صفحه محصول - مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) شادکامی

مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) شادکامی (docx) 34 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 34 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

شادکامی شادکامی و شادمانی، از جمله موضوعاتی است که از دیرباز اندیشمندانی نظیر ارسطو، زنون و اگیکور به آن پرداخته اند. ارسطو دست کم به سه نوع شادمانی معتقد است؛ در پایین ترین سطح، عقیدۀ مردم عادی است که شادمانی را معادل موفقیت و کامیابی می دانند و در سطح بالاتر از آن، شادمانی مورد نظر ارسطو یا شادمانی ناشی از معنویت قرار می گیرد (آیزنگ، 1378). بعد از جنگ جهانی دوم تعداد پژوهش های مربوط به شادکامی در جهان افزایش یافت (وینهوون، 1994). در دهه 1960 مؤسسات پژوهش آمریکا، کار خود را در مورد سنجش میزان شادکامی افراد آغاز کردند، این کار به چند پژوهش کلاسیک منجر شد (آرجیل، 2001). در خلال سال های دهه 1970 مطالعات مربوط به شاخص های اجتماعی آمریکا با محوریت بررسی شادی مردم صورت گرفت. کمپل و همکاران (1976) کتاب کیفیت زندگی آمریکایی و اندروز و ویتی شاخص های اجتماعی سلامتی را به رشته تحریر در آوردند که موضوع اصلی آنها میزان و چگونگی شادی مردم آمریکا بود. آلاردت (1976) به بررسی ابعاد رفاه اجتماعی و میزان شادی در کشورهای اسکاندیناوی پرداخت. گلاترز (1991) نیز، پژوهش راجع به کیفیت زندگی در آلمان غربی انجام داد. در استرلیا نیز هدی و ویرینگ (1992) اولین پیمایش بزرگ مقیاس طولی را با عنوان فهم شادی انجام دادند. مجلات روان شناختی نظیر مجله شخصیت و روان شناسی اجتماعی نیز شروع به منتشر نمودن مقالات مربوط به شادی کردند. وینهوون (1994) کتاب سه جلدی همبسته های شادی را منتشر ساخت و در آن به تحلیل تحقیقات انجام گرفته پرداخت. آرجیل در سال 2001، کتاب روان شناسی شادی را منتشر ساخت و در آن به طور تخصصی به تعریف شادی، عوامل مؤثر بر شادی و مرور تحقیقات مربوطه پرداخته است. تعاریف شادکامی در تحقیقی که توسط آرجیل و لو (1990) در مورد تعریف شادکامی صورت گرفت، مشخص شد هنگامی که از مردم پرسیده می شود شادکامی چیست؟ آنها دو نوع پاسخ را مطرح می کنند: اول اینکه ممکن است حالات هیجانی مثبت (مانند لذت) را عنوان کنند و دوم، آن را راضی بودن از زندگی به طور کلی و یا در بیشتر جنبه های آن بدانند. بنابراین، به نظر می رسد که شادکامی دو جزء اساسی (عاطفی و شناختی) دارد که بعد عاطفی آن موجب می گردد انسانی که دارای احساس شادکامی است، از نظر دیگران به عنوان فردی بشّاش و سرزنده شناخته شود و در مناسبات اجتماعی نیز بتواند راحت تر با دیگران ارتباط برقرار کند. همچنین از بعد شناختی نیز چنین فردی، نگرش مثبتی نسبت به دنیای پیرامون خود دارد و اتفافات و رویدادهای اطراف خود را با دیدی خوش بینانه می نگرد. شوارز و استراک (1991) معتقدند که افراد شادکام کسانی هستند که در پردازش اطلاعات در جهت خوش بینی و خوشحالی سوگیری دارند؛ یعنی اطلاعات را طوری پردازش و تفسیر می کنند که به شادمانی آنها منجر شود. مایرز و داینر (1995) نیز عقیده دارند که شادکامی دارای مؤلفه های عاطفی، اجتماعی و شناختی است. مؤلفۀ عاطفی باعث می شود که فرد همواره از نظر خلقی شاد و خوشحال باشد. مؤلفۀ اجتماعی موجب گسترش روابط اجتماعی با دیگران و افزایش حمایت اجتماعی می شود. مؤلفۀ شناختی موجب می گردد فرد نوعی تفکر و پردازش اطلاعات ویژه خود داشته و وقایع روزمره را طوری تعبیر و تفسیر کند که خوش بینی وی را به دنبال داشته باشد (به نقل از کار، 2004). به نظر آرجیل، مارتین و لو (1995) سه جزء اساسی شادکامی عبارتند از: هیجان مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب. او و همکارانش دریافتند که روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز از اجزای شادکامی به حساب می آیند. داینر (2002) معتقد است که شادکامی، نوعی ارزشیابی است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد و مواردی از قبیل رضایت از زندگی، هیجان و خلق مثبت، فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و جنبه های مختلف آن نیز به شکل شناخت ها و عواطف است. هیلیز و آرجیل (2001) بیان می دارند که شادکامی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در به وجود آوردن یک زندگی مطلوب حالتی مطبوع و دلپذیر است که از تجربه هیجان های مثبت و خشنودی از زندگی نشأت می گیرد و از نظر کارکردی اهمیتی دوگانه دارد: از یک طرف احساس مثبتی است که از حس ارضاء و پیروزی حاصل می شود، لذا تجربه های غیرقابل اجتناب ناکامی، ناامیدی و در مجموع عواطف منفی را بی اثر می سازد. از طرف دیگر اشتیاق انسان ها را برای پرداختن به فعالیت های اجتماعی آسان می سازد و طبعاً چنین حالت خوشایندی با فقدان افسردگی، اضطراب، پرخاشگری افراد همراه است. اثرات شادکامی از دیدگاه سلیگمن (2002) هیجان های مثبت و منفی از یکدیگر توسط درجه ای که ما را برای بازی های برنده- برنده یا بازی های بازنده- برنده آماده می کند، قابل تغییر می باشد. از دید تحولی احساسات منفی مثل ترس و خشم اولین دفاع ما در مقابل تهدید به حساب می آیند. بطور مثال احساسات منفی توجه را به منبع خطر یا تهدید محدود کرده و ما را برای حمله تجهیز می کنند. احساسات منفی ما را برای بازی هایی که در آن یک برنده و یک بازنده وجود دارد، آماده می کند. در مقابل احساسات مثبت با گسترش توجه، ما را از محیط اطراف اجتماعی و فیزیکی بیشتر آگاه می کند. این افزایش آگاهی، دید ما را نسبت به عقاید جدید باز کرده و خلاقیت را افزایش می دهد؛ در نتیجه هیجان های مثبت ما را برای بازیهای برنده- برنده آماده می کنند (آیزن، 2006). تحقیقات نشان می دهد که افراد افسرده نسبت به مهارت های خود قضاوت های دقیق تری انجام می دهند. در مقابل مردم خوشحال مهارت های خود را زیاد برآورد کرده و حوادث مثبت را بیشتر از منفی به خاطر می سپارند ولی در برنامه ریزی بهترند زیرا از استراتژی های مهم مثل جستجوی اطلاعات مرتبط با سلامتی استفاده می کنند (آسپین وال، 2001؛ به نقل از کار، 2004). ديدگاه هاي نظري در مورد شادكامي ديدگاه لذتي (هدونيك): تاريخچۀ اين ديدگاه به قرن چهارم قبل از ميلاد باز مي گردد. برخي از فيلسوفان يوناني هدف از زندگي را تجربه لذت و به حداكثر رساندن آن مي دانستند. از نظر آنان شادكامي كل لحظات لذت بخش زندگي افراد است. اين دیدگاه از طريق افراد ديگر منجمله هابز و بنتهام پيروي گرديده است. هابز معتقد بود كه شادكامي دنبال كردن موفقيت آميز اميال ذاتي انسان است. دي سد بر اين باور بود كه دنبال کردن احساس لذت هدف نهايي زندگي است. بتنهام نيز ادعا داشت كه براي ساختن يك جامعه خوب كوشش افراد براي به حداكثر رساندن لذت و علائق فردي مهم است. در واقع ديدگاه مسلط بين روان شناسان هدونيك آن است كه خوشبختي شامل شادكامي ذهني و تجارب لذت بخش مي باشد (رايان و دسي، 2001). اكثر پژوهشگران در روانشناسي لذت گرايي جديد از مفهوم خوشبختي ذهني به عنوان متغير اصلي استفاده مي كنند. اين مفهوم شامل سه جزء يعني خشنودي از زندگي- وجود خلق مثبت و فقدان خلق منفي مي باشد كه غالبا تحت عنوان شادكامي ناميده مي شود (داينر و لوكاس، 1999). ديدگاه ايدايمونيك: به رغم رواج ديدگاه هدونيك تعدادي از فلاسفه، صاحب نظران و علماي ديني چه در غرب و چه در شرق اين موضوع را زير سوال بردند كه شادكامي به خودي خود به عنوان ملاك اصلي خوشبختي باشد. از نظر آنها شادكامي واقعي يا تجلي فضيلت با انجام دادن اعمال ارزشمند حاصل مي گردد. واترمن (1993) معتقد بود كه مفهوم ادايمونيك، خوشبختي و شادكامي را براساس خود واقعي يا "دايمون" آنها تعيين مي كند. بر طبق نظر وي اين نوع شادكامي موقعي به دست مي آيد كه فعاليت هاي زندگي افراد بيشترين همگرايي يا جور بودن را با ارزشهاي عميق داشته باشد و آنان نسبت به اين ارزش ها متعهد گردند. تحت چنين شرايطي احساس نشاط و اطمينان به وجود مي آيد. واترمن اين حالت را به عنوان جلوه بيانگري فردي ناميد و همبستگي بالايي بين آن و اندازه هاي خوشبختي و شادكامي بدست آورد. ريف و سينگر (2002) خوشبختي و شادكامي را دست يابي به لذت نمي دانند بلكه آن را به عنوان كوششي در جهت كمال در نظر مي گيرند كه بيانگر تحقق توان بالقوه فرد است. آنان شواهدي ارائه نمودند كه نشان مي دهد زندگي كردن به صورت ایدايمونيك كه حاكي از خوشبختي روانشناختي است بر سيستم هاي فيزيولوژي خاصي تاثير مي گذارد كه مربوط به كاركرد دستگاه ايمني است و ارتقاء سلامتي را در پي دارد. نظريه داينر و همكاران: بر طبق اين نظريه، شادكامي ارزشيابي هايي است كه افراد از خود و زندگيشان به عمل مي آورند. اين ارزشيابي ها مي تواند جنبه شناختي داشته باشد مانند قضاوت هايي كه در مورد خشنودي او از زندگي صورت مي گيرد و يا جنبه عاطفي كه شامل خلق و هيجاناتي است كه در واكنش به رويدادهاي زندگي ظاهر مي شود. لوکاس و داينر (2000) با اشاره به بررسي ويلسون (1967) در مورد شادکامي معتقدند بسياري از نتيجه گيري هاي او از طريق مطالعات بعدي مورد تأثير قرار گرفته است. ويلسون با بررسي شواهد تجربي و همبسته هاي شادكامي اين طور نتيجه گيري كرده بود كه فرد شادكام فردي است زنده دل، سالم، فرهيخته، برون گرا، خوشبين، آزاد از نگراني، مذهبي، داراي عزت نفس بالا، برخوردار از اخلاق حرفه اي، تمايلات ذوقي و هوش (داينر و همكاران، 1999). در اين نظريه ويژگي هاي فرد شادكام عبارتند از: داشتن دستگاه ايمني قويتر و عمر طولاني تر، برخورداري از روابط اجتماعي بهتر، مقابله موثر با موقعيت هاي مشكل، خلاقيت و موفقيت بيشتر و گرايش زيادتر براي كمك به ديگران (داينر، 2002). نظريه آرجيل و همكاران: بنا بر نظریه آرجیل و همکاران شادكامي از دو جزء عاطفي و شناختي تشكيل شده است. از نظر آرجيل و همكاران شادكامي متضاد افسردگي نمي باشد اما شرط عدم افسردگي را براي شادكامي لازم مي دانند. آنان بر این باورند که اگر از مردم سوال شود که منظور از شادکامی چیست؟ دو نوع پاسخ را مطرح می کنند: الف) ممکن است حالات هیجانی مثبت مانند لذت بردن را عنوان کنند. ب) و ممکن است به طور کلی آن را راضی بودن از زندگی یا رضایت از بیشتر جنبه های زندگی بدانند (آرجیل و داینر، 1995). نظريه هاي ميان فرهنگي شادكامي: فرهنگ نقش مهمي در شكل گيري مفهوم شادكامي دارد. در واقع نظريه هاي ميان فرهنگي رابطه فرهنگ را با شادكامي مشخص مي كند. كريستوفر (1994) ريشه تعاريف مربوط به خوشبختي و شادكامي را در عوامل فرهنگي مي دانند. از نظر ماركوس و كيتاياما ( 1994) مردم در فرهنگ هاي مختلف تفسيرهاي متفاوتي از خود، ديگران و رابطه بين خود و ديگران در جامعه پيدا مي كنند. اما به طور كلي در نظريه هاي ميان فرهنگي به دو نوع فرهنگ توجه شده است كه تحت عناوين فرهنگ هاي فرد گرا و فرهنگ هاي جمع گرا شناخته مي شود. در فرهنگ هاي فرد گرا بر استقلال و انگيزه هاي فردي تاكيد مي شود و به رغم اينكه در اين نوع فرهنگ ها نرخ طلاق و خودكشي بالاست، گزارش ها حاكي از بالا بودن سطح شادكامي و خوشبختي در آنها مي باشد (به نقل از داينر و سوه، 1997). بر طبق اين نظريه مردم در فرهنگ هاي فرد گرا علت وقايع را بيشتر به خودشان نسبت مي دهند و از اين رو با پيگيري علائق و آرزوهاي شخصي به شادكامي بيشتري نايل مي آيند. از طرف ديگر در مواقع بحراني حمايت اجتماعي اندكي در اين نوع فرهنگ ها وجود دارد، به همين دليل نسبت خودكشي و طلاق بالا مي باشد. بنابراين اگر در فرهنگ هاي جمع گرا شادكامي كمتر باشد به همان نسبت افسردگي و تنهايي نيز كمتر است. گزارش هاي ديگري وجود دارد كه نشان مي دهد عزت نفس و خشنودي از زندگي كه از عناصر شادكامي است در فرهنگ هاي فردگرا بالاتر مي باشد (داينر و داينر، 1995). در فرهنگ هاي شرقي تاكيد بر آن است كه افراد به عنوان قسمتي از واحد هاي متنوع جامعه باشند و با آن جور شده و نسبت به آن احساس تعلق و تعهد داشته باشند و به طور كلي به جاي تاكيد بر اسناد هاي فردي بر روابط اجتماعي تكيه مي گردد. بطور كلي در این نوع فرهنگ ها ارزش هايي مانند يكپارچگي اجتماعي منجر به شادكامي مي گردد. در حالي كه در فرهنگ غرب راه رسيدن به شادكامي خودمختاري و پايداري فرد در برابر عوامل اجتماعي است که به شادكامي منجر مي گردد. بر طبق اين نظريه فرهنگ اثر تعيين كننده اي بر اين دو شيوه ي دستيابي به شادكامي دارد (لو، گیلمور و کااو ، 2001). منابع و عوامل مرتبط با شادکامی مجموعه نظریه پردازان و پژوهشگران در کارهای علمی خود سعی کرده اند منابع و عوامل مؤثر بر شادی یا شادکامی را معرفی نمایند. این منابع و عوامل می تواند تحت مجموعه عوامل شناختی، عاطفی، اجتماعی و جسمانی مورد بحث قرار گیرد که در ادامه به آن می پردازیم. 2-6-1 شادکامی و بعد شناختی برخی از شناخت ها یا سبک های فکری، پولینا یا نگاه کردن به طرف روشن قضایا، را تشکیل می دهند. این سبک های فکری عبارت اند از: کنترل درونی، خوش بینی، خلاقیت و هدفمند بودن در زندگی که همگی با شادکامی همبستگی بالایی دارند. این عوامل به قدری قوی اند که می توان آنها را بخشی از خوشبختی دانست (آرجیل، 1383). ارتباط میان شادکامی و مؤلفه های ذکر شده به شرح ذیل می باشد. 1- کنترل درونی: مفهوم منبع کنترل به اشکال بسیاری در سراسر تاریخ بشری ظاهر شده است. جولیان راتر یکی از نظریه پردازانی است که به مفهوم منبع یا مکان کنترل توجه خاصی داشته است. این مفهوم دارای دو بعد کنترل درونی و بیرونی است. بنابر فرضیات راتر، به عقیده افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند، رویدادهای مثبت زندگی در نتیجه طرح ریزی دقیق و کوشش پی گیر آنها به دست می آید. لذا مسئولیت اعمال، رفتار و پیامدهای ناشی از آن را قبول می کنند. این افراد خود را حاکم بر سرنوشت خویش و کنترل زندگی را درونی می دانند. در مقابل، افراد دارای منبع کنترل بیرونی، بین رفتار خود و رویدادها هیچگونه رابطه علی و معلولی نمی بینند و بخت و اقبال، تصادف، شانس و یا اشخاص دیگر را مسئول نتایج رفتار خود می دانند؛ در نتیجه مسئولیت اعمال و رفتار خود را نمی پذیرند (بیابانگرد، 1374). بسیاری از تحقیقات تجربی و علمی که در حال پیشرفت می باشند، نشان می دهند که افرادی که به کنترل رفتارشان و نتیجه تجاربشان ایمان دارند، یعنی افرادی که از قدرت کنترل حسی داخلی زیادی برخوردارند، کمتر در معرض تأثیر منفی و افسردگی قرار می گیرند، خودتنظیمی و مهارت سازگاری مثبت بیشتری از خود نشان می دهند و در مقایسه با افرادی که احساس کنترل آنها خارجی است، از سطح عزت نفس و صلاحیت عینی بیشتری برخوردارند (اسکینر و ولبورن، 1997). افراد دارای منبع کنترل درونی نسبت به افرادی که دارای منبع کنترل بیرونی هستند، اختلالات روانی کمتری نشان می دهند. بیرونی بودن با احساس اضطراب و افسردگی ارتباط دارد. علت اینکه بیرونی بودن با سازگاری ضعیف در ارتباط است، شاید این باشد که داشتن احساس رضایت از زندگی مبتنی بر این است که افراد احساس می کنند بر برون دادهای خود کنترل دارند. افرادی که به کنترل درونی بیشتر اعتقاد دارند، پربشانی روانی کمتری را تجربه می کنند. کنترل درونی یک متغیر شخصیتی است که با خشنودی همراه است، ضمن اینکه پیش بینی کننده شادی نیز شناخته شده است. کنترل درونی به عنوان یک جنبه از شخصیت و یک راه مقابله با وقایع استرس زای زندگی مطرح می باشد. کسانی که دارای احساس تسلط و کنترل درونی بیشتری هستند، رضایتمندی بیشتری از زندگی دارند و از سلامت بیشتر و افسردگی کمتری برخوردارند (لاچمن و ویور، 1998). 2- خوش بینی و تفکر مثبت: خوش بینی به معنای آن است که فرد اعتقادی قوی داشته باشد؛ اعتقاد به اینکه علیرغم وجود موانع و دلسردی ها، همه چیز درست خواهد شد. بسیاری از محققان دریافتند که خوشبختی شامل دو عامل مستقل یعنی خوش بینی و بدبینی می باشد. این دو عامل با جنبه های دیگر خوشبختی همبستگی دارد و البته همبستگی عامل بدبینی منفی و قوی تر است (آرجیل، 1383). پژوهش ها نشان می دهند افرادی که خوش بین ترند، نسبت به افراد بدبین و واقع بین میزان شادمانی بیشتری دارند و یکی از راه های افزایش شادمانی، خوش بینی است و خوش بینی با مقیاس های شادمانی مانند رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی رابطه دارد (لوکاس و دانیر و سو، 1996). همچنین شرر، والبوت و سومرفیلد (1986) دریافتند که افراد خوشبین در هنگام بروز موقعیت های مشکل زا از مقابله مسأله مدار استفاده می کنند و به جست و جوی مثبت رویدادهای منفی تأکید و تمرکز می کنند، در حالی که منفی گراها از مکانیسم انکار استفاده می کنند و با تمرکز بر احساس تنش خود، خود را از اهدافشان دور و جدا می سازند. ظاهراً کسانی که مثبت اندیش ترند، راهکارهای مقابله ای مثبت تری نیز در پیش می گیرند. 3- هدفمند بودن زندگی: هدفمندی زندگی به وسیله تعهد به اهداف واقع بینانه ایجاد می گردد و برای آنها منابعی وجود دارد. مذهب، کار و شغل، مراقبت از خانواده، فعالیت سیاسی، کار دواطلبانه و فعالیت های تفریحی از منابع هدفمندی زندگی به شمار می روند. به عقیده شلدن و الیوت (1999) اهداف هماهنگ با خود مهم هستند؛ بدین معنا که اعتقاد به اهمیت اهداف و انتخاب آنها برای تفریح و لذت مهم است، نه اینکه اهداف از بیرون به فرد تحمیل و یا به منظور اجتناب از احساس گناه و اضطراب پیگیری شوند. آنها یک الگوی علی را تأیید کرده اند که بر اساس آن اهداف هماهنگ با خود منجر به تلاش بیشتر، نیل به اهداف و افزایش خوشبختی می شود. 4- خلاقیت: خلاقیت که به عنوان یک نیاز عالیه بشری در تمام ابعاد زندگی انسان مطرح است، عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فکر و اندیشه انسان. واقعیت این است که به خلاقیت نمی توان با تمرکز بر یک بعد نگریست. ابعاد فردی، محصولی و فرآیندی نمی توانند بیانگر خلاقیت باشند. تایلور (2003) ویژگی های افراد خلاق را چنین برمی شمارد: خوش خلقی، خوش ذوقی، کنجکاوی، جویندگی، بازسازی ماهرانه عقاید، خودمختاری، استقلال، اثبات خود و پذیرش مثبت از خود. خلاقیت یکی از مباحثی است که همواره از اهداف عالی تعلیم و تربیت به شمار می آید. با توجه به متون موجود، نقش شادی در خلاقیت اجتناب ناپذیر است. تعدادی از پژوهش ها، آثار خلق مثبت و شادمانی را بر چگونگی تفکر و حل مسأله افراد مورد مطالعه قرارا داده است. آزمودنی هایی که خلق خوبی دارند، در مسائلی که نیاز به راه حل خلاقانه دارد بهتر می توانند کار کنند و به مثال های غیر رایج و مقوله های بیشتری می توانند فکر کنند و در ارزیابی های خلاقیت نتایج بهتری به دست آورند. نتایج تحقیقات بلس و همکاران (1996) نیز نشان می دهد که مردم شاد دارای خلاقیت بیشتری هستند که دلیل آن ممکن است سیستم شناختی آنها باشد. این افراد آرامش بیشتری دارند و لذا می توانند تداعی های بیشتری تولید کنند. 2-6-2 شادکامی و بعد عاطفی بعد عاطفی بیشتر با مسائلی از قبیل انگیزش، هیجان، نگرش، ارزش گذاری و نظایر اینها در ارتباط است. اصطلاح سلامت عاطفی در رابطه با پیشرفت انسان در متون تجربی و علمی نیز به کار رفته است. کاربرد این اصطلاح در انسان، بر تسلط و تأثیر عواطف مثبت دلالت دارد. این تأثیر شامل تجربه احساسات مثبت نظیر شادی، علاقه، دلبستگی و ... می باشد. تاکنون پژوهش های زیادی در مورد عواطف و احساسات انسان اعم از عواطف مثبت مثل شادی و عواطف منفی از قبیل عصبانیت و غمگینی صورت گرفته است. از جمله نشانه های سلامت عاطفی انسان ها داشتن ثبات هیجانی، عزت نفس بالا و احساس خودکارآمدی است. از سوی دیگر، بررسی متون و تحقیقات مربوط به شادی نیز نشان دهندۀ همبستگی بالا بین برخی از ویژگی های عاطفی با مقوله شادکامی می باشد (مرادی، جعفری و عابدی، 1384). لذا این بخش به ارتباط بین شادکامی با ویژگی های عاطفی اشاره می کند. 1- ثبات عاطفی یا هیجانی: ثبات عاطفی تعبیری است که هیلز و آرجیل (2001) هنگامی که در مورد پیش بینی کننده های شادکامی تحقیق می کردند، ارائه داده اند. به عقیدۀ آنها ثبات هیجانی مهمترین عامل مؤثر بر شادمانی است. این بعد شخصیت در مقابل بعد روان رنجوری نمونه بارز شخص بسیار پایداری می باشد که رفتار و اعمالش پختگی فراروان دارد و کاملاً سازش یافته است، یا به عبارتی شخصیت وی از ثبات و پایداری زیادی برخوردار است. هیلز و آرجیل (2001) در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که فقدان روان رنجوری یکی از بزرگترین پیش بینی کننده های شادمانی است و مردم باثبات، دارای خصوصیاتی از قبیل آرامش، خونسردی و پرهیز از شکایت دربارۀ نگرانی ها یا اضطراب های شخصی می باشند. آنها معتقدند که ثبات عاطفی عمده ترین بعد عاطفی انسان است. همچنین گزارش می کنند که ثبات عاطفی یک پیش بینی کننده قوی رضایت از زندگی می باشد. 2- عزت نفس: عزت نفس در واقع خود ارزیابی هایی است که انسان در زندگی با آن رو به رو می شود. آرجیل (1383) گزارش کرده است که عزت نفس در ایجاد شادی به حدی است که برخی از صاحبنطران و پژوهشگران روان شناسی شادی آن را جزء جدای ناپذیر شادی یا اساسی ترین عنصر شادی و دارای قوی ترین همبستگی با مقیاس های خوشبختی می دانند. نتایج تحقیقات نشان می دهد افرادی که دارای عزت نفس پایین هستند، از حضور در جمع خودداری می کنند که سبب گوشه گیری و به دنبال آن افسردگی آنها می گردد. افسردگی نیز از میزان شادی فرد می کاهد (بنتال، 1992). براون و مک گیل (1989) در تحقیقات خود دریافتند که هنگام وجود احساس ناراحتی و فقدان شادمانی، عزت نفس افراد کاهش می یابدو به عبارت دیگر، بین شادمانی و عزت نفس ارتباط علی متقابل وجود دارد، اما آرجیل و لو (1990) ضمن مخالفت با این نظر معتقدند که عزت نفس شادمانی را افزایش می دهد، اما فقدان شادی موجب کاهش عزت نفس نمی شود. 3- خودکارآمدی: به اعتقاد فیسل (1995) خودکارآمدی (یعنی اعتقاد فرد مبتنی بر دارا بودن توانایی لازم برای رسیدن به اهداف مهم) پیش بینی کننده رضایت از زندگی و عواطف مثبت می باشد. علاوه بر این فیسل دریافت که احساس خودکارآمدی در قبال اهداف مهم تر، در مقایسه با داشتن احساس خودکارآمدی در قبال اهداف کم اهمیت تر، نقش تعیین کننده قوی تری دارد. همچنین احساس خودکارآمدی برای دستیابی به احساس خشنودی مهم و ضروری است. اما این خودکارآمدی باید در حیطه هایی از زندگی فرد که برای او مهم هستند، احساس شود (به نقل از مرادی و همکاران، 1384). 2-6-3 شادکامی و بعد اجتماعی بعد اجتماعی، مباحثی مانند چگونگی تعامل و برقراری ارتباط مثبت با دیگران، کمک کردن و نوع دوستی و برون گرایی را در برمی گیرد. یکی از آثار عمده شادی و شادکامی عبارت است از جست و جوی مصاحبت و همراهی با دیگران، معاشرت پذیری فرح بخش در اوقات فراغت و کمک به دیگران. لذا در این بخش ارتباط شادکامی با برخی از مؤلفه هایی که در قالب بعد اجتماعی قرار می گیرند و بین آنها و شادکامی همبستگی وجود دارد، بیان می گردد. 1- برون گرایی: برون گرایی عبارت است از جهت گیری انرژی و توجهات یک فرد به خارج. یکی از ویژگی های افراد شاد، برون گرایی و اجتماعی بودن است که پس از خوش بینی، مهم ترین ویژگی آنها می باشد. برون گرایی که در بردارندۀ ویژگی هایی چون معاشرت، محرک طلب بودن، تسلط خواهی، فعالیت زیاد و گرمی می باشد، از یک همبستگی عمده با تجربه عواطف مثبت مانند شادی و محبت برخوردار است (مرادی و همکاران، 1384). آرجیل و لو (1990) دریافتند که برون گراها مهارت های اجتماعی خاصی دارند که انها را جرأتمندتر و مشارکت کننده تر می سازد و آنها را قادر می سازد تا بهتر به مدیریت ارتباطشان بپردازند. برون گراها به دلیل جرأتمندتر بودن شادتر هستند. 2- کمک کردن و نوع دوستی: یکی از منسجم ترین یافته های روان شناسی این است که وقتی افراد احساس شادی می کنند، بیشتر راغب می شوند به دیگران کمک کنند (مایرز، 2004). نتایج تحقیقات مختلف نشان می دهد که مردم شاد به سایر مردم و مشکلات اجتماعی علاقمندهستند و علاقه کمتری به دنیای درونی ویا مشکلات شخصی خود دارند. به چند دلیل ممکن است شادکامی به نوع دوستی منجر شود؛ اول اینکه، مردم شاد ممکن است کمک کردن را پاداش دهنده بیابند و بخواهند از این طریق خلق مثبت خود را حفظ کنند، زیرا خلق خوب باعث می شود مردم یکدیگر را بیشتر دوست داشته باشند؛ دلیل دوم اینکه، افراد شاد ممکن است بخواهند شادی ها را بین خود و دیگران تقسیم کنند. در واقع خلق خوب آنها را به یاد جنبه های پاداش دهندۀ کمک کردن می اندازد (باتسون، 1995). 3- روابط مثبت با دیگران: توانایی برقراری روابط مثبت با دیگران جزء مهمی از سلامت روانی محسوب می شود. کامان و فلت (1983) دریافتند که مردم شاد احساس نزدیکی بیشتری با دیگران دارند، احساس اعتماد و مورد علاقه بودن می کنند، بیشتر علاقمندند با دیکران باشند و احساس تنهایی نمی کنند. مردم شاد نه تنها تعامل اجتماعی بیشتری با دیگران دارند، بلکه کیفیت ارتباطات آنها بهتر است. نتایج چندین مطالعه نشان داده است که مردم شاد همدیگر را بیشتر دوست دارند و بیشتر به وسیلۀ دیگران دوست داشته می شوند و کسانی که وقت بیشتری را با انها می گذرانند، می گویند باز هم دوست دارند آنها را ملاقات کنند. افراد شاد به احتمال بیشتری تن به ازدواج می دهند و از کودکانشان بهتر نگهداری می کنند (آرجیل، 1383). بنابراین، شادی اشتیاق انسان ها را برای پرداختن به فعالیت های اجتماعی افزایش می دهد و می توان گفت شادی ابراز شده، یک چسب اجتماعی است که روابط را تسهیل می کند (ریو، 1390). 2-6-4 شادکامی و بعد جسمانی روان- عصب ایمنی شناسی (PNI) یکی از حیطه های نسبتاً جدید است که در دو دهه اخیر گسترش یافته و یافته های آن مرزهای کلاسیک روان و تن را درنوردیده است. آدر، کوهن و فرلین (1995) روان- عصب ایمنی شناسی را مطالعه تعامل نظام های رفتاری، عصبی، غدد درون ریز و ایمنی دانشته اند و معتقدند که PNI شاخه ای از روان شناسی سلامت است که به چگونگی تأثیر حالت ذهنی و رفتار بر دستگاه ایمنی و بیماری ها می پردازد و این موضوع را بررسی می کند که چگونه تغییر عوامل روان شناختی با تغییر دستگاه ایمنی خطر ابتلا به بیماری های عفونی، آلرژی، سرطان و حتی مرگ را افزایش می دهند. رابین و همکاران (1993) نیز درباره پیوند فشار روانی با بیماری تحقیقات گسترده ای انجام داده اند که نشان می دهد این تأثیرات دامنه گسترده ای دارند هورمون هایی که تحت تأثیر فشار روانی در بدن ترشح می شوند، وسیله ای برای نشان دادن ارتباط بین هیجانات و سیستم ایمنی هستند. خود مغز نیز به اثرات دراز مدت فشار روانی پایدار، حساس است. از جمله هیپوکامپ و در نتیجه حافظه از این فشارها صدمه می بیند. در کل شواهد نشان می دهند که سیستم عصبی در اثر فشاری که بر روان فرد وارد می شود، در معرض ساییدگی و از هم پاشیدگی قرار می گیرد. طبق نظریه کینز، شادمانی از نظر عصب شناختی به وسیله کاهش سریع سرعت شلیک عصبی فعال می شود. رهایی از درد جسمی و نگرانی ها، حل کردن مسأله ای دشوار و پیروز شدن در رقابتی اضطراب انگیز، نمونه الگوی کاهش برانگیختگی عصب شناختی شادی است (ریو، 1390). در تأیید تأثیرات مختلف جسمانی خشم، اضطراب و افسردگی شواهد انکارناپذیر فراوانی وجود دارد. خشم و اضطراب مرضی می توانند بر احتمال ابتلای افراد به بیماری های گوناگون بیفزایند. اگرچه افسردگی افراد را در مقابل بیمار شدن آسیب پذیرتر نمی سازد، به نظر می رسد که بهبود یافتن را به تعویق می اندازد و خطر مرگ را افزایش می دهد، به خصوص در مورد بیماران ضعیفی که در شرایط حادتری قرار دارند. اما هرچه درماندگی عاطفی مزمن در تمامی اشکال آن زیان بار است، عواطف متضاد با آن حداقل تا حدی نیرومند می باشند و خنده و شادمانی به خودی خود روند بیماری جدی را دگرگون می کنند (گلمن، 1385). به نظر می رسد که سلامت واقعاً یکی از علل شادی است و همچنین فرآیند شادی با سلامت ارتباط دارد و خلق شاداب و سرزنده سیستم ایمنی را فعال می سازد. علاوه براین، رابطه شادی با سلامت ذهنی نیز به فرآیندهای شناختی از قبیل نوع نگاه کردن به زندگی و متفاوت نگریستن به خویشتن مربوط می شود (فیست و همکاران، 1995). پژوهش های انجام شده در داخل و خارج از کشور نتایج پژوهش اسماعیلی فر، شفیع آبادی و احقر (1390) با عنوان سهم خودکارآمدی در پیش بینی شادکامی که بر روی 200 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستان های شهر رودهن به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و توسط پرسشنامه های شادکامی و خودکارآمدی مورد آزمون قرار گرفتند، نشان داد که خودکارآمدی می تواند شادکامی دانش آموزان را به طور مؤثر پیش بینی کند. یافته های پژوهش علی پور و اعراب شیبانی (1390) در تحقیقی تحت عنوان رابطه امیدواری و شادکامی با رضایت شغلی معلمان که بر روی 240 معلم از سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه شهرستان طبس به روش تصادفی طبقه ای انتخاب و با پرسشنامه های امیدواری اشنایدر، شادکامی آکسفورد و رضایت شغلی کندال و هولی مورد ارزیابی قرار گرفتند، نشان داد که هر دو متغیر امیدواری و شادکامی علاوه بر آنکه با هم رابطه مثبت و معنادار دارند هر دو با مؤلفۀ رضایت شغلی نیز رابطه دارند. استاورُوا و همکاران (2012) در پژوهش خود شادکامی افراد مذهبی را بر اساس نرم های اجتماعی در کشورهای مختلف بررسی کرده اند. آنها به این نتیجه رسیدند، در صورتی که دین در بافت ملی کشوری باشد، دینداری موجب افزایش سلامت روانی میشود. دلیل آن را می توان اینگونه توجیه کرد که در چنین کشورهایی که دین یک ارزش محسوب میشود، به کسانی که مسائل دینی را رعایت می کنند احترام بیشتری گذاشته میشود که این موجب شادکامی بیشتر آنها می شود. نتایج پژوهش قاسمی، عابدی و باغبان (1388) با عنوان اثربخشی گروهی مبتنی بر نظریۀ امید اسنایدر بر میزان شادکامی سالمندان که بر روی 30 نفر از سالمندان زن ساکن در آسایشگاه صادقیه شهر اصفهان با روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از پرسشنامه شادکامی آکسفورد انجام شد، نشان داد که مداخلات آموزش گروهی مبتنی بر نظریۀ امید اسنایدر به افزایش شادکامی سالمندان منجر می شود. نتایج پژوهش شایان و احمدی گتاب (2012)، در تحقیقی با عنوان تأثیر آموزش مهارت های اجتماعی بر میزان شادکامی دانشجویان که بر روی 100 نفر از دانشجویان با نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و با استفاده از پرسشنامه شادکامی آکسفورد انجام گرفت نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی منجر به افزایش شادکامی دانشجویان می شود. جونز و همکاران (2003) در پژوهش خود عوامل شناختی و روان شناختی را که با شادکامی افراد رابطه دارند، مورد بررسی قرار داده و نشان دادند که سلامت جسمانی، حمایت اجتماعی و امیدواری بالا تأثیر عمده ای بر شادکامی افراد دارند. نتایج پژوهش صفامنش و همکاران (1391) در تحقیقی تحت عنوان بررسی ارتباط بین شادکامی و خودکارآمدی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی که بر روی 129 دانشجوی علوم پزشکی با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با استفاده از پرسشنامه شادکامی اکسفورد و خودکارآمدی شرر انجام شد، نشان داد که بین خودکارآمدی و شادکامی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. پنینکس و همکاران (2000) در پژوهشی اثر حفاظتی سرزندگی را در برابر عواملی بررسی کردند که سلامت زنان ناتوان سالخورده را تهدید می کند. نتایج بررسی آنها نشان داد، هیجان های مثبت می توانند افراد را در مقابل عوامل برهم زننده سلامت محافظت و شادکامی خطر ناتوانی های جدید و مرگ و میر را کاهش می دهد. نتایج پژوهش هادی زاد، پورصدیقی، عباسی و کنعانی (1391) در خصوص بررسی رابطه بین نگرش های مذهبی، شادکامی و تاب آوری در بین نوجوانان که در بین 130 نفر از نوجوانان شهر بابل به روش نمونه گیری در دسترس و با استفاده از پرسشنامه نگرش های مذهبی، شادکامی اکسفورد و تاب آوری دیویدسون انجام گرفت، نشان داد که بین نگرش های مذهبی، شادکامی و تاب آوری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و نگرش های مذهبی و تاب اوری پیش بینی کننده شادکامی هستند. نتایج پژوهش علیپور، هاشمی، باباپور خیرالدین و طوسی (1389)، در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین راهبردهای مقابله ای و شادکامی در دانشجویان که بر روی 384 نفر از دانشجویان رشته های مختلف به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و توسط پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس- فولکمن و مقیاس شادکامی مموریال نیوفاندلند انجام شد، نشان داد که بین راهبردهای مقابله ای مسئله مدار و شادکامی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. منابع فارسی اسماعیلی فر، ندا؛ شفیع آبادی، عبدالله و احقر، قدسی (1390). سهم خودکارآمدی در پیش بینی شادکامی. اندیشه و رفتار. 5 (19). 27-34. آرجیل، میکائیل (1383). روان شناسی شادی. ترجمه مهرداد کلانتری؛ مسعود گوهری؛ حمید طاهرنشاط دوست؛ حسن پالاهنگ و فاطمه بهرامی. اصفهان: انتشارات جهاد دانشگاهی. آیزنگ، مایکل (1378). همیشه شاد باشید. ترجمۀ: زهرا چلونگر. تهران: انتشارات نسل نواندیش. بیابانگرد، اسماعیل (1374). بررسی رابطه میان منبع کنترل اولیاء و معلمان بر منبع کنترل و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان. مجموعه مقالات چهارمین سمپوزیوم جایگاه تربیت، تهران: دبیرخانه سمپوزیوم جایگاه تربیت. بختیارپور دشت بزرگ، پروین؛ عابدی، محمدرضا (1381). بررسی وضیعت بهداشت روانی معلمان استان اصفهان در سال تحصیلی 79-81. فصلنامه آموزه، 17، 73-80. بهادری خسروشاهی، جعفر؛ هاشمی نصرت آباد، تورج (1390). رابطۀ امیدواری و تاب آوری با بهزیستی روان شناختی دانشجویان. مجله اندیشه و رفتار. 6 (22)؛ 41-50. بیجاری، هانیه؛ قنبری هاشم آبادی، بهرامعلی؛ آقامحمدیان شعرباف، حمیدرضا و همایی شاندیز، فاطمه (1388). بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر رویکرد امیددرمانی بر افزایش میزان امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان. مطالعات تربیتی و روان شناسی دانشگاه فردوسی. 10 (1)؛ ص 171-184. حسن آبادی، حمیدرضا (1380). بررسی باورهای معرفت شناختی و باورهای خودکارآمدی دانش آموزان و دانشجویان پسر و دختر شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده علوم تربیتی و روان شناختی دانشگاه تهران. حسني، پرخیده و چراغي، فاطمه و ي غمايي، فريده (1387). خودكارآمدي و يادگيري خودتنظيم در عملكرد باليني دانشجويان پرستاري، یک مطالعه كيفي. مجله ايراني آموزش در علوم پزشكي. 8 (1)؛ 33-42. خزائلی پارسا، فاطمه (1389). تاب آوری و نقش آن در ارتقاء سلامت کودکان. مجله ایران پاک. 29؛ 27-29. جوکار، بهرام (1386). نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه بین هوش هیجانی و هوش عمومی با رضایت از زندگی. روان شناسی معاصر. 2 (4)؛ 3-12. داودی، محمدرضا (1383). امید و نقش تربیتی ان در زندگی. نشریه معرفت. 81؛ 45-51. ریو، جان مارشال (1390). انگیزش و هیجان. ترجمه: یحیی سیدمحمدی. تهران: موسسه نشر ویرایش. سامانی، سیامک؛ جوکار، بهرام و صحراگرد، نرگس (1386). تاب آوری، سلامت روانی و رضایتمندی از زندگی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. 13(3)؛ 290-295. زارعی، علی (1389). کودکان خیابانی- چالش ها و راهکارها. برگرفته شده از: http://rasekhoon.net/atricl/show سعیدیان، (1385). رابطه بین امیدواری و خودکارامدی در میان کارکنان دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان. سلیمانی، عفت؛ هویدا، رضا (1392). بررسی مفهوم خودکارآمدی در نظریه شناخت اجتماعی بندورا. اطلاع رسانی و کتابداری: کتاب ماه علوم اجتماعی. 63؛ 91-97. شاوران، سيدحميدرضا (1390). تحلیل روابط چندگانه میان اعتماد، خودكارآمدي و عملكرد پژوهشي اعضا هيأت علمي دانشگاههاي منتخب دولتي شهر اصفهان. رساله دكتري .دانشگاه اصفهان. شعبانی، سمیه؛ دلاور، علی؛ بلوکی، آزاده؛ مام شریفی، اسماعیل (1391). بررسی روابط خودکارآمدی، حمایت اجتماعی و خوشبینی در پیش بینی کنندگی بهزیستی ذهنی جهت تدوین مدل ساختاری در دانشجویان. فصلنامه مطالعات روان شناسی بالینی. 8 (2)؛ 93-117. شماعي زاده، مرضيه (1384). بررسي تأثير مشاوره شغلي به شيوه شناختي-اجتماعي بر افزايش خودكارآمدي كارآفريني دانشجويان دانشگاه اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان. شیانی، ملیحه (1384). فقر، محرومیت و شهروندی در ایران. فصلنامه رفاه اجتماعی، (5)، 18. صدرالسادات، سیدجلال؛ شمس اسفندآباد، حسن (1380). عزت نفس در افراد با نیازهای ویژه. تهران: انتشارات سازمان بهزیستی و دانشکاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران. صفاری، محسن؛ سنایی نسب، هرمز؛ رشیدی جهان، حجت؛ پورتقی، غلامحسین؛ پاکپور حاجی آقا، امیر (1393). شادکامی، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان. مجله توسعۀ آموزش در علوم پزشکی. 7 (13)؛ 22-29. صفامنش، زهره؛ صمیمی، پریسا؛ یحیایی، سپیده؛ صالحی، فاطمه؛ مطبوعی، زهرا و اکابری، آرش (1391). بررسی ارتباط بین شادکامی و خودکارآمدی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی. کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی، بجنورد، ایران. عبداللهی، بیژن (1385). نقش خودکارآمدی در توانمندسازی کارکنان. مجله تدبیر. 40؛ 35-168. عسگری، پرویز؛ شرف الدین، هدا (1387). رابطه اضطراب اجتماعی، امیدواری و حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان. یافته های نو در روان شناسی. 3(9):25-36. علاالدینی، زهره (1387). بررسی امید درمانی گروهی بر دانشجویان دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه اصفهان. علی پور، احمد؛ اعراب شیبانی، خدیجه (1390). رابطه امیدواری و شادکامی با رضایت شغلی معلمان. فصلنامه پژوهش های نوین روان شناختی. 6 (22)؛ 71-84. علی پور، احمد؛ هاشمی، تورج؛ باباپور خیرالدین، جلیل؛ طوسی، فهیمه (1389). رابطه بین راهبردهای مقابله ای و شادکامی دانشجویان. فصلنامه روان شناسی دانشگاه تبریز. 5 (18)؛ غلامي رناني، فاطمه (1384). اثربخشي آموزش گروهي خودكارآمدي بر ميزان خودكارآمدي در موقعيتهاي اجتماعي هراس اجتماعي دانشجويان دختر دانشگاه اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان. کار، آلن (1385). روان شناسی مثبت. ترجمۀ: حسن پاشاشریفی، جعفر نجفی و باقر ثنایی. تهران: اتشارات سخن. کندری، مجید (1381). مقایسۀ باورهای خودکارآمدی دانش آموزان پسر پایۀ دوم مقطع متوسطۀ شاخه های نظری و فنی و حرفه ای شهر تهران. پایان نامۀ کارشناسی ارشد. دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه تهران. گلمن، دانیل (1385). هوش هیجانی. ترجمه: پارسا. تهران: انتشارات رشد. فولادچنگ، محبوبه (1382). بررسی باورهای خودکارامدی دختران دانش اموز استان فارس و ارائه راهکارهای مناسب. مجموعه مقالات هفته پژوهش، سازمان آموزش و پرورش استان فارس، 76-99. قاسمی، افشان؛ عابدی، احمد؛ باغبان، ایران (1388). اثربخشی گروهی مبتنی بر نظریۀ امید اسنایدر بر میزان شادکامی سالمندان. دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی. 41؛ 17-38. قمری، محمد (1389). بررسی رابطه دینداری و میزان شادمانی در بین دانشجویان به تفکیک جنسیت و وضعیت تأهل. روانشناسی دین. 3 (3)؛ 91-75. محمدی، مسعود؛ علیرضا، جزایری؛ میرحسین، رفیعی؛ بهرام، جوکار؛ عباس، پورشهناز (1384). بررسی عوامل مؤثر بر تاب آوری در افراد در معرض سوء مصرف مواد مخدر. فصلنامه روانشناسی دانشگاه تبریر. 1 (2و3). مرادی، اعظم (1389). تأثير عزت نفس، خودكارآمدي وانگيزش پيشرفت بر کيفيت زندگي و رفتار كارآفرينانه زنان جوان: الگويي براي مبتلايان به ناتواني جسمي-حركتي. رساله دکتری، دانشگاه اصفهان. مرادی، مریم؛ جعفری، سید ابراهیم؛ عابدی، محمدرضا (1384). شادمانی و شخصیت: بررسی مروری. تازه های علوم شناختی. 7 (2)؛ 60-71. مژدهی، محمدرضا (1382). مقایسۀ باورهای خودکارآمدی دانش آموزان شاخه های نظری، حرفه ای و کارو دانش شهرستان سنندج. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی تهران. نجفی، محمود؛ دهشیری، غلامرضا؛ دبیری، سولماز؛ شیخی، منصوره؛ جعفری، نصرت (1391). خصوصیات روان سنجی نسخۀ فارسی پرسشنامۀ شادکامی آکسفورد در دانشجویان. فصلنامه اندازه گیری تربیتی. 3 (10)؛ 55-73. نجفی، محمود؛ محمدی فر، محمدعلی؛ محمدزاده، علی؛ دبیری، سولماز (1389). حرمت خود، امیدواری و بهزیستی ذهنی در دانشجویان. پنجمین سمینار سرارسی بهداشت روانی دانشجویان. دانشگاه شاهد. نصیری، حبیب اله؛ جوکار، بهرام (1387). معناداری زندگی، امید، رضایت از زندگی و سلامت روان در زنان. پژوهش زنان. 6 (2)؛ 157-176. ونکی، نرگس (1391). بررسی رابطه نگرش دینی، سبک های مقابله ای (کارآمد و ناکارآمد) و شادکامی در دانش آموزان دختر دبیرستان های منطقه 2 شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد تهران مرکز. هادی زاد، تقی؛ پورصدوقی، ابوالفضل؛ عباسی، سعید و کنعانی، زاهد (1391) رابطه بین نگرش های مذهبی، شادکامی و تاب آوری در بین نوجوانان. ششمین کنفراس بین المللی روانپزشکی کودکان و نوجوانان. دانشگاه علوم پزشکی تبریز. هاشميان، فرزانه (1389). بررسي رابطه بين خودكارآمدي و استرس کارکنان در سازمان جهاد كشاورزي استان قم. پايان نامه كارشناسی ارشد، دانشگاه پردیس قم. یارمحمدی، یحیی؛ جدیدی، هوشنگ؛ احمدیان، حمزه؛ اسدی، بختیار (1389). مقایسه باورهای خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دارای سبک های دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا دانشگاه آزاد اسلامی سنندج. طرح پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی سنندج. منابع لاتین Allardt, E، (1976)، Dimensions of Welfare in a Comparative Scandinavian Study، Acta Sociologica, 19, 3:169-176. Ader, R., Cohen, N., & Felren, D. (1995). Psychoneuroimmunology: Interaction between the nervous system and the immune system. Lancet, 345, 99-103. Appelbaum, S.H, Hare, A (1996). "Self-efficacy as a mediator of goal setting and Performance, Some human resource applications". Journal of Managerial Psychology (11)(3),33-47. Argyle, M. (2001). The Psychology of Happiness. (Rev. ed), East Sussex, Great Britain: Routledge. Argyle, M. (2003). Psychology and religion: An introduction. London: Routledge. Argyle, M & ,.Lue, L.,(1990). The happiness of extraverts. Personality & Individual Differences. Vol.11, pp.1011. Argyle, M., Martin, M., & Lu, L. (1995). Testing for stress and happiness: The role of social and cognitive factors. In C.D. Spielberger & I.G. Sarason (Eds.), stress and emotion, Washington, DC: Taylor & Francis. Aspinwall, L., Richter, L., & Hoffman, R. (2001). Understanding how optimism works: and examination of optimists adaptive moderation of belief and behavior. In Chan, E. Optimism and pessimism: Implications for theory, Research and Practice (PP38-218). Washington D. C. Avey, B. et al. (2006). The implications of positive psychological capital on employee absenteeism , Journal of Leadership and Organizational Studies, 13,2. Avishy, R., & Derubeis, R., Rumes, K., & Brayan, L. (2005). Is depressive realism real? Clinical Psychology Review, 11, 1415-27. Baily, T. C., & Snyder, C. R. (2007). Satisfaction with life and hope: a look at age and marital status. Psychological Record, 57, 2, 233-240. Bandura, A. (1989).Human agency in social cognitive theory. American psychologist.44, 1175-1184. Bandura, A. (1993).perceived self-regulatory mechanisms. Perspective on motivation, 38, 68-134. Bandura,A (1997)."Self-efficacy: toward a unifying theory of behavior change". Psychological Review (84),191-215. Bandura,A (1999). "Social cognitive theory: Anagentic perspective" Asian Journal of Social Psychology. (2),21-41. Bandura, A., Barbaranelli, C., Caprara, G. V., Pastorelli, C., & Regalia, C. (2002). Sociocognitive: Self-regulatory mechanisms governing transgresses behavior. Journal of Personality and Social Psychology, 80, 125-135. Basu, D. (2004). Quality-of-life issues in mental health care: Past, presen futurn. Journal of Psy-chiatry, 7, 35-43. Basu, S. R. (2004). Economic Growth, Well-Being and Governance under Economic Reforms: Evidence from Indian States. HEI Working Papers 05-2004, Economics Section, The Graduate Institute of International Studie. avalble at: http://ideas.repec.org/p/gii/giihei/heiwp05-2004.html. Batson, C. D. (1995). Prosocial motivation: why do we help others? In A. Tesser (Ed.) Advanced Social Psychology. (pp. 333-381). New York: MC Graw – Hill. Beaver, B.R, (2008)..A positive approach tochildren.s internalizing problems.Professional Psychology: Research and Practice, 39(2), 129-136. Bentall, R. P. (1992). A proposal to classify happiness as a psychiatric disorder. Journal of Medical Ethics, 18 (2), 94-8. Bisschop, M. I., Knegsman, D. M. W., Beekman, A. T. F., & Deeg, D. J. H. (2004). Chronic diseases and depression: The modifying role of psychosocial resources. Journal of Social Science and Medicine, 59, 769-782. Bless, H., Clore, G. L., Schwarz, N., Golisano, V., Rabe, C., & Wolk, M. (1996). Mood and the use of scripts: Does a happy mood really lead to mindlessness? Journal of Personality and Social Psychology, 71, 665-679. Bonanno, G. A. (2004). Loss, trauma and human resilience: Have we underestimated the human capacity to thrive after extremely adverse events? Journal of American Psychologist, 59(1), 20-28. Bronk, K. C., Hill, P. L, Lapsley, D. k., Talib, T. L., & Finch, H. (2009). Purpose, hope, and Life Satisfaction in three age groups. Journal of positive psychology, 4, 500-510. Brook, J. S., Brook, D. W., Gordon, A. S., & Whiteman, M. (1990). The psychosocial etiology of adolescent drug use: a family interactional approach. Genetic, social, and general psychology monographs, 116, 111-267. Brown, J. D., & McGill, K. L. (1989). The cost of good fortune: when positive life event produce negative health influences. Journal of Personality and Social Psychology, 57, 1103-1110. Caprara, G. V., Delle Fratte, A., & Steca, P. (2002). Determinanti personali del benessere in adolescenza: Indicatori e predittori (Personal determinants of adolescents’ well-being: indicators and predictors). Psicologia Clinica dello Sviluppo, 2, 203-223. Carr, A. (2004). Positive Psychology: The science of happiness and human strengths. New York: Brunner-Routledge. Campbell, A،, Converse, P، E،, & Rogers, W،L، (1976)، The quality of American life، New York: Sage. Cervone, D., & Artistico, D. (2003). The contribution of self-efficacy beliefs to dispositional shyness: On social cognitive systems and the development of personality dispositions. Journal of Personality, 71, 943-970. Cohen, S.,_& Pressman, D. S. (2005). Does positive affect influence health? Carnegie Mellon University. Psychological Bulletin Copyright 2005 by the American Psychological Association, 131, (6), 925–971. Connor, M. (2006). Assessment of resilience in the aftermath of trauma, The Journal of clinical psychiatry, 67(2), 46-49. Connor, K. M., & Davidson, J. R. T. (2003). Development of a new resilience scale: the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Depression and Anxiety, 18,76-82. Cowan, P., Cowan, C. and Schulz, M. (1996). “Thinking about Risk and Resilience in Families” in Stress, Coping, and Resiliency in Children and Families edited by E.M. Hetherington and E.A Blechman. Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum. Diener، E. (2002). Frequently Asked question (FAQ’S) about subjective well-being (Happiness and life satisfaction). A printer for report and new comers.http://www./s.psych.uivc.edu/-ediener/fag.html. Diener, E. & M. Diener. (1995) Cross-cultural Correlates of Life Satisfaction and Self-esteem. Journal of Personality and Social Psychology. 68, pp. 653–663. Diener, E. & R.E. Lucas (1999). "Subjective Well-being Three Decades of Well-being", Psychological Bulletin, 125(2), P.276-302. Diener, E., & Lucas R. (2000). Explaining differences in societal levels of happiness: Relative standards, need fulfillment, culture, and evaluation theory. Journal of Happiness Studies: An Interdisciplinary Periodical on Subjective Well-Being, 1, 41-78. Diener, E. & E. M. Suh. (1997). Measuring Quality of Life: Economic, Social and Subjective Indicators. Social Indicators Reaserch. 40: 189-216. Eisen, T. M. (2006). Health and happiness in young swiss adults, Quality of care until. Geneva University Hospital, Geneva, Switzerland. Elder Avidan, D; Haj-Yahia, M.M & Greenbaum, C.W. (2009). .Divorce is a part of my life . resilience, survival and vulnerability: Young adults`perception of the implication of parental divorce., Journal of marital and family therapy. Retieved from: (http://www.proquest.com). Feldman, D. B. & Snyder, C. R. (2005). Hope and the meaningful life: theoretical and empirical associations between goal-directed thinking and life mranng. Journal of social and clinical psychology, 24(3): 401-421. Ferasat, A. A. (2005). Discussion on happiness and its determinant factors. Journals of Counseling and Psychotherapy, 4(3), 7-17. Feist, G. J., Bonder, T. E., Jacobs, J. F., Miles, M., & Tan, V. (1995). Integration top – down and bottom – up structural models of subjective well – being: A longitudinal investigation. Journal of Personality and Social Psychology, 68, 138-150. Fredrichson, B. L. (2009). Positivity: Groundbreaking research reveals how to embrace the hidden strength of positive emotions, overcome negativity and thrive. New York: Grown Publishing. Fritzsche, B. A., & Parrish, T. J. (2005). Theories and research on job satisfaction. Fruhwald, S., Loffler, H., Eher, R., Saletu, B., & Baumhackl, U. (2001) Relationship between depression, anxiety and quality of life: A study of stroke patients compared to chronic low back pain and myocardial ischemia patients. Psychopathology, 34, 50-56. Garmezy N, Masten AS, Tellegan A. (1984). Studies of stress-resistant children: A building block for developmental psychopathology. Child Development; ( 55):97-111. Garmezy N, Masten, A. (1991). The protective role of competence indicators in children at risk. In: Cummings EM, Green AL, Karraki KH, editors. Life span developmental psychology: Perspectives on stress and coping. Hillsdale, NJ: Lawrence; P.147-151. George, L. K., (2010). Still happy after all these years: Research frontiers on subjective well-beingin Later Life. Journal of Gerontology: Social sciences. 65 (3). 331 – 339. Giltay, E. J., Geleijnse, J. M., Zitman, F. G., Hoekstra, T., Schouten, E. G. (2004). Dispositional optimism and all-cause and cardiovascular mortality in a prospective cohort of eldery dutch men and women. Archives of General psychology. 61: 1126- 1135. Glasser, W. (2001). Selecting a measure of emotional intelligence: The case for ability scales. In R. bar-on and J. parker (Eds.), The Handbook of Emotional Intelligence (320-42)San Francisco, Ca: Jesse-Bass. Glatzer, W، (1991)، Quality of life in advanced industrialized countries: the case of West Germany، in Strack, F،, Argyle, M، and Schwarz, N، (eds) Subjective wellbeing: an interdisciplinary approach, Great Britain: Paragons Press, 261-279. Grewal, P. K., & Porter, J. (2007). Hope theory: a framework for understanding Death studies. Washington, 31(2): 131-154. Hamarat, E., Thompson, D., Zabrucky, K. M., Steele, D., & Matheny, K. B. (2001). Perceived stress and coping resource: Availability as predictors of life satisfaction in young, middle-aged, and older adults. Experimental Aging Research, 27, 181-196. Hawley, D. R. (2000). Clinical implications of family resilience. American Journal of Family Therapy, 28 , 101–116. Headey, B،W،, & Wearing, A،J،(1992)، Understanding Happiness، Melbourne: Longman Cheshire. Herth, K. A., Cutcliffe, J. R. (2002). The concept of hope in nursing: Hope and palliative care nursing. British Journal of nursing, 11, 977- 983. Hills,P., & Argyle, M. (2001). Happiness, introversion-extraversion and happy introvert. Personality and individual differences,30,596-608. Hilles, P., & Argyle, M. (2001). Emotional stability as a Major Diemension of Happiness. Personality and Individual Differences, 31, 1357-1364. Jones, T.G., Rapport, L.J., Hanks. R.A., Lichtenberg, P.A., 8 Telmet, K. (2003). Cognitive and psycho logical predictors of subjectiue well-being in urban older adults. The clinical neuropsychogist, 27,13-18. Joseph S, Linley PA. (2004). Positive therapy: A positive psychological theory of therapeutic practice. In PA. Linley S. Joseph (Eds). Positive psychology in practice. Hoboken, NJ: Wiley; 354–368. Karademas, C. Evangelos. (2006 ). Self-efficacy, social support and well-being the mediating role of optimism. personality and individual differences. science direct. Kashdan, T. B. (2004). The assessment of subjective well-being (issues raised by the Oxford Happiness Questionnaire). Personality and Individual Differences. 36(5):1225-32. Kumpfer KL .(1999). Factor and processes contributing to resilience: The resilience framework. In: Glantz MD, Johnson JL, editors. Resilience and development. New York: Kluwer Academic Publishers. p. 179-224. Kurbanoglu, S.S. (2003). "Self- Efficacy: A concept closely linked to information literacy and lifelong learning ". Journal of Documentation (59)(6),635-646. Kurbanoglu, S.S, Akkoyunlu, B. & Umay, A (2006). Developing the information literacy self-efficacy scale. Journal of Documentation. (62) (6),730-743. Lachman, M. E., & Weaver, S. L. (1998). The sense of control as a moderator of socials class differences in health and well – being. Journal of Personality and Social Psychology, 74 (3), 763-773. Lazarus, A. (2004). Relationships among indicators of child and family resilience and adjustment following the September 11, 2001 tragedy. The emory center for myth and ritual in American life. Available on: www.marila.Emory.edu/faculty/lazarus.htm. Lazarus, R. S., & Folkman, S. (2003). Stress, appraisal, and coping. New York: Springer. Levinger, G., & Moylan, S. J. (1994). Feeling good and feeling close. Personal Relationship, 1, 165-184. Lu, L., Gilmour, R., & Kao, S. F. (2001). Culture values and happiness: An East-West dialogue. Journal of Social Psychology, 141(4), 477–493. Lucas, R. E., Diner, E., & Suh, E. (1996). Discriminant validity of well – beinge measures. Journal of Personality and Social Psychology, 71, 616-628. Maddi, S.R &Khoshaba, D.M. (2005). Resilience at work., Brodway, AMA con.American management association, NY 10019. Mandel, G. & Mullet, E. & Brown, G. (2006). cultivating resiliency a guide for parent and school personnel .published by scholastic press . www.Scholastic. Com. Masten, A. S. (2001). Ordinary magic: Resilience processes in development. Journal of American Psychologist, 56(3), 227-238. Masten, A. S., Garmzy, N., Tellegan, A., Pellegrini, D. S., Larkin, K. & Larson, A. (1988). Competence and stress in school children: The moderating effects of individual and family qualities. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 29 (6), 745-764. Masten, A.S & Powell, (2003). .The resiliency model.Excellent source of indepth information on resiliency. Retieved from: ( http://resilnet.uiuc. Edu/library.htmL). McMahon, D. M, (2006). Happiness_a history, New York, Atlantic Monthly. Meadows, L. A., Kaslow, N. J., Thompson, M. P., & Jurkovice, G. J. (2005). Protective against suicide attempt risk among African American women experiencing intimate partner violence. American jornal of community psychology, 36(1-2): 106-121. Moltafet,G. et al,(2010)” Personality traits, religious orientation and happiness”, Procedia Social and Behavior Aciences, v 9, p.63-67. Myers, D. G. (2002). Exploring Psychology، 3rd Ed، New York:Worth Publishers. Myers, D.G; Diener, E (1995). Who is happy? Journal of psychological science, 6, 10 – 19. Myers, D. G. (2004). Happiness. Excerpted from Psychology, 7th edition. New York: Worth Publishers. Pajares, F. (1997).Current directions in self-efficacy research. Advances in motivation and achievement.10, 9-19. Pajares, F. (1996). Self-efficacy beliefs in academic setting. Review of educational research.66, 543-578. Parker, C. P., Baltes, B., Young, S., Altmann, R., (2003). Relationships between psychological climate perceptions and work outcomes:  A meta-analytic review.  Journal of Organizational Behavior, 24, 389-416. Penninx, B. & et al, (2000). The protective effect of emotional vitality on adverse health outcomes in disabled older women, Journal Am Geriater Soc, 48, 59-66. Pinquart. M. (2009). Moderating effects of dispositional resilience on associations between hassles and Psychological distress. Journal of applied Developmental Psychology 30.p, 53-60. Rabin, B. S., Cohen, S., Ganguli, R., Lysle, D. T., & Cunnick, J. E. (1989). Bi-directional interaction between the central nervous system and the immune system. Critical Reviews in Immunology, 9, 279-312. Regalia, C., & Bandura, A. (2002). Longitudinal impact of perceived selfregulatory efficacy on violent conduct. European Psychologist, 7, 63-69. Richardson, E. Glenn. (2002). The Metatheory of resilience and resiliency, journal of clinical psychology,. 58 (3), 307-321. Rodriguze, D. (2006). Colombian happiness, hope on interdisciplinary look at the correlation between explanatory style, cultural and satisfaction. Journal of personality and social psychology, 52, 1260 -1284. Rutter, M. (1987). Psychosocial resilience and protective maechanisms, American of orthopsychiatry, 57 (3), 316-331. Ryan, R. M., & Deci, E. L. (2001). On happiness and human potentials: A review of research on hedonic and eudaimonic well-being. Annual Review of Psychology, 52, 141-166. Ryff, C. D., & Singer, B. (2002). From social structure to biology: Integrative science in pursuit of human health and well-being. In C. R. Snyder, & S. J. Lopez (Eds.), Handbook of Positive Psychology (pp. 541-554). Oxford: University Press. Salami, S. O. (2004). Affective characteristics as of determinants of academic performance of school-going adolescents: Implication for Counseling and practice. Sokoto Educational Review. 7, 145-160. Salami, S. O. (2008). Psychopathology and academic performance among Nigerian high school adolescents: The moderator effects of study behavior, self-efficacy and motivation. Journal of Social Sciences, 16 (2), 155-162. Scherer, K. R., Wallbott, H. G., & Summerfield, A. B. (Eds). (1986). Experiencing Emotion: A cross-cultural study. Cambridge: Cambridge University Press. Schwarz، N.، & Strack، F. (1991). Evaluating one’s life: A judgment model of subjective well-being. In F. Strack، M. Argyle، and N. Schwarz (Eds.). Subjective Well-Being: An Interdisciplinary Perspective. Oxford: Pergamon Press. Seligman, M, (1999). The prevention of depression and anxiety, prevention and treatment, 2, Article & Available on the word wide web http://journal.apa.org/ prevention/volume2/preoo20008a.htmI. Seligman, M. ( 2002 ), Authentic Happiness: Using the new positive psychology to realize Your potential for lasting fulfillment. New York: Free Press. Shayan, N & AhmadiGatab, T., (2012). The effectiveness of social skills training on students' levels of happiness. Social and Behavioral Sciences. 46, 2693 – 2696. Sheldon, K., M., & Elliot, A. J. (1999). Goal – striving, need satisfaction and longitudinal well – being: the self – concordance model. Journal of Personality and Social Psychology, 76, 481-497. Schimmel, J, (2009). Development as happiness: The subjective perception of happiness and UNDP's analysis of poverty, wealth and development, Journal of Happiness Studies.11, 95-111. Skinner, E. A., & Wellborn, J. G. (1997). Children’s coping in the academic domain. In S. A. Wolchik & I. N. Sandler (Eds.), Handbook of children’s coping: linking theory and intervention (pp. 387-422). New York: Plenum. Snyder, C. R. (1994). The Psychology of hope: You can get there from here. New Yourk: Free Press. Snyder. C.R. (1995). Conceptualizing ,measuring ,and nurturing hope. Journal of Counseling and Development. 73 (3); 355-360. Snyder. C.R (2000). Handbook of HOPE : Theory ,Measures and Applications.(edited by C.r.Snyder) .USA : Acaemic press. Snyder C.R. (2002). Hope Theory: Rainbows in the Mind. Psychological Inquiry,13(4), 249-275. Snyder, C.R., Harris, C., Irving, L.M., (1991). The will and the ways: development and ualidation of an individual differences measure of hope. Journal of personality and social psychology, 60 , 570. Snyder, C. R., Ilardi, S. S., Cheavens, J., Michael, L.Y. and Sympson, S. (2000); The Role of Hope in Cognitive-behavior Therapies ; Cognitive Therapy and Research, Vol. 24, No. 6. Snyder, C.R., Lapointe, A.B., Crowson , J.J & Early ,S .(1998). Preferences of high –and low hope people for self-refrential in put. Cognition and Emotion, 22:807-823. Snyder, C. R., Lopez, S. J., Shorey, H. S., Rand, K. L., Feldman, D. B. (2003). Hope theory, measarment and application to school phchology. School Psychology Quarterly, 18, 122- 139. Snyder, C. R. Rand, K. L. (2005). Hopelessness and health. In N. Anderson (Ed.), Encyclopedia of health and behavior Thousand Oaks, C. A: Sage. 521- 523. Staats, S. (1986). Hope: Expected Positive Affect in an Adult Sample. Journal of Genetic Psychology, 148(3), 357-364. Stavrova, O. Fetchenhauer, D. Schlosser, T. (2012). Why are religious people happy? The effect of the social norm of religiosity across countries, Social science Research,42 (1), 90–105. Taylor, S. E. (2003). Health psychology (5th ed.). New York: McGraw Hill. Valle, M. F., Huebner, E. S., & Suldo, SH. M. (2006). An analysis of hope as a psychological strength. Journal of school psychology, 44(5): 393-406. Veenhoven, R، (1993)، Happiness in nations, subjective appreciation of life in 56 nations 1946-1992، RISBO, Studies in Social and Cultural Transforation nr2، Erasmus University Rotterdam، Netherlands. Walters, S. (1998).self-regulated learning and college students regulation of motivation. Journal of educational psychology.90, 221-229. Waterman, A. S. (1993). Two conceptions of happiness: Contrasts of personal expressiveness (eudemonia) and hedonic enjoyment. Journal of Personality and Social Psycholgy. 64, 678-691. Werner, Emmy E., & Smith, Ruth S. (1992). Overcoming the odds: High risk children from birth to adulthood. Ithaca, NY: Cornell University Press. Wigfield, A. (1997) Reading motivation: A domain .specific approach to motivation. Educational psychologist .32, 58-59. Zimmerman, M. A., Ramirez, J., Washienko, K. M., Walter, B., & Dyer, S. (1994). The enculturation hypothesis: Exploring direct and protective eff ects on Native American youth. In H. I. McCubbin, E. A. Thompson, & A. I. Thompson (Eds.), Resiliency in ethnic minority families, Volume I. Native and immigrant American families (pp. 199-220). Madison: University of Wisconsin.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود پروژه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید