌الاسلام، 1387). 2-10-7پیشینه پژوهش 2-10-7-1پیشینه داخلی پژوهش شعاع کاظمی (1387) در بررسی مقایسه ای راهبردهای مقابل های و نگرش نسبت به مصرف مواد در معتادان، نشان داد که تفاوت معنادار بین راهبردهای مقابل های و نگرش مثبت نسبت به مصرف مواد وجود دارد. همچنین گزارش کرد که نتایج حاکی از عدم تفاوت معنادار بین راهبردهای مقابله و نوع مصرف مواد است. بخشی پور رودسری و همکاران (1387) در مقایسه راهبردهای مقابله ای و ویژگی های شخصیت معتادان خود معرف و گروه بهنجار، نشان دادند که افراد معتاد در مقایسه با گروه افراد عادی در ابعاد شخصیتی روانرنجوری نمره بالاتر و در ابعاد شخصیتی دلپذیر بودن، انعطاف پذیری و با وجدان بودن نمرات پایین تری کسب نمودند. در پژوهشی که توسط رستمي (1388) با هدف مقایسه سبک های اسنادی و سبک های مقابله ای در بین معتادان خود معرف و غیر خود معرف به مرکز درمان بهبودی اقامتی میان مدت، صورت گرفت نتایج به دست آمده نشان داد که بین سبک های اسنادی و سبک های مقابله ای در بین معتادان خود معرف و غیر خود معرف به مرکز درمان بهبودی اقامتی میان مدت تفاوت معناداری وجود دارد و معتادان خود معرف در مقایسه با غیر خود معرف از راهبردهای مقابله ای مسئله مدار و همچنین سبک های اسنادی بیرونی بیشتری برخوردار بودند. احمدی و همکاران (1389) در نتایج مطالعه خود گزارش کردند افراد سو ءمصرف كننده مواد، نمرات بالاتري در سبك هويت يابي هنجاري و سردرگم / اجتنابي داشتند، در حالي كه افراد بدون سوء مصرف مواد بيشتر داراي سبك هويت يابي اطلاعاتي بودند عبداله زاده جدی و همکاران (1389) در بررسی نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری در پیش بینی سوء مصرف مواد، نشان دادندکه بین سیستم های مغزی/ رفتاری با سوء مصرف مواد رابطه وجود دارد و همه مولفههای سیستمهای مغزی/ رفتاری به جز مولفه بازداری رفتاری(BAS)، می توانند سوء مصرف مواد را پیش بینی کنند. نتایج تحقیقات اوراکی (1389) نشان داد که بین سبک مقابلۀ و خشم با میل مصرف مواد همبستگی معنیداری وجود دارد. افراد دارای سبک مقابله هیجانی و عصبانیت زیاد، میل بیشتری به مصرف مواد مخدر داشتند. همچنین نشان داد که این افراد در مقایسه با افراد عادی در صورت ترک مواد مخدر، بیشتر در معرض مصرف دوباره مواد هستند. محمدی و همکاران (1390) تحقیقی با عنوان بررسی ارتباط ميان سبک‌های هويتی‌ای که افراد در دوره نوجوانی و بلوغ شکل می‌دهند با افکار مربوط به خودکشی و گرايش به خود‌کشی انجام دادند، علاوه بر اين سعی کردند نقش برخی ديگر از متغير های تاثيرگذار در افکار مربوط به خودکشی جوانان از جمله جنس و عوامل خانودگی نيز مورد بررسی قرار گيرد. شرکت‌کنندگان 330 نفر از دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتی بودند که به پرسشنامه‌ سلامت عمومی (GHQ-28) و پرسشنامه سبک‌های هويتی برزونسکی پاسخ دادند. داده ها با روش ضريب همبستگی پيرسون و تحليل رگرسيون مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. يافته‌های این پژوهش نشان ‌داد که ميان دختران و پسران در افکار مربوط به خود‌کشی تفاوت معناداری وجود دارد. بعلاوه زمانی‌که نقش جنس و سبک‏های هويتی همراه با تعهد وارد رگرسيون می‌شوند تنها تعهد پيش‌بينی کننده‌ منفی افکار مربوط به خودکشی است. کیامرثی و ابوالقاسمی (1390) در پژوهشی تحت عنوان بررسی ارتباط راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی با استعداد سوء مصرف مواد، نشان دادند که بین راهبرد مقابله هیجان مدار و راهبرد مقابله مساله مدار و هیجان خواهی با استعداد سوء مصرف رابطه معناداری وجود دارد. همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی می تواند سوء مصرف را پیش بینی کند. عبدی و همکاران(1390) در مطالعه خود به بررسی سطح حساسیت سامانه گرایش وبازداري رفتاري، به عنوان یک عامل سبب ساز احتمالی در گرایش به سوءمصرف مواد پرداختند. بدین صورت که تفاوت میان سطح حساسیت سیستم فعالیت رفتاری (BAS) و سیستم بازداري رفتاري (BIS) درسه گروه افراد سوءمصرف کننده مواد و دو گروه گواه سیگاري و بهنجار بررسی شد. یافته ها نشان داد که نمره هاي خرده مقیاس BAS دو گروه سومصرف کننده مواد و سیگاري بالاتر از نمره هاي افراد سالم بود، ولی دو گروه سوءمصرف کننده مواد و سیگاري تفاوتی از این نظر نداشتند. درخرده مقیاس BIS نمره هاي گروه سیگاري بالاتر از دو گروه دیگر بود. همچنین نتیجه گیری این پژوهش نشان داد افراد سوءمصرف کننده مواد و سیگاري نسبت به افراد سالم،BAS حساس تري دارند و این امر آنها را نسبت به رفتارهاي گرایشی مستعد می کند. این یافته ها هم سو با نظریه حساسیت به تقویت گری ، مبنی بر رابطهBAS ،رفتارهاي گرایشی و سوءمصرف مواداست. محمدی و همکاران (1391) در پژوهشی با هدف مقايسة ويژگي هاي سرشتي منشي شخصيت در ميان افراد معتاد، افسرده و مضطرب با افراد عادي، نشان داد در بعد پشتكار، گروه اضطرابي و گروه عادي نسبت به افراد معتاد تفاوت معناداري دارند. بعد نوجويي، گروه معتاد از سه گروه ديگر و در بعد اجتناب آسيب، گروه اضطرابي نسبت به ديگر گروهها تفاوت معناداري داشتند. در بعد وابستگي به پاداش، افراد عادي بالاترين نمره را كسب كردند و تفاوت بين افراد عادي و گروه معتاد معنادار بود. اما نتايج نشان داد كه در بعد خودراهبري، بين گروههاي چهارگانة پژوهش تفاوت معناداري وجود ندارد. ملازاده و همکاران (1391) در پژوهشی تحت عنوان مقايسه سبک هاي مقابله و سرسختي روان شناختي با فشار رواني در افراد معتاد و عادي، نشان دادند بين سبک مقابله متمرکز بر هيجان و سرسختي روان شناختي در افراد معتاد و عادي تفاوت معني داري وجود دارد، ولي از نظر به کارگيري سبک متمرکز بر مساله تفاوت معني داري بين دو گروه بدست نيامد. تحليل رگرسيون نيز نشان داد که سرسختي روان شناختي مي تواند پيش بيني کننده معناداري براي سبک متمرکز بر هيجان باشد. شاهنده وهمکاران (1391)در تحقیقی با عنوان تعیین و مقایسه سیستم های مغزی فعال سازی /بازداری رفتاری ومنبع کنترل درونی وبیرونی دانشجویان دختر وپسر ،نشان دادند .میزان فعایت سیستم فعال سازی رفتاری در آزمودنی های با منبع کنترل درونی بیشترواین میزان درپسران بالاتر از دختران بود ومیزان فعالیت سیستم بازداری رفتاری در آزمودنی های با منبع کنترل بیرونی بیشتر واین برتری با گروه دختران بود .درسیستم جنگ-گریز،درک از مرکز کنترل بیرونی میانگین بالاتری را نشان دادومیانگین دختران در گریز ومیانگین پسران درجنگ بیشتر بود .ودر مجموع ،براساس دیدگاه گری ،سیستم فعال سازی رفتاری با عواطف مثبت وسیستم بازداری رفتاری با عواطف منفی در رابطه است وبراثر محرک های درونی وبیرونی فعال می شوند.تفاوت های این دو سیستم می تواند علت واکنش های مغزی برای انواع گوناگون آسیب شناسی روانی وروش های پیشگیری آن را تبیین کند. اصغري و همکاران (1392) در بررسی رابطه نگرش مذهبی، منبع کنترل و گرایش به سوء مصرف مواد، نشان دادند که بین نگرش مذهبی، منبع کنترل و گرایش به سوء مصرف مواد رابطه معناداري وجود دارد. به طوري که توانستند به عنوان پیش بینی کننده هاي معنادار وارد معادله رگرسیون شوند. همچنین، رابطه معناداري بین نوع نگرش مذهبی و منبع کنترل به دست آمد. در مجموع، نتایج حکایت از آن داشت که افراد داراي نگرش مذهبی درونی بیشتر منبع کنترل درونی و گرایش کمتر به سوءمصرف مواد دارند و کسانی که گرایش مذهبی بیرونی دارند، منبع کنترل بیرونی و گرایش بیشتر به سوءمصرف مواد دارند. سلیمانیان و همکاران(1392) در تحقیقی با عنوان پیش بینی رشد شغلی بر اساس سبک هاي هویت در دانشجویان مراکز آموزش عالی شهر بجنورد بیان کردند که در مفهوم رشد شغلی رهنمودهاي مهمی براي انتخاب شغل و اشتغال، که یکی از مهمترین عوامل مؤثر در رشد هویت است، وجود دارد. هدف این پژوهش پیش بینی رشد شغلی بر اساس سبکهاي هویت (مدل برزونسکی) در دانشجویان مراکز آموزش عالی شهر بجنورد بود. یافته ها نشان داد که بین سبک هویت اطلاعاتی و رشد شغلی ارتباط آماري مثبت و معنادار و بین سبک هویت سردرگم و رشد شغلی ارتباط منفی و معنادار وجود دارد. معصومی (1392) در پژوهشی تحت عنوان نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحواره های ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد، نشان داد بین سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحواره های ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد رابطه وجود دارد. براساس نتایج این پژوهش مدل فرضی وسوسه مواد از برازش برخوردار است و واریانس معناداری را از وسوسه مصرف مواد تبیین می کند. براساس این مدل متغیرهای مذکور میانجی گری وسوسه مصرف مواد را می کنند. آذری(1392) در مطالعه ای تحت عنوان مقایسه طرحواره هاي ناسازگار اوليه، پايگاه هويت ومكانيسم هاي دفاعي افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار، نشان داد بین طرحواره هاي ناسازگار اوليه، پايگاه هويت ومكانيسم هاي دفاعي افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار تفاوت معناداری وجود دارد. براین اساس که افراد مبتلا به سوء مصرف مواد از ناسازگار اوليه بیشتر، پايگاه هويت نامنظم تر ومكانيسم هاي دفاعي بیشنری استفاده می کنند. فتحی و همکاران (1393) در نتایج بررسی خود گزارش نمودند که سبك هويت اطلاعاتي در دانشجویان غیر معتاد بیشتر از دانشجویان معتاد بود و سبک هویتی هنجاري و سردرگم/ اجتنابي در دانشجویان معتاد بالاتر بود. گمچی وهمکاران (1393)در تحقیقی با عنوان مقایسه سیستم های مغزی-رفتاری (BAS/BIS)در افرادوابسته به مواد وبهنجار ،نشان دادندتفاوت معنی داری درسیستم های مغزی –رفتاری افراد معتادوغیر معتاد وجود دارد بطوری که سطح سیستم فعال سازی رفتاری (BAS)در افراد معتاد بالاتر از افرادغیر معتاد وسطح سیستم بازداری رفتاری (BIS)در افراد غیر معتاد بالاتر از افراد معتاد است . همچنین یافته ها بیانگر آن بود که سیستم فعال ساز رفتاری در مردان فعال تر از زنان وسیستم بازداری رفتاری در زنان فعال تر از مردان بوده است .ولی درسیستم فعالساز رفتاری در مردان وزنان معتاد تفاوت معنی داری مشاهده نشده است . وجودی و همکاران (1393) در پژوهشی تحت عنوان پیش بینس آمادگی به اعتیاد براساس سبک های هویت، سبک های فرزندپروری و راهبردهای مقابله ای، نشان دادند که آمادگی به اعتیاد با سبک های هویت سردرگم – اجتنابی، سبک فرزندپروی سهل گیرانه و راهبردهای هیجان مدار رابطه مثیت معناداری دارد. همچنین براساس نتایج بین سبک هویت اطلاعاتی و تعهد و سبک مسوله مدار رابطه منفی دارد 2-10-7-2پیشینه خارجی پژوهش در]پژوهشی که اسلوباداسكاياز و همکاران (2001) که در روسیه صورت گرفته است؛ براساس نتایج عامل فعال سازي رفتاري، همبستگي مثبت با اختلال سلوك و بيش فعالي و با رفتار اجتماعي معين و مشكل هاي ارتباطي با همسالان در دختران رابطه ي منفي دارد. در عين حال، عامل بازداري رفتاري با مشكل هاي هيجاني و اضطرابي در پسران، رابطه مثبت دارد ولي با اختلال سلوك و بيش فعالي ورفتارهاي اجتماعي معين، رابطه ي منفي دارد. مطالعه کور (2002) نشان داد که دو سيستم فعال ساز رفتاري و بازدارندة رفتاري دو تأثير مجزا تسهيل كننده و بازدارنده بر رفتار افراد معتاد در مقایسه با افراد عادی دارد. جانسون و همکاران (2003) در تحقیق خود نشان دادند که نمره‌های BAS بالا پیش‌بینی‌کننده سوءمصرف مواد و وابستگی به آن می‌باشد. پژوهش ادلند و همکاران (2004) نشان داد که فعالسازی رفتاری یک عامل خطر برای گرایش به مصرف مواد و الکل است. همچنین عنوان کردند سیستم‌های مغزیرفتاری می‌تواند پیش‌بینیکنندهی خوبی برای گرایش افراد به مصرف مواد و الکل باشد. سیمونز و کاروی (2005) به بررسی راهبردهای مقابله‌ای و استفاده از موادمخدر بر روی نمونه ای 4500 نفری از جوانان پرداختند. این پژوهشگران به دنبال شناسایی و پیش بینی گرایش به مصرف مواد، تفکر نسبت به مصرف مواد و راهبردهای مقابل های تحت عنوان متغیرهای پیش‌بینی کننده پرداختند و با بهره گیری از مدل آماری رگرسیون چند متغیره، به این نتیجه رسیدند که نوع راهبردهای مقابله‌ای مورد استفاده، پیش بینی کنندۀ مصرف مواد در آینده می باشد. هنسون و همکاران (2006) در نتایج بررسی خود گزارش نمود افراد معتاد در مقایسه با افراد عادی در هنگام مواجهه با فشار روانی بیشتر از مقابله متمرکز بر هیجان و کمتر از روش مقابله متمرکز بر مسئله استفاده می کنند نیزورسکی و گارب (2007) در مطالعه ای به بررسی نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری و منبع کنترل در بازگشت اعتیاد پرداختند. نتایج این مطاعه نشان داد بین سیستمهای مغزی/ رفتاری و منبع کنترل و بازگشت اعتیاد رابطه وجود دارد(نقل از معصومی، 1392). هانت و همکاران (2008) در نتایج مطالعه خود گزارش نمودند در مردان معتاد هر دو مؤلفة سيستم فعالساز رفتاري و در زنان معتاد مؤلفة روي آوري سيستم فعال ساز رفتاري، در مقايسه با همتايان غيرمعتاد، فعاليت بيشتري دارد در مطالعه ای که توسط رواسون و ریچاردسون (2009) با هدف بررسی رابطه سبک های مقابله ای و گرایش به مصرف مواد دوباره در معتادان ترک کرده صورت گرفت، نتایج به دست آمده نشان داد که رابطه معنادار بین سبک های مقابله ای و گرایش به مصرف مواد دوباره در معتادان وجود دارد. براساس نتایج این بررسی معتادان ترک کرده ای که بیشتر از سبک های مقابله ای هیجان مدار استفاده می کردند، در معرض بازگشت بیشتری به مصرف مواد قرار داشتند. ارام و همکاران (2010) در فراتحلیلی که روي مصرف کنندگان متامفتامین در مقایسه با افراد غیر مصرف کننده انجام گرفت، نشان داد که مصرف کنندگان متامفتامین نقایصی را در حوزه هاي عملکرد اجرایی، حافظه و نحوه پاسخگویی (راهبرد مقابله) نشان می دهند اويي (2011) در پژوهش خود به اين نتيجه رسید، که بین سبک های اسنادی و حالات هیجانی با مصرف الكل رابطه معناداری وجود دارد. به طوری كه آگاهي از حالات هيجاني به طور وسيعي با الكليسم از طريق تسهيل مقابله اجتنابي مرتبط است. ارام و همکاران (2012) در فراتحلیلی که روي مصرف کنندگان متامفتامین در مقایسه با افراد غیر مصرف کننده انجام گرفت، نشان داد که مصرف کنندگان متامفتامین نقایصی را در حوزه هاي عملکرد اجرایی، حافظه و نحوه پاسخگویی (راهبرد مقابله) نشان می دهند. عابی و همکاران(2012) در بررسی تحت عنوان رابطه سیستم های مغزی / رفتاری با سلامت روان، نشان دادند که بین سیستم های مغزی / رفتاری با سلامت روان رابطه معنی داری وجود دارد. به نحوی که سیستم های مغزی / رفتاری (BAS, BIS, FFS) می توانند سلامت روان را پیشبینس کنند. بوش و کارد(2012) به بررسی فراتحلیلی از پرسشنامه سبک هویت برزونسکی پرداختند. این محققین بیان نمودند که شکل گیری هویت از چالش های ضروری مرتبط با نوجوانی است. سبک های اطلاعاتی، هنجاری و منتشر اجتنابی: یک مدل شناختی اجتماعی است که در آن نوجوانان درگیر کارهای مربوط به شکل گیری هویت متمایز توسعه یافته است. نتایج نشان می دهد که ارتباط مثبت بین جنسیت و سبک های هویت منتشر اجتنابی وجود دارد و مردان بالاتر از زنان قرار دارند. همچنین سن و کشور مبدا نیز در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. کارپلمن و همکاران (2012) در تحقیقی با عنوان سبک های هویت و صمیمیت در دوران بلوغ: رابطه بین سبک های هویت، دلبستگی عاشقانه و تعهد هویت بزرگسالان و نظریه رشد روانی را مورد مطالعه قرار دادند. بررسی این محققان نشان می دهد که دوران نوجوانی زمانی برای صمیمیت عاشقانه و شکل گیری هویت است. مطالعه این پژوهشگران با نمونههای متنوع از 2178 نوجوانان انجام گردید. نتایج نشان داد که جنسیت، نژاد و وضعیت ارتباطات بدون تاثیر بر ارتباط مستقیم سبک های هویت و دلبستگی عاشقانه با تعهد هویت رابطه دارد. همچنین تفاوت کمی در قدرت ارتباط بین سبک های هویت و دلبستگی عاشقانه برای جنسیت یا نژاد پدید آمده است. لنارت و ویکتور (2013) در بررسی شیوه های مقابله و عود مصرف مواد در افراد مصرف کننده شیشه (جزء آمفتامین‌ها)، نشان دادند که بین شیوه های مقابله و عود مصرف مواد رابطه معناداری وجود دارد. به طوری که افراد ترک کننده مواد که دارای شیوه مقابله مناسب بودند، در مقایسه با افراد دارای شیوه مقابله ی نامناسب (اجتنابی) عود کمتری داشتند. همچنین این افراد در مقابله با مشکلات شیوه مقابله خود را کمتر تغییر داده بودند. فیلد و تیفانی (2014) در بررسی خود به این نتیجه رسیدند که بین سبک اسنادی و عقاید وسوسه مصرف مواد رابطه معناداری وجود دارد و افرادی که عقاید وسوسه انگیز و باورهای مرتبط با مواد بیشتری داشتند، از سبک های اسناد مثبت کمتر استفاده می کردند. همچنین نشان داد که افراد دارای وسوسه های بیشتر از اسناد منفی بیشتری برخوردار بودند. 2-10-8جمع بندی نتایج پیشینه های پژوهش نتایج بررسی ها در مجموع نشان دهنده رابطه بین نوع سبک های هویت و سبک های مقابله ای با مصرف مواد می باشند. همچنین براساس نتایج مطالعات بین افراد معتاد و افراد عادی در خصوص به کارگیری سبک های هویت و سبک های مقابله ای سیستم های فعال سازی/ بازداری رفتاری تفاوت وجود دارد. بر این اساس که افراد معتاد از سبک های اسناد مثبت کمتر، راهبردهای هیجانی بیشتری استفاده می کردند. همچنین بین شیوه های مقابله و عود مصرف مواد نیز رابطه معناداری وجود دارد. به طوری که افراد ترک کننده مواد که دارای شیوه مقابله مناسب بودند، در مقایسه با افراد دارای شیوه مقابله ی نامناسب (اجتنابی) عود کمتری داشتند. همچنین این افراد در مقابله با مشکلات شیوه مقابله خود را کمتر تغییر داده بودند. بعلاوه یافته ها نشان دادند که نمره هاي خرده مقیاس BAS در گروه سومصرف کننده مواد بالاتر از نمره هاي افراد سالم بود. همچنین نتایج بررسی ها حاکی از این است که فعالسازی رفتاری یک عامل خطر برای گرایش به مصرف مواد و الکل است و می‌تواند پیش‌بینیکنندهی خوبی برای گرایش افراد به مصرف مواد و الکل باشد. منابع: منابع فارسی آذری، آرمان. (1392). مقایسه طرحواره هاي ناسازگار اوليه، پايگاه هويت ومكانيسم هاي دفاعي افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار. پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل. آقا سلطاني ، سوسن؛ (1387)، بررسي رابطه بين هويت و خلاقيت در ميان دانشجويان ، سال اول دانشگاه تبريز. پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه اصفهان. ابراهیمی، علی اکبر. (1381). انگیزش، آمادگی، مناسبت و درمان، چاپ اول، اصفهان، انتشارات سازمان بهزیستی. اتکینسون ، ریتال ؛ ریچارد سی ؛ اسمیت ، ادوارد ای ؛ بم ؛ داریل ج ؛ هوکسما سوزان نولن. (2000). زمینه روانشناسی هیلگارد. ترجمه محمد نقی براهنی، بهروز بیرشک، مهرداد بیک، دکتر رضا زمانی، مهرنازشهرآرای، یوسف کریمی، نیسان گاهان ، مهدی محی الدین. تهران: انتشارات رشد، (1384). اصغري، فرهاد؛ کردمیرزا، عزت و احمدي، لیلا. (1392). رابطه نگرش مذهبی، منبع کنترل و گرایش به سوء مصرف مواد در دانشجویان، فصلنامه اعتیاد پژوهی سوءمصرف مواد، سال 7، شماره 25، ص 113- 103. امینی، کوروش. (1379). علل بازگشت مجدد معتادان به موادافیونی در مراجعین به مراکز دولتی شهر همدان. دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، دانشکده مامایی و پرستاری اورکی، محمد. (1389). بررسی رابطه خشم، خود کارآمدی، مهارتهای مقابلهای و میل به مصرف مواد در گروهی از درمانجویان وابسته به مواد مخدر افیونی، فصلنامه اعتیاد پژوهی سوء مصرف مواد. شماره 18. ص 54 -39. احمدی، فرید؛ تقی پور، ابراهیم؛ خدابخشی، آناهیتا. (1389). مقايسه سبك هاي هويت يابي نوجوانان با يا بدون سوء مصرف مواد. فصلنامه اعتياد پژوهي سوءمصرف مواد، سال چهارم، شماره سيزدهم، ص 39- 41. بخشی پور رودسری، عباس؛ محمودعلیلو، مجید و ایرانی، سجاد. (1387). مقایسه ویژگی های شخصیت و راهبردهای مقابله ای معتادان خود معرف و گروه بهنجار. مجله روانپزشکی بالینی ایران، سال 14، شماره 3، ص 278- 289. برك، لورا. (2008). روانشناسي رشد از كودكي تا نوجواني. ترجمه يحيي سيد محمدي(1389). جلد دوم، تهران: انتشارات ارجمند. بزمی ،نعیمه،1391،روان شناسی وابستگی به مواد (سبب شناسی ،تشخیص ودرمان اعتیاد )،تهران ،انتشارات ارجمند خدادادي، محمد. (1383). هنجاريابي پرسشنامه شيوه هاي مقابله با استرس لازاروس و فولكمن و مقايسه بين اين شيوه ها در دانشجويان دختر و پسر دانشگاه آزاد واحد رودهن. پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي. دافعی، مریم. (1386). بررسی رابطه‌ی روش مقابله‌ای با ویژگی فردی و سلامت روانی زوج‌های نابارور یزد. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس. دباغي، پرويز.(1385)، اثربخشي شناخت درماني براساس تفكر نظاره اي و فعال سازي طرحوار هاي معنوي در پيش گيري از عود مصرف مواد افيوني . پايانامه دكتراي تخصصي روانشناسي باليني . انيستيتو روانپزشكي تهران ، دانشگاه علوم تهران، دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشت درماني ايران. رستمي، هاجر. (1388). مقایسه سبک های اسنادی و سبک های مقابله ای در بین معتادان خود معرف و غیر خود معرف به مرکز درمان بهبودی اقامتی میان مدت. پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی. روز نهان، دیوین، سلیگمن، مارتین ای. پی.(1382). روان شناسی نابهنجاری آسیب شناسی روانی. ترجمه یحیی سید محمدی. تهران: انتشارات ساوالان. زارع زاده، علیرضا. (1380). بررسی اپیدمولوژیک سوء مصرف مواد اعتیادآور در بین دانش آموزان سال آخر دبیرستان پیش دانشگاهی در شهر کرمان. رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی کرمان سادوك بنجامين؛ سادوك، ويرجينا.(2010). دستنامه جيبي روانپزشكي باليني كاپلان و سادوك. ترجمه محسن ارجمند، فرزين رضاعي، ناديا فغاني جديدي. (1390). تهران: انتشارات ارجمند، نسل فردا. سادوک، بنیامین جیمز؛ سادوک، ویرجینا آلکوت. (2007). خلاصه روانپزشکی. ترجمه فرزین رضائی. (1389)، تهران: انتشارات ارجمند. سادوک، بنیامین؛ سادوک، ویرجینیا. (2006). خلاصه روانپزشکی، ترجمه: نصرت الله پورافکاری (1386). چاپ چهارم، انتشارات شهر آب. سلیگمن، ا. (2000) آسیب شناسی روانی. ترجمه سید محمدی، یحیی. (1387)، تهران: انتشارات ارسباران. شعاع‌کاظمی، مهرانگیز. (1387). بررسی مقایسه‌ای رابطۀ بین راهبردهای مقابل های و نگرش نسبت به مصرف مواد در معتادان، فصلنامه اعتیاد پژوهی، سال 2، شماره 5، ص 89- 79. شهابی، کامبیز. (1385). بررسی ارتباط افسردگی با نوع و شدت علائم بازگیری مواد افیونی در بیماران بستری در بخش دوگانه بیمارستان شهید بهشتی کرمان. رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کرمان، دانشکده مهندس افضلی پور شولتز، دوان ؛ شولتز سیدنی الن ؛(1384). نظریه های شخصیت . ترجمه یحیی سید محمدی ، نشر ویرایش ،1387 . فیض آبادی، زهره.، فرزاد، ودود. (1391). بررسی رابطه همدلی با سبک های هویت و تعهد در دانشجویان رشته های فنی و علوم انسانی. مجله مطالعات روانشناختی. شماره 13، ص 68- 75. فتحی آشتیانی ،علی ،حسنی،ملیحه،رسول زاده طباطبایی،سید کاظم(1391) ،مقایسه طرحوارهای ناسازگار اولیه وشیوهای فرزندپروری ادراک شده در زوجین با سبک های مقابله مساله مداروهیجان مدار،مجله علوم رفتاری . صادقی، نادر. (1380). بررسی و مقایسه تحریفهای شناختی و تفکرات ناکارآمد در مردان معتاد به مواد مخدر و افراد نابهنجار. رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. صفاری، علیرضا. (1383). بررسی نظرات معتادان به مواد مخدر پیرامون علل روی آوری جوانان به مواد مخدر و راهکارهای مناسب برای پیشگیری. رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی بهداشتی درمانی کرمان، دانشکده مهندس افضلی پور. عارف نسب، زهرا. (1384). تأثیر درمان نگهدارنده با متادون در کاهش مصرف (هرویین، تریاک).رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز. عبداله زاده جدی، آیدا؛ هاشمی، تورج؛ مرادی، علیرضا؛ فرزاد، ولی الله. (1389). نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری در پیش بینی سوء مصرف مواد. مجله روانشناسی بالینی، سال دوم، شماره 2 (6)، ص: 37-45. عبدالهی مجاریشن، رضا. (۱۳۸۵). رابطه سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری با سوگیری حافظه ناآشکار در افراد افسرده، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز. فتحی، محمد؛ سهرابی، فرامرز؛ سعدیان، مرتضی. (1392). مقایسه ویژگ های شخصیت و سبک های هویت در دانشجویان معتاد و غیر معتاد به اینترنت. مجله تحقیقات علوم رفتاری فرجاد،محمدحسین ،1383،اسیب شناسی وکجرویی های اجتماعی ،تهران ،قوه قضائیه،مرکز مطبوعات وانتشارات -احمدوند،محمد علی ،1383،اعتیاد(سبب شناسی ودرمان )تهران،دانشگاه پیام نور کریمی، یاور. (1389). بررسی رابطه بین سبک های مقابله ای، مدیریت هیجان با افسردگی و اضطراب در زنان دارای شوهر معتاد. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم. کیامرثی، آذر و ابوالقاسمی، عباس. (1390). ارتباط راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی با استعداد سوء مصرف مواد در دانشجویان، فصلنامه اعتیاد پژوهی، سال 4، شماره 20، ص24- 7. لطف آبادی ،حسین ؛(1380). عواطف و هویت نوجوانان ، تهران : انتشارات نسل سوم . محسنی ، نیک چهره .(1383). نظریه در روانشناسی رشد، شناخت ، شناخت اجتماعی ، شناخت و عواطف. تهران : پردیس57. مدانلو، فاطمه. (1388). بررسي رابطه تاب آوري، روشهاي مقابله با استرس و وحمايت اجتماعي با آسيب هاي رواني در زنان داغديده. پایاننامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، دانشگاه محقق اردبیلي. مصلايي، مهستا. (1386). رابطه بين ويژگيهاي شخصيتي و شيوههاي مقابله با استرس با رضايت شغلي در زنان شاغل، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه پيام نور. محمدی، سمیه، ایزدپناه، شهرزاد، فاضلی، علیرضا، پناهی، لیلی و قدیری، فاطمه(1390)، تأثیر سبک های هویتی بر افکار خودکشی دانشجویان، مجله علوم رفتاری محمدزاده ،علی،قربانعلی پور،مسعود ،جعفری،عیسی.(1390). بررسی رابطه سبکهای هویت وشخصیت مرزی :مطالعه روی نمونه های غیر بالینی .پان نامه کارشناسی ارشد معصومی، سید سعیده. (1392). نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحواره های ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد. پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، دانشکده روانشنانسی و علوم تربیتی. مکوند حسینی، شاهرخ. (1386). بررسی هویت یابی وسلامت روانی نوجوانان شاهد . مجله روانشناسی 42.سال یازدهم ، شماره 2 . 167-184 . نجفی محمود ؛ احدی ، حسن ؛ دلاور ، علی(1385). بررسی کارآیی خانواده و دینداری با بحران هویت . مجله دانشور رفتار (دو ماهنامه علمی – پژوهشی دانشگاه شاهد) . نريماني، محمد؛ صادقيه، سعيد. (1383). عود اعتياد و شيوه هاي پيشگيري از آن. ناشر اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان اردبيل. نصری، محمد. (1379). بررسی شیوع اعتیاد به مواد مخدر و عوامل مؤثر در ایجاد آن در مراجعه کنندگان به کلینیک تندرستی. رساله دکتری، دانگشاه علوم پزشکی کرمان. وود، جولیاتی .(1379). ارتباطات میان فردی (روانشناسی تعامل اجتماعی). ترجمه مهرداد فیروز بخت . تهران: انتشارات مهتاب. یوسفی، محسن. (1382). بررسی مقدماتی رضایتمندی زناشویی و زندگی خانوادگی در افراد معتاد. رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان. منابع انگلیسی Aram, P.W; Bailey, G.J.R; Lavin, A & See, R. (2012). Methamphetamine Self- Administration Produces Attention Set-Shifting Deficits and Alters Prefrontal Cortical Neurophysiology in Rats. Journal of Biological Psychiatry. 69, 253–259. Aubi, S. Yousefi, SH. Alimoradi.L. (2012). Relationship Between Brain/ Behavioural Systems and Mental Health Among Students. Procedia - Social and Behavioral Sciences, Volume 30, 2011, Pages 1683-1687. Adams,G.R. (1999), The objective measure of ego identity status: A manual on theory and test construction, Canada: university of Guelph. Beauchaine, T. (2001). Vagal tone, development, and Gray motivational theory: toward an integrated model of autonomic nervous system functioning in psychopathology. Dev Psychopahol: 13:183-214Goleman, D. 1998. Working With Emotional Intelligence. Newyork, Bantam Books. Berzonsky, M. D. (1998). A self-regulatory model of identity development. Paper presented at the biennial meetings of the International Society for the Study of Behavioral Development, Berne, Switzerland Berzonsky, M. D., & Kuk, L. S. (2005). Identity styles, psychological maturation, and cademic performance. Journal of Personality and Individual Differences, N 39, p. 237- 247. Billing, S.A.G; Cronkite, R.C & moos, R. H. (1983). Social environmental factorsin aripolar depression comparisons of depressed patients and hone depressed controls. Journal of abnormal psychology, 92,119-133. Byrd, B, A.(2005). Identity devlopment in first-generation college student: the influnce of percevid family functioninng and cognative flexiblity . marshal. Edu: 2065/pqdweb. Dunkel , C. S. (2000). Possible selves as a mechanism for identity exploration. Journal of adolescence , 23 . 519-529. Elizabeth, B. Steve, S. Caitlin, S. Louise, A. (2013). Motivational Interviewing for adolescent substance use: A review of the literature Addictive Behaviors, Volume 37, Issue 12, December 2013, Pages 1325-1334. Fowles, D. C. (2001). Biological variables in psychopathology: a psychobiological perspective. In H. Adams & B. Sutker, Comprehensive Handbook of psychopathology. New York: Kluwer Academic/Plenum;13, p 85-141 Johnson, SL. Turner, RJ. Iwata, N. (2003). BAS/BIS levels and psychiatric disorder/An epidemiological study. J Psychopathic Behav, 25, 25 -36. Fowles, D. C. (2001). Biological variables in psychopathology: a psychobiological perspective. In H. Adams & B. Sutker, Comprehensive Handbook of psychopathology. New York: Kluwer Academic/Plenum;13, p 85-141. Gray, JA.(1994). Brain systems that mediate both emotion and cognition. Journal of Cognition and Emotion: 4(7): 269-288. Gray, J.A. (1990). Brain systems that mediate both emotion and cognition. Journal of Cognition and Emotion: 4(7): 269-288. Gray, J.A. (1994). Brain systems that mediate both emotion and cognition. Journal of Cognition and Emotion: 4(7): 269-288. Heponiemi, T., Keltiangas-Jarvinen, L., Puttonen, S. and Ravaja, N. (2002). BIS/BAS sensitivity and self- rated affects during experimentally induced stress. Pers Individ Dif 2003; 34: 943-57. Heponinemi, T. (2004). Psychology and emotional stress reaction: the Effect of Temperament and Exhaustion, thesis university of Helsinki no 26. Jackson, C.J. (2002). Mapping gray model of personality on to the eysenck personality profiler (EPP). Personality and individual Difference: 32: 495-507. Johnson, SL. Turner, RJ. Iwata, N. (2003). BAS/BIS levels and psychiatric disorder/An epidemiological study. J Psychopathic Behav, 25, 25 -36. Kenyazev, C.G., Siobodskaya, H.R. and Wilson, G.O. (2002). Psycho physiological correlates of behavioral inhibition and activation. Personality and Indiviual Differences: 33:600-647. Keramre, S. Maher, F. Borjali, A. (2004). Survey of personality status of addicted persons to opiate by two personality systems of ayzeng and Kloninjer. Addict Res; 2(7): 45-54. Lavoie ,J ,C.(1994). Identity in adolescents: issues of theory , structure and transition. Journal of adolescent, 17,17-28. Lazarus, R.S. (1991). Emotion and adaptation New York: oxford university press. Lazaruse, R.S. (1991). Progress on cognitive-motivational relational theory of emotion. Journal of American psychologist, 46, 819-834. Lennart, S & Viktor, S. (2013). Coping strategies and relapse to drug use. Drug and Alcohol Dependence. 15 (3): 283-301. Lotfi R. (2006). Comparison of early maladaptive schema between B type personality disorders and normal group] .Persian. J Army Univ Med Sci I.R. Iran; 5(2):1261-66. Marcia J, E. (1996). Developmental and validation of ego identity status, journal of personality and social psychology, 5(2):1261-66. Marcia J, E.(1996),Developmental and validation of ego identity status, journal of personality and social psychology. Matthews, G. and Gilliland, K. (1999). The personality theories of H.J.Eysenck and J.A.Gary: a comoarative reviw. Personality and individual Difference: 26: 583-626. McCrae, R. R & Costa, P. T. (1987). Validation of the five- factor model of personality across instruments and observation. Journal of Personality and Social Psychology, 51, 680-693. Meeus, W. dekvoice. M. (1995). Identity development. Parental and peer support in adolescence. Adolescence, 30. 931-944. Moos, RH & Schaefer, JA. (1993). Coping Resources and Processes: Current Concept and Measure’s .Journal of Health Psychology, 2: 297-314. Niven, C & Gijsbers, K. (2003). Coping with labor pain. Journal of Pain Symptom Manage; 11(2):116-25. Schwaertz, S. J. & Dunham, R. M. (2000). Identity status formulae: generation continues measure of the statues from measures of exploration and commitment. adolescence, 35, 147-165. Simons, S & Carvey, B. (2005). Attitudes toward marijuana use and drug. Free experience. Journal of Elsevier. 16 (2). p. 203-214. Slobodskaya, H. R. Safronova, M. V., Knyazev, G. G., & Wilson, D.(2001). Development of a short Form of the Gray-Wilson personality questionnaire. Research Institute of Physiology, Russia and Institute of Psychiatry University of London. Terry-McElrath, Y.M; Emery, S; Szczypka, G & Johnston, L, D. (2012). Potential Exposure to Anti-drug Advertising and Drug-related Attitudes, Beliefs, and Behaviors among United States Youth. Journal of Addictive Behaviors, 36, 116

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود پروژه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید