پاورپوینت شخصیت . (pptx) 19 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 19 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بنام خدا
شخصیت
Personality
شخصیت چیست؟
شخصیت مجموعه ای از صفات و ویژگی های جسمی و روانی شخص است که اورا از دیگران متمایز میسازد.
شخصیت هرفرد منحصربه فرد است.
شخصیت نسبتا ثابت است اما تحت تاثیر عوامل محیطی و اقتضایی میتواند تغییر کند.
شخصیت مفهوم انتزاعی است و متخضضان مختلف تعاریف متفاوتی برای آن ذکر کرده اند،نقطه اشتراک انها در تعریف شخصیت این است که ترکیبی ازاعمال،افکار،هیجانات و انگیزش افراد است.
بنابراین:مفهوم اولیه و اصلی شخصیت،تصویری صوری واجنماعی است که براساس آن نقشی که فرد درجامعه بازی میکند ترسیم میشود یعنی فرد شخصیتی را از خود به اجتماع نشان میدهد که جامعه براساس آن اورا ارزیابی میکند.
2.ویژگیهای شخصیت
• شخصیت، سازمان یافته و سازگار است.
• شخصیت، هر چند پدیدهای روانی است امّا تحت تاثیر فرایندها و نیازهای بیولوژیک قرار دارد.
• شخصیت باعث پدیدآمدن رفتارها میگردد.
• شخصیت از طریق افکار، احساسات، رفتارها و بسیاری چیزهای دیگر نمود مییابد.
3. ماهیت تکوین شخصیت
وراثت: عواملی که به هنگام تشکیل جنین شکل میگیرد.شکل فیزیکی،جذابیت صورت،
جنسیت،خلق وخو،میزان انرژی و سلامت جسمانی،از جمله خصوصیاتی هستند که بخش یا تمامی آنها تحت تاثیر پدرومادر بوده و برآن اساس شکل میگیرد و شخصیت همان ساختار مولکولی ژن است که در کروموزوم وجود دارد.
محیط: فرهنگی که فرد درآن بزرگ میشود؛شرایط یا وضعیتی که برای اوبوجود میاید؛ هنجارهای بین افراد خانواده؛دوستان وگروه های اجتماعی؛عواملی که وی تجربه میکند ومحیطی که افراد درآن قرار دارند همه در تشکیل شخصیت انسان موثراند.
موقعیت:شخصیت فرد،درحالی که دارای ثبات وپایداریست ولی در موقعیت های مختلف تغییر میکند.خواسته ها؛آرزوهاومیل های گوناگون در موقعیت های مختلف باعث میشود که شخص در هر موقعیتی جنبه خاصی از شخصیت خود را ابراز کند
4.مکاتب شخصیت
مکتب روانکاوی نظریه فروید؛نظریه یانگ و...
مکتب تیپ شناسی نظریه بقراط
مکتب تحلیل عاملی نظریه کتل
مکتب انسان گرایی نظریه مازلو
مکتب شناختی نظریه جرج کلی
6.مکتب یادگیری اجتماعی نظریه جولیان راتر
مکتب انگیزشی نظریه هنری ماری
نظریه های مکتب روانکاوی
نظریه فروید: ساختار شخصیت از دید فروید سه سیستم 1.نهاد 2.من(خود) 3.من برتر(فراخود)
1.نهاد: همه اعمال نهاد،ناخوداگاه است.فروید معتقد بودکه نهاد بخشی از شخصیت است که انسان هنگام تولد،آن را دارا می باشد. نهاد منبع و منشا تمام انگیزه ها محسوب میشود وکاملا ناهشیارانه است.نهاد به دنبال لذت آنی ورهایی از تنش است وفروید آن را اصل لذت می نامد.نهاد ازاصل لذت تبعیت میکند.
2.من(خود): دراثربرخورد نهاد باواقعیت ودنیای خارج،من بوجود میاید.خود است که تصمیم میگیرد چه فعالیت هایی مناسب است وبا چه شیوه ای بین خواسته های نهاد وواقعیات جهان میانجیگری کند.وظیفه خوداست تا با در نظر گرفتن امکانات و مصلحت شخص،خواسته های نهاد را براورده کند تا فرد به سعادت برسد.خود از اصل واقعیت پیروی میکند.
3.فراخود:قسمتی ازخوداست که مخزن وانبار ارزش؛اخلاقیات وایده آل های درونی است و درواقع نشان دهنده ارزش های مطلوب اخلاقی و اجتماعی؛حرفه ی اخلاقی شخصیت در واقع همان وجدان اخلاقی است. فراخود،خود را موظف میکند تا رفتار خود را با موازین اخلاقی و اصول حاکم بر اجتماع منطبق سازد.
فراخود هم با نهاد هم با خود مخالف است زیرا از یک طرف باید ازبراورده شدن بسیاری از خواسته های نهاد،جلوگیری کند و از طرف دیگرباید خود را قانع کند تا هدف هاوملاحظات اخلاقی و اجتماعی را جانشین هدف ها و ملاحظه های واقعی نماید.فراخود کمال گرا میباشد.
در میان این سه سطح از شخصیت،وظیفه خود(من)،از همه دشوار تر است،چون هم باید خواسته های نهاد هم خواسته های فراخود را براورده نماید.در نظریه فروید،من یا خود به ابزارهاو وسایلی مجهز است که با انها مکانیسم های دفاعی(برای کاهش اضطراب و تنش)میگویند.
مکانیسم های
دفاعی
برون فکنی(فرافکنی): فرد افکار،آرزوهاوتکانه های نامطلوب و غیر قابل پذیرش را به دیگران نسبت میدهد.(برای اسودگی وجدان خویش)
درون فکنی: فرد خوبی ها موفقیت های دیگران را به خود نسبت داده یا آنها را ازخود میداند.
همانندسازی: فرد برای رشد شخصیت خود،خصوصیات مطلوب شخص دیگری رابا استفاده از درون فکنی جزیی از خود میداند.
فراموشی انتخابی: فرد رویدادهای ناخوشایند زندگی خویش رافراموش میکندوخاطرات خوش را به یاد میاورد.
جابه جایی: تغییر جهت دادن احساسات از یک شخص یا شیء به شخص یا شیء دیگرکه مخاطره انگیز است.
والایش(برترسازی): وقتی شخصی امیال یا خواسته هایی دارد کا از سوی جامعه مورد قبول نیست،ممکن است آنها را به گونه ای دراورد که نه تنها از سوی جامعه پذیرفته شود،بلکه مورد تشویق و پداش هم قرار گیرد.
وجوه اختلاف بین نظریه فروید و یانگ ،یکی موضوع آینده و دیگری امید به آن است.
در نظریه فروید بیشترتاکید بر گذشته فرد برروی شخصیت او میباشدو در تحلیل های روانی خود،تنها به گذشته شخص توجه میکند،درحالیکه یونگ هم گذشته و هم آینده شخص را در دگرگونی شخصیت موثر میداند.
نظریه یانگ: ساختار شخصیت از سه جزء اصلی 1.خود 2.ناهشیاری شخصی3.ناهشیاری جمعی
1.خود:خود تماما در سطح هوشیار است.این خود از؛احساسات؛تفکرات؛ادراکات وخاطراتی که ما از آنها آگاهیم،
تشکیل شده است.این خود به ما هویت،تداوم واحساس من بود میدهد و مانند نظر فروید،این خود مسئول اداره کارهای ماست.
2.ناهشیاری شخصی:ازبسیاری جهات همانند چیزی است که فروید آن را جنبه نیمه هوشیار خود مینامید به نظر یونگ ناهشیاری شخصی حاوی ویژگی هاییست که در گذشته شخص وجود داشته اما اکنون به دلایل گوناگون فراموش شده و واپس زده شده.
3.ناهشیاری جمعی:برخلاف ناهشیاری شخصی شامل خاطرات زندگی فرد است و عبارت اند از تجربه های اجداد ما در طی میلیون ها سال که بسیاری از آنها ناگفته باقی مانده یا انعکاس رویدادهای جهان ماقبل تاریخ که گذشت هر قرن مقدار بسیار کمی به آن می افزاید. مثل:همه افراد در طول تاریخ درد و ناراحتی را تجربه کردند.