صفحه محصول - بررسی انواع مدل های هوش هیجانی

بررسی انواع مدل های هوش هیجانی (docx) 35 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 35 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

116141526987500 دانشگاه شهید چمران اهواز دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی گروه روانشناسی روانشناسی تربیتی عنوان نگارنده: عبدالّه سلطانی تقدیم به پدر و مادر مهربانم فهرست مطالب TOC \o "1-1" \h \z \u هیجان PAGEREF _Toc29023731 \h 2 هوش هیجانی PAGEREF _Toc29023732 \h 3 تاریخچه هوش هیجانی PAGEREF _Toc29023733 \h 4 تعاریف هوش هیجانی PAGEREF _Toc29023734 \h 8 مدلهای هوش هیجانی PAGEREF _Toc29023735 \h 11 مدل توانایی PAGEREF _Toc29023736 \h 11 مدل هوش هیجانی دانیل گلمن PAGEREF _Toc29023737 \h 14 مدل شخصیتی بار-آن PAGEREF _Toc29023738 \h 16 الگوی «کوپر و ساواف» از هوش هیجانی PAGEREF _Toc29023739 \h 17 پیشینه تجربی PAGEREF _Toc29023740 \h 17 منابع PAGEREF _Toc29023741 \h 161 فارسی PAGEREF _Toc29023742 \h 161 منابع انگلیسی PAGEREF _Toc29023743 \h 166 هیجان هیجان پدیدهی جان بخش زندگی و اساس فراز نشیبهای تجارب روزانه و لحظات بیادمانی حیات انسان است. آشکار است که هیجانها مهم هستند و نقش بسیار مهمی در زندگی ما بازی میکنند. بیش از همه آنها مکمل سلامتی، موفقیت و روابط شخصی هستند و برای بقای ما مهم هستند. دلایلی منطقی برای این گفته وجود دارد. اول اینکه، هیجانها شامل اطلاعاتی در مورد خود و دیگران و جهان اطراف میباشند. دوم اینکه آنها، در تفکر و تصمیمگیری به ما کمک میکنند. سوم اینکه، هیجانها بیسامان نیستند، بلکه قابل فهم و پیشبینی میباشند. هیجانها طی میلیونهای سال تکامل یافتهاند و در نتیجه استعدادی بالقوه هستند که امروزه به عنوان یک سیستم راهنمای درونی به انسان خدمت میکنند(سپهریان، 1386). هیجانها پدیدههای چند بعدی هستند. آنها به صورت پدیدههای ذهنی، زیستی، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجانها تا اندازهای احساسهای ذهنی هستند و باعث میشوند تا به شیوه خاصی احساس کنیم، مثلاً خشمگین یا شادمان شویم. هیجانها پاسخ زیستی نیز هستند واکنشهای فیزیولوژیکی، که بدن را برای عمل سازگاری آماده میسازد. هیجانها هدفمند هم هستند. برای مثال، خشم میل انگیزشی برای انجام دادن کاری، مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد میکند که در غیر این صورت چنین نمیکردیم. هیجانها پدیدههای اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجان زده میشویم، علائم قابل تشخیص چهرهای، ژستی و کلامی میفرستیم که دیگران را از کیفیت و شدت هیجان پذیری ما با خبر میکنند. هیجان نوعی ساختار روانشناختی است که این چهار جنبهی تجربه را در یک الگوی هم زمان، هماهنگ میکند. هیجان همان چیزی است که عناصر احساس، انگیختگی، هدفمندی و بیانگری را در واکنشی منسجم به رویداد فراخوان، تنظیم میکند (ریو، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1387). هوش هیجانی یکی از مفاهیمی که در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفته، مفهوم هوش هیجانی است. دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالا در حل بهتر مسائل و کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که انسان احساس میکند و آنچه که فکر میکند؛ میباشد. هوش هیجانی یعنی توانایی اداره مطلوب خُلق و خوی و وضع روانی و کنترل تکانشها است. عاملی که هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد اندیشه و امید میکند. پیچیدگیهای عصر حاضر و سرعت تحولات در عرصههای مختلف زندگی، نقش یافتههای دقیق و علمی روانشناسی را حساستر نموده است. در مسیر تحولات زندگی اهمیت هوش هیجانی به عنوان یک عامل برای سازگاری مناسب با تحولات، بیشتر مشخص شده است و در این میان توانمندیهای صرفاً عقلانی دیگر نمیتواند پیشبینیکننده خوبی برای موفقیت در زندگی باشند. هوش هیجانی به ما میگوید که چگونه از هوشبهر برای موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوشبهر عبارت است از توانایی یادگیری مجموعهای از مهارتهای هوشی مختلف، در عین حال میتوان آن را مجموعهای از توانشهای نسبتاً کلی مثل توانایی در به خاطر سپردن اعداد و توانایی در واژه سازی دانست. به عبارت دیگر هوشبهر شامل تواناییهای ما برای یادگیری منطقی و انتزاعی است، و به ما میگوید چه کاری میتوانیم انجام دهیم. هوش هیجانی به ما میگوید که چگونه از هوشبهر در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوش هیجانی به ما در جهت شناخت احساسات خود و دیگران، مهارت کافی در ایجاد روابط سالم با دیگران و حس مسؤلیت پذیری در مقابل وظایف کمک میکند. در سال 1990 پیتر سالوی و جان مایر از دانشگاه ییل نظریه قابل فهمی از هوش هیجانی ارائه دادند. آنان هوش هیجانی را نوعی پردازش اطلاعات هیجانی میدانند که ارزیابی دقیقی هیجانها در خود و دیگران، ابراز مناسب هیجان و تنظیم انطباقی هیجان به نحوی که زیستن را ارتقاء بخشد در برمیگیرد (بخشی سورشجانی، 1387). صاحب نظران و پژوهشگرانی که به بررسی و مطالعه علمی هوش هیجانی میپردازند، معتقدند که هوش هیجانی میتواند کاربردها و تأثیرات مهمی بر فعالیتهای گوناگون زندگی آدمی چون رهبری و هدایت دیگران، توسعه حرفهای یا شغلی، زندگی شغلی، زندگی خانوادگی و زناشویی، تعلیم و تربیت، سلامت و بهزیستی روانی و ... داشته باشد. از هوش هیجانی نباید به عنوان رقیب یا جانشینی برای توانایی، دانش و آگاهی و مهارتهای شغلی نام برد. بلکه باید فرضشود که هوش هیجانی میتواند سبب بهبود و اصلاح فعالیتهای حرفهای، موقعیتهای شغلی و کسب مهارتهای لازم و مطلوب گردد (نوری امام زادهای و نصیری، 1386). تاریخچه هوش هیجانی قدمت واژه هوش هیجانی به سال 1990 برمیگردد که دو محقق آمریکایی به نامهای پیتر سالوی و جان مایر در مقاله خود نخستین بار از این واژه استفاده کردند. از نظر آنان هوش هیجانی عبارت بود از این که هوش هیجانی یعنی شناخت و مدیریت احساسات خود و دیگران و استفاده از هیجانها برای تحرک و هدایت فکر خود و دیگران. البته پیش از آنها، یکی از هم دانشگاهیهای پیترسالووی به نام هوارد گاردنر نیز نظریهای با عنوان «هوشهای چندگانه» داده بود و در میان هوشهای هفتگانهاش چیزی شبیه به هوش هیجانی به اسم هوش درون فردی معرفی کرد (کشفی، 1391). سیاروچی، فورگاس و مایر ( 2006، ترجمهی نوری امام زادهای و نصیری، 1383) فعالیتهای صورت گرفته در حیطهی هوش هیجانی از سال 1900 به بعد را به پنچ دوره تقسیم کرده است. 1. سالهای 1969-1900 دورهای که در آن مطالعات روانشناختی مربوط به هوش و عاطفه جدا و مستقل از یکدیگر صورت میگرفت. مطالعهی هوش: طی این دوره قلمرو روان آزمایی هوش توسعه یافت و فناوری پیچیده و پیشرفت آزمونهای هوش به وجود آمد. مطالعهی عواطف: در حوزهی عواطف، مباحث پیرامون مسأله تخم مرغ و مرغ بود که ابتدا کدام به وجود آمد، اول واکنشهای فیزیولوژیکی به وجود میآیند بعد هیجان یا بالعکس. در حیطههای دیگر داروین روی موضوع وراثت و تکامل و پاسخهای هیجانی بحث میکرد، اما طی این دوره، اغلب عاطفه به عنوان موضوعی که تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار میگیرد، مورد توجه بود. مطالعههای مربوط به هوش اجتماعی: در همان زمان که ارزیابی هوش مطرح شد و فعالیتهای علمی در مورد هوش کلامی و استدلالی در جریان بود، تعدادی از روانشناسان جهت شناسایی هوش اجتماعی تلاش میکردند. اما در کل میتوان گفت تلاشهای در این مسیر تا حد زیادی دل سرد کننده و مفاهیم هوش محدود به شناخت بود. 2. سالهای 1989- 1970 دورهای که طی آن روانشناسان به بررسی چگونگی تأثیر عواطف و تفکر بر یکدیگر میپرداختند. مطالعههای اولیه در مورد هوش هیجانی طی این دو دهه صورت پذیرفت. در این دوره حوزههای شناخت و عاطفه مورد بررسی قرار گرفتند تا مشخص شود که عواطف و شناخت چگونه روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند. اعتقاد بر این بود که افراد افسرده نسبت به سایرین ممکن است واقع بین تر و دقیقتر باشند و نوسانهای خلقی ممکن است خلاقیت را افزایش دهند، هم چنین در این دوره حوزهی ارتباطهای غیر کلامی توسعه یافت و مقیاسهایی برای قیافه افراد، اختصاص یافت. در حوزهی هوش مصنوعی بررسیها و آزمایشها در مورد این موضوع بود که رایانهها چگونه میتوانند حالتهای عاطفی را درک نمایند. در نظریه جدید گاردنر در مورد هوش چندگانه، از نوعی هوش نام میبرد تحت عنوان هوش درون فردی که به توانایی دریافت و نماد پردازی عواطف اشاره داشت. کار آزمایش در مورد هوش اجتماعی به درک این موضوع منجر شد که هوش اجتماعی شامل مهارت های اجتماعی، مهارت همدلی، نگرشهای جامعهپسند، اضطراب اجتماعی و عاطفی بودن میباشد. 3. سالهای 1993-1990 دورهای که در آن، هوش هیجانی به عنوان یک موضوع مورد مطالعه و تحقیق مطرح گردید. این دوره 4 ساله که از ابتدای دههی 1990 شروع شد مایر و سالووی چند مقاله در زمینهی هوش عاطفی منتشر کردند. مقالهها زمینهی مناسبی را برای مطرح شدن مفهوم هوش عاطفی فراهم نمودند. در همین زمان نتیجه مطالعهای که شامل معرفی اولین مقیاس ارزیابی توانایی هوش عاطفی بود با همین نام منتشر شد. همچنین، در این دوره زیربناها و مفاهیم بنیادی هوش عاطفی به ویژه در زمینهی علوم عصبی، توسعه پیدا کرد. 4. سالهای 1997-1994 دورهای که طی آن مفهوم هوش عاطفی رواج یافت. با انتشار کتاب هوش عاطفی توسط گلمن (روزنامه نگار) آثار و نوشتههای علمی در این حوزه گسترش پیدا کرد. این کتاب پرفروش در سطح دنیا در تیراژ بالا انتشار یافت. مجلهی تایمز برای نامیدن مفهوم هوش عاطفی از «EQ »استفاده کرد. تعدادی از مقیاسهای شخصیت تحت عنوان هوش عاطفی منتشر شدند. 5. از سال 1998 تاکنون، دوران اخیر که دوران انجام مطالعات شفاف سازی در مورد مفهوم هوش عاطفی است. در این دوره اصلاحات و پالایشهای متعددی در ابعاد نظری و پژوهشی حوزهی هوش عاطفی به عمل آمده است. مقیاسهای جدیدی برای اندازه گیری هوش عاطفی تهیه و پژوهشهای بنیادیتری در این حوزه انجام گردید. پیچیدگی حوزهی هوش عاطفی به این دلیل است که این حوزه در برگیرندهی جنبههای علمی و نیز جنبههای عامهپسندی میباشد. گلمن (1998، به نقل از آنجلیدیس و ابراهیم، 2011) اصطلاح هوش هیجانی را برای توصیف تواناییهای معینی که در افراد موفق در محیط کار یافته بود، به کار برد. جذابیت و سودمندی هوش هیجانی شاید به این دلیل باشد. سازهی هوش هیجانی در سال 1995 به واسطهی کتاب گلمن با عنوان هوش هیجانی: چرا از بهرهی هوشی اهمیت بیشتری دارد؟ به اوج شهرت رسید. او اولین کسی است که مفهوم هوش هیجانی را وارد عرصیهی مفاهیم سازمانی نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی میداند که به طور عمیق تمامی تواناییهای را از طریق تسهیل یا مداخله تحت الشعاع قرار میدهد (بنی سی، دلفان آذری و بنی سی، 1389). تعاریف هوش هیجانی بعد از عنوان شدن هوش هیجانی توسط مایر و سالوی و عمومیت پیدا کردن آن توسط گلمن، به طور روز افزون در سالهای اخیر مورد توجه عوام قرار گرفت. امروزه هوش هیجانی توانایی شناخت و مدیریت هیجانهای خود و دیگران تعریف شده است؛ و وقتی راجع به رشد افراد، عملکرد و رضایت از زندگی صحبت میشود یکی از موضوعات مهم است (پیکوارز، 2006). مایر و سالوی (1997، به نقل از کاریم و ویز، 2011) هوش هیجانی را به صورت توانایی ادراک دقیق، ارزیابی و ابراز هیجانها، توانایی دسترسی به احساسها یا بسط آنها در جهت تسهیل افکار، توانایی فهم هیجانها و آگاهی هیجانی و نیز توانایی تنظیم هیجانها به منظور ارتقای رشد هیجانی و ذهنی تعریف کردند. به علاوه، سالووی و مایر (1990، به نقل از نقوی، ریدزون و منصور، 2010) هوش هیجانیرا دربرگیرندهی توانایی شخص برای مدیریت احساسها و هیجانهای خود و دیگران، تمایز بین آنها و استفاده از چنین اطلاعاتی برای هدایت فکر و عمل خود میدانند. به علاوه، گلمن (1996، به نقل از براملاگ، 2009) بر مبنای ایدههای سالووی، توضیح مختصر دیگری را در مورد ماهیت هوش هیجانی ارائه میدهد «هوش هیجانی نوع دیگری از باهوش بودن است. فهمیدن احساسات خود و استفاده از این احساسات برای تصمیم گیریهای خوب در زندگی است. هوش هیجانی توانایی مدیریت خوب خلقهای پریشان کننده و کنترل تکانههاست. هنگامی که در حال کارکردن برای رسیدن به اهدافتان، به مانعی برخورد میکنید، هوش هیجانی برانگیخته میشود و شما را امیدوار و خوشبین نگه میدارد. هوش هیجانی همدلی است، درک احساسات افراد اطراف شماست، مهارت اجتماعی است و به معنی به خوبی با دیگران کنارآمدن، مدیریت هیجانها در روابط، توانایی قانع کردن یا رهبری دیگران است. همچنین، به عقیدهی بار-آن (2006) هوش هیجانی نقطه تلاقی مهارتها و تسهیل کنندههای هیجانی و اجتماعی فرد است که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. این مجموعه مشخص میکند که فرد تا چه حد در درک و ابراز خود، درک دیگران، و برقراری ارتباط با آنها و نیز مقابله با نیازها و مشکلات زندگی به گونهای اثربخش عمل میکند. مایر، سالووی و کاروسو (2002، به نقل از نقوی و همکاران، 2010) معتقدند هوش هیجانی دارای ویژگیهای علمی یک هوش منطقی به شرح زیر است. 1. ملاک مفهومی: هوش هیجانی عملکرد ذهنی را منعکس میکند و صرفاً شیوههای مهم رفتار کردن یا مهارتهای غیر هوشمندانه یا خودتکریمی نیست. به عبارت دیگر، هوش هیجانی تواناییهای مرتبط با هیجان را اندازهگیری میکند. 2. ملاک همبستگی: هوش هیجانی در برگیرندهی مجموعهای از تواناییهاست که وابسته و مرتبط با سایر مهارتهای ذهنی هستند و به وسیلهی انواع دیگری از هوشهای ثابت شده تعریف میشوند. 3. ملاک رشدی: هوش هیجانی با افزایش سن و تجربه از کودکی تا بزرگسالی گسترش مییابد. با توجه به جنبههای تکاملی هوش هیجانی، سه توانایی ذهنی در نوجوانان حائز اهمیت است: 1. ادراک، ارزیابی و ابزار هیجانها یعنی توانایی شناسایی و فهم هیجانهای خود و دیگران بر مبنای نشانههای موقعیتی، بیانگر و معانی هیجانی مطابق با فرهنگ. 2. مدیریت و تنظیم هیجانها و توانایی شخص در پرداختن سازگارانه به هیجانهای متعارض یا منفی با استفاد از راهکارهای خود نظم دهی. به علاوه، شخص بتواند هیجانهای منفی خود را که باعث آسیب رساندن به دیگران میشود مهار کند. 3. بهره برداری از هیجانها یعنی توانایی برنامهریزی منعطفانه و استفاده از هیجانها در حل مسأله (نقوی و همکاران، 2010). مدلهای هوش هیجانی مدل توانایی این الگو توسط مایر و سالووی (1997) مطرح شد، و برتوانایی وظرفیت تسلط برهیجانها، افکار، ابراز خویشتن و شناخت احساسات خود و دیگران تأکید دارد (مایر و سالوی، 1997). در این الگو هوش هیجانی دارای چهار عامل است که عبارتند از: (الف) ادراک هیجانها به معنی درک و بیان هیجانها، (ب) تسهیل هیجانی که عبارت است از دانش و مهارتهای مورد نیاز جهت استفاده از حالتهای هیجانی برای آسان نمودن حل مسأله، (ج) فهم هیجانی به معنی آگاهی از این که هیجانها چگونه ترکیب میشوند و چگونه با موقعیتها و دورههای زمانی ارتباط پیدا می کنند و (د) مدیریت هیجان که عبارت است از مدیریت راهبردی هیجانهای خود و دیگران و همچنین توانایی کاهش دادن هیجانهای منفی و حفظ هیجانهای مثبت. مایر، روبرتز و بارسد (2008، به نقل از مک کان و همکاران، 2011) برای این مدل و چهار عامل تشکیل دهندهی هوش هیجانی، سلسله مراتبی را در نظر گرفتهاند. دو مهارت فهم و مدیریت هیجانی به عنوان تواناییهای سطوح بالاتر بوده و در پلههای بالایی این سلسله مراتب قرار دارند و روی هم رفته تحت عنوان «هوش هیجانی راهبردی» نامیده میشوند و در برگیرندهی استفادهی پیچیدهتر، دقیقتر و راهبردیتر از اطلاعات هیجانی به هنگام مواجهه و رویارویی با محرکها، میباشد. همچنین دو مهارت درک و تسهیل هیجانی از نظر اهمیت در مراتب پایینتر قرار دارند و روی هم تحت عنوان «هوش هیجانی تجربی» نامیده میشوند و بیانگر تجربهی مستقیم شخص از جهان پیرامون و پردازش اطلاعات اساسی محرکهای اطراف خود اوست. در ادامه به توصیف هر یک از این اجزای هوش هیجانی میپردازیم. 1. ادرک، ارزیابی و بیان هیجانها: این جنبه، اولین و اساسیترین جزء هوش هیجانی است که توانایی درک هیجان در خود و دیگران و نیز محرکهایی نظیر اشیا، کارهای هنری و موسیقی را شامل میشود (براکت و کاتالاک، 2007). هافمن (1984، به نقل از گریفین، 2011) معتقد است ، اگر ما هیجانهای دیگران را طیّ تعاملهای خود تشخیص ندهیم، ممکن است دچار سوءتفاهم شویم و با آنها دشمنی غیرضروری داشته باشیم. همچنین، ممکن است فرصتها را برای کشف لحظههایی که افراد درصدد فریب ما هستند یا حتی وقتی آنها برای کمک به ما نزدیک میشوند، از دست بدهیم. همچنین، ارزیابی هیجانها و احساسهای خویش، بدون ارزیابی هیجانهای دیگران و بالعکس، ممکن نیست. 2. تسهیل هیجانی: دوّمین جزء هوش هیجانی، به توانایی خلق و استفاده از هیجانها به منظور تمرکز توجّه، تبادل احساسها یا به کارگیری آنها در فرآیندهای شناختی دیگر نظیر استدلال حل مسأله و تصمیم گیری اشاره میکند (براکت و کاتالاک، 2007). مایر و سالوی (1997، به نقل از گریفین، 2011) بیان میکنند هنگامی که هیجانها به طرز مؤثر به کار گرفته شوند، میتواند توجّه افراد را جلب کنند و به این نحو موجب تسهیل تفکّر آنها شوند. به عبارت دیگر، افراد هوشمند از نظر هیجانی میتوانند فعّالانه اضطراب را درک کنند و آن را به سوی تفکّرشان بر مسألهای که آنها را دچار مشکل کرده است، معطوف کنند. در وهلهی دوم، هوش هیجانی میتواند با تحت کنترل درآوردن نیروی هیجانهای مثبتی همچون اشتیاق، شور و شادی، تفکّر را تسهیل کند. میتوان گفت که تنظیم صحیح هیجانهای مذکور، تأثیر تسهیل کنندگی قابل توجّهی روی مهارتهای تفکّر دارد. برای نمونه، پژوهش نشان داده است که افزایش هیجانهای مثبت موجب انعطافپذیری، خلاقیت، یکپارچگی و کارآمدی بیشتر در مهارتهای تفکّر شناختی میشود. در نهایت، هوش هیجانی، هیجانها را تا حدی در دسترس قرار میدهد که برای کمک به قضاوت و حافظه در مورد احساسها به افراد کمک میکنند. برای مثال ما میتوانیم از این هیجانها برای کمک به خود، جهت تصمیم گیری در مورد این که کدام خطّ مشیها در موقعیّتهای معینی مناسباند، استفاده کنیم. 3. فهم و تحلیل هیجانها: این جزء، توانایی فهم اطلاعات هیجانی، دلایل ایجاد هیجانها، چگونگی ترکیب آنها، پویایی آنها و تغییر شکل یک هیجان به هیجانی دیگر را شامل میشود (براکت و کاتالاک، 2007). همچنین، مایر سالووی (1997، به نقل گریفین، 2011) جزء سوّم هوش هیجانی را توانایی برچسب زدن به هیجانها و تعیین روابط بین هیجانهای میدانند. بسیاری از این ظرفیتها، هیجانهایی را در روابط میانفردی مورد توجّه قرار میدهند و بنابراین، دیگر محور هستند. برای مثال، این هیجانها در برگیرندهی «توانایی تفسیر معناهایی هستند که هیجانها دربارهی روابط در بردارند. مانند این که ناراحتی اغلب یک فقدان را به همراه دارد». این جنبه از هوش هیجانی به افراد کمک میکند یکدیگر را در سطحی عمیقتر درک کنند. در عین حال، عناصر خود محوری این جزء به ما کمک میکند احساسهای پیچیدهی خود را بفهمیم و بدانیم که چگونه با آنها روبرو شویم. 4. تنظیم متفکّرانهی هیجان: در نهایت، پیچیدهترین جنبهی هوش هیجانی از نظر روانشناختی به تنظیم هشیار هیجانها برای ارتقای رشد هیجانی و ذهنی مربوط میشود. مایر و سالووی (1997، به نقل از کاریم و ویز، 2011) عنوان میکنند این مؤلفه افراد را قادر میسازد تا (الف) احساسهای خوشایند یا ناخوشایند خود را بپذیرند، (ب) روی یک هیجان تفکّر یا آن را متوقف کنند، (ج) هیجانهای خود و دیگران را با تاّمل بازبینی کنند و (د) هیجانهای خود و دیگران را با تعدیل هیجانهای منفی و افزایش هیجانهای مثبت به طرّز مؤثری مدیریّت کنند. مدل هوش هیجانی دانیل گلمن وین برگر (2002، به نقل از شغابی، 1389) بیان میکند، دانیل گلمن یکی از اولین حامیان الگوی مختلط در زمینه هوش هیجانی است. گلمن برای توصیف این مقوله از تئوریهای روانشناسی بهره گرفته است. از نظر وی هوش هیجانی شامل تواناییهایی شبیۀ اینکه شخص بتواند انگیزهاش را حفظ نماید و هنگام مواجهه با مشکلات استقامت کند و در شرایط بحرانی و تکانشی خود را کنترل نماید و خونسردی خود را حفظ نماید، کامیابی را به تأخیر بیاندازد و با دیگران همدلی کند؛ میباشد. الگوی گلمن شامل جای دادن بیست پنج عامل در پنج خوشه است که شامل خود آگاهی، خودتنظیمی، انگیزش، همدلی و مهارتهای اجتماعی میباشد (شفیعیتبار، خدا پناهی و صدیقپور، 1387). گلمن (1998، به نقل از رهنورد و جویبار، 1387) پنج عنصر هوش هیجانی را به شرح زیر برشمرده است که عبارتاند از: 1. خودآگاهی: شامل توانایی تشخیص و درک حالتهای روحی، احساسها، عواطف و انگیزههای خود و نیز تأثیر آن بر دیگران. 2. خود تنظیمی: توانایی کنترل یا تغییر مسیر و حالتهای روحی مخرب، تأمل در داوری و تفکر قبل از اقدام. 3. انگیزش: شامل توانمندیهای از جمله گرایش و اشتیاق به موفقیت یا نیاز به پیشرفت، تعهد، ابتکار عمل، خوش بینی است. 4. همدلی: توانایی درک حالتهای عاطفی دیگران، مهارت رفتاری با دیگران بر اساس واکنش عاطفی آنها. 5. مهارت اجتماعی: مهارت در مدیریت روابط و ایجاد شبکهها، و توانایی در یافتن زمینههای مشترک و ایجاد رابطهی نزدیک با دیگران. مدل شخصیتی بار-آن در سال 1980 بار –آن به بررسی مهارتها و تواناییهای غیر شناختی علاقهمند شد و واژهی «بهرهی هیجانی» را برای توصیف نظریه خود برگزید. الگوی او یک الگوی چند عاملی است و در دستهی نظریههای ترکیبی هوش هیجانی قرار دارد. بار-آن هوش هیجانی را مجموعهای از مهارتهای غیر شناختی میداند که بر توانایی فرد در رویارویی خواستهها و فشارهای محیطی تأثیر میگذارد. بار- آن در الگوی صفت شخصیتی از هوش هیجانی، بین پنج حوزه تمایز قائل شد که عبارتند از: درون فردی، میان فردی، تطابق، مدیرت استرس، خلق و خوی عمومی. 1. حوزه درون فردی: شامل مهارتهای خودآگاهی هیجانی، ابزار وجود، استقلال، عزت نفس وخودشکوفایی است. 2. حوزه میان فردی: شامل همدلی، مسئولیت اجتماعی و مدیریت ارتباط میان فردی است. 3. حل مسئله، موقعیت سنجی و انعطاف پذیری مهارتهای هستند که حوزه تطابق را تشکیل می دهند. 4. تحمل استرس و کنترل تکانهها مهارتهای اصلی حوزه مدیرت استرس هستند 5. در حوزه خلق وخوی عمومی، شادی و خوش بینی مهارتهای اصلی هستند. در سال 1980 بار- آن برای اولین بار کلمه «بهرههیجانی یا EQ» را برای تواناییهای هوش هیجانی به کار برد و اولین آزمون در این مورد را ساخت (سپهریان، 1386). الگوی «کوپر و ساواف» از هوش هیجانی علاوه بر سه مدل معروفی که در بالا تشریح شد، کوپر و ساواف (1994، به نقل از مکتبی، 1387) در کتاب خود، مدلی از هوش هیجانی را که در ارتباط با مهارتهای و تمایلات خاصی است، ارائه دادند. این مدل دارای چهار بخش به شرح زیر است: 1. دانش هیجانی: که منظور از آن دانشفردی در مورد هیجانهای خود و چگونگی کارکرد هیجانی است. 2. برآزندگی هیجانی: شامل سرسختی و انعطاف پذیری هیجانی است. 3. عمق هیجانی: به عنوان شدت و پتانسیل هیجانی بر رشد، توصیف شده است. 4. کیمیاگری هیجانی: به عنوان توانایی به کارگیری هیجان جهت بروز خلاقیت است. پیشینه تجربی عالیپور بیرگانی (1391) در پژوهش خود با عنوان بررسی روابط ساده و چندگانه متغیرهای شیوه فرزندپروری با سازگاری (اجتماعی، عاطفی، و تعهد به هدف و تحصیلی) در دانشجویان، دست یافتند که میان متغیرهای پیش بین، شیوههای تربیتی آزادگذارانه و اقتدارگرایانه مادری و پدری رابطه مثبت و استبدادی مادری و پدری رابطه منفی با سازگاری کلی و سازگاری تحصیلی دارند. بر اساس پژوهشهای صورت گرفته سبکهای فرزند پروری از جمله عوامل مؤثر بر سازگاری تحصیلی میباشد. پریش و مککلاسکی(1993) در پژوهش خود یافتند کودکان دارای سبک فرزندپروری قاطع، دارای سطوح بالایی از پیشرفت تحصیلی هستند. فرزندان والدین سهل گیر، از پیشرفت تحصیلی ضعیف برخوردارند (لامبرن، مونتس، استنبرگ و دارن بوچ، 1991؛ به نقل از یوسفی، 1386؛ و بامریند، 1991). فرزندان دارای سبک فرزندپروری مستبد، دارای پیشرفت تحصیلی پایینی هستند (استنبرگ، لامبرن، دارلینگ، مونتس و دارن بوچ 1994). عالیپور بیرگانی (1391) در پژوهش خود با عنوان بررسی روابط ساده و چندگانه متغیرهای شیوه فرزندپروری با سازگاری (اجتماعی، عاطفی، و تعهد به هدف و تحصیلی) در دانشجویان، دست که یافتند میان متغیرهای پیش بین، شیوههای تربیتی آزادگذارانه و اقتدارگرایانه مادری و پدری رابطه مثبت سازگاری اجتماعی دارند. نتایج پژوهشها نشان داد که کودکان دارای سبک فرزندپروری قاطع، دارای سطوح بالایی از شایستگی، پیشرفت تحصیلی، رشد اجتماعی و خود ادراکی هستند دارن بوچ و همکاران (1978، به نقل از یوسفی، 1386؛ بامریند، 1991). فرزندان والدین سهلگیر، از پیشرفت تحصیلی ضعیف، بزهکاری زیاد و عملکرد پایین روانشناختی برخوردارند لامبرن، مونتس، استنبرگ و دارن بوچ (1991، به نقل از یوسفی، 1386). فرزندان دارای سبک فرزندپروری مستبد، دارای پیشرفت تحصیلی پایین و سطوح بالای اختلالات روانشناختی و جسمی هستند (استنبرگ و همکاران، 1994). عالیپور بیرگانی (1391) در پژوهش خود با عنوان بررسی روابط ساده و چندگانه متغیرهای شیوه فرزندپروری با سازگاری (اجتماعی، عاطفی، و تعهد به هدف و تحصیلی) در دانشجویان، دست یافتند که میان متغیرهای پیش بین، شیوههای تربیتی آزادگذارانه و اقتدارگرایانه مادری و پدری رابطه مثبت و استبدادی مادری و پدری رابطه منفی با سازگاری عاطفی دارند. سراج و اصلام (2010) نقش اقتدارگرایی و استبدادگرایی والدینی را در سازگاری عاطفی، بهداشت و سازگاری با خانه در 200 دانشجو (100 دختر و 100 پسر) 16 تا 19 ساله سنجیدند. نتایج نشان داد، دانشجویانی که در شرایط والدینی افتدارگرایانه تربیت شده بودند، نسبت به دانشجویان پرورش یافته در شرایط استبدادی، سازگاری با خانه، سازگاری عاطفی و سلامت بیشتری داشتند که این نیز در پژوهش ما تأیید شد. میراگین و کوردووا (2007، به نقل از حیات بخش، 1391). مک کوبی و مارتین، به نقل از حقیقی، 1381) معتقدند که خانواده و شیوههای تربیتی حاکم در آن بر نوجوانان و مسائل و مشکلات آنان، تأثیر مستقیم دارد. به طوری که نوجوانانی که مشکلات رفتاری و هیجانی دارند، کسانی هستند که والدین آنان در ابراز محبت و توجه به فرزندان خود ناتوان بوده و روشهای تربیتی متناقضی دارند. برطبق پژوهشهای انجام شده سبک فرزندپروری دیکتاتوری با پیامدهای رفتاری منفی همچون پرخاشگری، اختلالهای برونسازی و درونسازی، و کارکرد هیجان پایینتر در ارتباط است، و از سوی دیگر سبک فرزندپروری اقتدار منش، با ترکیبی از کنترل بالا، حمایت هیجانی بیشتر، سطح مناسب استقلال، و روابط دوسویه بین والدین و کودک شناسایی میشودو در نهایت سبک فرزندپروری سهلگیرانه که با فقدان کنترل والدین، و پاسخدهی به خواستههای کودک مشخص میشود، این شیوه فرزند پروری با بزهکاری و پرخاشگری فرزندان، به دلیل فقدان نظارت و ویژگی اهمال کارانه والدین، ارتباط دارد (هیمسلو و ترمبلی، 1994، به نقل از حیات بخش، 1391). 5257801071880منابع و مآخذ00منابع و مآخذ منابع فارسی اسلامی نسب، علی (1373). روانشناسی سازگاری. تهران: چاپ و نشر میلاد. آذین، احمد و موسوی، سید محمود (1388). بررسی نقش عوامل آموزشگاهی بر سازگاری اجتماعی دانشآموزان مقطع متوسطه شهرستان فریدونشهر. مجلهی جامعه شناسی کاربردی، دورهی 41، شمارهی 1، صص 200-183. بخشی سورشجانی، لیلا (1387). رابطهی هوش هیجانی، سلامت روانی و عملکرد تحصیلی دانشجویان. مجله دانش و پژوهش در علوم تربیتی - برنامه ریزی درسی، شمارهی 19، صص 116-97. برگر، کاتلین (1388). روانشناسی رشد. ترجمه ی اسماعیل سعدی پور، تهران: نشر نی. بنی سی، پریناز، دلفانآذری، قنبرعلی و بنیسی، وحید (1389). رابطهی هوش هیجانی با سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی و سلامت عمومی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقهی 12. مجله علوم تربیتی، سال سوم، شمارهی10، صص. 156-135. حجازی، الهه و شکوری فر، معصومه (1387). رابطهی پاسخهای رفتاری به محرک اجتماعی مبهم با اسناد نیت، هدفهای اجتماعی و اداراک خودکارآمدی کودکان. مجلهی روانشناسی و علوم تربیتی، سال چهارم، شمارهی 2، صص 65-47. حقیقی، جمال؛ شکرکن، حسین و مژگان، موسوی شوشتری (1381). بررسی رابطه جو عاطفی خانواده با سازگاری دانشآموزان دختر پایه سوم مدارس راهنمایی اهواز. مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز.دورهی سوم، سال نهم، شمارههای 1و2، صص108-79. حیات بخش، لیدا (1391). نقش میانجی گری صمیمیت در ارتباط با مهارتهای هیجانی، رضایت و سازگاری زناشویی در مردان متأهل طلا فروش شهر همدان. پایان نامه کارشناسی ارشد رشتهی مشاوره تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز. حیدری خواه، راضیه (1390). مقایسه دانش آموزان دبیرستانی دختر دارای مادران با سبکهای فرزندپروری متفاوت از لحاظ دلبستگی به مادر، خودکارآمدی، احساس تنهایی و عملکرد تحصیلی در شهرستان خرم آباد. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز. خدایاری فرد، محمد، رحیمی نژاد، عباس، هومن، حیدرعلی و غباری بناب، باقر (1385). بررسی عوامل مؤثر بر سازگاری اجتماعی دانشجویان شاهد و غیر شاهد دانشگاه تهران. گزارش طرح پژوهشی زیر نظر بنیاد شهید انقلاب اسلامی. خدایاری فرد، محمد، فقیهی، علی نقی، غباری بناب، باقر، شکوهی یکتا، محسن و به ‌پژوه، احمد (1381). ساخت و هنجاریابی مقیاس دینداری در جامعه دانشجویان کشور. گزارش طرح پژوهشی زیر نظر دانشگاه تهران، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. خدری، زهرا و عسکری، پرویز (1390). مقایسهی .یژگیهای شخصیتی و سازگاری فردی-اجتماعی نوجوانان تک والد و دو والد شهر اصفهان. مجله اندیشه و رفتار (روان شناسی کاربردی)، دورهی پنجم، شمارهی 19، صص 58-48. خوش کنش، ابوالقاسم، اسدیف مسعود، شیرعلیپور، اصغر و کشاورز افشار، حسین (1389). نقش نیازهای بنیادین و حمایت اجتماعی در سازگاری اجتماعی دانش آموزان مقطع متوسطه. فصلنامه روانشناسی کاربردی، سال چهارم، شمارهی 1، 94-82. رهنمود، فرج الله و جویبار، منوچهر (1387). مقایسه هوش هیجانی در میان سطح سه گانه مدیریت. مجله پیام مدیریت، شماره 36. ریو، جان مارشال (2005). انگیزش و هیجان، ترجمه یحیی سید محمدی (1387). تهران: نشر ویرایش. زکی، محمدعلی (1389). سازگاری جوانان با دانشگاه و رابطهی آن با حمایت اجتماعی: بررسی موردی دانشجویان دختر و سر دانشگاه اصفهان. مجلهی پژوهش، جوانان و فرهنگ، شماره 4، صص 130-107. سامانی، سیامک (1381). مدل علّی برای همبستگی خانوادگی، استقلال عاطفی و سازگاری. پایان نامه دکتری دانشگاه شیراز. سپهریان، فیروزه (1386). هوش هیجانی (از IQ تا EQ و SQ). نشر جهاد دانشگاهی ارومیه. سیاروجی، ژرف، فورگاس، ژرف و مایر، جان (2000). هوش عاطفی در زندگی روزمره. ترجمه: اصغر نوری امام زاده ای و حبیب الله نصیری (1384). تهران: نشر نوشته. شغابی، معصومه (1389). رابطه صفات شخصیت، هوش هیجانی و یادگیری خود راهبر با رضایت از زندگی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان دختر سال سوم دبیرستانهای دولتی شهر بوشهر. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز. شفیع آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا (1377). نظریه های مشاوره و روان درمانی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. شفیعیتبار، مهدیه، خداپناهی، محمدکریم و صدقپور، صالح (1387). بررسی رابطه هوش هیجانی و عوامل پنج گانه شخصیت در دانشآموزان. مجله علوم و رفتاری، دوره دوم، شماره 3. عالیپور بیرگانی، سیروس (1391). رابطه شیوههای فرزندپروری والدین و سازگاری دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. مجله دستاوردهای روانشناختی دانشگاه شهید چمران اهواز. دوره چهارم، شماره2، ص ص 232-213. فلاطونی، فردوس (1391). رابطهی ناگویی عاطفی و هوش هیجانی با سازگاری اجتماعی دانشآموزان دختر پایه دوم راهنمایی شهر دزفول. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز. کاظمی، پروانه (1388). بررسی اثربخشی برنامه ارتقاء کیفیت زندگی زوجین بر سازگاری زناشویی و سلامت روان. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه فردوسی مشهد. کریمی، رمضان؛ خدادوست، مصطفی (1389). سازگاری تحصیلی دانشجویان. مجموعه مقالات پنجمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان. متحدی، علیرضا (1392). بررسی برخی متغیرهای شناختی، انگیزشی، هیجانی، و شخصیتی به عنوان پیشبینهای بروز سرآمدی تحصیلی در دانشآموزان پایه اول متوسطه شهرستان سبزوار. پایان نامهی دکتری روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز. مکتبی، غلامحسین (1387). تأثیر آموزش هوش هیجانی بر سازگاری اجتماعی، اضطراب اجتماعی و هوش هیجانی در دانشجویان. پایاننامه دکتری روانشاسی تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز. موسوی شوشتری، هومان (1375). بررسی رابطه بین جو عاطفی خانواده با سازگاری فردی و اجتماعی و پیشرفت تحصیلی. شورای تحقیقات آموزش و پرورش استان خوزستان. نوابی نژاد، شکوه (1365). رابطه زمینه های زیستی- روانی خانواده با بزهکاری نوجوانان. تهران: رشد. نوری امامزادهای، اصغر و نصیری، حبیب اللًه (1386). هوش عاطفی در زندگی روزمره. تهران: نشر نوشته. یوسفی، فریده (1386). ارتباط سبک فرزندپروری والدین با مهارتهای اجتماعی و جنبههایی از خودپنداره دانشآموزان دبیرستانی. دو ماهنامه علمی-پژوهشی دانشگاه شاهد، سال چهارم، دورهی جدید شماره 22، صص46-37. منابع انگلیسی Adler, A. (1956). The neurotic disposition. In ansbacher, H. L., & Ansbacher, R. R. (Eds), The individual psychology of Alfred, (pp. 239- 262). New York: Harper. Angelidis, J., & Ibrahim, N. A. (2011). The impact of emotional intelligence on the ethical judgment of mananers. J Bus Ethics, 99. 111-119. Baker, J. A. (1998). Everyday stressors of academically gifted adolescents. Journal of secondary gifted education.7, 356- 368. Baker, R.W., & Siryk, B. (1999). Student adjustment to college questionnaire manunal. Los Anngeles, CA: Western psychological services. Ballentine, J. (2001). Raising competent kids. The authoritative parenting style. Childhood Education Journal, 78(1), 46-48. Bandura, A. (1977). Self- efficacy: Toward a unifying theory of behavioral change. Psychological review, 84, 191- 215. Barber, N. (2010). Applyin the concept of adaptation to social difference in intelligence. Journal of Cross-cultural research, 44, 116-150. Bar-On, R. (1997). The Bar-On Emotional Quotient Inventory™ (EQ-i™): A test of emotional intelligence. Toronto, Canada: Multi-Health Systems. Baumrind, D. (1978). Parental disciplinary patterns and social competence in children.Youth and Society, 9, 239-276. Baumrind, D. (1991). The influence of parenting style on adolescent competency and substance abuse. Journal of Early Adolescence. 11(1), 56-95. Baumrind, D., & Boray. (1991) Parenting styles and adolescent development. In J. Brooks-Gunn, R. M. Lerner, & A. C. Petersen (Eds.), The encyclopedia on adolescence (pp. 746-758). New York: Garland Publishing. Bornstein, M. H., & Zlotnik, D. (2008). Parenting styles and their Effects, national Instiotutes of Health, Bethesda, MD, USA. 35-44. Brackett, M. A., & Katulak, N. A. (2007). Emotional intelligence in the classroom: Skill- based training for teachers and students. In J. Ciarrochi and J. D. Mayer (Eds), Applying emotional intelligence, 1-27. Bramlage, J. E. (2009). The relationship between emotional intelligence and employment tenure: a Study of White – Collar Workers in Allen County, Ohio. A dissertation ptesented in partial fulfillment of the requirements for the degree doctor of philosophy Capella University, School of Business and Technology. Bronfenbrenner, U. (1989). Ecological systems theory. In R. Vasta (Ed), six theories of child development. Annals of child development: a research annual (vol. 6 pp. 187- 249). Greenwich, ct: JAJ Press. Buri, J. R. (1991). Parental Authority Questionnaire. Journal of Personality and Social Assessment, 57, 110- 119. Darling, N. & Steinberg, L. (1993). Parenting style as context: An integrative model. Psychological Bulletin. 113, 469-487. Darling, N. (1999). Parenting style and Its correlates, ERIC Digest. ERIC clearinghiuse on elementary and early childhood education champaign IL. (ED 427896). Dhingra, R., Manhas, S., & Thakur, N (2005). Establishing connectivity of emotional quotient (E.Q), Spiritual Quotient (S.Q.) with social adjustment: A study of kashmiri migrant women. Journal of Hum. Ecol, 18(4), 313-317. Edmonson, C. B. (2010). Social skills in college student with high trait anger. Journal of social and clinical psychological, 26, 575- 594. Elliot, A. J., & McGregor, H. A. (2001). A 2×2 achievement goal framework. Journal of personality and social psychology, 80 (3), 50- 519. Freehill, M. F. (1973). Disturbed and Troubled children spectrum publicattions, authority styles. Individual psychology, 51, 50- 60. Gerdes, H., & Mallinckrodt, B. (1994). Emotional social, and academic adjustment of college student: A longitudinal study of retention. Journal of counseling and development, 72, 281- 288. Griffin, M. (2011). Deliberative democracy and emitional intellegince: Aninternal mechanism to rigulate the emotions. Stud philos Educ. Guse, B. (1990). The handbook of psychiatry. Chicago; Year Book Medical publishers. Hilary, G., Bernt, M. (1994). Emotional, Social, and Academic Adjustment of Collage students: A longitudinal study of Retention. Journal of counseling and development. 72 (3) 281- 288. http://www.unesco.org/education/fresh. Karim, J., & Weisz, R. (2011). Emotional intelligence as a moderator of affectivity/ emotional labor and emotional lador/psychological disrtes relationships. Psychol Stud, 56(4), 348- 359. Karim, J., & Weisz, R. (2011). Emotional intelligence as a moderator of affectivity/ emotional labor and emotional lador/psychological disrtes relationships. Psychol Stud, 56(4), 348- 359. MacCann, C., Fogarty, G. J., Zeidner, M., & Roberts, R. D. (2011). Coping mediates the relationship between emotional intelligence (EI) and academic achievement. Contemporary Educational Psychology, 36, 60-70. Mayer, J. D., & Salovey, P. (1997).  What is emotional intelligence?  In P. Salovey & D. Sluyter (Eds.), Emotional development and emotional intelligence:  Implications for educators (pp. 3-31).  New York:  Basic Books. Mccoby, E., & Martin, J. (1983). Socialization in Context of the Family: Parent-child Interaction. Socialization, Personality, and Social Development (4th ed), edited by P.H. Mussen. New York: Wiley. Miller, P. H. (1983). Theries of development of psychology. San Francisco: W. H. freeman. Mitchelson, J. K., & Burns, L. R. (1998). Career mothers and perfectionism: stress at work and at home. Personality and individual difference, 25, 477- 485. Naghavi, F,. Redzuan, M., & Mansor, M. (2010).The relationship between alexithymia and emotional intelligence. Asian Social Science, 6(11), 166-170. Parish, T. S., & McCluskey, J. J. (1993) Parenting styles, young adults' self-concepts, and evaluations of parents. School Community Journal, 3, 2, 85-88. Pettus, K. R. (2006). The relationship of parental monitoring to community college studentadjustment and achievement:Differences by gender, ethnicity, parental education level,and student residence. Unpublished Ph.D. thesis, Carolina University. Piaget, J. (1983). ''Piaget's theory''. In P. Mussen (ed). Handbook of Child psychology. 4th edition. Vol. 1. New York: wiley. Piqueras, C. (2006). Improving employee satisfaction and well- being using emotional intelligence. Personal & Organizational Development. Reed- victor, E. (2003). Individual differences and early school adjustment: teacher appraisals of young children with special need. Early child development and care, 174, 59- 79. Reed-victor, E. (2003). Individual differences and early school adjustment: Teacher appraisals of young children with special needs. Early Child Development and Care, 174, 59-79. Rice, K. G., & Dellwo, J. P. (2002). Perefectionism and self development: implication for collage adjustment. Journal of counseling and development, 80, 180- 196. Roeser, R. W., Eccles, J. S., & Sameroff, A. J. (1998). Academic and emotional functioningin early adolescence: Longitudinal relations, patterns, and prediction by experience inmiddle school. Development and Psychopathology, 10, 321-352. Roeser, R. W., Eccles, J. S., & Storable, K. (1998). Linking the study of schooling and mental health: selected issues and empirical illustration at the level of the individual. Education psychology, 33, 153- 176. Schaefer, E. S. (1965). Children's reports of parental behavior: An inventory. Child Development, 36, 413-424. Schwarz, J. C. (1979). Asseessing parental childrearing behaviors: A comparison of parent, child, and aggregate ratings from two instruments. Journal of research personality, 23, 450- 468. Sertaj, B., Aslam, N. (2010). Role of Authoritative and Authoritarian Parenting in Home, Health and Emotional Adjustment. Journal of Behavioral Sciences, 20. Sigelman, K. (1999). Life Span Human Developmen (3th ed). Washington: Brooks/cole publishing company. Skinner, B. F. (1990). Can psychology be a science of mind? American psychologist, 45, 1206- 1210. Spear, L. P. (2000). The adolescent brain and age related behavioral manifestations. Neuroscience and Behavioral Reviews, 24, 417-463. Steinberg, L. (2001). We Knowsome thing: parent-adolesentrelationshipe in retrospect and prospect. Journal of Research on Adolesence; 11: 1-19. Steinberg, L. D. (1996). Adolescence (4th ed). New York: Mc Grae- Hill. Steinberg, L., Elmen, J. D., & Mounts, N. S. (1989). Authoritative parentingPsychosocial maturity, and academic success among adolescents. Child Development, 60, 6, 1424-1436. Steinberg, L., Lamborn, S., Darling, N., Mounts, N., & Dornbusch, S. M. (1994). Overtime changes inadjustment and competence among adolescents fromauthoritative, authoritarian, indulgent, and neglectfulfamilies. Child Development, 65, 754-770. Vig, D., & Joswal, I. J. (2010).Emationaladjastment of parents and quality of parent-teen relationship. Jornal of Studies on Home and community Science, 4, 39-44. Zhang, Y. Gan, Y. & Cham, H. (2007). Perfectionism, academic burnout and engagement among Chinese college students: A structural equation mondeling analysis. Presonlity and individual differences, 43, 1529- 1540. Zychowski, L. A. (2007). Academic and social predictors of college adjustment among firstyear students: Do high school friendships make a difference? Unpublished Ph. D. Thesis, Indiana University of Pennsylvania.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود پروژه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید