تحقیق عزاداری امام حسین رویکردهای نظری و تاریخی (docx) 49 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 49 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
عزاداری امام حسین:
رویکردهای نظری و تاریخی
مقدمه :
حماسه کربلا، بزرگترين و دلخراش ترين واقعه تاريخ است که پس از 1400 سال هنوز هم زنده مانده و پس از چهارده قرن به ياد آن واقعه اشکها ريخته مي شود و ناله و فرياد به پا است. در اين مقاله قصد داريم که سير تاريخي عزاداري شهداي کربلا را مورد بررسي قرار دهيم.
مراسم عزادارى امام حسين(ع) نخستين بار در روز يازدهم محرم سال 61 هجرى در كنار اجساد مطهر شهيدان توسط اهل بيت عليه السلام برگزار گرديد.
پس از آن هنگام ورود کاروان اسيران به كوفه، امام زينالعابدين و حضرت زينب و ام كلثوم عليهم السلام براى مردم كوفه كه براى تماشا آمده بودند، سخنرانى كردند. در پى اين سخنرانيها صداى ضجه و گريه از خانهها و مردم كوفه بلند شد. که به نوعي عزاداري براي شهدا و افشاگري امويان بود.
پس از ورود کاروان اسراء به شام و خطابه خواني امام سجاد(ع) در شام، يزيد به اهل بيت امام حسين اجازه داد كه عزادارى كنند و اهل بيت به مدت سه روز به طور رسمى در شام عزادارى كردند. در پى آن خطابه و اين عزاداريها، انقلاب بزرگ فكرى در شام پديد آمد و اكثر قريب به اتفاق مردم نسبت به دستگاه حاكمه بدبين شدند.
عزاداري بعدي در مدينه برپا شد. پس از ورود اهل بيت به مدينه عزاى عمومى بر پا گرديد و تمامى مردم مدينه ناله و ضجه كردند. پس از آن حلقههاى عزادارى توسط اشخاص و افراد سرشناس بر پا شد. از جمله كسانى كه درمدينه مجلسعزادارى بر پا كرد، حضرت زينب سلام الله عليها بود. اين عزادارى مدينه را در آستانه انفجار و حركت عمومى قرار داد و عمر بن سعد جريان را به يزيد گزارش داد و اعلام کرد که " تحقيقا وجود زينب کبري(س) در مدينه انديشهها را تحريك مىكند، زيرا او سخنور و دانا و باهوش است. خود و كسانى كه با او همراهى مىكنند، در نظر دارند براى خونخواهى حسين قيام كنند." تا اين كه حضرت زينب به شام يا مصر تبعيد و رحلت فرمود.
پس از شهادت امام حسين(ع) ائمه خود اقامه عزادارى مىكردند و شيعيان را به اقامه عزا و گريه و عزادارى تشويق مي نمودند.
عزادارى، نخست در ايام محرم و ايام زيارتى امام حسين(ع) در كربلا و جاهاى ديگر برگزار مىشد چون پانزدهم شعبان، روزعرفه، شب عيد فطر و اول ماه رجب و غيره. اما از آغاز قرن سوم عزادارى وضعيت ديگرى يافت كه در تحقيق حاضر به تبيين آن مىپردازيم.
در قرن سوم و چهارم و پنجم و همزمان با تشكيل دولتهاى آلبويه در عراق و حمدانيون در سوريه و فاطميون در مصر مذهب شيعه گسترش يافت و مراسم عزادارى توسعه يافت و در بسيارى از شهرها روز عاشورا عزا و تعطيل عمومى اعلام گرديد.
در محرم سال 252 - معزالدوله ديلمى دستور داد كه مغازهها بسته و تعطيل عمومى اعلام گردد و مردم عزادارى كنند و مردم با حالت عزا و ماتم در خيابانها حركت كردند. اينگونه بود که عزاى عمومى در ميان شيعيان به صورت يك سنت در آمد. در اين دوره، اشعار در قالب قصيده سروده مىشد. ستمهاى بنىاميه و بنىعباس در آن ذكر و مقام و منزلت اهل بيت عليه السلام بيان مىگرديد. مردم در عزادارى ها وشعراء در قصيدهها بيشترين توجه را به ولايت اهل بيت عليه السلام داشتند. و كتب مقتل در اين زمان تاليف گرديد.
در اين دوره درگيرى شديد بين شيعه و اهل سنت وجود داشت و حكومتهايى كه پيرو بنىاميه و بنىعباس بودند، اهل سنت را بر كشتار شيعيان تحريك و از برگزارى مراسم عزادارى منع مىكردند.
در سال407 هجرى در آفريقا و در ماه محرم " معزبن باديس" لشكريان خود را به قتل شيعيان دستور داد و اهل سنت را نيز در اين امر آزاد گذاشت. جمع كثيرى را در آفريقا كشتند و در آتش سوزاندند خانههاى آنها را خراب كردند. جمعى به قصر منصور پناه بردند اما در محاصره قرار گرفتند و هر كسى از قصر خارج شد، كشته شد و جمعى به مسجد جامع پناه بردند در آنجا نيز همگان را از بين بردند. دراين دوره مراسم عزادارى براى ائمه به طور كامل رواج يافت.
تاریخچه :
بنا به گفته «ابن قتيبه» شعار «يالثارات الحسين» را مختار ثقفي مطرح کرد. او نخستين کسي است که به مناسبت روز عاشورا، در منزل خود در شهر کوفه مجلس يادبود برپا کرد.
در مجموع هدف از اين مجالس ، تحريک مردم براي جنگ عليه امويان و خونخواهي حسين (ع) بود. دينوري يادآور شده است که اين مجالس براي سوگواري شهادت شهيدان کربلا و در کنار مزار آنان برگزار مي شد.
شيعيان از قرن سوم ، در ماه محرم در منزل امامان (ع) به نوحه سرايي مي پرداختند و نوحه گراني که «نائح» خوانده مي شدند و شعر محزون مي خواندند در اين دوران پديد آمدند. رفته رفته نوحه گري به مقتل خواني از روي مقتل الحسين ابن نما و ابن طاووس تبديل شد.
گاه نوحه خواني به درگيري ميان شيعه و سني مي انجاميد. مقتل خواني در عاشورا رفته رفته به صورت عادت مرسوم درآمده بود؛ از اين رو مستنصر عباسي به جمال الدين بن جوزي در سال 460دستور مي دهد در مقام محتسب ، مردم را از مقتل خواني در عاشورا باز دارد.
همچنين از همان آغاز، کربلا زيارتگاه و محل تجمع مسلمانان شد؛ لذا متوکل عباسي دستور داد قبر امام را محو کنند و مردم را تهديد کرد که به زيارت آن حضرت نروند که جان و مالشان در امان نخواهد بود.
گرچه عزاداري حسيني ، با سختگيري امويان و عباسيان عليه شيعيان همراه بود، اما در زمان آل بويه ، موازنه قوا به نفع شيعه دگرگون شد و معزالدوله اولين کسي بود که عزاداري را به صورت مراسم سالانه در بغداد برپا کرد. در عاشوراي 353 ه.ق/933م. براي نخستين بار، در بغداد مجالس بي مانندي در عزاي حسيني برپا و بازارها بسته شد و عزاداران در خيابان ها عزاداري کردند و مردم سياه پوشيدند و يقه چاک کردند و به زيارت قبر امام (ع) رفتند.
دوران آل بويه در عراق از مهمترين دوران رشد و تحول شعاير و مراسم ديني و بويژه عاشورايي بود. اين مراسم خشم اهل سنت را برانگيخت.
آنان اين امور را بدعت و روز عاشورا را عيد خواندند و جشن گرفتند و عامه مردم با اشاره عالمان سني به عزاداران حمله کردند و امويان را ستودند و در وصف يزيد کتاب نوشتند.
با به قدرت رسيدن سلجوقيان ، وضع شيعيان بد شد؛ چه آنان عليه شيعه و معتزله و صوفيان و اشاعره اعلان جنگ کردند. شيعه جرات نکرد مراسم عزا برپا کند. تا زمان صفويان وضع به اين منوال و به زيان شيعه بود؛ چون صفويه به حکومت رسيدند، اوضاع تغيير کرد.
آنان از مراسم عزا به عنوان سلاح سياسي و تبليغاتي استفاده کردند و آن را گسترش دادند. در زمان عثمانيان ، عرصه بر شيعه تنگ آمد و در 11 نيسان 1802، وهابيان به کربلا تافتند و کشتند و سوزاندند و ويران کردند و بردند.
اينان بارگاه حسين را ويران کردند و اموال آن را ربودند و هزار نفر را به خاک و خون کشيدند و 2سال بعد قصد نجف کردند؛ اما مردم پايداري کردند و شهر و مرقد امام را به گونه اي معجزه آسا نجات دادند. اين يورشها بر شيعيان و مراسم عزاداري آنها تاثير ژرفي نهاد و ادبيات عاشورا را به شدت متاثر کرد؛ چنان که برخي از شاعران ، اين واقعه را کربلاي دوم خواندند.
شيعيان 2سال بعد، از آنان انتقام گرفتند و ملک عبدالعزيز را به قتل رساندند. داوودپاشا حاکم عثماني عراق ، بيش از ديگر ترکان بر شيعه سخت گرفت و آنها را از برپايي عزاداري بازداشت. او معتقد بود عزاداري ، ابزار تبليغاتي دولت ايران عليه عثماني است.
با روي کار آمدن عليرضا در بغداد، شيعه در انجام مراسم آزادي تمام يافت و مجالس عزا به راه انداخت و عليرضا هم در آنها شرکت کرد.
در خلال قرن 19ميلادي ، همزمان با گسترش مجالس عزا، دسته هاي عزاداري هم پديد آمد. يکي از نخستين اين هياتها و دسته ها، دسته هاي سينه زني بود که براي نخستين بار در کاظمين به راه افتاد.
مدحت پاشا، با صدور اعلاميه اي حرکت دسته هاي عزاداري را ممنوع و برپايي عزاداري را جرم خواند. او پس از اين دست از سختگيري برداشت و مردم را آزاد گذاشت.
در آغاز قرن بيستم ، عزاداري در عراق گسترش و ژرفا يافت و رنگ مردمي و فولکلوري به خود گرفت و در کنار مجالس تعزيه ، دسته هاي سينه زني و زنجيرزني هم پديد آمد. در نيمه دوم قرن نوزدهم ، شيعيان عراق به تاسيس حسينيه روي آوردند. نخستين حسينيه ، با نام حسينيه حيدري در کاظمين ساخته شد.
حسينيه ها رفته رفته ، متحول و پيشرفته و به نهادهاي اجتماعي و فرهنگي تبديل شدند و کارشان ، تنها برپايي عزاداري نبود. پس از آن که انگليس عراق را اشغال کرد، از بزرگداشت واقعه عاشورا و برگزاري مراسم عزاداري حمايت کرد، که به سپاسگزاري رسمي عالمان شيعه از انگليس انجاميد.
پس از تشکيل حکومت ملي در عراق در 1921، دولت روز عاشورا را تعطيل رسمي اعلام کرد، اما رفته رفته با اين مراسم مخالفت کرد تا در عاشوراي 1927ميان عزاداران و عوامل حکومتي در صحن کاظميه درگيري منجر به قتل روي داد و در 1928دولت عزاداري را ممنوع کرد.
ملک فيصل اول به مراسم عزاداري عنايت داشت و به عزاداران براي اين مراسم کمک مالي مي کرد و خود در آن شرکت مي جست. در 1932دولت به هياتهاي عزاداري سخت گرفت و در 1935در دوره وزارت ياسين هاشمي بشدت از برگزاري مراسم عزا جلوگيري شد.
در دهه پنجاه دولت بر سختگيري خود افزود و هياتها را مجبور کرد از پليس اجازه نامه بگيرند. در اواخر حکومت سلطنتي در عراق ، مراسم عزاداري ديگر جنبه سياسي خود را از دست داد.
در پايان دهه 60 و آغاز دهه 70، اين مراسم به شکلي چشمگير رشد کرد و دگرگون شد. در سال 1968راديو عراق مراسم عزاداري را پخش کرد. در آغاز دهه هفتاد در کنار جنبش شيعي ، از يک سو و مشکلات سياسي و اقتصادي از سوي ديگر، مراسم عزاداري به اوج خود رسيد و حکومت براي حل مشکلات ، 60هزار ايراني را از عراق اخراج کرد و با اعمال فشار بر شاعران و مداحان و نوحه گران ، کوشيد مراسم را از بار اجتماعي و سياسي تهي کند.
در 1975از برپايي مراسم در نجف جلوگيري شد و دو سال بعد مردم دست به تظاهرات زدند و شعار دادند که در پي آن شماري از مردم کشته و زخمي و زنداني و اعدام شدند.
سرانجام با آغاز جنگ عراق و ايران در 1980برگزاري هرگونه مراسم عزاداري حسيني در عراق ممنوع شد.
مشخصات روضه خواني در اين دوره از اين قرار بود:
1 - عزادارى در ايام عاشورا و موسم زيارت
2 - تكيه بر اهل بيت عليهم السلام به عنوان عترت پيامبر و غصب خلافت توسط بنىاميه
3 - رشد ذوق شعرى در زمينه مدح و مراثى امام حسين و اهل بيت(ع)
4 - ذكر مصيبت اهل بيت(ع)
5 - بيان ستمهاى بنىاميه
6 - مراسم عزادارى به عنوان اعتراض به بنىاميه و بنىعباس و ايادى آنها.
به دلايل فوق حکومتهاي وقت از برگزارى مراسم عزاداري شديدا جلوگيرى مىكردند.
عزاداري در زمان بني عباس و مغول
پس از انقراض سلسله بنىعباس در بغداد و سلطه مغولها بر بخش عظيمى از كشورهاى اسلامى شكل و محتواى روضه به تدريج تغيير يافت. اين تغيير شايد بدان جهت بود كه سلاطين بنىعباس خود را خليفه پيامبر مىدانستند و مدعى حكومت بر مسلمين از جانب اسلام بودند و اطاعت خود را بر مردم واجب شرعى مىدانستند. مذاهب اهل سنت را، مذهب رسمى و قانونى و شرعى دانسته و از آنها به طور كامل حمايت مىكردند. پيروى از مذهب شيعه ممنوع و در ادارات دولتى و مراجع قضايى رسمى نبود.
در مقابل اين انديشه، انديشه تشيع بود كه حكومت را حق اختصاصى و الهى ائمه مىدانستند شرايط و انديشههاى بسيار والا براى حاكم اسلامى قايل بودند. براساس اين دو انديشه به طور طبيعى درگيرى بين تشيع و حكومت پديد آمد. در مراسم عزادارى اين اختلاف نظر و جهتگيرى سياسى مطرح مىشد و قطعا حكومتها از برگزارى مراسم وحشت داشتند. از اين رو مراسم روضه از سياست جدا نبود.
پس از سلطه مغول و وحشت بسيار عجيبى كه ايجاد كرده بود و حاكمان آنها مدعى حكومت بودند، نه مدعى خلافت، مراسم عزادارى از حالت اعتراض سياسى خارج و به مراسم خاص مذهبى اختصاص يافت و عزادارى به منظور كسب ارزش اخروى و دوستى با اهل بيت(ع) برگزار گرديد.
در اين دوره تحريفات زيادى در وقايع عاشورا واقع شد و براى بيشتر گرياندن و گريه كردن داستانهاى مهيج و زبان حال نقل مىشد و براى اين كه حكومتها مانع نشوند، به مساله سياست و حكومت پرداخته نمىشد.
مشخصات عزاداري در اين دوره ازاين قرار مي باشد:
1 - تعميم و گسترش مراسم عزادارى از ايام محرم و زيارتى به ايام ديگر
2 - برگزارى روضه بيشتر براى كسب ثواب و شفاعت ائمه معصومين(ع)
3 - بيان ستمها و جنايات بنىاميه و بنىعباس
4 - ذكر فضايل اهل بيت(ع)
5 - زهد گرايى و دخالت نكردن در امور حكومت و دورى از دنيا و پرداختن به امور آخرت
6 - گسترش حسينيه ها براى برگزارى مراسم عزا.
دراين دوره هر كسى ذوق و قريحه شعرى داشت، اشعارى در مرثيه امام حسين(ع) سرود. كه بسيارى از آن اشعار، سينه به سينه و يا در دفترهاى خطى تداوم يافت. برخى از اشعارى كه در روستاها خوانده مىشود و يا مردم عشاير در مراسم عزا مىخوانند از اين قبيل اشعار است. گاهى اين اشعار را كسانى سرودهاند كه آگاهى از تاريخ نداشته و به منظور خدمت به امام و اظهار علاقه به اهل بيت سرودهاند.
در اين دوره همت بر آن گماشته شد كه فضايل اهل بيت بيان و مردم با آنها آشنا گردند. كه اين آشنايى نقش بسيار مهمى در جهت تداوم خط اهل بيت و تشيع ايفاء كرده است. که اين كار بسيار عظيم و بزرگ در پيشگاه خداوند اجر بسيار بزرگ دارد. زيرا ذكر فضايل اهل بيت و آشنا ساختن مردم با مقام معنوى آنها به منزله تداوم خط رهبرى و دعوت جامعه به عزت و حفظ ارزشهاى والاى اسلام براى نسلهاى آينده است.
در اين دوره عزادارى به شكل رايج فعلى رواج يافت. كه برخى آغاز آن را به شكل زدن بر سر و سينه به دوران آل بويه برگرداندهاند.
عزاداري در دوران اخير
در دورانهاى اخيرعزادارى از نظر كميت و كيفيت رشد کرده ، در سالگرد رحلت پيامبر(ص) و امامان معصوم و حضرت زهرا عليهم السلام و.... مراسم عزادارى بر پا مىشود. برخى از مشخصات مراسم عزادارى دوران جديد به قرار ذيل است.
1 - دقت تاريخى
افرادى كه از فضل و سواد برخوردار هستند، سعى مىكنند وقايع عاشورا و مرثيه ديگر امامان را بر اساس مستند تاريخى بيان نموده و از استنتاجات به دور از عقل و عرف در مقام ائمه شديدا پرهيز مىكنند.
2 - تاريخ تحليلى
خطيبان و نويسندگان، تاريخ عاشورا را به صورت تجزيه و تحليل شده بيان مىكنند. قضايا را ريشه يابى و عوامل پيدايش و آثار اجتماعى آن را بيان مىنمايند.
3 - اهداف امام حسين(ع)
در عزاداري ها حركت امام حسين(ع) و سيرى كه آن حضرت داشت و عللى كه براى قيام خود ذكر كرده بررسى مىشود. آن حضرت با چه انگيزهاى قيام و براى تحقق چه هدفى حركت كرد؟ آيا هدفش كشته شدن بود؟ هدف گريه شيعيان و نجات آنها بود؟ به منظور رسيدن به حكومت قيام كرد؟ مجبور شد و نمىتوانست به جاى ديگرى برود؟ و ... هر كسى به شكلى ارزيابى و نتيجهگيرى كرده است و هر كسى براى اثبات مدعاى خود شواهد تاريخى و دلايلى از كلام پيامبر(ص) و خود امام حسين(ع) ذكر كرده است. هر چند برخى به خطا رفتهاند. اما اقدام به چنين كارى و تجزيه و تحليل اهداف آن پيشواى بزرگ الهى، كارى بسيار ارزشمند است.
4 - توام شدن روضه با سياست
برگزارى مراسم روضه از سياست جدا نبوده و نيست. و اين مجالس محل بسيار مناسبى براى رشد آگاهى سياسى و موضع گيرى در برابر حكومتهاى ستمگر بوده و هست. بسيارى از تصميم گيريهاى سياسى در همين مجالس اتخاذ شده است. مطالعه تاريخ سياسى ايران از دوران مشروطه و مقدمات آن اين حقيقت را روشن مىسازد و اين مجال عامل اساسى حركتهاى مردمى بوده است؛ زيرا اهداف امام حسين(ع) بررسى و بيان مىشد. پايبندى اهل عزا به اهداف حسين(ع) امرى بسيار روشن است. اطاعت امام حسين(ع) به عنوان امام واجب الاطاعة در همه زمانها نيز واضح است. پس از اين سه مقدمه هر شيعهاى خود را ملزم به قيام بر ضد حكومت ستمگر دانسته است.
5 - تشكيل هياتها
هيات در زمان ما عبارت است از يك دسته و گروه منظم و متشكل و با برنامه خاصى كه در ايام عزادارى به عزادارى مىپردازد.
هيأت ها به دو دسته تقسيم مىشوند:
1 - يك دسته از هيأت ها فقط در ايام محرم و صفر و ديگر ايام عزادارى عمومى تشكيل مىشود. افراد آن در ايام خاصى دور هم جمع شده به عزادارى مىپردازند.
2 - هيأت هايى است كه در طول ايام سال فعاليت مىكنند. بر حسب توافقى كه كردهاند در شب هاى جمعه يا صبح جمعه يا شب چهارشنبه و ... گرد هم جمع مىشوند. اين ها نيز به دو دسته تقسيم مىشود.
نقش عزادارى
قيام امام حسين(ع) و شهادت او تلاش هاى برادر و پدر و جدش را در گذشته بارور و زمينه تلاش براى آيندگان فراهم ساخت.
در آن مقطع كه معاويه تلاش بسيار گسترده و همه جانبه كرده بود تا نام عترت پيامبر را از خاطرهها محو كند و اكثر افراد با حقيقت عترت بيگانه شده بودند و آنان كه حسين(ع) را مىشناختند، نيز امام را به عنوان امام و پيشواى لازم الاطاعة نمىشناختند؛ زيرا مفهوم عترت در نزد آن ها به معنى خاندان پيامبر بود و بر اين اعتقاد بودند؛ افرادى كه منتسب به پيامبرند بايد احترام گردند و آن ها را بايد دوست داشت. دوستى با عترت مطرح بود نه اطاعت عترت. اين معنى قابل تحريف و جلوگيرى از آن قابل توجيه بود.
اما امام حسين با قيام خود، عترت را به عنوان رهبر و واجب الاطاعة مطرح كرد و اقدامى نمود كه هرگز قابل انكار و يا توجيه و تحريف نباشد. مردم را با مفهوم عترت آشنا ساخت و در پى آن قيام، حركت عظيم فكرى در جامعه پديد آمد. از آنجا كه اسلام بدون رهبرى صحيح و قرآن بدون تفسير از ناحيه وى قابل تحقق و عمل نيست، امام انديشه تحقق قرآن با رهبرى معصوم را مطرح ساخت. قيام او زمينه و انگيزه اين آشنايى را فراهم ساخت.
سنت عزادارى عاشورا زمينه پاسدارى از انديشه شيعه را در آينده فراهم ساخت به طورى كه نوحه خوانى و عزادارى را هيچ كسى نمىتواند منع كند و در سايه و پوشش عزادارى مىتوان مفهوم عترت و اهداف امام حسين عليه السلام را تشريع كرد.
سنت عزادارى حسينى مورد تاييد «امامان نور» بوده و بارها دوستان و شيعيان را با گفتار و عمل به اقامه مجالس فرا خواندهاند.
آفات عزاداری امام حسین(ع)
پرسش:
عزاداری امام حسین(ع) که مایه خیرات و برکات کثیره و رمز بقا و حیات دین در طول تاریخ اسلام بوده است از چه آفاتی برخوردار است و چه عواملی نقاط قوت و تاثیرگذاری آن را کمرنگ می کند؟
پاسخ:
آنچه که در این ایام ضرورت دارد پیرامون آن بحث و کنکاش بیشتری از زوایای مختلف به عمل آید بحث آسیب شناسی عزاداری های امام حسین(ع) است. به طور طبیعی دشمنان قسم خورده اسلام همواره جایگاهها و مواضعی را مورد هجمه فکری و فرهنگی خود قرار می دهند که بیشترین تاثیر را در حفظ، تقویت و بقای دین و ارزشهای دینی دارد که عزاداری امام حسین(ع) از جمله آنها است. به طور کلی عزاداری هم مانند سایر واجبات و مستحبات دارای آفت هایی است که اگر دشمنان در آن نفوذ کنند، نه تنها به آثار مثبت و سازنده آن نمی رسیم، بلکه به نتایجی خلاف آنچه که در عزاداری دنبال می کردیم دست خواهیم یافت.
از آنجا که این بحث گسترده و پردامنه است لذا در حد اقتضای این ستون به اهم آفت ها و آسیب های موجود به شرح زیر می پردازیم:
1 - فقدان معرفت و آگاهی
پیش شرط اصلی برای سازندگی یک عمل، شناخت و آگاهی نسبت به مقررات، آداب و رفتارهایی است که تضمین کننده سازندگی و تاثیرات مثبت آن است. بنابراین بزرگترین آفت که مادر همه آفت ها نیز به حساب می آید این است که ما بدون شناخت کامل و دقیق، اقدام به عزاداری و یا سایر واجبات و مستحبات دینی نماییم. نکته اساسی در اینجا این است که انجام واجبات، مستحبات و عزاداری ها هیچ کدام هدف نیستند، بلکه همه آنها وسیله ای برای رشد، تعالی و تقرب الی الله به شمار می آیند. بدیهی است که هر وسیله ای تنها با شرایط و لوازم خاصی می تواند ما را به مقصد برساند و دارای آثار مثبت و سازنده باشد. این طور نیست که هر عمل نیک و پسندیده ای اعم از واجب و مستحب در هر شرایطی موجب رشد و تکامل شود. امام صادق(ع) در روایتی می فرمایند: «لایقبل الله عملا الا بمعرفه » خداوند هیچ عملی را جز با شناخت نپذیرد.
همچنین در حدیثی دیگر امام حسین(ع) می فرماید: «ما خلق الله العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه» خداوند بندگان را خلق نکرد مگر اینکه او را بشناسند، پس هنگامی که خدا را شناختند عبودیت و بندگی او را بجا می آورند.
بنابراین عزاداری به عنوان یکی از قویترین و بهترین مؤلفه های حیات دین و مکتب اهل بیت(ع) کاری دقیق، ظریف و تخصصی است که فقط زمانی آثار مورد انتظار اهل بیت(ع) را بروز خواهد داد که با آگاهی همه جانبه به ابعاد گوناگون آن و مقررات و شرایط خاص خودش انجام گیرد. اگر گردانندگان و عوامل اجرایی عزاداری جاهل به این ابعاد و شرایط خاص باشند، نمی توانند آن نتیجه مطلوب را از عزاداری بگیرند، اگر نتیجه نامطلوب و انحرافی هم نگیرند حداقل کار این است که عزاداری را به یک امر ضعیف و کم اثر تبدیل می کنند. امام علی(ع) ناتوانی مجریان و عوامل اجرایی یک کار را آفت آن کار می داند و می فرماید:
آفه الاعمال، عجزالعمال. آفت کارها ناتوانی مجریان است.
2 - تبدیل شدن عمل به عادت
آفت مهم دیگری که علاوه بر ناتوانی مجریان در اثر جهل و نادانی بوجود می آید و آثار مهم و سازنده یک عمل خوب را از بین می برد، تبدیل شدن آن عمل به یک عادت است. وقتی مجریان با شرایط خاص یک عمل و فلسفه آن خوب آشنا نباشند، ناتوان و عاجز خواهند بود و این ناتوانی و عجز موجب می شود که آن عمل بدون توجه به بایدها و نبایدهای ویژه خود انجام گیرد و صرفا به یک رسم، عادت و سنت کم محتوا یا بی محتوا و یا خدای ناکرده مضر تبدیل شود. علی(ع) یکی از مهمترین آفتهای یک کار را که در اثر جهالت انجام می شود، غلبه عادت در انجام کار می دانند.
عزاداری وقتی برای مجریان و شرکت کنندگان تبدیل به یک عادت شود دیگر هیچ کس کاری ندارد که کیفیت و هدف عزاداری چگونه باید باشد و چرا اهل بیت(ع) امر به برپایی عزاداری کرده اند و عزاداری چه خواص و آثاری باید ایجاد کند. این حالت موجب می شود تا عزاداری به جای این که حرکت آفرین، تکامل بخش و رشد دهنده باشد، غفلت زا، کند کننده و بازدارنده خواهد بود و به جای این که وسیله باشد به هدف تبدیل می شود و در نهایت عزاداری به عنوان یک ارزش مستقل در کنار سایر اعمال مثل نماز و روزه و... تلقی خواهد شد. بنابراین در چنین نگرشی عزاداری یک ثواب و عبادت و یک هدف مهم ارزشی ارزیابی می شود هر چند توأم با انواع دروغ ها، تحریف ها، گناهان و اختلافات بوده، و به نماز و یا سایر واجبات لطمه وارد سازد. همین که صورت عزاداری برقرار باشد کافی است. این نوع عزاداری مجریان و شرکت کنندگان را به شدت پرتوقع و طلب کار از خدا و اهل بیت(ع) بار می آورد. یعنی به جای این که از خدا و اهل بیت سپاسگزار باشند که به آنان توفیق برپایی و شرکت در چنین مجالس را داده اند و همین امر سبب التزام بیشتر به آموزه ها و تعالیم اسلام و اهل بیت(ع) گردد، آنان را منت گزار و طلب کار از خدا و اهل بیت(ع) می کند. لذا با چنین روحیه ای اگر در سایر وظایف واجب، اعم از حق الله و حق الناس کوتاهی کنند، همین که در دستگاه امام حسین(ع) مشغول کار هستند کافی است و کار در دستگاه اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) هر چند با اهداف و ارزشهای مورد نظر آن بزرگواران سازگار نباشد، پوشش و مجوز هر نوع کم کاری، کاهلی و کم توجهی نسبت به سایر وظایف الهی و انسانی را به ما می دهد و در نتیجه دستگاه امام حسین(ع) انسان را از هرگونه ملامت و توبیخ به خاطر تقصیر در سایر واجبات معاف می کند. البته خطر تبدیل شدن به یک عادت و خالی شدن از محتوا فقط به عزاداری ها اختصاص ندارد بلکه هر عمل واجب و مستحب که بدون توجه به کارکرد اصلی آن و بدون توجه به شرایط و مقررات ویژه اش انجام شود، نه تنها فلسفه وجودیش را از دست خواهد داد و دیگر سازندگی نخواهد داشت، بلکه آثار مخرب و مضر گوناگونی راایجاد خواهد کرد. چنانچه پیامبر اعظم(ص) فرمود: «هر کس که نمازش او را از کار زشت و ناپسند باز ندارد، جز بر دوری او از خدا افزوده نشود»(4) همچنین امام صادق(ع) می فرماید: کسی که بدون بصیرت، شناخت و آگاهی عملی را انجام دهد، به هر میزان سرعت عمل او زیاد شود به همان میزان از هدف دور می شود.
3 - تحریف ها، بدعت ها و روش های ناپسند
به طور کلی تحریف ها، بدعت ها و روش های ناپسند در تمامی آموزه های دینی به ویژه عزاداری امام حسین (ع) اموری ناپسند و خطرناک به حساب می آیند که باید با آنها مقابله کرد. بیان ماجراهای جعلی و یا تحریف شده، خواندن نوحه ها و اشعار کفرآمیز که از سوی مراجع عظام تقلید تحریم شده اند، نوحه ها و اشعار ضعیف، موهن و منافی با شخصیت امام حسین (ع) و حماسه او، انجام حرکات سبک و انجام اعمال ضد تبلیغ که موجب سوءاستفاده دشمنان قسم خورده اسلام و تشیع و نیز تبلیغ علیه شیعیان و نظام اسلامی می شود، و... شاخص های تحریف ها، بدعت ها و روش های خطرناک هستند.
همچنین از این گونه اعمال زشت و ناپسند می توان به حمل علامت ها و صلیب های آهنی سنگین، فخرفروشی در میزان بلند کردن و چرخاندن آنها و حتی تعداد تیغه های این علامت ها، و قمه زنی با اشکال موهن، استفاده از آلات موسیقی و... نام برد.
آنچه بیشتر مایه تاسف و تاثر است، این است که این سنت سازی های غلط و مخالف با روح دین، به اسم امام حسین (ع) انجام می شود، آن هم با این توجیه که چون در راه امام حسین (ع) و به خاطر او است، لذا دارای اجر و ثواب و موجب خشنودی آن حضرت است.
سؤال اصلی در اینجا این است که ریشه و دلایل عمده این آفت ها، تحریف ها، بدعت ها و روش های نادرست و... چیست و چه عواملی در پیدایش آنها دخیل است؟
به نظر می رسد یکی از دلایل مهم و اصلی این گونه آسیب ها، همان متوقف ماندن عزاداری در سطح احساسات و اتکای محض به گریه و عواطف است. با چنین رویکردی گریه کردن و گریاندن نقش اصلی را دارد و انگیزه اصلی عزاداری است و جنبه های معرفتی و فلسفه قیام یا اصلا مطرح نمی شود و یا بسیار کمرنگ است. بنابراین در اینجا بیشتر تشریح چگونگی حادثه عاشورا اهمیت دارد، نه درس ها و پیام های آن و وقتی گریه کردن و گریاندن علت و هدف اصلی عزاداری شد، شیطان و نفس وسوسه گر، در دروغ پردازی و تحریف و نیز اختراع حرکات، روش ها و اشعار ناپسند و غیرمنطبق با حقیقت دین و قیام امام حسین (ع) تاثیرگذار خواهد بود. به بیان دیگر وقتی گریه به عنوان یک «وسیله» خوب و کارآمد، به «هدف» تبدیل شد، زمینه انحراف و دور شدن از هدف اصلی عزاداری را فراهم می آورد. در چنین شرایطی چه بسا، عزاداران از هر وسیله ای هرچند حرام، استفاده می کنند و اگر لازم باشد، واجبی را هم ترک می کنند. شهید بزرگوار مرتضی مطهری در کتاب حماسه حسینی صفحه 49 می گوید: «گریستن بر امام حسین (ع) کار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم، به هر وسیله که شد؟ هدف که مقدس است، وسیله هر چه شد، شد. اگر تعزیه درآوریم، یک تعزیه اهانت آور، همین قدر که اشک جاری شد، اشکال ندارد! شیپور بزنیم، طبل بزنیم معصیت کاری کنیم. به بدن مرد لباس زن بپوشانیم. عروسی قاسم درست کنیم. جعل کنیم. تحریف کنیم!... در نتیجه افرادی دست به جعل و تحریف زدند که انسان تعجب می کند».
پرواضح است که این گونه مجالس هیچ خطری برای طاغوت های زمان و دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج) ندارد. به همین علت است که در طول تاریخ طاغوت ها و ستمگران نه تنها از این مجالس ترسی نداشتند، بلکه خود نیز به برپایی چنین مجالسی اقدام می کردند تا با عوامفریبی ، باطن زشت و ظلم های خود را در پشت صورت مقدس عزاداری سالار شهیدان بپوشانند.
در پایان لازم به ذکر است که نباید چنین تصور شود که چون عزاداری و هر عمل دیگری ممکن است دچار آفت شود و یا ما آفت های آن را نمی دانیم، پس باید تعطیل و یا ترک شود. این نتیجه یک وسوسه شیطانی و یک خطر غیرقابل جبران است.
مبانی نظری عزاداران
عزاداری امام حسین (علیه السلام) مقوله ای الهی - انسانی است و سرشتی دوگانه دارد که آمیخته از سنت الهی و سنت بشری است. از این رو، باید مبانی آن را در این دو امر یافت. پس ناگزیر از عرضه عزاداری به منابع استنباط اسلامی هستیم که در این مقال بدان دست می یازیم.
1 - عزاداری از نگاه عقل
هر مقوله ای و پدیده ای در کهکشان دانش بشری، برای ماندگاری، به سنجش در ترازوی عقل، تحکیم مبانی عقلانی و به دیگر سخن، توسعه و تقویت ظرفیت برهان پذیری آن نیاز دارد. حال آیا عزاداری امام حسین(علیه السلام) و ائمه اطهار (علیهم السلام) این استحکام عقلانی را دارد یا نه؟ آیا می توان با برهان های عقلی، به تبیین آن پرداخت یا آن که تنها با مقولاتی فراعقلانی چون عشق، قابل شرح است؟ از نگاه ما، اساس عزاداری حسینی و هسته مرکزی آن، کاملاً قابلیت برهان پذیری و تبیین عقلانی را دارد. البته ذکر این نکته لازم است که منظور، عقلانیتی چند بعدی و ناظر به تمامی جنبه های حیات انسانی است و نه فقط عقلانیت ابزاری غرب بر این پایه، جنبه های توجیه عقلانی عزاداری را بر می شماریم:
الف - اصالة الاباحة: این اصل که خاستگاهی اصولی دارد، به بیان این نکته می پردازد که اساس قضاوت در خصوص اشیاء جایز بودن و مباح بودن آن است، مگر آن که دلیلی بر جایز نبودن آن یافت شود. بنابراین، چون دلیلی بر حرام بودن عزاداری نداریم، تا هنگامی که به عمل ناشایست خارج از اصل عزاداری آلوده نشود، امری جایز است. این اصل، اگر چه دلیل تبیینی به شمار نمی آید، ولی توجیهی عقلانی است. مرحوم سید محسن امین، از مطرح کنندگان و مدافعان این اصل است.
ب - از بدیهیات عقلی آن است که انسان در سوگ عزیزانش، به حزن و اندوه می نشیند و در فراق آنان، گریان و نالان می شود. رفتار هر انسان آراسته به اخلاق انسانی، هنگام از دست دادن یار، عزیز و بزرگی چنین است. درست به همان شکل که آدم بر هابیل، یعقوب بر یوسف، پیامبر(ص) بر حمزه و... گریستند و نالیدند که ما شرح گزارش این گریه ها و عزاداری ها را در قسمت عزاداری از دیدگاه قرآن و روایات خواهیم آورد. حال هر چه مقام و عظمت شخصیت از دست رفته والاتر باشد، شیوه های بیان این سوگ مندی بیش تر و پررنگ تر می شود و صورتی عقلانی پیدا می کند.
ممکن است این پرسش پیش آید که در سوگ بزرگان و نزدیکان تازه از دست رفته نیکوست، ولی آیا این که پس از هزار و چهارصد سال، هنوز بر کسی چون حسین به علی(ع) بگرییم نیز زیبنده و رواست؟
پاسخ این پرسش آن است که تشیع، مکتب امامت است و امامت، بر پایه ارتباط قلبی و عاطفی امت و امام استوار شده است. حال اگر این ارتباط قلبی و عاطفی، آن گونه عمیق است که پس از هزار و چهارصد سال نیز با ذکر و یادآوری مظلومیت امامی چون حسین بن علی(ع)، اشک در چشمان شیعه پیرو او حلقه می زند، می توان آن را غیر عقلانی خواند و به ملامتش پرداخت؟
ج ـ وجوب شکر منعم: این استدلال، استدلالی کلامی است که عزاداری را به دلیل سپاس گذاری از حسین بن علی (ع)، لازم می داند. از منظر عقلی، قدردانی و سپاس گذاری از خدمات دیگران و کارهای نیک آنها نیکو و لازم است و چنان چه این خدمت فداکارانه و ایثارگرانه هم باشد، شکر و سپاس، لزوم بیشتری پیدا می یابد. از این رو، امام حسین(ع) که در راه عظمت اسلام، زنده نگه داشتن قرآن و حمایت از مسلمانان به قیام پرداخته و همه چیز را در این راه تقدیم کرده، شایسته سپاس است. بنابراین، گرامی داشت یاد و راه او و ابراز احساسات به ساحتش، کم ترین و کوچک ترین کاری است که می توان انجام داد. حاج مهدی سراج انصاری، از روشنفکران مذهبی و روحانیون فرهیخته دهه های 20 تا 30 که نقشی مهم در تکوین مطبوعات دینی داشته، از مطرح کنندگان این استدلال است. وی می نویسد: «... حسینِ بزرگ با قیام خود با مبارزه اساسی و خونین خود، بار دیگر اسلام را زنده نمود و بدین وسیله، حقی بر گردن مسلمانان جهان گذاشت که تا انقراض عالم، وظیفه هر فرد مسلمان است که در هر دوره از ادوار زندگی خود، از آن سالار شهیدان قدردانی نماید. قدردانی از آن رادمرد بزرگ آن است که با عزاداری، با تشکیل مجالس عزا، با روانه ساختن دسته های ماتم، همه ساله، فاجعه خونین زنده نگه داشته شود. این عملی که عقلاً و فطرتا یک عمل بسیار نیک است. نه تنها نباید نکوهش شود، بلکه باید هر فرد متفکری، به ترویج آن اهتمام نماید».
د ـ یکی دیگر از دلایلی که می توان برای بعد عقلانی عزاداری بر شمرد و به رویکرد روان شناسانه عزاداری نظر دارد، جنبه تبلیغاتی و برانگیزاننده آن است. حال چگونه این موضوع با عقلانی بودن عزاداری پیوند می خورد؟ واقعیت آن است که منشأ تحرک و تکاپوی آدمی، بیش و پیش از عقل، احساسات اوست، به طوری که بسیاری از دین شناسان و روان شناسان بر آنند که انسان ابتدا ایمان می آورد و سپس به دنبال برهانی کردن آن می رود. از این رو، حتی عالمان و دانشمندان، از احساسات خود بی نیاز نیستند. به طور معمول این تبلیغات و تحریک احساسات است که انسان را به نفع یا ضرر کسی یا چیزی بر می انگیزد و به او شور و حال دفاع و مبارزه می بخشد. بنابراین از آنجا که شهادت حسین(ع) زنده کردن دوباره اسلام بود، برای اینکه هماره این روند و مشعل فروزان اسلام ناب جاوید و پایدار باقی بماند، به عامل برانگیزاننده نیاز دارد. در دل سنت دیرپای انسان ها، این عامل عزاداری است و به همین دلیل در سنت اسلامی و شیعی، مفهومی ویژه می یابد و نقشی بنیادین پیدا می کند.
2 - عزاداری از دیدگاه قرآن و سنت
این بحث از آن جهت اهمیت دارد که دریابیم آیا در قرآن و سنت، نشانه ای بر تأیید عزاداری و صورت های آن یافت می شود یا خیر؟ تنها نشانه ای که می توان در قرآن کریم بر تأیید این مطلب یافت، موضوع گریه طولانی حضرت یعقوب در فراق یوسف و نابینایی او به جهت بسیاری گریه است؛ چنان که در آیات 84 و 85 سوره یوسف می خوانیم: و روی برتافت از ایشان و گفت دریغ بر یوسف شد، دیدگان او از اندوه (پسران او) گفتند به خدا ترک نکنی یاد کردن یوسف را تا بیماری فسرده گردی یا بشوی از نابود شدگان.
اما در سنت، مجموعه روایات، رفتارها و تقریرهای پیامبر(ص) و امامان (ع) بیش از آن است که بتوانیم همه شان را در اینجا گرد آوریم؛ بنابراین تنها به گزیده ای از آنها بسنده می کنیم.
احمد بن حنبل در مسند خود، روایتی از ابن عباس نقل می کند که هنگام وفات رقیه، دختر رسول خدا(ص) زنان بر او می گریستند. در همان حال، خلیفه دوم، عمر بن خطاب، با تازیانه آنها را از این کار نهی می کرد، ولی پیامبر(ص) مانع او شد و فرمود: بگذار تا بگریند.
هم چنین در چند جای دیگر، نهی عمر از گریستن بر شهیدان و مردگان و منع پیامبر از نهی او جایز کردن آن ذکر شده است.
همچنین نسایی از جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که هنگام شهادت پدرم در جنگ احد، من بر پدرم می گریستم و مردم مرا از گریستن نهی می کردند، ولی از پیامبر(ص) نهی ای ندیدم. سنن نسائی نیز روایتی را آورده که در آن، بر منع نکردن پیامبر از صیحه و گریه زنان، تصریح شده است.
3 - عزاداری امام حسین (ع) در روایات شیعی
در روایات شیعی و از زنان اهل بیت(ع)، سخنان فراوانی نقل شده که بر توصیه ایشان بر گریستن و عزاداری بر امام حسین(ع) دلالت دارد. نیز روایات بی شماری، با مضمون گریستن چهارده معصوم(ع) بر آن حضرت، حتی پیش از شهادت ایشان وارد شده که در اینجا، به برخی از آنها اشاره می کنیم.
حضرت رسول(ص) در مکان های متعددی بر فرزندش حسین(ع) گریسته است. در روز ولادت حسین(ع)، آن حضرت در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند و سپس فرزندش را در دامنش نهاد و گریست.
در روایت دیگری است که «امام حسین(ع) در هنگامی که رسول خدا در حالت وحی بود، بر ایشان وارد و بر پشت پیامبر سوار شد و مشغول بازی گردید. در این حال جبرئیل عرضه داشت: امت پس از تو دچار فتنه می شوند و این فرزندت کشته می شود. پس دست برد و مقداری خاک برگرفت و گفت در این زمین که نام آن «طفّ» است. پس از رفتن جبرئیل، پیامبر در حالی که آن خاک را در دست داشت، گریه می کرد به سوی اصحابش رفت. آنان پرسیدند: ای رسول خدا برای چه گریانی؟ فرمود: جبرئیل خبر داد که پس از من فرزندم حسین، در زمینی به نام «طفّ» کشته می شود».
از این دست روایات در خصوص پیامبراکرم(ص) در مورد گریستن بر امام حسین(ع) فراوان یافت می شود. گریستن علی (ع) هنگام عبور از کربلا در جریان جنگ صفین نیز به صورت متواتر نقل شده است.
از امام صادق(ع) روایت شده است که حضرت زهرا(س) بر مصیبت فرزندش حسین(ع) می گریست. درباره گریستن، عزاداری و مجلس به پا داشتن امام صادق (ع) و امام کاظم(ع) نیز اخبار و گزارش در دست است. این همه روایات، بیانگر حزن و اندوه امامان در مصیبت حسین(ع) است.
پس از آنجا که گفتار، کردار و تأیید عمل دیگران از سوی آن بزرگواران حجت است، تمسک به شیوه رفتار آنها لازم خواهد بود. البته به جز این روایات، در روایات بسیار دیگری، به گریستن و برپایی مجلس عزاداری امام حسین(ع) امر شده و ثواب آن بیان گردیده است. امام صادق(ع) ابو عماره را، به خواندن شعری در رثای امام حسین(ع) امر کردند. نیز امر آن حضرت به جعفربن عفان و سخن آن حضرت در این باره که هر که در مرثیه حسین(ع) بگرید و بگریاند، خداوند او را بیامرزد و بهشت را بر او واجب گرداند، در زمره این احادیث قرار می گیرد. کلام امام رضا(ع) هم که فرمود: «پس به مثل حسین باید بگریند گریه کنندگان، همانا گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را فرو ریزد».
و نیز سخن ایشان که «هر که مصیبت ما را به یاد آورد و پس از ما بگرید یا بگریاند، هنگامی که همه چشم ها گریان می شوند، او نخواهد گریست و هر که بنشیند در مجلسی که در آن امر ما احیا می شود، قلب و دل او هنگامی که همه دل ها می میرند، نخواهد مرد».
از همین دست روایات است. به هر حال، روایات بر پاداشتن مجالس و گروه و نوحه بر حسین(ع) بسیار است که در این مجال، فرصت ذکر همه آنها نیست.
4 - عزاداری در نگاه اهل سنت
عزاداری در نگاه اهل سنت، از دو منظر قابل تبیین است:
الف - روایات متعدد اهل سنت در خصوص عزاداری در سیره پیامبر(ص) و گریستن آن حضرت بر امام حسین(ع) و مسائلی این چنینی درباره آن حضرت؛
ب - دیدگاه های مختلف عالمان سنی مذهب.
از نگاه اول، روایات بسیاری از اهل سنت وجود دارد که پیامبر و صحابه در سوگ عزیزانشان می گریسته اند و عزاداری می کرده اند ؛ همانند گریستن پیامبر بر اهل بیتش، نیز گریه ایشان بر حمزه، جعفر بن ابی طالب، زید بن حارثه، ابراهیم و فرزندشان و عثمان بن مظعون، نیز باید به مرثیه های اصحاب پیامبر در سوگ حمزه اشاره کرد. پس از شهادت حمزه کسانی چون صفیه، خواهرش، کعب مالک و حسان بن ثابت او را رثا گفته اند.
البته در دیگر سو، روایاتی در مذمب شیون و گریه بر مردگان در احادیث اهل سنت وجود دارد که بیشتر آنها به خلیفه دوم باز می گردد. در توضیح این احادیث چند نکته حایز اهمیت است:
اول - هم چنان که ابن عباس از قول عایشه نقل می کند - در صورت درستی این نوع احادیث از رسول خدا(ص) - آن حضرت، این گفتار را از اساس درباره زیاد شدن عذاب کافران با گریه بستگانشان فرموده است.
دوم - در سیره خلیفه دوم به موارد متضاد و معارض با اینگونه روایت بر می خوریم که وی اشک ریختن و گریه کردن و سوگواری را بدون کارهای زاید اجازه می داده است؛ همانند اجازه او بر گریستن زنان بر مرگ خالد بن ولید، و گریه او در مرگ نعمان.
سوم - اصولا این روایات از نظر سند قابل تأمل اند.
از نگاه دوم، یعنی از نظر عالمان اهل سنت و فتاوای فقهی، آنان نیز، تحریم مطلق عزاداری جایی ندارد. نیز آنچه مکروه قلمداد شده، شیون، زاری، فریاد زدن است. ولی گریستن جایز دانسته شده است.
در مجموع، عالمان اهل سنت، گریه بدون فریاد زدن را مباح دانسته اند، ولی در خصوص گریه با صدا، دو دیدگاه وجود دارد. مالکیان و حنفیان، گریه با فریاد را حرام می دانند، ولی شافعیان و حنبلی ها آن را روا دانسته اند.
آسیب شناسی مراسم عزاداری امام حسین (ع)
در نشست تخصصی«آسیب شناسی مراسم عزاداری امام حسین(ع)» که به همت اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران و کمیته نظریه و روش انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، روز چهارشنبه دهم اسفندماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، متخصصین این حوزه به نقد و بررسی اشکال جدید عزاداری در ایام محرم در ایران پرداختند.
دکتر تقی آزاد ارمکی عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران و رییس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، دکتر مهری بهار، عضو گروه ارتباطات دانشگاه تهران، دکتر علی ربیعی دانشیار گروه مدیریت رسانه و ارتباطات دانشگاه پیام نور تهران و دکتر جبار رحمانی، عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم سخنرانان این نشست بودند. متن سخنرانی سخنرانان این نشست در زیر آمده است.
نکاتی چند در شناخت عزاداری در ایران
برای شرکت در این نشست، مطلبی را تحت عنوان "محرم و دین عامه" فراهم کرده ام که در صورت نیاز تقدیم می کنم. دراین مقاله سعی شده است تا ضمن بیان وضعیت محرم و مراسم عزاداری آن در ایران به نحوه و شرایط تحقق دین عامه در دوره جدید اشاره شود. فرض بینادی که در این نوشته مورد توجه بوده و مقاله بر اساس آن تنظیم شده است، تغییر در مراسم عزاداری طی زمان شکل گیری نوع خاص دینداری تحت عنوان دینداری عامه با محوریت نیرویی چون مداحان به جای روحانیون یا در کنار آنها می باشد. این نوع دینداری در فرایند تغییر دین به عنوان عنصر مرکزی نظام فرهنگی سنتی به دین مدرن و دین عامه پسند به عنوان عنصر مرکزی جهان مدرن و فرهنگ مدرن ایرانی است. در فرهنگ مدرن ایرانی از بی دینی خبری نیست بلکه از دین عامه پسند خبری هست. بدین لحاظ است که در هر کوچه و برزن در ایران و تهران ما شاهد ظهور و بروز مراسم عزاداری به سبک و سیاق محلی و بومی با محوریت مداحان جدید با موسیقی و متون جدید هستیم. این متون دینی اند زیرا در حوزه دینداری و معطوف به زندگی امام حسین علیه السلام ارائه می شود و در عین حال مدرن است زیرا مرتبط با زندگی مدرن است و علائق و جهت گیری های جهان مدرن از قبیل نیاز به زندگی مدرن و صداهاو نجواهای جهان مدرن در ان دیده می شود. سخن از عشق زمینی در کنار عشق آن جهانی در این نوع دینداری دیده می شود.
در ادامه به اصلی ترین و عمده ترین اموری که در شناخت عزاداری حسینی و تغییرات ایجاد شده در آن لازم است اشاره می شود. در ضمن به ساحت آسیب آن اشاره می شود.
1 - اصول عمده در شناخت عزاداری حسینی
2 - جایگاه عزاداری امام حسین (ع) در ایران. یکی از اصلی ترین عناصر فرهنگی و دینی جامعه ایرانی در دوران معاصر با محوریت عزاداری عاشورای حسینی قابل توضیح است. دراین عمل فرهنگی و دینی به دلیل فراگیری و نحوه و میزان مشارکت گروههای اجتماعی در شهر و روستا، فضای فرهنگی و دینی جامعه تغییر کرده و در نتیجه بر ساختار فرهنگی و دینی ایران نیز در دراز مدت اثرگذار می باشد. در نتیجه می توان یکی از کانونی ترین عناصر و اجزاء فرهنگ دینی را مراسم دینی و مراسم عزاداری حسینی در ایران بیان کرد.
3 - این مراسم به گروه خاصی تعلق ندارد. به همین دلیل هم میل به عمومی شدن پیدا کرده است. در بسیاری از موارد است که ساحت فرهنگ و دین عامه پسند به خود گرفته است. اگر یک گروه خاص درگیر با آن بود، ساخت و ترکیب بندی عناصر آن و نوع رابطه اش با محیط پیرامونی اش متفاوت از آنچه که در زمان حال شاهد هستیم می بود. به طور خاص می توان مدعی شد که این عزاداری متعلق به یک گروه خاص نیست در نتیجه حال و هوی عمومی دارد و هر فرد و گروه اجتماعی و فرهنگی با قبول این مراسم می تواند در آن مشارکت کند. به همین دلیل است که عزاداری حسینی به دلیل نوع تعلق و حضور و ظهور گروه اجتماعی متفاوت از دیگری می شود. عزاداری ترک ها و افغانی ها و تهرانی ها و رشتی ها و ... در تهران و ایران با یکدیگر متفاوت می باشند. هر چند که همه آنها به مسئله مظلومیت امام حسین (ع) در تاریخ اسلام و بعد از آن اشاره می کنند، ولی نوع و میزان استفاده از عناصر مادی و محتوایی در این مراسم از یکدیگر متفاوت می شود.
4 - عزاداری حسینی ضمن اینکه زمان مند و متعلق به شرایط خاص فرهنگی و دینی است به اشکال گوناگون در ایران معاصر بازنمایی شده و در زمانها و شرایط جدید نیز اجرا می شود. در قدیم بیشتر سعی بود تا این مراسم در زمان خاص (ایام عاشورا) اجرا شود در حالی که در زمان حال بسیاری ازگروههای اجتماعی در صورت فوت جوانی یا فرد مهمی یا در سالگرد یکی از بزرگان دین (به طور خاص ائمه علیه السلام) اجرا می شود.
5 - حضور اشیاء در عزاداری حسینی به اشکال گوناگون معمول شده است. این اشیاء نیز طی زمان زیاد و متکثر شده است. اگر در گذشته از لباس و پرچم های متعدد استفاده می شد در دوره جدید طبل، سنج، زنجیر، دهل و علم، ابزار موسیقی، و ... استفاده می شود. ورود هر یک از این اشیاء در مراسم با منطق و دلیل خاصی و به واسطه گروه و جمعیت خاصی بوده است. به طور خاص می توان به نقش انقلاب اسلامی و نسل انقلاب در این زمینه اشاره کرد. این نسل با شرایط جدید بعد از انقلاب اسلامی به اشکال گوناگون توانسته است اشیاء جدیدی را وارد مراسم عزاداری کند.
6 - نقش آفرینی مردم و گروههای اجتماعی در کنار روحانیت نیز قابل توجه می باشد. درگذشته همیشه بین مسجد و تکیه تعارضی دیده می شد. در شرایط جدید در ماه محرم و به طور خاص دهه اول آن تکیه بر مسجد غلبه یافته است. البته یک اتفاق جدیدی در این مراسم پیش آمده است که کمی هم به ضعف تکیه انجامیده است و آن نقش و حیات خیابان وکوچه و فضای باز می باشد. بیشتر مراسم دهه اول محرم در خیابانهای شهرها و روستا ها اجرا می شود. دسته های عزاداری با عناصر آنها در خیابانها جاری شده و بیشتر زمان حضور را به خود اختصاص می دهند. به همین دلیل است که نوع جدایی بین مسجد و تکیه و هر دوی آنها با خیابان پیدا شده است.
7 - بیان عام گروهها و دسته های عزاداری در خیابان در مقابل دیگری اعم از گروهها و اجتماعات رقیب یا رسانه ها یکی از ویزگی های اصلی این عزاداری شده است. در گذشته کمتر مردم عزادار سعی به اظهار حضور جمعی داشتند در حالی که در دوره جدید عزاداران وگروههای متعلق به انها سعی بر ظهور بیرونی دارند. بدین لحاظ تجمل گرایی یکی از اصلی ترین صفت این نوع عزاداری شده است. این تجمل گرایی خود را در قربانی کردن مکرر گوسفند و تهیه غذا برای مردم و عزاداران نشان میدهد. البته استفاده زیاد از حد از وسایل مورد نیاز در این مراسم نیز شاهد دوم تجمل گرایی است.
8 - یکی از نکاتی که دراین مراسم به آن توجه شده است و در مسیر این قرار دارد که به عنوان صفت و مشخصه آن درآید حضور مداحان بی نام و نشان و بسیار در عزاداری است. در این مراسم بسیاری از کسانی که مداحی می کنند ناشناخته هستند. یک شبه آمده و ممکن است به زودی نیز از مراسم خارج شوند. صدای خوب داشتن، قدرت وجسارت حضور در جمع داشتن، و رابطه با افراد و گروههای مدیریت کننده مراسم زمینه و شرایط اصلی وارد شدن به عزاداری است و شروع مداحی کردن است. در حالی که در گذشته به دلیل کمی مداح و عزاداری عمومی، نوع رقابت در کسب و حضور مداح نامدار خاصی بود. در دوره جدید اینگونه نیست. البته مداحان نامدار خود آدابی دارند و تحت شرایط و موقعیت های خاصی به مراسم وارد می شوند. چون این افراد به اندازه کافی شهرت دارند و هزینه حضور آنها زیاد می باشد مراکز خاصی برای حضور آنها تهیه شده است. بعضی از مساجد یا تکیه های بزرگ و مهم در شهر است که محل حضور مداح مهمی است.
9 - رابطه ای که مداح با روحانی پیدا کرده است نیز جالب است. به نظر می آید که در این دوره مداحان به دلیل حضور فراگیر، جای روحانیون را گرفته و بعضا نیز روحانیون دراین دوره شبیه مداحان عمل می کنند. روحانیون نیز دراین دوره مداح می شوند و از وعظ و بحث تاریخی و فقهی اجتناب کرده و بر فضای هیجانی این دوران می افزایند. آنها نیز به مداحی تا وعظ اقدام می کنند. این نوع حضور مداحان به جای روحانیون اگر به دوره و زمان خاص اختصاص داشته باشد، اشکالی ندارد. اتفاقا مناسب هم می باشد. ولی مشکل در جایی است که روحانی ازصحنه اثرگذاری مراسم بدور شده و نقش آنرا مداحان به عهده می گیرند.
10 - یکی از زمینه ها و راههای محوری شدن مداحان در حوزه فرهنگ دینی به تعبیری است که در مورد روشنفکری دینی شکل گرفته است. اگر دینداری سنتی با محوریت روحانی و مسجد در گذشته تاریخی دینداری ایرانی محوریت داشت و در تقابل با روشنفکری دینی است. در این راستاست که روشنفکری دینی امری خارجی از حوزه دین می شود و برای برخورد با آن از نیروی جدیدی به نام مداحی استفاده می شود. مداحی جدید نیرویی جایگزین برای روشنفکری دینی است. در حالی که مداحی قدیمی در کنار روحانی و دستیار او بوده است. مداحی دیروز نقش ثانوی بود و مداحی جدید نقشی جدید است. نقش جدید که برای مداحی در جامعه شکل گرفته است همان نقش جایگزین است.
11 - یکی از نتایج عمل مداحی در ایران تولید دین عامه است. دین عامه که ریشه آن در درک عامیه از مسائل و امور دارد و از طریق نیروهایی چون مداحی شکل می گیرد. البته در تولید این فضای دیین و فرهنگی روحانیت نیز نقش افرین بوده است. ولی به دلیل حضور رسانه های جمعی و به طور خاص رادیو و تلویزیون در توسعه فضای عامه از دین مهم بوده و سعی دارند تا نقش و اثر روحانیت را کم کنند. البته به دلیل مشروعیت بخشی به رسانه از طرف روحانیت، فضای جدید دینی شکل گرفته است که مداحان در سامان دهی این دین نقش افرین شده اند. مداحان فرصت ایجاد شده را برای خود مهم تلقی کرده است.
12 - از این منظر است که مداحی جدید را آفرینده دینداری عامه می شناسم که خود عافت یا آسیبی برای دینداری سنتی در ایران است. به همین دلیل است که روحانیت سنتی ایرانی به اعتراض به نقش محوری مداحی جدید در حوزه دینداری اقدام کرده است. این دوگانگی می تواند ضمن اینکه به تحول حوزه دینداری در ایران بینجامد می تواند منشا اسیب های جدید فرهنگی و دینی نیز بشود. زمانی که هر یک راهی خاص بروند و در جهت ارتقاء بخشی به حوزه دینداری بپردازند دوگانگی مفید خواهد بود اگر به جای تلاش خاص و مثبت به تخریب اقدام شود دوگانگی به آسیب های جدید خواهد انجامید. به طور خاص ما با شکل گیری خاصی از دینداری که محوریت آن مداحان باشند تا روحانیون روبرو خواهیم شد که این خود آفت و اسیب بزرگی در حوزه دینداری است. من آسیب شناسی حوزه دین را از این طریق می دانم و احتمال این نوع مسئله داری و مسئله سازی حوزه دین را پیش بینی می کنم.
چگونگی تحول ابژه های عزاداری
آنچه برای من دغدغه بود موضوع نسل و ابژه های عزاداری است و تغییر ساختار صوری عزاداری از خلال ابژه های عزاداری موضوع مورد علاقه من است و در پی مطرح کردن این سوال بودم که آیا ابژه ها و مطالعه ابژه ها می توانند موضوعی برای تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی محسوب شود و آیا ابژه ها می توانند زمینه ای برای تغییر مراسم عزاداری فراهم کنند . بحث را با این سوال شروع می کنم و مسئله من در این بحث این است که چگونه مراسم عزاداری تغییر می کنند و این تغییر آن چگونه از خلال ابژه ها قابل مطالعه است. ادعایی که دارم این است که مراسم عزاداری در حال تغییر است و این تغییر از منظر ساختاری است و نه محتوایی؛ اگر چه این ساختار متفاوت عزاداری، کماکان تأثیر خودش را بر محتوای عزاداری خواهد گذاشت. اولا بحث ابژه ها و مطالعه ابژه ها موضوع گسترده ای است که هم جامعه شناسان و هم مردم شناسان و مطالعات فرهنگی ها به آن می پردازند. من در باب مطالعه ابژه ها باربط ترین حوزه ها را مردم شناسی می دانم که مردم شناسی از آن نظر که به مطالعه فرهنگ مادی و فرهنگ فرامادی و معنوی می پردازد. در حقیقت یک مردم شناس به آثار و ساخته دست انسان و آن چیزی که صنایع دست انسان است می پردازد و از خلال آن و فرهنگ معنوی آن، آن قوم یا مردم را مطالعه می کند؛ این ابژه ها از منظر مراسم عزاداری به حوزه مردم شناسی خیلی ربط پیدا می کند. مارسل موس بیانی دارد که می گوید: انسان با دستهایش و با انگشتهایش فکر می کند برای همین است که آنچیزی که می سازد در حقیقت فرهنگ است و این فرهنگ به تبع بر صورت فرهنگ و محتوای فرهنگ تأثیر می گذارد برای همین است که من از منظر مردم شناسی به این موضوع می توانم بپردازم به این دلیل که ابژه ها، صورت مادی فرهنگ می شوند و ادعای دیگر من در مورد تحول ابژه ها از منظر مردم شناسی دارم این است که جامعه ما، جامعه ای که مراسم در آن شکل می گیرد یک جامعه ی در حال تغییر است و و جامعه ای که در حال تغییر است در حقیقت این تغییرات را در مراسم خودش به تبع می پذیرد. یعنی اگر ما جامعه ایران را یک جامعه مدرن فرض کنیم یک جامعه در حال تغییر است و ایستایی و ثبات را نمی تواند بپذیرد بحث جامعه مدرن به تبع این تغییرات را برای خودش ایجاد می کند بحث دیگر بحث نسل است که در جامعه ایرانی ما با یک تغییر نسلی- نمی گویم شکاف نسلی- بلکه با یک تفاوت نسلی رو به رو هستیم برای همین است که اگر نسل را به قول بالس به مطالعه ابژه های نسلی بپردازیم که این ابژه های نسلی به تبع در شرایطی که این نسل میاید و می رود و تغییر می کند بپذیریم و آن فضایی که تحت عنوان ذهنیت نسلی شکل می گیرد این ذهنیت نسلی در حقیقت به تبع برای خودش یک ابژه هایی می آورد این است که ابژه هایی که نسل انقلاب برای خودش تعریف می کند که از طریق این ابژه ها به یک هویتی می رسد مطمئناً با ابژه هایی که بعد از جنگ وجود دارد فرق می کند برای همین است که اگر بپذیریم که نسل در حال تغییر است به تبع، آن مراسمی که به عنوان مراسم عزاداری در این نسل شکل گرفته و عامل اجرای آن خواهد بود به تبع، این تأثیر خودش را می گذارد و ابژه های نسلی متفاوت از نسل قبلی می شود اگر مثلا شما ابژه های جنگ را در نظر بگیرید مثل شعارهای انقلابی مثل متون حماسی مثل پرچم های انقلابی، به تبع این در مراسم بعد از جنگ یک مفهوم دیگری پیدا می کند برای این است که از خلال نسل و آن ذهنیت نسلی و آن ابژه های نسلی، می شود این تحول ابژه ها را مطالعه کرد. بعد بحث تکنولوژی، رسانه، تلفیق رسانه مدرن و رسانه سنتی که در جامعه ایرانی، هنر انقلاب اسلامی، تلفیق این دو و استفاده از این دو رسانه سنتی مثل منبر و رسانه مدرن مثل کاست، فکس و چیزهای دیگری که در آن راستا به خدمت گمارده شده اند کمک کردند به اینکه این ابژه ها را در حقیقت ابژه های متفاوت و یا ابژه های جدیدی وارد حوزه مراسم شود. از آنجایی که من این قسمت ابژه ها را که چگونه می توانند در مراسم عزاداری مؤثر واقع شوند را شاید بهترین کسی که می توانم نمونه بیاورم فاستر است که کتابی دارد تحت عنوان جوامع سنتی و تغییرات فنی که فاستر در آنجا می گوید که اگر شرایط تغییر و در حقیقت فراگشت تغییر را می خواهید مطالعه کنید باید به دو تا زمینه توجه کنید: 1-شرایط مناسب و موافق این تغییر است که این شرایط را در جامعه ایرانی من می توانم همان نسل را بگویم جامعه مدرن ایرانی را بگویم و رسانه ها را که به عنوان نمونه در اینجا فرض کردم. دومین فراگشت این تغییر، افراد هستند که این افراد در مراسم، همان عزاداران هستند، عزادارانی که در نسل های بعدی، نسل به نسل که عوض می شود، نسل جوان می آید جوانی که تنوع را می پذیرد هیجان را ی پذیرد، به جای تعمق دوست دارد هیجان داشته باشد حرکت داشته باشد، زیبایی را دوست دارد و شاید دکور و چیدمان ابژه ها را دوست دارد این است که به امر زیبایی بیش از آنچیزی که هست توجه می کند. و همینطور مدرن یعنی چه؟ این تغییرات را که از منظر فاستر گفتم شاید نمونه خوبی باشد می توانیم دنبال کنیم که وقتی در مراسم عزاداری این دوتا فراگشت در حقیقت فراگشت تغییر ایجاد می شود به تبع مراسم، خودش دچار یک تغییراتی خواهد شد. حالا وجود این دوتا شرایط در جامعه ایرانی کمک می کند به ما که ابژه ها هرچند در مراسم باشند- هرچند را به خاطر این به کار می برم که در مراسم سعی می شود که با آن چیزهایی که تغییر ایجاد می شود یا آن چیزهایی که جدید است تعریف می شود با آنها به نحوی ممانعت و مخالفت شود به همین دلیل می گویم که وجود این ابژه ها هرچند در مراسمی که در آن صلابت و استواری و ثبات وجود دارد در آنجا باعث می شود که مراسم تغییر کند.
ارتباط ابژه ها : 1-از منظر مردم شناسی قابل بحث است. بحث دوم که باز ربط پیدا می کند به یک حوزه دیگر، مطالعات فرهنگی است یعنی مطالعه ابژه ها از منظر مطالعات فرهنگی قابل اهمیت است به دلیل اینکه حوزه مطالعات فرهنگی را وقتی که مطالعه می کنید یه جورایی در آن ساختار شکنی می بینید به بیانی در آن ایستایی وجود ندارد تغییر بیشتر مدنظر است مطالعات فرهنگی خیلی متصل است به زندگی و تجربه زندگی روزمره است مطالعات فرهنگی در آن مقاومت، نزاع و مذاکره است برای این است که اگر می بینید که مراسم عزاداری هرچند با تبلیغ با آگهی، قبل از مراسم عنوان می شود که مراسم باید شکل سنتی پیدا کند می بینید که به تبع هرچه که پیشتر و بیشتر جلو می رویم یه جورایی به زندگی روزمره مردم با تجربه زیسته مردم گره می خورد و در حقیقت توجه به یک جوانانی که قبلاً نمود خیلی خاصی نداشتند و در حاشیه بودند ولی اینها آمدند در بطن هرچند در مراسم خیابانی باشند هرچند که مقاومت شود در مقابل این نوع عزاداری ها ولی در هر صورت این مراسم انجام می شود. در حقیقت من خلاصه کنم بحثم را می خواهم بگویم که تغییر ساختار که ساختار عزاداری باشد بر محتوای آن تأثیرگذار است نمونه اش اهمیت مداحان است که الان به جای آنکه وعاظ، سخنوران و سخنرانان در محور عزاداری قرار بگیرند یک جورایی مداح محوری است؛ تغییر دیگرش توجه به شور است تا به شعور به آگاهی، صدا به جای متن، روزمره شدن به جای سنتهای دیرپای مراسم، تفریحی و شکل کارناوالی پیدا کردن مراسم، حرکت به جای نشستن و تعمق. به تبع این مواردی را که خدمتتان عرض کردم یک آسیبهایی به وجود می آورد که این آسیبهایش را در حقیقت آن کسانی که می خواهند مراسم عزاداری را آسیب شناسی کنند برای آنها قابل تأمل است. ولی من به عنوان اینکه در حقیقت سخنم را به پایان می برم یک آسیبهای محتوایی را ذکر می کنم که فقط به عنوان نمونه ذکر می کنم مثلاً متن است که این متنی که الان شما در عزاداری می بینید متنی است که بیشتر توجه می شود به ذلت ائمه تا به شهامت و شجاعت ائمه، در آن غلو و دروغ زیاد دیده می شود شکل موسیقی فقط اکتفا می شود به مداح یعنی شکل موسیقی از ان شکل شور و چهارگاه و ردیفهایی که برای مراسم استفاده می شود تغییر پیدا می کند، عنصر سازمان در مراسم که خیلی اهمیت دارد این دچار یک مقدار دگرگونی می شود سازمانی که در آن هنجارشکنی مکانی صورت می گیرد یعنی اینکه اگر ما مراسم را به این دلیل مراسم است و به این دلیل مقدس است که زمان و مکان در آن مهم است در مراسم جدید یک جورایی هنجار شکنی مکانی به وجود می آید نمونه اش حسینیه های موقتی است که پارکینگها خرابه ها و جاهایی که در سطح شهر شما می بینید ولی اینها کارکرد مقدس پیدا می کنند به صورت موقتی یعنی اینها از شکل سنتی مساجد، حسینیه ها، تکایای ثابت تبدیل می شوند به تکایای موقت که در آن تقدسش فقط گره خورده تا ده روز نه بیش و بعد از آن دوباره آن مکان تبدیل می شود به یک مکان غیر مقدس. هنجارشکنی در زمان اتفاق می افتد که مراسم از ده روز ماه محرم تبدیل می شود به چندین روز قبل از ماه و به چندین روز بعد از دهه محرم. این است که روزها می آید و می گذرد ولی ما آن تقدس زمانی را فراموش می کنیم فراموش می کنیم که وقتی پرچم ها سر ظهر عاشورا قرار است که به حالت افقی قرار بگیرد به معنای پایان مراسم همچنان در روزهای دیگر تداوم پیدا می کند و این تداوم در حقیقت هنجارشکنی می کند از آن ده روز محرم و اتفاقی که می افتد این است که دیگر، مراسم از مخاطبی که به حالت گزینشی رفتنش به یک مراسم را انتخاب می کند از آن بیرون می آید، مخاطب گره می خورد به یک صنایع فرهنگی و کالاهای فرهنگی که به صورت کاست در می آید و این کاست در حقیقت تحولی که ایجاد می کند این است که از شکل تک جنسیتی در می آوردیعنی اگر قرار باشد که مراسم، مراسم فقط مردانه باشد و مخاطبانش فقط مردان باشند مخاطبانش، مخاطبانی بدون توجه به جنسیت خاصی می باشند در هر صورت نتیجه میگیرم که هر نسلی برای خودش یک ابژه هایی دارد ابژه هر نسل در مراسم عزاداری در حال تغییر است ابژه هایی می توانند باقی بمانند که به ابژه های فرانسلی تبدیل شوند مثل ابژه پرچم. تغییر ابژه ها بر ساختار عزاداری تغییر ایجاد می کند و ما برای مطالعه ابژه ها باید فضای نسلی، ذهنیت نسلی، ابژه های نسلی آنها را که در همگی در حال تغییر هستند را باید مورد مطالعه قرار دهیم و آخرین سخنم اینکه اگر اتفاقی و تغییری در ابژه ها صورت می گیرد انتظار نباید داشته باشیم که این تغییر، یک شبه باشد بلکه به صورت تدریجی این اتفاق می افتد.
تغییرات ارتباطگران و محتوا در مراسم عزاداریهای مذهبی در ایران
بنده قصد دارم این موضوع را از چند منظر مطرح نمایم.نخست یک دسته بندی از هیئت های عزاداری انجام و بیشتر، جنبه های تغییر در این مراسم و انواع هیئتهای مذهبی را مورد توجه قرارخواهم داد. متاسفانه به رغم اهمیت زیادتغییر و تحولات در حوزه های دینی و مذهبی، خیلی کم این موضوع در محافل علمی مورد مطالعه قرارگرفته است.بدون تردید دین ومذهب در جامعه ایران -چه در جامعه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام- نقش بسزایی در تحولات اجتماعی و سیاسی داشته و خود به عنوان یک عامل فرهنگی بسیار قوی در حفظ دوام و بقای جامعه و انسجام جامعه عمل می کرده است. با این وصف، مطالعات زیادی را در این حوزه نمی بینیم. متاسفانه پایان نامه های زیادی را در حوزه تغییرات نگرشهای دینی، به عنوان مثال موضوع تغییرات در مراسم عزاداری، مشاهده نمی کنیم. یکی از علل آن این است که در جامعه سیاست زده ما، امروزه هر گونه نگاه و پرداختن و تحلیل کردن- به خصوص با نگاه انتقادی-برچسبهایی می خورد که تا حدود زیادی تمایل به تحقیق را در این حوزه کم کرده است. به اعتقاد من با توجه به اینکه فلسفه وجودی نظام سیاسی ایران بر هویت دینی و مذهبی استوار است -به خصوص بعد از انقلاب اسلامی ایران- پرداختن و مطالعه پیرامون عناصر، مؤلفه ها، مراسم و مناسک و همه مواردی که به نوعی به این موضوع مرتبط است هم ضروری و هم اجتناب ناپذیر است.
عزاداری هایما هم در مساجد انجام میشود و هم در مراکز.مرااکز از حسینیه ها تا قاسمیه ها و اخیراً هم یکی از اتفاقاتی که سه دهه اخیر افتاده،شکل گیری مراکزی غیر مالوف است.ایجاد مراکز جدید دارد افزایش پیدا می کند.چه به القاب ائمه یا القاب اصحابی که در صحنه کربلا حضور داشتند. در گذشته سقاخانه ها، تکیه ها و امامزاده ها معمولاً مکانهایی بودند که مراسمهای مذهبی و مراسم عزاداری امام حسین (ع) در آنها برگزار میشد. مکانهای عزاداری هر کدام ویژگیهای خاص خود را مساجدی که عزاداری در آن برقرار می شود و تکیه و هیئت ها، هیئتهای یکجا نشین و هیئتهای سیارهرکدام تفاوتهای خاصی دارند. مساجدی که به طور سنتی مراسم برگزار میکنند، تقریباً ارتباط گرانشان به طور مشخص تفاوتهایی با ارتباط گران سایر مراکز دارند.حتی محتوای پیامهای عزاداریشان دارای تفاوتهایی است. تغییر و تحولات در مراسم عزاداری را در دو دوره زمانی مورد توجه قرار می دهیم. تغییر و تحولات در حوزه عزاداری، پیش از انقلاب اسلامی بیشتر دو منشاداشت.نخست؛ از رفتارهای افرادی از ارتباط گران دکان دار مذهبی بود. به نوعی افرادی که از مراسم مذهبی بیشتر به عنوان دکان استفاده میکردند، بیشترین تهدید و انحراف در عزاداری ها را-برای حفظ موقعیت خودشان-با ترویج خرافهو پیرایه زایی از ناحیه اینها شاهد بودیم. مرحوم علامه محمد تقی جعفری در جمعی نقل می کرد و می گفت:"در اصفهان یک نفر منبر می رفت، خیلی اهل غلو بود و منبرش می گرفت. یک روزفردی که بانی آنجا بود و ما را می شناخت گفت حاج آقا شما بیایید منبر تا مقداری این مردم علمشان هم بیشتر شود. من خیلی مخالفت کردم ولی بالاخره یک دهه رفتم. وز اول که من رفتم بالای منبر، حساب و کتاب کردم دیدم جمعیت آن روز کوفه اینقدر نمی شده و ظاهراً جمعیت اینقدر نبوده است. بعد بحث کردم هدف امام حسین (ع) کشتن انسانها نبوده و اینکه مثلا خضرت عباس شمشیر زد و خون ریخت تا زیر پای اسبش را خون گرفت. این غلط است. روز سوم بانی آمد و گفت حاج آقا خواهش می کنم دیگر شما بالای منبر نروید".
یک تهدید هم از حوزه سیاست بوده است. اشعار ناصرالدین شاه را که نگاه کنید همیشه ساخت سیاسی در جامعه ایران از مراسم ها استفاده کرده است.به عنوان مثال، این نوحه مشهوری که در زمان پهلوی اول دم می گرفتند و با سرهای گل مالیده و پاهای گل مالیده در میدان ارک تهران میگفتند "اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین تشنه لب تنها نبودی". یک بخشی از تحریف همیشه از ناحیه ساخت قدرت بوده است.
یک نوع تحریف متعلقبه دوران جدید و اخیر است.بخشی از این تحریفی که دارد صورت می گیرد امروز بیشتر ناشی از فرایند ارتباطات وبه دلیل تغییرات در سبک زندگی، تغییر در محتواهای پیامها و نوع انتقال پیام است. هم چنین وابسته به ارتباط گران جدیدی که در نسل جدید وارد مراسم ها شدهاند نیز هست.در این تحقیق یک تقسیم بندی زمانی از گذشته و حال انجام گرفته است.متاسفانه جامعه شناسی ما نیز در زمینه مساله ی عزاداری در ایران نمی تواند تعبیر خوبیارایه کند- به خصوص جامعه شناسی سنتی- جامعه شناسی سنتی بیشتر کارکردهای عزاداری را مورد توجه قرار میدهد و از آن وجهی که ما از عزاداری احساس می کنیم، یا محتوای عزاداری هاتحلیلی نداریم. البته جامعه شناسی سنتی ما- منظورم جامعه شناسان ما نیست- آن چیزهایی را که ما در ادبیات نظری سنتی داریم مطالعه می کندو کارهای تبیینی نسبت به این حادثه و حتی کتابهای مشهوری هم که در حوزه جامعه شناسی کار کردهاند، بیشتر به کارکردها معطوف هستند و عناصر این چنینی را در آن بررسی کردهاند. شاید در مباحث فرهنگ روزمره ودر نظریات ارتباطات، انسان شناسی و مردم شناسی بهتر بتوانیم این موضوع را بررسی کنیم.
در دسته بندی قبل از انقلاب، اعم از هیئت های یکجا نشین، هیئت های سیار و هیئتهای مسجدی، ما سه نوع هیئت داریم.عنوان یک دسته "هیئتهای سنتی". این دسته اکثریت هیئت ها را تشکیل می دادند که به مثابه سازمانهای اجتماعی- مذهبی عمل میکردند.ارتباط گران آنها دارای سلسله مراتب مشخص بودند. یکی از مهمترین این ارتباط گران در مراسم عزاداری ها، نوحه خوانها هستند. در این مقال فرصت نیست که من انواع ارتباط گران و طبقه بندی آنها را بیان کنم. مطالب قابل توجه و جالبی در این زمینه است و این کهدر حال حاضر چگونه دارند تغییر می کنند. در بررسی ارتباط گران و نوحه خوانهای مشهور این دوره، مثلاً سلیم مؤذن زاده اردبیلی، در میان آذربایجانی ها برای خود جایگاه و نقش مهمی دارد. از این تیپ ها هم در هیئتهای فارسی زبان و هم در هیئت های عرب زبان هم می توانیم پیدا کنیم.این افراد ستاره نیستند ولی افراد مشهوری هستند که دعوت می شوند، جا افتاده اندو مورد توجه هستند.این مراسم هابا "محرم آمد و عیدم عزا شد" شروع می شود و تا شام غریبان با " شام غریبان حسین امشب است ..." و "طفل یتیمی ز حسین گم شده ..."به پایان میرسید.
یک دسته هیئت هم داشتیم که "هیئت های انقلابی –سنتی" پیش از انقلاب بودند. هیئت های انقلابی- سنتی از نظر تمرکزی بیشتر در منطقه متوسط نشین و بازاربودند. این هیئت های انقلابی- البته این یک قاعده نیست-در اواخر دهه پنجاه در مناطق جنوب شرقی و جنوب غربی شهر تهران و با پایگاه اجتماعی دانشجویان فرودست گسترش یافتند.در این هیئت ها امثال آقای هاشمی،آقای لاهوتی، آقای ناطق نوری، آقای معادی خواه و آقای عبدوست و افراد دیگربودند. این افراد سخنرانی های انقلابی داشتند کهاتکای اصلی این هیئتها بر سخنران استوار بود.به عنواننمونه،در تهران میتوان بههیئت فاطمیوناشاره کرد.اینها بانی های مشخص انقلابی داشتند.
دسته دیگر هیئت ها در پیش از انقلاب، هیئت های انقلابی - روشنفکری بودند. حسینیه ارشاد را میتوان الگوی این دسته نامید.محور این دسته سخنرانان غیر روحانی دانشگاهی بودند.پس از انقلاب این دسته بندی یک مقدار باقی ماند.
پس از انقلاب، سنتی ها بخشی از هیئت ها را کماکان ادامه دادند. این هیئت های سنتی- به عنوان مثال هیئت های محلی، هیئت های قومی، شهری و روستایی مانند اردبیلیهای مقیم تهران وخرم آبادیهای مقیم تهران- هرکدام بخشی از نیاز های جامعه را پاسخ میدادند. بخش دیگر هم هیئتهای محلی است که میتوانبه هیئت بچه های محله فلان و فلان جا اشاره کرد. این دسته هنوز هم ساخت خودشان را داشته و ادامه حیات میدهند.
بخشی از این هیئت های سنتی، پس از انقلاب و به مرور زمان ، در قابل هیئت های نوع چهارم بروز نمودند. اما بخشی از آنها هنوز با همان ارتباط گران، به اشکال سنتی ادامه میدهند. یکی از تغییرات عمده این نوع هیئتها در محتوی، به تهبیری تغییر روند هیئت ها از شعور به شعار بوده است. یکی از نقشهای مهم در هیئتها، جایگاه آموزش آموزه های دینی بود، که از مسئله گو شروع میشد و تا خطیب، سخنران، واعظ و عالم امتداد می یافت. یکی از خصلتهای دوران جدید این است که عالمان در هیئت ها دیگر کمتر حضور دارند و همچنان این روند ادامه دارد. نه تنها نقش عالمان، بلکه مساله گو ها نیز کم شده است. در این دوره ، در هیئت ها مداحان هستند که نقش اصلی را دارند.
هیئتهای نوع دوم، باز هیئتهایی هستند که من به اصطلاح اسمشان را رسمی-انقلابی گذاشتهام و هنوز یک اسم مناسب برای آن پیدا نکرده ام. هیئتهای رسمی و هیئتهای انقلابی بیشتر شاکله شان در بسیج محله ها ست. این عزاداریها بیشتر در مساجد خاص ساماندهی میشوند. مداحان این هیئتها دارای تیپ خاصی هستند. در این طیف مداحان که اینجا بحث می کنیم، یک عده ای مداحان ستاره ای مطرح و چهره میشوند و به دلیل پوشش رسانه ای زیاد صدا و سیما این مداح ها رشد می کنند. حتی در سیر تحول خواننده های تلویزیون هم بخشی از آنها خروجی این فرآیند هستند. مداحان این هیئتها، امروز دارند به خواننده های پاپ سبک نوتبدیل می شوند.
نوع سوم، پس از انقلاب هیئتهای روشنفکری انقلابی در اشکال جدید ادامه فعالیت دارند. به دلیل داشتن محدودیتهای سیاسی رو به کاهش هستند. این هیتها در منازل و برخی حسینیه ها- که از پیش از انقلاب پایگاه سنتیشان بود- تشکیل می شوند.
نوع چهارم از هیئتها که بر روی تحولات عزاداری ها تاثیر زیادی دارند را، در این تحقیق با عنوان "پوپلارژیگولی" مطرح میشوند- به دلیل اینکه نتوانستم نام دیگری برای اینها جایگزین کنم- در این هیئتها بیشتر از سازهای موسیقی استفاده میشود و ترکیب مشارکت دختر و پسر شکل سنتی ندارند. سبک خواندنشان کاملا به روز بوده و آهنگهایشان، بسیار شبیه آهنگ های به اصطلاح "رپ" است.
در هیئتهای سنتی همچنان محور سخنران است و مداح نیز در کنار آن مطرح است. در هیئتهای انقلابی، بر خلاف تصور، مداحان محور قرار گرفته و سخنرانیهای عالمانه کمرنگ شده است. اتفاق دیگر در حال وقوع در این طیف، مواجه شدن با نسلی از مداحان هم نام است که به اصطلاح، مانند سوهان فروشی ها در قم با عنوان "حاج حسین سوهانی و پسران" هستند. نسلی از مداحان که مداحان خانوادگی بوده و اسم آنها به "برند" تبدیل شده و این مساله در هیئتهای انقلابی در حال جا افتادن است. در این نوع هیئتها، همچنان که اشاره شد محوریت با مداح بوده و چدیده جدیدتر، چاپ پوسترهای تبلیغاتی با عکس مداح میباشد. در حالیکه تا پیش از این چاپ عکس مرسوم نبود و صرفا اسم ذکر میشد. امروز شما میتوانید عکسهای روتوش شده مداح ها را در اطراف شهرها ببینید و در پایین تبلیغات چاپ شده هم با فونت ریز می نویسند "سخنران، فلانی".
امروز، مخاطبان این هیئتها به مجلس فلان مداح ! میروند نه مجلس عزاداری با فلان سخنران. در طبقه پوپلارها نیز حتی هیئت یک نوحه خوان خاص مطرح است. در این هیئتها اساسا سخنران وجود ندارد و کاملا محور نوحه خوان-خواننده- است. استفاده از ساز در این هیتها معمول شده است. برخلاف دو نوع پیش گفته، در هیئتهای روشنفکری دینی محور سخنران است و اتفاقا نقش نوحه خوان و نوحه- به سبک امروزی- در این دسته بسیار اندک است. در بررسی انقلابی ها و پوپلارها، پایهگذاری سبکهای جدید موسیقی و اشعار را مشاهده میکنیم. البته بروز این اتفاق در پوپلارها شدت بیشتری دارد. از جنبه ای دیگر، بررسی ها نشان میدهد هیئتهای سنتی غیر سیاسی اند و بیشتر در قالب قومی، محلی و محله شکل میگیرند. بانی های مشخص دارند که با یک شخص یا تعدادی افراد همفکر اداره میشوند. مشارکت کنندگان مذهبی این دسته نیز سنتی بوده و غالب این هیئتها عقبه جلسات هفتگی و ماهانه دارند. یعنی در روزهای مشخص و خاص و مراسمها دور هم جمع می شوند که اوج آن در دهه نخست محرم است.البته نوعی از تحریف و انحراف را هم در این دسته شاهد هستیم. مانند قمه زنی و زنجیر زنی های افراطی. در هیئتهای انقلابی نیز خود زنی، سینه زنی های افراطی و برهنه شدن افراطی قالب مشاهده است. پوپلارها فقط در ایام دهه محرم دور هم جمع می شوند. مکانهایی غیر ثابت دارند که مکانهایشان غیر از حسینیه هاست. آنها یا یک مدرسه را به عنوان محل برگزاری انتخاب کرده، یا چادر می زنند و یا معمولا در زیرزمین خانه ها هیئت را به پا میکنند. این دسته خیلی بانی مشخص نداشته و غالبا از نوع هیئتهای یکجانشین هم نیستند. مشارکت کنندگان آنها را عموم تیپهای اجتماعی و در طیفی از تقید به شعائر دین تشکیلی میدهند.
اما هیئتهای رسمی-انقلابی، بیشتر در مساجد هستند- مانند مسجد ارک تهران و حسینیه هایی که بسیج پایگاه آنهاست- از نیروهی بسیجی تا افراد عادی جامعه با پرایشات مختلف، در مراسمهای این دسته شرکت می کنند. این گروه امروزه تا حدود زیادی سیاسی شده و نوحه خوانهای رسمی و سیاسی دارند. در یکی از همین مراسم های نوحه خوانی، چندی پیش مثلا حکم قتل یک فردی هم صادر شد. یعنی در یک مراسم مذهبی و عزاداری، حکم یا فتوای قتل فردی و یا مجوز آن داده می شود. اینها هم جزء آسیبها و انحرافات این مجالس است.
اما در روشنفکریها، بانی هایشان جمعی یا فردی است و معمولا از افراد قدیمی متمول هستند. مشارکت کنندگانشان تیپ های اجتماعی از طبقه متوسط و تیپهای موسوم به روشنفکری بوده و سبک سینه زنی خاصی ندارند. مراسم عزاداری آنها بسیار آرام و کوتاه میباشد. از جمله مصداقهای این دسته می توان به ملی- مذهبی ها اشاره کرد.
وجهی از تقلیل گرایی عزاداری سنتی را مشاهده مینماییم. به عنوان مثال در شب احیا، مراسم قرآن به سر گرفتن را در ذکر "بک یا الله" تمام میکنند. نوع دیدی که تقلیل گرایی خاصی دارد و از مناسکی که فرهنگ عامه جامعه با آن اجین است، تقریبا دور است. این دوری را میتوان جزو آسیبها برشمرد.
در انقلابی- سیاسی ها، یکی از مهمترین تغییرات همان بحث کمرنگ شدن منبر و علما و پر رنگ شدن میکروفون- میکروفون جای منبر- و مداح است. منبر در هیئتهای سنتی و عزاداری سنتی نقشی اساسی داشت ولی امروز میکروفون – منظور از میکروفون آواها و نوحه خوانی هاست که از طریق میکروفون انجام می شود- و سیستم صوتی پررنگ است.
گرهزدن عزاداری به اتفاقات سیاسی نیز پررنگ شده است. گره زدن شور مذهبی به رفتار اجتماعی و سیاسی، در این نوع عزاداری ها رخ می دهد. مشکل این اتفاق این است که فردی که از این طریق با مسایل سیاسی روز گره میخورد، اگر با یک اتفاق خاص از آن چیزی که به آن گره خورده بِبُرد، از آن مبدا شور نیز خواهد بُرید. وقتی که شور با یک رفتار اجتماعی -سیاسی خاص گره میخورد، آنوقت که آن مساله یا پدیده خاص مورد نقد و تجدید نظر قرار می گیرد، منشا آن هم احتمالا مورد تجدید نظر قرار خواهد گرفت. در وجهی دیگر از آسیبها میتوان به تعریفهای روایتی از عاشورا، شعارگونگی مراسم، غلبه وجه احساسی، کم شدن تفهم دینی، انقطاع از فلسفه اصلی تاریخی این مراسم در هیئتهای مورد اشاره، هیئتهای پوپلار و برخی از هیئتهای سنتی اشاره کرد.
شواهد، حاکی از روند رو به کاهش تعداد هیئتهای سنتی است. در حالیکه هیئتهایی که با بودجه عمومی تقویت مالی می شوند، در حال رشد و تداوم هستند. هیئتهای پوپلار هم خیلی متکی به مسایل مالی نبوده و تعدادشان رو به گسترش است. رشد هیئتهای عامه پسند ژیگولی-بدون توجه به نقش و آثار معنوی هیئت- یکی از دیگر تغییراتی است که در حال رخدادن است. غلبه جنبه تفریحی شرکت در هیئت و مراسم عزاداری، به دلیل ورود سبکهای موسیقی و اشعاری که با "پاپ خوانهای آنور آبی" مطابقت دارد، بیشتر است. ارائه برداشتهای شاز مذهبی در مراسم های امروزی، بدون در نظر گرفتن سایر ابعاد آن، یک نوع فاصله گیری از اصالت و روح مقدس این مفاهیم است.
در روشنفکری انقلابی، اگر بخواهم آسیبها را بگوییم، هیئتهای نسل اول مانند حسینیه ارشاد، تاثیر زیادی در گفتمان دینی انقلابی آن دوره داشتند. مفاهیمی مانند انتظار و شهادت که مفهومهای تکرار شونده در مراسم عزاداری بودند، واقعا با گفتمان سازی صورت میگرفت.
یک موضوع دیگر، بحث رسانه ها و عزاداری است. رادیو و تلویزیون تأثیر زیادی در تغییرات عزاداری سنتی داشته است. پیش از این سایر رسانه ها تاثیر زیادی بر عزاداری نداشتند. به عنوان مثال در هیئتها گذشته، مطبوعات خوانده می شد و شبهای جمعه یک روزنامه خوان می آوردند و اخبار را در هیئتها میخواندند. اما تلویزیون- به خصوص بعد از انقلاب- باید یک تجدید نظر اساسی در کارکردهای خود داشته باشد. تلویزیون میخواهد جای هیئتهای مذهبی را بگیرد. لذا خیلی ها ترجیح می دهند که پای تلویزیون قرآن به سر بگیرند و عزاداری کنند. این اتفاق در فضای مجازی نیز در حال رخ دادن است. این اتفاق، خاصیت اصلی و هدف اولیه هیئتها را که به اصطلاح ایجاد ارتباطهای تعاملی در هیئتهای عزاداری است، و خصلت جمعی بون و وجود مشارکت را از آنها میگیرد. یکی از کارکردهای منفی دیگر تلویزیون در دوره های اخیر، سبکهای خاص به اصطلاح مداحی و مداحان ستاره شده است. یکی دیگر از آسیبهای تلویزیون به اعتقاد من، امتداد عزاداری ها ست. تکرار این اتفاق در تلویزیون، باعث تمایل کمتر به مشارکت -حتی در عزاداری ها- میشود. به نظر میرسد انجام یک سنجش علمی در این زمینه ضروری است. معتقدم که شدت عزاداری در تلویزیون، باعث نوعی کاهش تمایل به عزاداری در برخی از اقشار اجتماعی خواهد شد یا شده است. حتی اگر عمومیت هم ندهیم، در برخی از طیف ها به وجود آمده است.
همانگونه که بیان شد، آسیب هیئتهای عزاداری امروزی، عبور از "عالم محور"و "مساله گو" محور بودن و تبدیل شدن به "مداح محور" است. و در این زمینه تلویزیون باید بخش شعوری مراسم عزاداری را تقویت کند. مناسفانه پخش روضه های غیر متعارف از تلویزیون که صرفا در مجالس خیلی خاص خوانده می شود را شاهد هستیم.
مساله دیگر، نمادهای جدید پسا صنعتی یا همین دوران فضای جدید ارتباطی و مراسم مذهبی است. به عنوان مثال"شمع برقی" را برای مراسم شام غریبان مشاهده می کنیم. این موضوع به شکل دیگری، در نصب قرآن خوانهای دیجیتالی و پولی در مراکز مذهبی قابل مشاهده است. حتی در برخی امامزاده ها و مساجد نوشته ای می بینید که "پول بیاندازید تا به جای شما قران بخوانیم". در حالیکه فلسفه قرائت قرآن، رجوع، تلاوت و درک آن است. امروزه ما شاهد به اصطلاح عزاداری های مجازی نیز هستیم و در برخی از سایتها هم عزاداری های مجازی را می توان دید. البته پاسخ به سوالات در فضای مجازی اتفاق خوبی است، ولی عزاداری های مجازی -خیلی شدیدتر از تلویزیون- تاثیری که عزاداری های حضوری دارند را از آنها میگیرند.
مناسک عزاداری و دین عامه
موضوع بحث من پیرامون مفهوم مناسک عزاداری و آسیبهای عزاداری و دینداری عامه است. قبل از پرداختن به این بحث لازم تا چند موضوع را به عنوان مقدمات و بحثهای اولیه مطرح کنم. به عنوان مقدمه اول، یک ضرورتی که ما در ایران باید تکلیفمان را با آن روشن کنیم، بحث تیپولوژی دینداری است. ما هنوز بر سر این قضیه اجماعی نداریم. این بحث از دیدگاه انسان شناختی و جامعه شناختی نتایج و پیامدهای خیلی زیادی دارد. البته چون تمرکز من بر وجه انسان شناختی قضیه است. مساله اینست که این انواع و سبکهای دینداری که در جامعه مومنان متناسب و با قشربندی های اجتماعی مختلف وجود دارد ، چه ویژگی هایی دارند، چه خصایصی دارند و یا چه زمینه های اجتماعی دارند و در نهایت چه دلالتهای فرهنگی دارند. باید به یک نکته خیلی ساده و اما کلیدی دقت کنیم که این مراسم عزاداری برای قشر بالا ( اگر قشربندی سنتی را استفاده می کنیم) یا برای طبقات بالای ما همان معنایی را ندارد که برای طبقات پایین دارد. آن معنایی که در عزاداری محرم، برای قشر نخبگان وجود داردف همان معنایی را ندارد که برای عوام و عامه مردم دارد. در این مبحث، تأکید من بر روی دینداری عامه است. پس به عنوان مقدمه اول، نکته اصلی این است که ما اول باید یک تیپولوژی دینداری داشته باشیم که بدانیم بحث عزاداری را در چه فضایی مطرح می کنیم.
نکته دوم اینست که در هر کدام از این تیپولوژی ها ما یک کانون آیینی یا به تعبیری دیگر آیینهای کانونی داریم. این کانون دینداری بگونه است که گفتمانهای دینی حول آن خودشان را ساماندهی می کنند. به عنوان مثال، در گذشته و در اوایل تاریخ اسلام، تشیع به مفهوم تاریخی اش عزاداری را در میان علما داشته، ولی در علما عزاداری مفهوم یک مناسک کانونی را نداشته، هرچند یک منسک مهم محسوب می شده است. عزاداری محرم اهمیت خودش را داشته اما کانون دینداریشان نبود. اما در همان عرصه یا گونه ای از دینداری که می توانیم اسمش را دینداری عامه بگذاریم، عزاداری به یک امر کانونی تبدیل می شود.
مقدمه بعدی بحث من در مورد تعبیر یا تفسیری است که ما از مفهوم مناسک و آیین داریم. عمدتاً ما از مفهوم آیین، درک تقریباً ایستا و انفعالی داریم. آیینها عمدتاً تابع در نظر گرفته می شوند. اگر به نظریه پردازان متأخرتر در حوزه انسان شناسی مانند راپاپورت یا گیرتز توجه کنیم. رویکردهای این محققان نکته خیلی خوبی را نشان می دهد: آیین یک فرایند پویایی است که در بستر آن دین به مفهوم انسان شناختی و جامعه شناختی اش ساخته می شود. ، بنابراین این فرایند پویای آیینی به طور پیاپی دین را ساخته و بازسازی می کند. آقای دکتر ربیعی نکته خوبی را اشاره کردند: بحث تغییر در مناسک و هیات ها. تغییر ویژگی اصلی اشکال تاریخی دین است. آن دینی که می توان نام آن را دین مومنان گذاشت، یک برساخته فرهنگی و آیینی است که در آیینها ساخته می شود. درکی که مردم از امر قدسی و مقدساتشان دارند، در خود آیینها شکل می گیرد.
آیینها و مناسک مذهبی همبستگی متقابلی با نظامهای فرهنگی اجتماعی دارند؛ هم تأثیر می پذیرند و هم تأثیر می گذارند. یعنی فقط تغییرات اجتماعی نیست که تغییرات آیینی ایجاد می کند. ما حتی با تغییرات آیینی مان تغییرات اجتماعی هم ایجاد می کنیم و علاوه بر این مباحث در بحث آیینی باید دقت کنیم آیینها را ما باید به صورت نظامهای آیینی در نظر بگیریم. هر نوع دینداری را که ما تشخیص دهیم، دارای آن یک سیستم و نظام آیینی (همراه با آیین های کانونی خاص خودش) است. این نظام آیینی با یک مجموعه متونی ساماندهی می شود. برمبنای این نگاه می توان به سراغ دینداری عامه مردم رفت.
من مجبورم یک تفکیکهای ساده شده ای را مطرح کنم. بحث دینداری عامه مردم یا همان عوام از دینداری اقشار سنتی و اقشار مدرن و سایر اقشار مرفه و بالا دست جامعه متفاوت است. زمینه ها و دلالت های انسان شناختی و جامعه شناختی خاصی دارد که اینجا به آن نمی پردازیم. دینداری عامه مردم –عوام- ویژگی خاصی که دارد اینست که خیلی ملموس گر و مسوس گراست. این نوع دینداری امر قدسی را از کانالهای ملموسی برای خودش متجلی می کند. در الگوی سه گانه دینداری معیشت اندیش، تجربه اندیش و معرفت اندیش، دینداری معیشت اندیش کاملاً وجه اساطیری دارد و اسطوره هایش هم خیلی ملموس است و امر قدسی را در جریان زندگی عادی مومنان تسری می دهد.
سنت های عزاداری و تحولات تاریخی که این آیین ها داشته اند و در قشربندی های اجتماعی مختلف، متفاوت بوده است. آنچه که در زورهای اولیه پس از واقعه کربلا رخ می دهد، در مفهوم انسان شناختی اش، یک آیین بزرگداشت و تکرار شونده نیست. ان مناسک، آیین بزرگداشت یک شخصیت اساطیری نیستف آیینی است که برای مرگ یک عزیز، یک رهبر، بزرگ خاندانی گرفته می شود. عزاداری به عنوان آیین دقیقا از حرکت توابین شروع می شود که بواسطه حرکت خاص انها، مناسک عزاداری به مناسک ایدئولوژی سیاسی تبدیل می شود. ریشه آیینی شدن مناسک محرم در اصل از همانجا بود. وقتی که دوره امویان و عباسیان سپری می شود یک تحولی در عزاداری پیدا می شود، و ما همچنان در دوران پس از این تحول هستیم، یعنی آیین های عزاداری از یک ایدئولوژی سیاسی به یک ایدئولوژی فرهنگی و اجتماعی تبدیل می شود، یا به تعبیر دیگر به نظامهای فرهنگی و اجتماعی و مذهبی تبدیل می شوند. عزاداری می شود کانون اعتقادات شیعه.
نکته مهمی که بعد از صفویه و تثبیت تشیع در کل ایران می بینیم اینست که مناسک عزاداری به عنوان آیین محوری عامه در کل جامعه رسوخ پیدا می کند و در مهمترین نقاط کشور شما می توان آن را دید. در گزارشهای تاریخی که هست روضه خوانهای آن زمان سوار بر اسب و الاغ می شدند و به روستاهای دورافتاده می رفتند تا بتوانند تشیع را با عزاداری محرم و ماجرای کربلا به مردم آنجا معرفی کنند. از طرفی هم مهمترین موضوعی که گفتمان عزاداری را برای مردم بیان می کرده، کتاب روضه الشهداست. این امروزه نیز بیش از همه در فضای گفتمانی این کتاب عمل می کنیم. گفتمان عزاداری ما هنوز نتوانسته خیلی از چارچوبهای گفتمان کتاب روضه الشهدا فراتر برود. با همه این تلاشهایی که علما یا روشنفکرهای مدرن کردند، هنوز نتوانستند این چارچوب را بشکنند و یک چارچوب جدیدی جایگزینش کنند.
نکته ای که من باز به آن تأکید می کنم این است که در حوزه عامه مردم، درک آنها از مقدساتشان از خلال این مناسک به درون زندگی آنها تسری پیدا می کند؛ یعنی عامه مردم وقتی می خواهند خدا را بفهمند یا امر قدسی شان را تجربه کنند بهترین جایی که در آن این مفاهیم را تجربه می کنند، آیینهایشان است. ما بدون تجربه آیینی امر قدسی نمی توانیم درک درستی از آن داشته باشیم. از طرف دیگر عامه مردم هم بیشترین مشارکتشان و حتی برای عده اندکی از آنها تنها مشارکت آیینی شان در مناسک عزاداری است. منظور من از این بحث این نیست که کل تشیع را تقلیل بدهیم به عزاداری ها و بگوییم تشیع دین عزاداری است، بلکه منظور من اینست که تشیع، کانونش عزاداری است، همه نظامهای آیینی و همه نظامهای باورهایشف حول این عزاداری شکل می گیرد. البته همین مساله در اقشار مختلف متفاوت است. در عامه مردم، عزاداری کانون نظام آیینی آنهاست، اما در سایر اقشار مثل هیات های مذهبی روشنفکران مدرن، مناسک عزاداری، مناسک کانونی انها نیست. بر این اساس باید سلسله مراتب و تیپولوژی خاصی برای عزاداری قائل شویم و مخاطبان را در برنامه ریزیهایی که در آینده داریم با نگاهی متفاوت ببینیم. با این دیدگاه می توان به مقوله آسیب شناسی هم پرداخت.
من خودم با مقوله آسیب شناسی موافق نیستم، چون یک اصطلاحی است که به تعبیر محققان مطالعات فرهنگی، از موضع قدرت است. اگر می توان به سادگی در یک انجمن علمی و در فضای دانشگاهی، جلسه ای برای آسیب شناسی عزاداری عامه مردم برگزار کرد، آیا متولیان این جلسات جرات و جسارت این را دارند که آسیب شناسی هیاتهای رزمندگان، یا آسیب شناسی عزادرای های علما را بگذارند. آیا متولیان این کار می توانند جرات این کار را داشته باشند. با نگاهی به این مساله به خوبی می توان دید که موضع قدرت شماست که به شما این اجازه را می دهد که چیزی به نام آسیب شناسی عزاداری بگذارید و بعد هم بیایید از مقوله هایی به نام تحریف، مقوله هایی به نام خرافه خیلی راحت حرف بزنید. آسیب شناسی در ایران یک مشکلش این است که از موضع قدرت وارد می شود و همیشه دو واژه در کنارش وجود دارند که بار ارزشی و اخلاقی زیادی هم دارند: یکی تحریف است و دیگری خرافه. معمولاً دینداران سنتی تاکیدشان روی تحریف دین است و گاها خرافه را هم استفاده می کنند، ولی ثقل حساسیت شان روی مفهوم تحریف است. دینداران مدرن یا روشنفکر نیز تاکیدشان بر روی مفهوم خرافه است. این دو واژه مثل دو لبه قیچی است که دو قشر نخبه ما با آن به نقد و گاه سرکوب دینداری عامه مردم می پردازند. از یک طرف به عوام می گویند که می گویند شما عزاداری و دین را تحریف کرده اید و از طرف دیگر می گویند این رسوم عزاداری، خرافه است. نکته ای که در پس واژه ها و مفاهیم آسیب شناسی و تحریف و خرافه است، اینست که در این رویکرد، منتقد یک نوع دینداری را در پس نگاهش مفروض گرفته است. این پیش فرض، دینداری ای است که به نظر او، دینداری اصیل است و عملاً آن را پذیرفته و می خواهد معیارهای متناسب با آن را جا بیاندازد.
در این نوع نگاه ها، آنچه فراموش می شود، نگاه خود عامه و عوام به دینداریشان است. عامه مردم دقیقا برای یک عمل دینی به عزاداری می روند نه برای ذلت و اباهه گری، درست است که تفریحی هم شاید در کنارش باشد و دوستانشان را ببینند. و یا مومنان حضور در فضای اجتماعی و جمعی را بواسطه این مناسک بدست آورند، ولی قبل از همه این کارکردهای غیر مذهبی، عوام برای اعتقادات دینی شان به این مناسک می روند. یک راه ساده برای وجه اعتقادی مشارکت در این مراسم در نزد عوام اینست که یک تلنگری به اعتقادات این مردم زده شود، آنگاه ببینیم که چه واکنشی نشان می دهند. اگر یک کاری برای اباهه گری انجام شود، اگر تلنگر بخورد واکنش نشان نمی دهد.
یک نکته مهم هم توجه به مفهوم اساطیر در مفهوم انسان شناختی آن است. هر فرهنگی یک نظام اساطیری برای خودش دارد. معمولا اسطوره ها را اموری متعلق به دوران باستانی می دانند، در حالیکه در نگاهی علمی انسانشناختی، اسطوره را در همه جوامع، حتی در دنیای جدید هم می توان دید. یک فرهنگ بدون اسطوره نمی تواند معانی مرکزی خودش را انتقال دهد، به همین دلیل در فرهنگ شیعی یک نظام اساطیری که صفویه آن را تثبیت کرد، همین نظام اساطیری همراه با مناسک عزاداری است. کتاب روضه الشهدا دقیقاً ساختار اسطوره شناختی فرهنگ شیعی بعد از صفویه را به ما نشان می دهد. نوعی نگاه اساطیری در گفتمان عزادرای بالاخص برای عامه مردم وجود دارد. در اسطوره نمی توان از مفهوم تحریف و خرافه حرف زد، زیرا محتوای اطوره برای مردم حقیقت دارد و منطقش هم منطق رمز آلود خودش است. معتقدان به یک اسطوره با با نگاه خاص خودشان آن را نگاه می کنند.
با توجه به نکات بالا می توان یک پرسش مهم در فضای نقد دینی ایران (هم از منظر درون دینی و هم از منظر برون دینی) را مطرح کرد. در ایران ادبیات گسترده ای به نام تحریف و آسیب شناسی وجود دارد؛ نکته این است که چرا این مجموعه ادبیات اثر نمی کند و همچنان کتابها و متون زیادی در نقد عزاداری ها نوشته می شود. در تغییر سنت های عزاداری بجز در مواقعی که پلیس وارد شده، متولیان امر در هیچ جا موفق نبوده اند. پلیس وارد شد که توانست تصاویر و شمایل ها را جمع کند. با وجود این نشستها و جلسات آسیب شناسی متعدد بازهم این رودخانه مسیر خودش را می رود. دلیلش این است که ما باید این مساله را از نگاه خود مردم بفهمیم. نگاه مردم هیچگاه این مساله را به عنوان یک تحریف،یا یک انحراف،یا یک خرافه ندیده است. بلکه برای عامه مردم این سنتها و آیین های عزاداری، منطق دینی خود آنهاست. یک مثال از فضای دیگری می تواند این مساله را بهتر روشن کند. دولت و حکومت انقلاب اسلامی سالهاست بعد از انقلاب با دینداری دانشگاهی مشکل دارد و اخیرا خیلی محکم و قاطعانه حرف از اصلاح و تصفیه دانشگاه و دمیدن روح معنویت در آن می زنند و عمدتا آن را منحرف یا غرق در فضای سکولار می دانند. ولی با همه این تلاشهای نیروهای مختلف حکومتی و حتی خود وزارت علوم، دانشگاه زیر بار این نمی رود، چون اعتقاد دارد که حرفشان بر مبنای حقیقت است به همان دلیل که دانشگاهیان زیر بار این قضیه نمی روند نمی خواهند دست از علم و جهان بینی ناشی از بردارند، عامه مردم هم زیر بار این منطق نمی روند که دست از این اعتقادات خودشان بردارند.
یک نکته دیگر در نقد آسیب شناسی های عزاداری محرم، موضوعی است که می توان آن را آسیب شناسی نخبگان منتقد نامید. دقیقا اوج گیردادنهای نخبگان – چه نخبگان سنتی و چه نخبگان روشنفکر- به عزادرای های عامه مردم، در ایام محرم است، یعنی زمانی که هیجان مذهبی به اوجش می رسد، نخبگان چنگ می زنند به این هیجان و آن را تحریف یا خرافه می نامند. این نوع مواجهه با مردم و دینداری آنها هرچقدر که بیشتر شود، فاصله گیری آنها و واکنش طردآمیز انها نسبت به این آسیب شناسی ها و برنامه ها بیشتر است. زمانی آسیب شناسی می تواند موثر باشد که که یک نفر از همان گروه بخواهد این کار را با ملاحظه منطق گفتمان دینی همان دینداران انجام دهد. به عنوان مثال استاد مطهری برای طیف دینداران مشابه خودش حرفهایش اثر گذار بود؛ اما نظرات استاد مطهری حتی بر دینداران طبقات عامه اثرگذار نبوده و نخواهد بود، در بهترین حالت می شنوند و احترام می گذارند، ولی عمل نمی کنند.
نکته نهایی این است که برای آسیب شناسی-که من زیاد با آن موافق نیستم- متولیان باید بدانند چه موقع و کجا و با چه چیز دارند حرف می زنند. اگر بی موقع در اوج هیجانات مذهبی مردم، به اعتقاداتشان انتقاد کنیم، آنها به هیچ وجه نمی پذیرند هر چند به نظر من در حالت عادی هم نمی پذیرند یا به ندرت ممکن است در شرایط خاصی بپذیرند، ولی بهترین راه این است که از درون گفتمان دینی آنها این اصلاح گری شروع شود. مشکلات آسیب شناسی در ایران معمولا پلیسی و ایجابی و تحکم امیز است و همدلی در آن وجود ندارد. نکته نهایی به عنوان نتیجه گیری، در جامعه ما متاسفانه علوم اجتماعی در مطالعات سنتی فرهنگ عامه مردم عقیم است ما ادبیات نظری و تجربی در این زمینه نداریم و برای مطالعه دینداری عموم مردم هنوز هم باید کارهای غربیها را بخوانیم. در کشور ما به دلیل اینکه اساتید حاضر نیستند به خودشان زحمت دهند و کار عمیق چندساله را انجام دهند، و قطعاً دانشجویان هم این کار را نمی کنند، مطالعات دقیقی از دینداری مردم وجود ندارد. تا وقتی که این سنت مطالعاتی را نداشته باشیم همیشه تحلیل های ما، نظریه های و سخنرانی های ما جواب نمی دهد.
نهادهای متولی دینداری مردم، به جای برنامه های کوتاه مدت اجرایی، بهتر است که به مدت سه چهار سال، یک تیمی را برای کار عمیق در این حوزه به کار بگیرند که در وهله متون توصیفی و تحلیلی بسیار دقیق تولید شود و سپس آن را به عنوان مبنای اطلاعات خود قرار داده و بعد نظریه پردازی کنند. در مطالعات مناسک عزاداری محرم در داخل ایران جز یکی دو مورد (از جمله کار آقای مظاهری) هیچ کتاب علمی ای نداریم. تا وقتی این متون تحقیقی عمیق را نداشته باشیم، همه برنامه های ما همچنان گذرا خواهد بود، در نتیجه با عوض شدن منتقدان، تاریخ مصرف فهم و انتقاد آنها نیز تمام می شود.
چرا عزاداری امام حسین ( ع) از اول محرم شروع می شود؟
آغاز مام محرم مصائب امام حسین (علیه السلام) ویارانش تداعی می شود وسیره ائمه علیهم السلام نیز احیای دهه محرم بود.
بررسی ضرورت عزاداری
منطق قرآن این است که خداوند نمی خواهد هیچ ستمی در دنیا پنهان بماند. از این رو، خداوند به بندگان خود اجازه می دهد با افشاگری، ستم کار را رسوا کنند. خداوند نمی خواهد آه هیچ مظلومی در سینه اش خفه شود، بلکه می خواهد همه از مظلومیت او آگاه گردند و برای خشکاندن ریشه ستم و فساد به پا خیزند. این آیه به طور آشکار و مستقیم بر مشروعیت آیین عزاداری دلالت دارد.
خداوند می فرماید: «وَ مَن یُعَظِّم شَعائِرَ فَانَّها مِن تَقوَی القُلُوب؛ به یقین هر کس شعایر خدا را پاس دارد و بزرگ شمارد، کار او از پرهیزگاری است (حج، 32)
این آیه، همگان را به بزرگداشت شعایر الهی تشویق می کند. در مصداق شعایر، اختلاف نظر وجود دارد. گروهی، آن را شامل مناسک و اعمال حج می دانند و مصداق آن را در قربانی یا جایگاه مناسک حج خلاصه می کنند. در مقابل، گروهی دیگر آن را به معنای نشانه های دین و پیروی پروردگار می دانند که این سخن با برخی روایات نیز هماهنگی دارد.
برخی فقها و مفسران عقیده دارند که این آیه دلالت بر عموم و شمول دارد. چنان چه این نظر پذیرفته شود تعظیم همه شعایر اگر واجب نباشد استحباب و رجحان دارد؛ زیرا شعایر منسوب به خداوند بزرگ است.
بنابراین، کاری که به گونه ای یاد خداوند را به همراه داشته باشد، در شمار شعایر الهی است و بزرگداشت آن به پرهیزگاری خواهد انجامید. در این صورت برپایی مجالس عزا برای کسانی که جان خویش را در راه خدا از دست داده اند از شعایر الهی است؛ زیرا انسان را به یاد خدا می اندازد و به هم نوایی اجتماعی با جنبش آن شهیدان می انجامد. هم نوایی با فریاد جان باختگان راه حق، شرکت در حماسه آنان و زنده داشتن نام و یاد ایشان است که خشنودی خداوند را در پی دارد.
امام رضا(علیه السلام) در حدیث دیگری فرموده است: هر کس مصایبی را که بر ما روا داشته اند به یاد آورد و بر آن بگرید، در قیامت همراه با ما خواهد بود. هر کس به یاد مصایب ما بگرید و دیگران را بگریاند در روزی که همه چشم ها گریان است، چشمان او گریان نخواهد بود. هم چنین هر کس در جلسه ای بنشیند که در آن مجلس، امر ما برپا داشته می شود، در روزی که دل ها می میرد دل او زنده می شود
هم چنین آیات دیگری وجود دارد که پیشینه عزاداری را بیان می کند. برای نمونه، در سوره یوسف، از عزاداری و اندوه یعقوب در فراق یوسف، سخن به میان آمده است. در این سوره می خوانیم:
« وَابْیَضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الحُزنِ؛ و چشمانش از شدت اندوه سفید شد«. یوسف، 84
در این آیه، گریستن بر فراق عزیزان از دست داده، پذیرفته شده است.
بنابراین قرآن، این سنت را تأیید می کند و آن را در شمار پاس داشت شعایر الهی می داند. و پرداختن به آن، مایه خشنودی خداوند است.
ضرورت عزاداری از دیدگاه روایات
در عرصه روایات، رویکرد ویژه ای در بحث عزاداری به چشم می خورد که آن را امری مستحب و پرفضیلت بر شمرده و برای آن اهمیت فراوانی قائل شده است.
در اینجا برخی روایات را می آوریم که در چهارچوب عزاداری و گریستن آمده است:
1 - پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به حضرت زهرا(علیهاالسلام) فرمود: در روز قیامت هر چشمی گریان است مگر آن چشمی که بر حسین گریسته. چنین فردی همیشه خندان خواهد بود و به نعمت های بهشتی بشارت داده می شود.
2 - حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) به «ابن شبیب» می فرماید: ای پسر شبیب! محرم، ماهی است که مردم در دوران جاهلیت ستم و قتل را در آن حرام می دانستند، ولی گروهی از مسلمانان، این حرمت را نشناختند، فرزند پیامبر را به قتل رساندند و زنان و فرزندانش را به اسارت بردند.
اگر خواستی بر کسی بگریی، برای حسین بن علی گریه کن. هم چنین هیجده تن از اهل بیت او را که در روی زمین، کسی شبیه آنان نبود، به شهادت رسانیدند. این مصیبت چنان بزرگ است که آسمان ها و زمین در شهادتش گریسته اند.
روز عاشورا، چشم های ما را خونبار کرد، دل های ما را سوزاند، اشک ما را روان ساخت و عزیزان ما را خوار کرد. سرزمین کربلا تا روز قیامت برای ما سختی و بلا بر جای گذاشت پس بایستی گریه کنندگان بر کسی مانند حسین گریه کنند و بدانید که گریستن بر حسین، گناهان انسان را می ریزد و انسان را پاک می کند.
آیات دیگری وجود دارد که پیشینه عزاداری را بیان می کند. برای نمونه، در سوره یوسف، از عزاداری و اندوه یعقوب در فراق یوسف، سخن به میان آمده است. در این سوره می خوانیم: «وَابْیَضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الحُزنِ؛ و چشمانش از شدت اندوه سفید شد». در این آیه، گریستن بر فراق عزیزان از دست داده، پذیرفته شده است.
3 - امام رضا(علیه السلام) در حدیث دیگری فرموده است: هر کس مصایبی را که بر ما روا داشته اند به یاد آورد و بر آن بگرید، در قیامت همراه با ما خواهد بود. هر کس به یاد مصایب ما بگرید و دیگران را بگریاند در روزی که همه چشم ها گریان است، چشمان او گریان نخواهد بود. هم چنین هر کس در جلسه ای بنشیند که در آن مجلس، امر ما برپا داشته می شود، در روزی که دل ها می میرد دل او زنده می شود.
4 - امام صادق(علیه السلام) به فرزند بزرگوارشان فرمود: فرزندم! 10 سال در ایام حج در سرزمین منا با وقف اموال و دارایی ام، مجلس عزا برای من برپا دار تا گریه کنندگان برای من بگریند.
5 - هم چنین امام صادق(علیه السلام) به «عبدالله بن حمّاد» فرمود: به من خبر رسیده است که گروه ها و دسته هایی از پیرامون کوفه و جاهای دیگر و گروهی از زنان در نیمه شعبان، به آرام گاه جدم، حسین بن علی می روند و بر او نوحه سرایی می کنند و قرآن می خوانند. همچنین گروهی به بیان داستان شهادت و بعضی دیگر نیز به مرثیه سرایی می پردازند آیا چنین است؟
حمّاد پاسخ داد: آری، من خود شاهد چنین مجلسی بوده ام.
حضرت فرمود: خدای را سپاس که گروهی از مردم را علاقه مند قرار داد تا به مدح و ستایش ما بپردازند و برای ما عزاداری کنند. دشمنانِ ما را مورد اعتراض و طعن قرار می دهند و کارهای زشت آن ستم کاران را آشکار می سازند.
6 - امام صادق(علیه السلام) در جایی دیگر به «مسمّع» فرمود: ای مسمع! تو که اهل عراق هستی آیا قبر جدم حسین را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر؛ زیرا من اهل بصره هستم و در همسایگی ما یکی از هواداران خلیفه زندگی می کند که پیرو هوا و هوس نفسانی اوست. هم چنین دشمنان ما از ناصبی و جز آن فراوان هستند. ترس آن دارم که به خلیفه اطلاع دهند و جان من در خطر افتد. امام فرمود: آیا مصایب کربلا را به یاد نمی آوری؟ عرض کردم: چرا به یاد می آورم. فرمود: آیا شیون و ناراحتی نمی کنی؟ گفتم: چرا، به خدا سوگند! گریه می کنم. حضرت فرمود: خدا گریه ات را بپذیرد! آگاه باش که تو از کسانی هستی که برای مصایب ما اظهار ناراحتی می کنند و تو از کسانی هستی که در شادی ما شاد و در اندوه ما، اندوهناک اند.
سپس فرمود: سپاس خدایی را که ما اهل بیت را به رحمت ویژه اش نواخت و بر دیگران برتری بخشید. ای مسمع! از زمان کشته شدن امیر مۆمنان علی زمین و زمان می گرید و گریه فرشتگان هنوز ادامه دارد.
بی تردید، این سخنان، نشان دهنده جایگاه والای گریستن بر شهیدان کربلا و مصایب اهل بیت(علیهم السلام) است. البته این گونه عزاداری به زمان و مکان ویژه ای محدود نمی گردد، بلکه امامان معصوم(علیهم السلام) هماره پیروان خود را به زنده نگه داشتن این سنت پسندیده، در هر شرایطی سفارش کرده اند تا فرهنگ مبارزه با ستم گران و یاد و خاطره جانبازی و رشادت همه شهیدان اسلام جاوید بماند.
وقتی ماه محرم فرا می رسید در پدرم امام کاظم علیه السلام آثار شادی دیده نمی شد و همواره غمگین بودند، روز دهم، روز مصیبت و اندوه و گریه او بود و می فرمود : در این روز بود که حسین علیه السلام را به شهادت رساندند.
چرا دهه اول محرم عزاداری می کنیم؟
چرا عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) و یاران با وفایشان از اول محرم آغاز می شود با این كه ایشان در دهم محرم به شهادت رسیدند ؟
اولا: با آغاز ماه محرم مصائب امام حسین (علیه السلام) و یارانش تداعی می شود و سیره ائمه علیهم السلام نیز احیای دهه محرم بود همان طوری که امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: " کان أبی إذا دخل شهر المحرم لا یری ضاحكا و كانت الكآبة تغلب علیه حتی یمضی منه عشرة أیام فإذا كان یوم العاشر كان ذلك الیوم یوم مصیبته و حزنه و بكائه و یقول: هو الیوم الذی قتل فیه الحسین صلی الله علیه: وقتی ماه محرم فرا می رسید در پدرم امام کاظم علیه السلام آثار شادی دیده نمی شد و همواره غمگین بودند، روز دهم، روز مصیبت و اندوه و گریه او بود و می فرمود : در این روز بود که حسین علیه السلام را به شهادت رساندند. (امالی صدوق، ص 78 و بحار الانوار، ج 44 ص 284)
ثانیا: در عرف رسم بر این است که تجلیل از خاطره خوب و یا تلخ به صورت دهه برگزار می شود مانند دهه فجر و دهه ولادت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و دهه فاطمیه و غیره.
ثالثا: به خاطر این که در طول ده روز فرصت مناسی باشد برای تبین اهداف عالی حضرت سید الشهداء علیه السلام و فلسفه سوگواری برای آن حضرت مانند:
1 - حیات مجدد اسلام واحیای سنت .
2 - حفظ مکتب و شریعت .
3 - تحکیم باورهای دینی مردم با آشنا شدن توده هابا معارف دینی.
4 - پیوند عمیق عاطفی میان امت والگوهای راستین.
5 - اعلام وفاداری نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم.
در پايان اين مقاله سخنى از امام هشتم در همين زمينه مي آوريم که:
"الامام على بن موسى عليه السلام: يا ابن شبيب ان سرك ان يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسين فقل متنى ما ذكرته: يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيم." (7) اى پسر شبيب، اگر دوست دارى پاداش شهيدان همراه حسين(ع) را به دست آورى، هرگاه او را ياد كردى بگو: اى كاش با شما بودم و به موفقيت بزرگى دست مىيافتم.
نکته پایانی
دین سنتی و به یک دین عامه و در عین حال رقیبش تحت عنوان دین روشنفکری دست پیدا کنیم در عین حال وجه مشترکی است که این نوع دین، دین سنتی، دین عامه و دین روشنفکری، محرم است؛ محرم استعداد و ظرفیت این را دارد که این سه عرصه را به هم وصل کند؛ یک جاهایی هم خودش عاملی در تغییر دین سنتی که کانونش روحانی و مسجد و مناسبات سنتی است که ساحتی است که نیروهای اجتماعی جدیدی در آن شکل می گیرند که اصلی ترین نیروهی اجتماعی هم مداحانند و مداحان یک جریان و نیروی اجتماعی است که قبل کمتر در دین سنتی وجود داشته و در دین روشنفکری هم که اصلا جایی برایش وجود ندارد. این امر وسیله و بحث مشترکی است برای تغییر انتقال حوزه دین و دینداری از ساحت محدود و خاص به ساحت عام و فراگیر با مخاطبان بسیار. اگر دین شریعتی و مطهری که عرصه دینداری روشنفکری هستند را با دین سنتی کافی و انصاریان و دین عامه منصور ارضی و کسان دیگر را باهم مقایسه کنیم هر سه تای اینها متمرکزند بر مراسم عزاداری ولی خود همین هم در تغییرش اثر دارد و اتفاقا هر سه تای اینها هم در پالایش شان دارند توجه می کنند. هر یک سخن از آسیب و مشکلات حوزه دینداری دارند و در حوزه آسیب های فرهنگی و دینی نیز وارد شده اند. به طور خاص می توان ورود شریعتی و مطهری را به بحث تحریفات عاشورای حسینی مجاز دانست و مداحان نیز به این زمینه وارد شده اند. ورود همه با محوریت مراسم عزاداری مفید است و می تواند منشا تحولات اتی در حوزه دینداری باشد. اگر تلقی های متضاد از مراسم و آسیب ها بشود، تعارض شکل خواهدگرفت. ولی به نظر می اید افزون بر محوریت مراسم، یک وحدت نظر و باور به اصل واحد دیده می شود. همه اینها تصورشان این است که این عرصه عزاداری و این مراسم عزاداری از جایش کنده شده است یکی معیار را مقتل گرفته دیگری معیار را بیان امام حسین (ع) در کربلا می گیرد و دیگری آن روایتی که در مراسم عزاداری در دهه اخیر و امثال آن وجود داشته..... در واقع آسیب شناسی نگاه لغزنده ای است به مراسم عزاداری.