صفحه محصول - دانلود بررسی نقش پیش بین کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدني و خود شیء انگاری بر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی

دانلود بررسی نقش پیش بین کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدني و خود شیء انگاری بر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی (docx) 159 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 159 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشکده ی علوم تربیتی و روانشناسی پايان نامه‌ي كارشناسي ارشد در رشتهی روانشناسی بالینی بررسی نقش پیش بین کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدني و خود شیء انگاری بر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی به کوشش استاد راهنما به نام خدا اظهارنامه تقدیم به پدر و مادر عزیزم آنها که راستی قامتم درشکستگی قامتشان تجلی یافت. در برابر وجود گرامیشان زانوی ادب بر زمین می نهم و با دلی مملو از عشق و محبت بر دستان پر مهرشان بوسه می زنم. سپاسگزاری چکیده بررسی نقش پیش بین کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدني و خود شیء انگاری بر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش پیش بین کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدني و خود شیء انگاری بر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی بود.در این پژوهش که از نوع هم بستگی بوده با استفاده از پرسش نامه های سنجش نگرش های خوردن، مقیاس تشخیصی اختلال خوردن، پرسش نامه شکل بدنی، پرسش نامه خود شیء انگاری، مقیاس تفکرات کلیشه ای و قالبی در مورد بدن ایده آل و کمال گرایی اهواز 300 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شیراز که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند مورد بررسی قرار گرفتند، هم چنین داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS وAMOS تحت برنامه ویندوز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن را به صورت مستقیم و مثبت پیش بینی می نماید. کمال گرایی، خود شیء انگاری،شاخص توده بدنی به صورت مستقیم و مثبت، نارضایتی بدنی و سپس اختلال خوردن را پیش بینی می نمایند. شاخص توده بدنی به تنهایی اختلال خوردن را به صورت مستقیم و منفی پیش بینی می نماید.درونی سازی لاغری هیچ یک از نارضایتی بدنی و اختلال خوردن را پیش بینی نمی کند. بر اساس یافته های پژوهش کمال گرایی، شاخص توده بدنی و خود شیء انگاری به واسطه گری نارضایتی بدنی اختلالات خوردن را به صورت مستقیم و مثبت پیش بینی می نمایند. هم چنین شاخص توده بدنی به صورت منفی و معکوس اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. کلمات کلیدی: اختلالات خوردن، نارضایتی بدنی، کمال گرایی، دورنی سازی لاغری، شاخص توده بدنی، خودشیء انگاری فهرست مطالب عنوانصفحه فصل اول: مقدمه 1-1- کلیات2 1-2- بیان مسأله3 1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق 5 1-4- اهداف پژوهش8 1-4-1-اهداف کلی8 1-4-2-اهداف جزئی8 1-5- تعریف مفهومی متغیرها9 1-5-1-اختلالات خوردن9 1-5-2-نارضایتی بدنی9 1-5-3-شاخص توده بدنی9 1-5-4-خودشی انگاری 10 1-5-5- درونی سازی لاغری ایده آل10 1-5-6- کمال گرایی11 1-6- تعریف عملیاتی متغیرها12 1-6-1-اختلالات خوردن12 1-6-2-نارضایتی بدنی12 1-6-3-کمال گرایی12 1-6-4- درونی سازی لاغری ایده آل12 1-6-5-خودشیء انگاری12 عنوان صفحه 1-6-6- شاخص توده بدنی12 فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه‌ی پژوهش 2-1-مقدمه14 2-2- مبانی نظری14 2-2-1-تصویر بدنی14 2-2-1-1-رویکردهای نظری به تصویر بدنی15 2-2-1-1-1-نظریه های اجتماعی – فرهنگی16 2-2-1-1-2- نظریه های فمینیستی و شیء انگاری17 2-2-1-1-3- نظریه تعاملی نگری نمادین19 2-2-1-1-4- نظریه مقایسه اجتماعی21 2-2-1-1-5- نظریه خود ناهمخوانی22 2-2-2- نارضایتی بدنی23 2-2-2-1-جنسیت و نارضایتی بدن25 2-2-2-2-علت های نارضایتی بدنی26 2-2-2-2-1-علت های اجتماعی- فرهنگی29 2-2-2-2-2-علت های زیستی30 2-2-2-2-3- علت های درون شخصی31 2-2-2-2-3-1-کمال گرایی و نارضایتی بدنی33 2-2-2-2-3-2-درونی سازی لاغری34 2-2-2-2-3-3- خودشی انگاری36 2-2-2-2-4- علت های بین شخصی37 2-2-2-2-4- 1-روابط با همسالان و نارضایتی بدنی37 عنوان صفحه 2-2-2-2-4- 2-روابط صمیمی و نارضایتی بدنی 37 2-2-2-3- نارضایتی بدنی و اختلالات روانی39 2-2-2-3-1- نارضایتی بدنی و درماندگی / بهزیستی روانی39 2-2-2-3-2- نارضایتی بدنی و افسردگی40 2-2-2-3-3- نارضایتی بدنی و اختلال های خوردن41 2-2-2-4- جایگاه نارضایتی بدنی در DSM-IV-TR43 2-2-3- انواع اختلالات مربوط به خوردن و عوارض ناشی از آن :44 2-2-3-1- بی اشتهایی عصبی (Anorexia)45 2-2-3-1-1- عوارض45 2-2-3-2- پرخوری عصبی (Bulimia)45 2-2-3-2-1- عوارض46 2-2-3-3- اختلالات خوردن که به عوامل دیگر وابسته اند.46 2-2-3-3-1-پرخوری مختل کننده (Being Eating Disorder)47 2-2-4-شیوع اختلالات خوردن47 2-2-5- عوامل درونی و بیرونی اثرگذار در بروز اختلال خوردن47 2-2-5-1- عوامل بیرونی48 2-2-5-2- عوامل درونی 49 2-2-6- جنسیت و اختلالات مربوط به خوردن52 2-3- پژوهش های پیشین52 2-4-نتیجه گیری62 2-5-فرضیه های پژوهش62 عنوانصفحه فصل سوم: روش پژوهش 3-1-مقدمه64 3-2-روش پژوهش64 3-3- جامعه آماری،نمونه و روش نمونه گیری65 3-4- ابزار پژوهش65 3-4-1-اختلالات خوردن65 3-4-1-1-مقیاس تشخیصی اختلالات خوردن 65 3-4-1-2- پرسش نامه نگرش خوردن 67 3-4-2-نارضایتی بدنی69 3-4-2-1-پرسش نامه شکل بدنی69 3-4-4-خودشی انگاری70 3-4-4-1-پرسش نامه خود شی انگاری70 3-4-6- پرسشنامه کمال گرایی72 3-4-6-1-پرسشنامه کمال گرایی اهواز72 3-4-7-درونی سازی لاغری73 3-4-7-1-مقیاس درونی سازی لاغری73 3-4-8-شاخص توده بدنی74 3-5-روش اجرا 74 3-6-روش تجزیه و تحلیل دادهها74 عنوانصفحه فصل چهارم: یافته‌های پژوهش 4-1 مقدمه76 4-2 آمار توصیفی76 4-3- ماتریس همبستگی متغیرهای مدل83 4-4- یافته های تحلیل مسیر84 4-4-1-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس کمال گرایی85 4-4-2-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس درونی سازی لاغری85 4-4-3-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس شاخص توده بدنی86 4-4-4-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس خودشیء انگاری87 4-4-5-پیش بینی اختلالات خوردن بر اساس نارضایتی بدنی 87 4-4-6-پیش بینی اختلالات خوردن براساس کمال گرایی88 4-4-7-پیش بینی اختلالات خوردن براساس شاخص توده بدنی88 4-4-8-پیش بینی اختلالات خوردن براساس درونی سازی لاغری89 4-4-9-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس خودشیء انگاری90 4-4-10- پیش بینی اختلال خوردن براساس کمال گرایی با واسطه گری نارضایتی بدنی90 4-4-11- پیش بینی اختلال خوردن براساس درونی سازی لاغری با واسطه گری نارضایتی بدنی91 4-4-12- پیش بینی اختلال خوردن براساس شاخص توده بدنی با واسطه گری نارضایتی بدنی91 4-4-13- پیش بینی اختلال خوردن براساس خود شیء انگاری با واسطه گری نارضایتی بدنی92 4-5 -مدل سازی معادلات ساختاری92 عنوانصفحه فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری 5-1-مقدمه99 5-2-فرضیه های پژوهش99 5-2-1-فرضیه 1: کمال گرایی نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید99 5-2-2-فرضیه 2: درونی سازی لاغری نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید100 5-2-3-فرضیه 3:BMI نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید101 5-2-4-فرضیه 4: خودشی انگاری نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید.103 5-2-5-فرضیه 5: کمال گرایی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.104 5-2-6-فرضیه 6: درونی سازی لاغری اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید105 5-2-7-فرضیه 7: BMI اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.106 5-2-8-فرضیه 8: خودشیء انگاری اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.107 5-2-9-فرضیه 9: نارضایتی بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.107 5-2-10-فرضیه 10:کمال گرایی، درونی سازی لاغری، خودشیء انگاری و شاخص توده بدنی با واسطه گری نارضایتی بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نمایند.108 5-4-نتیجه گیری111 5-5-محدودیت ها111 5-6-پیشنهادات112 منابع و مآخذ منابع فارسی113 منابع انگلیسی116 عنوانصفحه پیوست پرسش نامه تشخیصی اختلالات خوردن(EDDS)128 پرسشنامه نگرش های خوردن-26130 پرسش نامه نارضایتی بدنی(8-D)132 پرسش نامه درونی سازی لاغری133 پرسشنامه خود شیء انگاری134 پرسش نامه کمال گرایی اهواز136 فهرست جداول عنوانصفحه جدول 1-1 نظام طبقه بندی WHO از اضافه وزن و چاقی بر پایه ی شاخص توده بدن10 جدول 3-1: پایایی پرسشنامه‌ی اختلالات خوردن EDDS66 جدول 3-2: روایی پرسشنامه‌ی اختلالات خوردن EDDS67 جدول 3-3. زیر مقیاس ‌های مربوط به پرسشنامه EAT-2668 جدول3-4: نقاط برش پرسش نامه BSQ-8D70 جدول3- 5: روایی پرسشنامه‌ی نارضایتی بدن70 جدول 3- 6: پایایی پرسشنامه‌ی نارضایتی بدن70 جدول 3-7: روایی پرسشنامه‌ی خود شیء انگاری71 جدول 3-8: پایایی پرسشنامه‌ی خود شیء انگاری72 جدول 3-9: روایی پرسشنامه‌ی درون سازی لاغری73 جدول 3-10: پایایی پرسشنامه‌ی درون سازی لاغری74 جدول 4-1: آمار توصیفی متغیر سن77 جدول 4-2: آمار توصیفی متغیر تحصیلات77 جدول 4-3: آمار توصیفی متغیر شاخص توده بدنی78 جدول 4-4: آمار توصیفی متغیر نارضایتی بدن78 جدول 4-5: فراوانی نارضایتی از بدن بر حسب شاخص توده بدنی79 جدول 4-6: آمار توصیفی متغیر احتمال وجود اختلال تغذيهاي 80 جدول 4-7: آمار توصیفی اختلال آنورکسیانروسیا81 عنوانصفحه جدول 4-8: آمار توصیفی اختلال بولومیانروسیا82 جدول 4-9: آمار توصیفی اختلال پرخوري82 جدول 4-10: آمار توصیفی اختلال خوردن نوع 282 جدول 4-11: ماتریس همبستگی بین متغییرهای پژوهش83 جدول 4-12: مدل رگرسیونی تاثیر کمال گرایی بر نارضایتی بدنی85 جدول 4-13: مدل رگرسیونی تاثیر درونی سازی لاغری بر نارضایتی بدنی86 جدول 4-14: مدل رگرسیونی تاثیر شاخص توده بدنی بر نارضایتی بدنی86 جدول 4-15: مدل رگرسیونی تاثیر خودشیء انگاری بر نارضایتی بدنی87 جدول 4-16: مدل رگرسیونی تاثیر نارضایتی بدنی بر اختلالات خوردن87 جدول 4-17: مدل رگرسیونی تاثیر کمال گرایی بر اختلالات خوردن88 جدول 4-18: مدل رگرسیونی تاثیر درونی سازی لاغری بر اختلالات خوردن89 جدول 4-19: مدل رگرسیونی تاثیر شاخص توده بدنی بر اختلالات خوردن89 جدول 4-20: مدل رگرسیونی تاثیر خودشیء انگاری بر اختلالات خوردن90 جدول 4-21: تاثیر کمال گرایی بر اختلال خوردن به واسطه نارضایتی بدنی90 جدول 4-22: تاثیر درونی سازی لاغری بر اختلال خوردن به واسطه نارضایتی بدنی91 جدول 4-23: تاثیر شاخص توده بدنی بر اختلال خوردن به واسطه نارضایتی بدنی91 جدول 4-24 : تاثیر خودشیء انگاری بر اختلال خوردن به واسطه نارضایتی بدنی92 جدول 4-25: برآورد انجام شده براي تفاوت معناداري پارامترها با مقدار صفر93 جدول 4-26: شاخص هاي برازش مدل95 فهرست شکل ها عنوانصفحه شکل 4-1: مدل مسیر پیشنهادی برای تاثیر متغیرها بر اختلالات خوردن با واسطهگری نارضایتی بدن (برآوردهاي استاندارد)93 شکل 4-2: شکل 4-12: مدل مسیر برای تاثیر متغیرها بر اختلالات خوردن با واسطهگری 9نارضایتی بدن (برآوردهاي استاندارد)94 فهرست نمودار ها عنوانصفحه نمودار 4-1: توزیع فراوانی اختلال خوردن 81 فصل اوّل مقدمه 1-1 –کلیات مفهوم "خود" در بردارنده بخش مهمی از تجربه ها و روابط ما از جهان است. این مفهوم نقش اساسی در حوزه رفتار ما ایفا کرده و موجب یکپارچگی و وحدت کنش های ما می شود. ویلیام جیمز اولین کسی بود که درباره مفهوم خود بحث کرد. او مفهوم خود عینی را گسترش داد و در تعریف آن گفت مجموع تمام چیزهایی است که یک فرد متعلق به خود می داند ولی این بخش را به چند زیر مجموعه تقسیم کرد که مهم ترین آن ها "خود مادی"، "خود اجتماعی" و "خود معنوی" هستند. جیمز خود جسمانی و خود به عنوان مالک را جزء خود مادی قرار داد و بخش ضروری برای سایر جنبه های خود محسوب می شود. در مرتبه بالا "خود اجتماعی" قرار دارد که محتوی آن بیشتر در ارتباط با دیگران است و در بالاترین سطح "خود روانی" قرار دارد (سدیسگیدز و اسپنسر،2007). به جرات می توان گفت نگاه ویلیام جیمز به مفهوم خود پس از گذشت یکصد سال هنوز کامل ترین تعریف است زیرا او خود را از دو بعد مفعولی و فاعلی تعریف کرده است (دامون و هارت، 1990). بنابرآنچه درباره مفهوم "خود" گفته شد، بدن عنصری بنیادی از حس فرد نسبت به خودش را تشکیل می دهد. برای مثال، نوزادان از طریق تجربه روابط خاص بین دستورهای حرکتی و حرکات بدنشان یاد می گیرند که چیزی جدای از دنیای اطراف خودشان هستند. این فرآیند پایه و رشد مفاهیم روانی پیچیده تر مانند "خود" است (بروئر،1992؛ به نقل از قاسمی، 1388). پس احساسی که افراد درباره بدن خود دارند می تواند بر هیجان ها، افکار و روابط آن ها با دیگران تاثیر بگذارد. اگر تصور افراد در مورد بدن خود مناسب باشد، با بالا رفتن سن از خود راضی تر خواهند بود و از سلامت روانی بالاتری برخوردار می شوند. (هوانگ،1996) بنابراین نارضایتی بدنی با تعدادی از نتایج روانی منفی مرتبط می باشد، پس اهمیت فهم نتایج روانی منفی، و پروسه ای که زنان به نارضایتی بدنی می رسند برجسته می باشد(نل و فردریکسون،1998). 1-2 -بیان مسئله کارسون (2006) بیان می دارد که تصوری که هر یک ازما انسان ها در مورد فعالیت فیزیکی خود داریم تصویر ذهنی نامیده می شود. تصویر ذهنی از جسم، اعتماد به نفس، هویت و ایفای نقش از اجزای اصلی خودپنداره می باشد(پتر و پری،2004). در هر جامعه استانداردهایی ایده آل از بدن و چهره برای زنان و مردان وجود دارد و تضادها هنگامی ایجاد می شود که تصویر ذهنی از خود با تصویر ذهنی ایده آل مطابق نباشد (اسماعیلی، 2003). نارضایتی بدنی به صورت یک خود ارزیابی منفی از شکل و وزن بدن تعریف می شودکه یک مشکل جدی در میان دختران نوجوان می باشد و مرتبط با رفتارهای خطر زایی متنوعی هم چون فعالیت های سکسی زود هنگام، رفتارهای خود آسیب زن، و برنامه ریزی برای خودکشی می باشد. مطالعات کلی نشان داده که نارضایتی بدنی میزان بالای رژیم گرفتن و سطوح پایین تر فعالیت فیزیکی را پیش بینی می کند. علاوه بر این نارضایتی بدنی یک عامل خطر اولیه برای رشد اختلالات خوردن می باشد بر خلاف این نتایج، علت شناسی اخیر از متغیرها و مکانیسم های زیر بنایی علت شناسی و رشد نارضایتی بدنی محدود می باشد. مطالعات آینده نگر در نوجوانان نشان داده که نگرانی وزن و اختلالات تصویر ذهنی و افسردگی هر کدام خطری برای ایجاد اختلالات خوردن محسوب می شود (آیورسون، 2005). درصد بالایی از جوانان به ویژه زنان جوان از بدن شان ناراضی هستند . شیوع بالای نارضایتی بدنی در طول دوره های جوانی با دوره بحرانی شکل گیری هویت، از این نظر که به اختلال در خود پنداره و حرمت خود منتهی می شود زیان بخش است (کری و همکاران، 2004؛ به نقل از نیومارک- استامیز، پاکستون، هانان، هاینس و استوری، 2006). تحقیقات متعددی نشان داده زنان جوان و نوجوانان غربی اغلب اختلالات خوردن را تجربه می کنند که این موضوع مرتبط با نگرانی هایی در مورد وزن بوده که عمدتا در کشورهای غربی و توسعه یافته رایج می باشد( نوبخت و دژکام،2000)، که این کشش برای لاغری با ادراک زنان زیبا با حداکثر لاغری توجیه می گردد(سوییتینگ و وست،2002). تغییرات فرهنگی منجر به پذیرش گسترده عادت ها و نگرش های غربی گردیده است که این تغییرات شامل یک تغییر در شیوه زندگی از فعال به پذیرنده و در الگوهای خوردن از رژیم مدیترانه ای به فست فود می باشد(واربرگ و همکاران، 2002). تحقیقات اخیر به نمونه هایی از کشورهای غربی محدود گردیده، بر خلاف شواهد فراوانی که نشان می دهد آسیب های خوردن در میان فرهنگ ها رایج می باشد، اطلاعات کمی درباره عواملی که مرتبط با آسیب های خوردن در نمونه های غیر غربی می باشد موجود است (ایتزل و همکاران،2003؛ گاربنیا و هوانگ، 1996). بدین منظور این پژوهش در صدد است تا به بررسی تاثیر کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدنی، خودشی انگاری بر اختلال خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی بپردازد. 1-3 -ضرورت و اهمیت پژوهش مطالعه درباره اختلالات خوردن به عنوان یکی از اختلالات عصبی و روانی همراه با بیشترین مرگ و میر و تلفات اهمیت بالایی دارد (میلر و همکاران، 2005 به نقل از استرگل-مور و بولیک، 2007). در طی دهه های اخیر با رشد زیاد این اختلال مواجه هستیم (گارنر و همکاران، 1983). در حالی که افزایش نرخ چاقی در جمعیت عمومی مورد توجه قرار گرفته است و تعدادی از رفتارهای مرتبط با کنترل وزن سالم در نظر گرفته می شود، تعداد زیادی از زنان با وزن نرمال هنوز اظهار نارضایتی نسبت به جنبه هایی از شکل و بدنشان را ابراز می نمایند. ( هونگ،1994؛ برونل، 1991). متاسفانه دخترانی که سطح بالایی از نارضایتی بدنی را گزارش کرده اند در یک سری از رفتارهای کاهش وزن ناسالم شرکت می کنند رفتارهایی هم چون ممانعت از خوردن غذا، پاکسازی، تمرین های ورزشی شدید، که بر رفتارهایی تعیین کننده سلامت مثل زمان رشد و بلوغ تاثیر میگزارد (ریکاردل و مک کابی،2001). عوامل زیادی در شروع و نگه داری اختلال تصویر بدنی دخالت می کنند که شامل عوامل فیزیولوژیکی (مثل شاخص توده بدنی)، عوامل روانی (مثل کمال گرایی، عزت نفس پایین ) و عوامل اجتماعی ، فرهنگی (مثل خانواده ، هم سالان، شریک عشقی و رسانه) می باشد (لیتلتون و آلن کلیک،2003). یکی از متغیرهای مرتبط با نارضایتی بدنی، باز داری از خوردن و دیگر جنبه های اختلالات خوردن شاخص حجم توده بدنیBMI) ) می باشد (استیک،2002). تحقیقات نشان داده که پسران و دخترانی که شاخص حجم توده بدنی بالایی را گزارش نموده اند نیاز بیشتری برای لاغری احساس می نمایند (ریکاردل و همکاران، 2003؛ چن و همکاران،2006). شاخص حجم توده بدنی بالا با ساختارهایی هم چون نارضایتی بدنی، کشش برای لاغری، خود ارزشی پایین، نگرانی درباره سنگین وزن بودن یا شدن و رژیم گرفتن مرتبط می باشد (وندروال و تلن، 2000). نارضایتی بدنی تئوری شده تا رفتارهای خوردن آسیب دیده را به عنوان یکی از پیامدهای دستیابی به کاهش وزن و لاغری ترویج دهد(تامپسون و استیک،2003). درونی سازی لاغری به میزانی اشاره دارد که افراد به صورت شناختی به ایده آل های تعریف شده اجتماع برای لاغری اشتغال خاطر دارند. تعدادی از مطالعات از رابطه مثبتی که بین درونی سازی لاغری و نارضایتی بدنی وجود دارد حمایت می کند(فربس،2005؛ کتز، 2005؛ متز و همکاران،2002). هم چنین در فرهنگی که بر روی زیبایی فیزیکی زنان در تمام سنین تمرکز می کند تعجب آور نیست که این تمرکز بر روی جنبه های بیرونی خود باعث نگرانی های مختلف در زندگی زنان می گردد (مثل نارضایتی بدنی، عزت نفس پایین، افسردگی و اختلالات خوردن). رابرت و فردریکسون (1997) تئوری خود شی انگاری را در تلاشی برای توصیف این که چگونه زندگی ما در فرهنگی که بر زیبایی و شیء سازی زنان تاکید میکند می تواند منجر به نتایج روانی منفی برای زنان گردد پیشنهاد می دهند (فردریکسون و رابرت، 1997). هم چنین نظریه های مختلف کمال گرایی را به عنوان یک عامل خطر برای نارضایتی بدنی پیشنهاد کرده اند، زیرا افراد با کمال گرایی بالا ملاک های ارزیابی بالاتری برای خودشان قرار می دهند آن ها ممکن است بی رحمانه یک ایده آل لاغری غیر واقع بینانه که ریسک نارضایتی بدنی را افزایش می دهد دنبال کنند(برانچ،1973). در حمایت از این تئوری مطالعات نشان دادند که کمال گرایی با نارضایتی بدنی (راجیرو ،2003) نگرش های مرتبط با رفتارهای ناسالم خوردن هم بسته می باشد (باستین و همکاران،1995). یک دامنه گسترده ای از مطالعات و پیشینه نشان می دهند که نارضایتی از سایز و شکل بدن یک نگرانی عادی برای نوجوانان و بزرگسالان جوان می باشد، تقریبا 60 درصد زنان و 30 درصد مردان نیاز برای تغییرات شکل و اندازه بدن را اظهار نموده اند (ریکاردلی و همکاران،2001) و نزدیک به 25 درصد نوجوانان دختر سطح معنا داری از نارضایتی بدنی را گزارش نموده اند (استیک و وایتنون، 2002). نتایج تحلیل آماری صفوی و همکاران(1388) نشان داد که اکثریت دانشجویان (87%) تصویر ذهنی از جسم منفی خود داشتند، همچنین 4/78 % از دانشجویان فاقد اختلال خوردن و 5/21 % دارای اختلال خوردن و براساس پرسشنامه تشخیصی اختلال خوردن، 8/1% بی اشتهایی عصبی و 8/7 % پراشتهایی عصبی داشتند.بنابراین نتایج نشان می دهد فراوانی اختلال خوردن تقریبا مشابه جوامع دیگر می باشد. بنابراین نارضایتی بدنی با تعدادی از نتایج روانی منفی مرتبط می باشد، پس اهمیت فهم نتایج روانی منفی، و پروسه ای که زنان به نارضایتی بدنی می رسند برجسته می باشد (نل و فردریکسون،1998). بنابراین ضرورت بررسی تاثیر متغیرهایی زیستی، روانی، فرهنگی- اجتماعی که منجر به نارضایتی بدنی و متناوبا اختلالات خوردن می گردد و هم چنین بررسی تاثیر نارضایتی بدنی بر اختلالات خوردن ضروری می باشد. 1-4-اهداف پژوهش 1-4-1 اهداف کلی بررسی نقش پیش بین کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدني و خودشیء انگاری بر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی 1-4-2- اهداف جزئی - بررسی نقش کمال گرایی در پيش بيني نارضایتی بدنی 2- بررسی نقش درونی سازی لاغری در پیش بینی نارضایتی بدنی 3- بررسی نقش BMI در پیش بینی نارضایتی بدنی 4- بررسی نقش خودشی انگاری در پیش بینی نارضایتی بدنی 5- بررسی نقش نارضایتی بدنی در پیش بینی اختلالات خوردن 6- بررسی نقش کمال گرایی در پیش بینی اختلالات خوردن 7- بررسی نقش درونی سازی لاغری در پیش بینی اختلالات خوردن 8- بررسی نقش BMI در پیش بینی اختلالات خوردن 9- بررسی نقش خودشی انگاری در پیش بینی اختلالات خوردن 1-5-تعریف مفهومی متغیرها 1-5-1-اختلالات خوردن اختلالات خوردن جزء اختلالات روانشناختی اند و تاثیر منفی ذهنی، جسمانی و اجتماعی بر روی سلامتی دارند. و بر طبق دسته بندی (DSM-IV) به سه دسته تقسیم می شوند(مهدی بیگی سروستانی،1389). بی اشتهایی عصبی با ترس از افزایش وزن و اختلال در درک تصویر بدن تعریف می شود و پر اشتهایی عصبی با نگرانی دائم در مورد شکل و وزن بدن، دوره های تکراری در پر خوری، فقدان کنترل درطول این پرخوری و استفاده از روش های جبرانی برای جلوگیری از افزایش وزن مثل پاک سازی، محدودیت رژیمی، روزه داری یا تمرینات شدید مشخص می شود (لویس،2002؛ به نقل از صفوی و همکاران، 1388). 1-5-2-نارضایتی بدنی نارضایتی بدنی به عنوان ناهنماهنگی بین بدن ادراک شده فعلی شخص و بدن آرمانی ادراک شده تعریف می شود. نارضایتی بدنی تصویر بدنی منفی ، نگرانی درباره اندازه و شکل بدن و بازخوردهای مربوط به تصویر بدنی را منعکس می کند. (استرامن، ووکلس، برنشتین، چایکن و هیگیز ،1991؛ گلاک وگلیبتر، 2002؛ به نقل از نیورز و سوبال، 2007). 1-5-3- شاخص توده بدنی سازمان بهداشت جهانی (WHO،1998) یک نظام درجه بندی را برای طبقه بندی وزن اضافی و چاقی در بزرگسالان برطبق BMI معرفی کرده است. در سازمان بهداشت جهانی (WHO) وزن اضافی به عنوان یک BMI >25 و چاقی به عنوان یک BMI >30 تعریف شده است. سازمان بهداشت جهانی (WHO) شش طبقه انتخابی را براساس خطر مشخص بیماری های همبود (همبسته) با سطوح متفاوت BMI ارائه نموده است (جدول 2-1). برای نمونه خطر بیماری های همبود در طبقه وزن طبیعی (BMI=18/5 – 24/9) معمولی و در طبقه بالاترین وزن، چاقی طبقه III (BMI>40) خیلی شدید تلقی شده است. جدول 1-1 نظام طبقه بندی WHO از اضافه وزن و چاقی بر پایه ی شاخص توده بدن BMIطبقهخطر بیماری های همبود5/ 18 ›کمبود وزنپایین ×9/24-5/18وزن طبیعیمعمولی9/29-25اضافه وزنفزاینده9/34-30چاقی طبقه ی Iمتوسط9/39-35چاقی طبقه IIشدید40 ≥چاقی طبقهIIIخیلی شدید مطابق مراکز کنترل بیماری امریکا (CDC2001) لاغری به صورت BMI زیر صدک پنجم، وزن اضافه به صورت BMI بالای صدک هشتاد و پنجم و نود و پنجم و چاقی به صورت BMI بالای صدک نود و پنجم تعریف شده است. چاقی شکمی نیز به صورت نسبت دور کمر به دور باسن (WHR) بیشتر یا مساوی 8/0 در خانم ها و WHR بیشتر یا مساوی 9/0 در آقایان در نظر گرفته شد.(قمرانی، 1390) 1-5-4-خودشی انگاری خودشی انگاری زمانی اتفاق می افتد که بدن زن یا قسمتی از آن یا قابلیت های جنسیش از فرد جدا شده و به عنوان نمایش گر او تلقی می شود (فردریکسون و رابرت، 1997). 1-5-5- درونی سازی لاغری ایده آل درونی سازی لاغری اشاره دارد به وسعتی که افراد به صورت شناختی با ایده آل های تعریف شده اجتماع برای لاغری اشتغال فکری دارند (تامپسون و همکاران، 2002). 1-5-6- کمال گرایی کمال گرایی یعنی گرایش فرد به داشتن مجموعه ای از معیارهای افراطی و تمرکز بر شکست و نقص ها در عملکرد و اعتقاد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از این که فرد نتواند مطابق با انتظارات خود زندگی کند (فلت و هویت،2006؛ به نقل از ملکیان بهابادی، 1388). 1-6- تعریف عملیاتی متغیرها 1-6-1-اختلال خوردن اختلال خوردن بر اساس نمره آزمودنی در مقیاس تشخیصی اختلال خوردن و تست نگرش خوردن مشخص می گردد. 1-6-2-نارضایتی بدنی نارضایتی بدنی بر اساس نمره آزمودنی در در پرسش نامه شکل بدنی مشخص می گردد. 1-6-3-کمال گرایی کمال گرایی بر اساس نمره آزمودنی در مقیاس کمال گرایی اهواز مشخص می گردد. 1-6-4-درونی سازی لاغری درونی سازی لاغری بر اساس نمره آزمودنی در مقیاس تفکرات کلیشه ای و قالبی در مورد بدن ایده آل مشخص می گردد. 1-6-5-خودشیء انگاری خودشی انگاری بر اساس نمره آزمودنی در پرسش نامه خودشیء انگاری مشخص می گردد. 1-6-6-شاخص توده بدنی شاخص توده بدنی بر اساس تقسیم کردن وزن افراد بر حسب کیلو گرم بر مجذور قد بر حسب متر محاسبه می گردد. فصل دوم مبانی نظری و پیشینه‌ی پژوهش 2-1-مقدمه در این فصل به بررسی مبانی نظری تصویر بدنی و اختلالات خوردن و پیشینه تحقیقی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن و متغیرهای تاثیر گذار بر آن ها به ترتیب قرار گیری در مدل پرداخته خواهد شد. 2-2- مبانی نظری 2-2-1-تصویر بدنی تصویر بدنی به عنوان تجسم های درونی از جنبه های ظاهری بدن تعریف شده است (تامپسون و همکاران، 1999؛ به نقل از راتل، 2004؛ به نقل سیرز، 2007). طبق نظر کش و پروزینسکی (1990) تصویر بدنی یک ساختار چند بعدی است که به طور گسترده ای توصیف کننده تجسم های درونی و ذهنی از ظاهر فیزیکی و تجربه بدنی است. سیمپلای (2000) معتقد است که تصویر بدنی بیانگر نگرش شخص درباره بدنش است. تصویر بدنی ظاهر واقعی ما یا این که چطور برای دیگران به نظر میرسیم نیست، بلکه دیدگاه درونی خودمان از این که چگونه به نظر می رسیم ، این که ما فکر می کنیم چطور به نظر دیگران می رسیم و این که چه احساسی درباره دید خودمان داریم، است (تامپسون و همکاران 2002). مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و تعریف فرد از تصویر بدنی آرمانی اش در سراسر عمر تغییر می کند. این نگرش ها تحت تاثیر دامنه ای از متغیرها مانند بازنمایی رسانه ها، رسوم فرهنگی و نگرش های دوستان تغییر شکل می یابد (آسپورت، 2001). این تغییر دیدگاه ها معمولا با تغییر احساسات و افکار همراه است و حتی ممکن است در موقعیت های مشخص رفتار را تغییر دهد. طبق نظر تامپسون و همکاران (2002) یک مدل پیوستاری بهترین شیوه برای مفهوم سازی تصویر بدنی است. یک اختلال اختصاصی ممکن است شکل های بسیاری به خود بگیرد به صورت ادراکی، ذهنی(شناختی یا عاطفی) و رفتاری (تامپسون 1996؛ به نقل از سیرز، 2007). عنصر ادراکی تصویر بدنی مختل شده یک برآورد افراطی اندازه بدن است، عنصر شناختی ممکن است شامل انتظار غیرواقعی برای یک ویژگی ظاهری مشخص باشد، عنصر عاطفی اشاره به احساسات درماندگی و اضطراب درباره ظاهر شخص دارد و جنبه رفتاری نشان دهنده اجتناب از موقعیت هایی است که ارزیابی تصویر بدنی را راه اندازی می کنند (تامپسون و همکاران، 2002). 2-2-1-1رویکردهای نظری به تصویر بدنی اگرچه شواهد فراوانی در تایید نظریه های کوچک مانند نظریه مقایسه اجتماعی در مورد تصویر بدنی وجود دارد ( لین و کویلیک 2002؛ موریسون، کالین و موریسون، 2004) مبانی نظری این مفهوم همچنان ضعیف توصیف شده اند (پولیوی و هرمان، 2002). تصویر بدنی به عنوان یک ساختار چند بعدی می تواند نظریه های زیادی را برای تبیین نارضایتی بدنی به خدمت بگیرد. نظریه ها در حوزه تصویر بدنی به طور کلی در امتداد نظریه های ادراکی و نظریه های ذهنی مطرح می شوند. نظریه های ادراکی اختلال های تصویر بدنی صحت و درستی ارزیابی شخص از خود را بررسی می کنند، این جنبه تصویر بدنی اغلب بر حسب اختلال های خوردن مورد بحث قرار می گیرد زیرا بدن ادراک شده شخص به صورت کوچکتر یا بزرگتر از اندازه واقعی اش به عنوان یک معیار تشخیصی در این اختلال به کار می رود (هاینبرگ، 1996؛ به نقل از سیرز، 2007). نظریه های ذهنی رضایت از بدن یا بخش های خاصی از بدن را توصیف می کنند یا به بررسی اختلال های ذهنی می پردازند. دسته اول بیشتر در جمعیت های غیربالینی و دسته دوم در جمعیت های بالینی مورد استفاده قرار می گیرند. نظریه هایی که اختلال های ذهنی را تبیین می کنند به نظریه های تحولی و اجتماعی – فرهنگی تقسیم می شوند (هاینبرگ، 1996). نظریه های تحولی بر نقش مهم دوران کودکی و نوجوانی در اختلال تصویر بدنی مربوط به سنین بزرگسالی تاکید می کنند، نظریه های اجتماعی – فرهنگی تاثیر آرمان های اجتماعی – فرهنگی معمول ، انتظارات و تجربه ها را در علت شناسی و تداوم اختلال تصویر بدنی بررسی می کنند . این نظریه ها شامل: 1) آرمان های اجتماعی – فرهنگی یا فرهنگ لاغری2) نظریه های فمنیستی و جامعه پذیری نقش جنسیتی3) اختلاف از خودآرمانی و مقایسه اجتماعی می باشد (تامپسون 1996؛ به نقل از سیرز، 2007). هر دو دسته نظریه های تحولی و اجتماعی– فرهنگی ممکن است در تبیین نارضایتی تصویر بدنی مورد استفاده قرار گیرند. در زیر به چند نظریه مهم و مطرح در این حیطه پرداخته می شود. 2-2-1-1-1-نظریه های اجتماعی – فرهنگی نظریه اجتماعی – فرهنگی معتقد است که نارضایتی زنان از ظاهر فیزیکی شان به عوامل زیر مربوط می شود: 1) آرمان های لاغری که در جوامع غربی ترویج می شوند و در نظریه فرهنگ لاغری به آن پرداخته می شود 2) تمایل زنان برای پذیرفتن بدن به عنوان شی به جای بدن به عنوان فرایند که تحت عنوان نظریه شی انگاری شرح داده خواهد شد 3) پیش فرض لاغری خوب است که بر پاداش های جذاب بودن (لاغری) و هزینه های غیر جذاب بودن (چاقی) تاکید دارد. باید ذکر شود که آرمان های لاغری و فرضیه لاغری خوب است دو چیز متمایز را نشان می دهند، اولی بر ظاهر جسمی آرمانی به ویژه یک بدن لاغر برای زنان دلالت دارد. دومی بر فواید حاصل از ظاهر آرمانی به ویژه مزیت هایی که زنها معتقدند به عنوان کارکرد لاغری به دست می آو.رند دلالت دارند. هنجارهای زیبایی زنانه در فرهنگ غربی در دوره های مختلف متفاوت بوده اند. آرمان های زنانگی فعلی بر یک بدن باریک تاکید می کنند ، برای نمونه مدل های مجله های 20 سال قبل 8% کمتر از متوسط وزن داشتند، امروزه مدل های مجله ها 23% کمتر از متوسط وزن دارند. تصویرها قالبی از بدن های زنان و مردان آرمانی مدام در تلویزیون ارائه می شوند. و افراد جامعه با استفاده از این معیارها درباره خودشان قضاوت می کنند (آسپورت، 2001؛ به نقل از قاسمی، 1388). شباهت های میان بدن های آرمانی و بدن خود شخص ستایش می شود و تفاوت ها غیر جذاب محسوب می شوند. یک تصویر بدنی منفی می تواند هنگامی که ادراک خود تا حدی زیاد از آرمان ها فاصله دارد رخ بدهد. زنان جوان در جوامع غربی اغلب با تصویر های غیرواقعی زن بر حسب شکل و اندازه بدن روبرو می شوند. مقداری که یک شخص از نظر شناختی با این آرمان های اجتماعی جذابیت درگیر می شود و به رفتارهایی که موجب نزدیک شدن به آنها می شود می پردازد درونی سازی آرمان لاغری نامیده می شود. درونی سازی آرمان های لاغری به طور مجازی برای اغلب زنان غیر قابل دسترس هستند (تامپسون و همکاران، 2002). این تصاویر معیارهایی را برای بدن وضع می کنند که زنان آرزو می کنند آن گونه باشند، در نتیجه هشداری می شود برای زنان جوان که رژیم بگیرند. بسیاری از زنان هم اکنون یک برنامه رژیمی دارند حتی زنانی که وزن بهنجار دارند خودشان را خیلی سنگین می دانند و به دنبال دستیابی به این آرمان هستند. 2-2-1-1-2- نظریه های فمینیستی و شیء انگاری نظریه های فمینیستی بر نقشی که هنجارهای فرهنگی و انتظارات جنسیتی در شکل گیری تصویر بدنی بازی می کنند، تاکید می ورزند (پولیوی و هرمن، 2004؛ گیلبرت و تامپسون، 1996؛ به نقل از سیرز، 2007). تاثیر این متغیرها به ویژه بر زندگی دختران و زنان جوان که در حال ساختن و بازسازی و رشد هویت هستند و از طرفی رشد فیزیکی / جنسی را تجربه می کنند بیشتر است (بومبری، 1997؛ تورن و لوریا، 1999؛ به نقل از سیرز، 2007). یکی از نظریه های خاص فمینیستی که نارضایتی بدنی را در بافت فرهنگی می بیند نظریه شی انگاری است. فردریکسون و روبرت (1997) نظریه شی انگاری را به عنوان تبیینی برای نارضایتی تصویر بدنی و اهمیت ظاهر برای زنان مطرح کردند. آنها مدعی شدند که زنان و دختران براساس معیارهای اجتماعی می آموزند که خودشان را بر مبنای ظاهر فیزیکی شان ارزیابی کنند. معیارهایی که دیگران برای قضاوت برای آنها به کار می بندند. بر مبنای این نظریه بعضی از تاثیرات اجتماعی – فرهنگی زنان را به سمت شی انگاری سوق می دهند. آرمان های اجتماعی که به اهمیت ظاهر زنانه توجه می کنند و این تمایل در فرهنگ غربی که زن باید به عنوان یک شی در نظر گرفته شود نه به عنوان یک وسیله کارکردی (استرلان، مهافی و تیگمن، 2003؛ به نقل از هافشیر، 2003). نمونه هایی از این تاثیرات محسوب می شوند. فردریکسون و روبرتس معتقدند که برنامه های رسانه ها از قدرتمندترین انتقال دهنده های پیام های شی انگاری هستند. نوع بدن باریک که توسط رسانه ها تبلیغ می شود ممکن است برای زنان معیاری آرمانی فراهم کند هم به این خاطر که خیلی بر آن تاکید می شود و هم به این خاطر که به صورت مثبت تقویت می شود (فوتس و بورگراف، 2000؛ به نقل از هافشیر، 2003). فردریکسون و روبرت مطرح کردند که سیستم های گسترده ای از پاداش و تنبیه در فرهنگ ا وجود دارند که بر زیبا بودن فیزیکی و لاغری به عنوان معیاری برای جذابیت تاکید می کنند. به خاطر شیوع شیء انگاری جنسی در فرهنگ آمریکا زنان به این سمت می روند که به بدن خود به عنوان یک شی بنگرند که بیش از هر چیز بر مبنای ظاهر فیزیکی ارزش گذاری می شود ، این دیدگاه نسبت به خود باعث می شود افراد خودشان را به جای صفات درونی مانند هوش و ویژگی های شخصیتی طبق ویژگی های بیرونی توصیف کنند. تحقیقات تجربی با این اظهارات مطابقت دارند، برای مثال نشان داده شده که رضایت تصویر بدنی به طور مثبت با حس زنان از خود رابطه دارد (پولیوی ، هرمن و پلیتر، 1990 به نقل از هافشیر، 2003). مطالعاتی که درباره عوامل موثر بر خود ارزشمندی دختران انجام شده نیز نشان داده اند که ظاهر فیزیکی مهمتر از عواملی مثل موفقیت تحصیلی یا ورزشی است ( هاتر، 1987؛ به نقل از هافشیر 2003). خود شیءانگاری ممکن است حاد یا گذرا باشد. شکل گذراتر، "خود شی انگاری حالتی" نامیده می شود که بافتار محور است و مبنای این تصور که در موقعیت های خاص ظاهر فیزیکی برجسته و مهم می شود (برای مثال بودن درگروهی که متشکل از هر دو جنس است). در چنین موقعیت هایی خود شی انگاری فعال می شود زیرا افراد هوشیاری بالاتری در مورد تمرکز دیگران بر ظاهرشان دارند. تجمع چنین تجربه هایی ممکن است به "خود شی انگاری صفتی" منجر شود، که عبارت است از تمایل مزمن برای کنترل کردن ظاهر خود به خاطر نگرانی از این که دیگران از آن به عنوان اساسی برای ارزیابی استفاده می کنند. خود شی انگاری گستره ای از نتایج منفی را به همراه دارد، یک پیامد فوری آن دلمشغولی عادتی به ظاهر خود است (فردریکسون و روبرتس، 1998؛ به نقل از هافشیر، 2003). این تمرکز بر ظاهر می تواند مشکل آفرین باشد، برای نمونه فردریکسون و روبرتس (1998) دریافتند که خود شی انگاری با مشکلات سلامت روانی و فیزیکی مانند شرمساری بدنی، افسردگی و اضطراب ظاهر و اختلال های خوردن همراه است. 2-2-1-1-3- نظریه تعاملی نگری نمادین مولفه های اصلی تعاملی نگری نمادین عبارتند از : 1) موجودات انسانی چه فردی و چه جمعی از تجربه ها معانی را می سازند که به آنها کمک می کند احساسی از دنیای خود پیدا می کنند. 2) معانی که موجودات انسانی خلق می کنند به بافتار و موقعیتی وابسته است که در آن تجربه داشته اند 3) این معنادارسازی، رفتارها را شکل می دهد، افرادی که در بافتار اجتماعی متولد شده اند به صورت رفتاری، بین شخصی و ذهنی (نمادین) با هم تعامل خواهند داشت (استریکر و وریان، 2003؛ وایت و کیلن، 2002 ؛ به نقل از لایچتی، 2007). این مولفه ها اهمیت بافتار خانواده، روابط، ادراک و تفسیرهای ذهنی را در پیدایش اختلال تصویر بدنی در بین نوجوانان برجسته می کند. تحقیقات تصویر بدنی که از نظریه تعاملی نگری نمادین استفاده کرده اند نشان داده اند که ساختار روابط و حمایت اجتماعی بر چگونگی معنادارسازی اسنادها تاثیر می گذارند، این معنادارسازی هم به نوبه خود تصویر بدنی، مهار شخصیو کارکرد روانی – اجتماعی را پیش بینی می کند (فایف، 1995؛ به نقل از لایچتی، 2007). مفاهیم عملی سازی نقش،تعریف موقعیت و شایستگی بین شخصی از مفاهیم اصلی نظریه تعامل نگری هستند (بار، لای، کونستانتین 1979؛ به نقل از لایچتی، 2007). عملی سازی نقش اشاره به رفتارهایی دارد که تقاضاها یا درخواست های نقش را اجرا می کنند و تبیین های نظری برای تظاهرات جنسیتی یا رفتارهایی همراه با انتظارات قالبی زنانه که در بین دختران و زنان جوان رواج دارد فراهم می سازد. تعریف موقعیت وقتی است که یک شخص موقعیتی را به صورت واقعی تعریف می کند که نتایج اش نیز واقعی است، براساس این مفهوم، باید انتظار داشت باشیم بفهمیم چطور دختران معتقدند که چاق اند، و بدون توجه به وزن واقعی شان در رفتارهای کنترل و کاهش وزن درگیر می شوند. مفهوم شایستگی بین شخصی در چارچوب تعامل نمادین این است که با گنجینه بزرگتر مهارت های نقش و پیچیدگی بیشتر مفهوم خود شایستگی بین شخصی بیشتر می شود. بر مبنای این پیشنهاد ما انتظار داریم که چطور دخترانی که حس بهتری از نیروی زیستی یا فیزیکی و حرمت خود بالا دارند، شایستگی بین شخصی بیشتری دارند و بنابراین کمتر مستعد اختلال تصویر بدنی و رفتارهای کاهش وزن هستند. 2-2-1-1-4- نظریه مقایسه اجتماعی نظریه مقایسه اجتماعی فستینگر (1954) بیان می کند 1) افراد تمایل فطری برای ارزیابی عقاید و توانایی های خود دارند 2) در غیاب معیارهای ذهنی و غیراجتماعی ، افراد درگیر مقایسه اجتماعی می شوند (برای مثال عقاید و توانایی های شان را با عقاید و توانایی های افراد دیگر مقایسه می کنند) و 3) هرگاه ممکن باشد مقایسه اجتماعی با افراد مشابه صورت می گیرد. بعد از معرفی نظریه مقایسه اجتماعی، این نظریه به دفعات مورد تجدید نظر قرار گرفته است. نخست این که هم اکنون شناخته شده است که مقایسه بدون جستجو رخ نمی دهند و ممکن است مقایسه با شخصی صورت می گیرد که شبیه خود فرد نیست (مارتین و کندی، 1993؛ به نقل از موریسون و همکاران، 2004)، ثانیاً این که مقایسه ممکن است درباره ابعادی مانند ظاهر فیزیکی و عادات خوردن رخ بدهد (ویلر و ماراک 1992 به نقل از موریسون و همکاران 2004). آشکار است که نتایج عاطفی فرایند مقایسه اجتماعی تحت تاثیر جهت مقایسه ( برای مثال این که مقایسه رو به بالا باشد یا مقایسه رو به پایین) و ویژگی های هدف ( اینکه اجتماعی باشد یا اختصاصی ) قرار می گیرد. این عقیده وجود دارد که مقایسه های رو به پایین (مقایسه خود با شخصی که در بعضی ابعاد مورد علاقه بدتر است) بهزیستی روانی فرد را افزایش می دهد، در صورتی که مقایسه های رو به بالا( برای مثال مقایسه خود با شخصی که در بعضی ایعاد مورد علاقه بهتر است) بهزیتستی روانی فرد را کاهش می دهد (ویلر و ماراک 1992؛ به نقل از موریسون و همکاران،2004). به علاوه اهداف مقایسه اجتماعی (برای مثال منابع متفاوت تاثیرگذار مانند رسانه ها ) نسبت به اهداف اختصاصی (برای مثال اهداف اختصاصی تر مانند دوستان و خانواده) فشار بیشتری برای رسیدن به معیارهای آرمانی جذابیت فراهم می کنند. تحقیقات نشان داده اند مقایسه اجتماعی درباره ابعاد ظاهر فیزیکی غالبا مقایسه رو به بالا است(ویلر ومایاک 1992 به نقل از موریسون و همکاران2004) و این چنین مقایسه هایی معمولا منجر به کاهش خود پنداره جذابیت در فرد می شود. مارتین و کندی (1993) و ریچنز (1991) دریافتند که تمایل برای مقایسه ظاهر فیزیکی خود با مدل های تبلیغاتی مجله ها به طور منفی یا جذابیت شخصی ادرک شده پایین تر همراه است. 2-2-1-1-5- نظریه خود ناهمخوانی دیدگاه اجتماعی – فرهنگی به دنبال این است که بفهمد چطور ارزش های فرهنگی گسترده می توانند بر نگرش ها و رفتارهای افراد تاثیر بگذارند (جکسون، 2002؛ به نقل از نیبورز و سویال، 2007). تفکر اجتماعی – فرهنگی نشان می دهد که معیارهای فعلی جذابیت تاکید زیادی بر اهمیت اندازه و چاقی بدن می کند. نظریه خود ناهمخوانی که انشعابی از دیدگاه اجتماعی – فرهنگی است توسط هیگینز مطرح شد، وی معتقد است که افراد خود واقعی شان را با استانداردهای ارزشی خود یعنی خودبایدی (تجسم نگرش هایی که دوست دارند به آن برسند) مقایسه می کنند (هیگینز، 1987؛ به نقل از نیبورز و سویال، 2007). هیگنز بیان کرد که اگر بین ادراک از آن چیزی که ما هستیم ( برای مثال تصویر بدنی واقعی) و دیدگاه آرمانی ما یا بین خود واقعی و خود بایدیمان ناهمخوانی وجود داشته باشد احساس نارضایتی و ناکامی در ما به وجود می آید (سندز، 1999)، بنابراین افراد برانگیخته می شوند تا ناهماهنگی بین خود پنداره واقعی و معیارهای درونی شده در موردارزش خود را کم کنند، انحراف از استانداردها می تواند به حالت های هیجانی منفی منتهی شوند و درماندگی هیجانی را افزایش دهد، این درماندگی خود واقعی را برای نزدیک شدن به استانداردها تحت تاثیر قرار می دهد. نظریه خود ناهمخوانی با اسنادهای جسمی شامل شکل و وزن بدن بکار می رود و نشان می دهد که افراد برای بدست آوردن ویژگی های آرمانی جذابیت جسمی تلاش زیادی می کنند. 2-2-2- نارضایتی بدنی یکی از پیامدهای فشار اجتماعی-فرهنگی برای لاغر بودن این است که برخی دخترها و زن های جوان سوگیری ادراکی بسیار مزاحم و فراگیر را درباره اینکه چقدر" چاق" هستند پرورش می دهند، و در مقابل افراد جوانی که جدای از دنیای مدرن زندگی می کنند، تصویر بدن تحریف شده نشان نمی دهند (پلات و همکاران،2000؛ به نقل از باچر،2007). این یافته از این عقیده حمایت میکند که تاثیرات اجتماعی _فرهنگی در ایجاد اختلاف بین نحوه ای که دختران و زنان جوان بدن خود را اندازه می گیرند و شکل زنانه "آرمانی" که در رسانه های گروهی ارایه می شود دخالت دارند. این سوگیری های ادراکی باعث می شود که دخترها و زنها باور کنند که مردان بدن های لاغر را ترجیح می دهند. بسیاری از زنان هم چنین احساس می کنند توسط زنان دیگر ارزیابی می شوند و تصور می کنند که هم سالان آن ها در مقایسه با خودشان معیارهای سخت تری درباره شکل و وزن بدن دارند. اگر زنان این فرصت معقول را داشتند که صرفا با افراط نکردن در مصرف الکل یا با حفظ کردن وزن سالم به بدن "آرمانی" خود دست یابند قضیه فرق می کرد، اما این برای اغلب افراد امکان پذیر نیست. در واقع همان طوری که گارنر (1997) خاطر نشان می سازد، متوسط وزن زنان جوان آمریکایی ظرف چهار دهه گذشته افزایش داشته است، که احتمالا در نتیجه بهبود کلی در تغذیه، مراقبت از سلامتی مربوط به اطفال، و عوامل دیگر است(مثل در دسترس بودن گسترده غذاهای پرکالری). با این حال، متوسط وزن زنان از اواخر دهه1950، افزایش یافته است. با توجه به این روند، نباید تعجب کنیم که بسیاری از زنان در مورد تصویر بدن خود مشکلاتی دارند. یافته های پژوهشی قویا به نارضایتی از بدن به عنوان عامل خطر مهم برای خوردن بیمارگونه اشاره دارند. نارضایتی از بدن با رژیم گرفتن و عاطفه منفی نیز ارتباط دارد. به زبان ساده، اگر نحوه ای که به نظر می رسیم را دوست نداشته باشیم در این صورت احساس بدی در مورد خودمان خواهیم داشت، در ضمن سعی می کنیم وزن خود را پایین بیاوریم تا بهتر به نظر برسیم (باچر و همکاران، 2007). نارضایتی بدنی مشکلی فراگیر است که توسط تعداد زیادی از افراد جامعه تجربه می شود (پولیوی و هرمان، 2002؛ به نقل از دونت و تیگمن، 2005)، تمایل برای لاغر شدن در بین زنان به اندازه ای شایع است که به عنوان یک نارضایتی هنجاریافته شناخته می شود (رودین، سیلبرستین و استریگل – مور، 1985؛ به نقل از دونت و تیگمن، 2005). نارضایتی بدنی به عنوان ناهنماهنگی بین بدن ادراک شده فعلی شخص و بدن آرمانی ادراک شده تعریف می شود. نارضایتی بدنی تصور بدنی منفی، نگرانی درباره اندازه و شکل بدن و بازخوردهای مربوط به تصویر بدنی را منعکس می کند. برای تصویر بدنی تعریف مشخصی وجود ندارد اما به عنوان حس ذهنی و شخصی از رضایت با نارضایتی از بدن یا ظاهر فیزیکی فرد تعریف می شود. ناهماهنگی افراطی بین بدن واقعی و آرمانی به حالتهای هیجانی منفی منتهی می شود و درماندگی هیجانی را افزایش می دهد. درصد بالایی از جوانان به ویژه زنان جوان از بدن شان ناراضی هستند. شیوع بالای نارضایتی بدنی در طول دوره های جوانی با دوره بحرانی شکل گیری هویت، از این نظر که به اختلال در خود پنداره و حرمت خود منتهی می شود زیان بخش است (کری و همکاران، 2004؛ به نقل از نیومارک- استامیز، پاکستون، هانان، هاینس و استوری، 2006). مطالعات نشان داده اند که زنان بیشتر از مردان از تصویر بدنی منفی رنج می برند و بیشتر دچار بی اشتهایی روانی و اختلال های خوردن می شوند. در بین زنان حتی زنان با وزن بهنجار غالبا درباره شکل بدن نگران هستند و می خواهند لاغرتر شوند، نارضایتی بدنی بین نوجوانان و جوانان معمول است تقریبا 50 درصد دختران و 30 درصد پسران گزارش می کنند از بدنشان ناراضی هستند. بعضی مطالعات پژوهشی دریافته اند بسیاری از زنانی که وزن بهنجار با کاهش وزن دارند خودشان را به عنوان افراد دارای اضافه وزن دسته بندی می کنند، برعکس بسیاری از مردان با وجود اضافه وزن خود را دارای اضافه وزن نمی دانند، این برداشت ها به رفتار مدیریت وزن ناسالم در بین زنان و مردان منجر می شود (چنگ و کریستاکیس، 2003؛ به نقل از سوبال 2007). 2-2-2-1-جنسیت و نارضایتی بدن بعضی از مطالعات نشان داده اند که زنان بیشتر از مردان از تصویر بدنی منفی رنج می بردند و بیشتر دچار بی اشتهایی روانی و اختلال های خوردن می شوند. مطالعات قبلی نشان داده اند که زنان نسبت به مردان نارضایتی بیشتری از شکل بدن تجربه می کنند، این تفاوت ها ممکن است ناشی از تفاوت های جنسیتی در هنجارهای فرهنگی مربوط به بدن باشد برای نمونه زنان نارضایتی بیشتری درباره وزن بدن دارند و می کوشند لاغرتر شوند و بلندتر به نظر رسند (میلر و کافمن و لینک،1980؛ به نقل از نیوبرز و سوبال، 2007)، مردان می کوشند ماهیچه ای به نظر برسند به همین دلیل سعی در افزایش وزن دارند. آشکار است که مردان بیشتر به شکل شان علاقه مندند تا وزنشان اگرچه واضح است که هر دو به هم مرتبط است (اندرسون و دیدو منیکو، 1992؛ به نقل از فارنام ، برمینو اسنید، 2008)، این تفاوت بین زنان و مردان در نارضایتی بدنی ممکن است ناشی از تفاوت در آرمان های زنان و مردان باشد. آرمان مردان یک بدن V شکل است، با تاکید بر بزرگ بودن ماهیچه های سینه و شانه ها، در صورتی که آرمان های زنان این است که فوق العاده لاغر باشند، با تاکید بر باریک بودن پایین تنه و ران ها. تمایل مردان برای افزایش وزن با تمایل آن ها برای به دست آوردن ظاهر آرمانی V شکل و به دست آوردن ماهیچه های اضافی مطابقت دارد. زنان بیشتر از مردان تمایل دارند که خود را چاق توصیف کرده و به طور فراوان رﮊیم می گیرند و معمولا بیشتر از مردان از ظاهر فیزیکی خود ناراضی اند (کوپر، فربورن، 1983؛ فارنام و کالنان، 1998؛ به نقل از فارنام و همکاران ، 2008). بر جسته ترین تفاوت در ادراک تصویر بدنی بین دو جنس نارضایتی از وزن به مقدار کمتر از شکل است به ویژه در کفل (برشید، واستر و بورنسترت، 1973؛ به نقل از فورنهام و همکاران،2008 ). میلر و همکاران (1980) نشان دادند که بسیاری از مردان از شکل و وزنشان ناراضی هستند، اگر چه کمتر از زنان است. البته بعضی از تحقیقات هم نشان داده اند که مردان هم اندازه زنان از شکل و وزن بدنشان ناراضی اند (درونوسکی ،1987، سیلبرستین، استریگل-مور، تیمکو درودین، 1988؛ به نقل از فارنام و همکاران، 2008). به هر حال ماهیت نارضایتی بدنی در مردان و زنان اندکی متفاوت است، زنان هنگامی که خودشان را به وسیله معیارهای عینی ارزیابی می کنند بیشتر احتمال دارد که خود را اضافه وزن بدانند، در صورتی که مردان با توجه به معیارهای عینی بیشتر احتمال دارد که خودشان را دچار کاهش وزن بدانند(فارنام، کاسنان، 1988؛ به نقل از فارنام و همکاران، 2008) 2-2-2-2-علت های نارضایتی بدنی فشارهای اجتماعی- فرهنگی مانند نگرش های ضد چاقی و اضافه وزن، نمایش و تبلیغ بدن های آرمانی در رسانه ها، رﮊیم غذایی خانواده و دوستان و فشار برای لاغر بودن از عوامل خطر افزایش نارضایتی بدنی هستند، به علاوه تحقیقات نشان می دهند که صفات شخصیتی افراد مانند حرمت خود پایین، خلق افسرده و بالا بودن شاخص توده بدن نارضایتی بدنی را افزایش می دهد (پاکستون و همکاران،2006؛ پرسنل و همکاران، 2004؛ فیلد و همکاران،2001). نظریه پردازان چندین عامل اجتماعی-فرهنگی، زیستی و بین شخصی را شناسایی کرده اند که ممکن است نارضایتی از بدن را افزایش دهد. عوامل اجتماعی- فرهنگی توجیه نظری زیادی را در ایجاد و افزایش نگرانی های بدن به خود اختصاص داده اند. پیام های اجتماعی -فرهنگی که بدن های آرمانی را تحسین می کنند، باعث نارضایتی بدنی می شوند. پیام های تکراری از والدین، همسالان و رسانه ها نشان می دهد که بدن فرد نامتناسب است و انتظار می رود در فرد نارضایتی از ظاهر فیزیکی ایجاد کند (استریگل-مور، سیلبرستین و رودین، 1986؛ به نقل از پرسنل و همکاران،2003)، تاثیر منفی این پیام ها با تاکید مضاعف بر داشتن بدنی لاغر و متناسب برای زنان زیان بخش تر هستند (وسیمن ، گری، موسیمن، آهرنز، 1992؛ به نقل از پرسنل و همکاران، 2003). درونی سازی این آرمان های بدنی همچنین موجب نارضایتی بدنی بیشتر می شود، زیرا دستیابی به این آرمان های فرهنگی برای اغلب دختران و پسران خیلی مشکل است. درونی سازی شاخص های آرمانی برای داشتن بدنی فوق العاده باریک در دختران به ناخشنودی از شکل و اندازه واقعی بدن خودشان منجر می شود، این درونی سازی به خصوص می تواند آسیب زا باشد زیرا ظاهر در نقش جنسیتی زنانه بسیار مهم است. پژوهش ها نیز نشان داده است که درونی سازی لاغری آرمانی افزایش نارضایتی بدنی راپیش بینی می کند (استیک بیرمن 2001 ، استیک ووایتنون 2002 به نقل از پرسنل و همکاران 2003). درونی سازی این آرمان ها در مردان نیز ممکن است به طور مشابه باعث نارضایتی بدنی شود. ناهماهنگی بین بدن آرمانی و بدن واقعی فرد پریشانی بدنی ایجاد می کند. یک بررسی مقطعی نشان داد که مردان نوجوانی که نمره های بالایی در انگیزش برای ماهیچه ای بودن دریافت کردند بیشتر احتمال داشت که حرمت خود پایین داشته باشند و به دنبال افزایش حجم توده بدن باشند (اسمولاک، لوبین، تامپسون 2001 به نقل از پرسنل و همکاران 2003). همچنین بعضی از مطالعات تاثیر کمال گرایی را بر نارضایتی بدنی بررسی کرده اند. بعضی مطالعات نشان داده اند حرمت خود در رابطه بین کمال گرایی و نارضایتی به عنوان واسطه عمل می کند، این مطالعات نشان دادند کمال گرایی در افراد دارای حرمت خود پایین باعث نارضایتی بدنی می شود (ومس ، بارون، جونیر، ابرامسون و هیسترتون ،1999 ؛ به نقل از هیوند، 2008). تحقیقات تاثیر سایر عوامل درون شخصی مانند خودکارآمدی و مکان کنترل را بر نارضایتی بدنی بررسی کرده اند (پارسونز و تبز،2001). مطالعات نشان داده اند که عوامل زیستی مانند توده بدن باعث افزایش نارضایتی از بدن می شوند، این اعتقاد وجود دارد که میزان چاقی بر آورد شده نارضایتی از بدن را در دختران افزایش می دهد چون احتمالا بیشتر آن ها به لاغری آرمانی نمی رسند نارضایتی بدنی بیشتری را تجربه می کنند، بعلاوه دخترانی که اضافه وزن آن ها بیشتر است فشار بیشتری برای لاغر شدن دریافت می کنند و نارضایتی بدنی آن ها افزایش می یابد (کاتارین و تامپسون،1994، استیک و واتسنون،2002، به نقل از پرسنل و همکاران،2003). هم چنین شواهدی وجود دارد که نارضایتی بدنی با سن رابطه خطی مثبت دارد، وقتی دختران به سن بلوغ می رسند و وزن و چربی بیشتری به دست می آورند، نارضایتی بدنی به شدت افزایش می یابد (ریچارد و باکسر، پترسون و آلبریچ؛1990 به نقل از پرسن و همکاران، 2007). تاثیر توده بدن بر مردان متفاوت است، پسران دارای اضافه وزن به طور معنا داری حرمت خود پایین تر ی دارند و نسبت به همتایان با وزن بهنجار خود آگاهتر هستند (بلیت، سیمونز، بالکرافت، فلت، ون کلی و بوش، 1981؛ به نقل از پرسن و همکاران، 2003 ). فیلد و همکاران (2001) گزارش نمودند که در پسران نگرانی های وزن به طور نیرومندی با توده بدن مرتبط می باشد پسران هنگامی نگران می شوند که واقعا اضافه وزن داشتند در حالی که دختران بدون توجه به وزن واقعی شان از بدنشان ناراضی بودند. مطالعه دیگری نشان داد که پسران هنگامی که وزن متوسط دارند غالبا از بدنشان راضی اند ولی هنگامی که کاهش و یا افزایش وزن دارند غالبا ناراضی هستند (ریچارد وهمکاران 1990؛ به نقل از پرسن و همکاران، 2002). فرایندهای بین شخصی نیز به عنوان عوامل خطر نارضایتی بدنی مطرح می شود. فقدان حمایت غیر مشروط از طرف خانواده و دوستان احساسات منفی درباره خود شخص و شکل بدنش ایجاد می کند (استیک و وایتنون، 2002 ؛ به نقل از پرسنل و همکاران، 2003). احساس حمایت شدن به وسیله محیط اجتماعی بلافاصله شخصی ممکن است به عنوان یک عامل حفاظتی در برابر فشارهای ازدواج عمل کنند، فشارهایی که میتواند باعث نارضایتی های بدنی شوند. نوجوانانی که فاقد شبکه حمایتی هستند ممکن است به دنبال بدن آرمانی باشند تا پذیرش اجتماعی کسب کنند. محققان هنوز در حال بررسی نظرات مرتبط با ظاهر در روابط رمانتیک، نظرخواهی ها و یا مورد تمخسر واقع شدن درباره وزن بدن از طرف خانواده یا دوستان به عنوان یک عامل خطر ممکن در ایجاد نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن هستند (تامپسون و همکاران 1999 به نقل از اوانس و استوکاس 2007)، برای نمونه شواتز، فارس، تانتلف-دان و تامپسون (1997) دریافتد که اظهارنظرهای غیرمستقیم والدین به کودکان خود درباره ظاهر با تصویر بدنی ضعیف تر دختران و کارکرد روانی ضعیف تر پسران ( اما نه تصویر بدنی ضعیف) همراه بود، در واقع نشان داده شده که تمرکز بر نگرانی های ظاهر در خانواده یک عامل پیش بینی کننده مهم نارضایتی بدنی است (دیومس، شاتر، بلک مور و فوکس 2004؛ به نقل از اوانس و استوکاس، 2007). 2-2-2-2-1-علت های اجتماعی- فرهنگی ادراک انداز ه بدن تا حد زیادی تحت تاثیر علت های اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد ( آستابه، 1998؛ به نقل از هارو، پورک و پولور، 2004). استیک و شاو (2002) در مطالعات تجربی و آینده نگر نشان دادند که فشار ادراک شده برای لاغر شدن و درونی سازی آرمان های لاغری خطر نارضایتی بدنی را افزایش می دهند این آرمان های اجتماعی- فرهنگی از طریق برنامه رسانه ها و گفتمان های فرهنگی پیوسته افزایش می یابند و از سوی دیگر افزایش وزن بدن در بین زنان و مردان در حال شیوع است، این تعارض باعث می شود بسیاری از افراد از آرمان های بدنی- اجتماعی- فرهنگی دور شوند. نظریه مقایسه اجتماعی فستینگر درباره افرادی است که نوعی آمادگی فطری برای ارزیابی ویژگی های خود (توانایی ها، اسنادها، نگرش ها) دارند، وقتی که ابزارهای عینی برای خود در دسترس نیستند افراد در پی این خواهند بود که خود را با افراد مشابه مقایسه کنند تحلیل ارادی برای مقایسه ظاهر خود با دیگران پیش بینی کننده ی بالقوه برای نارضایتی بدنی است. تحقیقاتی که در نیم قرن اخیر انجام شده نشان می دهد که افراد همیشه افراد مشابه را به عنوان هدف مقایسه قرار نمی دهند بعضی اوقات مقایسه های بالاتر و پایین تر انجام می دهند. تحقیق روی مقایسه های رو به بالا نشان می دهد افرادی که تمایل زیادی برای انجام مقایسه های مرتبط با ظاهر جسمانی با آرمان های اجتماعی دارند نارضایتی بدنی بیشتری را تجربه می کنند، چنین مقایسه هایی واسطه رابطه بین تاثیرات اجتماعی – فرهنگی و نارضایتی از بدن است. سایر مدل های اجتماعی – فرهنگی نیز به عنوان تبیین هایی برای رشد نارضایتی از بدن و رفتارهای رژیمی در نظر گرفته می شوند. این مدل ها القا می کنند که معیارهای کنونی زیبایی در جامعه تمایل به لاغر بودن را تقویت می کنند، معیارهایی که توسط بسیاری از زنان پذیرفته و درونی می شوند این معیارها توسط مکانیسم های اجتماعی – فرهنگی مختلف و عمدتا از طریق دوستان، والدین و رسانه ها تقویت می شوند. برای نمونه دختران ممکن است با دوستان شان در مکالماتی درباره ستاره های پاپ درگیر شوند که پیام های اجتماعی ارائه شده توسط رسانه ها را تقویت می کند، این جذابیت وقتی که افراد در رفتارها و نگرش های ارزشمند همدیگر سهیم اند بیشتر می شود. با این فرض که نگرانی های تصور بدنی در طول دوران جوانی ایجاد می شود پیشنهاد شده است که دوستان فرد جوان ممکن است در مشابهاتی مربوط به نگرانی های بدنی و رفتارهای خوردن متقابلا سهیم باشند. نظریه پردازان تایید کرده اند که مشابهت های دوستان از فرایندهای انتخاب و اجتماعی شدن سرچشمه می گیرد (اینت و بادمن، 1999؛ اپسین، 1989 ؛ به نقل از قاسمی، 1388). بنا بر نظریه انتخاب دختران دوستانی را انتخاب می کند که دارای عقاید و رفتارهای مشابه درباره اهمیت وزن و شکل بدن باشند که از طریق اجتماعی شدن والدین و رسانه ها تقویت می شوند. 2-2-2-2-2-علت های زیستی شاخص توده بدن (BMI)به عنوان پایدارترین علت زیستی نارضایتی بدنی شناخته شده است (جونر 2004،پنکال و همکاران، 2005). بعضی مطالعات نشان داده اند که شاخص توده بدن بیشتر از متغیرهای اجتماعی – فرهنگی واریانس نارضایتی بدنی را تبیین می کنند . رابطه بین نارضایتی بدنی و توده بدنی قوی می باشد وجوانانی که سنگین و دارای اضافه وزن هستند یا چاق اند نارضایتی بدنی بیشتری دارند و تصویر بدنی پایین تر نسبت به نوجوانان با وزن سالم دارند (اوهرینگ گرابرو، بروکس ، گان 2002 هولسن و کرافت و رویسامب، 2001 ). . مطالعات نشان دادند که نارضایتی بدنی به طور معناداری در رابطه بین شاخص توده بدن و اختلالات خوردن واسطه گری می کند زیرا موجب افزایش رفتارهای خطرناک برای اختلال خوردن می شود. نارضایتی بدنی در مردان با نگرانی های افزایش وزن همراه است (ریچاردلی و مک گیب،2001، کوهان وپوپ، 2001؛ به نقل از جونز و کراوفورد، 2005). در پسران نگرانی درباره وزن ابتدا در کسانی دیده می شود که بالاترین سطوح شاخص توده بدن را دارند در صورتی که در دختران نگرانی های وزن در همه سطوح شاخص توده بدن مشاهده می شود (فیلد وهمکاران، 2001؛ به نقل از جونز و کرافورد، 2005). نتایج نشان می دهد که همانند دختران، پسران دارای چربی بالا بیشتراحتمال دارد که احساسات منفی درباره بدن شان داشته باشند. مطالعات قبلی از این یافته حمایت کرده اند که شاخص توده بدن بالا به طور مثبت با نگرانی ها ی وزن همراه است (ویگفوسدوتیر و لی، 2004 ،فیلد و همکاران، 2001؛ به نقل از جونز و کراوفورد 2005)، از طرفی در پسران شاخص توده بدن پایین تر با بعضی رفتارهای اکتساب ماهیچه مرتبط است (نیومارک – استاینر، لستوری، فاکنر، بیورینگ، و استیک 1999 به نقل از جونز و کراوفورد 2005). در عین حال که رابطه بین شاخص توده بدن و نارضایتی بدنی در مطالعات قوی است اندازه این همبستگی متغیر است. این نوع رابطه نشان دهنده نقش واسطه ها است که افراد دارای شاخص توده بدن بالا را به ویژه برای نارضایتی بدنی آسیب پذیر می کند. 2-2-2-2-3- علت های درون شخصی چندین مطالعه علت های احتمالی ایجاد کننده نارضایتی بدنی و اختلال های خوردن را بررسی کرده اند و رابطه بین صفات خاص شخصیتی و رفتارهای مشکل آفرین خوردن را تایید کرده اند (کسین و ون رنسون، 2005؛ لیلنفلد، وندرلیچ، ریسو، کروسبی، میتچک،2006؛ به نقل از کورتنی ، گامیوز، و جانسون، 2008). تحقیق در مورد شخصیت و اختلال های خوردن تایید می کند که حرمت خود (فردریک و گرو، 1996؛ به نقل از کورتنی وهمکاران، 2008)، کمال گرایی (اشبی ، کاتمن و شوئن، 1998؛ به نقل از کورتنی و همکاران، 2008) و نشانگان مشابه اختلال های وسواس فکری عملی (روجرز و پتری، 2001؛ به نقل از کورتنی و همکاران، 2008) با نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن مرتبط هستند. مدل های علت شناسی احتمالی نارضایتی از بدن و اختلالات خوردن نشان می دهد که که نوجوانی دوره تشکیل هویت است و زمانی است که حس شخص از هویت مختل می شود و نوجوانان ناپایداری زیادی درباره احساسات شان نسبت به خود نشان می دهند (فریورن و ویلسون،1993؛ به نقل از کورتینی، گامبوز، و جانسون؛ 2008). این اختلال در خود شناسی غالبا نتیجه حرمت خود پایین است. فریون و ویلسون (1993) نشان دادند که نوجوانان با حرمت خود پایین بیشتر خودآگاه و به طور زیادی خود انتقادگر می شوند که احتمالا موجب نارضایتی از بدن شده و آنها را مستعد اختلالات خوردن می کند. برای نمونه در یک مطالعه روی دانشجویان 26-17 ساله، آزمودنی هایی که بی اشتهایی روانی داشتند نسبت به کسانی که اختلال خوردن نداشتند سردرگمی هویت بیشتر و اختلال بیشتر ی در خودپنداره داشتند (شوپک، نیوبگ، نمروف، 1993؛ به نقل از کوزتنی ،گامبوز، جانسون، 2008). مولفان، مسلم فرض کردند که آزمودنی هایی دچار نارضایتی بدنی بر بدن فیزیکی خود متمرکزند (مثلا وسوال در کنترل وزن و شکل) که به عنوان راهی برای مقابله با مشکلات درونی خود اتخاذ می کنند. تحقیقی بر روی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن در نمونه های نوجوانان نشان داده که در طول دوره نوجوانی ظاهر شخص نقش مهمی را در حرمت خود بازی می کند (گلر، سریکامسواران، کوکل، زایتساف2000 ، توموری ، راس – ماکوک 2000، به نقل از کورتنی ، گامبوز، و جانسون 2008). بعضی تحقیقات نشان داده اند که حرمت خود پایین یک پیش نیاز برای ایجاد نارضایتی بدنی است (سیلورستون 1992؛ به نقل از کورتنی، گامبوز و جانسون، 2008). 2-2-2-2-3-1-کمال گرایی و نارضایتی بدنی کمال گرایی را به عنوان تمایل برای تعیین و دنبال کردن معیارهای بسیار بالای غیرواقعی ، علی رغم رخ دادن نتایج زیان آور، (برای مثال دل مشغولی با غذا و وزن و گرسنگی مستمر) تعریف کرده اند (شانران، کوپر، فربورن؛ 2002). افراد کمال گرا کسانی هستند که باور دارند که می توانند و باید عملکرد کاملی داشته باشند و چنانچه عملکرد آنها کمتر از حد کمال گرا باشد باعث نارضایتی آنها می شود (پیچ، 1984، هماچک 1978)، بنابراین افراد کمال گرا همواره از عملکرد خود ناراضی اند و همچنین باور دارند که نمی توانند به آنچه خواسته اند برسند. این افراد تمایل به اغراق نتایج منفی از طریق خودکیفردهی دارند (بارو و مور،1983). در دهه 1990 دیدگاه تک بعدی از کمال گرایی توسط مفهوم سازی چند بعدی جایگزین شد. (فروست، مارتن، مهارت و روزنبلت، 1990؛ به نقل از کسین و ون رانسون، 2005)، رویکرد چند بعدی به جنبه های سازش یافته و سازش نایافته کمال گرایی توجه می کند. کمال گرایی به ندرت در رابطه با نارضایتی بدنی مورد پژوهش قرار گرفته است، اما از آن به عنوان عامل تاثیر گذار بر اختلال خوردن حمایت شده است (استیک 2002، جوینر و همکاران، 2000). افراد دارای نارضایتی بدنی در مقایسه به گروه بهنجار کمال گرایی نورتیک تری (برای مثال نگرانی فوق العاده درباره اشتباهات، اضطراب درباره عملکرد) و سطوح مشابهی از کمال گرایی به هنجار رانشان می دهند (اشبی و همکاران، 1998؛ به نقل از کسین، 2005). مقیاس چند بعدی کمال گرایی سه بعد کمال گرایی را نشان می دهد. کمال گرایی خود محور، کمال گرایی دیگر محور، کمال گرایی جامعه محور. کمال گرایی خود محور و کمال گرایی جامعه محور با نارضایتی بدنی و اختلال های خوردن مرتبط است (راو، ولتر و کای 1995 به نقل از کسین و واتسون 2005) مطالعات نشان داده اند که افراد دارای نارضایتی بدنی معیارهای شخصی غیرواقعی برای خودشان تعیین می کنند و معتقدند که دیگران آنها را با خشونت ارزیابی می کنند و تقاضاهای فوق العاده ای برای رسیدن به کمال دارند (هویت، فلت، 1991؛ به نقل از کسین و ون رانسون 2005). پژوهش های محدودی رابطه بین کمال گرایی خود محور و انگیزش برای ماهیچه ای بودن در مردان تایید کرده اند (باردون – کان، کاس و فورد، 2008؛ دیویس، کاروینن و مک کریری، 2005). در اینجا منظور بعد بین فردی کمال گرایی است که احساسات را منعکس می کند که دیگران به طور افراطی انتظارات بالایی از فرد دارند. این نگرش کمال گرایانه ممکن است شامل این احساس باشد که فرد نمی تواند آرمان های ظاهری اجتماعی – فرهنگی را به دست آورد (برای مثال انتظارات رسانه ها، همسالان و والدین برای آن چیزی که بدن شخص باید مشابه آن باشد که بدست آودنش بسیار مشکل است). جوینر، هیترتون، رود و اشمیت(1997) 2-2-2-2-3-2-درونی سازی لاغری بسیاری از نظریه پردازان افزایش اختلال های تغذیه در سال های اخیر را ناشی از تاکید برلاغری و ارزنده سازی آن در جوامع غربی می دانند (آبرامسن و والن،1991؛ مک گیبون و همکاران،1991؛ به نقل از دادستان،1382). استانداردهای غربی جاذبه زنانه در خلال تاریخ تغییر کرده اند و در حال حاضر برای هیکل های باریک و ظریف مزیت قائل اند بازخوردهای مختلف گروههای فرهنگی- اقتصادی و اقلیتها نسبت به لاغری، تفاوتهای فرهنگی چشمگیر در قلمرو اختلال های تغذیه را تبیین می کند (روزن و همکاران،1991؛ به نقل از دادستان). در دهه های اخیر، زنان سفید پوست طبقه مرفه اقتصادی- اجتماعی آمریکا، بیش از افراد طبقه غیر مرفه نسبت به مساله لاغری و رژیم غذایی توجه دارند (مارگو، 1985؛ به نقل از دادستان) و اختلال های تغذیه ای نیز در آن ها بیشتر است. اما چند سالی است که تاکید بر لاغری و رژیم غذایی مورد توجه همه طبقات و اقلیت های نژادی قرار گرفته و در نتیجه فراوانی اختلال های تغذیه از افزایش چشم گیری برخوردار شده است(روزن و همکاران). تفاوت فراوان اختلالهای تغذیه در زنان و مردان را نیز می توان با توجه به مسائل فرهنگی توجیه کرد. تاریخ نشان می دهد که جوامع مختلف همواره برای وضع ظاهری زنان اهمیت بیشتری قائل بوده اند و همین امر موجب شده تا زنان توجه بیشتری نسبت به لاغری نشان دهند و تمایل بیشتری به حفظ یک رژیم غذایی داشته باشند و در نتیجه، آسیب پذیری افزون تری را در برابر اختلال های تغذیه نشان دهند (رند و کولدو،1991،سوارتز،1985؛ به نقل از دادستان). ذکر این نکته نیز جالب است که تاکید بیشتر مردان بر لاغری و رژیم غذایی در سال های اخیر، با افزایش اختلال های تغذیه درآنان مطابقت داشته است (سلیگمن و همکاران،1994;بوتزین و آکوسلا،1988؛ به نقل از دادستان). جوامع غربی نه تنها لاغری را ارج می نهند بلکه نسبت به افراد فربه، جوی توام با تعصب و خصومت را ایجاد می کنند، تحقیقات نشان می دهند که تعصب علیه افراد فربه دارای ریشه های عمیقی است. در یک تحقیق به زنانی که انتظار فرزندی را داشتند، تصاویر یک کودک چاق و یک کودک متوسط ظریف را نشان دادند و از آن ها خواستند تا درباره این تصاویر، نظر خود را بیان کنند، آزمودنیها، کودک متوسط ظریف را دوست داشتنی تر، فعال تر، باهوش تر و مهربان تر از کودک دیگر، توصیف کردند (زلنر و همکاران،1989). فیشر و همکاران(1991). در پژوهشی از دانشجویان دانشگاه خواستند تا پس از بررسی مشخصات متقاضیان کار، نظر خود را نسبت به داوطلبان ابراز کنند، نتایج نشان داد که آن ها متقاضیان لاغر را بیش از متقاضیان فربه توصیف کرده بودند در حالی که دیگر شرایط متقاضیان کاملا یکسان بود. تبلیغات در مورد زیانهای چاقی و اعلام خطر پزشکان درباره پیامدهای آن نیز در طرز تلقی افراد جامعه بسیار موثر است. در حالی که به رغم مضر بودن چاقی مفرط، به نظر نمی رسد که چاقی متوسط به سلامتی افراد آسیبی برساند. هم چنین بر خلاف ادعای بسیاری از روانشناسان، پژوهشگران نتوانسته اند ثابت کنند که اختلالهای روانی در افراد فربه بیش از افرادی است که وزن بهنجار دارند (گارنر و همکاران،1976؛ به نقل از دادستان)، با این حال، چنین دیدگاههای افراطی درباره خطرهای چاقی به ارزنده سازی لاغری و افزایش تعصب نسبت به آن منتهی شده اند و در چهارچوب مجموعه این فشارهای اجتماعی، جوی به وجود آمده که گرایش به لاغری و ترس از چاقی را در افراد ایجادکرده و احتمال گسترش اختلال های تغذیه را افزایش داده است (دادستان،1382). 2-2-2-2-3-3- خودشی انگاری نظریه های فمینیستی بر نقشی که هنجارهای فرهنگی و انتظارات جنسیتی در شکل گیری تصویر بدنی بازی می کنند، تاکید می ورزند (پولیوی و هرمن، 2004؛ گیلبرت و تامپسون، 1996؛ به نقل از سیرز، 2007). تاثیر این متغیرها به ویژه بر زندگی دختران و زنان جوان که در حال ساختن و بازسازی و رشد هویت هستند و از طرفی رشد فیزیکی - جنسی را تجربه می کنند بیشتر است (بومبری، 1997؛ تورن و لوریا، 1999؛ به نقل از سیرز، 2007). یکی از نظریه های خاص فمینیستی که نارضایتی بدنی را در بافتار فرهنگی می بیند نظریه شی انگاری است. فردریکسون و روبرتس (1997) نظریه شی انگاری را به عنوان تبیینی برای نارضایتی تصویر بدنی و اهمیت ظاهر برای زنان مطرح کردند، آنها مدعی شدند که زنان و دختران براساس معیارهای اجتماعی می آموزند که خودشان را بر مبنای ظاهر فیزیکی شان ارزیابی کنند، معیارهایی که دیگران برای قضاوت برای آنها به کار می بندند، بر مبنای این نظریه بعضی از تاثیرات اجتماعی – فرهنگی زنان را به سمت شی انگاری سوق می دهند. آرمان های اجتماعی که به اهمیت ظاهر زنانه توجه می کنند و این تمایل در فرهنگ غربی که زن باید به عنوان یک شی در نظر گرفته شود نه به عنوان یک وسیله کارکردی (استرلان، مهافی و تیگمن، 2003؛ به نقل از هافشیر، 2003) نمونه هایی از این تاثیرات محسوب می شوند. 2-2-2-2-4- علت های بین شخصی 2-2-2-2-4- 1-روابط با همسالان و نارضایتی بدنی نظریه پردازان تحولی و محققان بالینی هر دو تاکید کرده اند که در دوران جوانی افراد به نگرش ها، عقاید و رفتارهای همسالانشان اهمیت می دهند (کولمن 1980، به نقل از هاتچینسون و رپی، 2006). نظریه پردازان نشان داده اند که همسالان در شکل گیری صفات شخصیتی افراد، ویژگی های جسمانی و تمایلات رفتاری به ویژه در دوران جوانی موثر هستند. تحقیقات تجربی نشان داده اند که افراد جوان تمایل دارند که از نظر ظاهر، اسنادهای اجتماعی، علایق، نگرش ها و رفتارها شبیه دوستان شان باشند. آشکار است که مشابهت ها در نگرش های افراد در تعیین جذابیت های بین شخصی مهم هستند. یافته هانشان داده اند که تاثیر ادراک شده از همسالان در نگرش های بدنی افراد جوان مهم است، آنها از طریق مکالماتی که با دوستان شان درباره ظاهر می کنند، شیوه های پردازش وضعیت ظاهری را فرا می گیرندف این مکالمه ها مستقیما متوجه موضوعات مرتبط با ظاهر است، که ارزش و اهمیت ظاهر را مهم می کند و ایجاد آرمان های ظاهری را افزایش می دهد. در واقع دختران و پسرانی که مکالمه ها ی فراوان تری با دوستان شان درباره ظاهر گزارش می کنند، نارضایتی بدنی بیشتری را ابراز می کنند. همچنین نظرخواهی ها ومورد تمسخر واقع شدن درباره ظاهر توسط دوستان به عنوان یک عامل مهم دیگر در فهم نارضایتی بدنی است. تجربه تمسخر در صورتی که زیاد باشد منجر به تفسیرهای منفی درباره خود شخص در یک دوره آسیب پذیر رشد و تشکیل هویت می شود. سربه سر گذاشتن فعلی و گذشته درباره ظاهر با نارضایتی بدنی و افزایش آن همراه است (پاکستون و همکاران، 2006، آیزنبرگ و همکاران، 2006، گلیسون و همکاران، 2000، وارتانیان و همکاران، 2001؛ به نقل از باردون – کان و همکاران، 2008). 2-2-2-2-4- 2-روابط صمیمی و نارضایتی بدنی یک خطر بالقوه برای روابط نزدیک درتعامل های اجتماعی ساده شکل می گیرد: زنی که از همسرش اظهار نظر می خواهد یا می خواهد ظاهرش را ارزیابی کند از نظر عرفی این تعامل به نظر معمولی میرسد. آیا زنانی که دیدگاه ضعیف تری نسبت به ظاهرشان دارند بیشتر احتمال دارد که چنین فیدیک هایی را درخواست کنند؟ آیا این زنان در جستجوی اطمینان مجدد هستند (فیدبک مثبت) یا در جستجوی فیدبکی هستند که دیدگاه خودشان را تائید کند (فیدیک منفی)؟ بعضی محققان تلاش کرده اند فرایندهای خاصی را که در روابط وجود دارد و موجب نارضایتی بدنی می شود شناسایی کنند. کش، تریالت، و آنیس میلکویز(2004) نشان دادند که زنان دچار نارضایتی تصویر بدنی، ترس بیشتری از صمیمیت در روابط رمانتیک دارند و اهمیت بیشتری به ظاهر فیزیکی شان در موقعیت های اجتماعی و غیراجتماعی می دهند. همچنین آکارد، کرنی، و پترسون (2000) گزارش کردند که زنان دچار نگرانی تصویر بدنی در تعامل های جنسی با شریک شان کمتر با بدنشان راحت هستند. تمرکز بر نگرانی های ظاهر در روابط صمیمی بزرگسالان ممکن است انرژی منفی بر تصویر بدنی داشته باشد. عقیده اصلی نظریه خود تاییدی این است که افراد ترجیح می دهند از دیگران فیدبک هایی دریافت کنند که نظر خودشان (مثبت یا منفی) راتایید کند. نظریه های اولیه تعامل اجتماعی ماهیت بین شخصی قضاوت ظاهر را برجسته کرده اند، برای نمونه کولی (1986) تعامل های پویا بین دو فرایند را مورد بحث قرار داد: 1) تاثیری که دیگران بر دیدگاه فرد نسبت به خود دارند 2) اصلاح دیدگاه فرد نسبت به خود در پاسخ به دیدگاه دیگران، کولی معتقد است که این فرایندهای اجتماعی در روابط صمیمی بسیار قدرتمند هستند. سوان وهمکاران (گیسلر، ژوزف، و سوان ،1996) تحقیقات متعددی انجام دادند که نشان می دهد افراد با خودانگاره منفی غالبا ترجیح می دهند فیدبک های منفی دریافت کنند. در حوزه ظاهر فیزیکی جوینز(1999) به بررسی این مساله پرداخت که آیا زنانی که ارزیابی منفی از خود در حوزه تصویر بدنی دارند وکسانی که نشانگان اختلال خوردن دارند تمایل به دریافت فیدبک های منفی دارند که مطابق با دیدگاه منفی شان نسبت به خود باشد؟ تحقیقات جوینر نشان داد که تمایل بیشتر برای فیدبک منفی از دیگران در مرحله یک پژوهش با افزایش نارضایتی بدین در مرحله دو مرتبط بود. این نتایج نشان می دهند که زنان دارای نارضایتی بدنی ممکن است ترجیح بدهند فیدبک های منفی از دیگران دریافت کنند که دیدگاه آنها را درباره خود تایید می کند و نارضایتی بدنی آنها را افزایش می دهد (قاسمی، 1388). 2-2-2-3- نارضایتی بدنی و اختلالات روانی 2-2-2-3-1- نارضایتی بدنی و درماندگی / بهزیستی روانی بهزیستی روانشناختی طبقه وسیعی از طبقه ها است که پاسخهای هیجانی افراد، رضایتمندی ها و ارزیابی های کلی رضایت از زندگی را شامل می شود، این ارزیابی ها همچنین می تواند شناختی باشد هنگامی که شخص آگاهانه قضاوت های ارزیابانه ای در زندگی اش می کند و ممکن است شامل فراوانی دفعاتی باشد که شخص هیجان های مثبت و منفی راتجربه می کند (داینر، لوکاس 2000؛ به نقل از تسوسیس ، نیکولایو، سرداریس و جاج، 2007). اخیرا توجه قابل ملاحظه ای به نقش بهزیستی روانشناختی در سلامت روانی و جسمی اختصاص داده شده است، نه تنها به خاطر اینکه یک عنصر یکپارچه با سلامت روانی است بلکه به خاطر اینکه از مولفه ها ی اصلی رضایت از سلامت جسمی نیر محسوب می شود (پرسمن و کوهن 2005، به نقل از تسوسیس و همکاران 2007). تصویر بدنی نقش مهمی را در بهزیستی روانشناختی بازی می کند، از سوی دیگر به نظر می رسد افراد با بهزیستی روانشناختی بهتر به نحوی مطلوبتری می تواند با فشارهای اجتماعی برای ظاهر مقابله کنند و در نتیجه از رضایت بدنی بیشتری برخوردارند، اما تاکنون تحقیق چندانی در این زمینه صورت نگرفته است، بیشتر تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته به رابطه بین نارضایتی بدنی و درماندگی روانشناختی مربوط می شود. درماندگی روانشناختی اشاره به نشانه های نسبتا غیراختصاصی دارد که معمولا توسط افراد افسرده و مضطرب تجربه می شود. این سازه با خلق افسرده، اضطراب، بی خوابی، تحریک پذیری و تمرکز ضعیف مشخص می شود. یک اجماع نظر کلی وجود دارد که مفهوم وسیع تر ناراحتی روانی تحت عنوان درماندگی مفهوم سازی شود ( تکامپوراث، ونکانسواران، کومار و بنت، 2008). نظام های قراردادی تشخیص های روانپزشکی مانند DSM-IV و ICD-10 برای توصیف، درک، شناسایی و مدیریت درماندگی استفاده می شوند (تکامپوراث و همکاران، 2008). محققان مسلم فرض کرده اند که درماندگی روانشناختی به نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن منجر می شود ( مک کارتی، 1990؛ هاوکینز و کلمنت، 1984 ؛ به نقل قاسمی، 1388). اعتقاد دیگر این است که ممکن است برای کسانی که رژیم می گیرند پرخوری یک کارکرد دفاعی باشد که براساس آن درماندگی ها به جای سایر جنبه های غیرقابل کنترل زندگی، به رفتار خوردن نسبت داده می شوند. در زیر به رابطه بین نارضایتی بدنی و افسردگی که یکی از شاخص های مهم درماندگی روانشناختی است می پردازیم: 2-2-2-3-2- نارضایتی بدنی و افسردگی مطابق نظریه بک در مورد افسردگی (کلارک، بک و آلفورد، 1999؛ به نقل از بناس و گیب، 2007) دیدگاه های منفی درباره خود شخص در ایجاد و حفظ افسردگی سهیم هستد. نظریه پردازان معتقدند ارزیابی های منفی که افراد از همسالان دریافت می کنند به افکار منفی درباره خود منجر می شود. خود ارزیابی های منفی واسطه رابطه بین پیام های همسالان و افسردگی هستند (کول، مارتین، و پاورز، 1997؛ به نقل از بناس و گیپ، 2007). رابطه بین نارضایتی بدنی و افسردگی در زنان و مردان نشان داده شده است (استیک، هیوارد و تیلور، 1998؛ اولیواردیا ، پوپ، بوروویکی و کوهن، 2004؛ فابیان و تامپسون، 1989؛ مارکوتی ، فورتین، و پاپیلون،2002؛ به نقل از بناس و گیپ، 2007). همانطور که گفته شد، مورد تمسخر واقع شدن درباره ظاهر و وزن ممکن است در نارضایتی بدنی سهیم باشد. محققان نشان داده اند که تمسخرهای کلی در افسردگی سهیم اند زیرا تمسخر موجب می شود شخص فکر کند معیوب است و از طرفی احساس می کند که نمی تواند به آسانی آن را تغییر دهد. همانطور که نارضایتی بدنی ممکن است در ایجاد افسردگی سهم داشته باشد، افسردگی نیز یکی از عوامل خطر نارضایتی بدنی به شمار می آید. یک رابطه قوی بین افسردگی و نارضایتی از بدن در زنان مبتلا به پرخوری روانی دیده می شود (کوپر و فربودن، 1993؛ کوپر و هانت، 1988؛ به نقل قاسمی، 1388). چندین مطالعه رابطه معناداری بین نارضایتی از بدن و افسردگی در نمونه هایی از نوجوانان ( مک کیپ ، مارویت، 1990؛ به نقل از کیل و همکاران، 2000)، جوانان (الگود- مرتن، لوینسون و هاپس، 1990، رایردان و کاف، 1977، لیون، فولکرسون ، پری، کوداک، 1993؛ به نقل قاسمی، 1388) و زنان بزرگسال (اسمیت و سینگ، 1994؛ تیلور، کوپلر، 1986؛ روث، آرمسترونگ، 1993؛ به نقل قاسمی، 1388) یافته اند. حتی در نمونه های غیر بالینی رابطه مثبت بین نارضایتی و کج خلقی دیده شده است (دنیستون، روث و گیلوری، 1992؛ ویلکاکس و ساتلر، 1996؛ به نقل قاسمی، 1388) 2-2-2-3-3- نارضایتی بدنی و اختلال های خوردن بحث راجع به نارضایتی بدنی به عنوان عاملی است که در ارتباط با اختلالات خوردن، وجود دارد. فیربورن و گارنر(1988) معتقدند که این اختلال در اکثر مردم دیده می شود و نباید به آن توجه کرد در حالیکه طبق گزارش DSM-IV هراس از شکل بدن در اختلال خوردن شایع است. هرینبرگ و تامپسون (1993) ارتباط بین اختلال تغذیه ای و تصویر بدنی را اینگونه توصیف می کنند: نارضایتی بدنی و زیر مقیاس های پر خوری عصبی در پرسشنامه اختلال تغذیه ای ارتباط دارند. نارضایتی از تصویر بدنی فقط در بیمارانی که از نظر بالینی اختلال مربوط به خوردن در آنها دیده شده می تواند به عنوان معیاری در تعیین اینکه چه کسی می تواند در معرض خطر اختلال خوردن باشد به کار می رود.چندین مطالعه از هر دو روش مقطعی و طولی استفاده کرده اند تا رابطه بین نارضایتی بدنی و اختلال های خوردن را بررسی کنند، برای نمونه مطالعات نشان داده اند که نارضایتی بدنی به طور برجسته ای با اختلال خوردن مرتبط است (فابیان و تامپسون، 1989) و یکی از قوی ترین پیش بینی کننده های اختلال خوردن محسوب می شود. تعدادی از مطالعات آینده نگر نشان داده اند که نارضایتی بدنی پیش بینی کننده رفتار خوردن (تغذیه ) است، ممکن است رفتارهای رژیمی واسطه رابطه بین نارضایتی بدنی و خوردن باشد که به گرسنگی و پیرو آن، پرخوری منجر شود. از آنجا که تصویر بدنی نقش مهمی را در احساسات کلی نوجوانان از ارزش خود بازی می کند، ممکن است عاطفه منفی در رابطه با نارضایتی بدنی و خوردن واسطه شود . نارضایتی بدنی از طریق سه مکانیسم موجب افزایش خطر اختلال های خوردن می شود: اولین مکانیسم فرضی نشان می دهد نارضایتی بدنی به تلاش های افراطی برای رسیدن به لاغری آرمانی با استفاده از رفتارهای رژیمی منجر می شود که در عین حال خطر آسیب های خوردن را افزایش می دهد. مکانیسم فرضی دوم این است که نارضایتی بدنی از طریق ایجاد عواطف منفی (اضطراب یا افسردگی) موجب افزایش خطر اختلال های خوردن و استفاده از رفتارهای جبرانی افراطی می شود. مطابق مکانیسم سومی نارضایتی بدنی مستقیما اختلال های خوردن را تشدید می کند (کسلی ، هازل و وامبولدت 2005) . به هر حال بعضی از سطوح نارضایتی بدنی ممکن است افراد را برانگیزد که وزن و شکل بدن شان را تغییر دهند. رژیم گرفتن مزمن به احساسات خارج از کنترل بودن در رابطه با غذا یا به یک چرخه خوردن، کوشش برای رژیم گرفتن، نارضایتی بدن، احساس گناه، و کاهش حرمت خود منجر می شود (گروگان، 1999؛ به نقل از هارو ، پورک و پالور 2004). 2-2-2-4- جایگاه نارضایتی بدنی در DSM-5 نارضایتی بدنی در بعضی از اختلال های تشخیصی DSM-5 به وضوح به عنوان یک نشانه دیده می شود و در بعضی اختلال ها به طور ضمنی مطرح شده است. اختلال بدشکلی بدنی عبارت است از اشتغال ذهنی در مورد یک نقص یا عیب در ظاهر فیزیکی. نقص یا خیالی است یا اگر بدشکلی فیزیکی جزئی وجود دارد، نگرانی فرد عموما دربرگیرنده نقص های خیالی است. نگرانی فرد به طور بارزی افراطی است. شکایات فرد عموما مشتمل اند بر نقص های خیالی یا جزئی چهره یا سر نظیر کم پشتی مو، جوش صورت، چین و چروک، برجستگی عضلات، عدم تقارن یا بی تناسبی چهره یا جنبه های از چهره مثل بینی ، چشم، ابروها. هر یک از قسمت های دیگر بدن مثل اعضای تناسلی، سینه ها، کفل ها، شکم، بازوها، دست ها،پاها ، شانه ها، مناطق بزرگتر یا اندازه کلی بدن نیز ممکن است مرکز نگرانی فرد گردند. بیشتر افراد مبتلا به این اختلال نگرانی بارزی در مورد ظاهر خود تجربه می کنند. همانطور که دیده می شود، نارضایتی و نگرانی در مورد ظاهر و بدن علامت مشخصه این اختلال به شمار می رود. آشفتگی در درک شکل و وزن بدن علامت اساسی اختلال های خوردن است. در بیماری بی اشتهایی روانی، افراد شدیدا از افزایش وزن هراسان هستند و اندازه و شکل خود را بد ارزیابی می کنند. تجربه و اهمیت وزن و شکل بدن در این افراد مغشوش است، بعضی افراد احساس افزایش وزن کلی می کنند و بعضی تشخیص می دهند که لاغر هستند اما هنوز از این نگرانند که قسمت های خاصی از بدن آنها به ویژه شکم، کفلها و ران ها بیش از اندازه چاق اند. نارضایتی بدنی در این افراد باعث می شود که آنها دست به رفتارهای خطرناک کنترل وزن بزنند. علامت بارز هراس اجتماعی ترس بارز و مستمر از موقعیت های اجتماعی یا عملکردی است که در آنها ممکن است شرمساری پدیدار شود. در هراس اجتماعی افراد ممکن است در مورد شرمسار شدن از جهت نقص های واقعی در ظاهر نگران باشند، اما این نگرانی معمولا افراطی، مستمر و پریشان کننده نیست و شدت زیادی ندارد. اختلال شخصیت اجتنابی الگوی فراگیر بازداری اجتماعی، احساس بی کفایتی و حساسیت زیاد به ارزیابی منفی است. این افراد به دلیل ترس از انتقاد یا طرد شدن از فعالیت های شخصی یا تحصیلی که در بردارنده تماس بین شخصی قابل ملاحظه است اجتناب می کنند. اگر کسی حتی به مقدار جزئی آنها را تایید نکند یا از آنها انتقاد کند به طور شدید احساس آسیب می کنند. این افراد راجع به کفایت اجتماعی و جذابیت شخصی خود به ویژه در موقعیت های مربوط به غریبه ها شک می کنند. این افراد اغلب خود را غیر جذاب می دانند، علائم جسمی جزئی سایر مشکلات ممکن است دلیل اجتناب آنها باشد. پس در این اختلال نارضایتی از تصویر بدنی می تواند یک علت اجتناب باشد. در اختلال شخصیت خود شیفته که الگوی فراگیر بزرگ پنداری و نیاز به تمجید دیده می شود افراد اغلب با تخیلات مربوط به موفقیت ها، قدرت، زیبایی نامحدود یا عشق آرمانی مشغول هستند. این افراد معمولا نیازمند تمجید افراطی هستند. این خودبینی اغلب بدون استثنا خیلی شکننده است . انتقاد ممکن است آنها را مدام آزار دهد و موجب احساس حقارت، کم ارزشی، تهی بودن و پوچی آنها شود. به همین دلیل این افراد ممکن است هنگام مواجه شدن با انتقادات دیگران بیشتر نارضایتی بدنی را تجربه کنند. (کاپلان و سادوک، 2002). 2-2-3- انواع اختلالات مربوط به خوردن و عوارض ناشی از آن : اختلالات خوردن یکی از عوامل نگران کننده سلامت عمومی است که از دهه 1970 نرخ آن به سرعت رو به افزایش است (هوک و همکاران، 2003). اغلب اختلالات خوردن رایجی که در زنان دیده می شود بی اشتهایی عصبی و پر اشتهایی عصبی می باشد. شیوع اختلالات خوردن و مشکلات وابسته به اختلالات خوردن مانند اعتماد به نفس پایین ، غمگینی و ملال و رضایت پایین از تصویر ذهنی به طرز شگرفی در 30 سال گذشته افزایش یافته و هنوز رو به افزایش است (وود،2004؛ به نقل از صفوی، 1388). این اختلالات سومین علت بیماری در جمعیت جوان پس از آسم و چاقی را تشکیل می دهند (لاهورتیکا-راموس،2005؛ به نقل از صفوی، 1388). 8 میلیون نفر در ایالات متحده از اختلالات خوردن رنج می برند (فرتینگاش و همکاران،2004). اختلالات خوردن به معنای رفتارهای خوردن مشکل آفرین است، رفتارهایی همچون محدودیت غذایی (رژیمی) پرخوری، سوءهاضمه که با تکرار کمی اتفاق می افتد یا اینکه با شدت برابر با آنچه که نیازمند ابتلا به معیار های اختلالات خوردن است رخ می دهد. جانسون و همکاران (1999) بیان کردند که در چند دهه اخیر مشکل اختلالات خوردن از نظر بالینی و همچنین رفتارهای اختلالات خوردن در ورزشکاران نخبه موجب بیماری جدی یا مرگ و میر می شود. اختلالات خوردن جزء اختلالات روانشناختی اند و تاثیر منفی ذهنی، جسمانی و اجتماعی بر روی سلامتی دارند. و بر طبق دسته بندی (DSM-IV) به سه دسته تقسیم می شوند. بی اشتهایی عصبی پرخوری عصبی اختلالات خوردن که به عوامل دیگر وابسته اند. براساس دسته بندی (DSM-IV) نشانه ها و عوارض اختلال از این قرار اند: 2-2-3-1- بی اشتهایی عصبی پرهیز از حفظ وزن بدنی نرمال، ترس شدیداز افزایش وزن علیرغم کاهش عمومی وزن، قطع قاعدگی برای سه دوره پی در پی 2-2-3-1-1- عوارض کم آبی، هیپوترمی، کاهش ضربان قلب، کاهش چگالی استخوانی، کاهش هموگلوبین هماتوکریت خون، گلوکز، سرم، افسردگی، کاهش سطح استرادیول، بی خوابی ، خستگی و عصبانی کناره گیری اجتماعی 2-2-3-2- پرخوری عصبی دوره های مکرر پرخوری سریع (تناوب غذاخوردن در کمتر از هر دو ساعت)، مصرف غذاهای دارای کالری زیاد و سهل الهضم در دوره پرخوری، مصرف بی سر و صدای غذا در دوره پرخوری، قطع دوره پرخوری بر اثر دل درد، خواب، سررسیدن دیگران یا ایجاد استفراغ عمدی، نوسان مکرر وزن به مقدار 5 کیلو یا بیشتر به علت پرخوری و روزه گیری متناوب 2-2-3-2-1- عوارض کم آبی، مشکلات مربوط به دندان و لثه، سوء هاضمه ،کاهش وزن علی رغم مصرف زیاد غذا، گرفتگی عضلات، بی نظمی قاعدگی، افسردگی 2-2-3-3- اختلالات خوردن که به عوامل دیگر وابسته اند. همه شرایطی که برای بی اشتهایی گفته شده است به جز قطع قاعدگی همه شرایط بحرانی که برای بی اشتهایی عصبی گفته شده است به جز وزن عادی که در یک دامنه نرمال قرار دارد. همه شرایطی که برای پرخوری عصبی گفته شده است به جز پرخوری و رفتارهای مسهل که با تکرار کمتری نسبت به پرخوری عصبی رخ می دهد. کاربرد مکرر عوامل متهوع و استفراغ خود تعمدی برای اینکه فرد به وزن نرمال برسد. نشخوار و تف کردن نه قورت دادن مقدار زیادی غذا پرخوری مختل کننده خوردن، استفاده از پرخوری غذایی بدون اینکه تهوع و بالا آوردن بی اشتهایی عصبی دیده شود. 2-2-3-3-1-پرخوری مختل کننده پر خوری غذایی بدون اینکه تهوع و بالا آوردن بی اشتهایی عصبی دیده شود , پرخوری مختل کننده آن چنان که به وسیله استانکارد (2002) بازبینی شد که به طور عینی با مصرف مقدار زیادی غذا در مدت زمانی کوتاه (مثلا کمتر از دو ساعت) مدتی که فرد به طور ذهنی فقدان کنترل را تجربه می کند مشخص می گردد. همراه با پرخوری مختل کننده پرخوری با پاکسازی یا سایر رفتارهای جبرانی تعقیب نمی شود، که این موضوع اختلال پرخوری مختل کننده را از پرخوری عصبی متمایز می سازد. اساسا تخمین زده شده که پرخوری مختل کننده با استفاده از خود گزارش دهی تقریبا در 30 % افراد چاقی که در جستجوی درمان هستند رخ می دهد، اگر چه وقتی توسط معاینه کنندگان متخصص تشخیص گذاری می شوند. به نظر می رسد میزان شیوع به اندازه 15- 10 % کاهش می یابد (اسپیزر، دلوین، هسین، وینگ و همکاران، 1992؛ به نقل از استانکارد، 2002). 2-2-4-شیوع اختلالات خوردن حدود 5/0 تا 7/3 درصد از زنان از بی اشتهایی عصبی و 1/1 تا 2/4 درصد از پراشتهایی (پرخوری) عصبی در طول زندگیشان رنج می برند (موسسه ملی سلامت روانی آمریکا، 2001). باید اضافه کرد اختلالات تغذیه ای، امروزه خطر مهمی برای سلامت جسمی و روحی دختران تازه بالغ بوده و تقریبا 8 % از کل ناراحتی ها یا اختلالات تغذیه ای کلینیکی را به خود اختصاص داده است (کولینس، 2005). گزارش مطالعه همه گیری شناسی اختلالات خوردن در سال 1379 که توسط دژکام و همکاران صورت گرفته شیوع بی اشتهایی عصبی به عنوان نوعی اختلال خوردن را در دانش آموزان دختر 9% و سندرم نارضایتی از بدن را 6/6 % نشان داد. اختلال خوردن در نتایج پژوهش سیدی و همکاران (1383) که بر روی دانش آموزان دختر شهرکرمان انجام داده بود 8/6 % گزارش شده است، از این میزان 8/0 درصد مربوط به بی اشتهایی و 8/0 درصد مربوط به پراشتهایی عصبی بود و نوع سوم 7/0درصد اختلالات خوردن را در این مطالعه تشکیل داد. پورقاسم (1387) در بررسی اختلالات خوردن در دانش آموزان دختر تبریزی به این نتیجه دست یافت که 7/16 درصد از دانش آموزان در معرض خطر اختلالات خوردن بودند. 2-2-5- عوامل درونی و بیرونی اثرگذار در بروز اختلال خوردن: رودین و ویفلی (1995) عوامل زیر را در بروز این رفتارها اثرگذار می داند: 1) عوامل درونی 2) عوامل بیرونی 2-2-5-1- عوامل بیرونی عوامل فرهنگی – اجتماعی از جمله عواملی که تاکید خاصی روی لاغری زنان دارد عامل فرهنگی – اجتماعی است. زنان جوان ورزشکار دائماً با این تصوراند که وقتی لاغرند زیبا و موفق اند. این تفکر در مورد لاغری منجر می شود که از ظاهر فعلی خود ناراضی باشند و به هر قیمتی سعی می کنند این وضعیت را برای خود ایجاد کنند. رودین، سیلبراستین و همکاران (1995) در مطالعه خود نشان دادند که دختران نوجوان با وزن نرمال درگیر استفاده از روش های رژیمی اند زیرا تصور می کنند که چربی زیادی دارند و چاق اند. ویسمن و همکاران (1992) نشان دادند که با گذشت زمان وزن بدنی نرمال زنان امریکای شمالی کمتر شده است و آنها اثر عامل فرهنگی را موثر دانسته اند. این مطلب نشان می دهد که زنان آمریکایی از نظر وزن بدنی ایده آل، پایین ترند. استیک و همکاران (1994) نیز در این باره اظهار می دارند که فشار و استرس اجتماعی برای کاهش وزن موجب بروز رفتارهای اختلال خوردن می شود. سابقه آزار و اذیت : در پی فشارهای فرهنگی – اجتماعی که برای لاغری بر ورزشکاران وارد می شود آنها اغلب استرس هایی را از جانب مسئولین باشگاه، مربیان و هم تایان خود متحمل می شوند . تامپسون و هین برگ (1993) اشاره می کنند که سابقه آزار و اذیت از فاکتورهای مهمی در بروز رفتارهای اختلال خوردن در آنهاست. در بررسی که وی بر دختران نوجوان 13-11 ساله انجام داده زیرگروه های مربوط به تصویر بدنی، ترس از بلوغ و افزایش وزن در پرسشنامه EDI-2 نشان داده که نمره بالاتری در افسردگی و عدم اعتماد به نفس دارند. به این منظور به دنبال استفاده از روش های کنترل وزن، پیش تمرینی، خوردن داروهای مدر و مسهل و یا بی اشتها کننده می روند. این دستورالعمل ها شامل کاهش درصد چربی و مصرف غذایی است و یا به روش تخلیه بدن از غذا این وزن اضافی را کم می کنند، در حالی که در اکثر عوارض پرخوری و بی اشتهایی عصبی وزن خود را پایین تر از 85% از چیزی که مناسب تر از وزن و قد آنهاست نگه می دارند. ترس از بلوغ و چاقی و اختلال و نارضایتی در ادراک از خود به اختلالات مربوط به خوردن، کاهش تراکم استخوانی، اختلالات هاضمه، کاهش توده عضلانی و چربی بدنی ، بی نظمی در ریتم قلبی و عروقی و کم آبی را در پی دارد و آسیب و استرس های زیادی را بر ورزشکاران وارد می کند. محیط ورزشکار : شرکت کننده ها در رشته های ورزشی به لاغری و کنترل وزن بدن به عنوان عاملی که در ایجاد اختلالات خوردن دخالت دارند، تشویق می شوند. گارنر و کارفینینکل (1980) در تحقیقی که بر روی 183 زن ورزشکار در رشته های مختلف انجام داده است نشان دادند میزان ابتلای زنان بالرین به اختلال خوردن بنا بر ویژگی حرفه آنها بیشتر بوده است. سندگوت (1993) متوجه شد که بیشتر ورزشکاران نسبت به گروه کنترل در معرض به ابتلا به رفتارهای کنترل وزن مرضی و رفتارهای مربوط به اختلالات خوردن اند. تحقیقات وی میزان شیوع در بین رشته های هایی که نیاز به لاغری اندام زیبایی دارند ( 34 درصد) رشته هایی مثل کشتی و یا رزمی که کنترل وزن از عوامل مهم در آن است (27 درصد) ، استقامتی (13 درصد) و بازی های توپی (11 درصد) را نشان می دهد. 2-2-5-2- عوامل درونی عوامل درونی به معنی بخشی از ویژگی های درونی است که شامل ساختار رواشناختی هستند: تصویر بدنی بحث راجع به نارضایتی بدنی به عنوان عاملی است که در ارتباط با اختلالات خوردن، وجود دارد. فیربورن و گارنر(1988) معتقدند که این اختلال در اکثر مردم دیده می شود و نباید به آن توجه کرد در حالیکه طبق گزارش DSM-IV هراس از شکل بدن در اختلال خوردن شایع است. نارضایتی از تصویر بدنی فقط در بیمارانی که از نظر بالینی اختلال مربوط به خوردن در آنها دیده شده می تواند به عنوان معیاری در تعیین اینکه چه کسی می تواند در معرض خطر اختلال خوردن باشد به کار می رود. اثر استرس استرس سطح پایین برخی از محققان مطرح می کنند که شاید برای افراد مبتلا به اختلالات مربوط به خوردن تحمل استرس کم، مشکل باشد. لییل و همکاران (1995) در تحقیقی که بر روی 431 نفر انجام دادند که تعیین کنند آیا ارتباطی بین تحمل استرس و عوارض پرخوری در جنسیت های مختلف وجود دارد یا نه متوجه شدند که آنهایی که نمره بالایی در آزمون تعیین پرخوری عصبی داشتند، استرس کمی راتحمل می کنند، اگر چه در مقایسه گروهی زنان و مردان، زنان نمره بالایی داشتند ولی در هر دو گروه مردان و زنان که نمره آنها بالاتر بود استرس کمتر را تحمل می کردند، زیرا در این آزمودنی ها از نظر بالینی رفتارهای اختلال خوردن تشخیص داده نشده بود، در این تحقیق تحمل استرس سطح پایین را داشتند که می تواند به عنوان یک عامل دخالت کننده در تمایل به اختلالات مربوط به خوردن باشد. استرس سطح بالا: وجود استرس شدید در افراد مبتلا به اختلالات خوردن گزارش شده است. در تحقیقی که ساکوب و همکاران (1990) بر روی 45 زن که با توجه به معیارهای DSM-IV تعیین شده بودند، آزمودنی ها در شرایط استرس زا با همدیگر مقایسه شدند، بررسی ها نشان داد افرادی که پرخوری عصبی داشتند (8/22%) و افرادی که بی اشتهای عصبی (5/21%) استرس بیشتری رانسبت به گروه کنترل گزارش کردند. اعتماد به نفس عامل دیگری که در ابتلا به اختلالات خوردن در بین افراد مبتلا شایع است کاهش اعتماد به نفس می باشد . این عامل موجب افزایش اختلالات بدنی و نارضایتی از شکل جسمانی می شود. در بین زنان ورزشکار به خصوص رشته هایی که تحت تاثیر فشار اجتماعی، فرهنگ و استانداردهای زیبایی و اقتصادی است، همچون باله، ژیمناستیک هنری و شیرجه مستعد آسیب زیادی اند. این افراد راجع به وزن و رژیم غذایی خود شدیدا نگران اند و مشغله ذهنی آنان نگرانی در مورد افزایش وزن است و در پی آن اعتماد به نفس آنها پایین می آید که به زندگی حرفه ای آنها آسیب می زند. تامپسون و هینبرگ (1993) متوجه شدند که اعتماد به نفس پایین یک عامل مهم و پیشگو در بروز اختلالات مربوط به خوردن می باشد. ترکیب بدنی: انواع ترکیب بدنی همچون افزایش چربی بدن و یا افزایش توده بدنی با افزایش نمره در زیر مقیاس های اختلالات مربوط به خوردن ارتباط دارد. افرادی که درصد چربی بالایی دارند نسبت به افراد دیگر دلیل خوبی برای افزایش نمره نارضایتی بدنی یا تمایل به لاغری دارند. بنابراین افراد تلاش می کنند که وزن خود را بدون راهنمایی و رعایت دستورالعمل کم کنند و برای این منظور از مواد نامناسب استفاده می کنند. تحقیقات بسیار کمی بر روی اینکه آیا اختلال مربوط به خوردن با ترکیب بدنی ارتباط دارد یا نه انجام شده است و در اغلب موارد ترکیب بدنی قد و وزن را می سنجد و سنجش چین پوستی فقط در دو تحقیق دیده شده است. در مورد وضعیت قاعدگی با توجه ترکیب بدنی بررسی هایی انجام شده و اینکه آیا منظم اند یا نه. کاف و ریدن (1993) در بررسی های خود متوجه شدند در زنانی که شاخص توده بدنی بالاتری داشتند دارای چین پوستی ضخیم تری در قسمت سه سر بازویی بودند، این نتایج نشان می دهد در افرادی که سنگین ترند خطر تمایل به اختلال مربوط به خوردن بالاتر است زیرا نارضایتی از بدن درآنها نمره بالاتری دارد. 2-2-6- جنسیت و اختلالات مربوط به خوردن طبق گزارشات پاورس و جانسون (1996) بروز این رفتارها به میزان 95-90 درصد در بین زنان اتفاق می افتد نشان می دهد که مردان کمترین میزان خطر نسبت به زنان در برخی از رفتارها مربوط به خوردن دارد. تحقیقات NCAA بیان می کند که پرخوری در بین مردان نسبت به زنان شایع تر است. مردان سه برابر بیشتر از حمام آب داغ و سونا برای کاهش وزن استفاده می کند. درصدهای مشابهی از زنان و مردان از داروهای استروئیدی برای بهبودی اجرای ورزشی استفاده می کنند. زنان ورزشکار 4 برابر بیشتر نسبت به مردان از داروهای تهوع آور و مدر برای کاهش وزن استفاده می کنند. 2-3- پژوهش های پیشین اختلالات تغذیه یکی از عوامل نگران کننده سلامت عمومی است که از دهه 1970 نرخ آن به سرعت رو به افزایش است (هوک و هوکن،2003). این اختلالات سومین علت بیماری در جمعیت جوان پس از چاقی و آسم را تشکیل می دهند، 8 میلیون نفر در ایالات متحده از اختلالات خوردن رنج می برند (فرتیناش و هلدی،2004). در یک بررسی در نوجوانان دختر ایتالیایی،2/0 درصد بی اشتهایی عصبی، 3/2 درصد پر اشتهایی عصبی، 8/3 درصد سندروم ناقص و 7/10 درصد موارد تحت بالینی داشتند. هم چنین یوسف موسی و همکاران(2010) بر روی نمونه ای 432 نفر از نوجوانان دختر جردنی در سن 10-16 از مدرسه عمومی و خصوصی نشان دادند که یک سوم از شرکت کنندگان اختلال خوردن داشتند (شامل بولومیا نروسیا 6/0%، اختلال پر خوری 8/1% و اختلالات خوردن که به صورت خاص مشخص شده 31% و اختلال آنورکسیا نروسیا یافت نشد). در ایران نیز نوبخت و دژکام (2000) بر اساس مطالعات همه گیر شناسی که در دانش آموزان دختر سال دوم دبیرستان شهر تهران انجام داد، 9/0 درصد بی اشتهایی عصبی، 23/3 درصد پر اشتهایی روانی، و 63/6 درصد سندروم خفیف اختلال خوردن را گزارش نمودند. هم چنین ذاکرنژاد در مطالعه ای بر روی دختران دانشجو نشان داد که از میان دانشجویان نمونه 9/3 درصد دارای نگرانی در مورد وزن و رژیم غذایی، 8/2 درصد دارای بازداری تغذیه، 8/2 نیز دارای پر خوری بودند (ذاکرنژاد،1378).این دسته از اختلالات، عوارض تغذیه ای و روانی متعددی دارد (گلدن، 2003؛ به نقل از عسگری و همکاران،1389). اختلالات تغذیه ای امروزه خطر مهمی برای سلامت جسمی و روانی دختران به حساب می آید و تقریبا 8 درصد از کل ناراحتی ها و یا اختلالات تغذیه ای کلینیکی را به خود اختصاص می دهد (کولینس،2005؛ به نقل از عسگری و همکاران،1389). نوبخت و دژکام (2000) طی یک بررسی نشان دادند که 16/24 درصد از دانش آموزان مورد بررسی، در معرض ابتلا به اختلالات خوردن هستند. پژوهش ها نشان می دهد که اختلالات خوردن با مجموعه ای از نگرش های ناکارآمد (انگل،2006؛ به نقل از عسگری و همکاران) و آشفتگی تصویر بدنی همراه است (جانسن و همکاران، 2005؛ تاشن،کافیر و همکاران،2001 ؛ به نقل از عسگری و همکاران، 1388)دامنه گسترده ای از مطالعات نشان می دهد که نارضایتی از شکل و اندازه بدن یک نگرانی رایج برای نوجوانان و بزرگسالان جوان می باشد. زنان بیش از مردان از تصویر بدنی منفی رنج می برند و بیشتر دچار بی اشتهایی روانی و اختلال خوردن می شوند (رسولی،1388). تقریبا 60 درصد زنان و 30 درصد مردان نیاز برای تغییر شکل و اندازه بدن را اظهار نموده اند (ریکاردلی و مک کابی،2001). در تحقیق دیگر صفوی و همکاران (1388) به بررسی تصویر دهنی از جسم و ارتباط آن را با اختلالات خوردن در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز پرداختند. محققان در این مطالعه چهارصد دانشجوی دختری که به روش تصادفی – طبقه ای انتخاب شده بودند مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحلیل آماری نشان داد که اکثریت دانشجویان (87%) تصویر ذهنی از جسم منفی خود داشتند، همچنین ، 4/78 % از دانشجویان فاقد اختلال خوردن و 5/21 % دارای اختلال خوردن و براساس پرسشنامه تشخیصی اختلال خوردن، 8/1% بی اشتهایی عصبی و 8/7 % پراشتهایی عصبی داشتند و اختلال خوردن ارتباط آماری معنی داری با وضعیت اشتغال پدر و شاخص توده بدنی داشت. بنابراین نتایج نشان می دهد فراوانی اختلال خوردن تقریبا مشابه جوامع دیگر بوده و اکثریت افراد با تصویر ذهنی از جسم منفی دارای اختلال خوردن بوده، هرچند از لحاظ آماری بین تصویر ذهنی از جسم و اختلال خوردن ارتباط معنی داری وجود نداشت. متغیر های فیزیولوژیکی (مانند شاخص توده بدنی)، روانی (مانند درونی سازی لاغری) و اجتماعی فرهنگی (مانند اذیت و آزار مرتبط با وزن) در زنان میانسال همانند زنان جوان با نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن مرتبط می باشد. هم چنین دو فاکتور اضافی به نام وضعیت یائسگی و اضطراب پیری در زنان میانسال اختلالات خوردن و نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید.(اسلیوس و همکاران،2011) همان طور که پیش بینی می شود به وسیله تئوری شی سازی، خودشی انگاری و دیده بانی عادتی بدن به صورت مثبتی با نارضایتی بدنی هم بسته می باشد. هارد و کلارک حمایت تجربی را به یافته های پیشین که بیان می نمود که بین خودشی انگاری و نارضایتی بدنی در زنان مسن یک رابطه وجود دارد می افزاید (هارد،2000؛ کلارک،2001). تحلیل مسیر نشان داد که درونی سازی لاغری و خودشی انگاری یکدیگر را پیش بینی می کنند و هر کدام به تنهایی نارضایتی بدنی را پیش بینی می نمایند که در نهایت اختلال خوردن را پیش بینی می نمایند (لوین و پیران،2004). مک گی و همکاران (2005) در تحقیقی به بررسی رابطه خودمعرفی کمال گرایانه، تصویر بدن و نشانه های اختلالات خوردن پرداخته است. آنها در یک مدل به بررسی خود معرفی کمال گرایانه، و دو میانجی دیگر (به عبارت دیگر ارزیابی تصویر بدنی و تخمین تصویر بدنی) پرداختند، بدین منظور شرکت کنندگان مقیاس هایی را درباره خود معرفی کمال گرایانه، عدم عملکرد تصویر بدنی، و نشانه های اختلالات خوردن تکمیل نمودند، نتایج نشان داد که تمام ابعاد خودمعرفی کمال گرایانه با نشانه های اختلال خوردن مرتبط می باشد، همچنین نتایج نشان می دهد که خود معرفی کمال گرایانه نشانه های اختلالات خوردن را در زنانی که از بدنشان ناراضی هستند پیش بینی می نماید اما در زمانی که بدنشان را دوست دارند یا احساس می کنند که مقدار کم یا هیچ تفاوتی بین بدن واقعی و ایده آل آنها وجود ندارد، پیش بینی نمی کند . وج تووکیز و همکاران (2012) به بررسی ریسک فاکتور ها در نارضایتی بدنی در یک مطالعه کلی یکساله در دختران نوجوان پرداختند، این مطالعه میزان تاثیر 5 ریسک فاکتور (اذیت و آزار مرتبط با وزن، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدنی، عزت نفس و کمال گرایی) به عنوان پیش بینی کننده تغییرات کمی در نارضایتی بدنی را مورد سنجش قرار می دهد، در ابتدا 393 دختر 10 و 11 ساله پرسشنامه هایی را درباره قد و وزن کامل نمودند، یک سال بعد 316 شرکت کننده با نارضایتی بدنی مجدداً مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که عزت نفس همراه با شاخص توده بدنی ریسک فاکتورهایی بوده تا دختران را در گروه هایی با ریسک بالا یا پایین برای نارضایتی بدنی طبقه بندی کنند، همچنین اذیت و آزار مرتبط با وزن، درونی سازی لاغری و کمال گرایی به عنوان ریسک فاکتورها مشخص شدند. این نتایج نشان می دهد که عزت نفس، شاخص توده بدنی متغیرهای مرتبطی برای کمک به مشخص سازی دختران نوجوان در معرض خطر برای نارضایتی بدنی بالا می باشد. بل، لاوتون و دیتمار (2007) در تحقیقی تاثیر مدل های لاغری در ویدئو موزیک را بر نارضایتی از بدن در دختران 19-16 ساله بررسی کردند. در این مطالعه ابتدا آزمودنی ها مقیاس های عاطفه مثبت و منفی تصور بدنی و حرمت خود را کامل کردند، سپس آنها را به تماشای ویدئو موزیک ها مشغول کردند، بعد از آن تصویر بدنی ارزیابی شد، آنها به این نتیجه رسیدند که دختران بعد از تماشای ویدئو، نارضایتی بدنی بیشتری نشان دادند، حرمت خود را در این رابطه واسطه مهمی نبود. در تحقیقی که توسط کولی (2013) انجام شد سطوح نارضایتی بدنی و تفاوت های جنسیتی در سو گیری توجه به سمت بدن ایده ال بررسی گردید، آنها به بررسی سو گیری توجه در 39 مرد و 41 زن با نا رضایتی بدنی بالا و پایین به سمت بدن های ماهیچه ای مردانه و بدن های لاغر زنانه پرداختند. یک ابزار سنجش تماس چشمی، فراوانی خیره شدن را در هنگام خیره شدن اعضا به عکس های بدن های لاغر، نرمال، ماهیچه ای ، و چاق در جنسیت مشابه اندازه گیری می نمود. نتایج نشان دهنده سو گیری توجه بیشتر و طولانی تری به سمت بدن های ماهیچه ای در مردان با نارضایتی بدنی بالا و سو گیری به سمت بدن های لاغر در زنان با نارضایتی بدنی بالا می باشد، همچنین مردان و زنان با نارضایتی بدنی بالا بدن های ماهیچه ای و لاغر را بیشتر از زنان و مردان با نارضایتی بدنی پایین جذاب ارزیابی می نمودند. اگرچه مردان به بدن ماهیچه ای و زنان به بدن لاغر توجه می کنند هر دو آنها یک سو گیری توجهی به سمت تیپ بدنی که جذاب ارزیابی می کنند نشان می دهد. این یافته ها شواهد غیرمستقیمی برای توزیع رابطه بین نارضایتی بدنی و تئوری مقایسه اجتماعی و سو گیری توجه فراهم می کند. بلوئر و همکاران(2003) در تحقیقی با هدف بررسی رابطه بین فشارهای اجتماعی فرهنگی برای لاغری و نارضایتی بدنی به بررسی رابطه بین فشارهای اجتماعی – فرهنگی برای لاغری، درون سازی لاغری ایده آل، مقایسه های اجتماعی، شاخص توده بدنی و نارضایتی بدنی در دختران جوان پرداختند، بدین منظور 153 دختر 10-13 ساله مقیاس های ارزیابی فشارهای اجتماعی – فرهنگی برای لاغری، غرقه سازی رسانه ای، نارضایتی بدنی، مقیاس های اجتماعی و درون سازی لاغری ایده ال را تکمیل نمودند، براساس نتایج فشارهای ادراک شده برای لاغری که به وسیله رسانه ها ارسال می شود با واسطه گری های درونی سازی لاغری، نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید. همچنین رابطه میان درون سازی لاغری ایده آل و نارضایتی بدنی عمدتا تحت تاثیر مقیاس های اجتماعی قرار می گیرد، شاخص توده بدنی نیز به صورت مستقیم با نارضایتی بدنی مرتبط می باشد. آدلارد در تحقیقی (2006) به بررسی رابطه بین نارضایتی بدنی دختران با مادرانشان در یک دبیرستان پرداخت. یافته ها هیچ رابطه معناداری میان نارضایتی بدنی مادران و دختران نشان ندادند اما در میان دختران و مادرانشان رابطه مثبتی بین نارضایتی بدنی و شاخص توده بدنی مشاهده شد. بنابراین براساس نتایج نارضایتی بدنی مادران، نارضایتی بدنی دختران و نگرش ها و رفتارهای آسیب زای مرتبط با خوردن را تحت تاثیر قرار نمی دهد اما براساس نتایج سطوح بالاتر اختلالات خوردن با سطوح بالاتر BMI مرتبط می باشد، به صورتی که دختران با شاخص توده بدنی بالاتر تمایل به ادراک خودشان به صورت سنگین وزن و نشان دادن خوردن آسیب دیده دارند. وامستاد و ویل کاکس (2010) در تحقیقی با هدف پیش بینی تغییرات رضایت از ظاهر بدن و عملکرد بدن در بزرگسالان میانسال و پیرتر به بررسی 1839 بزرگسال با میانگین سنی 69 سال پرداختند. شرکت کنندگان در یک برنامه تغییر رفتار فعالیت فیزیکی شرکت کردند و همزمان با تحلیل رگرسیون به بررسی پیش بین های تغییرات در رضایت عملکرد فیزیکی و رضایت از ظاهر بدن پرداخته شد. براساس نتایج، پیشرفت زیاد در رضایت عملکرد فیزیکی با جوان تر بودن و سفید بودن نرخ پایه سلامتی بهتر، کاهش بیشتری در شاخص توده بدنی و افزایش بیشتر در فعالیت های فیزیکی و پیشرفت زیادی در رضایت از ظاهر فیزیکی با سفید بودن، بدست آوردن یک مدرک دانشگاهی، کاهش بیشتر در شاخص توده بدنی و علائم افسردگی و افزایش بیشتر در فعالیت های فیزیکی همراه بوده است. نتیجتاً این یافته ها نشان دهنده اهمیت فعالیت های فیزیکی در بهبود رضایت بدنی در بزرگسالان میانسال و مسن می باشد. در تحقیقی که توسط نیبورز و سوبال (2007) انجام شد شیوع و میزان نارضایتی از بدن را در دانشجویان دانشگاه بررسی کردند. آنها از تفاوت بین وزن واقعی و وزن آرمانی برای اندازه گیری نارضایتی از وزن بدن و از تفاوت بین شکل واقعی و آرمانی برای اندازه گیری نارضایتی از شکل بدن استفاده کردند. در کل زنان نارضایتی بدنی بیشتری نسبت به مردان اظهار کردند. افرادی که اضافه وزن داشتند نارضایتی از وزن و شکل بدن بیشتری گزارش کردند. زنان با وزن به هنجار تمایل داشتند کمی لاغرتر شوند. زنانی که کاهش وزن داشتند و مردان با وزن بهنجار نارضایتی کمتری از بدن نشان دادند. گاوین و همکاران (2010) به بررسی نقش میانجی گری نارضایتی بدنی در رابطه با چاقی و افسردگی و توجیه تفاوت این ارتباط به دلیل نقش عملکرد سالهای تحصیلی در میان نمونه ای از زنان در بازده سنی 65-40 پرداختند، بدین منظور مدلی برای تعیین رابطه بین چاقی، نارضایتی بدنی و افسردگی تدوین شد که در آن افراد بر حسب سالهای تحصیلات طبقه بندی شدند. اطلاعات با استفاده از مصاحبه تلفنی از 4543 نفر که در آن آنها قد، وزن خود را گزارش نموده و به سوالاتی برای ارزیابی افسردگی و یک آیتم تک سوالی برای سنجش نارضایتی بدنی پاسخ دادند جمع آوری گردید داده ها در این تحقیق نشان می دهد که نارضایتی بدنی رابطه بین چاقی و افسردگی می باشد، علاوه بر این چاقی و نارضایتی بدنی یک فاکتور برجسته برای افسردگی می باشد. در تحقیقی که توسط نیبورز و سوبال (2007) انجام شد شیوع و میزان نارضایتی از بدن را در دانشجویان دانشگاه بررسی کردند. آنها از تفاوت بین وزن واقعی و وزن آرمانی برای اندازه گیری نارضایتی از وزن بدن و از تفاوت بین شکل واقعی و آرمانی برای اندازه گیری نارضایتی از شکل بدن استفاده کردند. در کل زنان نارضایتی بدنی بیشتری نسبت به مردان اظهار کردند، افرادی که اضافه وزن داشتند نارضایتی از وزن و شکل بدن بیشتری گزارش کردند، زنان با وزن به هنجار تمایل داشتند کمی لاغرتر شوند، زنانی که کاهش وزن داشتند و مردان با وزن بهنجار نارضایتی کمتری از بدن نشان دادند. فورنهام، بیچ من و اسنید (2002) در مطالعه ای تاثیر جنسیت و حرمت خود را بر نارضایتی از بدن بررسی کردند. 237 نوجوان پرسشنامه های نگرش های مربوط به بدن، دلایل ورزش کردن و شکل و اندازه بدنی آرمانی در برابر شکل و اندازه واقعی را پر کردند. همانطور که پیش بینی می شد پسران بیشتر احتمال داشت که بخواهند سنگین تر باشند، در صورتی که دختران خیلی کمی می خواستند سنگین تر باشند. فقط در دختران نارضایتی بدنی با حرمت خود همبستگی داشت. حرمت خود مردان تحت تاثیر نارضایتی بدنی قرار نمی گرفت از طرفی معلوم شد که دلایل اقتصادی برای ورزش کردن بدون توجه به نقش جنسیت با حرمت خود پایین و اختلال خوردن مرتبط است. کلسی ، هازل و وامبولدت (2005) پیش بینی کننده های نارضایتی از بدن را در دختران و پسران مبتلا به آسم مورد مطالعه قرار دادند. 63 دختر و 60 پسر 8 تا 18 سال مبتلا به آسم مقیاس هایی از نارضایتی بدنی، اضطراب، افسردگی و نشانگان آسم را پر کردند. نتیجه این بود که اضطراب، افسردگی و شاخص توده بدنی مسئول 15 تا 21 درصد واریانس نارضایتی بدنی در دختران و پسران بود. فعالیت فیزیکی 13 درصد واریانس رادر دختران و نشانگان آسم 14 درصد را در مردان پیش بینی می کرد. کیل، میچل، دیویس و کرو (2000) تحقیقی درباره افسردگی و نارضایتی از بدن در زنان مبتلا به پرخوری روانی انجام دادند. شرکت کنندگان 101 زن بودند که در یک مطالعه درمانی کنترل شده پرخوری روانی شرکت کردند و بعد از 10 سال در یک ارزیابی پیگیری شرکت کردند. یافته ها نشان داد که سطوح خط پایه افسردگی مستقل از نشانگان پرخوری روانی است که نارضایتی بدنی را پیش بینی می کند. یافته ها نشان داد که افسردگی ممکن است نسبت به نشانگان پرخوری روانی یک شاخص تشخیص بهتری برای نارضایتی بدنی باشد. ضیغمی مهدوی و مژده (1388)، در تحقیقی با هدف بررسی هم بستگی بین شاخص توده بدنی، تصویر ذهنی از جسم خود و افسردگی در یک مطالعه توصیفی- هم بستگی، به ارزیابی200 تن از مراجعه کنندگان درمانگاه بیمارستان حضرت علی علیه السلام در شهر کرج در سال 1388 که به روش نمونه گیری آسان انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند پرداختند. اطلاعات لازم با استفاده از فرم مشخصات فردی، پرسشنامه چند بعدی نگرش فرد در مورد بدن خود، پرسشنامه شکل بدن، مقیاس افسردگی مربوط به مرکز مطالعات جمعیت شناختی جمع آوری گردید. نتایج نشان داد که 5/45 % از زنانی که اضافه وزن داشتند، تصویر ذهنی از خود در 5/32 % در حد متوسط، نارضایتی بدنی در 29 درصد خفیف و افسردگی در 5/31 % خفیف تا متوسط بود. شاخص توده بدنی هم بستگی منفی معنی داری با نموده تطبیق ذهنی از خود و همبستگی مثبت معنی داری با نارضایتی از بدن و نمره افسردگی داشت. نمره افسردگی همبستگی منفی معنی داری با تصویر ذهنی از خود و همبستگی مثبت معنی داری با نارضایتی از بدن نشان داد. براساس یافته های حاصل از این تحقیق اضافه وزن و چاقی در زنان، منجر به تصویر ذهنی منفی از خود و افزایش نارضایتی از بدن و افسردگی می شود. پژوهشی توسط آزاده راحتی (1386) به منظور بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر راه کارهای شناختی – رفتاری بر بهبود تصویر بدنی منفی نوجوانان دختر صورت گرفته است. نمونه ای با حجم 16 نفر انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. این افراد از بین دانش آموزان دختر محصل در دبیرستان های مناطق 9، 6، 2 و 15 شهر تهران در سال تحصیلی 86-85 بودند که به وسیله پرسشنامه تصویر بدنی کش (1997) مورد سنجش قرار گرفته و دارای تصویر بدنی منفی بودند. گروه آزمایش برنامه آموزشی طراحی شده را دریافت کرد و سپس هر دو گروه به وسیله پرسشنامه تصویر بدنی مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در تصویر بدنی گروه آزمایش و کنترل به وجود آمده است و روش آموزشی توانسته است تصویر بدنی گروه آزمایش را بهبود بخشد. در تحقیق دیگری آزاده راحتی(1383) به بررسی تحولی تصویر بدنی و رابطه آن با عزت نفس براساس مقایسه گروه های سنی نوجوانان، میانسالان، و کهنسالان در دانشگاه شاهد پرداخت. نتایج بدست آمده نشان داد که تصویر بدنی وجهی مهم از سازه حرمت خود را نیز تبیین می کند و این هم در آزمودنی های مذکر و هم مونث صادق بود. ایوان و همکاران در تحقیقی با هدف بررسی نارضایتی بدنی و نگرش های اختلال خوردن به آزمون یک مدل اجتماعی – فرهنگی در دختران 7 تا 11 سال پرداختند، بدین منظور 127 دختر 7 تا 11 ساله مقیاس های درونی سازی لاغری، نارضایتی بدنی، استفاده از رژیم، افسردگی و نگرش های اختلال خوردن را تکمیل نمودند. قد و وزن آزمودنی ها ثبت و شاخص توده بدنی محاسبه گردید. براساس نتایج، درونی سازی لاغری با واسطه گری نارضایتی بدنی، بازداری غذایی، افسردگی و اختلالات خوردن را پیش بینی نموده و همچنین قادر به پیش بینی مستقیم اختلالات خوردن می باشد. استیک (2002)، با فراتحلیلی بر مطالعات طولی به بررسی نقش نارضایتی (تصویر بدنی منفی) و دیگر ریسک فاکتورها در پیش بینی آسیب شناسی خوردن پرداخت. به صورت کلی اطلاعات تصدیق می کنند که تصویر بدنی منفی یک متغیر پیش بین برای اختلالات خوردن می باشد. همچنین استیک (2002) حمایت هایی را از مدلی که فشارهای لاغری از سمت خانواده، دوستان و رسانه ها به درون سازی لاغری زیبای ایده آل و بیش ارزیابی ظاهر به عنوان یکی از اجزای خود پنداره پیوند می دهد مرور می کند. این اجزا مولفه هایی را برای اجزای بدنی منفی قرار می دهد که در واقع احتمال سه جز اختلال خوردن را افزایش می دهد (بازداری غذایی ، پرخوری و عاطفه منفی). به طور خلاصه این تحقیقات پیشنهاد می دهند که اگر تصویر بدنی منفی جلوگیری شود احتمال وقوع آسیب شناسی خوردن کاهش می یابد. وایدرمن و پریور (1999) رابطه بین نارضایتی بدنی، افسردگی، پرخوری روانی و تفاوت های فردی در انگیزش برای لاغر شدن را در دو نمونه از زنان بزرگسال جوان مورد بررسی قرار دادند. نمونه اول شامل زنانی با تشخیص بی اشتهایی روانی یا پرخوری روانی بودند و نمونه دوم شامل زنان دانشجوی کالج بودند. شرکت کنندگان مقیاس های خود گزارشی از پرخوری روانی انگیزش برای لاغر شدن، عاطفه منفی و نارضایتی بدنی پر کردند. در سطح تک متغیری همه سازه های پیش گفته به طور معناداری با نارضایتی بدنی مرتبط بودند. در تحلیل رگرسیون چندگانه از افسردگی و پرخوری روانی برای پیش بینی نارضایتی بدنی استفاده شد، هر دو به طور جداگانه با نارضایتی بدنی مرتبط بودند. هنگامی که انگیزه برای لاغر شدن به معاملات رگرسیون اضافه شد انگیزه لاغر شدن یک پیش بینی کننده جداگانه برای نارضایتی بدنی بود در صورتی که پرخوری روانی نبود. در مطالعه ای که توسط فیترسیمون- کرفت و همکاران (2011) انجام گرفت اثر اگاهی بدنی شیء سازی شده در رابطه با بهبودی از یک اختلال خوردن بررسی شد. در جوامع غربی بدن زنان به عنوان یک شی تلقی گردیده و مورد نگاه جنسی قرار داده می شود. به عبارت دیگر آگاهی بدنی شی سازی شده در این مطالعه رابطه بین آگاهی بدنی شی سازی شده و بهبودی از اختلالات خوردن به وسیله مقایسه اجزا گروه کنترل غیر بیمار، بهبود یافته کامل، نسبتا بهبود یافته و کیس های اختلال های خوردن بررسی گردید. نتایج نشان می دهد که گروه کنترل غیر بیمار و بهبود یافته کامل سطوح پایینی از دو جزء آگاهی بدنی شی سازی شده یعنی نظارت بدنی و شرم بدنی را نشان داده و افراد نسبتاً بهبود یافته بسیار شبیه با افراد بیمار در این ساختار می باشد. سومین جزء آگاهی بدنی شی سازی شده ، عقاید کنترل در یک ساختار شبه ادراکی، خودکفایی شکلی و وزنی، در میان گروه ها متفاوت نمی باشد، بنابراین یافته ها نتایج حمایتی برای اهمیت اندازه گیری جنبه های خود شی انگاری مخصوصاً نظارت بدنی و شرم بدنی در طول دوره های اختلال خوردن فراهم می کند. تامپسون، شروف، کافری، رودریگرز (2006) تاثیرات همسالان را بر ظاهر، نارضایتی از بدن، اختلال های خوردن و حرمت خود در دختران نوجوان دارای اضافه وزن و در خطر اضافه وزن بررسی کردند. سیصد و بیست و پنج دختر نوجوان از دبیرستان فلوراید مورد ارزیابی قرار گرفتند، نود نفر از آنها معیارهای اضافه وزن را داشتند. تحلیل رگرسیون چندگانه برای تحلیل تفاوت های گروهی در همه متغیرها استفاده شد و مقدار واریانس برای متغیرهای تاثیرات مربوط به همسالان در پیش بینی نارضایتی از بدن، اختلالات خوردن و حرمت خود اندازه گیری شد. دختران دارای اضافه وزن و در خطر اضافه وزن نمره های بالاتر از متوسط در نارضایتی از بدن، رژیم غذایی، و اظهارات و اسنادهای منفی درباره ظاهر داشتند. همسالان تاثیرگذار بر تصویر بدنی شخص تنها پیش بینی کننده نارضایتی بدنی در گروه های دارای اضافه وزن و در خطر اضافه وزن بودند. عسگری و همکاران (1389) در تحقیقی با هدف مقایسه افسردگی و پرخاشگری نوجوانان با توجه به سطوح پراشتهایی روانی 300 نفر از دختران و پسران نوجو.ان شهر اهواز را به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب نمونه و میزان اضطراب، افسردگی و پرخاشگری و اختلالات تغذیه ای آنان را ارزیابی نمودند نتایج تحلیل آماری نشان داد که نوجوانان با سطح بالای پراشتهایی روانی نسبت به نوجوانان با سطح پایین پراشتهایی روانی از میزان اضطراب، افسردگی ، پرخاشگری بیشتری برخوردارند. 2-4-نتیجه گیری تحقیقات پیشین نشان می دهند متغیرهای فیزیولوژیکی (مانند شاخص توده بدنی )، روانی (مانند درونی سازی لاغری، خود شیء انگاری،کمال گرایی...) و اجتماعی فرهنگی (مانند اذیت و آزار مرتبط با وزن) در زنان جوان با نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن مرتبط می باشد. هم چنین تحقیقات پیشین نشان می دهد در کل زنان نارضایتی بدنی بیشتری نسبت به مردان اظهار می کنند و زنانی که کاهش وزن داشتند و مردان با وزن بهنجار نارضایتی کمتری از بدن نشان دادند. نتایج تحقیقات داخلی نشان داد که فراوانی اختلالات خوردن تقریبا مشابه جوامع دیگر بوده و اکثر افراد با تصویر ذهنی از جسم منفی داراری اختلال خوردن می باشند. 2-5-فرضیه های پژوهش 1- کمال گرایی، نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید. 2- درونی سازی لاغری، نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید. 3- شاخص توده بدنی، نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید. 4- خودشی انگاری، نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید. 5- نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. 6- کمال گرایی، اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. 7- درونی سازی لاغری، اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. 8- شاخص توده بدنی ، اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. 9- خودشی انگاری، اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. 10- کمال گرایی، درونی سازی لاغری، خودشیء انگاری و شاخص توده بدنی با واسطه گری نارضایتی بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نمایند. فصل سوم روش پژوهش 3-1-مقدمه فصل سوم با توصیف جامعه آماری و روش نمونه گیری آغاز خواهد شد. در این فصل پس از توصیف ابزارهای پژوهش، شاخص های روایی و پایایی این ابزارها گزارش می شود و در نهایت به چگونگی اجرا و روش های آماری بکار گرفته شده برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش اشاره خواهد شد. 3-2-روش پژوهش و متغیرهای اصلی پژوهش طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. روش پژوهش به کار گرفته شده در این پژوهش تحلیل مسیر و تحلیل معادلات ساختاری است، که با استفاده از آن روابط علی بین متغیرهای پژوهش بررسی خواهد شد. متغیرهای برونزاد، در این مطالعه شامل چهار متغیر کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدنی و خود شیء انگاری می باشد. متغیر واسطه ای نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن متغیر درونزاد پژوهش حاضر را تشکیل خواهند داد. 3-3- جامعه آماری،نمونه و روش نمونه گیری جامعه آماری شامل کلیه دختران دانشجوی دانشگاه شیراز بودند که در سال تحصیلی 91-92 مشغول به تحصیل بودند. از میان جامعه آماری 300 نفر از دانشجویان دختر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب گردیدند. تعداد اعضای نمونه ی پژوهش بر اساس پیشنهاد استیوس (به نقل از هومن، 1390) مبنی بر وجود حداقل 15 عضو در نمونه ی پژوهش به ازای هر مسیر مستقیم مشخص گردیده است. 3-4- ابزار پژوهش 3-4-1-اختلالات خوردن 3-4-1-1-مقیاس تشخیصی اختلالات خوردن مقیاس تشخیصی اختلالات خوردن (EDDS)(استیک و همکاران، 2001) یک پرسش نامه 22 آیتمی می باشد که بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و اختلال پرخوری را بر اساس ملاک های DSM-IV (انجمن روانپزشکی آمریکا-1994) اندازه گیری می کند. این مقیاس شامل ترکیبی از نمرات لیکرتی، نمرات دو بخشی، نمرات فراوانی و سوالات باز پاسخ مثل قد و وزن می باشد. اولین آیتم 4 سوالی مقیاس های نگرشی بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی در سه ماه گذشته مثل ترس از چاقی و بیش ارزیابی وزن بر روی یک مقیاس هفت نقطه ای می باشد که از صفر (اصلا) تا 6 (به مقدار زیاد) درجه بندی شده است. چهار آیتم بعدی فراوانی مصرف مقدار زیادی غذا با تمرکز بر تعداد روزها در هر هفته در طول 6 ماه گذشته (اختلال پرخوری) و تعداد روزهای هر هفته در طول 3 ماه گذشته (پرخوری عصبی) را اندازه گیری می کند، نتایج این 4 آیتم فراوانی رفتارهایی را که به عنوان اجزای پر خوری در طول 3 ماه گذشته استفاده می شوند را ارزیابی می کند که شامل استفراغ کردن، استفاده از ملین ها و مسهل ها، روزه گرفتن و تمرینات شدید می باشد. نهایتا از شرکت کنندگان درخواست شد تا قد و وزنشان را یادداشت کنند و به دو سوال درباره دوره های قاعدگی از دست رفته و مصرف قرص های ضد بارداری پاسخ دهند. مقیاس تشخیصی اختلالات خوردن شامل یک مقیاس تشخیصی و یک مقیاس نشانه های ترکیبی می باشد، مقیاس تشخیصی برای بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و اختلال پرخوری استفاده می شود. نمرات نشانه های ترکیبی سطوح کلی آسیب شناسی خوردن را نشان می دهد و نمرات برش برای تفکیک افراد با آسیب شناسی خوردن از گروه کنترل به کار می رود. نمرات نشانه های ترکیبی اختلالات خوردن به وسیله ی استاندارد سازی و جمع بندی نمرات تمام آیتم ها محاسبه می گردد (به جز آیتم هایی که در مورد وزن، قد و مصرف قرص های ضد بارداری سوال می نماید). برای نشانه های ترکیبی، نمره برش 16.5 به طور رایج برای تشخیص بیماران بالینی از گروه کنترل به کار می رود. هم چنین به دلیل عدم استفاده قبلی از این پرسش نامه در ایران، پایایی و روایی این مقیاس در این تحقیق محاسبه گردید. پایایی مقیاس تشخیصی اختلال خوردن ((EDDS جدول 3-1: پایایی مقیاس تشخیصی اختلالات خوردن EDDS پرسشنامهتعداد سوالاتآلفای کرونباخاختلالات خوردن نوع 22243/0 از آلفای کرونباخی به دست آمده در جدول فوق، این نتیجه حاصل می شود که سوالات این مقیاس از پایایی لازم برخوردار نیستند. ولی با حذف دو سوال 19 و 20 آلفای کرونباخ به مقدار مطلوب 82/0 خواهد رسید در این تحقیق از روش تحلیل عاملی تاییدی استفاده شده است که در آن از قبل گروه‌بندی‌ها انجام شده و تنها در پی آن هستم که از درستی گروه‌بندی‌ها و اعتبار سازه‌های مد نظر گرفته شده مطمئن شوم. بدین منظور برای هر مقیاس آزمون معنی داری KMO و بارتلت انجام شده است. مقدار شاخص KMO جهت تعيين كفايت حجم نمونه به منظور استفاده از ساختار عاملي به كار مي‌رود و از صفر تا يك تغيير ميكند و معمولا زمانی مطلوب محسوب میشود که مقدار آن از 60/0 بیشتر باشد. آزمون بارتلت ناهمبسته بودن بین سوال‌های داخل هر مقیاس را آزمون مي‌كند. در صورتی که سطح معناداری این آزمون کمتر از سطح 05/0 باشد، فرض همبسته بودن سوالات پذیرفته میشود، بدین معنا که این سوال‌ها مقیاس مورد نظر را به خوبی اندازه می‌گیرند روایی مقیاس تشخیصی اختلال خوردن (EDDS) جدول 3-2: روایی مقیاس تشخیصی اختلالات خوردن EDDS پرسشنامه مقدار KMOآزمون بارتلتمقدار کای دودرجه آزادی سطح معناداریاختلالات خوردن نوع 277/042/29382310 بیشتر بودن مقدار KMO از 60/0 بیانگر کفایت نمونه برای مقیاس تشخیصی اختلالات خوردن است. همچنین فرض صفر آزمون بارتلت نیز رد شده است که نشان از روا بودن سوالات این مقیاس دارد. به نوعی دیگر سوالات با هم همبستگی دارند. 3-4-1-2- پرسش نامه نگرش خوردن تحلیل عاملی پرسش نامه نگرش خوردن و فرم 26 سوالی: فرم اصلی پرسش نامه نگرش خوردن شامل 40 سوال است. گارنر و همکارانش (1982) با انجام تحلیل عاملی مشخص کردند که 14 سوال از پرسشنامه برای هیچ یک از موارد ضروری نیستند. آن‌ها سوال‌هایی را که مربوط به اولین مورد هستند «رژیم غذایی» نامیدند که به اجتناب از غذاهای چاق کننده و اشتغال فکری در مورد لاغر بودن مربوط میشدند. مورد دوم را «پر اشتهایی و اشتغال ذهنی با غذا» نامیدند که افکار مربوط با غذا و به همان نسبت پراشتهایی را نشان میدهد. سومین مورد را «کنترل دهانی» نامیدند که به کنترل خود برای خوردن و فشاری که فرد از سوی دیگران برای افزایش خوردن ادراک میکند مربوط میشود. 14 سواالی که در هیچ یک از این سه فاکتور قرار نگرفتند حذف شده و پرسشنامه 26 سوالی (EAT-26) که همبستگی بالایی با مقیاس اصلی دارد تدوین گردید، 14 سوال حذف شده غیر ضروری بوده و قدرت پیشبینی مقیاس را افزایش نمیدهند(گارنر و همکاران، 1982).هر یک از سوال‌های EAT بر اساس مقیاس لیکرت درجهبندی میشود. برای هر عبارت پاسخ «همیشه» 3 نمره، «بیشتر اوقات » 2 نمره، «خیلی اوقات» 1نمره و سه گزینه باقیمانده شامل«گاهی اوقات»، «بندرت» و «هرگز» صفر نمره میگیرند. بنابراین نمرههای پرسشنامه 26 سوالی پرسش نامه نگرش خوردن میتواند از صفر تا 78 باشد. نمره غربال کننده از حاصل جمع تعداد عباراتی که بهصورت «همیشه»، «بیشتر اوقات» و «خیلی اوقات» پاسخ داده میشوند، به دست میآید. در صورتیکه نمره کل فرد بالاتر از نقطه برش EAT-26 باشد مشکوک به اختلال محسوب میشود، بنابراین اگر پاسخی به صورت «هرگز»، «بندرت» یا «گاهی اوقات» درجهبندی شود با اهمیت تلقی نمیشود در حالیکه اگر به صورت "همیشه"، "بیشتر اوقات" و "خیلی اوقات" درجهبندی شود، می‌تواند نشانهای از یک مشکل بالینی باشد. نمره 20 و بالاتر برای پرسشنامه 26 سوالیEAT (نمره برش برای فرم اصلی) احتمال وجود اختلالات تغذیهای را برای کسانی که در حد بستری شدن هستند نشان می‌دهد. پاسخ‌دهی به سوال ها بر حسب مقیاس لیکرت است و امتیاز‌ها از 3-0 میباشد. در این پرسشنامه علاوهبر نمره کل، نمراتی نیز برای موارد اشتغال ذهنی با غذا، رژیم غذایی و اجتناب از غذا‌های چاق کننده، تاثیر فشارهای اجتماعی بر غذا خوردن و عدم کنترل در خوردن اختصاص داده شده است (3، 13، 21 و 23). نام هر یک از زیر گروه‌ها و شماره سوالات مربوطه در جدول 3-3 ذکر شده است. جدول 3-3. زیر مقیاس ‌های مربوط به پرسشنامه EAT-26 زیر گروههاتعداد سئوالشماره سئوالها در پرسشنامهاشتغال ذهنی با غذا10(24، 23،22،14،12،11، 10 ،3، 2، 1)رژیم غذایی و اجتناب از غذاهای چاق کننده7(21، 19، 17، 16، 7، 6، 5)تاثیر فشارهای اجتماعی بر غذا خوردن4(20، 15،13، 8)عدم کنترل در خوردن2(18، 4) برای محاسبه ضریب آلفای کرونباخ یک مطالعه مقدماتی با توزیع 30 پرسشنامه بین آزمودنیها صورت گرفت که ضریب پایایی کل پرسشنامه برابر 91/0 بدست آمد. 3-4-2-نارضایتی بدنی 3-4-2-1-پرسش نامه شکل بدنی پرسش نامه شکل بدنی (کوپر و همکاران، 1987) یک مقیاس خود گزارشی برای ارزیابی نارضایتی بدنی ایجاد شده به وسیله احساس چاق بودن می باشد که در بسیاری از مطالعات برای تصویر بدنی آسیب دیده استفاده شده است( به عنوان مثال ماشیب و کریلو،2005). پرسش نامه شکل بدنی به صورت کلی برای ارزیابی آسیب شناسی خوردن در موقعیت های بالینی استفاده می گردد (به عنوان مثال آندرسون و همکاران، 2004). ارزیابی های نسخه های 34 آیتمی پایایی بازآزمایی، همسانی درونی، روایی ساختاری، روایی همزمان، روایی تفکیکی و حساسیت به تغییرات مرتبط با درمان را نشان می دهد (کوپر و همکاران، 1987). فرم های کوتاه پرسش نامه شکل بدنی شامل دو فرم کوتاه 16 آیتمی و 4 فرم کوتاه 8 آیتمی می باشد هر یک از آیتم های پرسش نامه شکل بدنی بر اساس مقیاس لیکرت درجه بندی می شود که از هرگز=1 تا همیشه=6 می باشد و نمره کلی از مجموع نمرات آیتم ها محاسبه می گردد. نمرات برش برای افراد نرمال و غیر نرمال به شرح زیر است هم چنین به دلیل عدم استفاده قبلی از این پرسش نامه در ایران پایایی و روایی این مقیاس در این تحقیق محاسبه گردید. جدول3-4: نقاط برش پرسش نامه شکل بدنی کمتر از 19 نبود نگرانی درباره شکل بدن19 تا 25 نگرانی خفیف درباره شکل بدن26 تا 33 نگرانی متوسط درباره شکل بدنبیشتر از 33 نگرانی مشخص درباره شکل بدن جدول 3-5 : روایی پرسش نامه شکل بدنی پرسشنامه مقدار KMOآزمون بارتلتمقدار کای دودرجه آزادی سطح معنادارینارضایتی بدن86/071/1225280 در پرسش نامه شکل بدنی نیز مقدار 86/0 برای KMO بیانگر کفایت نمونه میباشد. همچنین رد فرض صفر در آزمون بارتلت نشان می دهد سوالات در این مقیاس با یکدیگر همبستگی دارند. پایایی متغیر نارضایتی بدن جدول 3- 6: پایایی پرسشنامه‌ی نارضایتی بدن پرسشنامهتعداد سوالاتآلفای کرونباخنارضایتی بدن887/0 همانطور که مشاهده می‌شود در مقیاس نارضایتی بدن آلفای کرونباخ 87/0به دست آمده است، در نتیجه پایایی این خرده مقیاس نیز بسیار بالا بوده که بیانگر همبستگی بالا بین سوالات این خرده مقیاس می باشد. 3-4-4-خودشی انگاری 3-4-4-1-پرسش نامه خود شی انگاری پرسش نامه خودشیء انگاری متمرکز بر ارزیابی اینکه آیا یک فرد بدنش را به عنوان یک شیوه متمرکز بر ظاهر و شی سازی شده یا در یک شیوه غیر شی سازی شده و بر اساس صلاحیت مشاهده می کند، از شرکت کنندگان درخواست می گردد تا 10 مقیاس نگرش به بدن را بر اساس اهمیتی که به آن ها می دهند درجه بندی کنند. 5 مقیاس مرتبط با نگرش های مبتنی بر ظاهر بوده (جذابیت جنسی، عضلات سفت، وزن، جذابیت فیزیکی و اندازه اعضای بدن)، در حالی که 5 مقیاس دیگر مرتبط با اجزا مبتنی بر خصوصیات فیزیکی می باشد ( سطح انرﮋی، سلامتی، قدرت، تناسب فیزیکی و هماهنگی فیزیکی). نمرات به وسیله اختصاص ارزش به درجه بندی محاسبه می شوند که بیشترین آن ها نمره 10 و آخرین آن ها نمره 1 دریافت می کند، نهایتا ارزش های مبتنی بر صلاحیت از ارزشهای مبتنی بر ظاهر کاسته شده که نتیجتا نمره ای بین 25- و 25 حاصل می گردد نمرات بالاتر میزان شی سازی شدن بیشتر را نشان می دهد در حالی که نمرات پایین تر نمایان گر افرادی است بدنشان را براساس صلاحیت ارزیابی می نمایند (نشان دهنده شرکت کنندگانی با سطح پایین تر خودشیءانگاری می باشد) (فردریکسون، رابرت، نل، کوئین و توئینگ، 1998; نل و فردریکسون،1998). هم چنین به دلیل عدم استفاده قبلی از این پرسش نامه در ایران پایایی و روایی این مقیاس در این تحقیق محاسبه می گردد. روایی پرسش نامه خودشیء انگاری جدول 3-7: روایی پرسشنامه‌ی خود شیء انگاری پرسشنامه مقدار KMOآزمون بارتلتمقدار کای دودرجه آزادی سطح معناداریخود شیء انگاری04/056/656450 جدول فوق نشان می دهد در مقیاس خود شیء انگاری کفایت نمونه لازم وجود ندارد. زیرا مقدار مقدار KMO برابر با 04/0 می باشد. اما در آزمون بارتلت نتیجه ی مورد نظر یعنی همبسته بودن سوالات حاصل شده است. پایایی پرسش نامه خودشیء انگاری جدول 3-8: پایایی پرسشنامه‌ی خود شیء انگاری پرسشنامهتعداد سوالاتتتاخود شیء انگاری1047/0 برای محاسبه پایایی خودشی انگاری از روش تتای ترتیبی استفاده شد در خرده مقیاس خود شیء انگاری مقدار تتای ترتیبی 47/0 به دست آمده است. با توجه به پایین بودن مقدار تتا میتوان گفت سوالات این پرسشنامه از پایایی لازم برخوردار نیستند. 3-4-6- پرسشنامه کمال گرایی 3-4-6-1-پرسشنامه کمال گرایی اهواز مقیاس کمال گرایی اهواز یک مقیاس خود گزارش دهی 27 ماده ای است که به وسیله تحلیل عوامل توسط نجاریان، عطاری و زرگر(1388) در یک نمونه 359 نفری از دانشجویان دانشگاه شهید چمران و آزاد اسلامی ساخته شده است. ماده های اولیه آن بر اساس متون معتبر روان شناسی، ماده های زیر ربط در مقیاس های پرسش نامه شخصیتی چند وجهی مینه سوتا، اضطراب اسپیل برگر، مقیاس فکری-عملی مادزلی، و افکار غیر منطقی جونز و هم چنین از طریق محاسبه های بالینی تهیه گردید. پایایی این مقیاس حاصل از باز آزمایی با 4 هفته فاصله زمانی بر روی 190 دانشجو 68/0می باشد که در حد قابل قبولی است. همچنین اعتبار همزمان مقیاس کمال گرایی بر روی 140 آزمودنی 5 /0می باشد. ماده های این مقیاس دارای 4 گزینه هرگز، به ندرت، گاهی اوقات و اغلب اوقات می باشد و در این مقیاس به استثنای ماده های 11، 16، 17، 22 که به شیوه معکوس نمره می گیرند، بقیه ماده ها بر اساس مقادیر 1، 2، 3، 4 نمره گذاری می شوند در نهایت حاصل جمع نمرات میزان کمال گرایی فرد را نشان می دهد. 3-4-7-درونی سازی لاغری 3-4-7-1-مقیاس درونی سازی لاغری درونی سازی لاغری ایده آل به وسیله مقیاس تجدید نظر شده کلیشه سازی بدن ایده آل (استیک و گراس، 1998) ارزیابی می گردد. در این مقیاس از شرکت کنندگان درخواست می گردد تا میزان توافقشان را با عباراتی متمرکز بر آن چه زنان جذاب به آن شبیه هستند نشان دهند (به عنوان مثال، زنان لاغرتر جذاب تر هستند) که یک شکل درجه بندی پاسخ های 5 نقطه ای از قویا مخالفم=1 تا قویا موافقم=5 استفاده می گردد، آیتم ها برای تحلیل نهایی جمع بندی شده و نمره ها از 8 تا 40 درجه بندی می گردد(استیک و آگراس، 1998) . هم چنین به دلیل عدم استفاده قبلی از این پرسش نامه در ایران پایایی و روایی این مقیاس در این تحقیق محاسبه گردید روایی مقیاس درونی سازی لاغری جدول 3-9: روایی مقیاس درونی سازی لاغری پرسشنامهمقدار KMOآزمون بارتلتمقدار کای دودرجه آزادی سطح معناداریدرون سازی لاغری77/044/430150 بر اساس جدول 3-5 مقدار آزمونKMO درون سازی لاغری77/0به دست آمده، که بیا نگر کفایت اندازه نمونه می باشد. همچنین فرض صفر آزمون بارتلت نیز رد شده است که نشان می دهد سوالات با یکدیگر همبستگی دارند. پایایی مقیاس درون سازی لاغری جدول 3-10: پایایی مقیاس درونی سازی لاغری پرسشنامهتعداد سوالاتآلفای کرونباخدرون سازی لاغری676/0 بر اساس جدول 3-1 میزان آلفای کرونباخ مقیاس درونی سازی لاغری 76/0به دست آمده، می‌توان گفت سوالات این پرسشنامه از پایایی بالایی برخوردار هستند. به عبارت دیگر سوالات این پرسشنامه همبستگی زیادی با یکدیگر دارند. 3-4-8-شاخص توده بدنی BMI وزن بر کیلوگرم تقسیم بر قد بر متر می باشد که برای تعریف چاقی و اضافه وزن استفاده می شود ،به طور کلی افراد دارای شاخص هیکل 18.5 لاغر ،18.5 تا 24.9 طبیعی ،25 تا 29.9 اضافه وزن محسوب شده و چاقی با شاخص هیکل بالای 30 تعیین می شود (باچر و همکاران،2007). 3-5-روش اجرا پرسشنامه‌ها به صورت گروهی و فردی بین دانشجویان توزیع شد. مدت زمان مورد نیاز برای پرکردن آن حدود 40 دقیقه بود. پس از آن، داده‌ها وارد نرم افزار SPSS و AMOS شد و بر اساس آنها تحلیل نتایج صورت گرفت. 3-6-روش تجزیه و تحلیل دادهها برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی از جمله میانگین و انحراف معیار نمرات آزمودنیها در متغیرهای پژوهش و برای بررسی فرضیههای پژوهش تحليل رگرسيون همزمان و روش مدل معادلات ساختاری استفاده شد. همچنین دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و AMOS تحت برنامهی ویندوز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. فصل چهارم یافته‌های پژوهش 4-1 مقدمه تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس اهدافی که از قبل ارائه شده است و اطلاعاتی که از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است، انجام می گیرد. در این فصل یافتههای حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها در دو بخش ارائه شده است. بخش اول مربوط به آمار توصیفی متغیرهای سن، تحصیلات، شاخص توده بدنی، نارضایتی بدن و سه اختلال آنورکسیانروسیا، بولومیانروسیا و پرخوری میباشد که برای هر متغیر فراوانی و درصد فراوانی در قالب جدول و نمودار نشان داده شده است. بخش دوم مربوط به مدل سازی معادلات ساختاری است که به وسیله برازش مدل، تاثیر متغیرهای کمالگرایی، شاخص توده بدنی، خودشیء انگاری و درون سازی لاغری را با واسطه گری متغیر نارضایتی بدن بر اختلالات خوردن میسنجد و در پایان مدل برازش شده از نظر شاخص های برازش مدل، مورد ارزیابی قرار می گیرد. 4-2 آمار توصیفی آمار توصیفی شامل جداول و نمودارهای توزیع فراوانی است که برای هر متغیر محاسبه شده است. لازم به یادآوری است که ستون مربوط به درصد فراوانی در جداول آمار توصیفی بر اساس تعداد افراد پاسخدهنده محاسبه شده است. به عبارت دیگر برای محاسبه درصد فراوانی افرادی که به سوال مورد نظر پاسخ ندادهاند، از نمونه مورد نظر حذف میشوند. نتایج آمار توصیفی متغیر سن جدول 4-1: آمار توصیفی متغیر سن رده سنیفراوانیدرصد فراوانی20-15 سال11140/425-20 سال11541/830-25 سال4516/435-30 سال41/5پاسخ نداده27 با توجه نتایج جدول فوق مشاهده میگردد از بین 302 نفر نمونه آماری تعداد 27 نفر سن خودرا مشخص ننمودهاند که و در میان 275 نفر پاسخ دهنده به این متغیر، حدود 42 درصد افراد در رده سنی 20-25 سال قرار دارند و تنها 5/1 درصد افراد در رده سنی 35 سال به بالا قرار گرفتهاند که معادل با 4 نفر است. نتایج آمار توصیفی متغیر تحصیلات جدول 4-2: آمار توصیفی متغیر تحصیلات تحصیلاتفراوانیدرصد فراوانی کارشناسي16962/1کارشناسي ارشد7728/3دکترا269/6پاسخ نداده30 نتایج جدول 4-2 نشان میدهد که افراد پاسخدهنده در نمونه آماری از تحصیلات به نسبت بالایی برخوردار بودهاند زیرا حدود 62 درصد از آنها تحصیلات کارشناسی دارند و همچنین 10 درصد افراد، تحصیلات دکترا و 28 درصد آنها کارشناسی ارشد هستند. نتایج آمار توصیفی متغیر شاخص توده بدنی جدول 4-3: آمار توصیفی متغیر شاخص توده بدنی شاخص توده بدنیفراوانیدرصد فراوانیلاغر3712/3طبيعي23176/7اضافه وزن299/6چاق41/3پاسخ نداده1 اگر شاخص توده بدنی که از تقسیم وزن بر مجذور قد افراد به دست میآید، مقداری کمتر از 18 به دست آید، فرد لاغر شناخته میشود و اگر برای فردی مقداری بین 18 و 25 به دست آید وزن فرد طبیعی است. اگر مقدار شاخص توده بدنی فرد بین 25 و 30 باشد، فرد اضاف وزن دارد و در نهایت اگر مقدار این شاخص بیشتر از 30 باشد فرد چاق تلقی میشود. حال از جدول فوق اینگونه استنباط میگردد که حدود 231 نفر از 302 نمونه آماری شاخص توده بدنیشان در بازهای به دست آمده که وزن آنها طبیعی قلمداد میشود. حدود 12 درصد افراد لاغر و حدود 10 درصد افراد اضافه وزن دارند. نتایج آمار توصیفی متغیر نارضایتی بدن جدول 4-4: آمار توصیفی متغیر نارضایتی بدن نارضایتی بدنفراوانیدرصد فراوانیعدم نگراني21671/8نگراني خفيف4214نگراني متوسط258/3نگراني مشخص186پاسخ نداده1 میزان نگرانی افراد از شکل ظاهری خود با توجه به نمرهای است که از این متغیر به دست آوردهاند به طوری که اگر نمره فرد از این متغیر کمتر از 19 باشد فرد در مورد بدن خود هیچ-گونه نگرانی ندارد و اگر نمره این متغیر برای فرد بین19 تا 25 باشد نشان آن است که فرد نگرانی خفیفی در مورد شکل ظاهری بدن خود دارد. اگر نمره متغیر نارضایتی بدن برای فرد در بازه 26 تا 33 باشد میزان نگرانی فرد درباره شکل بدن خود متوسط و برای نمره بالای 33 میتوان گفت شخص نگرانی مشخص درباره شکل بدن خود دارد. با توجه به توضیحات داده شده و نتایج جدول فوق میتوان اینگونه استنباط نمود که تنها 6 درصد افراد نگرانی مشخص درباره شکل ظاهری بدن خود دارند. این در حالی است که نزدیک 72 درصد افراد هیچگونه نگرانی درباره شکل ظاهری خود ندارند. توزیع فروانی متغیر نارضایتی بدن را میتوان در نمودار زیر مشاهده نمود. جدول 4-5: فراوانی نارضایتی از بدن بر حسب شاخص توده بدنی نارضايتي از بدن(درصد)جمع(نفر)عدم نگرانينگراني خفيفنگراني متوسطنگراني مشخصشاخص توده بدنيلاغر86102237طبيعي751265230اضافه وزن3131241329چاق25050254جمع721386300 نتایج جدول 4-5 نشان میدهند در بین 37 نفر افراد لاغر در 300 نفری که به شاخص توده بدنی پاسخ دادهاند، 32 نفر هیچگونه نگرانی در مورد بدنشان ندارند. از میان 230 نفر با وزن طبیعی، تنها 28 نفر در مورد بدنشان، میزان نارضایتی متوسط رو به بالا دارند. همچنین مشاهده میگردد در میان 9 نفربا شاخص توده بدنی از نوع چاق، تنها یک نفر نگرانی مشخصی در مورد بدن خود دارد نتایج آمار توصیفی احتمال وجود اختلال خوردن جدول 4-6: آمار توصیفی احتمال وجود اختلال خوردن احتمال وجود اختلال تغذيه اي فراوانیدرصد فراوانیدر حد بستری شدن وجود ندارد2776/92در حد بستری شدن وجود دارد224/7پاسخ نداده3 اگر نمره اختلال خوردن فردی درEAT-26 بالاتر از 20 باشد، احتمال وجود اختلال خوردن در حد بستری شدن برای آن فرد وجود دارد. نتایج جدول فوق نشانمیدهد که 277 نفر از افراد معادل 93 درصد، نمره اختلال خوردنشان کمتر از 20 است و بنابراین احتمال وجود اختلال تغذیهای برای این افراد وجود ندارد. خلاصه نتایج جدول فوق در نمودار زیر نشان داده شده است. نمودار 4-1: توزیع فراوانی اختلالات خوردن نتایج آمار توصیفی اختلال آنورکسیانروسیا جدول 4-7: آمار توصیفی اختلال آنورکسیانروسیا اختلال آنورکسیانروسیافراوانیدرصد فراوانیندارد302100 نتایج جدول 4-6 نشان میدهد هیچ یک از افراد در نمونه آماری اختلال آنورکسیانروسیا ندارند نتایج آمار توصیفی اختلال بولومیانروسیا جدول 4-8: آمار توصیفی اختلال بولومیانروسیا اختلال بولومیانروسیا فراوانیدرصد فراوانیندارد3003/99دارد27/0 دربین 302 نمونه آماري تنها 2 نفر معادل با 7/0 درصد اختلال بولومیانروسیا را دارند و 3/99 درصد این اختلال را ندارند. در شکل زیر خلاصه جدول فوق نشان داده شده است. نتایج آمار توصیفی اختلال پرخوري جدول 4-9: آمار توصیفی اختلال پرخوري اختلال پرخوريفراوانیدرصد فراوانیندارد3017/99دارد13/0 تعداد افرادی که در نمونه آماری اختلال پرخوری دارند بسیار کم است و تنها 3/0 دصد افراد را تشکیل میدهند نتایج آمار توصیفی اختلال خوردن در پرسش نامه EDDS جدول 4-10: آمار توصیفی اختلال خوردن در پرسش نامه EDDS اختلال خوردن نوع 2فراوانیدرصد فراوانیندارد295100دارد00 فراوانی افرادی که در نمونه آماری اختلال خوردن دارند صفر است. 295 نفر به سوالات مربوط به اختلال خوردن پرسش نامه EDDS پاسخ دادهاند که همه این 295 نفر از نظر اختلال خوردن سالم هستند. 4-3- ماتریس هم بستگی متغیرهای مدل جدول: 4-11: ماتریس همبستگی بین متغیرهای پژوهش IonsBMIدرونی سازي لاغريخودشيء انگاريکمال گرايينارضايتي از بدناختلال خوردن EAT-26BMIPearson CorrelationSig. (2-tailed)درونی سازي لاغريPearson Correlation-.16Sig. (2-tailed).004خودشيء انگاريPearson Correlation.05.16Sig. (2-tailed).37.004کمال گراييPearson Correlation.03.14.19Sig. (2-tailed).52.01.001نارضايتي از بدنPearson Correlation.37.009.20.36Sig. (2-tailed).00.87.00.00اختلال خوردن EAT-26Pearson Correlation.01.05.10.19.33Sig. (2-tailed).85.33.08.00.00اختلال خوردن EDDSPearson Correlation.35-.03.14.18.40.20Sig. (2-tailed).00.50.01.00.00.00 جدول 4-11 ماتریس هم بستگی مرتبه صفر بین متغیرهای مدل مورد پژوهش را نشان می دهد. سطوح معنا داری و رابطه بین متغیرهای برون زا، واسطه ای و درون زا می تواند رابطه خطی بین متغیرهای مورد پژوهش را نشان دهد، وجود این رابطه ها امکان تحلیل مسیر در مدل مورد مطالعه این پژوهش را فراهم می آورد امکان تحلیل مسیر در مدل مورد مطالعه این پژوهش را فراهم می آورد. همان طور که نتایج نشان داد بیشترین هم بستگی میان دو متغیر نارضایتی بدنی و اختلال خوردن با سطح معناداری (0.00) و کمترین هم بستگی میان دو متغیر نارضایتی بدنی و درونی سازی لاغری با سطح معناداری (0.875) وجود داشت. 4-4- یافته های تحلیل مسیر در این قسمت یافته های حاصل از تحلیل مسیر مدل های فرعی و مدل نهایی پژوهش مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در بررسی مسیرهای مدل، ضریب تاثیر شاخص ضریب مسیر است، بدیهی است که مسیرهای منتهی به هر متغیر درون زا تشکیل دهنده یک معادله خواهند بود.هم چنین شاخص های ضریب تعیین یا به عبارتی میزان واریانس تبیین شده بوسیله متغیرهای پیش بین ارائه می شود. قابل ذکر است که در هر مرحله مفروضه های پژوهش و مدل پیشنهادی ذکر شده در فصل 1 مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش 4-4-1-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس کمال گرایی به منظور بررسی پیش بینی شدت نارضایتی بدنی توسط کمال گرایی از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که کمال گرایی به عنوان متغیر پیش بین و نارضایتی بدنی به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-3، 4-4 قابل مشاهده اند جدول4-12 : مدل رگرسیونی تاثیر کمال گرایی بر نارضایتی بدنی Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression36/046.8700.13/0 از آنجا که سطح معناداری آزمون F کمتر از 05/0 است فرضنقش پیش بین کمال گرایی در نارضایتی بدن پذیرفته می شود. ضریب این تاثیر 36/0 است به عبارت دیگر با افزایش یک درصدی کمال گرایی 36 درصد نارضایتی بدن افزایش می یابد. هم چنین ضریب تعیین نشان می دهد تنها 13 درصد از تغییرات متغیر نارضایتی بدن بوسیله شاخص کمال گرایی سنجیده می شود . 4-4-2-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس درونی سازی لاغری به منظور بررسی پیش بینی شدت نارضایتی بدنی توسط درونی سازی لاغری از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که درونی سازی لاغری به عنوان متغیر پیش بین و نارضایتی بدنی به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-3، 4-4 قابل مشاهده اند جدول 4-13: مدل رگرسیونی تاثیر درونی سازی بر نارضایتی بدنی Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression009/002/087/00 چون سطح معناداری 87/0 بدست آمده که بیشتر از 05/0 است می توان گفت فرض نقش پیش بین درونی سازی لاغری در نارضایتی بدنی پذیرفته نمی شود. به عبارت دیگر این دو متغیر همبستگی با یکدیگر ندارند. 4-4-3-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس شاخص توده بدنی به منظور بررسی پیش بینی شدت نارضایتی بدنی توسط شاخص توده بدنی از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که شاخص توده بدنی به عنوان متغیر پیش بین و نارضایتی بدنی به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-12قابل مشاهده اند. جدول4-14: مدل رگرسیونی تاثیر شاخص توده بدنی بر نارضایتی بدنی Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression37/048.4900.14/0 از آنجا که سطح معناداری آزمون F کمتر از 05/0 است فرض نقش پیش بین شاخص توده بدنی بر نارضایتی بدن پذیرفته می شود. ضریب این تاثیر 374/0 است به عبارت دیگر با افزایش یک درصدی شاخص توده بدنی 37 درصد نارضایتی بدن افزایش می یابد. ضریب تعیین که در اینجا مقدارش 14/0 بدست آمده، نشان می دهد تنها 14 درصد از تغییرات متغیر نارضایتی بدن بوسیله شاخص توده بدنی سنجیده می شود . 4-4-4-پیش بینی نارضایتی بدنی براساس خودشیء انگاری به منظور بررسی پیش بینی شدت نارضایتی بدنی توسط خودشیء انگاری از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که خودشیء انگاری به عنوان متغیر پیش بین و نارضایتی بدنی به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-3، 4-4 قابل مشاهده اند . جدول 4-15: مدل رگرسیونی تاثیر خودشیء انگاری بر نارضایتی بدنی Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression20/013.3600.04. از آنجا که سطح معناداری آزمون F کمتر از 05/0 است فرض نقش پیش بین خودشیء انگاری بر نارضایتی بدن پذیرفته می شود. ضریب این تاثیر 20/0 است به عبارت دیگر با افزایش یک درصدی خودشیء انگاری 20 درصد نارضایتی بدن افزایش می یابد. ضریب تعیین که در اینجا مقدارش 43/0بدست آمده، نشان می دهد تنها 4 درصد از تغییرات متغیر نارضایتی بدن بوسیله خودشیء انگاری سنجیده می شود . 5-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس نارضایتی بدنی به منظور بررسی پیش بینی شدت اختلال خوردن توسط نارضایتی بدنی از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که نارضایتی بدنی به عنوان متغیر پیش بین و اختلال خوردن به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-3، 4-4 قابل مشاهده اند . جدول 4-16: مدل رگرسیونی تاثیر نارضایتی بدنی بر اختلالات خوردن Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression33/036.1000.010. از آنجا که سطح معناداری آزمون F کمتر از 05/0 است فرض نقش پیش بین نارضایتی بدنی بر اختلالات خوردن پذیرفته می شود. ضریب این تاثیر 33/0 است به عبارت دیگر با افزایش یک درصدی نارضایتی بدنی 33 درصد اختلال خوردن افزایش می یابد. ضریب تعیین که در اینجا مقدارش 10/0بدست آمده، نشان می دهد تنها10 درصد از تغییرات متغیر اختلال خوردن بوسیله نارضایتی بدنی سنجیده می شود . 6-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس کمال گرایی به منظور بررسی پیش بینی شدت اختلالات خوردن توسط شاخص توده بدنی از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که کمال گرایی به عنوان متغیر پیش بین و اختلالات خوردن به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-3، 4-4 قابل مشاهده اند جدول4-17 : مدل رگرسیونی تاثیر کمال گرایی بر اختلالات خوردن Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression19/011.89001/003/ از آنجا که سطح معناداری آزمون F کمتر از 05/0 است فرض نقش پیش بین نارضایتی بدنی بر اختلالات خوردن پذیرفته می شود. ضریب این تاثیر 19/0 است به عبارت دیگر با افزایش یک درصدی نارضایتی بدنی 19 درصد اختلال خوردن افزایش می یابد. ضریب تعیین که در اینجا مقدارش 03/0بدست آمده، نشان می دهد تنها 3 درصد از تغییرات متغیر اختلال خوردن بوسیله نارضایتی بدنی سنجیده می شود . 7-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس شاخص توده بدنی به منظور بررسی پیش بینی شدت اختلالات خوردن توسط شاخص توده بدنی از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که شاخص توده بدنی به عنوان متغیر پیش بین و اختلالات خوردن به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-3، 4-4 قابل مشاهده اند. جدول 4-18: مدل رگرسیونی تاثیر شاخص توده بدنی بر اختلالات خوردن Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression01/003/085/00 چون سطح معناداری 85/0 بدست آمده که بیشتر از 05/0 است می توان گفت فرض نقش پیش بین شاخص توده بدنی بر اختلالات خوردن پذیرفته نمی شود. به عبارت دیگر این دو متغیر همبستگی با یکدیگر ندارند. 8-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس درونی سازی لاغری به منظور بررسی پیش بینی شدت اختلالات خوردن توسط درونی سازی لاغری از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که درونی سازی لاغری به عنوان متغیر پیش بین و اختلالات خوردن به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-3، 4-4 قابل مشاهده اند جدول4-19 : مدل رگرسیونی تاثیر درونی سازی بر اختلالات خوردن Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression05/09333/0003/ چون سطح معناداری 33/0 بدست آمده که بیشتر از 05/0 است می توان گفت فرض نقش پیش بین درونی سازی لاغری بر اختلالات خوردن پذیرفته نمی شود. به عبارت دیگر این دو متغیر همبستگی با یکدیگر ندارند. 9-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس خودشیء انگاری به منظور بررسی پیش بینی شدت اختلالات خوردن توسط خودشیء انگاری از تحلیل رگرسیون گام‌ به‌ گام استفاده شد. بدین صورت که خودشیء انگاری به عنوان متغیر پیش بین و اختلالات خوردن به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شد. نتایج حاصل در جداول 4-3، 4-4 قابل مشاهده اند جدول 4-20: مدل رگرسیونی تاثیر خودشیء انگاری بر اختلالات خوردن Modelضریب تاثیرآماره Fسطح معنادریضریب تعیین1Regression10/03.0808/001/ چون سطح معناداری 08/0 بدست آمده که بیشتر از 05/0 است می توان گفت فرض نقش پیش بین خودشیء انگاری بر اختلالات خوردن پذیرفته نمی شود. به عبارت دیگر این دو متغیر همبستگی با یکدیگر ندارند. 10-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس کمال گرایی با واسطه گری نارضایتی بدنی جدول4-21 : تاثیر کمال گرایی بر اختلال خوردن به واسطه نارضایتی بدنی ضریب تاثیرآماره tسطح معنادری108/0-19.1714/0 این جدول نشان می دهد چون سطح معنادری بیشتر از 05/0 است (14/0)، بنابراین فرض نقش پیش بین شاخص توده بدنی بر اختلال خوردن با واسطه گری نارضایتی پذیرفته نمی شود. 11-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس درونی سازی لاغری با واسطه گری نارضایتی بدنی جدول4-22 : تاثیر درونی سازی لاغری بر اختلال خوردن به واسطه نارضایتی بدنی ضریب تاثیرآماره tسطح معنادری105/0-18.5133/0 این جدول نشان می دهد چون سطح معنادری بیشتر از 05/0 است (33/0)، بنابراین فرض نقش پیش بین شاخص توده بدنی بر اختلال خوردن با واسطه گری نارضایتی پذیرفته نمی شود. 12-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس شاخص توده بدنی با واسطه گری نارضایتی بدنی جدول 4-23: تاثیر شاخص توده بدنی بر اختلال خوردن به واسطه نارضایتی بدنی ضریب تاثیرآماره tسطح معنادری113/0-43/2002/0 این جدول نشان می دهد چون سطح معنادری کمتر از 05/0 است (02/0) فرض نقش پیش بین شاخص توده بدنی بر اختلال خوردن با واسطه گری نارضایتی پذیرفته می شود. شدت این تاثیر 13/0- است که نشان می دهد با واسطه بودن نارضایتی ، افزایش یک درصدی شاخص توده بدنی، اختلال خوردن 13 درصد کاهش می یابد. 13-4-4-پیش بینی اختلال خوردن براساس خودشیء انگاری با واسطه گری نارضایتی بدنی جدول 4-24 : تاثیر خودشیء انگاری بر اختلال خوردن به واسطه نارضایتی بدنی ضریب تاثیرآماره tسطح معنادری103/0-17.8654/0 این جدول نشان می دهد چون سطح معنادری بیشتر از 05/0 است (33/0)، بنابراین فرض تاثیر شاخص توده بدنی بر اختلال خوردن با واسطه گری نارضایتی پذیرفته نمی شود. 4-5 -مدل سازی معادلات ساختاری در اين بخش براي بررسي تاثير متغیرهای کمال گرایی، شاخص تودهی بدنی، خود شیء انگاری و درون سازی لاغری بر متغیر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدن از مدل مسیر استفاده شده است. مدل های مسیر مدل هایی هستند که در آنها تمام متغیرها از نوع متغیرهای مشاهده شده می باشند و هیچ متغیر پنهانی در آن وجود ندارد. مدل سازی با استفاده از نرم افزار AMOS انجام شده است. در زیر ابتدا مدل اولیه با برآوردهای استاندارد و غیر استاندارد آورده شده است. سپس با انجام اصلاحات مورد نظر مدل نهایی که از نظر شاخص مطلق، تطبیقی و مقتصد دارای شرایط مطلوب تری است به دست آمده است. کمال گراییشاخص توده ی بدنیدرونی سازی لاغریخود شی انگارینارضایتی بدناختلالات خوردنe 4e 1e 3e 2 18/0 14/0 17/0- 33/0 13/0 36/0 13/0- 3/0 0/0 6/0 37/0 شکل 4-1: مدل مسیر پیشنهادی برای تاثیر متغیرها بر اختلالات خوردن با واسطهگری نارضایتی بدن (برآوردهاي استاندارد) جدول 4-25: برآورد انجام شده براي تفاوت معناداري پارامترها با مقدار صفر نوع پارامتربرآوردنسبت بحرانيسطح معنادارياستانداردغير استاندارددرون سازی لاغری<--کمال گرایی15/050/077/2005/0درون سازی لاغری<--خود شیء انگاری13/041/045/2014/0کمال گرایی<--خود شیء انگاری179/0168/016/3002/0کمال گرایی<--نارضایتی بدن33/020/057/6کمتر از 0.004شاخص توده‌ی بدنی<--نارضایتی بدن35/051/009/7کمتر از 0.004خود شئ انگاری<--نارضایتی بدن12/006/053/201/0درون سازی لاغری<--نارضایتی بدن001/0-002/0-02/0-98/0کمال گرایی<--اختلالات خوردن 06/004/007/128/0شاخص توده‌ی بدنی<--اختلالات خوردن 11/0-19/0-96/1-05/0نارضایتی بدن<--اختلالات خوردن34/039/053/5کمتر از 0.004درون سازی لاغری<--اختلالات خوردن 02/006/048/062/0درون سازی لاغری<<--شاخص توده‌ی بدنی59/3-17/0-91/2-004/0 نتایج جدول فوق نشان می دهد که درون سازی لاغری تاثیری بر نارضایتی بدن ندارد زیرا سطح معنی داری آن 98/0 به دست آمده است که بیانگر پذیرفته شدن فرض صفر مبنی بر صفر بودن رابطه بین این دو متغیر است. به همین ترتیب اثر کمال گرایی بر اختلالات خوردن و اثر درون سازی لاغری بر اختلالات خوردن نیز معنادار نمی باشند. زیرا در این رابطه ها هم سطح معنی داری بزرگتر از 05/0 است. در مابقی رابطه ها اثر متغیر های تعریف شده معنی دار است e 1 شاخص توده ی بدنیدرونی سازی لاغریخود شی انگاریکمال گرایی e 4 18/0 14/0 17/0- 33/0 13/0 36/0 13/0- نارضایتی بدن e 2 e 3اختلالات خوردن 37/0 شکل 4-2: مدل مسیر برای تاثیر متغیرها بر اختلالات خوردن با واسطهگری نارضایتی بدن (برآوردهاي استاندارد) جدول 4-25: برآورد انجام شده براي تفاوت معناداري پارامترها با مقدار صفر نوع پارامتربرآوردنسبت بحرانيسطح معنادارياستانداردغير استاندارددرون سازی لاغری<--کمال گرایی15/050/077/2005/0درون سازی لاغری<--خود شیء انگاری13/041/045/201/0کمال گرایی<--خود شیء انگاری17/016/016/3002/0کمال گرایی<--نارضایتی بدن33/020/063/6کمتر از 0.004شاخص توده‌ی بدنی<--نارضایتی بدن36/051/019/7کمتر از 0.004خود شئ انگاری<--نارضایتی بدن12/008/055/201/0شاخص توده‌ی بدنی<--اختلالات خوردن 12/0-21/0-23/2-02/0نارضایتی بدن<--اختلالات خوردن 37/042/046/6کمتر از 0.004درون سازی لاغری<<--شاخص توده‌ی بدنی17/0-59/0-91/2-004/0 نتایج جدول 4-11 نشان میدهند که هر يك از وزن هاي رگرسيوني استاندارد داراي تفاوت معنادار با صفر مي‌باشند زیرا سطح معناداری آنها کمتر از سطح مورد نظر یعنی 05/0 است. به عبارت دیگر تمام مسيرهاي تعريف شده در مدل معنادار مي باشند. به عنوان مثال براي بررسي تاثير متغير درون سازی لاغری بر کمال گرایی سطح معناداری وزن رگرسیونی 005/0 به دست آمده که با توجه به آن که این مقدار کمتر از خطاي آزمون یعنی 05/0 است، پس تاثير متغير درون سازی لاغری بر کمالگرایی در مدل معنادار مي شود و از آنجا که برآورد استاندارد ضریب متغیر درون سازی لاغری 15/0 به دست آمده، می توان گفت متغیر درون سازی لاغری تاثیر مستقیم و 15 درصدی بر کمال گرایی دارد. همين تفسير براي ساير مسيرها در مدل نيز به همين طريق انجام مي شود. به طوری که میتوان گفت متغیر درون سازی لاغری و کمال گرایی به ترتیب تاثیر مستقیم 13 و 17 درصدی بر خود شیء انگاری دارند. همچنین از جدول فوق مشاهده می گردد متغیرهای کمال گرایی، شاخص تودهی بدنی و خود شیء انگاری به ترتیب تاثیر 33، 35 و 12 درصدی بر متغیر نارضایتی بدن دارند که در بین آنها سهم شاخص تودهی بدنی از بقيه بيشتر است و همه این روابط معنادار هستند. به همین ترتیب اثر متغیرهای شاخص تودهی بدنی و نارضایتی بدن بر اختلالات خوردن به ترتیب 12- و 37 درصد محاسبه شده است که منفی در ضریب تاثیر متغیر شاخص توده بدنی بر اختلالات خوردن نشان از رابطه عکسی است که این دو متغیر با یکدیگر دارند به طوری که با کاهش یکی دیگری افزایش مییابد و بالعکس. در انتها نیز همبستگی بین دو متغیر درون سازی لاغری و شاخص توده ی بدنی معنادار شده است و مقدار همبستگی آنها برابر با 17/0- محاسبه شده است که در مورد این دو متغیر هم میتوان گفت با یکدیگر رابطه عکس دارند و میزان و شدت این همبستگی این دو متغیر کوچک است. در ادامه مدل برازش داده شده با شاخصهای آماری مورد ارزیابی قرار میگیرد. جدول 4-26: شاخص هاي برازش مدل شاخصشاخصمدل تدوين شدهعلامت اختصاريمعادل فارسيدامنه قابل قبولتطبيقيCFIشاخص برازش تطبيقي1- 90/01NFIشاخص برازش بتلر- بنت1- 90/097/0مقتصدRMSEAريشه ميانگين مربعات خطاي برآورد08/0- 00مطلقGFIشاخص نيکويي برازش1- 95/099/0AGFIشاخص نيکويي برازش اصلاح شده1- 95/098/0Chi- Squareمقدار کاي دووابسته به حجم نمونه77/4P-Valueسطح معناداريوابسته به حجم نمونه57/0 همانگونه که در جدول فوق مشاهده مي گردد، براي ارزيابي مدل در نظر گرفته شده از سه نوع شاخص تطبيقي، مقتصد و مطلق استفاده شده است. شاخص هاي تطبيقي بيشتر براي مقايسه مدل ها به کار مي روند. ذكر اين نكته لازم است كه مقادير هر يك از اين شاخص‌ها بين 0 و 1 قرار دارد و مقادير نزديك و يا بيشتر از 90/0 نشانه مطلوب بودن مدل مي‌باشد. در اين جا از دوشاخص CFI (شاخص برازش تطبيقي) و NFI (شاخص برازش بتلر- بنت) استفاده شده است که CFI براي اين مدل مقدار يک که در بازه قابل قبول قرار مي گيرد و NFI نيز مقدار 97/0 را نشان می دهد. شاخص بعدی برای تحلیل خوب بودن مدل شاخص مقتصد است. از آنجا که ريشه دوم ميانگين مربعات خطاي برآورد ((RMSEA برای مدل 0 به دست آمده است، از طرفی بازه قابل قبول برای آن کمتر از 08/0 مي باشد ، پس می توان گفت که مدل برازش شده مدل مناسبی است. در پایان مدل برازش شده از نظر شاخص‌های مطلق برازش مورد ارزیابی قرار میگیرد. از جمله این شاخص ها GFI (شاخص نيکويي برازش) و AGFI (شاخص نيکويي برازش اصلاح شده) هستند که دامنه قابل قبول براي آن ها مقادير بين 95/0 و 1 مي باشد. در مدل مذکور مقدار GFI، 99/0 و مقدار AGFI ، 98/0 به دست آمده که نزديک به دامنه قابل قبول قرار مي گيرد. به اين معني که در مجموع دادههاي گردآوري شده، نزديک به دامنه قابل قبول بوده و مدل تدوين شده را مورد تاييد و حمايت قرار ميدهند. ضمنا سطح معناداري 57/0 براي کاي اسکوئر مدل نيز نشان ميدهد که ماتريس کواريانس مشاهده شده با ماتريس کواريانس باز توليد شده فاقد تفاوت معنادار به لحاظ آماري است که به طور ضمني حاکي از مناسب بودن پارامترهاي آزاد تعريف شده در مدل و به بيان ديگر معني دار بودن مدل تعريف شده مي باشد. فصل پنجم بحث و نتیجه گیری 5-1-مقدمه پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش پیش بین کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدنی و خود شئ انگاری بر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی در قالب چهارده فرضیه، انجام شد. در این بدین منظور، 300 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شیراز که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند مورد بررسی قرار گرفتند، هم چنین داده به تفکیک فرضیات با استفاده از روش تحلیل رگرسیون همزمان، تحلیل مسیر و مدل سازی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. شایان ذکر است که برای افزایش روایی درونی و بیرونی پژوهش، مشخصات روانسنجی تمام ابزارها نیز مورد بررسی قرار گرفت .در این قسمت با طرح مجدد فرضیه‌های پژوهش، به بحث و نتیجه گیری از این یافته‌ها اقدام خواهد شد. در نهایت محدودیت‌های پژوهش و پیشنهادات، قسمت پایانی این فصل را تشکیل خواهد داد. 5-2-فرضیه های پژوهش 5-2-1-فرضیه 1: کمال گرایی نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید همان طور که نتایج نشان داد کمال گرایی نارضایتی بدنی را به صورت مثبت پیش بینی می نماید. هم سو با این یافته تئوری های مختلف کمال گرایی را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی معرفی کرده اند زیرا افراد با سطح کمال گرایی بالا ملاک های ارزیابی سختی برای خود قرار می دهند، آن ها بی رحمانه یک لاغری غیر واقع بینانه ایده آل را دنبال می کنند که ریسک نارضایتی بدنی را افزایش می دهد(بریچ، 1973). در حمایت از این تئوری، یک مطالعه چند عاملی کمال گرایی را با نارضایتی بدنی(راگیرو، لوی، سیونا و ساسارولی، 2003؛ ویلدرسکی و نینزبرگ، 2008؛ ووج تووکیز، 2012)، اختلال خوردن (بستیانی، راو، ولترین و کایو، 1995؛ ویلدرسکی و نینزبرگ، 2008، وج تووکیز، 2012)، نگرش های ناسالم خوردن (مک لارن، گاوین و وایت، 2001) هم بسته نشان داده است. در حالی که یک مطالعه نشان می دهد که نگرانی تصویر بدن( اندازه گیری شده به وسیله تست نگرش بدن) به صورت مثبتی با کمال گرایی سازگارانه و ناسازگارانه مرتبط می باشد (بن و همکاران، 2012)، آزمون تئوری 3 عاملی نشان می دهد که کمال گرایی سازگارانه و ناسازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی اختلال پر خوری تعامل می کند در حالی که کمال گرایی سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی استفراغ عمدی تعامل می کند(پرابست، 1995). مطالعات نشان داده اند که افراد دارای نارضایتی بدنی معیارهای شخصی غیرواقعی برای خودشان تعیین می کنند و معتقدند که دیگران آنها را با خشونت ارزیابی می کنند و تقاضاهای فوق العاده ای برای رسیدن به کمال دارند (هویت و فلت، 1991؛ به نقل از کسین و ون رانسون، 2005). بنابراین در تبیین این یافته می توان بیان کرد که افراد با سطح کمال گرایی بالا ملاک های ارزیابی سختی برای خود قرار می دهند، آن ها بی رحمانه یک لاغری غیر واقع بینانه ایده آل را دنبال می کنند که ریسک نارضایتی بدنی را افزایش می دهد (بریچ، 1973). 5-2-2-فرضیه 2: درونی سازی لاغری نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید همان طور که نتایج نشان داد درونی سازی لاغری پیش بینی کننده معنادار نارضایتی بدنی نمی باشد. درونی سازی لاغری یا وسعتی که فرد ایده آل های تعریف شده برای جذابیت را پذیرفته و اهمیت ظاهر را بیش ارزیابی نموده باعث افزایش نارضایتی بدنی می گردد. افرادی که لاغری ایده آل را درونی می سازند تمایل به تعمیم لاغری به تعدادی از نگرش های مثبت مثل شادی، شوق و مقام دارند (تیگمن، 2002). تمایل برای لاغر شدن در بین زنان به اندازه ای شایع است که به عنوان یک نارضایتی هنجاریافته شناخته می شود (رودین، سیلبرستین و استریگل– مور، 1985؛ به نقل از دونت و تیگمن، 2005). چندین مطالعه نشان داده اند که درونی سازی لاغری ایده آل مسبب نتایج منفی در میان دختران نوجوان می باشد (بردفروینری، 2008، چن و همکاران، 2007، استیک و همکاران، 2001، استیک و وایتنون، 2002؛ به نقل از وج توکیز،2012). چندین تحقیق نارضایتی بدنی رابه عنوان یکی از نتایج درونی سازی لاغری مشخص کرده اند ( فربز، 2005؛ کتز، 2005، اسلیوس، 2011، وج تووکیز، 2012) که نا هم سو با یافته این تحقیق می باشد، اما 4 مطالعه اخیر به صورت غیر قابل منتظره ای نتیجه گرفتند که درونی سازی لاغری به صورت معنا داری تغییرات رضایت بدنی را پیش بینی نمی کند ( بیرمن و همکاران،2006، خبز، 2004، پرسنل و همکاران، 2004، وج توکیز، 2012) که هم سو با یافته این تحقیق می باشد. دلایل این مسئله نا آشکار مانده که چرا دیگر تحقیقات درونی سازی لاغری را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی مشاهده کرده اند (بیرمن و همکاران، 2006، پرسنل و همکاران، 2004، وج توکیز،2012). یک توجیه احتمالی این است که یک متغیر تعدیل کننده ممکن است نقش بازی کند(وج تووکیز، 2012). ردگر و همکاران (2011) در یک مدل تئوری با هدف مشخص کردن تاثیرات اجتماعی فرهنگی بر روی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن حمایت هایی برای تاثیرات تفاوت های فرهنگی به دست آوردند در این تحقیق آن ها به این نتیجه رسیدند که تاثیرات رسانه ها، والدین و هم سالان با میانجی گری درونی سازی لاغری بر نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن و عاطفه منفی تسهیل می گردد. بنابراین در تبیین این یافته می توان به تفاوت های فرهنگی و و وجود یک متغیر تعدیل کننده اشاره کرد. 5-2-3-فرضیه 3: شاخص توده بدن نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید همانگونه که نتایج نشان می دهد، شاخص توده بدن پیش بینی کننده معتادار نارضایتی بدنی می باشد. شاخص توده بدنبه عنوان پایدارترین علت زیستی نارضایتی بدنی شناخته شده است (جونر 2004 جونز، کرافورد، 2005). بعضی مطالعات نشان داده اند که شاخص توده بدن بیشتر از متغیرهای اجتماعی – فرهنگی واریانس نارضایتی بدنی را تبیین می کنند (پاکسون آیزنبرگ و نیو مارک- استانیز، ،2006 ،پنکال و کارلک، 2007 به نقل از باردون – کان و همکاران 2008 ). رابطه بین نارضایتی بدنی و توده بدنی قوی می باشد و جوانانی که سنگین و دارای اضافه وزن هستند یا چاق اند نارضایتی بدنی بیشتری دارند و تصویر بدنی پایین تر نسبت به نوجوانان با وزن سالم دارند (اوهرینگ، گرابرو، بروکس، گان، 2002 هولسن و کرافت و رویسامب، 2001 ). محققان نشان داده اند که بین شاخص توده بدنی،نارضایتی بدنی و رفتارهای خطرناک برای اختلال های خوردن روابط مثبت معنا دار وجود دارد (استیک ، پرسنل و اسپانگر، 2002؛ نیومارک – استاینر، وال ، استوری پری، 2003؛ ویلیامسون ، نتمیر، جکمن و اندرسون 1995؛ به نقل از قاسمی، 1388،دانکل و همکاران،2010، مک لین و همکاران، 2009، آلگارد و همکاران، 2009، اسلیوس، 2011، وج تووکیز، 2012). مطالعات آینده نگر اخیر در حمایت از رابطه بین شاخص توده بدن و نارضایتی بدنی نشان داده اند که افزایش شاخص توده بدن در دوره های یکساله نارضایتی بدنی را پیش بینی می کند (استیک و وایتنتون، 2002، پرسنل و همکاران، 2004، فیلد، کارماگو، تیلور، برکی، روبرتس و کولدیتز، 2001؛ به نقل از قاسمی، 1388). برای نمونه فیلد و همکاران (2002) در یک مطالعه یک ساله از نوجوانان دریافتند که شاخص توده بدن افزایش نگرانی های وزن را پیش بینی می کرد. بر مبنای شواهد بالا شاخص توده بدن به طور مثبت با نارضایتی بدنی مرتبط است که هم سو با یافته این تحقیق می باشد. هرچه شاخص توده بدن بالاتر باشد نارضایتی بدنی نیز افزایش می یابد. از سوی دیگر مطالعات نشان دادند که نارضایتی بدنی به طور معناداری در رابطه بین شاخص توده بدن و اختلالات خوردن واسطه گری می کند زیرا موجب افزایش رفتارهای خطرناک برای اختلال خوردن می شود. بنابراین در تبیین این یافته ها می توان بیان کرد که افزایش شاخص توده بدن از طریق افزایش نگرانی های مرتبط با وزن باعث افزایش نارضایتی بدنی می گردد. 5-2-4-فرضیه 4: خودشی انگاری نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید. همانگونه که نتایج نشان داد خود شیء انگاری پیش بینی کننده معنادار نارضایتی بدنی می باشد. خود شیء انگاری به وسیله دیده بانی عادتی بدن (یا نظارت بدنی) که منجر به تجارب منفی بدنی و به عبارتی تعدادی از اختلالات روانشناختی همانند اختلالات خوردن که به طور نا مناسبی در زنان شایع تر می باشد مشخص می گردد. در زنان جوان تر، تحقیقات تجربی و غیر تجربی حمایتی از رابطه بین خودشیء انگاری، شرم بدنی و اختلالات خوردن یافته اند (فردریکسون و همکاران، 1998، گرین لیف، 2005؛ به نقل از اسلیوز و همکاران،2011، گریپ و هیل، 2008) که نا هم سو با یافته این تحقیق می باشد. در این تحقیق خودشیء انگاری با واسطه گری نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید، هم چنین چندین مطالعه از رابطه بین خود شیء انگاری و نارضایتی بدنی در اختلالات خوردن حمایت کرده اند (گرین لیف، 2005؛ گریپو و هیل، 2008، مک کیلنی، 2004، تیگ من و لینچ، 2001و تیکا وهیل، 2004؛ به نقل از اشلی و همکاران، 2013) که هم سو با نتایج تحقیق کنونی می باشد. در تبیین این یافته می توان هم سو با فردریکسون و روبرتس بیان کرد که سیستم های گسترده ای از پاداش و تنبیه در فرهنگ ما وجود دارند که بر زیبا بودن فیزیکی و لاغری به عنوان معیاری برای جذابیت تاکید می کنند. به خاطر شیوع شیء انگاری جنسی در فرهنگ آمریکا، زنان به این سمت می روند که به بدن خود به عنوان یک شی بنگرند که بیش از هر چیز بر مبنای ظاهر فیزیکی ارزش گذاری می شود. این دیدگاه نسبت به خود باعث می شود افراد خودشان را به جای صفات درونی مانند هوش و ویژگی های شخصیتی طبق ویژگی های بیرونی توصیف کنند. تحقیقات تجربی با این اظهارات مطابقت دارند. برای مثال، نشان داده شده که رضایت تصویر بدنی به طور مثبت با حس زنان از خود رابطه دارد (پولیوی ، هرمن و پلیتر، 1990؛ به نقل از هافشیر3، 2003). مطالعاتی که درباره عوامل موثر بر خود ارزشمندی دختران انجام شده نیز نشان داده اند که ظاهر فیزیکی مهمتر از عواملی مثل موفقیت تحصیلی یا ورزشی است ( هاتر، 1987؛ به نقل از هافشیر 2003). 5-2-5-فرضیه 5: کمال گرایی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. همان طور که نتایج نشان داد کمال گرایی پیش بینی کننده معنادار اختلالات خوردن نبود. کمال گرایی یا تمایل به داشتن انتظارات بالا برای خود به صورت پیش بین معنا داری برای آسیب شناسی خوردن در زنان مشخص گردیده است (استیک،2002، میلدرسکی و نینزبرگ، 2008). باردن و کن (2007) نشان دادند که هر دو کمال گرایی سازگارانه و ناسازگارانه با اختلالات خوردن مرتبط می باشد. تحقیقات وسیعی در این رابطه بر کمال گرایی غیر ابعادی به عنوان یک پیش بین برای اختلالات خوردن و پاکسازی تمرکز کرده اند (جوینر و همکاران، 1997) که نا هم سو با یافته این تحقیق می باشد. پروکوپی (2006) نشان داد که کمال گرایی نارضایتی بدنی را پییش بینی نمی نماید که هم سو با یافته های این تحقیق می باشد. تحقیقات کمی بر روی نقش واسطه گری متغیرهای میانجی گر و متعادل کننده ای هم چون نارضایتی بدنی (استیک، 2002) و عاطفه منفی (استیک، 2001) در بین کمال گرایی غیر ابعادی و اختلالات خوردن انجام شده است. در تحقیق حاضر مشخص گردید که کمال گرایی به تنهایی اختلال خوردن را پیش بینی نمی نماید بلکه با واسطه گری نارضایتی بدنی اختلال خوردن را پیش بینی می نماید. هم سو با این یافته ها کریستین و همکاران (2007) در تحقیقی با هدف بررسی نقش پیش بین کمال گرایی در نارضایتی بدنی نشان دادند که ابعاد متفاوت کمال گرایی در پیش بینی علائم اختلال خوردن به صورت متفاوتی عمل می کنند، به خصوص هنگامی که واسطه های میانجی گر و متعادل کننده ای در این بین وجود دارد. برای مثال، تعامل متغیرها نشان داد که رابطه بین کمال گرایی با جهت گیری اجتماعی و اختلالات خوردن در زنان با میزان نارضایتی بدنی بالا قوی تر می باشد که این نکته می تواند نمایان گر این موضوع باشد که زنانی که به مقدار زیادی از بدنشان ناراضی می باشند، ادراک توقعات زیاد از سوی جامعه برای آن ها نقش اساسی در آمادگی آن ها برای آسیب شناسی خوردن بازی می کند. هم چنین برادن- کن به نقش تعاملی بین کمال گرایی،رضایت بدنی پایین در رشد بی اشتهایی عصبی اشاره کردند،در تحقیقی دیگر پرابست و همکاران (1995) مشخص نمودند که کمال گرایی سازگارانه و نا سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی اختلال خوردن ، در حالی که کمال گرایی سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی استفراغ عمدی تعامل می کنند مک گی و همکاران (2005) در تحقیقی به بررسی رابطه خودمعرفی کمال گرایانه، تصویر بدن و نشانه های اختلالات خوردن پرداختند، نتایج نشان داد که تمام ابعاد خودمعرفی کمال گرایانه با نشانه های اختلال خوردن مرتبط می باشد، همچنین نتایج نشان می دهد که خود معرفی کمال گرایانه نشانه های اختلالات خوردن را در زنانی که از بدنشان ناراضی هستند پیش بینی می نماید اما در زنانی که بدنشان را دوست دارند یا احساس می کنند که مقدار کم یا هیچ تفاوتی بین بدن واقعی و ایده آل آنها وجود ندارد ، پیش بینی نمی کند . بنابراین در تبیین این یافته می توان به اهمیت نقش واسطه گری نارضایتی بدنی اشاره کرد. 5-2-6-فرضیه 6: درونی سازی لاغری اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید نتایج نشان داد که درونی سازی لاغری، اختلالات خوردن را پیش بینی نمی نماید درونی سازی لاغری به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن شناخته شده است ( استیک، 1994،استیک، 2001، تامپسون و استیک، 2001) بدن ایده آل سازی شده که به وسیله جامعه ارائه می شود برای اکثر افراد غیر قابل دسترسی می باشد (هینبرگ و تامپسون، 1997)، که منجر به نارضایتی و شرم بدنی (هینبرگ و تامپسون، 1995) و در نهایت منجر به اعمال نا سالم خوردن، اختلالات خوردن و تلاش برای به دست آوردن این نوع بدن می گردد (آلگیاتا و تنتلف- دان، 2004، مرادی و سوبیچ، 2002، استرو و تامپسون، 1995؛ به نقل از اشلی، 2013) که نا هم سو با یافته این تحقیق می باشد. در مطالعه حاضر به صورت غیر قابل منتظره ای درونی سازی لاغری، نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن را پیش بینی نمی نماید که دلایل این مسئله نا آشکار مانده که چرا دیگر تحقیقات درونی سازی لاغری را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن مشخص کرده اند. یک توجیه احتمالی این است که یک متغیر تعدیل کننده ممکن است نقش بازی کند (وج توکیز، 2012). ردگر و همکاران (2011) در یک مدل تئوری با هدف مشخص کردن تاثیرات اجتماعی فرهنگی بر روی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن حمایت هایی برای تاثیرات تفاوت های فرهنگی به دست آوردند، در این تحقیق آن ها به این نتیجه رسیدند که تاثیرات رسانه ها، والدین و هم سالان با میانجی گری درونی سازی لاغری بر نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن و عاطفه منفی تسهیل می گردد. بنابراین در تبیین این یافته می توان به تفاوت های فرهنگی و وجود یک متغیر تعدیل کننده اشاره کرد. 5-2-7-فرضیه 7: شاخص توده بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. همانگونه که نتایج نشان داد شاخص توده بدنی ،اختلالات خوردن را به صورت منفی پیش بینی می نماید. استیک (2002) در تحقیقی شاخص توده بدنی را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی و رﮊیم گرفتن مشخص کردند. هم چنین شاخص توده بدنی نقش مهم و غیر مستقیمی را در ایجاد آسیب های خوردن در میان زنان جوان بازی می کند (استیک،2002). به صورت خاص نارضایتی بدنی به عنوان یک میانجی شناخته شده، به طوری که شاخص توده بدنی بالاتر با نارضایتی بدنی بالاتر مرتبط می باشد و به عبارتی اختلالات خوردن بیشتری را پیش بینی می نماید (گرین لیف، 2005، هرابوسکی و گریلو، 2007، کناردی و بال، 1998، مک لین و همکاران، 2009، مارکوس و همکاران، 2003، آونس و همکاران، 2003؛ به نقل از اسلیوز و همکاران، 2011). هم چنین شاخص توده بدنی به عنوان تنها پیش بین نگرانی های وزن و اختلالات خوردن در نمونه زنان هم جنس گرا شناخته شد (آون و همکاران، 2003). در یک مطالعه طولی رابطه مثبت معنا داری میان شاخص توده بدنی و اختلالات خوردن در زنانی با تناسب بدنی یافت شد (مک کابی و همکاران، 2007، مک لین و همکاران، 2009، گریلو، 2007) که نتایج تحقیقات نا هم سو با یافته های این پژو هش می باشد. در تبیین این یافته می توان بیان کرد که زنان با شاخص توده بدنی بالا هنجارهای اجتماعی پذیرفته شده را رد کرده و نیازی برای مطابقت کردن با لاغری ایده آل ندارند (پیر گن و همکاران ،2013)، این نتایج در حمایت از نتایج هریسون می باشد که بیان می کند زنان با شاخص توده بدنی بالاتر لاغری ایده آل را رد کرده و به صورت انتخابی خود را در معرض پیام هایی قرار می دهند که عقاید آن ها را محکم می کند (هریسون و همکاران، 2000؛ به نقل از پیرگن و همکاران، 2013). 5-2-8-فرضیه 8: خودشیء انگاری اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. همان طور که نتایج نشان داد خودشیء انگاری پیش بین معناداری برای اختلالات خوردن نمی باشد. خود شیء انگاری به وسیله دیده بانی عادتی بدن (یا نظارت بدنی) که در زنان جوان منجر به تجارب منفی بدنی و به عبارتی تعدادی از اختلالات روانشناختی همانند اختلالات خوردن که به طور نا مناسبی در زنان شایع تر می باشد مشخص می گردد. تحقیقات تجربی و غیر تجربی حمایتی از رابطه بین خودشیء انگاری، شرم بدنی و اختلالات خوردن یافته اند (فردریکسون و همکاران، 1998، گرین لیف، 2005؛ به نقل از اسلیوز و همکاران، 2011، آگستوس و همکاران، 2009) که نا هم سو با نتایج این تحقیق می باشد، هم چنین چندین مطالعه از رابطه بین خود شیء انگاری و نارضایتی بدنی در اختلالات خوردن حمایت کرده اند (گرین لیف، 2005؛ گریپو و هیل، 2008، مک کیلنی، 2004، تیگ من و لینچ، 2001و تیکا وهیل، 2004؛ به نقل از اشلی و همکاران، 2013) که هم سو با نتایج تحقیق کنونی می باشد. در تبیین این یافته می توان به نقش متغیرهای تعدیل کننده و واسطه ای هم چون نارضایتی بدنی اشاره کرد. چندین مطالعه از رابطه بین خود شیء انگاری و نارضایتی بدنی در اختلالات خوردن حمایت کرده اند (گرین لیف، 2005؛ گریپو و هیل، 2008، مک کیلنی، 2004، تیگ من و لینچ، 2001و تیکا وهیل، 2004؛ به نقل از اشلی و همکاران، 2013) که هم سو با نتایج تحقیق کنونی می باشد. 5-2-9-فرضیه 9: نارضایتی بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. همان طور که نتایج نشان می داد نارضایتی بدنی پیش بین معنا دار اختلالات خوردن می باشد. چندین مطالعه از هر دو روش مقطعی و طولی استفاده کرده اند تا رابطه بین نارضایتی بدنی و اختلال های خوردن را بررسی کنند. برای نمونه مطالعات نشان داده اند که نارضایتی بدنی به طور برجسته ای با اختلال خوردن مرتبط است (فابیان و تامپسون، 1989، مک لین و همکاران، 2009، میلدرسکی و نتیزبرگ، 2008) و یکی از قوی ترین پیش بینی کننده های اختلال خوردن محسوب می شود (پاتون ، سلرز، کافی و ولف 1999؛ اسپالویدا، کاروبکس، گانداریلاس، 2002؛ به نقل از قاسمی، 1388) که هم سو با یافته های این تحقیق می باشد. در تبیین این یافته می توان بیان کرد نارضایتی بدنی از طریق سه مکانیسم موجب افزایش خطر اختلال های خوردن می شود. اولین مکانیسم فرضی نشان می دهد نارضایتی بدنی به تلاش های افراطی برای رسیدن به لاغری آرمانی با استفاده از رفتارهای رژیمی منجر می شود که در عین حال خطر آسیب های خوردن را افزایش می دهد. مکانیسم فرضی دوم این است که نارضایتی بدنی از طریق ایجاد عواطف منفی(اضطراب یا افسردگی) موجب افزایش خطر اختلال های خوردن و استفاده از رفتارهای جبرانی افراطی می شود. مطابق مکانیسم سومی نارضایتی بدنی مستقیما اختلال های خوردن را تشدید می کند (کسلی ، هازل و وامبولدت، 2005). 5-2-10-فرضیه 10:کمال گرایی، درونی سازی لاغری، خودشیء انگاری و شاخص توده بدنی با واسطه گری نارضایتی بدنی اختلالات خوردن را پیش بینی می نمایند. با توجه به نتایج تحلیل مسیرهای غیر مستقیم در مدل اصلاح شده کمال گرایی، درونی سازی لاغری خودشیء انگاری و شاخص توده بدنی به صورت مثبت نارضایتی بدنی را پیش بینی نموده، و نارضایتی بدنی نیز به صورت مثبت اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. هم چنین شاخص توده بدنی به صورت منفی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. در تحقیق حاضر مشخص گردید که کمال گرایی به تنهایی اختلال خوردن را پیش بینی نمی نماید بلکه با واسطه گری نارضایتی بدنی اختلال خوردن را پیش بینی می نماید. هم سو با این یافته ها کریستین و همکاران(2007) در تحقیقی با هدف بررسی نقش پیش بین کمال گرایی در نارضایتی بدنی نشان دادند که ابعاد متفاوت کمال گرایی در پیش بینی علائم اختلال خوردن به صورت متفاوتی عمل می کنند، به خصوص هنگامی که واسطه های میانجی گر و متعادل کننده ای در این بین وجود دارد. برای مثال، تعامل متغیرها نشان داد که رابطه بین کمال گرایی با جهت گیری اجتماعی و اختلالات خوردن در زنان با میزان نارضایتی بدنی بالا قوی تر می باشدکه این نکته می تواند نمایان گر این موضوع باشد که زنانی که به مقدار زیادی از بدنشان ناراضی می باشند، ادراک توقعات زیاد از سوی جامعه برای آن ها نقش اساسی در آمادگی آن ها برای آسیب شناسی خوردن بازی می کند. هم چنین برادن- کن به نقش تعاملی بین کمال گرایی، رضایت بدنی پایین در رشد بی اشتهایی عصبی اشاره کردند، در تحقیقی دیگر پرابست و همکاران (1995) مشخص نمودند که کمال گرایی سازگارانه و نا سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی اختلال خوردن در حالی که کمال گرایی سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی استفراغ عمدی تعامل می کنند. که هم سو با یافته های این تحقیق می باشد. بنابراین در تبیین این یافته می توان بیان کرد که ادراک توقعات زیاد از سوی جامعه برای زنانی که به مقدار زیادی از بدنشان ناراضی می باشند نقش اساسی در آمادگی آن ها برای اختلالات خوردن بازی می کند. درونی سازی لاغری به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن شناخته شده است( استیک، 1994،استیک، 2001، تامپسون و استیک، 2001) درونی سازی لاغری یا وسعتی که افراد ایده آل تعریف شده اجتماع برای جذابیت را به عنوان قسمتی از عقاید خود درونی کرده اند(تامپسون و استیک، 2001) به عنوان فشارهای اجتماعی برای داشتن یک شکل لاغر که به وسیله رسانه، خانواده، هم سالان و تشویق های بین فردی تحمیل می گردد (استیک و شاو، 1994؛ به نقل از اشفعی، 2013). در هر صورت این نوع بدن ایده آل سازی شده که به وسیله جامعه ارائه می شود برای اکثر افراد غیر قابل دسترسی می باشد (هینبرگ و تامپسون، 1997). نتایج متداول در نارضایتی و شرم بدنی در نهایت منجر به اعمال نا سالم خوردن (هینبرگ و تامپسون، 1995) تلاش برای به دست آوردن این نوع بدن می گردد (آلگیاتا و تنتلف- دان، 2004، مرادی و سوبیچ، 2002، استرو و تامپسون، 1995؛ به نقل از اشلی، 2013) که نتایج این پژوهش ها نا هم سو با یافته های این تحقیق می باشد. یک توجیه احتمالی این است که یک متغیر تعدیل کننده ممکن است نقش بازی کند (وج توکیز، 2012). ردگر و همکاران (2011) در یک مدل تئوری با هدف مشخص کردن تاثیرات اجتماعی فرهنگی بر روی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن حمایت هایی برای تاثیرات تفاوت های فرهنگی به دست آوردند در این تحقیق آن ها به این نتیجه رسیدند که تاثیرات رسانه ها، والدین و هم سالان با میانجی گری درونی سازی لاغری بر نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن و عاطفه منفی تسهیل می گردد. بنابراین در تبیین این یافته می توان به تفاوت های فرهنگی و وجود یک متغیر تعدیل کننده اشاره کرد. مطالعات آینده نگر اخیر در حمایت از رابطه بین شاخص توده بدن و نارضایتی بدنی نشان داده اند که افزایش شاخص توده بدن در دوره های یکساله نارضایتی بدنی را پیش بینی می کند (استیک و وایتنتون، 2002، پرسنل و همکاران، 2004، فیلد، کارماگو، تیلور، برکی، روبرتس و کولدیتز، 2001؛ به نقل از لینچ و همکاران، 2008) . برای نمونه فیلد و همکاران (2002) در یک مطالعه یک ساله از نوجوانان دریافتند که شاخص توده بدن افزایش نگرانی های وزن را پیش بینی می کرد. بر مبنای شواهد بالا شاخص توده بدن به طور مثبت با نارضایتی بدنی مرتبط است. هرچند شاخص توده بدن بالاتر باشد نارضایتی بدنی نیز افزایش می یابد، از سوی دیگر، مطالعات نشان دادند که نارضایتی بدنی به طور معناداری در رابطه بین شاخص توده بدن و اختلالات خوردن واسطه گری می کند زیرا موجب افزایش رفتارهای خطرناک برای اختلال خوردن می شود. بنابراین در تبیین این یافته ها می توان بیان کرد که افزایش شاخص توده بدنی از طریق افزایش نگرانی های مرتبط با وزن باعث افزایش نارضایتی بدنی می گردد. خود شیء انگاری به وسیله دیده بانی عادتی بدن (یا نظارت بدنی) که در زنان جوان منجر به تجارب منفی بدنی و به عبارتی تعدادی از اختلالات روانشناختی همانند اختلالات خوردن که به طور نا مناسبی در زنان شایع تر می باشد مشخص می گردد. تحقیقات تجربی و غیر تجربی حمایتی از رابطه بین خودشیء انگاری، شرم بدنی و اختلالات خوردن یافته اند (فردریکسون و همکاران، 1998، گرین لیف، 2005؛ به نقل از اسلیوز و همکاران، 2011). هم چنین چندین مطالعه از رابطه بین خود شیء انگاری و نارضایتی بدنی در اختلالات خوردن حمایت کرده اند (گرین لیف، گریپو و هیل، 2008، مک کیلنی، 2004، تیگ من و لینچ، 2001و تیکا وهیل، 2004؛ به نقل از اشلی و همکاران، 2013) که هم سو با نتایج تحقیق کنونی می باشد. در تبیین این یافته می توان هم سو با فردریکسون و روبرتس بیان کرد که سیستم های گسترده ای از پاداش و تنبیه در فرهنگ ما وجود دارند که بر زیبا بودن فیزیکی و لاغری به عنوان معیاری برای جذابیت تاکید می کنند. به خاطر شیوع شیء انگاری جنسی در فرهنگ آمریکا زنان به این سمت می روند که به بدن خود به عنوان یک شی بنگرند که بیش از هر چیز بر مبنای ظاهر فیزیکی ارزش گذاری می شود، این دیدگاه نسبت به خود باعث می شود افراد خودشان را به جای صفات درونی مانند هوش و ویژگی های شخصیتی طبق ویژگی های بیرونی توصیف کنند. تحقیقات تجربی با این اظهارات مطابقت دارند. برای مثال، نشان داده شده که رضایت تصویر بدنی به طور مثبت با حس زنان از خود رابطه دارد (پولیوی ، هرمن و پلیتر، 1990؛ به نقل از هافشیر3، 2003). مطالعاتی که درباره عوامل موثر بر خود ارزشمندی دختران انجام شده نیز نشان داده اند که ظاهر فیزیکی مهمتر از عواملی مثل موفقیت تحصیلی یا ورزشی است ( هاتر، 1987؛ به نقل از هافشیر 2003). بنابراین می توان گفت خود شیء انگاری به وسیله دیده بانی عادتی بدن در زنان جوان تر منجر به تجارب منفی بدنی و به عبارتی اختلالات خوردن می گردد. 5-4-نتیجه گیری با توجه به نتایج تحلیل مسیرهای غیر مستقیم در مدل اصلاح شده کمال گرایی، خودشیء انگاری، شاخص توده بدنی به صورت مستقیم و مثبت نارضایتی بدنی را پیش بینی نموده، و نارضایتی بدنی نیز به صورت مثبت و مستقیم اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید. هم چنین شاخص توده بدنی به تنهایی، به صورت منفی و معکوس اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.هم چنین کمال گرایی و درونی سازی لاغری، خود شیء انگاری را و درونی سازی لاغری کمال گرایی را پیش بینی می نماید. 5-5-محدودیت ها 1- در این پژوهش از یک سو به دلیل انگیزه پایین و درک ناکافی از هدفهای تحقیق میزان مشارکت و همکاری دانشجویان کم بود. 2- در این پژوهش به دلیل عدم دسترسی به تعداد زیادی از بیماران با اختلال خوردن، مدل مذکور در نمونه بهنجار بررسی شده است. 3- در این پژوهش به دلیل انتخاب نمونه از جامعه دانشجویان دختر به مقایسه نمونه دختران و پسران پرداخته نشده است. 4- در این پژوهش نقش متغیرهای تعدیل کننده ای هم چون عاطفه منفی، حرمت نفس... کنترل نشده است. 5- در این پژوهش داده ها مبتنی بر داده های خود گزارشی بوده است. 5-6-پیشنهادات 1- پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی به تاثیر نارضایتی بدنی بر رفتارهای خطر زای متنوعی هم چون فعالیت های جنسی زود هنگام، رفتارهای خود آسیب زن و خود کشی پرداخته شود. 2- پیشنهاد می شود به بررسی سایر متغیرهای فیزیولوژیکی (وضعیت یائسگی)، روانی( اهمیت ظاهر، اضطراب پیری، عاطفه منفی، عزت نفس،..) و اجتماعی- فرهنگی (ادراک فشار از سوی خانواده، هم سالان و رسانه ها،اذیت و آزار مرتبط با وزن، نژاد و قومیت، سوء استفاده جسمی- جنسی) بر روی نارضایتی بدنی پرداخته شود. 3- پیشنهاد می شود به بررسی سایر متغیرها هم چون نشخوار فکری، روان رنجورخویی با و بدون نارضایتی بدنی بر روی اختلالات خوردن پرداخته شود. 4- پیشنهاد می شود به بررسی دیگر پیامد های خود شیء انگاری هم چون افسردگی پرداخته شود. 5-پیشنهاد می شود به نقش فرهنگ اسلامی در پیش گیری از خودشیء انگاری در زنان پرداخته شود. 6- پیشنهاد می شود به بررسی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن در دو گروه پسران و دختران پرداخته شده و سپس نتایج مقایسه گردد. 7- پیشنهاد می شود به بررسی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن در گروه بیماران اختلال خوردن پرداخته شود. فهرست منابع منابع فارسی امیرساسان، رامین؛ سید موسوی، معصومه؛ بررسی اختلالات تغذیهای دختران ورزشکار و غيرورزشکار دارای ترکيب بدني متفاوت(1390)، نشریه سوخت وساز بدنی، 2،1،35-49 باچر، جیمز؛ مینکا، سوزان؛ هولی، جیل(1389). آسیب شناسی روانی(جلد دوم)، ترجمه سید محمدی. تهران: نشر ارسباران حافظی، فریبا؛ حاملی نژاد، فرحناز؛ (1391). رابطه بین عشق، عاطفه منفی و سبک های دلبستگی با رضایت زناشویی در کارکنان شرکت ملی حفاری خوزستان، یافته های نو در روانشناسی،14،8، 32-45 دادستان، پریرخ؛ (1382). روانشناسی مرضی تحولی: از کودکی تا بزرگسالی. جلد اول. تهران: انتشارات سمت. ذاکر نژاد، منصوره؛ (1378). بررسی میزان شیوع اختلال تغذیه در دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز و رابطه آن با برخی از متغیرهای روان شناختی و جمعیت شناختی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان راحتی، آزاده؛ (1386). بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر راهکارهای شناختی-رفتاری بر بهبود تصویر بدنی منفی نوجوانان دختر، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه تهران. راحتی،آزاده؛ (1383). بررسی تحولی تصویر بدنی و رابطه آن با عزت نفس بر اساس مقایسه گروههای سنی نوجوانان، میانسالان و کهنسالان، پایان نامه کارشناسی روانشناسی بالینی، دانشگاه شاهد. رسولی،سمیرا السادات؛(1388)رابطه ی شخصیت و کمال گرایی با تصویر بدنی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان سلطانی زاده، محمد؛ ملک پور، مختار؛ نشاط دوست، حمید طاهر؛ (1387). رابطه لذت جسمانی و عاطفه مثبت و منفی در دانشجویان دانشگاه اصفهان، مطالعات روان شناختی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه الزهرا،4(1)، 35-27 شایقیان، زینب؛ وفایی، مریم؛ (1389). بررسی شاخص های روان سنجی سیاهه علائم اختلال خوردن (EDI) در دانش آموزان دختر پایه دوم دبیرستان های تهران، مطالعات روان شناختی،6 ،2، 63-55 صفوی، محبوبه؛ محمودی، محمود؛ روشندل، اعظم؛ (1388). بررسی تصویر ذهنی از جسم و ارتباط آن با اختلالات خوردن در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران. مجله علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، 2 (19)، 134-129. ضیغمی محمدی، شراره؛ مژده، فاطمه؛ (1388). هم بستگی بین شاخص توده چربی، تصویر ذهنی از جسم خود و افسردگی درزنان مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان حضرت علی اکبر(ع) شهر کرج. فصلنامه علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، 9(1)، 40-48. عبد خدایی، محمدسعید؛ مهرام، بهروز؛ ایرانلو، زهرا؛ (1390). بررسی رابطه بین ابعاد کمال گرایی و اضطراب پنهان در دانشجویان، پژوهش های روانشناسی بالینی و مشاوره، 1(1)، 58-47. عسگری، پرویز؛ حیدری،علیرضا؛ ستایش نیا، الهه؛ (1389). مقایسه ی میزان اضطراب، افسردگی و پرخاشگری نوجوانان با توجه به سطوح پر اشتهایی روانی،اندیشه و رفتار،4، 16،13-7 علیزاده صحرایی، ام هانی؛ خسروی، زهره؛ بشارت، محمدعلی؛ (1388). رابطه کارآیی خانواده با کمال گرایی مثبت در دانش آموزان شهر نوشهر، فصلنامه خانواده پژوهی، 5(17)، 21-10 قاسمی، زهرا؛ تبیین نارضایتی بدنی بر حسب متغیرهای روانی و اجتماعی(1388)، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران. کریمی، منصوره؛ (1387). مقایسه رفتارهای مربوط به اختلالات خوردن در میان دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان. گل پرور، محسن؛ کرمی، مهرانگیز؛ (1389). نقش تعدیل کننده عاطفه مثبت و منفی در پیوند میان بی عدالتی سازمانی و رفتارهای مخرب کارکنان. فصلنامه روانشناسی کاربردی، 3 (15)، 23-7. ملکیان، بها آبادی؛ محسنی ذنوری، هاشم؛ کشاورز،محسن؛ (1388). کمال گرایی و عزت نفس در نخبگان علمی، ورزشی و افراد غیر نخبه در شهر تهران، دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (اصفهان)، 41،147-12 مهدی بیگی سروستانی، راضیه؛ (1389). شیوع عوارض سه گانه در کارکنان زن ورزشکار و غیر ورزشکار، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان اسماعیلی حیدر آباد، میلاد؛ اسماعیلی حیدر آباد، وحدت؛ حمایت طلب، رسول؛(1392). تاثیراضطراب اجتماعی اندام بر اختلالات خوردن،مجله علوم پزشکی دانشگاه تبریز،8(19)، 88-100 منابع انگلیسی Adlard, L., (2006). The relationship between body dissatisfaction of mother and body dissatisfaction of their adolescent daughters, Body image, 15, 4,75-100 Algars, M., Santtila, P., Varjonen, M.,Witting, K., Johansson, A., Jern. A., (2009), The adult body: How age, gender, and body mass index are related to body image, Journal of Aging and Health, 21 1112–1132 American Psychiatric Association. (1994). Diagnostic and statistical manual of disorders. 4 th edition. Washington D. C. Arison, K., The Body Electric: (2000). Thin Ideal Media and Eating Disorder in Adolescent, Journal of communication, 50, 119-143 Ashely, M., Kroon, V., Perez, M., (2008). Exploration the integration of thin-ideal internalization and self objectification in the prevention of eating disorder, 27, 734-755. Augustus-Horvath, C. L., Tylka, T. L., (2009). A test and extension of objectification theory as it predicts disordered eating: Does women's age matter? Journal of Counseling Psychology, 56 , 253–265 Bardone- Cone, AM., Wonderlich SA., Frost, RO., Bulik, CM., Mitchel, TE., Simonich, H., (2007). perfectionism and eating disorder: current statues and future direction: Clin psychology Rev 2010, 27: 384- 405 Bastiani, A. M., Rao, R., Weltzin, T., Kaye, W. H., (1995). perfectionism in anorexia nervesia. International Journal of Eating Disorder, 17, 147-152. Bearman, S. k., Prensell, E., Martinez, E., Stice, E., (2006).The Skinny on body dissatisfaction : A Longitudinal Study of adolescent girls and boys, Journal of Youth and Adolescence, 36, 229-241. Bell, B. T., Lawton, R., Dittmar, H. (2007). The impact of thin models in music videos on adolescencent girl's body dissatisfaction. Body image, 4, 137- 145. Blowers, l. C., Loxton, N. J., Grady-Flesser, M., Occipinti, S., Dawe, SH.,(2003).The relation between sociocultural pressure to be thin and body dissatisfaction in preadolescent girls, Eating Behaviors, 4, 3, 229-244 Blowers, L., Loxton, N., Grady-Flesser, Occhipint, S., Dawe, SH.,(2003). The relation between sociocultural Pressure to be thin and body dissatisfaction, Eating Behaviors, 4, 3,222-244 Boone, L., Breat, C., Vandereycken, W., Class, L., (2012). Are maladaptive scheme domains and perfectionism related to body image concerns in eating disorder patients? Eur Eat Disorder Rev, DOL: 10, 1002 Boone, L., Soenens, B., Breat, C., Perfectionism, body dissatisfaction and bulimic symptoms: The intervening role of perceived pressure to be thin and thin ideal internalization . Body image, 5, 375–380 Bruch, H., (1973). Eating disorder: obesity , anorexia nervesia and the person within Basic Book, New York. Cash, T. F., & Pruzinsky, T. (Eds.). (2002). Body image: A handbook of theory, research, and clinical practice. New York: Guilford Press. Cash, T. F., (2002). A 'negative body image" Evaluating epidemiological evidence , Body Image: A handbook of theory, research and clinical practice New York: Guilford Press. Cash, T. F., Pruzinsky, T., (2002). Body image : A handbook of theory, research and clinical practice New York: Guilford Press. Cash, T. F. Pruzinsky, T. (1990). Body images: Development, deviance, and change, Guilford Press, New York, NY. Cassin,von Ranson, Kristin, M. Stephanie, E.; Bramfield, T. D.; Fung, T. S., (2007). Psychometric properties of the Minnesota Eating Behavior Survey in Canadian university women. Canadian Journal of Behavioural Science, 39, 2, 151-159. Chen, H., Gao, Xiao., Jackson, T., (2007). Predictive models for understanding body dissatisfaction among young male and females in china, Behaviour Research and Therapy,45, 6, 1345-1356 Chen, H., Jackson, T., (2007). Prevalence and sociodemographic correlates of eating disorder endorsements among adolescents and young adults from China. Eur Eat Disord Rev 2007 Oct 25. Cho, A., Lee, J. (2013), Body dissatisfaction Levels and gender differences in attentional biases toward idealized-bodies, Body image, 10, 1, 95-102 Christina, A., Edward, C., (2007). Perfectionism and symptom of eating disturbance in female college student: Consider the role of negative affect and body dissatisfaction, Eating behavior, 8, 4, 497-503. Clinical Psychology, 70, 1040–1044 Collins, A. (2005). Statistics on eating disorders. Retrieved October 26, 2005 Cook, S. J., MacPherson, K. Langille, D. B., (2007). Far from ideal: Weight perception, weight control, and associated risky behaviour of adolescent girls in Nova Scotia Canadian Family Physician, 53. 678–684 Damon, W., Hart, D., (1982). The development of self- understanding from infancy through adolescence. Child development, 53, 841-864. Dezhkam, M., Nobakht, M., (2000).An epiodoemiological study of eating disorder in Iran. Behaviour Research and Therapy, 28, 78-265 Dunkel, T. M., Davidson, D. Qurashi, S. (2010). Body satisfaction and pressure to be thin in younger and older Muslim and non-Muslim women: The role of Western and non-Western dress preferences, Body image, 7, 56–65 Evans, E., Tovee, M., Boothroyd, L., Drewett, R.,(2013). Body dissatisfaction and disordered eating attidue in 7-to 11-year-old girls: Testing a sociacultural model, Body image, 10,1, 8-15 Fairburn, C. G., Garner, D. M., (1988). Diagnostic Criteria for anorexia nervosa and bulimia. NY. Pp: 36-65. Fitzsimmons-Craft, E. Bardone-Cone,, A. Kelly, K. (2011). Objectified body consciousness in relation to recovery from an eating disorder, 12, 4, 302–308 Fitzsimmons-Craft, E. Harney, M., Koehler, L., Danzi, L., Riddell, M., Bardone-Cone, (2012). A Explaining the relation between thin ideal internalization and body dissatisfaction among college women: The roles of social comparison and body surveillance, Body Image, 9, 1, 43-49 Forbes, G. B., Adams-Curtis, L., Jobe, R. L., White, K. B., Revak, J., Zivcic-Becirevic, I., (2005). Body dissatisfaction in college women and their mothers: Cohort effects, developmental effects, and the influences of body size, sexism, and the thin body ideal, Body Image, 9, 1, 43-49 Fredrickson , B. l., Roberts, T. A.,(1997).Objectification theory: Toward understanding womens lived experienced and mental risks, psychology of women quartery, 21, 173-206. Furnham, A., & Calnan, A., (1998). Eating disturbance, self- esteem, reason for exercising and body weight dissatisfaction in adolescent males, 6, 58-72. Furnham, A., Badmin, N., Sneada, I., (2002). Body Image dissatisfaction: gender difference in eating attitudes, self- esteem, and reasons for exercise, The journal of Psychology, 136, 581- 596. Furnham, A., Badmin, N., Sneade, I., (2002). Body image dissatisfaction: gender difference in eating attidues, self esteem, reasons for exercising and body weight dissatisfaction in adolescent males, 6, 58-72. Garner, D. M., Garfinkel, P. E., (1980). Sociocultural factors in the development of anorexia nervesia. Psychological Medicine. 10: 647- 656. Garner, D.M., Gar finkel, P. E.,(1979). The Eating Attitudes Test: an index of the symptoms of anorexia nervosa, Psychdogical Medicine, 9:273-279. Gavin, A., Ludman, E., Simon, G., (2010), The association between obesity, depression and educational attainment in women: The mediating role of body image dissatisfaction, 69, 6, 573-581 Gilbert, S. C., Crump, S. Madhere, S. Schutz, W., (2009). Internalization of the thin ideal as a predictor of body dissatisfaction and disordered eating in African, African- American, and Afro-Caribbean female college students. Journal of College Student Psychotherapy, 23. 196–211 Grippo, K. P. Hill, S. (2008). self- objectification, habitual monitoring, and body dissatisfaction in older European American women: exploring age in feminism as moderators, Eating Behaviors, 5, 2,178-182 Grippo, K. P., Hill, M. S., (2008). Self-objectification, habitual body monitoring, and body dissatisfaction in older European American women: Exploring age and feminism as moderators, Body image, 5, 173–182 Haedt-Matt, A. A., Zalta, A. K., Forbush, K. T., Keel, P. K ., (2012). Experimental evidence that changes in mood cause changes in body dissatisfaction among undergraduate women, Body Image, 9, 2, 216–220 Hamachek, D. E, (1978). Psychodynamics of normal and neurotic perfectionism, Hamachek, D. E., (1973).Psychological of normal and neurotic perfectionism, Psychology: a journal of Human Behavior, 15, 27-33. Hardit, S. K., Hannum, J. W., (2012). Attachment, the tripartite influence model, and the development of body dissatisfaction, Body Image, 9, 4, 469–475 Heinberg, L. J., Thampson, J. K., (1995). Body image and televised image of thiness and attractivness: A controlled labratory investigation, journal of social &clinical psychology , 14, 325-338. Hoek, HW., Hoeken, DR.,(2013). Rewiew of the prevalence and incidence of eating disorder. Behaviour Research and Therapy, 34, 96-383 Hofschire, L. J. , (2003). "The Media's Role in Enhancing Self-Objectification and Eating Disorders" Paper presented at the annual meeting of the International Communication Association, Marriott Hotel, San Diego, CA Online <.PDF>. 2009-05-26 Hrabosky, J. I., Grilo, C. M., (2007). Body image and eating disordered behavior in a community sample of Black and Hispanic womenEating behaviors, 8 ,106–114 Huon, G.F., (1994). Towards the prevention of dieting-induced disorders: Modifying negative food- and body-related attitude. International Journal of Eating Disorders, 16, 395–399 Ioannis Tsaousis, I. Ioannis, N. Serdaris, N. Judge, T., (2007). Do the core self-evaluations moderate the relationship between subjective well-being and physical and psychological health? Personality and Individual Differences, 42, 8, 1441–145 Ivarrsson, T., Svalander, P., Litlere, O., Nevonen, L.,(2005).Weight concerns, body image, depression and anxiety in Swedish adolescents, Behaviour Research and Therapy,7,75-161 Jackson, T., Chen, H., (2008). predicting changes in eating disorder symptoms among Chinese adolescents: a 9-month prospective study, Journal of Psychosomatic Research,64,1,87-95 Jessica, S. Benas, J, S., Brandon, E, G., (2008). Weight-related Teasing, Dysfunctional Cognitions, and Symptoms of Depression and Eating Disturbances, Cognitive Therapy and Research, 2, 2, 143-160 Johnson, C., Powers, P, S., Dick, R., (1999). Athletes and eating disorders: the national collegiate athletic association study. International Journal of Eating Disorders, 26, 179-188. Joiner, T. E., Heatherton, T. F., Rudd, M. D., Schmidt, N. B., (1997). Perfectionism, perceived weight status and bulimic symptoms: Two studies testing a diathesis-stress model journal of Abnormal Psychology, 106, 145-153. Jones, C. D., (2004). Body image among adolescents girls and boys: A longitudinal Study Development Psychology, 40, 823-835 Jones, J.M., Bennett, S. Olmsted, M.P., Lawson, M. L., Rodin, G., (2001). Disordered eating attitudes and behaviors in teenaged girls: A school-based study Canadian Medical Association Journal, 165, 547–551 Katz, W.A., (2005). An examination of the relationship between physical appearance, personality, internalization of sociocultural norms, and anxiety about aging among middle-aged White women Dissertation abstracts international, 66, 2826 Katz, W.A., (2005). An examination of the relationship between physical appearance, personality, internalization of sociocultural norms, and anxiety about aging among middle-aged White women Dissertation abstracts international, 66 , 2826 Koff, E., Rierdan, J., (1993). Advance pubertal development and eating disturbance in early adolescence girls. Journal of Adolescence Health, 14: 433- 439. lahortiga- Ramos, F., Irala-estevez, J., Cano-prous, A., Gual-Garcia, P., Martinz-Gonzalez, M., Cervera-Enguix, M., (2005). Incidence of eating disorder in navara(spain), Euro Psychiatry, 20, 85-179 Laurie, B. Mintz, L. B., Betz, N. C., (1987), Sex differences in the nature, realism, and correlates of body image, Sex Roles, 15, 3-4, 185-195 Lee, AM., Lee, S., (1996). Disorder eating and its psychosocial correlates among Chinese adolescent female in Hong Kong, Int J Eat Disord, 20. 177 Leung, F., Lam, S., Chan, I., (2001). Disordered eating attitudes and behavior among adolescent in Hong Kong, J Youth Stud, 4. 36 Levine, M., Piran, N., (2004). The role of body image in the prevention of eating disorder, Body Image, 1 , 1 , 57-70 Liechty, J. Venkatram, R. Steven, H. (2001). “Choice Menus for Mass Customization: An Experimental Approach for Analyzing Customer Demand with an Application to a Web-Based Information Service,” Journal of MarketingResearch, 38 (May), 183-196. Littleton, H.L. Ollendick, T. (2003), Negative body image and disordered eating behavior in children and adolescents: What places youth at risk and how can these problems be prevented? Clinical Child and Family Psychology Review, 6. 51–66 Lobestein, T., Frelut, M.L., (2003).Testing a model of predictors and consequences of body dissatisfaction, Body Image, 6, 1, 19-23 Low, K. G., Charanasomboon, S., Brown, C., Hiltunen, G., Long, K., Reinhalterand, K., Tones, H., (2003). Internalization of the Thin Ideal, Weight and Body Image concerns, Social Behavior and Personality, 31, 81- 90 Luo, Y., Parish, WL., Lauman, EO., (2005), A population-based study of body image concerns among urban Chinese adults,Body Image, 2, 333 Marshall, J. D., Harber, V.J., (1996). Body dissatiafaction and drive for thinness in high performance field hockey athlete. Int Journal of Sport Medicine. 17: 541- 544. Matz, P.E., Foster, G. D., Faith, M. S., Wadden, T. A., (2002) Correlates of body image dissatisfaction among overweight women seeking weight loss. Journal of Consulting and Mcgee, J. B., Hewitt, P.L., Sherry, S. B., Parkin , M., Flett. G. L., (2005). perfectinostic, self presentation, body image, and eating disorder symptoms, Body Image,2,1,20-40 McKinley, N. M., Lyon, L. A., (2008). Menopausal attitudes, objectified body consciousness, aging anxiety, and body esteem: European American women's body experiences in midlife Mclaren, L., Gauvin , L., White, D., The role of perfectionism and excessive commitment to exercise in explanning dieting restrain: Replication and extension. International Journal of Eating Disorder, 29, 307-313. McLean, S. A., Paxton, S. J., Wertheim, E. H., (2009). Factors associated with body dissatisfaction and disordered eating in women in midlife, International Journal of Eating Disorders,6, 190- 201 Midlarsky, E., Nitzburg, G., (2008). Eating disorders in middle-aged women, The Journal of General Psychology, 135, 393–407 Mousa, T.Y., Al-dami, H. A., Mashal, R. H., Jibril, A., (2010). eating disturbance among adolescent schoolgirl in Jordan , Appetite, 54, 1, 196-201 Najarian, B. Attary, YA. Zargar, Y., (1999). Building and validation and scale for measuring perfectionism, Journal of Educational and Psychology; 6(3-4): 43-59 Neighbors, L. A., Sobal, J., (2007). Prevalence and magnitude of body weight and shape dissatisfaction among university students, Eating Behaviors, Volume 8, Issue 4, 429–439 Neumark-Sztainer, D. Paxton, S. J., Hannan, P. Haines, J. Story, M. (2006), Does body satisfaction matter? Five-year longtiudinal associations between body satisfaction and health behaviors in adolescent females and males Journal of Adolescent Health, 39, 244–251 Noll, S. M., Fredrickson, B. L., (1998). A mediational model linking self-objectification, body shame, and disorder eating, Psychology of Women Quarterly, 22, 623-636 Nouri, M., Hill. G. L., (2011). Media exposure, internalization of thin ideal and body dissatisfaction: comparing Asian American and European American college females, Body Image, 8,4, 366-372 Oetzel, J., Ting-Toomey, S., (2003). Face concerns in interpersonal conflict: a cross-cultural empirical test of the face negotiation theory, Commun Res, 30. 599 Owens, l. k., Hughes, T. L., Owens- Nicholson, D., (2003). The effect of sexual orientation on body image and attidues about eating and weight, Journal of Lesbian studies, 7, 15-33. Palha, F., Lucia, M., (2003). Eating behavior and body image in athletic Review Bras Med Sport. Pidgeon, A., Harker, R., (2013). Body-focused Anxiety in Women: Associations With Internalization of the Thin-Ideal, Dieting Frequency, Body Mass Index and Media Effects, Open Journal of Medical Psychology, 17-24 Polivy, J. Herman, C.P. (2002), Causes of eating disorders, Annual Review of Psychology, 53, 187–213 Potter, PA., Perry, AG., (2009). Fundamental of Nursing. 7th Edition, MOSBY ELSEVIER, 5(27); 414, 415. Power, P. S., Johnson, C., (1996). Prevention of eating disorders among athlete. Psychiatry and Behavioral Medicine. 4(4): 364-377. Presenell, K., Bearman, S. K., Stice, E. Risk Factor for body dissatisfaction in adolescent boys and girls: A prospective Study International Journal of Eating Disorder, 36, 389-401. Presnell, K., Bearman, S. K., Stice, E. (2003). Risk factor for body dissatisfaction in adolescent boys and girls: A prospective study Department of Psychology, University of Texas at Austin. psychology: Journal of human behaviors, 15, 27-33. Prob, M.,Vandereycken, W., (1995). The body attidue test for patient with an eating disorder: psychometric characteristic of a new questionnnair. Eat Disorder: Treat Prevent, 3, 133-145. Procopio, C. A., Holm-Denoma, J. M., Gordon, K. H., Joiner, T. E., (2006). Two–three-year stability and interrelations of bulimotypic indicators and depressive and anxious symptoms in middle-aged women, The International Journal of Eating Disorders, 39, 312–319 Rachel, R., Chabrol, S., Paxton, S.,(2011). An exploration of tripartite influence model of body dissatisfaction and disordered eating among Australian and French college women, Body image, 8, 3, 208-215. Ricciardelli, L, A., McCabe, M. P., (2010). Dietary restraint and negative affect as mediators of body dissatisfaction and bulimic behaviour in adolescent girls and boys , Clinical Psychology Review, 54, 1, 196-201 Ricciardelli, L. McCabe, M., (2001). Children's body image concerns and eating disturbances: A review of the literatureClinical Psychology Review, 21. 325–344 Ricciardelli, L. A. McCabe, M. P., (2004). A biopsychosocial model of disordered eating and the pursuit of muscularity in adolescent boys. Psychological Bulletin, 130, 179–205. Rittenberry, L., (1998). Predictors of Body Shape Dissatisfaction in College-Educated African- & Euro-American Women, Journal of the American Dietetic Association, 98, 9, 74 Rittenberry, L., (1998). Predictors of Body Shape Dissatisfaction in College- Educated African & Euro- American Women. Journal of the American Dietetic Association, 98, 9, Pages A74 Rodgers, R. F., Salès, P., Chabrol, H., (2011). Psychological functioning, media pressure and body dissatisfaction among college women. Body Image, 60, 2, 89–95. Rodgers, R.F. Paxton, S. Chabrol, H., (2010). Depression as a moderator of sociocultural influences on eating disorder symptoms in adolescent females and males, Journal of Youth and Adolescence, 39, 393–402. Ruggiero, G. M., Levi, D., Ciuna, A., Sassaroli, S., (2003). Stress situation reveals an association between perfectionism and drive for thinness. International Journal of Eating Disorder, 34, 220-226. Schwartz, M. B., Brownell, K. D.,' Obesity and body image", In: Cash, T.F., Pruzinsky, T. E., (2002). Body image : A Handbook of Theory, Research and Clinical practice, The Guildford Press, New York, 200-209 Sears, L. A., (2007). Body image and behavior in NCAA division III female athletes involved in team sports in the Midwest. Ph.D. Dissertation, Ohio state university. Sedikides, C., Spenser, S., (2007). The self Psycholgy, 364 pages Share, T. L., Mintz, L. B., (2002). Differences between lesbians and heterosexual women in disordered eating and related attitudes. Journal of Homosexuality, 42, 89–106 Silva, D. A., Nahas, M. V., Nahas, V. M., De Sousa, TH. F., Del Duca, G. F., Peres, G.(2011). prevalence and associated factor with body image dissatisfaction among adult in Southern Brazil: a population -based, Body Image Study, 8, 4, 427-431 Slevec, J. H., Tiggemann, M., (2011). Predictors of body dissatisfaction and disordered eating in middle-age women, Clinical Psychology Review, 31, 4, 515-524 Slevec, j. H., Tiggment, M., (2011). Predictors of body dissatisfaction and disordered eating in middle-aged women, Clinical Psychology Review, 31, 4, 515-524 Stice, E. Bearman, S. K., (2001). Body-image and eating disturbances prospectively predict increases in depressive symptoms in adolescent girls: A growth curve analysis Developmental Psychology, 37. 597–607 Stice, E. Mazotti, L. Krebs, M. Martin, S. (1998) .Predictors of adolescent dieting behaviors: A longitudinal study. Psychology of Addictive Behaviors, 12, 195–205. Stice, E. Shaw, H. E., (2002). Role of body dissatisfaction in the onset and. maintenance of eating pathology: A synthesis of research findings, Journal of Psychosomatic Research, 53, 985–993 Stice, E., (2002), Risk and maintenance factor for eating pathology: A meta analytic review, 128, 825-848 Stice, E., Review of evidence for sociacultural Model of Bulimia Nervosa and an Exploration of the Mechanisms of Action, Clinical Psychology Review, 14, 633-661. Stice, E., Schupak- Neuberg, E., Shaw, H. E.,(1994). Relation of media exposure to eating disorder symptomatology. Journal of Abnormal Psychology, 103: 836-840. Stice, E., Whitenton, K., (2002). Risk factors for body dissatisfaction in adolescent girls: A longitudinal investigation Developmental Psychology, 38, 669–678 Striegel-Moore, R. H., Bulik, C. M., (2007). Risk Factors for Eating Disorders. American Psychologist, bythe American Psychological Association Vol. 62, No. 3, 181–198. Thekkumpurath, P., Venkateswaran, C., Kumar, M., Bennett, M. I., (2008). Screening for psychological distress in palliative care: A systematic review. Journal of Pain and Symptom Management, 36(5), 520-528 Thompson, J. K., Heinberg, L. J., (1993). Preliminary test of two hypotheses of body image disturbance. Int J of Eating Disorder. 14: 59-63 Thompson, J. K., Heinberg, L. J., Altabe, M., Tantleff-Dunn, S., (1999). Exacting beauty: Theory, assessment, and treatment of body image disturbance , American Psychological Association, Washington DC. Sex roles, 53, 281–298 Thompson, J.K., Stice, E., (2001).Thin-ideal internalization: Mounting evidence for a new risk factor for body-image disturbance and eating pathology Current directions in psychological science, 10, 181–183 Tissot, A. M., Crowther, J. H., (2008). Self-oriented and socially prescribed perfectionism : Risk factor whithin an intergrative model for bulimic symptomatology. Journal of social and clinical psychology, 27, 734-755 Umstattd, M., Ches, P., Wilcox, S., Dowda, M.,(2010). Predictors of Change in Satisfaction With Body Appearance and Body Function in Mid-Life and Older Adults: Active for life, The society of Behavioral Medicine, 5, 2, 250-262 V. Swami, D.A. Frederick, T. Aavik, L. Alcalay, J. Allik, D. Anderson, I. Zivcic-Becirevic, (2010). The attractive female body weight and female body dissatisfaction in 26 countries across 10 world regions: Results of the International Body Project I, Personality and Social Psychology Bulletin, 36, 309–325 Van Diest, A. M., Perez, M.,(2013).exploring the integration of thin- ideal internalization and self-objectification in the prevention of eating disorder, Body Image, 10, 1, 16-25 Vega Alonso, AT., Rasillo Rodriguez, MA., Lozano Alonso, JE., Rodriguez Carretero, G., Martin, MF., (2005). Eating disorder, prevalence and risk profile among secondary school student. Behaviour Research and Therapy, 40, 87-98 W Gabrenya, W., Hwang, K., (1996). Chinese social interaction, MH Bond (Ed.), The handbook of Chinese psychology, Oxford, London, 309–321 Wade, T., Tiggman, M., (2013). The role of perfectionism in body dissatisfaction, Journal of eating disorder, 1: 3. Wojtowicz, A. M., Kristin, M. V., (2012). Weighting in on risk factor for body dissatisfaction , A one year prospective study of middle -adolescent girl, Body Image, 9, 1, 20-30 Wood, K., (2013). Effects of a media intervention program on the body image and eating attitude among children, Body Image, 6, 1-6 , پیوست پرسش نامه تشخیصی اختلالات خوردن(EDDS) لطفا تمام سوالات را با دقت کامل کنید در طول 3 ماه گذشته: اصلا کمی به میزان متوسط به مقدار زیادی 1. آیا شما احساس چاقی کرده اید؟ 0 1 2 3 4 5 6 2.آیا شما ترس مشخصی از اینکه ممکن است چاق شوید یا اضافه وزن پیدا کنید داشته اید؟ 0 1 2 3 4 5 6 3.آیا وزن شما بر شیوه ارزیابی خودتان به عنوان یک انسان تاثیر می گزارد؟ 0 1 2 3 4 5 6 4. آیا اندام شما بر شیوه ارزیابی خودتان به عنوان یک انسان تاثیر می گزارد؟ 0 1 2 3 4 5 6 5. در طول 6 ماه گذشته آیا دفعاتی بوده که شما احساس کنید مقدار غذایی که خورده اید را افراد دیگر مقدار زیاد و غیر معمولی در نظر می گیرند (مثلا یه پیمانه یک لیتری بستنی)؟ دور جواب دایره بکشید بله نه 6. در طول زمانی که مقدار غیر معمول غذا را خورده اید ، آیا شما احساس از دست دادن کنترل داشته اید؟ (احساس اینکه شما نمی توانید خوردن را متوقف کنید یا میزان و نوع مواد غذایتان را کنترل کنید)؟ بله نه 7. درطول شش ماه گذشته چند روز در طول هفته به طور متوسط مقدار غیر معمولی از غذا را خورده اید و آیا تجربه از دست دادن کنترل داشته اید؟ 0 1 2 3 4 5 6 7 8. درطول سه ماه گذشته چند بار در طول هفته به طور متوسط مقدار غیر معمولی از غذا را خورده اید و آیا تجربه از دست دادن کنترل داشته اید؟ 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 12 13 14 در طول دوره های پر خوری و از دست دادن کنترل آیا شما 9. به میزان زیادی با سرعتی سریع تر از حد معمول می خورید؟ بله نه 10.خوردن تا جایی که شما احساس ناراحت کننده پر بودن کنید؟ بله نه 11.خوردن مقدار زیادی از غذا هنگامی که احساس گرسنگی فیزیکی نمی کنید؟ بله نه 12. خوردن در تنهایی زیرا شما به خاطر مقدار غذایی که می خورید خجالت زده می شوید؟ بله نه 13.احساس تنفر از خودتان ، افسردگی یا گناه بعد از پر خوری داشته اید؟ بله نه 14.احساس ناراحتی زیادی درباره پرخوری غیرقابل کنترل یا پیدا کردن اضافه وزن داشته اید؟ بله نه 15. به طور متوسط چند بار در طول هفته در طول سه ماه گذشته خودتان را مجبور به استفراغ برای جلوگیری از اضافه وزن یا مقابله با اثرات خوردن کرده اید؟ 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 16. به طور متوسط چند بار در طول هفته در طول سه ماه گذشته خودتان را مجبور به استفاده از ملین یا مسهل برای جلوگیری از افزایش وزن یا مقابله با اثرات خوردن کرده اید؟ 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 17. به طور متوسط چند بار در طول هفته در طول سه ماه گذشته برای جلوگیری از اضافه وزن یا مقابله با اثرات خوردن روزه گرفته اید(صرف نظر از حداقل دو وعده غذایی پشت سر هم) 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 18. به طور متوسط چند بار در طول هفته در طول سه ماه گذشته برای مقابله با تاثیرات دوره های پر خوری در ورزش های سنگین شرکت کرده اید؟ 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 19.وزن شما چقد است؟ اگر نا مطمئن هستید لطفا بهترین تخمینتان را بنویسید 20قد شما چقد است؟ 21. در طول سه ماه گذشته چه تعداد از دوره های قاعدگی خود را از دست داده اید؟ 3 2 1 0 22.در طول سه ماه گذشته آیا شما قرص ضد بارداری استفاده کرده اید؟ بله نه پرسشنامه نگرش های خوردن-26 ردیفعبارتهمیشهمعمولااغلببعضی اوقاتبه ندرتهرگز1.من از اینکه چاق شوم میترسم2.هنگامی که گرسنه ام از غذا خوردن خودداری میکنم 3.با فکر غذا پریشان خاطر می شوم4.جایی که احساس می کنم ممکن است نتوانم پرخوری را کنار بگزارم آن را متوقف می کنم5.من غذایم را به قطعه های کوچک تقسیم می کنم6.از مقدار کالری غذاهایی که می خورم آگاه هستم7.به صورت خاص از خوردن غذاهایی با کربوهیدرات بالا خودداری می کنم (مثل: نان، برنج، سیب زمینی..)8.احساس می کنم دیگران ترجیح می دهند من بیشتر بخورم9.بعد از خوردن غذا استفراغ می کنم10.بعد از خوردن غذا احساس گناه زیادی می کنم11.با آرزوی لاغر شدن پریشان خاطر می شوم12.در مدت تمرین به سوزاندن کالری فکر می کنم13.دیگران فکر می کنند من خیلی لاغر هستم14.با فکر اینکه دارم چاق می شوم پریشان خاطر میشوم15.برای خوردن غذا زمان طولانی تری را نسبت به دیگران صرف می کنم 16.از خوردن غذاهایی که شکر در آن هاست خودداری می کنم17.غذاهای رژیمی می خورم18.احساس می کنم که غذا زندگی ام را کنترل میکند19.روی غذا خوردنم کنترل دارم20.احساس می کنم که دیگران من را برای خوردن غذا تحت فشار قرار می دهند21.زمان زیادی را صرف غذا خوردن و فکر کردن به غذا می کنم22.بعد از غذا خوردن احساس ناخوشایندی دارم23.از رژیم غذایی استفاده می کنم24.تمایل دارم معده ام خالی باشد25.میل به استفراغ کردن بعد از غذا خوردن دارم26.از امتحان کردن غذاهای مقوی جدید لذت می برم پرسش نامه نارضایتی بدنی(8-D) مایل هستیم در مورد احساستان نسبت به ظاهرتان در طول 4 هفته گذشته مطلع شویم. لطفا هر سوال را خوانده و دور واژه مناسب خط بکشید. لطفا به تمام سوالات پاسخ دهید. در طول چهار هفته گذشته: هرگز به ندرت بعضی اوقات اغلب اکثر مواقع همیشه 1.آیا به اندازه ای در مورد فرم بدن تان نگران بوده اید که احساس می کنید باید رژیم بگیرید؟2. آیا به فرم بدن زنان دیگر توجه کرده اید و احساس کرده اید فرم بدنتان به طور نامطلوبی مقایسه شده است؟3. آیا برهنه شدن، مخصوصا هنگام دوش گرفتن، باعث می شود احساس چاقی کنید؟4.آیا به این خاطر که احساس می کنید بدن بد فرمی دارید در موقعیت های اجتماعی نظیر مهمانی ها حاضر نمی شوید؟ 5.آیا نگران این هستید مردم متوجه چربی دور شکم شما بشوند؟6.آیا وقتی روی کاناپه یا روی صندلی اتوبوس نشسته اید نگران این هستید مبادا فضای زیادی اشغال کرده باشید؟7. آیا برای اینکه ببینید چه اندازه چربی دارید بخش هایی از بدن تان را نیشگون گرفته اید؟8.آیا از حضور در مکان هایی که مردم می توانند بدن تان را ببینند اجتناب می کنید ( به عنوان مثال، اتاق پروو همگانی یا حمام استخرها)؟ پرسش نامه درونی سازی لاغری سن: تحصیلات: قد: وزن: مقیاس تفکرات کلیشه ای و قالبی در مورد بدن ایده آل تا چه اندازه با این جملات موافق هستید؟ کاملا مخالفمخالفبی طرف موافقکاملا موافقزنان لاغر اندام جذاب تر هستند زنانی که بدن خوش فرمی دارند جذاب تر هستندزنان بلند قد جذاب تر هستندزنان با بدن نرم و انعطاف پذیر جذاب تر هستندزنان خوش بر و رو جذاب تر هستندزنان با پاهای بلند جذاب تر هستند پرسشنامه خود شیء انگاری دستورالعمل من به نحوه ای که افراد به بدن خود می اندیشند، علاقه مند هستم. در قسمت زیر 10 ویژگی بدنی متفاوت ارائه شده است. از شما می خواهم این ویژگی های بدنی را برحسب آن ویژگی که بیشترین تاثیر را برای تصور شخصی تان نسبت به بدن تان دارد تا کم اثر ترین تصور شخصی، رتبه بندی کنید. توجه: مهم نیست چگونه خود را برحسب هر ویژگی توصیف می کنید. به عنوان مثال، سطح تناسب صرف نظر از اینکه آیا خود را به لحاظ فیزیکی متناسب، نا متناسب یا هر سطحی بین این دو تصور می کنید، می تواند تاثیر زیادی بر تصور شخصی تان نسبت به بدن تان داشته باشد. لطفا ابتدا تمام ویژگی ها را بخوانید. سپس، با نوشتن حرف هر ویژگی در مکان مناسب در این مقیاس ، از مهمترین تصور شخصی تا کم اهمیت ترین رتبه تان را ثبت کنید. هماهنگی فیزیکی f. جذابیت سلامتی g.سطح انرژی وزن h. عضلات سفت قدرت i. سطح تناسب فیزیکی جاذبه جنسی j. اندازه اعضای بدن (قفسه سینه، دور کمر، اندازه باسن) حرف هر ویژگی بسیار مهم....................................................... دومین مهمترین.......................................... سومین مهمترین........................................ چهارمین مهمترین.................................... پنجمین مهمترین..................................... ششمین مهمترین........................................ هفتمین مهمترین......................................... هشتمین مهمترین...................................... نهمین مهمترین........................................... کم اهمیت ترین....................................... پرسش نامه کمال گرایی اهواز ردیفعبارتاغلب اوقاتبرخی اوقاتبه ندرتهرگز1در تصمیمگیری مشکل دارم2نگران تأیید شدنم از سوی دیگران هستم3ناکامی در امور باعث آشفتگی من میشود4هنگامی که در شرایط نامطلوبی قرار میگیرم، آشفته میشوم5اگر تلاشهایم به نتیجه نرسد، شدیداً عصبانی میشوم6در امور روزمرهی خود دچار شک و تردید میشوم7با تأسف به گذشته نگاه میکنم8ازاینکه برخی کارها را به خوبی انجام نمیدهم، متأسفم9به خاطر اینکه دیگران در برخی امور بهتر از من هستند، ناراحت میشوم10دربارهی آینده خیلی نگران هستم11دیگران انتظاراتم را به خوبی تأمین میکنند12به خاطر برخی مسائل جزئی ناراحت میشوم13از اینکه در بیشتر کارهایم در گذشته عملکرد خوبی نداشتهام، متأسفم14از کارهای خود ناراضی هستم15موانع زیادی را در پیشرفت خود احساس میکنم16شکستهای خود را به آسانی فراموش میکنم17به آسانی ذهنم را از پرداختن به برخی موضوعات ناراحت کننده دور میکنم18پذیرش مسئولیت برایم دشوار است19برایم مهم است که مورد تأیید دیگران قرار گیرم20برای من انجام رفتارهای مغایر با طرز فکر دیگران دشوار است21برای آغاز یک کار تازه، علاقه و تلاش زیادی از خود نشان میدهم، ولی به تدریج سرد میشوم22زندگی را سهل و آسان میگیرم23حتی هنگامی که میدانم دستیابی به هدفی تقریباً غیرممکن است، اگر پاسخ نه بشنوم، ناراحت میشوم24علیرغم تلاش بسیار برای رسیدن به اهدافم، احساس میکنم باید بیشتر کار کنم25به خاطر اشتباهات و خطاهای کوچک، احساس گناه یا پشیمانی زیادی میکنم26کسانی را قبول دارم که مرا دوست دارند27برخی مشکلات زندگی اجتناب ناپذیر هستند پاسخگوی گرامی: لطفاً در مورد هر عبارت، بهترین گزینهای را که در مورد شما صدق میکند، انتخاب کنید Abstract Studying the role of perfectionism, thin internalization, body mass index and self objectification in predicting eating disorders with mediating role of body dissatisfaction By Maryam Rezaei This study aimed to assess the role of perfectionism, thin internalization, body mass index and self objectification in predicting eating disorders with mediating role of body dissatisfaction.fourteen hypotheses were evaluated. This was a correlational study using questionnaires EAT-26 (Eating Attitude Test), EDDS (Eating Disorder Diagnosis Scale), 8-BSQ (The Body Shape Questionnaire), SOQ (The self Objectification Questionnaire), Ideal-Body Stereotype Scale Revised and perfectionism Ahwaz. 300 Femal students from Shiraz University with random sampling clusters were chosen and examined .Date was analyzed with SPSS and Amos under Windows application. Result show that perfectionism, Body Mass Index and self objectification directly and positively predict eating disorders with mediating role of body dissatisfaction. BMI also directly and negatively predict eating disorders. Keywords: Eating Disorders, Body Dissatisfaction, Perfectionism, Thin Internalization, Body Mass Index, Self Objectification. Shiraz University Faculty of Engineering & Psychology M.A. Thesis in clinical psychology STUDYING THE ROLE OF PERFECTIONISM, THIN INTERNALIZATION, BODY MASS INDEX AND SELF OBJECTIFICATION IN PREDICTING EATING DISORDERS WITH MEDIATING ROLE OF BODY DISSATISFACTION By Maryam Rezaei Supervised By Dr. A. Aflakseir December 2013

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود پروژه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید