مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) سازگاری زناشویی (docx) 48 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 48 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مقدمه:
کودکی که به دنیا می آید دارای کامل ترین و عالی ترین امکانات رشدی است و اما ظرفیت آن را دارد که به بهترین وجهی پرورش یافته و برترین کمالات را پیدا کند کافی است او سالم به دنیا بیاید و خانواده و محیطی مناسب در اختیارش قرار گیرد این محیط را والدین به وجود می آورند والدین هستندکه انرژی نهفته در وجود کودک را شکوفا کرده خط و جهت می دهند غالباً فرزندان به دلیل خطاها و ناسازگاری هایشان محکوم می شوند و فراموش می شود که خطاها و عدم آگاهی والدین دلیل بروز مشکلات آنان می باشد. این پژوهش شامل پیشینه نظری و پژوهشی مرتبط با موضوع تحقیق حاضر است .
سازگاری و ناسازگاری زناشویی
سازگاری زناشوئی
سازگاری زناشوئی انطباق وضعیتی است که وجود دارد ، و وضعیتی که مورد انتظار است ، می باشد . طبق این تعریف سازگاری زناشوئی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در رابطه زناشوئی مطابق با آنچه که وی انتظار داشته باشد و ناسازگاری زناشوئی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در رابطه زناشوئی با وضعیت مورد انتظار و دلخواه فرد منطبق نباشد (سلیمانیان ،1373)
اساساً اگر سازگاری زناشوئی حاصل مبادله رفتارهای پاداش بخش باشد . عدم سازگاری فقط هنگامی خواهد بود که دو شریک از چیزی رنج ببرند . البته نظر افراد در این باره که چه اموری رضایت بخش است با گذشت زمان ، رشد طبیعی انسان تغییر کند . رابطه ای را که یک زوج در بیست سالگی ، فوق العاده می دانند ممکن است در چهل سالگی ، با ایجاد علایق و شغلهای جدید در این ساهل چندان رضایت بخش نیابند . همچنین نامزدی که زمانی بهترین انتخاب تلقی مشده است . در صورت امکان نامزدهایی زیباتر و بهتر وجود داشته باشد . احتمالاً دیگر آنچنان راضی کننده نخواهد بود . همچنین ممکن است با شروع زندگی و دیدن خطاهای همسر در طول سال ها ، رضایت از همسر کاهش می یابد . (الیس و همکاران، ترجمه صالحی فدری و امین یزدی ، 1375)
السون و دیگران (1989) ، سلیمانیان (1373) نیز برای سیکل زندگی خانوادگی مراحلی را مطرح می کند و معتقد است که میزان سازگاری و رضایت زناشوئی در هر یک از این مراحل متفاوت است . مراحلی که وی مطرح می کند و معتقد است که میزان رضایت زناشوئی در هر یک از این مراحل متفاوت است . مراحلی که وی مطرح می کند عبارتند از : 1- زوجهای جوان بدون بچه 2- خانواده با بچه های پیش دبستانی 3- خانواده با بچه های دبستانی 4- خانواده با فرزندان نوجوان 5-+ خانواده با بچه های که شروع به ترک خانه می کنند 6- خانواده بدون فرزند (فرزندان در این مرحله خانه را ترک گفته اند) 7- خانواده در دوران بازنشستگی و پیری .
ولف (1960) ، سیف (1368) بیان دارد که سازگاری ورضایت و خشنودی مادران از زندگی زناشوئی ، پس از جدا شدن فرزندان نوجوان و 19 ساله به بالا در خانه حضور داشته اند . فلمن (1971) ، سیف (1368) نیز معتقد است رضایت از زندگی در همسرانی که به دوره پدر و مادری انتقال یافته اند نسبت به دوره زندگی زناشوئی قبلی کاهش یافته است . همچنین بررسیهای جدیدتری توسط رولین و کانون (1974) و اسپانیر و همکاران (1975)، سیف (1368) به طریقه پژوهش مقطعی انجام گرفته و چنین نتیجه گرفته اند که تنشهای مربوط به نقشهای زناشوئی پس از استقلال زندگی فرزندان نسبت به زمانی که آنان در خانواده حضور داشتند کمتر شده است و زوجها از رفتار خود نسبت به یکدیگر کمتر شکایت دارند (سیف ،1368).
2-1-2 عوامل مؤثر در رضایت و سازگاری زناشویی
از دهه 1350 پژوهشگران عوامل مؤثر بر رضایت و سازگاری زناشوئی را بررسی می کردند . جذابیتهای جسمی ، عاطفه ، سن ازدواج ، فرزندان ، زمینه اقتصادی – اجتماعی ، داشتن علایق و هدفهای یکسان و فعالیت جنسی ، همه عواملی هستند که مورد توجه بوده اند .(هوتسون و ونکلیستی ، 13991)
وینچ و دیگران (1974) به نقل از سلیمانیان (1373) هشت معیار موفقیت زناشوئی را که در سه دهه گذشته به کار رفته اند را مشخص کرده اند این رضایت و سازگاری زناشوئی مؤثر باشد و هر کس با توجه به نگرش خاص خود و یا نتایج پژوهشهایش ، عواملی را برای رضایت و سازگاری زناشوئی بیان می کند . عده ای بلوغ فکری و عاطفی زوجین ، داشتن تحصیلات و طبقه مشابه و یا داشتن علاقه و طرز تفکر مشترک را از عوامل تأثیر گذار بر روابط زناشوئی می دانند و برخی دیگر نیز عوامل دیگری را ذکر می کنند . در ذیل به بررسی مهمترین عامل ها می پردازیم .
ابراز محبت و عشق زوجین نسبت به یکدیگر :
احساس شدیایی اوایل ازدواج ، به مرور می تواند به عشقی بالغانه تبدیل شود . زن می تواند از گفتن « دوستت دارم» و شوهر از شنیدن لذت ببرند . زیرا محبت و جذابیت متقابل دریافت صمیمیت ، وفاداری ، اعتماد و دوستی به هم گره خورده . عشق قوی تر و عمیق تری را پایه گذاری می کند .(بک ، 1988 ، ترجمه قراچه داغی ، 1376 )
رسول اکرم (ص) می فرماید : وظیفه زن نسبت به شوهرش این است که مهر و محبتش را در دل بپروراند و در این خصوص حضرت علی (ع) نیز می فرماید :«در هر حال با زنان سازش و مدارا کنید و به انها گفتار خوش نشان دهید باشد که آنان نیز کردار خوش نشان دهند» از نظر روانی هم نرم زبانی در تحکیم روابط زناشوئی ، دوام مهر و محبت تأثیر بسزائی دارد . در حدیث آمده است که گفتار مرد به همسر خود که من تو را دوست دارم ، هرگز از دل او بیرون نمی رود . (مشکینی، موسوی ، 1375)
آنچه در ازدواجهای پریشان وجود ندارد ابراز محبت و صمیمت است . زن و شوهر که به دلیل ابراز خشم خود را درک نمی کنند در مراودات خود به جایی می رسند که هر دو یا دست کم یکی از آنها به این نتیجه می رسند که به قدر کافی مورد عشق و محبت همسر خود قرار ندارند . (بلاچ ، ترجمه قراچه داغی ، 1992)
از بهترین و با شکوهترین تجلیات زندگی متعادل ، سرمایه گذاری انسانی یا داد و ستد عاطفی بین زوجین است . اول زندگی مشترک را به منزله شروع تبادلات عاطفی و هم حسی زوجین تلقی کنیم و آن را فرصتی برای درک روحیات هر یک به حساب آوریم در دهه های بعد داد و ستد عاطفی ، نیاز به جلوه بیشتر و مساعدتری خواهد داشت . به ویژه در سالهای میانی و پایانی زندگی مشترک که احساس تنهائی از دست رفتن جوانی به مشکلات زوجین دامن می زند . تلاش آنها برای اثبات عواطف صادقانه و صمیمانه شان ، ضرورتی بیش از گذشته می یابد و دوام و استحکام زندگیشان را تضمین نمود . (شرفی ، 1372)
برودریک (1986) ، در پژوهش رابطه عاطفی ، نگرشها و رفتارها را با رضایت زناشوئی مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که متغیرهای عاطفی و نگرشی ، با واریانس بسیار منحصر به فرد در رضایت زناشوئی نقش دارند . (موسوی ،1375)
احترام به همسر
تاجیک اسماعیل (1377) در رابطه با نقشهای شوهر می نوسید : مرد بایستی به همسر خود ، به خصوص در حضور دیگران احترام بگذارد . این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانمی باشد . زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است . به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد . این عنصر باعث می شود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس ، شوق او را به زندگی زناشوئی و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیتها و سختیهای احتمالی بیشتر کند و همچنین در مورد نقشهای زن معتقد است با توجه به این که در زندگی زناشوئی نقش محبت و اظهار عواطف بیشتر مناسب ساختار روانی و جسمی زن است و احساس دلگرمی و اطمینان خاطر را به شوهر باید در فضای خانواده ایجاد کند . زن بایستی دقت داشته باشد که احترام او نسبت به شوهر هم یک نیاز روانی و عامل علاقه و محبت بیشتر شوهر به اوست . پژوهشهای ویگن و مودی (1983) به نقل از سلیمانیان (1373) نشان می دهد که زوجهائی که به راحتی افکارشان را با یکدیگر در میان می گذارند قادر به پذیرش و درک احساسات یکدیگر هستند و از سازگاری و رضایتمندی بیشتری برخوردارند . همچنین پژوهشی که توسط میشل (1971) به نقل از موسوی در کشور آمریکا ، فرانسه و شوروی انجام شد به این نتیجه رسید که 70 تا 90 درصد زنان احترام متقابل را بهترین مسئله درسازگاری و رضایت زناشوئی می دانند .
برقراری روابط اجتماعی
نباید از اهمیت بسیار زیاد ارتباط در گروه غافل شویم . ارتباط باعث می شود تا این مجموعه که برای رسیدن به اهدافی مشترک با هم تعامل بر قرار می کنند وحدت پیدا کنند . دلیل لزوم برقراری ارتباط بین اعضای گروه وجود مشکلات و موانع بیرونی و درونی است . (هارجی ، 1994 ، ترجمه بیگی و فیروز بخت ، 1377).
مارکوسی و گرین وود به این نتیجه رسیدند که یک ارتباط مثبت میان سازگاری اجتماعی و سازگاری زن و شوهر وجود دارد . بدین معنی که افرادی که در زندگی زناشوئی سازگار و موفق هستند در روابط اجتماعی خود نیز افرادی سازگار و موفق اند (موسوی ،1375).
روابط جنسی
عشق و تمایل جنسی در افراد سالم اغلب به طور کامل با یکدیگر آمیخته اند و اگر چه عشق و تمایل جنسی دو مفهوم کاملاً مختلف اند و به هم آمیختن این دو مفهوم جایز نیست . با این وجود باید بگوئیم که در زندگی افراد سالم این دو مفهوم به هم می پیوندند و با هم می آمیزند . شوارتز در کتاب روانشانسی جنسی خود می نوسید : اگر چه انگیزه های جنسی و عشق ، طبایع مختلفی دارند لیکن مکمل یکدیگرند . در یک انسان کامل و کاملاً بالغ تنها در هم آمیختگی جدائی ناپذیر انگیزه جنسی و عشق وجود دارد (مزلو ، ترجمه رویگران) بیشتر مطالعاتی که در صدد برآمدند تا بررسی کنند این سؤال را که رضایت در فعالیت جنسی تأمین کننده رضایت زناشوئی است . بیشتر از یک عامل را بر رضایت زناشوئی مؤثر می دانند . وونگلیستی (1991) یک مطالعه طولی بین روابط عاطفه علاقه جنسی ، منفی بافی و رضایت زناشوئی انجام داد . آنها با 106 زوج که بیشتر از دو سال از ابتدای ازدواجشان می گذشت مصاحبه کردند . آنها دریافتند که علاقه جنسی زنان با رضایت شوهرانشان مرتبط بود اما به طور کلی عاطفه جنسی با سازگاری و رضایت زناشوئی همسرانشان رابطه نداشت . آنها سعی کردند این مطلب را در یک سری از روشها توضیح دهند .
آنها نظر دارند که ممکن نیست اهمیت مسائل جنسی در رضایت زناشوئی برای سالهای متمادی بعد از ازدواج در یک سطح می باشند . پژوهشها نشان می دهند که مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول یک زندگی زناشوئی قرار دارند و سازگاری در روابط جنسی از مهمترین عوامل خوشبختی زندگی زناشوئی است به طوری که این روابط ارضا کننده و کامل نباشد منجر به ناراحتی شدید ، اختلافات و حتی از هم پاشیدگی خانواده می باشد . (میلانی فر ، 1372)
نجاتی (1376) ، در این خصوص بیان می دارد : در ابتدای ازدواج ، زوجین جهت بهبود شناخت و اصلاح روابط جنسی خود باید در مورد توقعات ، رفتار و ارزشها با هم به گفتگو بنشینند . گفتگو به منظور بهبود روابط جنسی بسیار سازنده است و موجب تقویت جنبه های مختلف ازدواج می شود . اگر زوجین قادر نباشند در مورد مسائل جنسی و چگونگی آمیزش آزادانه با هم به گفتگو بنشینند مسلماً از نحوه ی بینش یکدیگر با خبر نشده و نمی توانند به طور مطلوب رضایت خاطر هم را فراهم آورند .
شاملو (1376)، نیز معتقد است تعادل و تناسب در مقدار تمایل جنسی در زن و مرد نیز از عوامل موفقیت زناشوئی است .
مسائل اقتصادی و اجتماعی
نوابی نژاد (1377) بیان می دارد که کارشناسان خانواده توصیه می کنند که خانواده دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادی – اجتماعی مشابه باشند تا سازگاری بیشتری را در کنار هم تجربه کنند .
مسائل مربوط به دخل و خرج هم اغلب موجبات اختلافات زن و مرد را فراهم می سازد . در زمینه دخل و خرج اغلب با انواع مشغله های ذهنی در خصوص انعطاف ، کنترل و سایر معانی نمادین ، که به فعالیتهای مشترک لطمه می زند برخورد می کنیم . بسیاری از زوجها بر سر چگونگی پرداخت مخارج با هم اختلاف نظر دارند . بسیاری از آنها پس از رسیدگی چندین ساعته فهرست مخارج ، یکدیگر را به بی توجهی در خرج کردن درآمدها متهم می سازند و آتش خشم یکدیگر را بر می افروزند . (بک ، 1988 ، ترجمه قراچه داغی ، 1376).
ارتباط با اقوام و اطرافیان
وابستگی های عاطفی زن و شوهر به خانواده های خود می تواند بر روابط زناشوئی تأثیر سوء بگذارد . در بسیاری از موارد توجه زیاد زن یا شوهر به پدر و مادر در اسباب تکدر دیگری را فراهم می سازد . اقوام هم گاهی مسائلی برای فرزندان ازدواج نکرده خود ایجاد می کنند . آنها هم مانند فرزندانشان احساس ، بی عدالتی ، تعمیم مبالغه آمیز و تفکرات نمادین هستند (بک ، ترجمه قراچه داغی ، 1376).
والدین حتی اگر دخالت ظاهری نکنند و به طور غیر مستقیم در زندگی فرزندانشان مؤثر می باشند . چرا که افکار زن و شوهر و شخصیتشان تحت تأثیر افکار والدینشان شکل گرفته است و هر دو همان رفتاری را با یکدیگر می کنند که از پدر و مادرشان گرفته اند (ثنایی ، 1373).
نقش خانواده اصلی ازدواج به قدری قوی است که دو نفر به هم پیوند زناشوئی می بندند در واقع والدین پسر و والدین دختر همه در تمام ابعاد و اوضاع و شرایط زندگی زوج جدید حضور دارند . حال اگر والدین طرفین هر دو زندگی سازگار ، رضایتمند و خشنودی داشته باشند زوج جدید هم سازگار خواهند بود و اگر هر دو آنها در خانواده ناسازگار و نا سالم بزرگ شده و رشد یافته باشند در آن صورت زوج جدید قادر نخواهد زندگی سالمی را تشکیل دهند . (ثنایی ، 1373).
تردید در احساس تعهد نسبت به رابطه زناشوئی ممکن است زمانی به وجود آید که زن ، شوهر یا هر دو آنها در ارتباط با والدین خود دشواریهایی داشته اند . این مسئله مشترک ممکن است تحت تأثیر پدر و مادر در دست برداشتن از فرزند خود تشدید شود . پدر و مادر به فرزند می چسبند و کودک توان رفتار مستقل را ندارد . در شرایطی که تنها یکی از طرفین زناشوئی ، زن یا شوهر ، نتواند از پدر و مادر خود جدا شود .
شخصیت همسر نقش مهمی در زندگی زناشوئی ایفا می کند . اگر همسر نتواند در نقش پدر و مادر خود ظاهر شود ممکن است مسئله فیصله پیدا کند . اما اگر زن و شوهر هر دو به والدین خود وابسته باشند موقعیت دشوارتر می شود و مشکل زمانی تشدید می شود که زن یا شوهر یا هر دو احساس می کنند که با ازدواج به پدر و مادر خود لطمه می زنند و این موقعیتی است که پدر و مادر با طرز برخورد خود می توانند آن رابه وجود آورده یا تشدید کنند . (بلاچ ، ترجمه قراجه داغی ، 1370).
مسائل ارزشی ، عقیدتی و مذهبی
گاه ازدواج به علت نا آگاهی زن و شوهر از قابلیتهای ذهنی و یا در اثر بی اطلاعی از نظامهای ارزشی و پایبندهای اخلاقی یکدیگر با اشکال مواجه می شود . پس از آنکه زن و شوهر به نتیجه رسیدند زوجه مشترک چندانی با هم ندارند . پیوندهای زندگی زناشوئی آنها سست شده ، در هم فرو می پاشد .(قراچه داغی ، 1370).
همسانی میان زن و شوهر از نظر مذهبی ، سبب جذب و وابستگی هر چه بیشتر زن و شوهر و استواری پیوند زناشوئی شان می باشد و بر عکس ناهمسانی سبب و سرچشمه کشمکشهای خانوادگی است . به عقیده ورد همگونی میان دو همسر از نظر مذهب و نژاد کمتر باشد اختلافات و کشمکشها بیشتر است . ناهماهنگی مذهبی علاوه بر ایجاد اختلاف بین زن و شوهر مشکلات بسیاری را نیز در روابط ایشان با والدین همسرشان ایجاد می کند . (ساروخانی ، 1370).
روانشناسان ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را کار غیر عاقلانه ای می دانند . اگر یکی از زوجین به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پایبند باشد امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد است . تربیت کودکان بسیار متأثر از نگرش مذهبی زوجین است . مثلاً اگر پدر مسلمان و مادر مسیحی باشد و هر یک پایبند به عقاید خود باشند تلاش در تربیت کودکان مبتنی بر اندیشه دین خود خواهند داشت و این امر سبب بروز اختلاف خانوادگی خواهند شد (شاملو ، 1376).
علایق و طرز تفکر
الیس (1986) ، ، به نقش تفکر در سازگاری و ناسازگاری زناشوئی پرداخته است . توافق زن و مرد در مورد مسائل مختلف زندگی نقش عمده ای دارد که این توافق متأثر از طرز فکر علایق آن دو می باشد و زوجین می بایست در زمینه موضوعاتی از قبیل آزادی افراد در خانواده ، تعهد فرزندان ، تحصیل و تربیت فرزندان ، مداخله اطرافیان و غیره با هم به یک توافق منطقی برسند . این توافق خصوصاً در مورد نحوه ی تربیت فرزندان حائز اهمیت است . در زمینه علایقی مانند نحوه گذراندن اوقات فراغت از قبیل سینما رفتن ، شرکت در مجالس مذهبی ، خواندن کتاب ، گوش دادن به موسیقی و رادیو و غیره نیز باید توافق نسبی حاصل گردد . اگر یکی از زوجین بدون در نظر گرفتن علایق طرف مقابل خود تعصب نشان دهد موجبات دلسردی و ناکامی طرف مقابل را فراهم خواهد ساخت . داشتن توافق نسبت به موضوعات مهم زندگی یکی از مسائلی است که در موقعیت و رضایت زندگی زناشوئی نقش دارد . (سلیمانیان ،1373).
مزاج و شخصیت
بلوم ، مطالعه ای بر روی 166 زوج که در ترکیب 20 تا 85 سال سن داشتند انجام داد . همه شرکت کنندگان در یک مقیاس سازگاری زناشوئی جدید و جامعه که به آن مقیاسها مزاج سلطه گر خوشایند و بر انگیزاننده مهرابین اضافه شده بودند تقسیم شدند . یافته ها نشان می دهد که کلاً افرادی که در گروه مزاج خواشایند تر و سلطه گرتر بودند تمایل به ازدواجهای شادتر داشتند به علاوه آنهایی که با مزاج خوشایندتر دست به انتخاب همسر می زدند ، در ازدواجهایشان شادتر بودند . خلاصه خوشایندی مزاج (که ارزیابی بسیار کلی از سازگاری روانشناختی در مقابل ناسازگاری است) یک کلید پیش بین در رضایت از ازدواج مورد توجه بود . آنهائی که با سازگاری بهتر دست به انتخاب همسر می زدند از ازدواج راضی تر بودند . همچنین یافته های ویژه در خصوص زنان نشان داد که ناخوشایندی و سلطه پذیری (برای مثال افسرده ساز) ویژگیهای زنانی بود که کاملاً در سازگاری زناشوئی مضر بودند . اساس مزاج پراکنش (واریانس) بیشتری (30 تا 34 درصد) در سازگاری زناشوئی را توضیح دهد که این تأثیرات قبلاً در نوشته های سازگاری زناشوئی – شخصیت گزارش شده بود . (مهرابیان ، 1999).
2-1-3 تأثیر رضایت و سازگاری زناشوئی بر کودکان
در اینجا به این واقعیت باید توجه کرد که تحقیقات صورت گرفته تحت عنوان کیفیت زناشوئی ، در برگیرنده مفاهیمی هستند که به صورت متفاوتی نام گذاری شده اند . نامهایی همچون سازگاری ، خشنودی ، هماهنگی ، رضایت و کیفیت زناشوئی و غیره . البته بین این مفاهیم تمایزات اساسی وجود دارد با این حال پژوهشها نشان داده است که همبستگی های بسیار نیرومندی ما بین این شاخص ها وجود دارد و این شازه ها شاخص های الزامی تجارب ذهنی کلی طرفین ارتباط هستند تعارض و ناهماهنگی نیز به عنوان بخشی از تجربه زناشوئی مد نظر گرفته اند در حقیقت تعارض ممکن است در سه بعد تعریف شود : محتوا و تداوم تغییرات در هر یک یا در تمامی این ابعاد می تواند تلویحات کاملاً متفاوتی را برای پیگشتهای کودک داشته باشد . در حال حاضر ، این روابط بالقوه به طور گسترده ای نامکشوف مانده اند . توافق همگانی بر سر این نکته که تجربه تعارض بین والدین با رشد اجتماعی کرودک رابطه منفی دارد . جالب توجه به نظر می رسد ، نکته توجه آن است که محققان بین شدت ، تداوم شیوه اموری مشابه ، افتراق قایل شدند . توافق هایی در خصوص رابطه کیفیت زناشوئی و پیگشتهای کودک ظهور یافته اند . تجربه تعارض بین والدین با رشد اجتماعی و سلوک اجتماعی کلی کودک نسبت عکس دارد . این مسئله که ناهماهنگی زناشوئی به پیامهای نامطلوب بسیاری در کودک می انجامد بر اساس شواهد برگرفته از مطالعات تحقیقی متونعی بنا شده است . از این مطالعات این گونه بر می آید که تعارض مداوم بین والدین و نه طلاق ، عامل مهمی است که سرانجام تأثیر منفی بر سازگار کودک برجای می گذارد . تحقیقات بعدی این ادعای بنیادین را حمایت کرده و آن را گسترش داده اند . (استافورد و به یر ، ترجمه دهگان پور و خرازچی ، 1377).
در سنین اولیه ، کودکان ظاهراً ناهماهنگی زناشوئی حساس هستند . کودکان 10 ماهه به عاطفه منفی دیگران پاسخ می گویند و پاسخهای عاطفی به تجربه تعارض زناشوئی تا نوجوانی ادامه می یابد . شکل پاسخ رفتاری کودکان در طول زمان تغییر می کند .از نوزادی تا نو پائی ، افزایش فاحشی در پاسخ های مطلوب اجتماعی و کاهش قابل ملاحظه ای در نمایش های خشم به وجود می آید . کودکانی که تعارضات مداومی را بین والدینشان شاهد بوده اند ، واکنش های آشفته بیشتری را طی سالهای اول مدرسه به نمایش گذارده اند . علاوه بر این بین افزایش تعارض زناشوئی و مسائل کودک ظاهراً تا نوجوانی نیز ادامه می یابد . زمینه یابی های صورت گرفته در مورد کودکان در سطح ملی حاکی از آن است اضطراب ، افسردگی ، انزوا ، رفتار ضد اجتماعی و رفتار تکانشی بین فعالی نوجوانان ، با افزایش تعارض زناشوئی رابطه مستقیم دارد (استافورد و به یرف ترجمه دهگان پور و خرازچی ، 1377).
مطالعات چندی شواهدی را مبنی بر تأثیر ناهماهنگی زناشوئی بر روابط والد – کودک فراهم آورده اند مسئله مورد توجه این است که چگونه روابط بین والدین ممکن است به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر تربیت ، تعامل والد – کودک و یا روابط والد – کودک تأثیر گذارند . در کل ، طبق گزارش هایی کودکان ، فروپاشی در روابط زناشوئی با روابط ضعیف والد – کودک در ارتباط است . اگر چه بعضی از مطالعات تفاوت های جنسی را در تأثیر پریشانی روابط زناشوئی برروابط والدین با دختران و پسران گزارش کرده اند اما این امر ظاهراً ، مصداقی کلی دارد (استافورد و به یرف ترجمه دهگان پور و خرازچی ، 1377).
بلسکی در سال 1981 بیان کرد حمایتی که یک والد از همسرش دریافت می دارد ممکن است تربیت مثبت را تسهیل کند . امروزه برای این ادعا شوهاد محمی در دست است حمایت همسر عموماً با قابلیت تربیتی مادر رابطه مثبت دارد(استافورد و به یرف ترجمه دهگان پور و خرازچی ، 1377).
2-1-4 رضایتمندی و سازگاری زناشویی
در ازدواج سازگاری زناشویی و رضایت از آن امر مهمی به شمار می آید. سازگاری زوجین یکی از پیامدهای ازدواج موفق است که نه تنها بر میزان رضایتمندی و احساس خوشبختی آنها اثر می گذارد بلکه تنش های زناشویی را کاهش می دهد. سازگاری زناشویی در ده بعد مورد ارزیابی قرار می گیرد که عبارتند از نقش زن و مرد، پذیرش سلیقه همسر، ارتباط دوتایی با همسر، توانایی حل تعارض، مدیریت مالی خانواده، نحوه گذراندن اوقات فراغت، روابط جنسی با همسر، تربیت فرزندان، ارتباط با خانواده اصلی و دوستان و جهت گیری مذهبی با همسر (فوورس و السون، 1989) رضایتمندی زناشویی حالتی است که طی آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند (سینها، 1991) رضایتمندی زناشویی می تواند به عنوان یکی از شاخص های اساسی در کیفیت زندگی تاثیر مهمی بر آن داشته باشد. در همین رابطه دو نظریه در روان شناسی اجتماعی وجود دارد که باور دارد ابعاد گوناگون زندگی یک فرد به هم مرتبط است. یکی نظریه جبران، که معتقد است شخصی که از یک جنبه زندگی ناخرسند است به دنبال کسب رضایتمندی جبرانی، در دیگر جنبه های زندگی بر می آید و دیگری نظریه سرایت که مدعی است ناخشنودی از یک جنبه بر کل زندگی فرد تاثیر می گذارد (از کمپ، 1991).
کاسلو معتقد است:
«در روابط بین زن و شوهر ارتباط جنسی متغیر مهمی در رفع نیازهای اولیه فیزیولوژیک و اوج ابراز صمیمیت عاطفی است. موضوع جنسی تشکیل یافته از عشق، مصاحبت لذت بخش و ارضای جنسی است». (احمدی 1385) روابط جنسی تشکیل دهنده بخشی از ادراک زوجین از همدیگر و ادراکات جنسی در بین زوجین ارتباط مثبتی با رفتارهایی دارد که نگهدارنده و تدام بخش ازدواج است (بالارد، 1996) همچنین دیده شده است که صمیمیت جنسی با صمیمیت عاطفی در ارتباط است (گریف، 2001).
ازدواج موفق سازگاری و رضایتمندی زناشویی را به همراه خواهد داشت ملازاده سازگاری زناشویی را به عنوان منبع نظام خانواده یا بخشی از نیروی تامین حیات و احیا کننده خانواده دانسته است و اسپانیر (1976) کیفیت زناشویی را تابعی از موفقیت و کنشوری ازدواج دانسته است همچنین کیفیت زندگی زناشویی، بر اساس جئونگ، بلمن و اسکام (1992) در قالب رضایتمندی و روابط زناشویی با همسر تعریف شده است و تحقیقات انجام شده اهمیت تاثیر آن را بر انواع نتایج بالینی مانند بهداشت روانی (وارینگ و پاتن، 1984) بهداشت جسمانی (چوانس و بینک 1989) و حتی طول عمر (برکمن و سایمی، 1979) تایید کرده اند (کریمی، 1386).
با توجه به اهمیت سازگاری زناشویی در بهداشت و سلامت، بسیاری از متخصصان این پدیده را هموار مورد سنجش قرار می دهند. بنابراین شناسایی عوامل موثر بر سازگاری زناشویی حائز اهمیت است.
عوامل متعددی رضایتمندی زناشویی زوجین را تحت تاثیر قرار می دهد که از آن جمله می توان به اعتماد، وفاداری و عشق (روزبلات، کاسلو، ریورا، 1999) درآمد و اشتغال همسر (ویجیمانتالا و کوماری و پاندا، 2004) اشاره کرد(کریمی، 1386).
2-1-5 نظریه های مرتبط با خانواده، رضایتمندی و سازگاری زناشویی
2-1-5-1 دیدگاه کلان
در دیدگاه کلان، دو نوع برخورد با جامعه وجود دارد: یکی از آنها دیدگاه موسوم به کارکردگرایی ساختی است و فرد شاخص آن پارسنز بشمار میرود. طرفداران این مکتب براین باورند که اجزای متشکل یک نظام اجتماعی(جامعه) آنچنان به یکدیگر وابسته و مرتبط هستند که نتایج و آثار هر یک از اجزاء ضرورتاً موجبات چگونگی دوام و بقای کل جامعه را فراهم می کند و هر نهاد اجتماعی کارکرد معینی دارد که به گونه ای در دوام و بقای جامعه موثر است. برای مثال نهاد خانواده با کارکردهای خود از قبیل تولید نسل و پرورش افراد به دوام و بقای نظام اجتماعی کمک میکند. (ادیبی، 1358).
از دیدگاه کارکردگرایان، نظام ارزشی مشترک در سطح جامعه و در سطح فردی لازم است و همین است که موقعیت های اجتماعی را استوار با معنی و پیش بینی پذیر می سازد هدف های مشترکی چون خوشبختی در زناشویی، موقعیت فرزندان و دستاورد شغلی، انسجام سطح بالایی را برای جامعه به ارمغان می آورد. یکی از نیازهای دیگر جامعه این است که تظاهرات عاطفی مردمش را تنظیم کند زیرا عواطف افسار گسیخته می تواند سرچشمه هرج و مرج شود.برخی از عواطف آشکارا ضروری اند. برای مثال عشق و وفاداری خانوادگی برای تضمین جمعیت کافی ضرورت دارد (ریترز، 1996).
نظریه دوم در دیدگاه کلان، نظریه فمنیسم است که از مکتب تضاد سرچشمه می گیرد و در دوران معاصر بیشتر مطرح شده است.(ادیبی،1358)
2-1-5-2 دیدگاه خرد
در دیدگاه خرد، خانواده به عنوان یک گروه اجتماعی بررسی می شود. از جمله نظریه های مطرح در این دیدگاه نظریه مبادله است. در دیدگاه مبادله واحد تحلیل فرد است و گروهها به منزله پدیده ای که به فرد خدمت می کنند، دیده می شود. برخی از اصول مبادله به قرار زیرند:
انگیزه، نقشی مهم در مبادله ایفا می کند اما به صورت فردی مطرح است.
چون انسان ها در جستجوی لذت در رضایت خاطر هستند،بنابراین هر فرد در رویارویی با افراد دیگر باید همانگونه که چیزی را می گیرد چیزی نیز بدهد. آنان بر این باورند که اگر رضایت متقابل بدست نیاید، هیچ نوع کنش متقابلی صورت نخواهد گرفت.
تأیید اجتماعی می تواند به صورت انگیزه و عامل ایجاد کننده رضایت در نظر گرفته شود. در نظریه مبادله با وجود اینکه به دسته بندی پاداش نمی پردازند، اما پاداش های کلی معینی وجود دارد که قوی ترین آنها تأیید اجتماعی است.
در گروه، هماهنگی منبع رضایت است. بر اساس این دیدگاه هماهنگی با هنجارها سبب می شود که سودی عاید فرد شود. البته سود برای افراد گوناگون معانی متفاوتی دارد و هماهنگی فرد با گروه، بهترین نشانه تعلق و دلبستگی گروهی است (ادیبی، 1358).
کالینز استدلال میکند که آگاهی دو جانبه، تمرکز بر توجه مشترک، هماهنگی موزون حالات گفتگو، روحیه و نماد مشترک، احساساتی را که انعکاس دهنده و بالابرنده حالت، توجه و هماهنگی مردم است ایجاد میکند. با ایجاد این احساسات که ویژگی مناسک است فرایندهای مبادله شکل می گیرد (ترنر، 2003).
کالینز دو نوع اساسی منابعی که برای مبادلات و مناسک سرنوشت ساز هستن را مجسم می کند:
ذخیره فرهنگی
انرژی احساساتی
ذخیره فرهنگی متشکل از منابعی مانند گفتگوهای قبلی ذخیره شده در حافظه، شیوه و طرح های صوتی، انواع ویژه دانش و مهارت توان تصمیم گیری و استحقاق دریافت افتخار می باشد.
انرژی احساساتی متشکل از سطح و نوع عواطف احساسات و باوری است که افراد را در یک موقعیت تحریک می کند (ترنر، 2003).
گفتگوها شامل استفاده ازذخیره و انرژی است که فرد را به سوی موقعیت هایی که بهترین پاداش قابل دسترسی را به بار می آورند، جذب می کند. کالینز بر این باور است که هر چند افراد سودی را از کنش متقابل دریافت می دارند اما تأکید می کنند احساسات به عنوان نیروی محرک حقیقی کنش متقابل است. افراد در پی انرژی احساسات مثبت رضایت بخش هستند (ترنر، 2003).
از نظر کالینز آن نوع برخوردهایی که افراد در آن میتوانند، قدرت بیشتری برای وادار کردن افراد به انجام کارها داشته باشند، سود احساساتی را بالا می برد (ترنر، 2003).
کالینز بر این باور است که انسانها در پی دستیابی به بیشترین حد منزلت ذهنی اند و توانایی آنان در این زمینه بستگی به منابعی دارد که خود در اختیار دارند و نیز منابع آدمهای دیگری که با آنها سر و کار دارند (ریتزر، 1996).
نظریه نقش از دیگر نظریاتی است که از دیدگاه خرد، مسائل اقتصادی را بررسی کرده است در جامعه شناسی نقش عبارت است از کارکردهایی که یک شخص هنگام اشغال یک پست یا یک مقام در یک زمینه اجتماعی ویژه باید انجام دهد(ریتزر، 1996).
مفهوم دیگر در این دیدگاه نقش سازی است. به این معنی که افراد قهرمان داستانی هستند که خودشان نقش خود را می سازند و اجرا می کنند، برای مثال با اینکه بیشتر مردم انتظارات کلی از نقش خود را در ازدواج می آموزند اما زوج های تازه ازدواج کرده معمولاً نیاز پیدا می کنند که با یکدیگر درباره جزئیات مشخصی از ارتباط های خود و برای روشن شدن اینکه چه کسی، چه وقت باید چه کاری کند به توافق برسند. البته در طول زندگی مشترک ممکن است نقش ها برحسب تغییراتی که در زندگی بوجود می آیند دوباره سازی شوند و تغییر کنند. موضوع دیگر اینکه ما وقتی نقش خود را یاد می گیریم، نه تنها سهم خود بلکه بسیاری از وجوه نقش مکمل، نقش خود را نیز فرا می گیریم، برای مثال شوهر بودن مستلزم داشتن دانش شایان توجهی درباره نقش زن است (کریمی، 1382).
نظریه پردازان شبکه ره یافتهای ذره نگرانه را به دلیل خردبینی بیش از اندازه و ندیده گرفتن پیوندهای میان کنشگران رد می کنند. آنان می گویند باید بر الگوهای عینی پیوندهایی تاکید کرد که اعضای یک جامعه را به یکدیگر مرتبط می سازند. تاکید آنان نه بر کنشگران با اختیار بلکه بر الزام ساختاری است (ریتزر، 1996).
بات، از نظریه پردازان شبکه است. وی پژوهش جالبی در مورد تقسیم نقش در خانواده انجام داده است. او در سال 1956 پس از بررسی 20 خانواده انگلیسی در لندن کتاب مشهور خود« خانواده و شبکه اجتماعی» منتشر کرد. او پس از بررسی به وجود دو الگوی تقسیم نقش در خانواده پی برد (اعزازی، 1382). بات مشخص کرد که روابط اجتماعی تمامی خانواده ها با جامعه حالت شبکه دارد او سپس این فرضیه را مطرح کرد که درجه جدایی مربوط به نقش های شوهر و زن مستقیماً به تبعیت از اندازه متصلانه بودن شبکه اجتماعی خانواده، تفاوت دارد. زن و شوهری که در یک شبکه اجتماعی پراکنده زندگی می کنند، از محیط و دوستان خارج از خانه حمایتی کسب نمی کنند، پس مجبور به کمک های متقابل به یکدیگر و حتی پذیرش نقش های سنتی یکدیگر می شوند. سپس بات روشن کرد که تقسیم نقش در درون خانواده بیش از آنکه یک پدیده طبیعی یا ضروری( برخلاف نظر پارسنز) برای انسجام خانواده باشد، به رابطه زوج ها با محیط اجتماعی بستگی دارد (ریتزر، 1996).
2-1-6 نظریه روان شناسی اجتماعی
در روان شناسی اجتماعی در ارتباط با رضایتمندی دو دسته نظریه وجود دارد:
نظریه انتظار: این نظریه بر این باور است که رضایتمندی با نحوه انطباق کامل امیدها و انتظارات با پیشرفت های فرد تعیین می شود، در حالی که نارضایتمندی معلول ناکامی در رسیدن به انتظارات است.
نظریه نیاز: رضایتمندی را به عنوان تابعی از میزان کامروایی و ارضای نیازهای فرد، شامل نیازهای جنسی و روان شناختی تعریف می کند. نیاز به عنوان احتیاج های عینی انسان که در همه افراد مشابه است، تلقی می شود. در حالی که ارزش ها، آرزوهای ذهنی فرد هستند که از یک شخص به شخص دیگر فرق می کند (از کمپ، 1991).
یکی از نظریه های انتظار نظریه ای به نام کامروایی است. این دیدگاه تأکید می کند که محیط در انگیزش نیازها تأثیر بسزایی دارد. میتوان گفت شمار نیازهایی که در محیطی ویژه برانگیخته می شوند، با شمار عامل محیطی، نسبت مستقیم دارند. در محیط متنوع و غنی نیازهای بسیاری برانگیخته می شوند. محیط شخص ممکن است از لحاظ عامل انگیزنده نیازها چندان فقیر باشد که بسیاری از نیازهای شخص نابرانگیخته باقی بمانند، اما اگر نیازی برانگیخته شد، فقر محیط نمی تواند به زودی آن را از فعالیت بیندازد و در اینجاست که اهمیت شناخت شخص، پدیدار می شود (ازکمپ،1991)
داینر (1984) نظریات متعددی در مورد سازگاری بیان کرده است و ارتباط آن را با شخصیت مشخص کرده است. برای نمونه، در نظریه میزان سازگاری بالا و پایین، فرض بر این است که یک تمایل کلی (نشئت گرفته از رگه های پایدار شخصیت) برای تجربه زندگی در یک حالت مثبت یا منفی وجود دارد. الگوی تعادل پویا نیز نشان داده است که شخصیت در سازگاری نقش حساسی دارد (کریمی، 1386) (هدی و ویرینگ 1989) معتقدند که هر فردی دارای یک سطح به هنجار تعادل سازگاری و آرامش روانی است. به نظر آنان هر چند سطح آرامش روانی و سازگاری می تواند در اثر تغییرات و رویدادهای جدید مثبت و منفی از حالت اعتدال خارج شود، ویژگیهای شخصیت می تواند به عنوان عوامل برقرار کننده سطح تعادل به هنجار نقش مناسب خود را ایفا کند. تحقیقات نشان داده است که سازگاری روان شناختی در بعد فردی می تواند سازگاری و روابط زناشویی بهتری را در پی داشته باشد (ازکمپ،1991)
2-1-7 نقش سیستم خانواده در ایجاد تعارضات :
زوجین و خانواده ها از دیگر گروه های انسانی از بسیاری جهات، از قبیل مدت، شدت و نوع عملکرد متفاوت هستند. در موجودات انسانی خانواده جایی است که ما بیشترین عشق و یا تنفر را در آن تجربه می کنیم یا از عمیقترین رضایت لذت می بریم و از عمیقترین دردها رنج می بریم در خانواده ها عملکرد یک عضو بر کل خانواده اثر می گذارد خانواده یک سیستم با پویایی متعادل است استرسها و کشمکش های زندگی خانواده بطور اجتناب ناپذیر بر روی تک تک اعضای آن اثر می گذارد وقتی کل سیتسم یا یک قسمت آن با بی تعادلی مواجه می شود سیستم در جهت بازگردادن آن به تعادل قبلی عمل می کند ( مک لیود، 1999).
2-1-8 طبقه بندی تعارضات زناشویی
2-1-8-1 منابع درونی : منابعی از تعارض هستند که در افراد وقتی شروع می شوند که غرایز، سایق ها و ارزشهایی بر خلاف فرد دیگری در میان باشد این نوع تعارض اساساً با یک شخص نیست بلکه با خود شخص و فشارهای درونی که از نبرد درونی حاصل می شود نتیجه این تنشهای درونی این است که افراد درموقعیت هایی که این تنشها تحریک یا تقویت می شود شروع به نزاع می کنند ترسهای غیر منطقی یا اضطراب ها یا نیازهای عصبی می تواند منبع اصلی اصطکاک زن و شوهر باشد مثلاً زنی که ترس عمیقی برای از دست دادن شورهش دارد و بی نهایت نسبت به زنان دیگر حسادت می کند حتی اگر شوهرش فقط به آنها تماس سطحی داشته باشد ناراحتیهای عاطفی ،یک منبع عمده اصطکاک و مباحثه هستند مردم دچار بیماری روانی اغلب وقتی زندگی زناشویی شان تهدید می شود روش های مخرب و عجیبی را پیش می گیرند وقتی یک همسر افسرده است زوج او در تعاملات خود بادیگران شروع به رفتارهای گسیخته و خصومت آمیز می کند. افسردگی قبل از ازدواج منجر به انزوا در زندگی زناشویی می شود حتی افراد سالم از نظر هیجانی نوساناتی در خلق خود دارند که رفتارهای آنها را تحت تأثیر قرار می دهد علت عمده تعارضات درونی بطور عمیقی با روان آنها گره خورده است معمولا اضطراب هایی که این افراد در دوران کودکی خود تجربه کرده اند و نیز رابط اولیه در خانوده، آشفتگی هایی که در ازواج به دلیل این تجارب قبلی رخ می دهد مشکل ساز هستند ( رایس ، 1996).
2-1-8-2 منابع جسمی: خستگی جسمی یکی از این عوامل است فرسودگی جسمانی، تحریک پذیری، آشفتگی هیجانی، بی حوصلگی، کاهش تحمل وآشفتگی را به دنبال دارد این باعث می شود مردم کارهایی را انجام دهند و حرف هایی را به زبان بیاورند که بطور معمول انجام نمی دهند ( رایس ، 1996).
2-1-8-3 منابع بیرونی : منابعی هستندکه در رابطه با دیگران واقع می شوند همه زوجین مشکلات زناشویی دارند اما زوج های ناخرسد به احتمال بیشتری از غفلت و کمبود عشق، عاطفه، رضایت از ارضای میل جنسی، درک ، احترام ، همکاری نسبت به زوج های خرسند شکایت دارند، به علاوه تصویر ذهنی این افراد مورد حمله قرار می گیرد. اشتباهات آنها توسط همسرشان بزرگ جلوه داده می شود باعث می شود احساس بی ارزشی کنند این شکایات مرکز تعارضات می شوند و عدم ارتباط ناتوانی در حل تعارضات و کنار کشیدن از دیگر افراد تفاوت ها را همیشگی می کند ( رایس ، 1996).
وقتی وزجین نیازهای روانی اجتماعی همدیگر را ارضا نمی کنند احساس رنجش ، آسیب و آشفتگی می کنند روابط با اقوام اجتماع یا خارج از خانواده به اندازه روابطی که با همدیگر دارند نمی توانند بر آنها اثر داشته باشد زوجین انتظار دارند نیازهای روانی اجتماعی شان در زمینه درک، ارتباط، عشق، عاطفه، همکاری ارضاء شود همۀ مشاورانی که در زمینه مشکلات زناشویی کار می کنند می دانند مشکلاتی که زوجین از آنها شکایت دارند ممکن است فقط نشانه ای از نقطه کانون تعارض باشد علل واقعی مشکلات اغلب عمیقتر است بعضی مواقع زوجین ممکن است خودشان علل اصلی مشکلات شان را نیابند ( رایس ، 1996).
2-1-8-4 منابع محیطی یا موقعیتی : این منابع شامل مواردی مثل شرایط زندگی، فشارهای اجتماعی روی اعضای خانواده ، وقایع غیر منتظره که به عملکرد خانواده آسیب می زند می باشد مثلا فرزند بیشتر در خانواده ، استرس و تعارض بیشتری ایجاد می کند، بعضی مواقع یک رابطه زناشویی در حالتی از تعادل باقی می ماند با این که بعضی وقایع ناگهانی این رابطه را می شکند مرگ یکی از والدین ممکن است باعث تعارض در زندگی زوجین شود زوج داغدیده ممکن است منزوی شود ( ولکات و هاکس، 1999).
درهر یک از موارد بالا یک واقعه خاص باعث تعارض می شود گرچه وقایع غیر منتظره مثل بیکاری ،تغییر شغل، جنگ ، بلا ، بیماری، عدم تنظیم خانواده مرگ، جدایی تحمیلی یا جابجایی ممکن است در ایجاد بحران کافی باشد زوجینی که از نظر هیجانی عاطفی نا ایمن و بی ثبات هستند معمولا نسبت به دیگر زوجها مشکل بیشتری دارند زوجهایی که وقتی با هم هستند بخاطر بازنشستگی بیماری یا کاهش اشتغال، تنش بالایی بینشان وجود دارد تعارضات بیشتری دارند( ولکات و هاکس، 1999).
بین تعارضات سازنده و غیر سازنده و مخرب باید تمایز قائل شد مباحثات سازنده آنهایی هستند که درگیر شدن با مشکلات منجر به یک تفاهم کاملتر به منظور مسالحه ، توافق یا حل مشکلات می شود. این تعارضات هیجان های منفی را کاهش می دهد احترام و اعتماد ایجاد کرده و باعث می شود زوجین در کنار هم قرار گیرند و آنها را در یک جو معتمد و دوستانه قرار می دهد تا مخالفت های مشرع را مورد بحث قرار دهند که مفهوم باز شود ( ولکات و هاکس، 1999).
تعارضات مخرب آنهایی هستند که ( خود ) شخص ماقبل را بیشتر از مشکل مربوطه درگیر می کند این تعارضات ، شرمندگی ، تحقیر یا تنبیه شخص مخاطب را بحثهای حساس در روحی از تنفر، تلخی و اهانت، باعث می شود این تعارضات به منظور تحت تاثیر قرا ردادن همسر، تکیه بر انتقادگیری ، همچنین ایده های منفی نسبت به طرف مقابل دارد این تعارضات یا عدم ارتباط واقعی ، شک و تردیدم شخص می گرددو گاهی بر پایه استراتژیهای فردی در زمینه تهدید میبادش تعارضات مخرب، رنجش، خصومت نسبت به شخص مخاطب، کاهش اعتماد ، اطمینان دوستی و صمیمیت را باعث می شود که همکاری زوجین را کاهش می دهد( ولکات و هاکس، 1999).
منابع تعارضات را بصورت دیگری نیز می توان طبقه بندی کرد :
بافت اجتماعی : نفسها و روابط متغیر برای زوجین ارموزی چالش انگیز است تغییرات اجتماعی مثل دو شغلی شدن، تقسیم مسئولیتهای والدینی، عوامل استرس رأی اقتصاد ، بی ثباتی اجتماعی، منابع بالقوه تعارض هستند ( یانگ، 1998).
تئوری رشدی: مطابق با این تئوری نتیجه تجارب زوجین در زمینه استرس در مراحل پیش بینی شده و مراحل پیش بینی نشده رشدی می باشد این در مراحل انتقالی در چرخۀ زندگی خانوادگی است که به احتمال بیشتری تعارض ایجاد می کند ( یانگ، 1998).
تقسیم بندی دیگری از تعارض شامل تعارضات کلامی و غیر کلامی می باشد.
تعارض و خشم در رابطه نزدیک با هم هستند بسیار ی از ما از خشم می ترسیم چون در خشم کنترل ما از دست می رود ولی خشم یک علامت است می تواند یک پیام باشد که ما آسیب دیده ایم یا حقوق ما مورد تعدی قرار گرفته است یا نیازها و خواسته های ما برآورده نشده است زوجین می توانند به طرز سازنده ای درروابطشان با خشم روبرو شوند خیلی وقتها خشم بعنوان دفاعی بر علیه آسیب استفاده می شود و بعضی مواقع برای برانگیختن طرف مقابل به حل تفاوتها استفاده می شود ( نیکولز،2000).
یک شیوه تعارض معمول، انزوا است که بعضی وقتها بر روابط تاثیر می گذراد و روحیه هر دو همسران تضعیف شده از هم دور می شوند هسمران یا والدین منزوی، انکار و احساسات خود را سرکوب می کنند آنها ار از تحقیر و حق ندانستن احساساتشان ترس دارند آنها ممکن است از ابزار تعارض بخاطر آزاری که به همسرشان وارد می شود خودداری مکنند ( نیکولز، 2000).
مقدار زیادی از تعارضات در ازدواج در زمینه کنترل قدرت تساوی می باشد زوجین قوانین و مقررات را ایجاد کرده و نقشهایی را طرح می کنند که قدرت در دست چه کسی باشد.( یانگ، 1998).
مباحث کنترل حول منابعی مثل پول، کودکان و ... می چرخد و این باعث می شود زوجین درگیر تعارض شوند و برای تفاوتهای موجد در این زمینه به مذاکره بنشینند اگر یک همسر در اغلب مواقع پیروز باشد دیگری ممکن است احساسبی ارزشی، ناکامی و عصبانیت کند سرزنش نیز نسبت دادن علت مشکل به طرف مقابل است اغلب یک همسر طرف مقابل خود را به منظور محافظت از عزت نفس خود سرزنش می کند سرزنش باعث می شود ما موقتاً احساس بهترین داشته باشیم ( یانگ، 1998).
2-1-9 مادنس (1981) عوامل موثر بر بروز تعارضات خانواده را به شرح ذیل بیان می دارد :
الف- عوامل بیرونی
عدم وجود تشابه فرهنگی
وی معتقد است وقتی که زن و شوهر از دو فرهنگ متفاوت باشند و قبل از ازدواج نسبت به ویژگی های فرهنگی خود اطلاعی نداشته و یا از درک عمیق این تفاوت عاجز باشند در شروع زندگی مشترک اولین متغییر تعارض آمیز، عامل تفاوت فرهنگی خواهد بود زیرا هر یک درصدد قالب نمودن ویژگی های فرهنگی خود بر جو خانواده می باشند که همین موضوع موجب جنگ و نزاع بین آنها را فراهم نموده و در نتیجه عدم تحمل یکدیگر و فروپاشی خانواده را موجب می گردد.
عدم شناخت حقوق یکدیگر
بسیاری از زنان و مردان در شروع زندگی نسبت به حقوق یکدیگر آگاهی چندانی نداشته و همین موضوع موجب می گردد که ناخودآگاه حقوق یکدیگر را در فرایند زندگی نادیده بگیرند نادیده گرفتن حقوق همدیگر، موجب احساس شکست و سرخوردگی را در زندگی مشتکر برای زوجین فراهم می کند و به تبع زمینه بحث و مشاجره را بوجود می آورد احساس زن و مرد در زندگی نسبت به یکدیگر از روی عشق و علاقه نیست و با کوچکترین مشکل باید منتظر فروپاشی زندگی مشترک بود.
روابط جنسی
روابط جنسی یکی از مهمترین مسائل زندگی مشترک است که خانواده ها باید بیشتر به آن توجه نمایند متاسفانه درشروع زندگی مشترک، شاهد غرور در روابط جنسی در بین زوج های جوان هستیم و بدو ناطلاع از اهمیت این غریزه موجبات نارضایتی جنسی را برای خود فراهم می کنند به واقع روابط جنسی یک منبع پر انرژی و مهم جهت حل تعارضات زندگی زناشویی و یا حل تعارضات زندگی زناشویی می باشد ، که نیاز است زوج های جوان به آن توجه خاصی داشته باشد.
رضایت جنسی موجب تداوم بیشتر خانواده و نارضایتی جنسی موجب تعارضات زناشویی و فروپاشی خانواده می گردد.
ب- عوامل درونی
عومل شناختی
گاهی وقت ها واژه ها، حرکات ، نگاه ها ، معانی واقعی خود را از دست می دهند و با معانی جدید ذهن تبادر می گردند هر چه بیشتر از زندگی مشترک می گذرد بر مفاهیم نمادین موجود بین آنها افزوده می شود به طور یکه سالهای اول ازدواج هر یک چند حرکت ساده همسر خود را می تواند تفسیر کنند ولی با شنخت بیشتر حرکات بیشتری را تجزیه و تحلیل می کنند این نمادها و افکار زمانی که باعث مسموم کردن زندگی مشتکر شود تعارضات زندگی زناشویی را فراهم خواهد نمود بطورمثال زوج ها به جای برقراری ارتباط کلایم جهت رفع مشکل، فقط از طریق فکر خوانی و تعمیم ذهنی سعی در حل مشکل دارند که این خود می تواند موجب تضاد و تعارض بیشتر شود یکی از عوامل مهم در تعارضات زناشویی انواع مشکلات نشاختی است که طرفین بعلت تشخیص اشتباه و غلط به نتیجه گیری غیر منطقی رسیده و آنها را به اجراء گذرانده و در نهایت موجب بروز تعارضات بیشتری می شوند.
عوامل عاطفی
عدم توجه به مسایل عاطفی در زندگی زناشویی، بخصوص برای نزان یکی ازم نابع مهم بروز تعارضات زندگی مشترک است . زنان بعلت ویژگی ها ی زنانگی خود نیاز به عشق ورزی ،محبت و توجه بیشتر دارند و در صورتی که موارد مذکور در زندگی کم رنگ و یا از بین برود آنها به کوچکترین مشکلات زندگی واکنش منفی نشان داده و موجبات نزاع و مشاجره را بوجود می آورند
مشاجره عاملی برای بروز تعارضات زندگی زناشویی
به جای خود مطلب اغلب طرز گفتار ماست که تولید رنجش می کند غالباً وقت مرد احساس می کند که به مبارزه طلبیده می شود خود را محقق می داند و در این شرایط مهر و محبت صحنه منتفی می شود
مرد نه می داندکه تا چه اندزه علاقه خود را ا زدست داده و نه میداند این روش تا چه اندازه همسرش را رنج می دهد در این زمان یک اخلتاف عقیده ساده حمله به زن تلقی می شود و یک در خواست و توقع پیش پا تفاده به امر و نهی مبدل می گردد ( گری، 2005).
در این شرایط کاملا طبیعی است که زن حتی در صورت تایید مضمون سخن همسرش در برابر او مقاومت به خرج دهد وقتی مرد بی ملاحظه توضیح می دهد که چرا زنش نباید ناراحت باشد ندانسته و ناخواسته او را رنج می دهد اشکال بر سر موضوع محتوای صحبت نیست بلکه طرز بیان غیر دوستانه و عاری از محبت اوست که زنش را ناراحت می کند و چون واکنش همسرش را درک نمی کند به جای تجدید نظر در طرز صحبت خود به توضحی معانی و مضمون گفته خود می پردازد ( گری، 2005).
مرد نمی داند که مشاجره ای پایه ریزی می کند به گمانش این زن اوست که بحث می کند و به همین دلیل از نقطه نظر خود دفاع می کند و این در حالی است که زن او نیز به دلیل توضیحات تند و جهت دار مرد از او رنجش به دل گرفته است.( گری، 2005).
وقتی مرد احساسات جریحه دار شده همسرش را در نظر نمی گیرد در مقام انتقاد از روحیه زنش حرف می زند و در نتیجه بر میازن رنجش او می افزاید درک رنجش همسر برای او دشوار است زیرا مرد در برابر نقطه نظرات غیر دوستانه و لحن و طرز صحبت همسرش هبه اندازه آسیب پذیر نیست ( برادشاو، 1994).
به همین شکل زنها هم نمی دانند که تا چه اندازه همسر خود را آزار می دهند بر خلاف مرد وقتی زن احساس کند که به مبارزه طلبیده می شود لحن و طرز صحبتش بطور فزاینده نشانه های بی اعتمادی و بی اعتنایی را به نمایش می گذارد ( برادشاو، 1994).
بی اعتنایی زن، بخصوص اگر درگیری احساسی و عاطفی درمیان باشد مرد را بیشتر رنج می دهد زنها با مطرح کردن احساسات منفی خود نسبت به رفتار همسرشان مشاجره را پایه ریزی می کنند چون وضع از آنچه هست خراب تر می شود ، تصویه های ناخواسته و راهنمایی های بی جهت ارائه می دهند ( مادنس، 1981).
وقتی زن فراموش می کند احساسات منفی خود را با پیام اعتماد و اطمینان و پذیرش و پذیرش ارائه دهد مرد نیز واکنش منفی به نمایش می گذادر و با این طرز برخورد زنش را گیج می کند بار دیگر زن نمی داندکه بی اعتمادی او نسبت به شوهرش تا چه اندازه او را رنج می دهد برای اجتناب از مشاجره باید بخاطر داشت که همسر ما نه به آنچه می گوییم بلکه به طرز ادای مطلب بما اعتراض دارد هر مشاجره به دو نفر احتیاج دارد اما تنها یک نفر از آنها کافیست که به مشاجره پایان دهد توصیه من به شما این است که مسئولیت درک این مطلب را که درجه زمانی اختلاف نظر به مشاجره تبدیل می شود بپذیرد ( مادنس، 1981).
در بررسی که فلاجدار (1382) انجام داد نشان داد که تاثیراتی که پدر و مادر ، خواهران و برادران بر روی خلق خوی کودکان دارند از سایر عوامل مهمتر می باشند گاردنر (2000) در یافت که تفاوت بین فرزندان طبیعی و فرزندان دشوار در روابط نامطلوب آنها با مادرانشان نهفته است . به عنوان مثال فقدان گرمی مادر در غین حال که می تواند یکی از علائم افسردگی مادر باشد رابطه نزدیکی با مشکلات فرزندان دارد ( کلانتری ، 1382).
تحقیقات داخل:
سیف نراقی و نادری (1380)، در بین عواملی که در پرورش شخصیت سالم در نوجوانان موثر اند ، تاثیرات متقابل نوجوان و والدین و نحوه برخورد والدین و نوجوان را از مهمترین و بنیادی ترین می دانند و در این زمینه توانمند ساختن خانواده به ویژه مادران را در پیشگیری و یا درمان مشکلات رفتاری به عنوان نقشی سازنده و اساسی بر می شمارند.
صدیقه زرشکن زمانپور (1380)، که در بررسی رابطه رضايت زناشويي مادر با سازگاري اجتماعي و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان دختر پايه پنجم شهر تهران به این نتیجه رسید که بين رضايت زناشويي مادر و سازگاري اجتماعي كودك رابطه مثبت و معني داري وجود دارد و نيز بين رضايت زناشويي مادر و پيشرفت تحصيلي و نمره ادبيات فرزند رابطه مثبت و معناداري وجود دارد، همچنين رابطه مثبت و معني داري بين سازگاري اجتماعي كودك و پيشرفت تحصيلي او وجود دارد. يافته هاي فرعي پژوهش نشان داد بين سازگاري اجتماعي كودك و نمره ادبيات رياضي كودك نيز رابطه مثبت و معناداري وجود دارد ولي بين متغير رضايت زناشويي مادر و نمرات رياضي كودك رابطه معناداري مشاهده نگرديد.
سید رامین قاسمی کزمه (1388)، که در بررسی بررسي ارتباط بين آزارديدگي در خانواده و مشكلات رفتاري در دانشآموزان دبيرستاني شهر كرمانشاه به این نتیجه رسید که بین آزاردیدگی دانش آموزان در خانواده و مشکلات رفتاری آنان رابطه معناداری وجود دارد.
خداپناهی (1372)، در پژوهشی نشان داد عامل تهییج طلبی در تحکیم روابط زناشویی و سازگاری در ازدواج نقش مهمی دارد.
ترخان (1385)، در برسی خود در مورد تاثیر پرخاشگری والدین بر سلامت روانی فرزندان نشان داد که کاهش رفتارهای پرخاشگرانه والدین موجب بهبود علائم افسردگی و کارکرد اجتماعی فرزندان گردیده است.
یاسینیان (1387)، در تحقیقی با عنوان ،بررسی رابطه تعارضات والدین و مشکلات رفتاری پسران ده تا دوازده ساله شهرستان دماوند که 600 نفر از دانش آموزان پسر دبستانی را مورد بررسی قرار داد . نتایج نشان می دهد بین متغیر های افسردگی ، پرخاشگری ، مسئولیت پذیری ، گوشه گیری ، زورگویی ، دروغ گویی و ضعف درسی با تعارضات والدین رابطه معنادار وجود دارد .
نیلچیان و ثنایی ذاکر (1378) ، در پژوهشی با عنوان رضایت زناشویی با پیشرفت تحصیلی نشان داد که رابطه معنادار و مثبت بین آنها وجود دارد .
افشاری ، محمود نیا و نوابی نژاد (1381)، در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه رضایت زناشویی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه پنجم شهر تهران نشان دادند رابطه مثبت و معناداری وجود دارد .
قاسمی(1388)، در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه بین میزان رضایت زناشویی والدین و میزان اضطراب فرزندان نوجوان نشان دادند با افزایش تعارض زناشویی عزت نفس دانش آموزان کاهش یافته و موجب افزایش اضطراب در آنها می شود.
تحقیقات خارج:
کابلینسکی ، کاوالانکا و رندولف (2006)، در پژوهشی که در ارتباط با نقش والدین در مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان انجام دادند ، نشان داد که نقش والدین ، سبک زندگی ، تعارضات خانوادگی و افسردگی مادر در پیشبینی مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان موثر است ، در مادرانی که از تجارب بهتری در پرورش کودکان و نوجوانان خود بهره مند بودند و افسردگی کمتری داشته و سعی در رفع تعارضات خانوادگی داشتند ، مشکلات رفتاری کمتری مشاهده شده است .
رزیتا نیلچیان (1378)، که دربررسي همبستگي پيشرفت تحصيلي فرزندان دختر پايه دوم راهنمايي با ميزانرضايت زناشويي مادران به این نتیجه رسید که : بين پيشرفت تحصيلي فرزندان دختر با رضايت زناشويي مادران آنها همبستگي وجود دارد به عبارت ديگر، با افزايش ميزان رضايت زناشويي مادران، پيشرفت تحصيلي فرزندان آنها نيز افزايش مييابد.
پترسون و همکاران (2007)، در نوجوانان نیوزیلند نشان داد که مشکلات رفتاری نوجوانان به طور معنا داری با تعداد افراد خانواده تحصیلات مادران و موقعیت فرهنگی آنان مرتبط است.
پترسون (1982)، در تحقیقی نشان داد ، تداوم پرخاشگری در کودکان ناشی از تعامل های نا مناسب والدین با یکدیگر است .
دیویس و کامینگ (1994)، در پژوهشی نشان داد که بین آشفتگی نوجوانان با از هم پاشیدگی خانواده دابطه معنا داری وجود دارد .
ماتسون (1974) در پژوهشی نشان داد با افزایش تعارضات زناشویی عزت نفس کودکان کاهش پیدا می کند.
سترمن و میشل (1995)، در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه سازگاری زناشویی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پرداخت که نتایج نشان داد بین سازگاری زناشویی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد .
فلاهرتی و مسترز(2000)، در پژوهشی نشان دادند ادراک نوجوانان از تعارضهای والدین خود رابطه مثبت با افزایش اضطراب ، افسردگی و واکنش های روان تنی آنها دارد .
منابع و مآخذ
منابع فارسی
احدی، حسن؛ بنی جمالی، شکوه السادات. (1379). روانشناسی رشد: مفاهیم بنیادی در روانشناسی کودک. تهران: نشر بنیاد.
احمدی خدابخش، فتحی آشتیانی علی و عرب نیا علی رضا. (1385) بررسی رابطه بین تقیدات مذهبی و سازگاری زناشویی. فصلنامه خانواده پژوهی سال دوم شماره 5 .
از کمپ. (1369)روانشناسی اجتماعی کاربردی، مترجم: فرهاد ماهر. مشهد: ناشر معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی .
اسپنسر ،ا ، راتوس. (1381) . روانشناسی عمومی (ج 1) . ترجمه حمزه گنجی ، تهران ، موسسه نشر ویرایش.
استافورد، لورابه یر ، چری (1377)، تعامل والدین و کودکان(ترجمه محمد دهگانپور و مهرداد خرازچی) تهران: انتشارات رشد.
اسماعیلی فارسانی، بهمن(1374)، بررسی ارتباط خویشتن پنداری و رضایت از زندگی زناشویی دانشجویان دانشگاه های دولتی و آزاد، اصفهان: پایان نامه کارشناسی ارشد، چاپ نشده، دانشگاه تربیت معلم.
افروز، غلامعلی (1385) مقدمه ای بر روانشناسی آموزشی و پرورشی کودکان استثنایی، تهران، انتشارات سمت، چاپ سوم .
ایمان،محمدتقی،احمدی،حبیب و مجیدی، مریم (1389) بررسی عامل های اقتصادی اجتماعی مرتبط با رضایتمندی زناشویی مهاجرین در مناطق نفت خیز جنوب .
برادشاو، جان، (1372) خانواده:تحلیل سیستمی خانواده،(ترجمه مهدی قراچه داغی) تهران: نشر البرز.
براطی ، ط، (1375) . تاثیر تعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر ، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره ، دانشکاه ازاد اسلامی واحد رودهن
بنی اسدی حسن (1370). بررسی و مقایسه عوامل موثراجتماعی فردی و شخصیتی زوجهای ناسازگار در شهر کرمان. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس تهران.
بیابانگرد، اسماعیل (1384). رابطه میان عزت نفس ، انگیزه پیشرفت و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان سال سوم دبیرستان های تهران ، مجله مطالعات روانشناختی ؛ 131-144
بیابانگرد، اسماعیل (1384).روشهای پیشگیری از افت تحصیلی ، تهران ، انتشارات سازمان انجمن اولیاء و مربیان .
بیرامی ، منصور ،(1378) خانواده و آسیب شناسی آن، تبریز: انتشارات آیدین.
تاجیک اسماعیل، عزیز الن (1377) تعامل و استحکام خانواده در «جوان و تشکیل خانواده» (ص61-39)، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
توحیدی، محسن (1381). مطالعه رابطه سبک اسنادی، اضطراب، انگیزه پیشرفت با پیشرفت تحصیلی در میان دانش آموزان پسر سال اول دبیرستانهای دولتی شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
تهران: انتشارات بعثت داستان، پریرخ(1378) روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی (ج1) چاپ سوم، تهران انتشارات سمت.
ثمری، علی اکبر، (1386) بررسی رابطه هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان (فصلنامه اصول بهداشت روانی)، پاییز86، شماره 35و36
جدلی،ف،(1383)،بررسی رابطه میان هوش هیجانی و شخت رویی با پیشرفت تحصیلی ، پایان نامه کارشناسی ارشد ،علوم و تحقیقات تهران
جلالی، داریوش و نظری، آذر(1386). تاثیر آموزش الگوی یادگیری اجتماعی بر عزت نفس، اعتماد به نفس، رفتارهای خود ابرازی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کلاس سوم دوره راهنمایی . مجله پژوهش های روانشناختی، سال پنجم، شماره،7 ص.37-49.
حاج حسینی، منصوره (1382). مقایسه سبک های اسنادی در مردان جوان معتاد و عادی شهر یزد، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه الزهرا (س).
دادستان، پریرخ. (1384). روانشناسی مرضی تحولی: از کودکی تا بزرگسالی. تهران: انتشارات سمت.
ریترز ، ج. (1374) نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر. مترجم، محسن غلاتی. تهران، انتشارات علمی چاپ دوم .
ساراسون، ایروین جی؛ ساراسون، باربارا آر. (1373). روانشناسی مرضی. ترجمه ی بهمن نجاریان ... و [دیگران]. تهران: انتشارات رشد.
ساروخانی، باقر، (1370) مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران: انتشارات سروش.
سلیمانی نژاد، ناصر (1381). رابطه سبک اسناد با پیشرفت تحصیلی در دختران و پسران سال سوم دبیرستان. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی. دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران.
سلیمانیان، علی اکبر، (1373) بررسی تاثیر تفکرات غیرمنطقی (بر اساس رویکرد شناختی) نارضایتی زناشویی.
سیف ، علی اکبر. (1379) . روانشناسی پرورشی ، تهران ، انتشارات آگاه
سیف نراقی، مریم؛ نادری، عزت الله. (1370). اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن. تهران: انتشارات بدر.
شاملو ،س.(1390) ، مکتب ها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت ،تهران ،انتشارات رشد ،ص24
شاملو ،س،(1376)، بهداشت روانی ،تهران ،انتشارات رشد ،چاپ یازدهم ،ص 34
شرودر، کارولین اس؛ گوردون، بتی ان. (1384). سنجش و درمان مشکلات دوران کودکی. ترجمه ی مهرداد فیرزوبخت. تهران: نشر دانژه.
شعاری نژاد ، علی اکبر . (1371). درآمدی بر روانشناسی انسان ، تهران ، انتشارات آزاده
شوبری ،ح،(1384)،بررسی ارتباط بین سبک های اسناد علی،سلامت روان،و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه ،نشریه مینوی خرد،شماره 1 .
فرقانی رئیسی، شهلا، (1383) مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان، تهران، نوبهار، چاپ چهارم، ص 41-16
کاپلان، هارولد؛ سادوک، بنیامین. (1382). خلاصه روانپزشکی: علوم رفتاری- روانپزشکی بالینی. ترجمه ی حسن رفیعی و خسرو سبحانیان. تهران: انتشارات ارجمند.
کاویان، ر ، (1381).بررسی رابطه رضایت زناشویی والدین و بروز اختلالات رفتاری کودکان . پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان.
کریمی لیلا. (1386) نقش حفاظتی ازدواج و عوامل موثر در سازگاری زناشویی. مشاور مدرسه، دوره دوم، شماره 4 تابستان .
کریمی، ی(1382). روانشناسی اجتماعی. تهران نشر ارسباران. چاپ دوازدهم.
کلانتری، مهرداد. (1372). شناخت و درمان مشکلات رفتاری کودکان. اصفهان: انتشارات کنکاش.
کوئیلیام، سوزان، هاید، ژانت. (1382). سازگاری جنسی و زناشویی، ترجمه بهزاد رحمتی، تهران، افراسیاب، چاپ سوم، ص42-32
کیامنش، علیرضا (1379). ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در ایران، نشریه گفتگو، ص 1.
لیورجانی، شعله ؛ غفاری سارا. (1389)، بررسی رابطه هوش هیجانی و مهاتهای اجتماعی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع دوم وتوسطه شهر تبریز ، مجله علوم تربیتی ، سال سوم ، شماره 9 ، ص 88 - 71
مدیری، مهرداد (1374). بررسی ارتباط بین سبک اسناد، عزت نفس و وضعیت اجتماعی اقتصادی با عملکرد دانش آموزان پسر سال سوم تجربی دبیرستانهای اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
میراحمدی زاده، ع. (1382) رضایتمندی و تعیین عوامل تاثیرگذار بر آن در شهر شیراز، اندیشه و رفتار، سال هشتم، شماره 4، صص 57-63.
میرخشتی فرزاد. (1375) بررسی رابطه رضایتمندی زناشویی و سلامت روان. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
میلانی فر،ب،(1372)، بهداشت روانی، تهران ، انتشارات قومس
واگن سلر ، بی ، ار ؛ مک داول ، آر ، دی .(1387) شما و کودکتان ، شیوه صحیح فرزند داری موفقیت آمیز ، ترجمه مختار ملک پور ، اصفهان انتشارات مولانا .
والجات ، ایوت . (1380) . طلاق از دید فرزند ، ترجمه فرزانه طاهری ، تهران ، انتشارات پنگوئن
هاشمی ، ر، (1376) برسی انواع تعادل ساختار نظام خانواده و رابطه آن با کشمکش های زن و شوهر ، پایان نامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی ، فردوسی مشهد
هترینگتون، ای میویس؛ پارک، راس دی. (1373). روانشناسی کودک از دیدگاه معاصر. ترجمه ی جواد طهوریان... و [دیگران]. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی (معاونت فرهنگی).
الیس ، آلبرت ؛ (1997) ، زوج درمانی (ترجمه جواد صالحی و امیر امین یزدی،1375 ) تهران:انتشارات میثاق.
منابع غیر فارسی :
Donndly, Denice A.(1993). Sexually inactive marriage. The journal of sex Research, 30 (2),171-179
Huston, Tedl. G vangelisti Anital. (1991). Socioemotional behavior and Satisfaction in marial relationships: A longitudinal study.
Moorison , Donna Ruane , (1995). The divorce process and young childrens well being .journal of marriage and the family , georgtown university
Nichols , William . C , (2000) Hand book of family Development and intervention , Canada , wily
Aims, I. (1984).Achievement Attributions and self- Instructions under competitive and Indiviclualist Struuctures.Journal of EducationalPsychology, No. 76, pp. 142-159.
Bruce, W.T., Dennis, A. A., and Dennis R.S. (2007). Learning and Motivation strategies: Your Guide to success. Pearson Education.
Butler, D. Ly & Winner, P. H. (1995). Feedback and self- regulated learning: A theoretical synthesis. Review of Educational Research.No. 6, pp. 245- 281.
Chang, C, Y. (1991). A Study of the relation ship between college students' academic performance and their cognitivetyle, metacognition, motivational and self regulated factors.Educational Psychology, No, 24, pp. 145-161.
Chen, C.S. (2002). Self- regulated learning strategies and achivement in an introduction to information systems course. Information Technology,Learning, and Performance Journal. 20 (1), PP 11-24.
Latifian, M. (1998).The relationship between motivation, Self – regulation learning strategies and student achievement across the curriculum.Doctoral Dissertation : Macqurie University.
Lee, J.K. (2008). The effects of self- regulated learning strategies and system satisfaction regarding learner,s performance. Information andManagement. 40, PP. 133-146.
Pintrich, P. R; Smith, D.A; Garcia, T; & Mckachie, W. J. (1993).Reliability and predicative validity of the Motivated Strategies for Learning Questionnaire (M.S.L.Q).Educational and psychologicalMeasurement, 53, PP 801-813.
Pintrich, P.R., & De- Groot, E. V. (1990). Motivational and self- regulated learning component of classroom academic performance. Journal ofEducational Psychology,No, 85, pp. 33-40.
Pintrich, P.R. (2000). Intraindiyidual differences in student motivational and self – regulated learning. Handbook of self- regulation. San Diego,Academic Press, pp. 451- 502.
Schunk, D., & Zimmerman, B. (1994).Self- regulation of learning and performance: Issues and educational applications. Hillsdale, NJ: Erlbaum.
Weinstein, C., & Mayer, R. (1986).The teaching of learning strategies.In M.
Wolters, G. A. (1999). The relation between high school students, motivational and their use of learning strategies, effort, and classroom.Learning and Individual Differences, No.11, pp. 281-299.
Zimmerman, B. J. (1986). Becoming self- regulated learned: which are the subprocesses? Contemporary.Journal of Educational psychology, No.11, pp. 307-313.
Zimmerman, B. J. (1995). Self- regulating academic learning and achievement: the emergence of a social Cognitive respective. Journal ofEducational psychology. No. 85, pp. 149-159.
Zimmerman, B. J. (1999). A social coghitive of self – regulated academic learning. Journal of Educational psychology. No. 81, pp. 125-134.
Zimmerman, B.J. (1989). A social cognitive view of self- regulated learning and academic learning. Journal of Educational Psychology, No. 18, pp. 329-339.
Zimmerman. B. J., & Pons, M. (1988). Construct education of a student selfregulated learning. Journal of Educational psychology. No.80, pp. 118-124.
Gardner H. Frames of mind: the theory of multiple, intelligences. New York: Basic Books. 1983: 86-91, 155.
Austin EJ, Saklofske DH, Egan V. Personality, well-being and health correlates of trait emotional intelligence. Personality and Individual differences, 2005; 38:547-558.
Salovy P, Mayer YD. Emotional intelligence. Imagination, cognition and personality, 1990; 9: 185-211.
Paunonen SV, Ashton MC. Big five factors and facets and the prediction of behavior. Journal of personality and social psychology.2001; 81: 524-539.
Niesser U, Boodoo G, Bouchard T. Intelligence: know and unknown. American psychologist, 1996; 51: 77-101.
Liff S. Social and emotional intelligence: Applications for developmental. Journal of
Developmental Education.2003; 26:28-35.
Furnham A. Gender differences in measured and self – estimated trait emotional intelligence. Sexroles: a journal of research. 2000; 42, 449-461.
Mehrabian A. Beyond IQ: Broad-based measurement of individual success potential or "emotional intelligence." Genetic, Social, and General Psychology Monographs. May, 2000. 126: 133-239.
Defries J, Polmin R. Nature and nurture during middle childhood. Oxford UK: Black well. 1994:114-132.
Abisamra A. The relationship between emotional intelligence and academic achievement in leventh graders.Research project in Education” Auburn University at Montgomery” March 3, 2000.
Attaway, N.M. & B.H. Bry (2004).Parenting Style and Blakck Adolescent Academic Achievement.Journal of Black Psychology. Vol. 30, No. 92, 229-247. (http://jpb.sagepub.com/cgi/content.)
Black, A.E. & E.L. Deci (2000). The Effects of Instructors Autonomy Support and Students Autonomy Motivation on Learning Organic Chemistry: A self- Determination Theory Perspective.
Bronte atinkew, J., K.A. Moor & J. Carrano (2006).The Father-Child Relationship, Parenting Styles and Adolescent Risk Behavior in Intact Families.Journal of family Issues.Vol. 27, No. 6. (http://Jfi.sagepub.com/cgi)
Broussard, Sh.C. & Garrison, M.E.B. (2004).The Relationship between Classroom Motivation and Academic Achievement in Elementry school–aged Children.Family and Consumer Research Journal. Vol. 33 (2), 106 – 120 (http://fcs.sagepub.com/cgi/)
Burton, K.D., T.E.D. Lydon, D.d. Alessandro & R. Koestner (2006). The Differential Effects of Intrinsic and Identified Motivation on Well–bien and Performance: Prospective, Experimental and Impliciy Approches to Self– Determination Theory. Journal of personality and social psychology. Vol. 9494, 75 0 -762.(http:// www.apa.org.)
Chen, x., M. Liu & D. Li (2000). Parental Warmth, Control, Indulgence and their Relations to Adjustment in Chinese Children: A Longitudinal Study. Journal of Family Psychology. Vol. 14(3), 401-419.
Chen, x., Q. Dong, H. Zhou (1997).Authoritative and Authoritarian Parenting Practices and Social and School Performance in Chinese Children.International Journal of Behavioral Development. Vol, 21(4), 855-873. (http://jbd.sagepub.com.cgi/)
Chirkov, V.I. & R. Ryan (2001). Parent and Teacher Autonomy Support in Russian and US Adolescents: Common Effort and Academic Motivation. Journal of Cross–Cultural Psychology. Vol. 2 (50) 618-635.
Deci, E.L., E. Driver, L. Hotchkiss, R.J. Robbins & I.M. Wilson (1993). The Relation of Mothers' Controlling Vocalizations to Children Intrinsic Motivation. Journal of Experimental Child Psychology. Vol. 55, 151-162.
Fortier, M.S., R.J. Valler & F. Guay (1995). Academic Motivation and School Performance: Toward a Structural Model. Contemporary Educational Psychology. Vol. 20, 257-274.
Gagne, M. (2003).The Role of Autonomy Support and Autonomy Orientation in Prosocial Behavior Engagement.Motivation and Emotion.Vol. 27(3), 199- 223. (http://www.sagepub.com)
Ginsburg, G.S. & Ph Bronstein (1993). Family Factors Related to Childrens Intrinsic/Extrinsic Motivational Orientation and Academic Motivation. Child Developement. Vol. 64, 1461-1474.
Gonzalelez-Dehass, A.R., P.P. Willems &F.d. Doan Holbin (2005). Examining the Relationship between Parental Involvement And Student Motivation. Educational Psychology Review.Vol. 17(2), 99-12.
Ben_Zee, T, Fein, S, inzlicht, M. (2005).Arousal and stereotype threat.journal of experimental social psychology, 5(41), 194-201.
Ennis, R.H. (1990). The extent to which critical thinking is subject-specific: Further Clarification. Educational Researcher, 19(1), 13-16.
Semerci, Ç. (2011). The relationships between achievement focused motivation and critical thinking, African Journal of Business Management Vol. 5(15), pp. 6185-6180.
Holling H, Erhar tm, Ravens s, Sch lak R. Behavioral Problems in Children and Adolescence. J Psychol Gesundheitsschutz.2007 May- Jun; So (S- 6) 784-93.
Frank J. Elgar, Christine Arlett, Renee Groves. Stress, coping, and behavioural problems amonge rural and urban adolescents.Journal of Adolescence, oct 2003; 26(5): 574-585.
Peterson, c., semmel, a., von Baeyer, c., Abramson, l., metalsky. G.i.& Seligman, M.E.P. (1984). The attributional style questionnaire. Cognitive therapy and research, 3 (2), 287-300
Patterson, T. L. (2007). Psychology therapies for the treatment of schizophrenia.Journal of psychology.
Rutter, M; silberg, J; connor, T; simonoff, E. (1999).Genetics and child psychiatry.Journal of child psychology and psychiatry. 41. 19-55.
Turner, H.j 2003.The structure of sociloical theory.Seventh edition. Wadsworth..thonson.
Ellis, A(1989)rational.emotive couples therapg newyork:bergamon press P.55
Miller, j , ET AL. (2003) ,,trait expressiveness and marital satisfaction: the role of idealization processes,,. Journal of marriage and family Minneapolis.
Wood, J; piacentini, J; southam, M; sigman, M. (2006).Family cognitive behavioral therapy for child anxiety disorders.Journal of American academy of child and adolescent psychiatry.46.314-321.
Bandura, A (1983). Social learning theory. Englewood cliffs, NJ: prentice-hall, inc.
Allison, P. D; Furstenberg, F .F .(1989). How marital dissolution effects children.Developmental 25.708-712.
Barkley, R. A; dupaul, G. J; mcmurraY m. b. (1990).A comprehensive evaluation of attention deficit disorder with and without hyperactivity. Journal of consulting and clinical psychology.
Davies, P. T; cummings, E. M. (1994). Marital conflict and adjustment.Psychological bulletin. 116. 387-409.
Donovan, J. M. (1999). Short- term couple therapy , the Guilford press. A division of Gilford publication.
Rezazadeh S.M. The relationship between communication skills and marital Adjustment.Journal of Contemporary Psychology , (1387),2008, 3(1(5)): 43-50. Persian