پاورپوینت اگر به موقع جهانی نشویم به موقع ایرانی بودن خود را از دست خواهیم داد (pptx) 28 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 28 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
برق منطقه اي مازندران و گلستان
دفتر بودجه و مطالعات اقتصادي
هيچ چيز به اندازه تمركز انرژي روي تعداد محدودي از هدفها به زندگي تان توان و نيرو بيشتر نمي دهد. (نيدوكيوبين)
گرامي ترين و زيباترين ها در جهان نه ديده مي شوند و نه حتي لمس مي شوند ، آنها را بايد در دل جستجو كرد . (هلن كلر)
در افتادن افراد در چاه ، جاذبه زمين مقصر نيست. (آلبرت انيشتين)
پيشرفت و ترقي ثمره نظم و ترتيب است. (آگوست كنت)
برنامه ريزي آوردن آينده به زمان حال است تا بتوانيد همين الان براي آن كاري انجام دهيد.
(الن لاكين)
«اگر به موقع، جهانی نشویم، به موقع ایرانی بودن خودمان را هم از دست خواهیم داد»
جهانیشدن یک حرکت طبیعی و غیرارادی است، اساساً رخ میدهد و اصلاً در مورد آن نمیتوانیم داوری کنیم. میتوانیم برای تشخیص نحوه برخوردمان با جهانیشدن، داوری کنیم اما نمیتوانیم بگوییم خود جهانیشدن بد است، میتوانیم بگوییم این نحوه برخورد ما خوب است یا بد است. این سیاستگذاری برای تسریع یا کند کردن، کار خوب یا بدی است، مثبت است یا منفی، اصل پدیده رخ خواهد داد و اصل پدیده را هم نمیتوانیم داوری کنیم. به طور طبیعی ما جهانی میشویم و این جهانیشدن میتواند با تاخیر باشد، بدون برنامه باشد با سرگیجه باشد و با مشکلات ورود به یک بلوغ ناآگاهانه. کودک زمانی که آگاهیهای لازم و تواناییهای لازم را در مورد بلوغ کسب نکند، وقتی وارد مرحله بلوغ میشود دچار مشکلاتی میشود. اگر ما پیشاپیش زنهاردهی کنیم، آگاهیبخشی کنیم، ورود به بلوغ ساده میشود.
داستان جهانیشدن داستان بالغ شدن است. آنچه قابل داوری است این است که ما با این مساله چگونه برخورد خواهیم کرد. بیگمان مسکوت گذاشتن، نادیده گرفتن و بیسیاستی بدترین نوع برخورد است. بیسیاستی، بیبرنامگی و مسکوت گذاشتن برای اینکه گویی چنین پدیدهای وجود ندارد، کاری است که در حال انجام آن هستیم، تا زمانی که ضربههای آن فرا رسد. بعد از آن با واهمه و هراس شروع میکنیم مذاکره کردن. ما هشت سال گذشته را از دست دادهایم، در مورد رژیم تجاری گفتوگوها متوقف بوده است. هشت سال زمانی است که ما میتوانستیم الحاق را قطعی کنیم یا حداقل نیمی از زمان الحاق را پشت سر گذاریم. نحوه برخورد ما بدترین نحوه برخورد با مساله الحاق است.
جهانیشدن در واقع نوع تازهای از تقسیم کار جهانی است. یک تقسیم کار جدید است. ما بارها در طول دو قرن گذشته در فرآیند تقسیم کار شرکت کردیم و به خاطر غفلتهایی در تقسیم کار جهانی به حاشیه رانده شدیم و تبدیل به تولیدکننده مواد خام شدیم. در معرض یک تقسیم کاری قرار داریم که غفلتها باعث خواهد شد ما در قرن آینده و در تقسیم کار یک نقش حاشیهای و تولیدکننده مواد خام یا مواد اولیه و نیروی کار ارزان داشته باشیم. در تقسیم کار جدید، نقش جدیتر به ما داده نمیشود. تقسیم کار جهانی بر اساس مزیت رقابتی اما تقسیم کار پیشین بر اساس مزیت نسبی بود. تقسیم کار در قرن بیستم حداقل بعد از جنگ جهانی دوم بر اساس مزیتهای نسبی بود و ما در تولید انرژی مزیت نسبی داشتیم، در تقسیم کار جهانی، تولید انرژی و مواد خام حتی در حوزههایی که ما به طور تاریخی و سنتی مزیت داشتیم مثل صنایعدستی، نتوانستیم نقش بسزایی بازی کنیم. نقش ما معطوف به تولید انرژی بود. در فرآیند تقسیم کار جهانی، جایگاه ما چیست؟
تقسیم کار جدید باید بر اساس مزیت رقابتی صورت گیرد و برای مزیت رقابتی نیازمند یکسری مقدمات هستیم. اگر تمرین نکنیم، از تقسیم کار جهانی حذف میشویم. در مزیت نسبی نمیتوانستند ما را حذف کنند، پس لاجرم باید به ما نقش تولیدکننده مواد خام را میدادند، ولی در تقسیم کار جدید چون مزیت رقابتی است، به هیچوجه نقشی به ما داده نمیشود. ما به عنوان دولت-ملتی تلقی میشویم که از حاشیهها و باقیماندهها ارتزاق میکند. مثل گدایی که در شهر زندگی میکند، بالاخره تغذیه میشود، غذایی به او میرسد. بالاخره سهمی به او میرسد ولی این سهم باقیمانده خورده دیگران است. وضعیت رقابتی بر اساس توزیع مواد اولیه و توزیع منابع اولیه نخواهد بود. مزیت رقابتی بر اساس توانمندیهای ملی و انسانی خواهد بود. این فرآیند جهانیشدنی که در آغازش هستیم، بیرحمانهترین دوره توزیع و تقسیم کار جهانی است. حتی از حمله مغولها هم بیرحمتر است. در حمله مغولها، مغولها آمدند و غارت کردند و در دورهای کوتاه در جامعه ایرانی مضمحل شدند و رفتند. بنابراین مواهب ما ماند، ژنتیک ما را به هم نزدند. در هر صورت فرآیند در تقسیم کار جدید، برگشتناپذیر است. اگر ما به خود نیاییم، تقسیم کار بیامانی است.
در برابر الحاق به WTO چه وظیفهای داریم؟
در واقع فرآیند الحاق مثل فرآیند بقای اصلح است. در فعالیت تکامل تاریخی چه کسانی میمانند. این یک غربالگری تاریخی است.
بازی تاریخی مثل بازی فوتبال
در مجموعه اقتصاد ما، مشکل ژنتیک ما چگونه منعکس میشود؟ آیا محصول ژنتیک تاریخیمان هستیم؟ دقیقاً بازی تاریخی مثل بازی فوتبال است. علت اینکه فوتبال در مقایسه با قمار و شطرنج اینقدر جذاب است این است که فوتبال تصویر طبیعی زندگی تاریخی ماست. در شطرنج عقلانیت محض حاکم است. هیچ چیز تصادفی نیست، کسی میبرد که عقلانیت محض دارد. در قمار تصادف صرف حاکم است.
در فوتبال ترکیب بسیار ماهرانهای از عقلانیت، برنامهریزی با تصادف همراه شده است. فوتبال ترکیب نسبی از عقلانیت و تصادف است. زندگی طبیعی ما را نشان میدهد. تمام برنامهریزیها را میکنیم با یک لغزش پا، به هم میخورد. در عین حال آموزش، تکنیک و تمرین اثر خودش را در بلندمدت بر فوتبال دارد. در یک بازی ممکن است به تصادف حذف شویم، ولی در بلندمدت برنامهریزی و عقلانیت ما را نگه میدارد.
دقیقاً داستان مثل بازی فوتبال است که تصادف هم اثر دارد و در بلندمدت برنامهریزی و عقلانیت شماست که نتیجه نهایی را روشن میکند. بنابراین ما داریم وارد یک فرآیند بقای اصلح میشویم که بخشی از آن برنامهریزی و مدیریت است. اگر ما هوشیار باشیم، میتوانیم در فرآیند انتخاب اصلح جایی برای خودمان باز کنیم. از سال 1991 میلادی تقریباً مساله پیوستن به سازمان تجارت جهانی یک مساله جدی برای تمام کشورها شده است. در همین فاصله حدود 30 کشور ملحق شدند. ما هم قاعدتاً باید جزو این کشورها میبودیم در حالی که به نظر میرسد ما هنوز در مورد ضرورت مساله اجماع نداریم.
اجماع در مقامات برای الحاق به WTO
در مقامات ارشد کشور هنوز در مورد ضرورت الحاق اجماعی وجود ندارد. در دستگاههای سیاستگذار هنوز اجماعی وجود ندارد. اگر توجه کنید، وقتی که درخواست الحاق را زمان آقای هاشمی دادیم، به صورت محرمانه بود، یعنی هنوز نظام سیاسی جرات نداشت به صورت شفاف اعلام کند، پس از آن، حدود 20 سال طول کشید آمریکا موافقت کند. در این 20 سال ما باید تصمیم میگرفتیم، که اگر میخواهیم به الحاق بپیوندیم، تکلیفمان را با آمریکا روشن کنیم. 20 سال به تعویق افتاد، یعنی ما هنوز مردد بودیم که میخواهیم بین نزاع با آمریکا یا جهانیشدن، کدامیک را انتخاب کنیم.
خطای استراتژیک در نگرش ما به جهانی شدن
در تفکر ما نسبت به جهانیشدن یک خطای استراتژیک رخ داده است. ما جهانیشدن را بخشی از نظام سلطه انگاشتهایم و پیوستن به اقتصاد جهانی را پذیرش نظام سلطه تعبیر کردهایم. نظام سلطه بخشی از جهانیشدن است، نظام سلطه میکوشد تا حوزههای بیشتری از جهانیشدن را تحت سلطه خودش در آورد. هر چه ما غفلت بورزیم، این فرصت را به نظام سلطه دادهایم که بخشهای بیشتری از عرصه آینده تاریخ را به تسخیر خودش درآورد. طبیعی است، در این پیوستن، ما باید هزینه - فایده کنیم و بخشی از منابع را بدهیم تا بخش دیگری را بگیریم و بخشی از ارزشهایمان را هم با ارزشهای جهانی سازگار کنیم. اینها هزینه است. شما دیگر نمیتوانید همه اهداف خوب را با هم داشته باشید. بخشی از هزینهها اقتصادی است که باید بدهیم، برخی از عرصهها را باید واگذار کنیم.