لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
زندگينامه ي نيما يوشيج
يوش؛ روستاي كوچكي در دامنههاي سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستي سلطنت را چسبيدهاند. اگر چه تكانههاي شديدي در جريان است و عنقريب است كه از دور خارج شوند. انقلاب مشروطيت در راه است.
پاييز، آن قدر رنگ در طبيعت ريخته است كه نخستين نگاههاي «نوزاد» به جاي گريه با حيرت همراه است. اسمش را علي ميگذارند؛ اولين پسر مردي شجاع و عصباني و زني اهل شعر و ادبيات. پدر تار ميزند و به شكار ميرود و گاهي پسر خردش را جلوي خودش، بر اسب مينشاند و به كوه ميزند:
«زندگي بدوي من در بين شبانان و ايلخيبانان گذشت كه به هواي چراگاه به نقاط دور ييلاق – قشلاق ميكنند و شب بالاي كوهها ساعات طولاني با هم به دور آتش جمع ميشوند.»
خواندن و نوشتن را نزد آخوند روستا ميآموزد. در سفري به تهران، به اصرار اقوام نزديكش، در مدرسهي سن لويي نام نويسي ميكند. اما درس خواندنش تعريفي ندارد. با بچهها درگير ميشود.
مدام در انديشهي نقشهاي براي فرار از مدرسه است و به جز نقاشي، نمراتش تعريفي ندارد:
«وضع رفتار و سكنات من، كنارهگيري و حجبي كه مخصوص بچههاي تربيت شده در بيرون شهر است، موضوعي بود كه در مدرسه مسخره بر ميداشت. با خوش رفتاريها و تشويقهاي معلم شاعري به نام «نظام وفا» به وادي شعر كشيده ميشود. شعرهايي به سبك خراساني
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
زندگينامه ي نيما يوشيج
يوش؛ روستاي كوچكي در دامنههاي سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستي سلطنت را چسبيدهاند. اگر چه تكانههاي شديدي در جريان است و عنقريب است كه از دور خارج شوند. انقلاب مشروطيت در راه است.
پاييز، آن قدر رنگ در طبيعت ريخته است كه نخستين نگاههاي «نوزاد» به جاي گريه با حيرت همراه است. اسمش را علي ميگذارند؛ اولين پسر مردي شجاع و عصباني و زني اهل شعر و ادبيات. پدر تار ميزند و به شكار ميرود و گاهي پسر خردش را جلوي خودش، بر اسب مينشاند و به كوه ميزند:
«زندگي بدوي من در بين شبانان و ايلخيبانان گذشت كه به هواي چراگاه به نقاط دور ييلاق – قشلاق ميكنند و شب بالاي كوهها ساعات طولاني با هم به دور آتش جمع ميشوند.»
خواندن و نوشتن را نزد آخوند روستا ميآموزد. در سفري به تهران، به اصرار اقوام نزديكش، در مدرسهي سن لويي نام نويسي ميكند. اما درس خواندنش تعريفي ندارد. با بچهها درگير ميشود.
مدام در انديشهي نقشهاي براي فرار از مدرسه است و به جز نقاشي، نمراتش تعريفي ندارد:
«وضع رفتار و سكنات من، كنارهگيري و حجبي كه مخصوص بچههاي تربيت شده در بيرون شهر است، موضوعي بود كه در مدرسه مسخره بر ميداشت. با خوش رفتاريها و تشويقهاي معلم شاعري به نام «نظام وفا» به وادي شعر كشيده ميشود. شعرهايي به سبك خراساني