مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) ازدواج (docx) 34 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 34 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
(1-2) ادبیات تحقیق:
(1-1-2) فواید ازدواج
شاید مهم ترین عامل در تاخیر ازدواج مسائل اقتصادی باشد. افرادی که به این دلیل از ازدواج امتناع میکنند معمولا داشتن شغلی با امنیت و حقوق کافی و مسکن مناسب را از شرایط لازم برای ازدواج میدانند. بنابراین تا زمانی که به شرایط مناسب نرسند ازدواج نمیکنند و وقت و انرژی شان را در راه کسب امکانات بهتر صرف میکنند. باید گفت برای تشکیل خانواده توانایی امرار معاش و استقلال مالی پیش شرط مهمی است. کسی که هنوز دستش در جیب خودش نیست این استقلال را ندارد و در تأمین نیازهای مادی زندگی دچار مشکل میشود. اما اگر در کنار این پیش شرط، به توقعات جامعه از نقش همسر در ابتدای زندگی توجه کنیم؛ در می یابیم که سطح مورد انتظار برای شروع یک زندگی بیشتر از آنکه منطقی و ضروری باشد سر و شکل یک موضوع اجتماعی را دارد. در جامعه ما ثروت یک ارزش به حساب میآید و افرادی که از مزایا و امکانات مادی زندگی بهره بیشتری داشته باشند از امتیازات اجتماعی بیشتری هم برخوردارند. بر همین اساس کسی که ماشین مدل بالایی داشته باشد پرستیژ اجتماعی بیشتری هم دارد و دیگران درباره این فرد طور دیگری فکر و نوع دیگری رفتار میکنند. به این ترتیب میتوان گفت ازدواج در سنین بالا یکی از عوارض تسبط ارزش ها و فرهنگ مادی گرایی در جامعه است. عامل دیگری که می تواند افراد را از ازدواج منصرف کند مسئولیت اداره یک زندگی است. مدیریت زندگی مشترک آنقدر سختی دارد که افراد را از پذیرش آن بترساند و تبدیل به یک دافعه برای ازدواج شود. در این بین نقش تربیت خانوادگی و نهاد آموزش (شامل مدرسه ها و دانشگاهها) بسیار تعیین کننده است. به هر میزانی که در فرآیند پرورش، به مسئولیت پذیری افراد اهمیت بیشتری داده شود، افراد بیشتر برای بر عهده گرفتن نقش های همسری در خانواده آمادهتر می شوند. این مسئله به انتظارات اقتصادی ازشرایط ازدواج هم وابسته است و با آن نسبت مستقیمی دارد.
(2-1-2) علل امتناع از ازدواج و روی آوردن به دوستی های کاذب در ایران
عقیده روانشناسان در مورد علل افزایش سن ازدواج درایران: عوامل مختلف اقتصادی ، جامعه شناسی و روانشناسی را در این زمینه مطرح کرده اند. از جمله عوامل اقتصادی این است که جوانان احساس می کنند امکان تأمین هزینه های زندگی روزمره را ندارند و کسانی هم که جذب بازار کار می شوند ممکن است درامد لازم را نداشته باشند ، آنهایی هم که تحصیل می کنند امید زیادی برای یافتن شغل مناسب ندارند
افرادی که به ازدواج نیاز و تمایل دارند اگر نتوانند ازدواج کنند سعی کنند که با مشغولیات ، رفت و آمدها و معاشرت های مسأله ساز خود را سرگرم کنند و به این ترتیب ممکن است تصمیم گیری برای این افراد مشکل تر شود ، چون آنها فکر می کنند که قبلاً معیارهایی برای ازدواج داشته اند .
بالا رفتن سن ازدواج تبعات متفاوتی برای دختران و پسران ایجاد می کند ودر جامعه ای که ما فکر می کنیم مردها باید در ازدواج جلو بیایند و تصمیم بگیرند دخترها شانس کمتری خواهند داشت چون در سن بالا پذیرفتن هر نوع همسری برای آنها کار آسانی نخواهد بود . به خصوص که الان دختران ما بیشتر وارد جامعه می شوند و تجربه درس و دانشگاه را به دست آورده اند در نتیجه در انتخاب همسر بیشتر دچار تردید می شوند و زمان بیشتری صرف می کنند و این مسأله شانس ازدواج آنها را در آینده کاهش می دهد
(3-1-2) تفاوت آسیب پذیری دختران و پسران : گروه اجتماعی
سازمان ملی جوانان در گزارشی اعلام کرد میانگین سن ازدواج دختران در سال ۸۵ ، ۲۰ تا ۲۴ سال و پسران بین ۲۰ تا ۲۹ سال بوده است.به گزارش ایسنا اسحاقی، معاون مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان، به همراه جمعی از کارشناسان این دفتر به بررسی آمار و اطلاعات مرتبط با بحث ازدواج جوانان پرداختند و درحالی که انتظار ارائه جدید ترین آمار مربوط به ازدواج جوانان در ایران می رفت، باز هم آمار سال ۸۵ را مبنا قرار داده و تحلیل های خود را ارائه کردند.در این جلسه اعلام شد استان های آذربایجان شرقی، گیلان و زنجان از نظر متوسط تعداد ازدواج در هر ۱۰ هزار نفر بیشترین تعداد ازدواج را داشته اند و در سال های ۸۰ و ۸۱ به بعد تعداد استان هایی که وضعیت ازدواج در آنها بیشتر از متوسط کشور است، بیشتر شده است. همچنین در برخی از استان ها تعداد ازدواج در هر ده هزار نفر در سال ۸۴ به ۱۳۰ مورد هم رسیده است.میانگین ازدواج در برخی از استان ها نظیر یزد و همدان در طول این یازده سال کمتر از میانگین کل کشور بوده است و به عکس برخی از استان ها نظیر مازندران همواره آماری بالاتر از میانگین کل کشور داشته اند. از سوی دیگر در استان کرمانشاه آمار ازدواج و طلاق به شکل برابر دچار مساله و مشکل است، به عبارتی تعداد ازدواج ها تقریباً برابر با میانگین کشور است، اما در آمار طلاق از میانگین کل کشور پایین تر است.همچنین در استان سیستان و بلوچستان نیز به دلیل مسائلی نظیر کم ثبتی ازدواج و طلاق در بین اهل تسنن (ثبت قانونی) شاهد آمار پایین ازدواج هستیم.براساس این آمار و اطلاعات میانگین ازدواج در استان تهران نیز در دوره ۱۱ ساله ۷۵ تا کمتر از میانگین کل کشور است.از سوی دیگر توزیع نسبی جمعیت افراد هرگز ازدواج نکرده از ۱۰ سال به بالانشان می دهد که حدود ۶ درصد از جمعیت افراد ازدواج نکرده کشور در استان های خراسان، تهران، اصفهان و فارس قرار دارند. همچنین کل جمعیت هرگز ازدواج نکرده از ۱۰ سال به بالا(بر اساس سرشماری ها) ۲۳ میلیون و ۵۰۰ هزار و ۸۶۳ نفر به تفکیک مرد و زن هستند و از این تعداد ۱۳ میلیون و۱۳۰ هزار و ۹۷۰ نفر را مردان و ۱۰ میلیون و ۳۶۵ هزار و ۸۹۳ نفر را زنان ازدواج نکرده تشکیل می دهند.بر این اساس تعداد جمعیت افراد هرگز ازدواج نکرده بین سنین ۱۵ تا ۴۴ سال ۱۶ میلیون و۸۲۴ هزار و ۸۸۳ نفر است که ۹ میلیون و ۷۴۰ هزار و ۵۸۶ نفر آنها مرد و ۷ میلیون و ۱۰۲ هزار و ۲۹۷ نفر آنها نیز زن هستند. همچنین تعداد مردان ازدواج کرده بین سنین ۱۵ تا ۱۹ سال در سال ۸۵ ، ۸۴ هزار و ۱۱۱ نفر و تعداد زنان ازدواج کرده در این سنین ۷۰۲ هزار و ۷۹۶ نفر بوده است.براساس این گزارش، در حال حاضر ۳۳ میلیون و ۱۱۳ هزار و ۱۵۸ نفر در کل کشور دارای همسر هستند.
(4-1-2) عوامل موثر بر افزایش سن ازدواج
در اینجا سعی داریم تا جایی که امکان دارد عوامل متعددی را که به نوعی بر سن ازدواج اثر می گذارند و موجب افزایش فاصله و تزلزل در سن ازدواج جوانان می گردند برشمرده و نشان دهیم.در این رابطه باید به این نکته توجه داشت که قشر جوان, قشر بزرگی از جامعه است که با اقشار دیگر در رابطه می باشد و به عبارت دیگر چگونگی وضع آنها با چگونگی وضع دیگر افراد اجتماع رابطه مستقیم دارد و همینطور توجه به اینکه ما نمی توانیم به عامل سن در ازدواج به دید یک ضرورت مجرد و جدا از شخصیت فردی و امکانات اجتماعی و اقتصادی نگاه کنیم.
طبقه بندی عوامل
عوامل موثر بر سن ازدواج ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند و تداخل بین آنها اجتناب ناپذیر است ولی با وجود این در اینجا سعی می کنیم عوامل مختلف را به ۴ دسته طبقه بندی کنیم که عبارتند از:
۱) عوامل جسمی و روانی
۲) عوامل اجتماعی, فرهنگی
۳) عوامل اجتماعی ـ اقتصادی
۴) عوامل اجتماعی ـ اقتصادی ـ فرهنگی که هرکدام از این عوامل به نحوی بر سن ازدواج اثر می گذارند و عمدتا موجب افزایش آن می گردند.
(5-1-2) عوامل جسمی و روانی موثر در سن ازدواج
۱) نقص جسمی
ازجمله عواملی که در سن ازدواج جوانان موثر است و موجب نوسان این متغیر می گردد ویژگیهای جسمی جوان است. در بعضی موارد وجود نقص جسمی یا معلولیتهای مختلف مانعی در راه ازدواج جوانان است که حتی گاهی منجر به تجرد قطعی می شود و یا در بعضی موارد موجب تإخیر در سن ازدواج می گردد.
۲) باروری
سن مناسب برای داشتن فرزند نیز ازجمله عوامل عمده در تعیین زمان ازدواج می باشد. می دانیم که سن ازدواج از لحاظ بیولوژیک به ویژه تإثیری که بر شرایط زایمان مادر و وضع بدن نوزاد می گذارد مسإله بسیار حساس و دقیقی است. مادران معمولا از ۱۵ تا ۴۴ سالگی قدرت باروری دارند(, ولی صاحبنظران فاصله سنی مشخصی مثلا ۲۳ تا ۲۸ سالگی را بهترین سن برای باروری زن می دانند. غالبا مشاهده می شود که سنین خیلی پایین یا خیلی بالا عوارض نامطلوبی چه از نظر جسمی و روحی برای مادر و چه از نظر اجتماعی برای والدین به بار می آورد.
۳) عوامل روانی
وجود مشکلات روحی و روانی بسیار باعث می شود که جوان نتواند به راحتی تصمیم به ازدواج بگیرد. تحقیقات نشان می دهد, اکثر افرادی که حتی شرایط ازدواج برایشان فراهم است بر اثر اضطراب و ترسی که ناخودآگاه در وجود آنها نهفته است از ازدواج سرباز زده و بیشتر به نکات منفی و مسإله شکست در ازدواج فکر می کنند. جوان از عدم موفقیت در ازدواج می ترسد. او نمی داند که انتخاب او صحیح بوده یا نه و با چه کسی می خواهد یک عمر زندگی کند, آیا قادر به درک یکدیگر خواهند بود؟ آیا در آینده مشکلی با همسر خود نخواهد داشت؟ آیا خانواده ها با هم سازگاری و هم سوئی خواهند داشت؟ آیا در تربیت فرزندان دچار مشکلی نخواهند شد؟ تمامی این عوامل موجب می شود که یک نوع ترس از ازدواج در بعضی افراد که شخصیت ویژه ای دارند به وجود آید که بیشتر در اثر عدم آگاهی و شناخت است.
ازجمله عوامل روانی دیگر که در رابطه, با سن ازدواج می توان ذکر نمود افسردگی و تمایل به عزلت طلبی و گوشه گیری است. افراد افسرده و عزلت طلب از دیدگاه روانشناسی از تیپ درونگرا هستند و از هرگونه معاشرت و مصاحبت و تماس و ارتباط با دیگران هراس داشته و پرهیز می کنند که البته می توان با درمان مناسب این حالت را از بین برد
(2-2) پیشینه ی تحقیق
(1-2-2) پیشینه ی داخلی تحقیق:
اسکندري چراتی(1378) در تحیقی با عنوان «بررسی عوامل مؤثر بر تأخیر سن ازدواج در ایران با تأکید بر استان گلستان( مطالعه موردي شهر گنبد کاوس)» چرایی و شناخت علت تأخیر سن ازدواج جوانان و عواملی که در تأخیر ازدواج جوانان جامعه شهرستان گنبد کاوس مورد پژوهش و دراي اهمیت میباشد، را مورد مطالعه قرار ادند. نتایج بررسی نشان می دهد که بیم متغیرهاي دامه تحصیل و بالا بودن انتظارات و سخت گیري در انتخاب همسر و نداشتن شغل مناسب و فقر خانواده و موقعیت اجتماعی خانواده و وضع ظاهري با تأخیر سن ازدواج جوانان رابطه معنی داري وجود دارد(اسکندري چراتی،1387،26-1 (
آستین فشان(1380) در تحیقی با عنوان بررسی اجمالی روند تحولات ازدواج در ایران و تأثیر عوامل اجتماعی- جمعیتی بر آن بین سال هاي 135-75 انجام اده است. بر اساس نتایج بدست آمده، میزان باسوادي و به ویژه تحصیلات عالی، یکی ازمهمترین فاکتورهاي مؤثر در تأخیر سن ازدواج است(آستینفشان، 1380)
برهانی(1374)، در تحیقی با عنوان عوامل مؤثر بر سن ازدواج آن دسته از عوامل جسمى روانى، اجتماعی- فرهنگى، اجتماعى- اقتصادى و نیز اجتماعى- فرهنگى- اقتصادى که در ازدواج از نظر شرایط سنى تأثیر می گذارد را مورد بررسى قرار اد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که سن ازدواج معلول عوامل اجتماعی، اقتصادي، روانی و فرهنگی است.
مقدس جعفري و یعقوبی چوبري(1386) در تحیقی با عنوان بررسی عوامل اجتماعی موثر در بالا رفتن سن ازدواج جوانان در ایران به این نتیجه دست یافتند بین وضعیت اشتغال، نوع شغل، میزان تحصیلات جوانان و نیز بالابودن هزینه ازدواج، مهریه، جهیزیه، افزایش سطح توقعات زوجها و خانوادهها، داشتن برادر و خواهر بزرگتر مجرد، عدم حمایت مؤسسات دولتی، تردید در تصمیم گیري و وضعیت مسکن با بالارفتن سن ازدواج جوانان رابطه معنیداري مشاهده شده است(مقدس جعفري و یعقوبی چوبري، 1386)
کنعانی(1385) در مطالعهاي با عنوان «پیوند سنت و نوسازي در افزایش سن ازدواج: نمونه مورد مطالعه ترکمنها» به این نتیجه دست یافت که عامل نوسازي در افزایش سن ازدواج تأثیر فروانی داشته است که این عامل خود را در قالب سطح تحصیلات به طور عمیق نشان اده است.
کاظمی پور(1383) در تحیقی با عنوان «تحول سن ازدواج زنان در ایران و عوامل جمعیتی مؤثر بر آن» براین باور است که با افزایش میانگین سنی ازدواج زنان فاصله اختلاف سنی زوجین با کاهش کلی پایگاه اقتصادي اجتماعی افراد ارتباط وجود دارد. بیشتر همراه است. بین سن ازدواج، سواد، تحصیلات، قومیت، محل سکونت در شهر و روستا و بطور کلی پایگاه اقتصادي اجتماعی افراد ارتباط وجود دارد.
(2-2-2) پیشینه ی خارجی تحقیق:
همیلتون و سیون(207) در مقاله اي با عنوان «طبقه، جنسیت و ازدواج، نقش عوامل اجتماعی را در افزایش تقاضا براي ازدواج بین مردان و زنان به این نتیجه رسیدند که تقاضاي ازدواج براي افراد بستگی به وضعیت اقتصادي اجتماعی افراد دارد. به این معنا که افرادي که در سطح وضعیت اقتصادي اجتماعی بالاتري قرار دارند، تقاضاي ازدواج براي آنها بیشتر است( 207)
ویرا و همکاران(1987) در مقالهاي با عنوان «در جستجوي طلا: وضعیت هاي بدست آوردن و از دست ادن در ناهمگنی سن ازدواج» به این نتیجه رسیدند که برخلاف باورهاي رایج، وضعیت اقتصادي همسران به تنهایی نمیتواند نگرش آنها را به سوي درآمد شوهران نشان دهد بلکه احترام متقابل نیز عامل تعینکنده اي در این راستا است(
1987, 51-64)
نیتلس و لیوینگر(1983) در مقالهاي با عنوان «انتظارات نقش جنسیتی و سطح خودخواهی در ارتباط با مشکلات ازدواج» به این نتیجه رسیدند که تفاوت هاي سنی همسران بزرگترین مشکل در زندگی آنها زناشویی بوده است ( 1983: 676-686)
برتراند راسل فيلسوف معروف انگليسي رسما در كتاب خود فصلي تحت عنوان ازدواج تجربي (يا رفاقتي) باز كرده است. وي در اين كتاب آورده است ((پيشنهاد ازدواج رفاقتي را يك محافظه كار خردمند كرده است و منظور از آن ايجاد ثباتي در روابط جنسي است وي متوجه شده كه اشكال اساسي در ازدواج فقدان پول است. ضرورت پول از لحاظ اطفال احتمالي نيست بلكه از اين لحاظ است كه تامين معيشت از جانب زن برازنده نيست. و به اين ترتيب نتيجه ميگيرد كه جوانان بايد مبادرت به ازدواج رفاقتي كنند كه از سه لحاظ با ازدواج عادي متفاوت است: اولا منظور از ازدواج توليد نسل نخواهد بود. ثانيا مادام كه زن جوان فرزندي نياورده و حامله نشده طلاق با رضايت طرفين ميسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق نستحق كمك خرجي براي خوراك خواهد بود. من هيچ ترديدي در موثر بودن پيشنهادات وي ندارم و اگر قانون آن را ميپذيرفت تاثير زيادي در بهبود اخلاق ميكرد ، كلود لوي ـ اشتراوس در كتاب خود ((ساختارهاي ابتدايي خويشاوندي)) در مورد ازدواج چنين مينويسد: ((رابطه جنسي مرد و زن جنبهاي از يك نياز كلي است كه نهاد ازدواج نمونه و موردي بارز از آن به نمايش ميگذارد. ملاحظه كرديم كه اين نيازهاي كلي با تمتع عادي، ارزشهاي اجتماعي چون حيثيت فرد و حقوق و وظايف و زنان ارتباط مييابند. كليت رابطه مبادله، كه ازدواج را پديد ميآورد، در واقع بين يك مرد و يك زن به اين صورت كه هر كدام چيزي از خود مايه بگذارد و چيزي را نيز كسب كند، قانون نميپذيرد. اين رابطه بين دو گروه از مردان شكل ميگيرد و زن صرفا به شكل يكي از اقلام مورد مبادله نمود نميكند. بورس كوئن در كتاب مباني جامعه شناسي خود ميآورد ((همسر گزيني و ازدواج با دو روش انجام ميگيرد. روش اول انتخاب معمولا بر اساس عشق و علاقه استوار است و روش دوم انتخاب در اختيار خانواده هاست. براي بسياري از جوامع ازدواج مبتني بر عشق يك پيش نياز طبيعي و ضروري و اجتناب ناپذير به نظر ميرسد، كارآيي زناشويي مبتني بر عشق و علاقه اين است كه به جوانان كمك ميكند كه عواطف و محبتي را كه خانواده به آنان مبذول ميكرد به زندگي تازه منتقل كنند. خصوصياتي را كه فرد در همسر آينده خود به طور طبيعي جستجو ميكند شامل جاذبههايي مانند مشابهت سني، مذهبي و نژادي، پايگاههاي اقتصادي ـ اجتماعي، سطح تعليم و تربيت، كششها، زيباييها و قيافه اوست. هانري مندارس در رابطه با نظريه خود مبتني بر ازدواج مبادلهاي چنين اعتقاد دارد ((كار اساسي ازدواج آن است كه دو طايفه يا دو خانواده را كه با هم رابطهاي ندارند به يكديگر مربوط كند و در اغلب جوامع تامين اين بستگي دو دودمان به عهده زنان است، زن همچون پيوندي اجتماعي است كه طايفههاي متفاوت را در جامعهاي واحد گرد ميآورد و از اين لحاظ در روابط اقتصادي، حتي در موارد اضطراري نيز مبادله زنان به صورت ازدواج، تنها راه حل در راه حراست از روابط اجتماعي يا التيام بخشيدن به آفات آن به شمار ميرفته است. در صورتي كه در طايفهاي فردي كشته ميشود طايفه قاتل با ارائه زني خون بها ميداد.
(3-2) چهار چوب نظری یا تئوری نظری:
تأخیر در ازدواج به عنوان یک متغیر وابسته توسط صاحبنظران مختلف اقتصادي و اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، به نظر اقتصادانان در دوره هاي رکود و به طور کلی بحران- هاي اقتصادي و بدي محصول و نیز بحرانهاي سیاسی و طبیعی چون جنگ، انقلاب و ززله و ... ازدواج به تأخیر میافتد(سگالن، 127-8 ،1370). از دیدگاه جامعه شناسى، ازدواج یک قراراد اجتماعى و ضامن بقاى نسل انسان است و آرامش و امنیت در یک جامعه نتیجه ازدواج سالم و محیط آرام بخش خانواده است. از دید روانشناسى ازدواج یکى از بالاترین ترکیبات روانى را در بر دارد. از نظر پزشکى, بیشترین ضایعات انسانى و بیماريها، متوجه افراد مجرد است و سهم ازدواج در کاهش آن حائز اهمیت است. از نظر علماى اخلاق، ازدواج می تواند از اشاعه فساد و فحشاء و رفتارهاى ناپسندى که مىتواند پیامد مستقیم عنان گسیختگى غرایز جنسى باشد جلوگیرى کند و یکى از پایههاى حفظ سلامت جامعه است. از دیدگاه اسلام ازدواج ضمن درا بودن همه ویژگیهاى لازم در حفظ روابط خانوادگى و اجتماعى و بقا نسل و جلوگیرى از انحراف هاى مختلف, عبادت به شمار می آید و راهى است که به کمال انسان منتهى مى شود(عبداللهی، 7 ،136)
(1-3-2) دیدگاه مرتن:
مرتن ازدواج و عدم تعادل ساختی درجامعه نیز با تأکید برتعادل ناشی از : پذیرفتن اهداف و وسایل نهادي شده درجامعه، سعی در تبین نظام هماهنگ اجتماعی دارد. مرتن یک نظام اجتماعی را توصیف می کند که از یکپارچگی ضعیفی برخوردار است؛ نظامی که بواسطۀ تأکید بیش ازحد براهداف اجتماعیِ موفقیت و عدم تأکید لازم بر وسائل نیل به آن اهداف، دستخوش یک نوع سوء یکپارچگی می شود. در چنین وضعیتی مردم براي حصول به موفقیت به شیوه هاي نابهنجار روي می آورند. حاصل فونکسیونی این وضعیت، زوال بیشتر مقرارت اجتماعی است. این امر موجب عدم تعادل ساختی در جامعه میشود و در نتیجه مقررات اجتماعی بیش از پیش بیاهمیت میگرد. حالت افراطی این وضعیت، بطور منطقی موجب بیقانونی، عدم یکپارچگی و رهایی کامل فردیت
خواهد بود(اسکیدمور،161 ،1372).
(2-3-2) دیدگاه دورکیم:
دورکیم با مبنا قرارادن تغیرات اجتماعی، نهایتأ به این نتیجه میرسد که تخصصیشدن و تمایزات فردي موجب ایجاد وضعیتی میشود که درحالت نابسمانی (سردرگمی افراد درتشخیص ارزشها) نیازهاي افراد تشدید میشود(مهدوي، 76 ،137). در دنیاي امروز، اجتماعی زیاد، تراکم اخلاقی و ارزش ها و هنجارهاي گوناگون در جامعه شده است(روشه، 1366،43:) افزایش جمعیت و گسترش تقسیم کار اجتماعی و بوجودآمدن مشاغل متنوع، موجب ارتباطات هر چند تنوع ارزشها و هنجارها در جوامع مختلف، از دیرباز وجود داشته، اما آنچه که ویژگی جامعه ي جدید است، وجود این تنوع دریک جامعهي واحد میباشد. به گفتهي دورکیم جامعهي قدیم که مبتنی بر «همانندي» بوده، جاي خود را به جامعهي جدید که دراي خصیصهي «تمایزپذیري اجتماعی» است، میدهد. در جامعهي جدید در مقایسه با جامعهي قدیم، افراد با یکدیگر متفاوت هستند و هر قشر و گروه دراي ارزشها، هنجارها، الگوهاي رفتار و رسوم اجتماعی خاص خود می باشد. از سوي دیگر یکی از مباحث بسیار مهم در مقولهي تغیرات اجتماعی بحث مدرنیسم است که به عنوان یک پدیدهي دراي اثرات غیرقابل انکاري بر رخسارههاي زندگی اجتماعی انسان از جمله خانواده و ازدواج میباشد. در جامعههاي در معرض مدرنیسم، همه چیز درحال تحول است. به دلیل وابستگی بخشهاي مختلف جامعه به یکدیگر، شروع تحول دریک بخش سریعأ بخشهاي دیگر را متأثر مینماید. درکشور ما نیز مدرنیسم از حدود نیم قرن پیش بخشهایی از جامعه را متحول کرده است. این تحولات موجب تحول در خانواده و ازدواج و همسرگزینی نیز شده است. کاهش تعداد ازدواجها و افزایش سن ازدواج از این گونه موارد هستند(جعفري مژدهی، 85: 1382).
(3-3-2) دیدگاه گیدنز:
در دیدگاه گیدنز، صنعتگرایی، سرمایهداري و تسلط ارزشهاي سرمایهمدرانه، تقویت نهادهاي نظارت اجتماعی، قدرت سازماندهی و پوایی نهادهاي عصر تجدد و جهانیشدن از جمله ویژگیهاي دوران مدرنیته شناخته میشوند. همچنین، در اندیشه این نظریهپرداز اجتماعی، علل پوایی و تحرك خارقالعاده عصر تجدد با سه عامل شناخته شدهاند؛ جدایی زمان و فضا که بسیاري از پدیدههاي محلی را به وقایعی جهانی تبدیل کرده است، ساختارهاي تکه برداري شده(نشانه هاي نمادین و نظامهاي کارشناسی)، بازتابندگی نهادین یا حساسیت فوقالعاده سازمانهاي جامعه مدرن براي پذیرش تغیراتی که براساس مشاهدات به سرعت در خانواده منعکس میشوند. اگر سایر ویژگیهاي مدرنیسم مانند خردگرایی، فردگرایی، افسونزدایی، پوچگرایی و دگرگونی را نیز در نظر بگیریم، در هر کدام از آنها نیز میتوانیم این تحولات را شرح دهیم. اما، مدرنیته و ابعاد مختلف آن، بدون واسطههاي تغیر از جمله شهرنشینی، کاهش نفوذ نظام خویشاوندي، تحرك جغرافیایی، تکنولوژي و تکنولوژي اطلاعات، اشتغال زنان، جنبش حقوق زنان و تنوعپذیري نهادهاي اجتماعی نمیتوانستند در خانواده مؤثر باشند. به بیان دیگر، تغیري که در جامعه مدرن اتفاق افتاده، باعث شده است برخی از ویژگیهاي ازدواج در جامعه سنتی، مانند نوع انتخاب همسر و دخالت در آن، ازدواجهاي فامیلی، چند زنی، قابلیت فرزندآوري، پایینبودن سن ازدواج، فاصله سنی زن و مرد، پدیده ازدواج مجدد و ... تغیر کند.
(4-3-2) نظریه های تالکوت پارسونز
تالکوت پارسونز صاحب یکی از بانفوذترین نظریات در مورد تحولات خانواده است که سالهای طولانی محور اصلی نظریات جامعهشناختی در حوزه خانواده بوده است. پارسونز اعتقاد داشت فرایند توسعه صنعتی منجر به تغییرات خانواده از شکل گسترده به خانوادهی هستهای شده است. این نوع خانواده، بر خلاف خانواده گسترده، تمام کارکردهای اجتماعی و اقتصادی خود را از دست داده و صرفاً به واحد سکونت و مصرف تبدیل شده است. کارکردهای اقتصادی، آموزشی، خدماتی، محافظتی و ... خانواده به دیگر نهادها و سازمانهای اجتماعی مانند شرکتها، کارخانجات، مدارس، بیمارستانها و ... واگذار شده و کارکردهای مهم باقیمانده برای خانواده فراهم آوردن عوامل جامعهپذیری کودکان و شرایط کسب تعادل روانی و استحکام شخصیت برای بزرگسالان است. این گروه خانگی از شبکه خویشاوندی جدا شده و ازدواج بر اساس انتخاب آزادانه صورت میگیرد
پارسونز با تقسیم خانواده هستهای به دو نوع جهتیاب و فرزندیاب معتقد است افراد با ازدواج از خانواده جهتیاب زن یا شوهر جدا میشوند و از لحاظ اقتصادی و پایگاه اجتماعی از آن مستقل میشوند و پایگاه اجتماعی خانواده از طریق شغل شوهر مشخص میگردد. بنابراین همبستگی خانوادگی در خانواده هستهای جدید، مانند سایر نظامهای خانوادگی، منوط به ثبات گروههای بزرگ خویشاوندی نبوده و تنها همبستگی فرد نسبت به خانواده فرزندیاب به وجود میآید. ایجاد و دوام این نوع از همبستگی از نظر پارسونز، رابطه عاشقانه بین زن و شوهر است و همسرگزینی آزاد به دور از دخالتهای خانواده و بر اساس تمایلات احساسی، شرط ضروری برای این نوع رابطه است.
بنا به نظر پارسونز، وجود عشق رمانتیک به عنوان عامل اصلی ازدواج، باعث ایجاد محیطی صمیمی و سرشار از عشق و علاقه در رابطه زن و شوهر و والدین و فرزندان خواهد شد و این محیط برای اجتماعی کردن صحیح و مناسب کودکان ضروری است و همچنین در شکوفایی و تکامل استعدادها و علائق بزرگسالان نیز نقش مهمی دارد.از نظر پارسونز جهت دستیابی به حداکثر کارکردهای خانواده هستهای، وجود دو تفاوت اساسی در میان اعضای خانواده ضروری است؛ یکی وجود دو قطب مخالف رهبری و زیردستان، و دیگری تقسیم کار بر اساس جنس که با تفکیک نقشهای ابزاری و نقشهای ابرازی مشخص میشود. نقش ابزاری بیشتر شامل حالات مردانه و نقش بیانگر بیشتر شامل حالات زنانه است. به اعتقاد او این تقسیم نقش باعث حفظ وحدت خانوادگی میشود. نقش مردان، تعیین پایگاه اجتماعی خانواده از طریق شغل و حفظ امنیت و آسایش خانواده از طریق درآمد شغلی است؛ و نقش زن ایجاد روابط عاطفی (بیانگر) برای اعضای خانواده است که از مشکلات گوناگون اجتماعی رنج میبرند. بر اساس این نظریه، هرگونه تداخل و تغییر در الگوی نقشها سبب برهم خوردن تعادل زندگی میشود. زیرا به ویژه در حالت اشتغال زن، وی حالت بیانگر را از دست داده و به رقیب شوهرش تبدیل میشود. در نتیجه رقابت زن و شوهر با یکدیگر منجر به ناهماهنگی و نابسامانی خانواده میشود. به نظر پارسونز ایفای نقشهای تخصصی مردانه و زنانه، عامل دوام و بقای خردهنظام خانواده در چارچوب نظام اجتماعی است. و چنین خانوادهای تناسب بسیاری با صنعتی شدن در مقیاس کلان دارد و در واقع جزو اقتضائات کارکردی آن به حساب میآید.
(5-3-2) نظریه رنه کونیگ
رنه کونیگ از دیگر جامعهشناسان خانواده، مهمترین خصلت و مشخصه اصلی خانواده را رویارویی روابط و صمیمیت میداند و خانواده را گروهی که با احساسات شدید با یکدیگر در ارتباط هستند، تعریف میکند. او معتقد است در دوران کنونی کارکردهای ثانویه خانواده، شامل کارکردهای اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، نگهداری از سالخوردگان و گذران اوقات فراغت، به سازمانهای دولتی واگذار شده و خانواده قادر شده به کارکرد اولیه خود، رشد شخصیت اجتماعی و فرهنگی کودکان، بپردازد. کونیگ در عین حال برای واگذاری کارکردهای خانواده به جامعه و جدا شدن خانواده از روابط و مناسبات کل جامعه از اصطلاح ناهماهنگی استفاده میکند و معتقد است خانواده بیش از حد به جامعه وابسته شده و از آنجا که این کارکردها برای خانواده اساسی بودهاند، خانواده بدون آنان قادر به ادامه حیات نیست. وی همچنین خانواده و جامعه را بیشتر در تقابل با یکدیگر میداند و نه در ارتباط با هم و معتقد است تضاد و نابرابریهای موجود و اختلالات در روابط درونی خانواده، که برای آن از اصطلاح نابسامانی استفاده میکند، ارتباطی با جامعه ندارند.
ناهماهنگی از طرفی باعث محدود شدن دایره خانواده به دایره بسته زن و شوهر می شود و از طرفی باعث آسیبپذیری اساسی خانواده به سبب از دست رفتن کارکردها میشود و به این ترتیب کارکرد اختصاصی خانواده با توجه به صمیمیت و علایق اعضا، ساختن شخصیت فرهنگی و اجتماعی کودکان است که این کارکرد واقعی خانواده، سالهای طولانی زیر پوشش نیازهای ثانویه قرار داشت و تنها پس از پیدایش جوامع مدرن، خانواده توانسته از زیر بار کلیه کارکردهای ثانویه رها شود و به وظیفه اصلی خود برسد.
(6-3-2) نظریه هلموت شلسکی
هلموت شلسکی از دیگر نظریهپردازان در حوزه خانواده است که دیدگاه خود را در انتقاد به نظریه تأخر فرهنگی مطرح میکند. نظریه تأخر فرهنگی بر آن است که در روند تکامل جامعه، پیشرفت دو بعد فرهنگ مادی و غیر مادی با یک سرعت انجام نمیگیرد و فرهنگ غیر مادی، شامل آداب و رسوم، اعتقادات، قوانین و ایدهها، در مقایسه با دگرگونیهای مربوط به فرهنگ مادی دارای تأخر است. بر این اساس نهاد خانواده از لحاظ میزان آگاهی، شکل ظاهری و نقشهای افراد نسبت به پیشرفتهای جامعه دارای تأخر فرهنگی است.
شلسکی با تشکیک در پیشرفت جامعه بر اثر دگرگونیهای نظام اقتصادی و سیاسی، ادعا میکند که اقتصاد مدرن به سوی فروپاشی پیش میرود و در صورت انطباق خانواده با شرایط جدید، لاجرم سرنوشت خانواده نیز در جهت زوال و فروپاشی خواهد بود. شلسکی خانواده را تنها باقیمانده ثبات اجتماعی میداند و معتقد است شرایط مادی و اقتصادی باید خود را با ویژگیهای خانواده انطباق دهند و حتی با وجود احتمال وجود ظلم و ستم در خانواده، بقا و دوام خانواده به عنوان یک ضرورت مطرح میکند.
شلسکی خانواده و جامعه را در تقابل با یکدیگر قلمداد میکند. زندگی در جامعه را دارای انضباط خشک و نظم کسالتآور و در مقابل خانواده را فضایی آکنده از احساسات مشترک، آرامش محیط انسانی و محبت میداند و به همین علت معتقد است خانواده باید به تنهایی مورد بررسی قرار گیرد. شلسکی همچنین نظام خانواده را دارای سلطه طبیعی میداند و آن را در برابر سلطه انتزاعی جامعه قرار میدهد. از نظر شلسکی وجود سلطه طبیعی مرد در خانواده ضروری و ضامن حفظ کارکردهای سنتی خانواده است و رشد و توسعه این سلطه طبیعی از عوامل موجودیت خانواده است. او نابرابری میان زن و مرد و عدم اشتغال به کار زنان را از عوامل ثبات خانواده ارزیابی میکند و بر این نظر است که کار کردن زن در بیرون از خانه، امنیت و موجودیت خانواده که به وجود آورنده زیربنای معنوی رفتار است، با خطر مواجه میسازد و سبب نابهسامانی در روابط اجتماعی درون خانواده میگردد و روند تربیت فرزندان در محیطی سرشار از اعتماد و مراقبت، که آن را کارکرد ویژه و منحصر به فرد خانواده میداند، مختل میکند.
«نظریه سیستمها» جامعه را به عنوان اجزای به هم پیوسته میبیند. این نظریه لازم میداند که رابطه بین اجزا را همانند رابطه بین یک سیستم و یا سیستمهای دیگر اجتماعی بررسی کند. همچنین بین کانون مصرف در سیستم اجتماعی و مراحلی که به وسیله جامعه مصرف زده به کار برده می شود و محصولی که از آن تولید می شود، رابطه ایجاد کند.
جامعهشناسانی چون جی هی لی و مینو چین ضمن تأکید بر ارتباطات، «سیستم» خانواده را مبین رفتار اعضای آن معرفی میکردند. جی هی لی به ساختار سلسله مراتبی خانواده تأکید میکند. به عقیده او تمام موجودات در یک سلسله مراتب قرار دارند؛ به شکلی که موجود نسبت به سطوح پایینتر خود سلطه دارد. خانواده نیز از نظم سلسله مراتبی برخوردار است. پدر قدرتمندتر از بقیه است. بعد از او همسرش و سپس کودکان به ترتیب سن جای دارند. هرگاه در این سلسلهمراتب خدشه و اختلالی ایجاد شود خانواده دچار مشکل میشود.
در این ساختار سلسله مراتبی خانواده، ارزش سیستمی مرد به خودمختاری، واقعبینی و استغنای طبع اوست. این درحالی است که ارزش سیستمی زن به احساسات و قدرت بیان اوست. از آنجا که ارزش سیستمی مرد در جوامع سرمایه داری بالاتر از زنان ارزیابی شده است، مردان در تمام روز سرکار میروند و زنان مشغول تربیت فرزندان میشوند.
الگوی سیستمی خانواده نشان میدهد که هر شخص چگونه در زندگی نقشی را در مجموعه نظام بازی میکند. این نگرش، خانواده را به عنوان یک نظام میپذیرد و هریک از اعضای آن را به عنوان نشانهای از خانواده در نظر میگیرد. در این صورت، اگر فردی از خانواده دارای رفتار نابههنجار باشد، این امر نشانگر ناموفق بودن نظام خانواده به حساب میآید. زیر نظامها بخشهای یک نظام محلی هستند که وظیفه اجرایی کارکردهای خاص یا فرایندهای خاص در درون سیستم را با هدف حفظ سیستم به عنوان یک کل دارند. هر خانواده دارای تعدادی از زیر نظامهای همزیستی است که توسط نسل، جنس، علاقه و یا نقش و کارکرد در درون خانواده شکل گرفته است. با دوام ترین آنها زیر نظامهای زوجی، والد-فرزند، خواهر-برادر است. مینوچین معتقد است که داشتن نگرش سیستمی خانواده در قالب یک نظام اجتماعی، موجب نظم و ثبات در ساختار سلسلهمراتبی خانواده میشود.
(7-3-2) نظریه ماکس هورکهایمر
ماکس هورکهایمر از پایهگذاران مکتب فرانکفورت، واقعیات زندگی خانوادگی را با دیگاهی انتقادی مورد بررسی قرار داده است. او در مقالهی مشهور خود، «خانواده و اقتدار در دوران معاصر»، به طور خاص به روشهای اقتداری پدر در خانواده توجه کرده و با توجه به پیشینه تاریخی اقتدار، وجود آن را در خانواده امروزی مضر تشخیص داده است. از نظر او در میان تمام نهادهای اجتماعی که فرد را برای قبول اقتدار، یا دیکتاتوری در سطح جامعه آماده میسازد، خانواده در مقام اول قرار دارد. خانواده به عنوان یکی از مهمترین قدرتهای تربیتی از شخصیت انسانها مراقبت میکند و این عمل را همانگونه انجام میدهد که زندگی اجتماعی آن را میخواهد. در دوران معاصر با وجود کماهمیت شدن خانواده به عنوان یک واحد اساسی اقتصادی، هنوز بر روی خانواده به صورت نهادی سنتی و با شیوههای سنتی تاکید میشود. در نتیجه همچنان اقتدار پدر که در دوران قبل دارای عینیت ضروری بود، تبلیغ میشود. اما با توجه به غیر واقعی بودن اقتدار پدر، به دلیل تحت اقتدار دیگری بودن پدر در روابط کاری جدید، کودکان در سنین نوجوانی به عدم اقتدار واقعی پدر پی میبرند. در این شرایط نوجوان از لحاظ شخصیتی دارای تصویری از قدرت خودکامه میشود، اما از آنجا که پدر نمایشگر این تصویر نیست و جوان در انتظار یک پدر قوی و قدرتمند ـ یک ابرپدر ـ است، به راحتی تابع جهانبینیهایی چون فاشیسم میشود. به عقیده هورکهایمر وجود اقتدار در خانواده تنها باعث میشود که کودک اطاعت و سر فرو آوردن در برابر فرد قدرتمند و خصومت نسبت به ضعفا، افراد تحت ستم و گروههای خاصی را فرا گیرد.
(8-3-2) نظریه الیزابت بات
از دیگر نظریهپردازان حوزه خانواده است که به تقسیم نقش زن و شوهر در روابط زناشویی و زندگی خانوادگی در قالب نظریه «شبکه خانواده» توجه میکند. بات نظریه خود را در کتاب «خانواده و شبکهی اجتماعی»، با ترکیب دو مفهوم اساسی، جدایی نقشهای خانوادگی و اتصال شبکه اجتماعی خانواده، تبیین میکند. منظور بات از اتصال شبکه، اندازه آشنایی و دیدار میان اشخاصی است که اعضای خانواده با آنها به صورت مستقل آشنا هستند. شبکه متراکم یا متصل برای توصیف شبکهای به کار میرود که در آن میان واحدهای تشکیلدهنده، روابط بسیاری وجود دارد و عبارت شبکه پراکنده برای توضیح شبکهای که روابط کمی میان واحدهای تشکیلدهنده وجود دارد استفاده میشود. بات بر اساس بررسیهای خود به این نتیجه رسید که خانوادههایی که میزان بالایی از جدایی و تفکیک روابط نقشی زن و شوهر را داشتند، به یک شبکه متراکم روابط متصل بودند و بسیاری از دوستان، همسایگان و خویشاوندان یکدیگر را می شناختند و در مقابل در خانوادههایی که روابط نقشی نسبتاً مشترکی میان زن و شوهر وجود داشت، شبکه روابط پراکندهای داشتند و تعداد کمی از خویشاوندان، همسایگان و دوستان آنها یکدیگر را میشناختند. بر اساس این بررسیها، فرضیه اصلی بات این بود که میزان جدایی نقشهای خانوادگی با میزان اتصال کل شبکه خانواده ارتباط مستقیم دارد و شبکههای متراکم به میزان بیشتری جدایی نقشهای زن و شوهر را دارند. در نتیجه خانوادههایی که شبکه متراکم دارند، تقسیم نقش در آنها تفکیکی و جنسیتی و خانوادههایی که شبکه پراکنده دارند، تقسیم نقش در آنها اشتراکی است.
وی معتقد بود که «تقسیم سنتی» نقش الزاماً در همه جا و در میان تمام خانوادهها وجود ندارد. او روابط این گروه از خانوادهها را «مناسبات تفکیکی نقشهای زناشویی» مینامد و روابط گروه دیگری از خانوادهها که شامل روابط و فعالیتهایی است که زن و شوهر با یکدیگر به صورت مشترک انجام میدهند «مناسبات مربوط به نقشهای مشترک» مینامد.
«مناسبات تفکیکی نقشهای زناشویی» روابطی هستند که در آن زن و شوهر قائل به تفاوت واضحی در وظایف خود هستند و آنها را جدا و میان خود تقسیم کرده و علایق و فعالیتهای جداگانه دارند. او سپس این فرض را مطرح میکند که درجه جدایی نقشهای زن و شوهر مستقیماً با تبعیت از اندازه متصل بودن شبکه اجتماعی خانواده تفاوت میکند. در صورتی که زن و شوهر هریک به شبکه متراکم تعلق داشته باشند و پس از ازدواج نیز این شبکهها حفظ گردند، رابطه خانوادگی ناشی از ازدواج آن دو به این شبکه روابط اضافه میشود. زیرا هریک از زوجها دوستان و آشنایانی دارند که میتوانند در خارج از خانواده به آنها کمک کنند. اما اگر شبکه اجتماعی پراکنده باشد، افراد در شبکه یکدیگر را نمیشناسند. بنابراین، وفاق اجتماعی و همیاری اعضا به احتمال تنوع و گوناگونی در هنجارهای درون شبکه کمتر خواهد شد. به این ترتیب، زن و شوهری که از کمک و حمایت محیط دوستان خارج از منزل بهرهمند نمیشوند، مجبورند به کمکهای متقابل به یکدیگر و حتی به قبول نقشهای سنتی یکدیگر گردن نهند. بات با توجه به روابط اجتماعی خانواده، مشخص کرد که روابط کلیه خانوادهها با جامعه، مانند یک «شبکه» است؛ یعنی هر خانواده با تعدادی از افراد در سطح جامعه در تماس است و این نوع تماس شبکهای دو گونه است: «متصل» و «پراکنده». در صورتی که در یک خانواده پس از ازدواج، بین دوستان و آشنایان زن و شوهر معاشرت صورت گیرد، در این حالت شبکه روابط متصل است. اما اگر این معاشرت صورت نگیرد، شبکه روابط پراکنده میشود. به این صورت که اگر شبکه روابط اجتماعی پراکنده باشد، تقسیم نقشهای مدرن و زندگی آنها از نوع مشارکتی خواهد بود.
(4-2) فرضیات تحقیق:
به نظر می رسد بین عوامل اجتماعی و گرایش جوانان به ازدواج ارتباط وجود دارد.
به نظر می رسد بین عوامل اقتصادی و گرایش جوانان به ازدواج ارتباط وجود دارد.
به نظر می رسد بین عوامل فرهنگی و گرایش جوانان به ازدواج ارتباط وجود دارد.
به نظر می رسد بین سطح انتظارات و خواسته های جوانان و ازدواج ارتباط وجود دارد.
به نظر می رسد بین میزان لذت از مجردی و ازدواج جوانان ارتباط وجود دارد.
فهرست منابع
احمدي، حسن و جمهري، فرهاد،1380، روانشناسی رشد 2، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیري. تهران: پردیس.
آستین فشان، پروانه، 1380، بررسی روند تحولات سن ازدواج و عوامل اجتماعی - جمعیتی موثر بر آن طی سالهاي 1355-75 ، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده: علوم اجتماعی، جمعیت شناسی
3- اسکندري چراتی، آذر، 1378، بررسی عوامل موثر بر تاخیر سن ازدواج در ایران، نمونه مورد مطالعه استان گلستان، فصلنامه تخصصی جامعه شناسی، سال چهارم، شماره سوم، صص، 25.-1
4-اسکیدمور، ریچارد، 1372 ، تفکر نظري در جامعه شناسی، ترجمه علی محمد حاضري و دیگران، تهران، نشر سفید.
5-جعفري مژدهی، افشین، 1382، عدم تعادل در وضعیت ازدواج در ایران، پژوهش زنان، شمارة 5، دورة بهار1382،تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران
6-روشه، گی ، 1366، تغییرات اجتماعی، ترجمۀ منصور وثوقی، تهران: نشر نی.
7-ساروخانی، باقر، 1370، مقدمه اي بر جامعه شناسی خانواده، تهران، انتشارات سروش
8-سامانی، سیامک و فولاد چنگ، محبوبه، 1385، روانشناسی نوجوانی. شیراز: انتشارات ملک سلیمان
9- سگالن، مارتین، 1370، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، تهران، نشر مرکز.
10-سماوي، سید عبدالوهاب، 1380، بررسی تأثیر یادگیري مشارکتی بر عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس علوم اجتماعی سال سوم راهنمایی. پایان نامه کارشناسی ارشد، شیراز: دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی
11- عبداللهى، رضا، 1366، نظام اسلامى و مسایل و مشکلات نسل نو, روزنامه اطلاعات، 10 آذر .10ص ,66 12-علامه طباطبایى، 1364، ازدواج دائم و ازدواج موقت از نظر اسلامى، گردآورنده حسن موجودى, انتشارات موجودى.
13- فرجاد، محمدحسین، 1372، بررسی مسائل اجتماعی ایران، تهران، انتشارات اساطیر.
14- کاظمیپور، شهلا، 1383، تحول سن ازدواج زنان در ایران و عوامل جمعیتی مؤثر بر آن، پژوهش زنان، شماره 10، صص 124-103
15- کنعانی، محمد امین، 1385، پیوند سنت و نوسازي در افزایش سن ازدواج: نمونه مورد مطالعه ترکمن ها، نامه انجمن جمعیت شناسی ایران، سال یکم، شماره 1، صص 126-104
16- گولد، جولیوس و ویلیام ل، کوکب، 1376، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه محمد جواد زاهدي مازندرانی و دیگران. تهران: انتشارات مازیار
17- گیدنز، آنتونی، 1386، چشماندازهاي جهانی، ترجمه محمدرضا جلائی پور، تهران، انتشارات طرح نو- 18-لوکاس، دیوید و پاولمیر، 1381، درآمدي بر مطالعات جمعیتی، ترجمه حسین محمودیان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
19- محسنى، منوچهر(1379)، بررسى آگاهى، نگرش ها و رفتارهاى اجتماعى و فرهنگى در تهران، تهران، زهد، 1379، ص 117ـ123 . مرکز آمارایران، سرشماري نفوس و مسکن 1375 ، 1365 ، 1355 ، 1345 ، 1335
20- مطلق، محمد(1384). نگاهی به پدیده ازدواج جوانان، روزنامه همشهري، 29 مرداد.
21- مقدس جعفري و یعقوبی چوبري(1386). بررسی عوامل اجتماعی موثر بر بالا رفتن سن ازدواج جوانان در رشت، فصلنامه علمی پژوهشی علوم اجتماعی واحد شوشتر، شماره چهارم و پنجم، صص .201-177 22- 22- مهدوي، محمد صادق(1377)، بررسی تطبیقی تغییرات ازدواج، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.23- آتش پور، حميد. (1381). تأثير آموزش گروهي به شيوه شناختي – رفتاري بر روابط زناشويي. نخستين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده. تهران: دانشگاه شهيد بهشتي.
24- اديب راد، نسترن. (1384). بررسي رابطه باورهاي ارتباطي با دلزدگي زناشويي. فصلنامة تازه ها و پژوهش هاي مشاوره، ج 4، شماره 13.