پاورپوینت تقابل ادیان در عصر صفوی (pptx) 21 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 21 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
به نام خدا
موضوع:تقابل ادیان در عصر صفوی
مقدمه:
در این تحقیق تلاش می کنیم تقابل میان ادیان عصر صفوی را بررسی کنیم
امید است با ارائه این تحقیق سهمی در افزایش دانش شما عزیزان داشته باشیم
و من الله توفیق......
مقدمه
صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی (برابر ۱۱۳۵–۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲–۱۵۰۱ میلادی)حدوداً به مدت ۲۲۱ سال بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد و سلسله صفویان برافتاد.
دوره صفویه از مهمترین دوران تاریخی ایران به شمار میآید، چرا که با گذشت نهصد سال پس از نابودی شاهنشاهی ساسانیان؛ یک فرمانروایی پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی نماید. بعد از اسلام، چندین پادشاهی ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، طاهریان، زیاریان، آل بویه و سربداران روی کار آمدند، لیکن هیچکدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود قرار دهند و میان مردم ایران یکپارچگی پدیدآورند.این دوره یکی از سه مرحله دوران طلایی اسلام و دوره اوج تمدن اسلامی است.
عرفان:
تعاریفی که درباره عرفان، در کتب عرفانی بیان گردیده، متفاوت و غیرقابل تنظیم در یک عبارت منسجم است. چراکه هر عارفی، در پاسخ به این پرسش که حقیقت عرفان چیست، پاسخی مناسب با حالات مخاطب و پرسش گر ارایه کرده است؛ برای مثال در برابر مخاطب جاه طلب، عارف پاسخ می دهد که: عرفان، ترک جاه و پرهیز از شهرت طلبی است. این تعاریف را نمی توان تعاریف جامع و مانعی دانست و در واقع تعریف هایی درخور حال اشخاص است.
گرچه عرفان مثبت کمال ساز، عرفانی است که از دین وحیانی و حقیقی زاده شده باشد؛ اما شاید بتوان تعریف سهروردی از عرفان را به عنوان یک تعریف عام و کاربردی معرفی کرد. وی در تعریف عرفان می گوید: "...عارف آن باشد که دایم سعی کند در تزکیه نفس و تصفیه دل و تجلیه." البته گاهی عرفان به معنی اعم تلقی می-شود که هر گونه درون گرایی و پرداختن به باطن را شامل شده که هیچ قید و شرطی همراه ندارد.
تصوف:
بسیاری عرفا و نویسندگان کتب عرفانی معتقدند که عرفان و تصوف، مغایرت لفظی داشته و در معنی از یک حقیقت حکایت می کنند. در تعاریفی هم که خود عرفای صوفی ارایه کرده اند، گاه عارف و گاه صوفی را به جای یک دیگر به کار برده و از این دو، یک معنی اراده کرده اند؛ برای مثال بایزید بسطامی، صوفی معروف خراسان، می گوید: "کمال عارف سوختن او باشد، در دوستی حق"؛ اما مسلم است. که تصوف، نام فرقه ای مستقل است که به تعبیر شهید مطهری، زندگی زاهدانه و بینش عارفانه را محور فعالیت خود قرار داده اند؛ یعنی ظهور اجتماعی اندیشه های عرفانی، با نام تصوف شناخته می شود. بر همین اساس، عرفان را می توان اعم از تصوف دانست و آن را علم شناخت حق و معرفت نفس معرفی نمود که از راه مجاهدت با نفس پدید می آید، در حالی که تصوف طریقه ای است عرفانی که در قرن دوم هجری قمری، با امثال ابراهیم ادهم (م 161ه ق) و ابوهاشم کوفی (م 161ه ق) و شقیق بلخی (م 153ه ق)، کار خود را آغاز می کند و با آموزه هایی خاص و گاه منحصر به فرد، حدود نه قرن از تاریخ ایران و حتی جهان را به صورت مستقیم از خود متأثر می سازد. بنابراین ممکن است عرفان اصیل و حقیقی، شاخصه هایی داشته باشد که در مشرب تصوف نباشد و نسبت عموم خصوص من وجه، میان این دو معنی برقرار باشد.
تصوف و اهل سنت :
پیش فرض دنیای اهل سنت، مبنی بر نبودن مباحث عرفانی در اسلام از یک سو، و نیاز به پرستش عاشقانه و درون گرایی از سوی دیگر، زمینه مناسبی برای ظهور تصوف در دنیای اهل سنت بود. پیدایش تصوف که گاه به زمینه هایی در گذشته ربط داده می شود، به تدریج دنیای اهل سنت را دو قطبی کرده و دوگونه خداپرستی را برای مسلمانان سنی مذهب ترسیم کرد. تقریبا از قرون دوم که تصوف زاده شد، تا قرن هفتم که تاریخ شاهد نخستین، حضور تصوف در تشیع است، تمایز این فرقه با فقه اهل سنت، هر روز پررنگ تر شده و کم کم این دوگونه عبادت، به دو مکتب فکری متفاوت و گاه معارض، تبدیل شده است. این جداشدن و پررنگ شدن خطوط میان ایشان می تواند، در خصوصیات فقاهت اهل سنت و از سوی دیگر مکاشفات صوفیان ریشه داشته باشد. آن چه از شواهد تاریخی و متون فقهی اهل سنت به دست می آید، در این دوره پنج قرن، تصوف تنها به فقه اهل سنت ضمیمه شده است و هیچ یک از دیگری حکایت نمی کند. عمر این همراهی صوری، تا قرن هفتم هجری و تلاقی تصوف و تشیع است. این فرآیند، معلول فقاهت ناقص اهل سنت و مکاشفات صوفیان بوده که شناخت این دو، نسبت میان فقه و عرفان را در لایه های عمیق تفکر اهل سنت آشکار می سازد.
ﺗﻌﺎﻣﻞ و ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺗﺼﻮف و ﺗﺸﯿﻊ در ﻋﺼﺮ ﺻﻔﻮي:
الف. هم زبانی تشیع و تصوف:
مشاهدات اشراقی صوفیان دارای روح و زمینه واحدی است که یک مدرک واحد را در لایه های عمیق خود نمایان می کند، و ازقضا این مدرک، منطبق با مضامین عالی بیانات امامان معصوم شیعه(ع) است؛ به عبارت دیگر، این ادارکات عارفانه در لایه ای عمیق تر با تشیع گره می خورد.
ب. خیزش تصوف:
از شواهد تاریخی استنباط می شود که در قرون میانی اسلام، خیزشی از سوی تصوف ایران، به سمت تشیع آغاز می شود که در قرون نهم و دهم به وحدت نظری و عملی این دو منجر می شود. تصوف با داشته های اشراقی اش، خود را به تشیع نزدیک می بیند و به سوی آن کشیده می شود. اوج این حرکت، منطبق با قرن ششم قمری است. این دوره، که به تعبیر هانری کربن، رنسانس تصوف نام گرفته، دارای ویژگی دو قطبی شدن دنیای اسلام است، به گونه ای که صوفیان و فقها، هر دو در اوج قدرت و بروز هستند. فقها عهده دار مناصب قضا هستند و در حکام بسیار نفوذ می یابند. از سوی دیگر صوفیان با رونق خانقاه ها، پایگاه اجتماعی خویش را گسترش داده و به صورت نیرویی پرقدرت که بر قلوب مردم حکومت می کنند، در برابر جبهه قدرتمندان سیاسی بروز می یابند. دو قطب جامعه مسلمانان که یکی دیگری را تکفیر می کند و دیگری او را به سطحی گری و دوری از معرفت متهم می کند، از قرن ششم به بعد، خطی را آغاز می کنید که از یکدیگر کامل بیگانه و مستقل سلوک می کنند. این دوقطبی-شدن جامعه سنی و گذار از مرحله ضمیمه شدن عرفان و فقه و رسیدن به مرحله جدایی نظری و عملی آغازگر آشنایی عرفان با تشیع و شروع اجتهاد باطنی تصوف در طول اندیشه های اشراقی تشیع، یعنی امامت محوری در عرفان، است.
ج. جاذبه های تشیع برای خانقاه:
در تشیع شاخصه هایی وجود دارد که برای تصوف مهم و قابل توجه است و می تواند عامل کشش تصوف به سوی تشیع پنداشته شود. این شاخص ها که در تصوف، جایگاه رفیعی یافته است، در تشیع به رشد و عمق بالایی رسیده و در امامیه اصالت معرفتی دارد، بنابراین تصوف با پیوند با تشیع، می توانسته به افقی بالاتر از میراث خود گره بخورد.
د) سلوک و طی مقامات:
در تشیع، اندیشه سلوک روحانی و رشد عمودی، به صورتی محوری مطرح شده و در روح دستورات آن، طی طریق معرفت و وصول موج می زند. این همان اندیشه ای است که تصوف، در محیط اهل سنت دنبال می کرد و بر همین مبنا و با چنین قصدی تشکیل گردید. در جای جای ادعیه و احادیث شیعی، مومن به کسی گفته می شود که با عبادات خویش، حجب ظلمانی ونورانی را می درد و به وصول رضوان الهی نایل می شود: "الهی هَب لی کمال الانقطاع إلیک و أنر أبصارَ قلوبنا بضیاءِ نَظرها إلیک حَتی تَخرق أبصار القلوب حجبَ النور فَتَصل إلی معدن العظمة و تصیر ارواحَنا معلقة بعز قدسک... الهی ألحقنی بنور عزک الأبهَج حَتی فأکونَ لَک عارفاً وَ عن سواک منحرفاً.."
ه)تاویلات قرآنی
شیعیان به مقتضای آیه "و ما یعلم تأویله إلا ألله والراسخونَ فی العلم"، و به مدد گفتار امامان معصوم(ع) که راسخون در علم را رسول گرامی اسلام(ص) و امامان بعد از او معرفی کرده اند، اولا امکان تاویل گویی در قرآن را اثبات می کنند، و ثانیا تبیین تاویل گرایانه دین را در صلاحیت چهارده نور مقدس منحصر دانسته اند. علامه طباطبایی، درباره تاویل می فرمایند: "آنچه در قرآن کریم پیرامون تاویل ذکر شده است، از قبیل مدلول لفظ نیست، بلکه حقایق و واقعیت هایی است که بالاتر از درک عامه بوده که معارف اعتقادی و احکام عملی قرآن از آنها سرچشمه می گیرد. آری همه قرآن تاویل دارد و تاویل آن مستقیما از راه تفکر قابل درک نیست
امامت محوری:
امام گرایی، در نظر پشمینه پوشان، یادآور پیر و مراد صوفیانه است. مسئله امامت به عنوان اصل اصیل مکتب تشیع و اساس اسلام معرفی می شود تا همه آداب و مناسک سلوکی یک شیعه، به امام خود گره ب
خرقه:
ابن خلدون معتقد است که عمل پوشیدن و انتقال خرقه و معنی این رسم، با تشیع ارتباط دارد. در حدیث شریف کساء، رداء، مشترکاً بر روی محمد و علی و حسن و حسین-سلام الله علیهم- قرار می گیرد و نماد یکی شدن و وحدت اهل بیت(ع) با رسول گرامی اسلام(ص) است. در تصوف نیز خرقه، نماد انتقال آموزه های معنوی و انتقال نور معنوی به مرید است. در اثر گرفتن خرقه یا حجاب، مرید به صورت نمادین می تواند، تا حجاب و مانع درونی میان خود و خدا را به دور افکند.
محمدیه:
صوفیان عقیده دارند که انسان کامل یا حقیقت محمدیه، پس از پیامبر اسلام(ص)، در هر یک از اولیا و اقطاب تصوف نیز ادامه دارد و شیعه نیز به گونه ای این نظریه را در مورد امامان خویش معتقد است و بر آن است که نور محمدی از ازل، از آدم در سیر و حرکت خویش بوده است و در هر یک از پیامبران تجلی داشته، تا به پیامبر خاتم(ص) رسیده و پس از او در یک یک امامان(ع) به ترتیب تاریخی ظهور کرده است