پاورپوینت زندگی شیخ رجبعلی خیاط (pptx) 21 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 21 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بنام خدا
زندگی شیخ رجبعلی خیاط
منابع: حكايتهايی از زندگی شيخ رجبعلی خياط، به كوشش محمدمحمدیریشهری. ماهنامه موعود شماره ۶۵
رجب علی نکوگویان (۱۲۶۲، تهران - ۲۲ شهریور ۱۳۴۰، شهر ری)، مشهور به شیخ رجبعلی خیاط در سال ۱۲۶۲ هجری شمسی در تهران متولد شد.پدرش، مشهدی باقر، پیشهور بود.رجب علی نکوگویان در روز دهم شهریور ۱۳۴۰ هجری شمسی و در سن ۷۹ سالگی درگذشت .قبر او در ابنبابویه شهر ری استرجبعلی نکوگویان دارای ۸ فرزند، شامل: پنج پسر و چهار دختر بود كه يكی از دخترانش در كودكی از دنيا رفت.
رجبعلی نکوگویان در عالم سياست نبود، اما با رژيم پهلوی و سياستمداران حاكم آن به شدت مخالف بود
خانه خشتی و ساده شيخ كه از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی كوچه سياهها (شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه محقر زيست.يكی از فرزندان شيخ میگويد: پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده كرديم و به پدرم گفتم: آقايان، افراد رده بالا به ديدن شما میآيند، ديدارهای خود را در اين اتاقها قرار دهيد، فرمود:« نه! هر كه مرا میخواهد بيايد اين اتاق، روی خرده كهنه ها بنشيند، من احتياج ندارم. »اين اتاق، اتاق كوچكی بود كه فرش آن يك گليم ساده و در آن يك ميز كهنه خياطی قرار داشت.
خانه
جناب شيخ بسيار ساده و تميز بود، نوع لباسی كه او میپوشيد نيمه روحانی بود، چيزی شبيه لباده روحانيون بر تن میكرد و عرقچين بر سر میگذاشت و عبا بردوش میگرفت.نكته قابل توجه اين بود كه او حتی در لباس پوشيدن هم قصد قربت داشت، تنها يك بار كه برای خوشايند ديگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شيخ خود اين داستان را چنين تعريف میكند:« نفس اعجوبه است، شبی ديدم حجاب ( منظور حجاب نفس و تاریکی باطنی است ) دارم و طبق معمول نمیتوانم حضور پيدا كنم، ریشه یابی کردم با تقاضای عاجزانه متوجه شدم كه عصر روز گذشته كه يكی از اشراف تهران به ديدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشايند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم ...»!
لباس
جناب شيخ دنبال غذاهای لذيذ نبود، بيشتر وقت ها از غذاهای ساده، مثل سيب زمينی و فرنی استفاده میكرد. سر سفره، رو به قبله و دو زانو مینشست و به طور خميده غذا میخورد، و گاهی هم بشقاب را به دست میگرفت هميشه غذا را با اشتهای كامل میخورد، و گاهی مقداری از غذای خود را در بشقاب يكی از دوستان كه دستش میرسيد میگذاشت. هنگام خوردن غذا حرف نمیزد و ديگران هم به احترام ايشان سكوت میكردند. اگر كسی او را به مهمانی دعوت می كرد با توجه، قبول يا رد میكرد، با اين حال بيشتر وقت ها دعوت دوستان را رد نمیكرد.از غذای بازار پرهيز نداشت، با اين حال از تأثير خوراك در روح انسان غافل نبود و برخی دگرگونی های روحی را ناشی از غذا می دانست.
غذا
خياطی يكی از شغلهای پسنديده در اسلام است. لقمان حكيم اين شغل را برای خود انتخاب كرده بود. جناب شيخ برای اداره زندگی خود، اين شغل را انتخاب كرد و از اين رو به « شيخ رجبعلی خياط » معروف شد. جالب است بدانيم كه خانه ساده و محقر شيخ، با خصوصياتی كه پيشتر بيان شد، كارگاه خياطی او نيز بود.يكی از دوستان شيخ میگويد: فراموش نمیكنم كه روزی در ايام تابستان در بازار جناب شيخ را ديدم، در حالی كه از ضعف رنگش مايل به زردی بود. قدری وسايل و ابزار خياطی را خريداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت كنيد، حال شما خوب نيست.
شغل
فرمود: «عيال و اولاد را چه كنم؟! »در حديث است كه رسول خدا (ص) فرمودند :« إن الله تعالي يحب أن يري عبده تعباً في طلب الحلال؛خداوند دوست دارد كه بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببيند. »
سرا سر انتظار
جناب شیخ رجب علی خیاط، از جمله مجذوبان سالکی است که در طول عمر پر برکت و سراسر نورانی خویش، در پرتو عشق شدید به اهل بیت عصمت و طهارت و در سایه سار ولایت مولانا صاحب الزمان(عج) به مقامات والای عرفانی و توحیدی دست یافت.
سرتاسر وجود آن عارف و اصل را انتظار فرج حضرت ولی عصر(عج) پر کرده بود؛ به گونه ای که همواره به شاگردان و آشنایان خویش تذکر می داد که چیزی جزء فرج امام زمان (عج) از خداوند تقاضا نکنید و خود آن جناب نیز هیچ خواسته مهمی جز فرج حضرت ولی عصر(عج) را در دل نداشت. حالت انتظار تا حدی در جناب شیخ قوت داشت که هرگاه از فرج ولی عصر(عج) صحبت می کرد، به شدت منقلب می شد و می گریست. جناب شیخ همیشه اصرار داشت که:« با همه وجودت در انتظار مولایت باش و حالت انتظار را با مشیت حق همراه کن!»